نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار گروه تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه خلیج فارس، بوشهر، ایران

2 دانشجوی دکتری مطالعات ایران دوره اسلامی, دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه خلیج فارس، بوشهر، ایران.

چکیده

یکی از مهم‌ترین تحولات سیاسی ـ فرهنگی تاریخ اجتماعی ایران، شکل‌گیری مدارس نوین در دورۀ قاجار است، روندی سیال که در دورۀ ناصری آغاز شد و با ابداع الفبای صوتی، در دورۀ رویارویی سنت و مدرنیته، با گذر از موانع بسیار از غرب ایران به دیگر مناطق کشور گسترش یافت. این تحول بزرگ در ساختار آموزشی کشور با تأسیس مدرسۀ سعادت در بندر بوشهر به سایر بنادر جنوبی از ‌جمله بندر لنگه نیز راه یافت. این بندر به دلیل هم‌جواری با خلیج‌فارس و با توجه به اینکه دروازه و معبر تمدنی جنوب ایران بود، توجه تجار و دیپلمات‌های خارجی را به خود جلب کرد. ساخت مدارس از همان ابتدا و مقارن با مشروطه با واکنش مخالفین مواجه گردید، اما با عبور از موانع و کسب تأییدیۀ وزارت معارف در دورۀ پهلوی نیز تداوم یافت. این پژوهش به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از مطالعات کتابخانه‌ای و اسنادی و منابع اصلی مانند اسناد و روزنامه‌های وقت در پی آن است که روند راهیابی تعلیمات آموزشی نوین به مکاتب و مدارس بندر لنگه را بررسی نماید. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد شرایط اجتماعی و عملکرد افراد و نهادهای مختلف و نیز حمایت نیروهای خارجی در شکل‌گیری و حیات مدارس نوین نقش اساسی داشت. مضاف بر آنکه حمایت نیروهای خارجی با حضور مکرر در مدارس، به بهانۀ کمک مالی و حمایت از تحصیل، به یکی از راه‌های بسط نفوذ آنان بدل شد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات

عنوان مقاله [English]

Emergence of Modern Schools in Bandar Lenge and the Role of Foreign States in Their Establishment (From the Naserid Period to the Beginning of the Pahlavi Period)

نویسندگان [English]

  • Habibollah Saeedinia 1
  • Sara Yarmahdavi 2

1 Associate Professor, Department of History, Persian Gulf University, Bushehr, Iran.

2 Ph.D. candidate in History of Islamic Iran, Department of History, Persian Gulf University, Bushehr, Iran.

چکیده [English]

One of the most important political and cultural developments in the social history of Iran is the establishment of new schools in the Qajar period; a prolonged process that began in the Naserid period with the invention of the phonetic alphabet by Mirza Hasan Rushdieh and gradually spread from the west of Iran to other regions of the country after overcoming many obstacles in the confrontation between tradition and modernity. After the establishment of Saadat School in Bushehr, the change in Iran's educational structure spread to other southern ports, including Bandar Lenge. The new schools, located directly on the Persian Gulf and at the southern gateway to the country, attracted the attention of foreign businessmen and diplomats. From the very beginning, in the post-constitutional period, the establishment of these schools was met with resistance. However, the schools managed to overcome the oppositions and obtain the approval of the Ministry of Education, so they continued to operate during the Pahlavi period. The present article was conducted using a descriptive-analytical method and is based on primary archival sources such as documents and newspapers. The aim of the article is to examine the introduction of new educational methods in the schools in Bandar Lenge. The result shows that social conditions, the performance of various individuals and institutions and foreign support played a decisive role in the establishment of new schools. In addition, the frequent presence of foreigners under the pretext of financial aid and educational support became one of the ways to increase foreign influence.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Modern schools
  • Qajars
  • Pahlavis
  • Bushehr
  • Bandar Lange
  • Persian Gulf
  • مقدمه

نخستین تلاش­ها­ برای پایه­گذاری ساختار نوین آموزشی در ایران چندی پیش از انقلاب مشروطه، در دورۀ ناصرالدین ‌شاه با ایجاد الفبای صوتی رشدیه، در تبریز صورت گرفت. اگرچه این کار با مخالفت‌های زیادی روبه­رو شد، میرزا حسن رشدیه با تکیه بر تجارب و دانش خود که حاصل اقامت او در بیروت و عثمانی و ارتباط با معلمان فرانسوی بود، مجدانه در سایر شهرها نیز به احداث مدارس همت گمارد. این تحول بزرگ در زمانی روی می­داد که ایران وارد دورۀ رویارویی سنت و مدرنیته شده بود. جامعه در چنین شرایط ملتهبی به دو دستۀ مشروطه‌خواه و متشرع تقسیم ‌شده بود. از این رو، نگاه برخی از روحانیون به این مدارس نوین بدبینانه بود. برخی هم مانند شیخ هادی نجم‌آبادی که خود از چهره‌های شاخص دوران مشروطیت بود،[1] به‌مرور موضعی متفاوت و حمایتگرانه در پیش گرفتند، آن‌ هم در برهه‌ای که حتی خواندن برخی از روزنامه‌ها جرم تلقی می‌شد. این مقابله با مشروطه و احداث مدارس نوین از مداخلات روسیه و انگلیس نیز نشئت می­گرفت، زیرا آنان ارتقای آگاهی مردم خاورمیانه بالاخص ایران را مغایر با خواسته‌های خود می‌دیدند. تا اینکه در زمان صدارت امین‌الدوله مطبوعات مجالی برای فعالیت آزادانه یافتند. در شعبان 1315 نخستین مدرسۀ جدید تهران با سرمایۀ امین‌الدوله مقارن با حکومت مظفری بر پا گشت. با تشکیل مدارس رشدیه، مقدمات تأسیس مدارس ابتدایی، علمیه و افتتاحیه نیز فراهم گردید. همچنین پس از تشکیل «انجمن معارف» راه برای ایجاد مدارس دیگر و پیشرفت شیوۀ نوین آموزشی باز شد.

عباس­میرزا در بنای نظام جدید آموزش و یادگیری در ایران نقش بسزایی داشت. او در پی مشاهدۀ پیشرفت‌ امپراتوری عثمانی، به تقلید از آن، با اعزام محصلانی به فرنگ زمینۀ اتصال ایران به تازه‌های دانش در خارج از مرزها را فراهم ساخت. امیرکبیر نیز به تأسی از اندیشۀ او و پس از مشاهدۀ پیشرفت روسیه در سفرش به سن‌پترزبورگ همین روند را در پیش گرفت و دارالفنون را بنا کرد. فصل مشترک این تجددخواهان توجه آنان به پیشرفت کشورهای همسایه بود. امیرکبیر، به‌ جای روسیه و انگلیس، معلمانی از اتریش، کشور پیشرو و بی‌طرف، استخدام نمود. این کار به افزایش سطح آگاهی و همسویی نظام تعلیم و تربیت ایران با ساختار آموزشی و فرهنگی کشورهای دیگر کمک کرد و از عوامل مهم ایجاد شیوه‌های نوین آموزش در ایران گردید، هرچند به بستری برای وسعت نفوذ عوامل بیگانه در مسائل داخلی ایران بدل شد.

پس از تهران، روند احداث مدارس جدید با تأسیس مدرسۀ «سعادت مظفری» در بوشهر به کرانه‌های خلیج‌فارس نیز راه یافت. چندی بعد با وقوع انقلاب مشروطه ساختار سیاسی ایران دچار تحولات اساسی شد. جنگ جهانی اول نیز موجب ورود تعداد زیادی از نیروهای خارجی به ایران گردید. در این میان برخی از مطبوعات با حمایت از تعالیم جدید، مدارس را عاملی برای اتصال شرق به غرب و موجب ترقی و غلبه بر رکود قلمداد کردند. پس از شروع جنگ، به نقل از مجلۀ اصول تعلیمات در 1337ق، تهران پنجاه ‌و پنج مدرسه با حدود شش هزار دانش‌آموز دختر و پسر با چهارصد معلّم داشت. با توجه به آماده نبودن جامعه برای حضور نسوان در ساختار آموزش و یادگیری، مطبوعات تلاش می­کردند با تأکید بر فایدۀ مدرسه بر تربیت نسوان راه را برای تحصیل آنان مهیا نمایند. در این میان افرادی چون فتحعلی آخوندزاده دستیابی به پیشرفت را در تغییر الفبا و مشروط به تغییر دین می­دانستند.[2] وی معتقد بود در ایرانی با چهارده میلیون نفر جمعیت که تنها پانصد هزار نفر باسواد هستند، ساخت مدرسه با همان الفبای قدیم توفیری ندارد. مستشارالدوله نیز در حمایت از تعالیم جدید و مدارس نوین، با تأکید بر تغییر خط، کتاب تعلیم الاطفال و کتاب حساب را نوشت.[3] طالبوف نیز ضمن نقد مکتبخانه­ها، عامل فعال نبودن شاگردان در کلاس درس را دشواری فهم الفبا می­دانست که درس خواندن و حتی مدرسه رفتن را غیرممکن ساخته است.[4] وی بر ایجاد محتوای جدید آموزشی چون زبان خارجه در کنار زبان فارسی، تاریخ و جغرافی تأکید داشت، اما همانند رشدیه تغییر الفبا را مستلزم تغییراتی در دین نمی­دانست.

پژوهش حاضر به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی، با تکیه ‌بر مطالعات کتابخانه‌ای و اسناد و مطبوعات وقت به بررسی روند شکل‌گیری نظام آموزشی جدید و مدارس پیشرو در بندر لنگه از دورۀ ناصری تا روی کار آمدن رضاشاه خواهد پرداخت. بنابراین، هدف پژوهش بررسی دقیق این روند در این منطقه و توجه به کم و کیف آن در دورۀ گذر از قاجار و مشروطه به دورۀ پهلوی اول است. بر این اساس، در این پژوهش سعی می­گردد به این پرسش پاسخ داده شود که چه عوامل و افرادی موجب راه‌یابی و تداوم تعالیم جدید آموزشی و شکل‌گیری مدارس نوینی چون محمدیه در بندر لنگه شدند؟

یافته‌های پژوهش حاضر نشان می‌دهد متشرعین و حتی برخی از رجال با احداث مدارس جدید از آغاز تا انجام بسیار مخالفت‌ کردند. علاوه بر این، نقش و تأثیر شرایط اجتماعی و اقتصادی بندر لنگه و بینش و عملکرد برخی از افراد، از دیگر عوامل مهم احداث مدارس در این شهر بود. قرار گرفتن در کرانۀ خلیج‌فارس و برخورداری از موقعیت سیاسی و تجاری ویژه نیز موجب جلب‌ توجه بازرگانان و رجال خارجی و داخلی گردید، به‌خصوص کنسولگری‌های روسیه، انگلیس، فرانسه و شرکت‌های آلمانی به حامیان اصلی احداث مدارس بدل شدند. در این دوران تغییر و تحولات فکری و فرهنگی و آموزشی شهرهای بوشهر و لنگه به‌موازات شهرهای رشت و بندر انزلی در صدر اخبار مطبوعات قرار داشت. در واقع این شهرها به‌واسطۀ هم‌جواری با شاهراه‌های دریایی، به‌عنوان دروازۀ تمدنی جنوب و شمال ایران، از ویژگی‌های ژئوپلیتیکی برخوردار بودند که در این فرآیند بر همدیگر تأثیر می­گذاشتند.

