محمد بختیاری؛ محمد حسین ایوبیان
چکیده
سکولاریسم و لاییسیته دو مفهوم در علوم سیاسی هستند که معمولا به جای یکدیگر به کار می روند. با این حال، این دو مفهوم علیرغم شباهتهایی، دارای وجوه افتراق بسیاری هستند. سکولاریسم یک جهان بینی فلسفی ناظر بر ...
بیشتر
سکولاریسم و لاییسیته دو مفهوم در علوم سیاسی هستند که معمولا به جای یکدیگر به کار می روند. با این حال، این دو مفهوم علیرغم شباهتهایی، دارای وجوه افتراق بسیاری هستند. سکولاریسم یک جهان بینی فلسفی ناظر بر این جهانی نگریستن و تبیین کردن امور و پدیدههای طبیعی، سیاسی و اجتماعی است که البته خود به شاخههایی تقسیم می گردد؛ اما لاییسیته یک نوع حکومت است که در آن نهاد دین و دولت از یکدیگر تفکیک شده و دولت در مسائل مربوط به مذهب و امور اعتقادی بیطرف است. با توجه به این امر، مقاله حاضر به تحلیل و تفسیر مواضع جبهه ملی چهارم جهت یافتن نسبت این جریان سیاسی با این دو گفتمان پرداخته است تا بدین طریق، راهی به تبیین چگونگی همراهی آن با جریان روحانی- مذهبی در آستانه انقلاب اسلامی بیاید و به این سوال پاسخ دهد که چرا جبهه ملی علیرغم آن چه مشی سکولار این جریان می نامند، به برخی از مؤلفههای دینگرایانه جمهوری اسلامی تن داد. نتایج مقاله نشان میدهد جبهه ملی چهارم همانند اسلاف خود یعنی جبهههای موسوم به اول تا سوم، قرابتی با گفتمان سکولاریسم نداشته، اما به لاییسیته پایبندی کلی داشته است. این جریان چه پیش و چه پس از انقلاب علیرغم اتکا به مذهب در تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی، با پیوند مستقیم نهاد دین و دولت یا همان حکومت روحانیون مخالف بوده است. بااینحال، همین نزدیکی حداقلی به مذهب از یکسو و عدم پافشاری رهبر مذهبی جنبش بر حکومت روحانیون در مقطع انقلاب از سوی دیگر، زمینه همکاری دو جریان در آن عصر را فراهم کرد.