در برخی از کتاب­ها اشارات مختصری به موضوع احداث مدارس دیده می­شود که حائز اهمیت است. ماشاالله آجودانی در مشروطۀ ایرانی با تکیه‌ بر اسناد داخلی و خارجی به تأثیر مشروطه­خواهان بر پیشبرد تعالیم و مدارس جدید اشاره کرده است. احمد دشتی نیز در کتاب تاریخچۀ مدرسۀ سعادت بوشهر تنها در چند عبارت کوتاه به وضعیت مدارس در بندر لنگه پرداخته است. با توجه به تقدم ساخت مدرسۀ سعادت در بندر لنگه و تبعیت سایر مدارس از ساختار آموزشی آن، این کتاب از این نظر حاوی اطلاعات مهمی است. در کتاب مدارس جدید در دورۀ قاجاریه، نوشتۀ اقبال قاسمی پویا، نیز تنها اشاره‌ای کوتاه به بندر لنگه در سال 1341ق شده، اما دارای اطلاعات مفصلی دربارۀ مدارس از جمله مدارس نوین در ایران است.[5] نشریاتی همچون وقایع اتفاقیه[6]، حبل ‌المتین و چهره‌نما نیز از مهم‌ترین منابع برای بررسی دقیق شکل‌گیری مدارس نوین در ایران دورۀ قاجاریه هستند. اخباری چون تأسیس دارالفنون و اعزام محصلان و اسامی معلمان خارجی نخست در این نشریات منتشر می‌گردید. اخبار تعالیم و مدارس نوین نیز جایگاه خاصی در روزنامه‌های دورۀ مظفری دارند.[7] 

با تطبیق و مقایسۀ داده‌های مطبوعات و اسناد با یکدیگر مشخص می­شود که اطلاق عنوان «سومین مدرسۀ نوین» به مدرسۀ محمدیه در بندر لنگه، که در برخی از منابع از جمله کتاب تاریخچۀ آموزش‌ و پرورش جنوب نوشتۀ نصرالله کریمی[8] به آن اشاره شده، اشتباه است، زیرا در فهرستی که روزنامۀ معارف در سال 1317ق از اسامی مدارس نوین آورده، حتی به نام مدرسۀ سعادت بوشهر اشاره­ای نشده است.[9] به علاوه هم‌زمان با مدرسۀ سعادت مظفری بوشهر، مدرسۀ شرافت مظفری نیز در رشت احداث گردید. این در حالی است که نخستین مدرسۀ نوین در رشت پیش­تر، یعنی در سال 1314ق مقارن با سال جلوس مظفرالدین شاه، تأسیس‌ شده بود و در آن مشق نظامی تدریس نمی­شد.[10] علاوه بر موارد یادشده، از دیگر دستاوردهای این پژوهش دسترسی به اخباری چون اولین اعتصاب معلمان و نخستین اشاره به لزوم ارتباط میان مدرسه و والدین است که در هیچ پژوهشی تاکنون مطرح نشده است. مضاف بر آنکه، این مدارس نسل اول از مدارس پولی یا همان غیرانتفاعی در ایران‌اند که در ابتدا مدارس ملی نامیده می­شدند و تا دورۀ رضاشاه دایر بودند. اما با روی کار آمدن پهلوی اول، برخی از این مدارس، به­ویژه مدارس خارجی، به تصرف دولت درآمدند.

 

تعلیم و تربیت جدید در آستانۀ مشروطه

تاریخ ایران مملو از پدیده‌هایی است که با ایجاد تحولی اثرگذار در ساختار فرهنگی به نقطۀ عطفی در تاریخ اجتماعی بدل شده­اند. احداث دارالفنون یکی از این پدیده­هاست که از اهم تحولات سیاسی ـ فرهنگی ایران در قرن 13ق/ 19م به شمار می‌آید. دارالفنون فتح بابی در ساختار آموزشی ایران بود و در دورۀ قاجاریه زمینۀ آشنایی ایران با مظاهر جدید تمدنی را با اعزام محصل به فرنگ و استخدام معلمان اروپایی فراهم نمود.[11]

پیش از شکل‌گیری زمینه‌های بروز انقلاب مشروطه، نخستین مدرسۀ ‌ایرانی به شیوۀ نوین در سال 1301ق/ 1884م به همت رشدیه برای مسلمانان در قفقاز تأسیس شد.[12] این در حالی رخ داد که تا آن زمان در ایران هیچ زیرساختی برای تعلیم و تربیت نوین در نظر گرفته نشده بود. در سوی دیگر جمعی از روحانیون به گمان اینکه این مدارس منجر به فساد می‌شوند، به مقابله با آنها برخاستند. علمایی چون شیخ فضل‌الله نوری به این سبک از مدارس به‌عنوان اثرات جنبش مشروطه معترض شدند. وی در خطابه‌ای به ناظم­الاسلام کرمانی نوشت: «تو را به حقیقت اسلام قسم می‌دهم، آیا مدارس جدید خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک، عقاید شاگردان را سخیف و ضعیف نمی‌کند؟»[13]

مطبوعات نیز متذکر شدند که وزارت معارف باید نظامنامه­ای برای مدارس جدید تصویب کند.[14] در این ‌بین حمایت دولت امین‌الدوله از ترقی و فرهنگ‌پروری به مذاق روس‌ها خوش نیامد. مجدالاسلام که در آن زمان رئیس طلاب مدرسۀ صدر در اصفهان بود، درخصوص دلیل دشمنی با امین‌الدوله چنین گفت: «کافۀ علما و طلاب بر ضد او برخاستند و آن این است که امین‌الدوله که مردی دانشمند بود، می‌دانست که ترقی مملکت بدون توسعۀ معارف امری محال است. پس اولین اقدام او در توسعۀ معارف بود و شروع کرد به تأسیس مکاتب و مدارس به اسلوب جدید.»[15] سرانجام امین‌الدوله به خاطر کارشکنی روس‌ها از مقام خود کناره گرفت. رشدیه نیز که پیش‌تر موافقت ناصرالدین‌ شاه را برای ساخت مدارس جلب کرده بود، در دورۀ مظفری در پی عداوت‌های داخلی و مداخلۀ روس‌ها مغضوب نیرالملک شد.[16] در همین اثنا، شاه بی‌توجه به شرایط کشور عزم رفتن به فرنگ کرد و از بیم آنکه مبادا در دوران سفر، در مدارس علیه وی آموزش­هایی داده شود، نیرالملک[17] را وزیر و مسئول نظارت بر مدارس کرد.[18] پس از آن، او با کمک معاونش مخبرالسلطنه نظامنامه‌­ای برای شیوۀ کار مدارس تنظیم و منتشر نمود و رضا قلی­خان، مدیر مدرسۀ دارالفنون، به‌عنوان مسئول دایرۀ معارف و پاسخگوی سؤالات مردم تعیین شد.[19] حامیان مدارس نوین در مطبوعات اظهار داشتند که این مدارس با ترجمۀ علوم و فنون از زبان خارجه به فارسی موجب افزایش آگاهی جامعه شده‌اند.[20] علاوه بر این، آنها ترغیب ملت به افتتاح این مدارس را بهترین مرهم بر درد جامعه دانستند.[21] حبل‌ المتین امکان اشتغال بعد از تحصیل را برای شاگردان موجب همسویی ایران با سایر ملل خواند: «در حالتی که صاحبان سایر مذاهب مختلفه و ملل متنوعه مدارسی دارند که در آنجا اصول جدید تدریس می‌شود، در این مدت معلمین ماهر و طبیبان حاذق این مدارس بیرون آمده و الان مشغول کار هستند.»[22] فرصت­الدوله شیرازی از فعالان مشروطه نیز معتقد بود: «باید چون دیگران در مدرسه رفت، درس خواند، رنج کشید، کاری کرد که امور اصلاح شوند و کارها منظم گردند.»[23] تبلیغات مطبوعات به­مرور منجر به افزایش حمایت­های مردمی از نهاد تعلیم و تربیت گردید، روندی که تا زمان تغییر مدارس به مدرسه­های دولتی به‌منظور تقویت وحدت خانواده و مدرسه و دریافت کمک­های بیشتر کمابیش ادامه یافت. بنابراین، می­توان این امر را مبدأ و هستۀ اولیۀ انجمن اولیا و مربیان کنونی نیز به حساب آورد.

به باور متشرعین این مدارس و تعالیم جدید موجب شده است زحمات روحانیون که از دیرباز در مکاتب سنتی چون مساجد و منازل خود سعی در تعلیم قشر ضعیف جامعه داشتند، نادیده گرفته‌ شود، خصوصاً که شمار مبلغان مسیحی در شهرهای مختلف فزونی یافته است.[24] متشرعین همچنین نگران تغییر باورها و عقاید شاگردان مسلمانی بودند که در این مدارس درس می‌خواندند، زیرا در این مدارس دروس اسلامی به آنان تعلیم داده نمی‌شد. عملکرد یحیی دولت‌آبادی[25]، از اعضای انجمن معارف، در نوشتن کتابی دربارۀ شرع و آموزش‌های دینی به زبان ساده نیز سبب تشدید مخالفت روحانیون و متشرعین با مدارس جدید شد.[26] در این میان فرزندان خواص با برخورداری از مکتبخانه‌های خصوصی با دروس دیگری چون زبان خارجه، تاریخ، جغرافیا و هندسه نیز آشنا می‌شدند.[27]

درخصوص ثبت­نام در مدارس جدید نیز اگرچه پرداخت شهریه الزامی بود، از افراد بی‌سرپرست یا از خانواده­های بی‌بضاعت مبلغی دریافت نمی‌شد. در واقع این مدارس ملی نسل اول مدارس پولی در ایران بودند که بعد از مدتی به مدارس دولتی با امکان تحصیل رایگان برای همه تبدیل شدند. برخی از رجال نیز از مخالفان مدارس جدید بودند، زیرا این مدارس را سبب افزایش آگاهی عمومی و تهدیدی برای جایگاه خود می‌پنداشتند. در خطابیۀ روزنامۀ استخر به آنان آمده: «... درست فهمیده‌اند، زیرا می‌دانند آن روزی که چشم و گوش مردم به‌وسیلۀ نور معارف و تابش خورشید علم و معرفت باز شود، آقایان باید از این مقامی که بدون استحقاق اشغال نموده‌اند، پایین بیایند.»[28] این بدگمانی و هراس پیش­تر نیز در دستگاه سلطنت ناصری پس از تغییر رویکرد نظامی دارالفنون به علوم انسانی وجود داشت. این تغییر در حالی بود که حدود دو دهه معلمان دارالفنون همگی نظامی و تابع تعالیم ساختار آموزشی فرانسه و معلمین فرانسوی بودند،[29] تغییری که به دنبال انتصاب اعتمادالسلطنه از 1291ق به ریاست دارالفنون صورت گرفت و با نگارش رساله­های متعدد و ترجمۀ متون خارجی خصوصاً فرانسوی به فارسی زمینه­ساز ظهور نسل جدیدی از محصلین در مدرسه گردید که در برابر دستگاه سلطنت موضع­گیری نمودند. شاه علت این سرکشی را فرانسوی شدن نظام آموزشی ایران می­دانست و معتقد بود فضیلت حکمت بر الهیات در فرهنگ فرانسه موجبات این عصیان را فراهم نموده است. اعتمادالسلطنه در مورد بدبینی شاه به بسط فرهنگ و زبان فرانسه می­گوید:

دیشب سر شام فرمودند حکیم سواره علاء­الدوله فرانسه می­داند. من می­خواستم تمجیدی کنم. عرض کردم در سلطنت فتحعلی شاه کاغذی ناپلئون به فتحعلی شاه نوشته بود در مسئلۀ مهمی و کسی نبود ترجمه کند. همان­طور سربسته پس فرستاده شد. حالا چهار پنج هزار نفری در تهران فرانسه­دان هستند. بندگان همایون دستی به سیبل مبارک کشیدند و فرمودند آن وقت بهتر از حالا بود. هنوز چشم و گوش مردم اینطور باز نشده بود...[30]

به علاوه، احداث مدارس لازاری فرانسوی در تبریز، تهران، اصفهان، سلماس و ارومیه در سال 1256ق، یعنی یازده سال قبل از تأسیس دارالفنون، زمینۀ حضور فرانسوی­ها را در نظام آموزشی نوین ایران رسماً نهادینه ساخته بود.[31] امری که علاوه بر زیرساخت­های آموزشی بر ایجاد قانون اساسی مشروطه در 1324ق نیز تأثیر گذاشته بود. در دورۀ حکومت احمد شاه قاجار نیز عملاً نظام تعلیم و تربیت ایران شامل سازمان مدیریتیِ آموزش قوانین مدارس، روش­های آموزش، متون درسی، برنامۀ آموزشی، آزمون­ها و امتحانات و استانداردها تحت نفوذ فرانسوی­ها قرار داشت.[32] همراه با ترجمۀ متون اروپایی و حمایت جراید از مدارس نوین، ساخت این نوع مدارس قوت گرفت. با این اوصاف، هنوز در میان عامۀ مردم برخی حاضر نبودند فرزندان خود را به این مدارس بفرستند. سرایت چنین رویکردی به سایر خانواده‌ها منجر به واکنش و نکوهش مطبوعات گردید و این موضوع چشم و هم‌چشمی والدین از همدیگر دانسته شد.[33] مطبوعات همچنین ذیل انتشار اولین برنامۀ امتحانی مدرسه، برای نخستین بار مطالبی دربارۀ تأثیر ارتباط والدین با مدرسه به‌منظور ایجاد انگیزه و اشتیاق فرزندان منتشر ساختند.[34] با تصویب متمم قانون اساسی در 1325ق/ 1907م در زمان محمدعلی شاه قاجار گام مهمی برای رسمیت­بخشی به مدارس نوین برداشته شد. وزارت معارف نیز با دیدن تعدد فواید این مدارس، با تصویب قانونی در 1343ق اقدام به توسعۀ آنها و محدود کردن مکتبخانه‌های محلی نمود.

 

ره­آورد تعالیم جدید در جنوب

در واکاوی گسترۀ تعالیم جدید در جنوب نمی­توان از نقش بنیادین برخی از افراد همانند سید جمال‌الدین اسدآبادی چشم پوشید. وی در سال 1272ق به قصد سفر به هندوستان[35] مدت کوتاهی در منزل حاج عبدالنبی از تاجرین نامی بوشهر مهمان شد. در بازگشت از هند، با تجاربی که از مصاحبت با فضلا و علمای ممالک گوناگون به دست آورده بود و با در نظر داشتن سیطرۀ مکاتب سنتی در جنوب، درصدد بهبود شرایط تعلیم و تربیت در این مناطق برآمد. با چنین انگیزه­ای بار دیگر در سال 1303ق عازم بوشهر شد[36] و به مدت چهارماه مقیم این شهر گردید.[37] فرصت­الدوله شیرازی که در مکتب او تلمذ می­نمود، دروسی را که سید به انگلیسی می‌آموخت به فارسی ترجمه می‌کرد. سدیدالسلطنه کبابی نیز به صلاحدید پدرش، حاجی احمدخان که از بزرگان شهر بود، در مکتب وی با علوم جدیدی همانند تاریخ و جغرافیا و کرۀ جغرافی آشنا شد. توجه سید به این دروس بیانگر پیشرو بودن او در ایران است، چه اینکه حدود دو دهه بعد، در مطبوعات از فروش اطلس‌های جهانی و کتب جغرافیا اخبارهایی منتشر شد.[38] اهمیت این امر چنان بود که نمایندگان کنسولگری‌های خارجی هنگام بازدید از مدارس به شاگردان اطلس و کرۀ جغرافیا اهدا می‌کردند. به­خصوص در بوشهر و بندر لنگه نمایندگان روس به‌عنوان حامی مالی در جلسات امتحان، به‌­ویژه امتحان تاریخ و جغرافی، حضور می­یافتند و از دانش­آموزان در این زمینه‌ها سؤالاتی می‌پرسیدند و به آنها نقشۀ جغرافیا اهدا می‌کردند.[39]

سید جمال با برچیدن بساط تعالیم قدیم، پایه­گذار آموزه‌های نوین در بوشهر و به عبارت دقیق­تر در جنوب ایران شد و کتبی چون ناسخ التواریخ و سیرۀ ناپلئون اول را جایگزین تعالیم قبلی کرد. شیخ محمدباقر بهبهانی نیز در مکتبخانۀ احمدیه[40] تلاش کرد از آموزه‌های سید در مکتب بهره بگیرد. یک سال بعد مدرسۀ پروتستان‌های بوشهر افتتاح شد[41] که به دلیل مخالفت روحانیون مسلمان خیلی ‌زود تعطیل شد. در این میان فرانسوی‌ها که در سال 1307ق موفق به تأسیس نایب کنسولگری خود در بوشهر شدند،[42] به بهانۀ حمایت مالی از تعالیم جدید، مدرسه‌ای در بوشهر احداث کردند که عصرگاه هر روز به مدت چهار ساعت تا غروب دایر بود.[43] پس از گذشت سه دهه چهره‌نما با انتشار مطلبی با عنوان «مکتوب 29 سال پیش شهید اعظم، اولین فیلسوف شرق آسیا، سید جمال‌الدین اسدآبادی (اسدآبادی همدانی الشهیر به افغانی) که یکی از دوستان او نوشته»[44] جایگاه او را در پیشبرد تعالیم نوین در ایران یادآور شد. اسدآبادی راه نجات ملت و ترقی جامعه را در ارتقای علم و تأسیس مدارس می‌دانست.

نخستین مدرسۀ نوین در بوشهر سرانجام به همت احمدخان دریابیگی که همانند اسدآبادی به اهمیت گسترش تعالیم جدید باور داشت، با الگوبرداری از دارالفنون و مدارس رشدیه احداث گشت.[45] در حبل ‌المتین آمده است: «سرانجام مدرسۀ سعادت به همت دریابیگی، حاکم فارس، در ذی‌القعدۀ 1317 تأسیس شد.»[46] اولین مدیر این مدرسه عبدالکریم بود. پس از او برادرش شیخ محمدحسین مدیر مدرسه شد. مقارن با ساخت مدرسه، روس‌ها نیز در بنادر بوشهر و لنگه دفاتر کنسولگری خود را تأسیس و سدیدالسلطنه کبابی را کارگزار خود تعیین کردند.[47]

تأسیس مدرسۀ سعادت به الگویی برای سایر بنادر و جزایر خلیج‌فارس بدل شد.[48] جریدۀ ثریا ضمن تقدیر از مدرسۀ سعادت، عامل آهستگی پیشرفت بوشهر و سایر شهرهای جنوب را نبود راه‌آهن برای رسانیدن کالاهای مورد نیاز اعلام نمود.[49] موضوعی که جزء مطالبات شهرهای شمالی خصوصاً بندر انزلی به­عنوان معبر و دروازۀ تمدنی شمال ایران نیز بود، شهری که نخستین مدرسۀ نوین در آن در سال 1329ق/ 1911م ساخته شد. چون وجود راه‌آهن در این مسیر می‌توانست دو دروازۀ تمدنی ایران را در شمال و جنوب به یکدیگر پیوند بزند، انگلیسی‌ها مانع ساخت آن می­شدند.

چندی بعد هیئت امنای مدرسۀ سعادت مدارسی را در بندرعباس، بهبهان و لنگه بنا کرد. در این میان، با وقوع جنگ جهانی اول بنادر شمال و جنوب صحنۀ حضور دول متخاصم گردید. اما تغییرات آموزشی و فرهنگی ولو به‌کندی همچنان ادامه داشت. مطبوعات نیز با توجه به بسط تملک خارجیان، در حمایت از مدارس نوشت: «ثواب ساخت مدرسه معادل ثواب رفتن به حج است.»[50] موفقیت حاصل از ساخت این مدارس، کشورهای همسایه مثل بحرین[51] و حتی شهرهای عراق همانند نجف و کاظمین را نیز ترغیب کرد که آموزش نوین را ترویج دهند. پیش­تر مدارس علوم دینی، چون مدرسۀ سلطان­العلما در بندر لنگه، مورد توجه همسایگان ایران از جمله کشورهای عربی حوزۀ خلیج‌فارس قرار گرفته بود. سه نسل از این خانواده (حاج ملایوسف، پسرش شیخ عبدالرحمن و فرزند او شیخ محمد خالدی) در اشاعۀ مکتب­داری دینی ممارست‌های بی‌شماری نموده بودند و بسیاری از خارج برای تلمذ به این مدرسه می‌آمدند. خان بستک به ‌فرمان ناصرالدین ‌شاه به عبدالرحمان لقب سلطان­العلما داد.[52] شیخ محمد خالدی نیز در مدرسۀ محمدیۀ بندر لنگه به‌عنوان آموزگار استخدام گردید. در فهرست صالح ادیب، نمایندگی معارف لنگه، نام سایر مکتب­داران قدیمی و تعداد طلاب و مدارس ذکور و اناث و مختلط بین سال‌های 1312-1313ش ذکر شده است. از پنج مکتب­دار مدارس مختلط سه نفر زن (ملا خدیجه، عایشه و مریم) و دو نفر مرد (ملا محمدصالح کورده و محمدولد حسن) بودند. مکتب محمدرضا بلوکی با دو نفر شاگرد کوچک­ترین مکتب بود.[53] مدرسۀ شیخ احمدنور حنفی در نخل خلفان، مدرسۀ شیخ محمد عبدالعزیز گچویی در فرامرزان و مدرسۀ سید محمد عالم در روستای دژگان نیز تا قبل از جنگ جهانی دوم همچنان دایر بودند.[54]

حمایت مردم در تداوم حیات این مکاتب و مدارس قدیمی تأثیرگذار بود، اما مدارس جدید به حمایت‌های بیشتری نیاز داشتند تا به تعطیلی کشانده نشوند. به همین علت، در فهرست نخستین حامیان مدرسه و اعانه‌دهندگان، علاوه بر نام وکلای مدرسه و تجار ایرانی، نام نمایندگانی از کنسولگری فرانسه و مسئولین گمرک هم دیده می­شود.[55] اگرچه گاه از کم‌کاری وکلای مدرسه گلایه می­شد و برخی حتی آنها را منتخب مردم نمی‌دانستند. از سویی علاوه بر تاجران ایرانی، تجار مسیحی نیز به جمع حامیان مالی مدارس پیوستند.[56] روس‌ها و انگلیسی‌ها بیشترین نقش را در ادارۀ مالی مدارس داشتند و از طریق ارزیابی نتایج جلسات امتحان بر مدارس نظارت می­کردند.[57] البته حضور و تردد مکرر خارجی‌ها، به‌خصوص انگلیسی‌ها، آسیب‌های فرهنگی چون رواج واژه‌های انگلیسی در زبان محاوره‌ای اهالی بندر لنگه و بوشهر را نیز به دنبال داشت.[58] در حالی زبان انگلیسی در این مناطق رخنه کرده بود که وزیر مختار فرانسه طی مراسم اهدای تصدیق­نامه به شاگردان مدرسۀ آلیانس در سفارت فرانسه در تهران، با در نظر داشتن این امر که این مدرسه به منظور ترویج زبان فرانسه یک سال پیش از مدرسۀ سعادت بوشهر در زمان ناصرالدین شاه تأسیس گردیده است،[59] بر لزوم ترویج زبان فرانسه در کنار زبان فارسی و انگلیسی در مدارس ایران تأکید نمود.[60]

 

تأسیس مدارس نوین در بندر لنگه

مقارن با شکل‌گیری نهضت مشروطه، سید عبدالحسین لاری رهبری مشروطه­خواهان لنگه را در دست داشت و با توجه به التهاب جامعه و سیطرۀ مکتبخانه‌های سنتی، صحبتی از تعالیم نوین نبود و کودکان بیشتر در پی آموختن شغل پدران خود بودند. درج شغل والد در فرم ثبت‌نام شاگردان مدرسۀ سعادت بوشهر نشان می‌دهد مشاغلی چون تاجر و ناخدا و ملاح و زارع در رتبۀ نخست و انباردار، بزاز، خیاط، بقال و درشکه­چی در رتبۀ دوم متداول‌ترین مشاغل در کرانه‌های خلیج‌فارس بودند. در این میان تنها شغل پدر شاگردی به نام احمد از شیراز، به نام حاجی یحیی عکاس شیرازی، با بقیه متفاوت بود. همچنین در این مقطع برخی از مشاغل همانند منشی­گری و مترجمی و تلگرافچی به دنبال تأسیس کنسولگری‌های مختلف در بوشهر و لنگه ایجاد شده بود.[61] البته برخی از مردم بومی این دو شهر نیز در کنسولگری­ها به کار مشغول بودند، از جمله در کنسولگری انگلیس که حقوق آنان به روپیه بود و از مقر انگلیسی­ها در بمبئی تأمین می­شد. کاپیتان آرنولد در نامه­ای به بمبئی برای ملا احمد، کارگزار بندر لنگه، تقاضای افزایش دستمزد می­نماید.[62] حتی در میان بومیان منطقه افرادی مایل به کار در کشتی­های خارجی به­عنوان ملوان یا کارگر بودند. در چنین شرایطی کودکانی که در کرانه‌های دریا رشد و نمو می‌یافتند، بیشتر به مشاغلی چون ماهی­گیری و صید مروارید و ساخت قایق متمایل بودند، خصوصاً آنکه بندر لنگه محل تردد کشتی‌های تجاری کشورهایی چون بریتانیا و هندوستان بود.[63]

در همین بین عوامل انگلیسی ساکن در بوشهر و بندر لنگه حاصل مشاهدات خود را از راه­ها و وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم این مناطق و نواحی حاشیه­ای خلیج­فارس ثبت می­کردند. برخی از این گزارشات به صورت نقاشی توسط افرادی چون جوزف دارسی[64] و هنری چارز[65] یا به صورت عکس به سرکنسولگری انگلستان در هند مخابره می­شد. عکس­های به­جامانده از بندر لنگه و بوشهر در آرشیو کتابخانۀ دیجیتال قطر به­عنوان آثاری از عکاسی ناشناس معرفی شده است، حال آنکه بنا بر اطلاعات نسخۀ اصلی موجود در آرشیو کتابخانۀ بریتانیا عکاس این آثار لرد کرزون بوده است. وی این عکس­ها را وقتی سوار بر عرشۀ کشتی ریم بوده، از بندر لنگه، بوشهر، هرمز و سایر بخش­های خلیج­فارس گرفته است.[66] کشتی­های انگلیسی عمدتاً میان سواحل خلیج­فارس و هندوستان در تردد بودند. هندیان بسیاری از این طریق از کراچی، بمبئی یا دهلی به جنوب ایران مهاجرت می­کردند. علاوه بر این، بخش عمدۀ مهاجران ساکن بندر لنگه عرب‌زبان و اهل بحرین، عربستان، امارات و اندکی افریقایی­الاصل بودند. بخش اعظم این مهاجران به دلیل مساعد نبودن شرایط معیشتی لاجرم در 1316ق/ 1898م رهسپار کشورهای همسایه شدند.[67]

برای بیشتر مهاجران آموزه‌های سنتی مکتبخانه کافی بود، آموزه­هایی که مکتب­های بومی در اختیار افراد قرار می­دادند. از قدیمی‌ترین این مکتب­ها «رحمانیه» ساختۀ شیخ عبدالرحمن بن یوسف سلطان­العلما در تاریخ 1311ق در بستک بود.[68] بستک از مهم‌ترین قصبه‌های بندر لنگه بود که به محل اسکان تجار ایرانی و خارجی تبدیل ‌شده بود؛[69] اولین قصبه‌ای که مدرسۀ مصطفویه، از سری مدارس نوین، به همت حاجی شیخ مصطفی بستکی در سال 1343ق در آن ساخته شد. نخستین امتحان مدرسه با حضور جمعی از خوانین، شیوخ و تجار در حضور محمدرضاخان بنی‌عباس برگزار گردید و اسامی شاگردان ممتاز در مطبوعات درج شد.[70] حکمران وقت بندر لنگه و نمایندگانی از کنسولگری انگلیس و مدرسۀ محمدیه برای نظارت بر وضعیت شاگردان در جلسات امتحان حضور یافتند.[71] مدیر مدرسه، مولوی عبدالله، اصالتاً هندی بود و وسایل مدرسه چون تخته‌سیاه و برخی کتب را از بمبئی تهیه می‌نمود. به اکابر علاقه‌مند به سوادآموزی هم شبانه ‌درس می‌داد.[72] این وضعیت البته دوام چندانی نیافت، زیرا بستک و حوالی آن با حملات تراکمه دستخوش ناآرامی شد و در پی آن مقر تجاری شرکت آلمانی ونک هاوس[73] که از حامیان مدارس ایرانی بود آسیب دید.[74] این شرکت با قطع حمایت­های خود از ایران درخواست غرامت کرد.[75]

 

انجمن آزاد و فتح باب مدارس نوین

لنگه تابع حاکم بنادر خلیج‌فارس به مرکزیت بوشهر و ضمیمۀ لارستان بود و از نظر محاسبات مالیاتیِ کشور نیز جزء بلوک جهانگیریه به شمار می­آمد.[76] این شهر تا پیش از تنزل، به دلیل رونق و آبادانی به عروس بنادر شهره بود.[77] در تلاش برای رونق دوبارۀ لنگه، مشروطه­خواهان در سال 1325ق/ 1907م برای همراهی با نهضت مشروطه انجمنی با نام «انجمن آزاد» راه‌اندازی کردند.[78] هدف انجمن ارتقای آگاهی عموم مردم از رویدادهای ایران و دیگر ممالک بود. از این ‌رو، درصدد تشکیل قرائت‌خانه‌ای برای خواندن جراید برآمد ــ در همین زمان روزنامه‌هایی چون صور اسرافیل منتشر می‌شد.[79] اعضای انجمن سرانجام در محل ادارۀ امور دارایی و اقتصاد مدرسه‌ای به نام انجمن آزاد به مدیریت معطوف زنجانی تأسیس کردند.[80] آنها سعی داشتند ضمن سواد خواندن و نوشتن، به دانش­آموزان مشق نظامی و مشروطه‌خواهی بیاموزند.[81]

مدرسۀ انجمن آزاد سومین مدرسه بعد از دارالفنون در تدریس مشق نظامی به شمار می­آمد. اگرچه مدتی پس از تأسیس به حالت تعطیل درآمد، با مساعدت وکلای مدرسۀ سعادت دوباره باز شد. امیر دریابیگی، حکمران بنادر، که از فارغ­التحصیلان دارالفنون و حامیان ساخت مدرسه بود، علاوه بر لزوم کمک مالی بر حرمت­گذاری به مدرسه و قرائت‌خانه تأکید نمود.[82] مدرسۀ انجمن آزاد که بستر آشنایی با تعالیم جدید را در بندر لنگه فراهم آورد و آموزه‌های نوین و قدیم را با تعالیم نظامی درآمیخت، نخستین مدرسۀ نوین در بندر لنگه محسوب می­گردد. اگرچه این مدرسه دو سه سال بیشتر دوام نیافت، منجر به ایجاد مدرسۀ محمدیه گردید. نوربخش در این خصوص می­گوید: «... بعداً سطح فرهنگ مردم بالا رفت و افکار مردم در نتیجۀ مسافرت‌های خارج روشن‌تر شد و در فکر تأسیس مدرسۀ بزرگی افتادند. آقای عبدالله گله‌داری ساختمانی را که از اموال قبلی (شیخ محمد شیخ خلیفه) بود و بعداً به او رسیده بود، تعمیر و در اختیار مردم گذارد. در سال 1332 هجری در محل ساختمان مذکور مدرسه‌ای به نام محمدیه تأسیس شد.»[83] حبل ‌المتین نیز نوشت: «در زمانی که مدحت­السلطنه نایب حاکم بندر لنگه و نمایندۀ دورۀ سوم مجلس شورای ملی بود، به همت تجار در 29 شعبان 1332ق/ 1292ش مدرسه تأسیس شد.»[84]

در این میان اکبرخان موقرالملک که مدعی تأسیس مدرسۀ محمدیه شده بود، با انتقاد مطبوعات مواجه شد: «مدرسۀ محمدیۀ لنگه که سابقاً به اسم دبستان آزاد بود و مؤسسین او آقای علاء­السلطان و آقای سدیدالسلطنه در سال 1325ق به همراهی و مساعدت تجار بوده‌اند، حالیه آقای موقرالملک خود را مؤسس او قرار داده‌اند، در صورتی ‌که در این مدت یک‌بار به مدرسه بیشتر نرفته‌اند.»[85] بانیان مدرسه به خاطر حفظ وحدت قلبی مسلمان اهل تشیع و اهل تسنن نام محمدیه را برای مدرسه انتخاب کردند.[86] علاوه بر علاءالدوله و سدیدالسلطنه یکی دیگر از بانیان مدرسه که مدیریت آن را نیز عهده‌دار شد، شیخ عبدالحق از ادبای هندوستان بود. لکن در روزنامۀ حبل ‌المتین آمده است: «تجار بندر لنگه نتیجۀ جهالت اطفال را حس کرده برای رفع و دفع این‌گونه بدبختی درصدد ایجاد یک باب مدرسه برآمدند تا اطفال خردسال خود را علم آموخته و مانند سایرین بی‌سواد نگذارند که به همت و حس معارف­خواهی خود یک باب مدرسه موسوم به محمدیه در تحت مدیریت یک نفر ایرانی تشکیل دادند.»[87] همزمان با حفظ موقعیت تجاری بندر لنگه، مدرسۀ آن نیز دارای عمارت شد.[88] ساختمان این مدرسه که از آنِ حاج معین­التجار بوشهری بود، از او به مبلغ یک هزار و پانصد تومان خریداری شد.[89]

در این مقطع مدحت­السلطنه، بنیان‌گذار سعادت، از افراد تأثیرگذار در تقویت پایه­های تعلیم و تربیت در این مناطق بود. تلاش­های او منجر به ارتقای سطح آگاهی عمومی و افزایش تعداد مشتاقان به تحصیل در مدارس شد. خدمات ارزشمند او موجب شد مردم خواستار انتصاب وی به ریاست ادارۀ معارف بندر لنگه شوند.[90] با این حال، وی مدتی بعد استعفا داد و پس ‌از این رفته‌رفته مدرسۀ محمدیه با مشکلات متعددی مواجه شد. در مقاله‌ای در چهره‌نما از صحیح علی‌رضا، از شاگردان قدیم مدرسۀ محمدیه، آمده است:

چندی نگذشت که مدحت­السلطنه استعفا و به جای ایشان میرزا ابوالقاسم خان مقرر گردید. ایشان نیز در راه مدرسه از هر گونه کوشش خودداری نفرمودند و بی‌اندازه در ترقی مدرسه جدوجهد می‌فرمودند. پس‌ از آنکه این نایب­الحکومه هم کنار رفت، به حسن اهتمام عبدالمحمد نمازی که همان وقت مدیر مدرسه بود، روزبه‌روز احوال مدرسه بهتر و عدۀ شاگردان در تزاید بود. بالاخره میرزا عبدالمحمد نمازی استعفا داد و مدرسه از رونق سابقش کاسته شد و روزبه‌روز حالش بدتر از بد شد. شهاب‌الدین هم بیرون رفت و کنون مدیر مدرسه آقا شیخ عبدالحق (A.B) است. چند ماه پیش ‌از این صندوق چنان خالی شد که یک شاهی در آن پیدا نمی‌شد...[91]

ادارۀ مالیۀ بندر لنگه نیز به این بهانه که مدرسه از خالصجات دولت است، خواست ساختمان آن را مصادره کند، اما تجار تصمیم گرفتند این مشکل را حل کنند و از ادارۀ مالیه یک ماه فرصت گرفتند.[92] احمد فرامرزی در نامه‌ای به وزارت مالیه گفت عمارت محمدیه از سال 1303 تا 1305ش به ظن خالصکی به تصرف دولت درآمده و با اجازه از مرکز مالیه به هیئت مدیرۀ مدرسه اجاره داده شده است. طی این مدت 163 تومان از صندوق فقیر مدرسه به‌عنوان مال‌الاجاره به ادارۀ مالیات پرداخت شده است. وی در ادامه ضمن تأکید بر خالصه نبودن عمارت، متقاضی استرداد آن مبلغ به مدرسه گردید.[93] در همین زمان، یکی از معلمان پس از بروز اختلافاتی از مدرسۀ محمدیه استعفا داد و مدرسۀ پهلوی را در سال 1303ش در بندر لنگه تأسیس کرد. در بندر کنگ، از دیگر قصبه‌های بندر لنگه، نیز نخستین مدرسۀ نوین در مقطع ابتدایی در 1309-1310ش دایر شد. اهل تسنن بندر کنگ اما اعتراض داشتند که دروس دینی مدرسه صرفاً براساس آموزه‌های اهل تشیع تدریس می‌شود و از سویی به دلیل عدم دریافت کمک و اعانه، مدرسه تنها دو سه نفر شاگرد دارد. دیگر اینکه می­گفتند نظامی بودن مدرسه و تربیت شاگردان به ‌منظور خدمت در نظام ‌وظیفه امری نامعمول و بی‌سابقه در کنگ است.[94]

پس از استعفای نمازی از مدیریت مدرسۀ محمدیه، شهاب‌الدین هندی و سپس شیخ عبدالحق هندی در این جایگاه قرار گرفتند. در سال 1309ش نیز مجدداً یک تبعۀ هندی به نام پیربخش مدیر مدرسه شد. به نظر می­رسد علت به کار گرفتن نیروهای خارجی ناآگاهی و بی­تجربگی معلمان مدرسه بود. چنانکه کسانی چون محمدتقی روانشاد (فیلسوف)[95]، از مدیران مدرسۀ سعادت مظفری، درصدد برگزاری کلاس‌هایی برای تعلیم به معلمان برآمدند و برخی از این معلمان آموزش‌دیده در مدارس بندر لنگه به تدریس مشغول شدند. اما استخدام و حتی استعفای نیروهای خارجی تحت سیطرۀ خود آنها انجام می‌شد. تاجران و حامیان مدرسه علت انتخاب معلمان هندی را چنین بیان کردند: «هنوز دایرۀ معارف دولت این‌قدر وسعت پیدا نکرده... ناچار باید از شهرهای هند معلم بخواهیم.»[96] روزنامۀ استخر نیز در متنی نقادانه نوشت: «معارف لنگۀ مدرسۀ محمدیه ملی است ولی به مدیریت یک نفر هندی اداره می‌شود. هرچند مدیر عالم و تحصیل‌کرده باشد اما علاقه‌مندی یک نفر خارجی به مملکت دیگر از روی صمیمیت نیست و قلب بی‌آلایش اطفال دبستان به‌واسطۀ فقدان اجزای عالم ایرانی پذیرای تربیت ایرانی وطن نخواهد شد.»[97] همچنین روزنامۀ گلستان اظهار نمود: «مدیر مدرسۀ لنگه یک نفر هندی است که هنوز با اینکه 5 سال است ماهی قریب هشتاد تومان ظاهراً مواجب می‌گیرد و هر ساله دو ماه به هند برای تفرج می‌رود و زبانش برای تکلم به فارسی باز نشده و در حقیقت یک نفر از علاقه‌مندان به حکومت هندی است...»[98] شیخ محمد شیرازی از معلمان مدرسۀ محمدیه هم طی نامه‌ای به وزارت جنگ در این خصوص مواردی را متذکر شد: «مدرسۀ محمدیه تحت نظر هیئت وزارت معارف ایران یا ادارۀ معارف بنادر جنوب نیست، مدت‌ها است مدیر مدرسه شخصی هندوستانی است، رعیت خارجه علاقه‌مند به ایران نیست، مقصودش این است اطفال مدرسه بزرگان مملکت خود را نشناسند و پی به حقوق جامعه‌شان نبرند...»[99] پس از استعفای شهاب‌الدین در سال 1337ق، دیگر معلمان انگلیسی یا هندی در مدرسه به کار گرفته نشدند.[100]

اهمیت روزافزون مدارس نوین در جنوب ایران، خصوصاً مدارس سعادت و محمدیه، موجب می­شد گاه از مدیران، معلمان و شاگردان آنها برای شرکت در برخی از مراسم­های تشریفاتی با حضور رجال خارجی دعوت شود. از جمله دعوت از مدحت­السلطنه برای سخنرانی در مراسم تاج‌گذاری احمدشاه قاجار یا شرکت معلمان و شاگردان مدارس محمدیه و پهلوی در مراسم تاج‌گذاری رضاشاه که بنا به گفتۀ سید احمد سید محمد بستکی، از دانش­آموختگان مدرسۀ مصطفویۀ بستک، معلمان در وصف شاه و مملکت­پرستی خطابه‌هایی ایراد کردند و شاگردان در مدح رضاشاه سرودهایی خواندند.[101] همچنین از شاگردان محمدیه برای حضور در مراسم افتتاح اولین خط هواپیمایی انگلستان به هند از طریق جاسک ـ لنگه ـ بوشهر و خلیج‌فارس در 1336ق/ 1918م دعوت شد و به موجب آن مدرسه در همان روز تعطیل شد.[102]

 

منابع مالی و بودجۀ مدارس بندر لنگه

بودجۀ مدرسۀ محمدیه در اوایل از راه مال‌التجاره تأمین می‌شد. اما با رکود تجاری بندر لنگه، مدرسه نیز با مشکل مالی مواجه شد.[103] کمک­های هیئت مؤسسان مدرسۀ سعادت هم در بهبود اوضاع مالی آن چندان اثربخش نبود. ناتوانی در تأمین احتیاجات اولیۀ مدرسه و عدم پرداخت حقوق کارمندان از دیگر مشکلات اقتصادی مدرسه بود. حقوق برخی از معلمان ایرانی مدرسه نیز از معلمان غیرایرانی خیلی کمتر بود. روزنامۀ استخر دربارۀ مکفی نبودن بودجۀ وزارت معارف برای تأمین هزینۀ مدارس بنادر خلیج‌فارس نوشت: «متأسفانه این مدرسه دارای اثاثیۀ کامل حتی ناقص نیست. برای تهیۀ احتیاجات این مدرسه از طرف معارف بنادر فقط چهل تومان به این مدرسه داده‌اند.»[104]

در مکاتبات ادارۀ معارف کل بنادر جنوب با وزارت معارف در سال‌های 1300-1301ش، از اجبار تأسیس مدرسه‌ای غیردولتی در دشتی برای جبران کسری و کلاه ‌به ‌کلاه کردن برای تهیۀ مخارج مدرسه‌های دیگر گفته شده است، راهکاری که نتوانست به کسری مالی مدرسه کمک نماید. ضمن آنکه در تلگرافی که به همین مکتوبات ضمیمه ‌شده، برای نخستین بار از عبارت «اعتصاب معلمین» استفاده ‌شده که ممکن است در پی نپرداختن حقوق معوقه‌شان روی دهد.[105] این در حالی بود که بودجۀ مدارس دولتی بندر لنگه و بوشهر صرفاً مختص مدرسۀ سعادت بوشهر، جاوید عباسی و محمدیۀ بندر لنگه بود. مبلغ ادارۀ معارف تمام بندر برای بیست مدرسه در صورت اقتصاد سالیانه 4800 تومان بود.[106]

 

برنامه‌های درسی و امتحانات در مدارس بندر لنگه

مدرسۀ محمدیه واقع در محلۀ شیخیه به مدیریت عبدالحمید نمازی 260 نفر شاگرد داشت. مدیر مدرسه به ‌اتفاق معلمانی چون آقاحسین که درجۀ ششم از مدرسۀ سعادت بوشهر را داشت، در همۀ مقاطع به شاگردان درس می‌داد.[107] سال تحصیلی مدارس در ابتدا از شانزدهم تا بیست و دوم تیرماه هر سال آغاز می‌شد و تعطیلات تابستانه تنها در نیمۀ نخست تیرماه و ایام نوروز بود. در حقیقت برنامه‌ریزی تحصیلی محمدیه تابع سعادت بود. مدت‌ حضور شاگردان در مدرسه در ایام هفته غیر از جمعه‌ها شش ساعت بود.[108] در مورد تعداد دروس نیز مقرر شده بود که «هر شاگردی را روزانه بیش از چهار درس نباید تعلیم نمود. اگرچه کمتر بهتر است و مدت هر مرتبه هم منوط به قوت معلمین و استعداد متعلمین خواهد بود.»[109] در مورد امتحانات نیز تا سال 1359ق امتحانات مدرسۀ محمدیه همانند مدرسۀ سعادت در چهار نوبت دوماهه برگزار می‌شد. پس ‌از آن­ برای برگزاری امتحانات سه نوبت (ثلث) در نظر گرفته شد. شیوۀ آموزشی مدرسه هم در ابتدا مطابق با ساختار و محتوای درسی مدرسۀ سعادت بود و چون مدرسۀ سعادت نیز خود تابع شیوۀ آموزشی مدارس رشدیه در تهران بود، در نتیجه شاگردان مدرسۀ محمدیه نیز مشابه این مدارس دارای دروسی همانند جغرافیای طبیعی، تاریخ، ادب اجتماعی و غیره بودند. به گزارش سدیدالسلطنه در سال 1337ق متون درسی برنامۀ مدرسۀ بندر لنگه در کلاس اول شامل فارسی، قرآن مجید، حساب، مشق، املا و در کلاس دوم شامل فارسی، حساب، قرآن مجید، شرعیات، انشا، مشق، املا، عربی و در کلاس سوم شامل فارسی، حساب، قرآن مجید، تاریخ، جغرافیا، انگلیسی، شرعیات، املا و انشا بود[110]. به گفتۀ نوربخش این مدرسه تحت نظارت انجمنی محلی و دارای نظم و ترتیب مخصوص به خود بود و معلمین و استادان مدرسه از بین افراد باسواد و مورد اعتماد عموم و از شهرهای مختلف ایران و نیز از کراچی که آن روزها جزء هندوستان بود، استخدام می­شدند.[111]

مدت‌زمان تحصیل در مدرسۀ محمدیه هشت سال بود. سال اول را فریق و سال دوم را ابتدایی می‌گفتند. شش سال دیگر را کلاس اول تا ششم می‌نامیدند. شرایط پذیرش محصلان در مدرسه به این شرح بود: کودکانی که اصلاً درس نخوانده بودند، در سن هشت ‌تا دوازده‌ سال و آنهایی که مختصری درس ‌خوانده بودند، از هشت‌ساله تا شانزده‌ساله ثبت‌نام می‌شدند.[112] حبل ‌المتین به نقل از مسئولان مدرسه می­نویسد دانش‌آموزانی که تا کلاس پنجم درس بخوانند می‌توانند در ادارات دولتی مشغول به کار شوند.[113] این روزنامه وضعیت مکاتب قدیم را بهتر از مدارس جدید می‌داند و محمدیه را فاقد برنامۀ آموزشی منظم می­خواند.[114] به دنبال انتقادات جراید در 44-1343ق برنامۀ مدرسه منطبق با برنامۀ وزارت معارف گردید،[115] گرچه مسئولان مدرسه همچنان می‌خواستند برنامۀ مدون خود را اجرا نمایند.[116] ضمن آنکه تغییری در حقوق و مطالبات معلمان صورت نگرفته بود. در سندی مربوط به مطالبۀ حقوق زنی به نام صفیه، از آموزگاران مدرسۀ محمدیه، در سال 1300ش قید شده که وی سه ماه دورۀ استاژ را در این مدرسه سپری کرده است. با توجه به تاریخ این سند می‌توان او را جزء نخستین معلمان زن در مدارس مختلط جنوب ایران به شمار آورد.[117] او در زمانه­ای به تدریس مشغول بود که شرایط جامعه برای اشتغال زنان هنوز مهیا نشده بود. در سال 1307ش نمایندگی معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه در بندر لنگه تأسیس و ادارۀ مدارس محمدیه و پهلوی به آن محول شد. در سال 1315ش نیز مدرسۀ محمدیه و پهلوی سابق با هم ادغام شدند و مدرسه‌ای با عنوان پانزده بهمن تأسیس گردید.[118] پس از فراز و فرودهای بسیار سرانجام در خرداد 1320 ادارۀ معارف لنگه تابع ادارۀ فرهنگ بندرعباس گردید.

نتیجه­گیری

در ایــن پژوهــش ابتدا نقش بنیادین افراد و عوامل مؤثر در شکل­گیری تعالیم جدید در ایران بررسی شد. داده­های تاریخی بیانگر آن است که این روند متأثر از الفبای صوتی و شیوۀ جدید آموزش رشدیه با الگوبرداری از تعالیم مدارس رشدیه در عثمانی و آموزه­های وی از معلمان فرانسوی بود. بنابراین، تغییر و تحولات آموزشی ایران به آن سوی مرزها پیوند خورد. این تغییرات با وقوع انقلاب مشروطه و رویارویی سنت و مدرنیته وارد مرحلۀ جدیدی گردید. با ایجاد این مدارس برخی از رجال و روحانیون به مخالفت با آن پرداختند. در این بین امیر دریابیگی که خود از فارغ­التحصیلان دارالفنون و حامیان مدارس جدید بود، همسو با این تغییرات آموزشی و به تقلید از مدرسۀ دارالفنون به ساخت اولین مدرسۀ جدید در بوشهر به نام مدرسۀ سعادت همت گمارد. این امر در حالی انجام می­گرفت که پیش­تر سید جمال­الدین اسدآبادی، به پشتوانۀ آشنایی با تعالیم سایر کشورها، گام­هایی در اصلاح تعالیم سنتی و ایجاد آموزه­های نوین در جنوب برداشته بود. بانیان مدرسۀ سعادت سپس با حمایتِ انجمن آزاد بندر لنگه مدرسۀ محمدیه را تأسیس کردند. تغییرات آموزشی در لنگه به کندی پیش می­رفت، زیرا اهالی آن که شامل مهاجرین عرب یا افریقایی­تبار هم می­شد، با آموزه­های سنتی  و مکتبخانه مأنوس بودند و آن را کافی می­دانستند. با این اوصاف، چندی بعد، قصبه­ها و نواحی همجوار با لنگه نیز به­رغم برخی مخالفت­ها به ساخت مدارس جدید همت گماردند. نسل نخست این مدارس با سیطره و مداخلۀ دول روسیه و انگلیس جنبۀ نظامی به خود گرفت. مدارس بندر لنگه نیز تابع و پیرو مدرسۀ سعادت بودند. این در حالی بود که سعادت به تبعیت از دارالفنون در برنامۀ آموزشی خود مشق نظامی گنجانید. شایان ذکر است در تغییرات آموزشی مدارس الگوبردای از تعالیم فرانسویان و یا آموزش زبان فرانسه نیز به چشم می­خورد. چنانکه جمال­الدین اسدآبادی در جنوب ایران از کتاب ناپلئون به­عنوان کتاب درسی بهره جست. ضمن آنکه در بوشهر و لنگه حضور خارجی‌ها، چه در کسوت رجال سیاسی و چه در کسوت تاجر، به بهانۀ حمایت مالی از مدارس افزایش یافت. در واقع ورود مستقیم خارجی­ها به عرصۀ ساختار آموزشی کشور، به­ویژه به مدارس بنادر جنوب چون بوشهر و لنگه، به بسط سلطۀ فرهنگی و خط‌مشی­ فکری آنان انجامید. بالاخص استخدام تعدادی از معلمین هندی در این مدارس که عزل و نصبشان بر عهدۀ کنسولگری انگلیس بود، به ترویج هرچه بیشتر واژگان خارجی و خلط آن با زبان فارسی منجر شد، تا جایی که واکنش و نکوهش مطبوعات داخلی را در پی داشت.  شرایط اجتماعی و اقتصادی بندر لنگه و بینش و عملکرد برخی افراد، از دیگر عوامل مهم احداث مدارس در این شهر بود. قرار گرفتن در کرانۀ خلیج‌فارس و برخورداری از موقعیت سیاسی و تجاریِ ویژه موجب جلب ‌توجه بازرگانان و رجال خارجی و داخلی به بندر لنگه گردید، به‌خصوص کنسولگری‌های روسیه، انگلیس، فرانسه و شرکت‌های آلمانی به حامیان اصلی آن بدل شدند. در این دوران تغییر و تحولات فکری، فرهنگی و آموزشی شهرهای بوشهر و لنگه، به‌موازات شهرهای رشت و بندر انزلی، در صدر اخبار مطبوعات قرار گرفت. این شهرها به‌واسطۀ هم‌جواری با شاهراه‌های دریایی و برخورداری از ویژگی‌های ژئوپلیتیکی در این فرآیند بر همدیگر تأثیرگذار بودند.

 

 

[1]. نجم ­آبادی در این مقطع کتاب تحریرالعقلاء را برای ارتقای آگاهی اجتماعی مردم نوشت (حسن مرسلوند، حاج شیخ هادی نجم­آبادی و مشروطیت، ج 10 (تهران: طبع و نشر، 1378)، ص 65-90؛ ماشاالله آجودانی، مشروطۀ ایرانی (تهران: اختران، 1382)، ص 272). همزمان در جنوب نیز شیخ حسن اهرمی با نوشتن احیاءالمله همین رسالت را در پیش گرفت (غلامحسین زرگری­نژاد، رسائل مشروطیت به روایت موافقان و مخالفان، ج 2 (تهران: مؤسسۀ تحقیقات و توسعۀ علوم انسانی، 1387)، ص 292،290،289،286).

[2]. آخوندزاده کتابچه­ای درخصوص دلایل الزام به تغییر الفبا نوشت و برای متقاعد کردن وزرای عثمانی، نسخه­ای از آن را برای ایشان فرستاد (باقر مؤمنی، مقالات میرزا فتحعلی آخوندزاده (تهران: آوا، 1351)، ص 15).

 

[3]. اقبال قاسمی پویا، مدارس جدید در دورۀ قاجاریه (تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1377)، ص 152.

[4]. عبدالرحیم بن ابوطالب نجار تبریزی (طالبوف)، احمد (سفینۀ طالبی) (تهران: نشر گام، 1356)، ص 11.

[5]. قاسمی پویا، ص 488.

[6]. وقایع اتفاقیه، ش 42 (1268ق)، ص 1.

[7]. واحد شمارش برخی از آنها همانند حبل المتین «شماره» و بقیه «نمره» بود. تعدادی نیز فقط دارای شمارۀ چندمین سال نشر و شماره هستند.

[8]. نصرالله کریمی، تاریخچۀ آموزش و پرورش جنوب ایران (قم: حماسۀ قلم، 1392)، ص 101.

[9]. شمس­الدین رشدیه، سوانح عمر (تهران: نشر تاریخ ایران، 1362)، ص 52-53.

 

[10]. ملک­المورخین خان سپهر، مــرآت الوقــایع مظفریــه و یادداشــت­هــای ملک­المورخین، به کوشش عبدالحسین نوایی (تهران: زرین، 1328)، ص 163.

[11]. مرتضی راوندی، سیر فرهنگ و تاریخ تعلیم و تربیت در ایران و اروپا (تهران: نشر گویا، 1364)، ص 104.

[12]. چندی بعد مدرسه­ای دوزبانه به نام نوروز نیز در قفقاز ساخته شد. بنگرید به: فلاحت مظفری، ش 63، س 3 (1322 ق)؛ اطلاع، ش 8، س 26 (1322ق).

[13]. ناظم­الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علی­اکبر سعیدی سیرانی، بخش دوم (تهران: آگاه، 1361)، ص 322.

[14]. فلاحت مظفری، نمرۀ 45 (1321ق)، ص 706.

[15]. احمد مجدالاسلام کرمانی، تاریخ انحطاط مجلس، مقدمه و تحشیه: محمود خلیل­پور (اصفهان: دانشگاه اصفهان، 1351)، ص 164-165.

[16]. احمد مظفرمقام، «اسنادی از میرزا حسن رشدیه مؤسس مدارس نوین به مجلس شورای ملی»، پیام بهارستان، د 2، س 1، ش 3 (1388)، ص 505، 507 .

[17]. نیرالملک بعد از پدرش ریاست مدرسۀ دارالفنون را عهده­دار شد. ریدر ویلیام بولارد و دیگران، رجال و دیپلمات­های عصر قاجار و پهلوی، ترجمۀ غلامحسن میرزاصالح (تهران: معین، 1391)، ص 418.

[18]. غلامحسین افضل­الملک کرمانی، افضل التواریخ، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان (تهران: تاریخ ایران، 1361)، ص 285؛ انجمن معارف

در آذر 1277 زیر نظر وزارت علـوم قـرار گرفت (سپهر، ص 329).

[19]. فلاحت مظفری، نمرۀ 48 (1321ق)، ص 764-765.

[20]. فلاحت مظفری، نمرۀ 3 (1319ق)، ص 37-38.

[21]. ثریا، ش 1 (1316ق).

[22]. حبل المتین، ش 12، س 10 (1322ق)، ص 21.

[23]. محمدنصیر (فرصت­الدوله) شیرازی، دبستان الفرصه (بمبئی: مطبع مظفری، 1294)، ص 107.

[24]. احمد آقازاده، محمد آرمند، تاریخ آموزش و پرورش ایران (تهران: نشر سمت، 1392)، ص 127.

[25]. دولت­آبادی همراه با امین­الضرب و احتشام­السطنه چاپخانه­ای در تهران تأسیس کرد و کتاب تاریخ ایران را برای استفاده در مدارس جدید چاپ نمود. بنگرید به: یحیی دولت­آبادی، حیات یحیی (تهران: عطار و فردوسی، 1361)، ص 183-205؛ میرزا محمودخان احتشام­السلطنه، خاطرات احتشام­السلطنه، به کوشـش سـید محمدمهدی موسوی (تهران: زوار، 1367)، ص 314-316.

[26]. قاسمی پویا، ص 221.

[27]. همان، ص 45.

[28]. استخر، ش30، س 5، ص 2.

[29]. غلامحسین زرگری­نژاد، منصور صفت­گل، محمدباقر وثوقی، تاریخ دانشگاه تهران: دانشگاه در دورۀ اول 1313- 1322 (بخش دوم)، ج 1 (تهران: مؤسسۀ چاپ و انتشارات دانشگاه تهران، 1398)، ص61-63.

[30]. محمدحسن اعتمادالسلطنه، روزنامۀ خاطرات اعتمادالسلطنه (تهران: امیرکبیر، 1350)، به کوشش ایرج افشار، ص 524 .

[31]. عیسی خان صدیق، ایران مدرن و نظام آموزشی آن، ترجمۀ علی نجات غلامی (تهران: پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 1397)، ص 40، 67.

[32]. همان، ص 68، 165.

[33]. فلاحت مظفری، ش 11، س 4 (1319ق)، ص 51.

[34]. فلاحت مظفری، ش 19، س 4 (1323ق).

[35]. او در کلکته درخصوص فواید محتوای تعالیم جدید آموزشی و علت رکود جوامع اسلامی سخنرانی کرد (قاسمی پویا، ص 175).

[36]. محمدعلی خان سدیدالسلطنه کبابی، «سید جمال­الدین اسدآبادی در بوشهر»، کاوه، ش 9، س 2 (فروردین 1291)، ص10.

[37]. فرصت­الدوله شیرازی، آثار عجم (تهران: نشر بامداد، 1362)، ص 11.

[38]. اطلاع، نمرۀ 556 (1319ق)، ص 3.

[39]. فلاحت مظفری، ش70 (1322ق)، ص 1119-1120.

[40]. قدیمی­ترین مکتبخانۀ بوشهر که به مدیریت شیخ احمد در 1259ق/ 1843م احداث شد (کریمی، ص 233؛ احمد دشتی، نگاهی به تاریخچۀ مدرسۀ سعادت بوشهر (بوشهر: همسایه، 1387)، ص 19؛ قاسم یاحسینی، مطبوعات بوشهر (بوشهر: ادارۀ کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان بوشهر، 1374)، ص 226).

[41]. مدرسۀ ارامنۀ بوشهر در 1907م تأسیس شد (احمد اقتداری، خلیج­فارس (تهران: انتشارات کتاب­های جیبی، 1356)، ص 101).

[42]. محمدعلی جناب، خلیج­فارس نفوذ بیگانگان و رویدادهای سیاسی، 1875-1900 (تهران: پژوهشکدۀ علوم انسانی، 1365)، ص 112.

[43]. فلاحت مظفری، ش 70، س 3 (1322ق)، ص 11.

[44]. چهره­نما، ش 21، س 7 (1328ق)، ص 7-8.

[45]. منوچهر بیضایی و دیگران، سالنامۀ فرهنگ بنادر جنوب (بوشهر: چاپخانۀ گلستان شیراز، 1337)، ص 28-29.

[46]. حبل المتین، ش 22، س 7، ص 20؛ ثریا، نمرۀ 29، ص 12؛ اطلاع، نمرۀ 548 (1319ق)، ص 1.

 

[47]. تقی نصر، ایران در برخورد با استعمارگران از آغاز قاجاریه تا مشروطه (تهران: شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، 1363)، ص 316.

[48]. ثریا، ش 25، س 2 (1318ق)، ص 25-26.

[49]. ثریا، ش 42 (1318ق)، ص 10.

[50]. فلاحت مظفری، نمرۀ 1 (1319ق)، ص 3.

[51]. ساکما، 39721/310؛ مسعود کیهان، جغرافیای مفصل ایران، ج 1 (تهران: مطبعۀ مجلس، 1310)، ص 107.

[52]. حسین نوربخش، بندرلنگه در ساحل خلیج­فارس (هرمزگان: ادارۀ کل فرهنگ و هنر استان هرمزگان، 1358)، ص 318؛ در دورۀ پهلوی اول وزیر آموزش و پرورش طی نامه­ای از خدمات وی تقدیر و تشکر نمود (ساکما، ۱۵۴۰۸/297).

[53]. ساکما، 8011/297.

[54]. نوربخش، ص 311. در آستانۀ جنگ جهانی دوم نیز در جناح نخستین مدرسۀ نوین با نام توحید در مقطع ابتدایی تأسیس شد (کریمی، ص 108).

[55]. فلاحت مظفری، نمرۀ 4 (1319ق).

[56]. پرورش، ش 1، س 1 (1319ق)، ص 8-9.

[57]. فلاحت مظفری، نمرۀ 20، س 4 (1323ق)، ص 3.

[58]. ایرج افشار سیستانی، شناخت استان هرمزگان (تهران: جهان معاصر، 1373)، ص 304.

[59]. ساکما، 17243/297.

[60]. تربیت، ش 319، س 3 (1322ق)، ص 1461-1465.

[61]. دشتی، ص 107-115.

[62]. East India Company, “Persian Gulf Increase of salary to the Native Agent at Lingah - sanctioned”, British Library: India Office Records and Private Papers, IOR/F/4/2575/152547, in Qatar Digital Library, https://www.qdl.qa/archive/81055/vdc_100108938398.0x000001.

[63]. لیتن ویلهلم، ایران از نفوذ تا تحت­الحمایگی (1860-1919)، ترجمۀ مریم میراحمدی (تهران: معین، 1367)، ص 77-78؛ سدیدالسلطنه، ص 213-707.

[64]. Joseph D'Arcy, “Abou-Shehr or Bushire, Persian Gulf'/'On the road to Dalkin [Daliki] from Bushire showing the mirage” (1780–1846) [‎3r] (1/2), British Library: India Office Records and Private Papers, WD3274/28, in Qatar Digital Library, https://www.qdl.qa/archive/81055/vdc_100027090276.0x0 00006.

[65]. Henry Charles, “The Reported French Gain in Muscat, Scenes on the Persian Gulf. Illustration for The Illustrated London News, 25 February 1899”, https://www.bridgemanimages.com/en-US/wright/the-reported-french-gain-in-muscat-scenes-on-the-persian-gulf-litho/lithograph/asset/1598548.               

[66]. Lord, Curzon, “General view from R.I.M.S. Hardinge, Lingah, from 'Photographs of Lord Curzon's tour in the Persian Gulf, November, 1903”, British Library Board, https://www.bridgemanimages.com/en-US/english-photographer/general-view-from-r-i-m-s-hardinge-lingah-from-photographs-of-lord-curzon-s-tour-in-the-persian gulf/photograph/asset/4071046.

[67]. سدیدالسلطنه کبابی، ص 199-200؛ محمداعظم بنی عباسیان بستکی، تاریخ جهانگیریه و بنی عباسیان بستک، به کوشش عباس انجم­روز (تهران: چاپخانۀ کیوان، 1339)، ص 298.

[68]. کامله بنت الشیخ عبدالله القاسمی، تاریخ لنجه (دبی: مکتبه الدبی للتوزیع، 1993)، ص 51.

[69]. فلاحت مظفری، ش 11، س 3 (1319ق)، ص 39.

[70]. چهره­نما، ش 2، س 22 (1345ق)، ص 15.

[71]. امید، نمرۀ 6 (1338ق)، ص 19.

[72]. مصطفی قلی عباسی، بستک و جهانگیریه (تهران: جهان معاصر، 1372)، ص 105.

  1. 7. Wonckhaus

[74]. چهره­نما، ش20، س 7 (1328ق)، ص 12.

[75]. استادوخ، سال 1327ق، کارتن 4، پوشۀ 22، برگ 14؛ سال 1327ق، کارتن 4، پوشۀ 22، برگ 13.

[76]. غلامحسین بایندر، خلیج­فارس (تهران: بنیاد موقوفات افشار، 1388)، ص 48-49.

[77]. محمدابراهیم کازرونی، تاریخ بنادر و جزایر خلیج­فارس، تصحیح منوچهر ستوده (گیلان: مؤسسۀ فرهنگی جهانگیری، 1367)، ص 115.

[78]. چهره­نما، س 7، ش 1326؛ سر پرسی کاکس، گزارش­های سالانۀ سر پرسی کاکس سرکنسول انگلیس در بوشهر (1905-1911م/ 1329-1323ق)، ترجمۀ حسن زنگنه (بوشهر: انتشارات پروین با همکاری مرکز مطالعات بوشهرشناسی، 1377)، ص 60.

[79]. مؤیدالاسلام اولین کسی بود که پیشنهاد ایجاد مکانی برای خواندن مطبوعات را مطرح کرد.

[80]. پیش از تشکیل انجمن در مطبوعات اخباری از زنجانی و فعالیت مشروطه­خواهان در لنگه منتشر می­شد (چهره­نما، ش 59 (1322ق)، ص 9).

[81]. القاسمی، ص 180.

[82]. مسعود کوهستانی­نژاد، قرائتخانه­های ایران از آغاز تا 1311 شمسی (تهران: انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه­ها، 1382)، ص 72.

[83]. نوربخش، ص 57، 314.

[84]. حبل المتین، ش 10، س 34، ص 11.

[85]. چهره­نما، ش 7 و 8، س 21، ص 27-28.

[86]. ساکما، 20838/297.

[87]. حبل المتین، ش 9، س 33، ص 13.

[88]. حبل المتین، س 35، ش 15 و 14، ص 15.

[89]. چهره­نما، ش 11، س 23، ص 20.

[90]. ساکما، 25646/297.

[91]. چهره­نما، ش 96، س 18 (1339ق)، ص 18.

[92]. چهره­نما، ش 29، س 33، ص 13.

[93]. ساکما، 12948/240.

[94]. ساکما، 60/351.

[95]. محمدحسین رکن­زاده آدمیت، دانشمندان و سخن­سرایان فارس، ج 2 (تهران: کتابفروشی اسلامیه و خیام، 1339)، ص 637.

[96]. استخر، ش 74، س 17، ص 7.

[97]. استخر، ش 39، س 7، ص 3.

[98]. گلستان، ش 274، س 7، ص 2.

[99]. ساکما، ۲۸۷۱۴/297.

[100]. ساکما، 20838/297.

[101]. چهره­نما، س 23، ش 1، 1345ق، ص 8.

[102]. ساکما، 8349/293؛ نوربخش، ص 362.

[103]. حبل المتین، س 35، ش 14 و 15، ص 15.

[104]. استخر، س 13، ش 34، ص 15.

[105]. ساکما، 30984/297، ص 2-6.

[106]. ساکما، 30984/297.

[107]. ساکما، 26906/297.

[108]. اطلاع، ش 15، س 3 (1320ق)، ص 240.

[109]. الجناب، نمرۀ 2، س 1 (1324ق)، ص 3.

[110]. حسن امداد، تاریخ آموزش و پرورش فارس از عهد باستان تا معاصر (شیراز: نوید شیراز، 1385)، ص 258-267.

[111]. نوربخش، ص 315.

[112]. محمدعلی سدیدالسلطنه کبابی، سرزمین­های شمالی پیرامون خلیج­فارس و دریای عمان در صد سال پیش (تهران: امیرکبیر، 1371)، ص 171.

[113]. حبل المتین، ش 29، س 33، ص 12.

[114]. حبل المتین، ش 10، س 34، ص 11.

[115]. همان.

[116]. حبل المتین، ش 11، س 37، ص 19.

[117]. ساکما، 3746/297.

[118]. در سال 1316ش مدیر مدرسۀ پانزده بهمن سید محمود رجایی بود (ساکما، 31787/297).

آجودانی، ماشاالله. مشروطۀ ایرانی، تهران: نشر اختران، 1382.
آقازاده، احمد و آرمند، محمد. تاریخ آموزش‌ و پرورش ایران، تهران: انتشارات سمت، 1392.
احتشام ­السلطنه، میرزا محمود خان. خاطرات احتشام­السلطنه، به کوشـش سـید محمدمهدی موسوی، تهران: زوار، 1367.
ادارۀ اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه (استادوخ). سند 22/4/1327ق.
استخر. س 5، 7، 13، 17.
اطلاع. 1319ق، 1320ق، 1324ق.
اعتمادالسلطنه، محمدحسن. روزنامۀ خاطرات اعتمادالسلطنه، به کوشش ایرج افشار، تهران: امیرکبیر، 1350.
افشار سیستانی، ایرج. شناخت استان هرمزگان، تهران: انتشارات جهان معاصر، 1373.
افضل ­الملک کرمانی، غلامحسین. افضل التواریخ، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران: نشر تاریخ ایران، 1361.
القاسمی، کامله بنت الشیخ عبدالله. تاریخ لنجه، دبی: مکتبه الدبی للتوزیع، 1993.
اقتداری، احمد. خلیج‌فارس، تهران: انتشارات کتاب‌های جیبی، 1356.
امداد، حسن. تاریخ آموزش و پرورش فارس از عهد باستان تا معاصر، شیراز: نوید شیراز، 1385.
امید. 1338ق.
بایندر، غلامحسین. خلیج‌فارس، تهران: بنیاد موقوفات افشار، 1388.
بنی‌عباسیان بستکی، محمد اعظم. تاریخ جهانگیری و بنی‌عباسیان بستک، به کوشش عباس انجم­روز، تهران: بی‌نا، 1339.
بولارد، ریدر ویلیام و دیگران. رجال و دیپلمات‌های عصر قاجار و پهلوی، ترجمۀ غلامحسین میرزا صالح، تهران: معین، 1391.
بیضایی، منوچهر و دیگران. سالنامۀ فرهنگ بنادر جنوب، بوشهر: چاپخانۀ گلستان شیراز، 1337.
پرورش. 1319ق.
تربیت. 1322ق.
ثریا. 1318ق، 1316ق.
الجناب. 1324ق.
چهره‌نما. س 7، 18، 21، 22، 23، 33،
حبل ‌المتین. س 7، 10، 33، 34، 35، 37.
دشتی، احمد. نگاهی به تاریخچۀ مدرسۀ سعادت بوشهر، بوشهر: همسایه، 1387.
دولت‌آبادی، یحیی. حیات یحیی، تهران: عطار و فردوسی، 1361.
راوندی، مرتضی. سیر فرهنگ و تاریخ تعلیم و تربیت در ایران و اروپا، تهران: نشر گویا، 1364.
رشدیه، شمس‌الدین. سوانح عمر، تهران: نشر تاریخ ایران، 1362.
رکن­زاده آدمیت، محمدحسین. دانشمندان و سخن‌سرایان فارس، تهران: کتاب‌فروشی اسلامی و خیام، 1339.
زرگری­ نژاد، غلامحسین. رسائل مشروطیت به روایت موافقان و مخالفان، ج 2، تهران: مؤسسۀ تحقیقات و توسعۀ علوم انسانی، 1387.
زرگری­ نژاد، غلامحسین و منصور صفت­گل و محمدباقر وثوقی. تاریخ دانشگاه تهران: دانشگاه در دورۀ اول 1322 - 1313 (بخش دوم)، ج 1، تهران: مؤسسۀ چاپ و انتشارات دانشگاه تهران، 1398.
سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی (ساکما). سند 20838/297؛25646/297؛12948/240؛60/351؛26906/297؛۲۸۷۱۴/297؛20838/297؛8349/293؛30984/297؛30984/297؛ 3746/297؛۱۵۴۰۸/297؛8011/297؛ 17243/297.
ســپهر، عبدالحســین­خان. مــرآت الوقــایع مظفریــه و یادداشت‌های ملک­المورخین، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران: زرین، 1328.
سدیدالسلطنه کبابی، محمدعلی. «سید جمال­الدین اسدآبادی در بوشهر»، کاوه، ش 9، س 2، فروردین 1291.
سدیدالسلطنه کبابی، محمدعلی. سرزمین‌های شمالی پیرامون خلیج‌فارس و دریای عمان در صد سال پیش، تهران: امیرکبیر، 1371.
شیرازی، محمدنصیر (فرصت­الدوله). دبستان الفرصه، بمبئی: مطبع مظفری، 1294.
طالبوف، عبدالرحیم بن ابوطالب نجار تبریزی. احمد (سفینۀ طالبی)، تهران: نشر گام، 1356.
عباسی، مصطفی­قلی. بستک و جهانگیریه، تهران: انتشارات جهان معاصر، 1372.
فلاحت مظفری. س 1319ق، 1321ق، 1322ق، 1323ق.
قاسمی پویا، اقبال. مدارس جدید در دورۀ قاجاریه، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1377.
کاکس، سر پرسی. گزارش­های سالیانۀ سر پرسی کاکس سرکنسول انگلیس در بوشهر (1905-1911م/ 1323-1329ق)، ترجمۀ حسن زنگنه، بوشهر: انتشارات پروین با همکاری مرکز مطالعات بوشهرشناسی، 1377.
کوهستانی­نژاد، مسعود. قرائتخانه های ایران از آغاز تا 1311 شمسی، تهران: انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه­ها، 1382.
کازرونی، محمدابراهیم. تاریخ­ بنادر و جزایر خلیج‌فارس، تصحیح­ دکتر منوچهر ستوده، گیلان: مؤسسۀ ­فرهنگی جهانگیری، 1367.
کرمانی، ناظم­الاسلام. تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علی­اکبر سعیدی سیرانی، بخش دوم، تهران: نشر آگاه، 1361.
کریمی، نصرالله. تاریخچۀ آموزش و پرورش جنوب ایران، قم: حماسۀ قلم، 1392.
کیهان، مسعود. جغرافیای مفصل ایران، ج 1، تهران: مطبعۀ مجلس، 1310.
گلستان. س 7.
مجدالاسلام کرمانی، احمد. تاریخ انحطاط مجلس، مقدمه و تحشیه: محمود خلیل­پور، اصفهان: دانشگاه اصفهان، 1351.
مرسلوند، حسن. حاج شیخ هادی نجم­آبادی و مشروطیت، ج 10، تهران: طبع و نشر، 1378.
مظفرمقام، احمد. «اسنادی از میرزا حسن رشدیه مؤسس مدارس نوین به مجلس شورای ملی»، پیام بهارستان، د 2، س 1، ش 3، 1388.
مؤمنی، باقر. مقالات میرزا فتحعلی آخوندزاده، تهران: آوا، 1351.
نصر، تقی. ایران در برخورد با استعمارگران از آغاز قاجاریه تا مشروطه، تهران: شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، 1363.
نوربخش، حسین. بندر لنگه در ساحل خلیج‌فارس، هرمزگان: ادارۀ کل فرهنگ و هنر استان هرمزگان، 1358.
ویلهلم، لیتن. ایران از نفوذ تا تحت الحمایگی (1860-1919)، ترجمۀ مریم میراحمدی، تهران: معین، 1367.
وقایع اتفاقیه. 1268ق.
یاحسینی، قاسم. مطبوعات بوشهر، ادارۀ کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان بوشهر، 1374.
Charles, Henry. “The Reported French Gain in Muscat, Scenes on the Persian Gulf. Illustration for The Illustrated London News, 25 February 1899”, https://www.bridgemanimages.com/en-US/wright/the-reported-french-gain-in-muscat-scenes-on-the-persian-gulf-litho/lithograph/asset/1598548.
Curzon, Lord. “General view from R.I.M.S. Hardinge, Lingah, from 'Photographs of Lord Curzon's tour in the Persian Gulf, November, 1903”, British Library Board, https://www.bridgemanimages.com/en-US/english-photographer/general-view-from-r-i-m-s-hardinge-lingah-from-photographs-of-lord-curzon-s-tour-in-the-persian-gulf/photograph/asset/4071046.
D'Arcy, Joseph. “Abou-Shehr or Bushire, Persian Gulf' / 'On the road to Dalkin [Daliki] from Bushire showing the mirage” (1780–1846) [‎3r] (1/2), British Library: India Office Records and Private Papers, WD3274/28, in Qatar Digital Library https://www.qdl.qa/archive/81055/vdc_100027090276.0x0 00006.
East India Company. “Persian Gulf Increase of salary to the Native Agent at Lingah – sanctioned”, British Library: India Office Records and Private Papers, IOR/F/4/2575/152547, in Qatar Digital Library https://www.qdl.qa/archive/81055/vdc_100108938398.0x000001.