نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

دانش آموخته دوره دکتری تاریخ ایران دوره اسلامی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران.

چکیده

پس از انقلاب مشروطه، به تأسی از زنان پایتخت، زنان سایر ایالات نیز قدم به عرصۀ فعالیت­های اجتماعی نهادند و به تأسیس مدارس و راه­اندازی انجمن­ها و روزنامه­ها پرداختند. زنان ایالت فارس و شهر بوشهر نیز که در عصر پهلوی یکی از شهرستان­های ایالت فارس محسوب می­شد، به پیروی از زنان سایر مناطق ایران، به این عرصه قدم نهادند. پژوهش حاضر با اتکا به رویکرد توصیفی و تحلیلی و با استفاده از منابع آرشیوی و کتابخانه­ای درصدد پاسخگویی به این پرسش است که نخستین تجربۀ روزنامه­نگاری زنان در ایالت فارس چگونه بود و چه کسی یا کسانی در این امر نقش داشتند. براساس یافته­های تحقیق، شوکت سلامی، از زنان پیشرو و تحصیل­کردۀ ساکن بوشهر، ابتدا به کمک بزرگان و تجار برجستۀ شهر نخستین مدرسۀ دخترانه را در بوشهر تأسیس کرد و سپس با هدف احقاق حقوق زنان و مشارکت آنها در امور سیاسی و اجتماعی، روزنامۀ نورافشان را منتشر نمود. خط­مشی این روزنامه راست­گرا بود، اما در تمامی شماره­های خود با انتشار مقالاتی به طرح مطالبات زنان پرداخت.  

کلیدواژه‌ها

موضوعات

عنوان مقاله [English]

The History of women’s Awakening in Fārs: a Case Study of the first journalistic experiences of Fārs women in the Pahlavi Period

نویسنده [English]

  • Ziba Ghafory

Ph.D. in the History of Iran in the Islamic era, Department of History, Shiraz University, Shiraz, Iran.

چکیده [English]

After the constitutional revolution, women in the provinces, as well as in the capital, became involved in social activities such as the founding of schools, associations and newspapers. Women in Fārs and the city of Bushehr (which was part of the province during the Pahlavi period) also followed suit. This research attempts to determine the characteristics of women’s first experiences in journalism and the people involved based on a descriptive-analytical method using archival documents. According to the research findings, Shaukat Salami, one of the leading educated women in Bushehr at the beginning of the Pahlavi period, founded the first school for girls in Bushehr with the help of dignitaries and merchants of the city. Later, she published the Nurafshan newspaper to achieve women’s rights and their participation in political and social activities. Although it was a right-wing newspaper, Nurafshan published articles on women’s demands in all its issues

کلیدواژه‌ها [English]

  • Bushehr
  • newspaper
  • Shaukat Salami
  • Noorafshan
  • مقدمه

به حکم دین مبین اسلام و آیات قرآن کریم، زن و مرد با یکدیگر برابرند. خداوند در قرآن کریم مرد و زن را به یکسان خطاب قرار می­دهد و رهنمودها و دستوراتش را به یکسان بر آنها نازل می­نماید و آن دو را از یکدیگر جدا نمی­کند؛ در قرآن زن و مرد از خلقت واحدی برخوردارند: «ای مردم، از پروردگارتان که شما را از نفس واحدی آفرید و جفتش را [نیز] از او آفرید... پروا نمایید» (نساء/ 1). علاوه بر این، در باب وظایف و پاداش و کیفر نیز، قرآن زن و مرد را یکسان خطاب قرار می­دهد: «پس پروردگارشان دعای آنان را اجابت کرد و [فرمود] من عمل هیچ صاحب عملی از شما را، از مرد یا زن، که از همدیگرید، تباه نمی­کنم» (آل عمران/ 195). همچنین در قرآن، زنان در القاب و مزایای انسانی و ایمانی همه جا هم­پایۀ مردان­اند: «آن روز که مردان و زنان مؤمن را می­بینی که نورشان پیشاپیش­شان و به جانب راستشان دوان است، [به آنها گویند:] امروز شما را مژده باد به باغ­هایی که از زیر [درختان] آن نهرها روان است، در آنها جاودانید، این است همان کامیابی بزرگ» (الحدید/ 12).

با این حال دلایل مختلفی سبب شد مسلمانان از قوانین اسلام دور بیفتند و زنان ایرانی تا عصر قاجار به اندرونی­ها رانده شوند. زنان جنس دوم تلقی شدند و همواره اجحافاتی در حق آنان روا داشته شد. ناامنی­ها، پرهیز از رابطه با نامحرم و مواردی از این قبیل از علل محدود شدن زنان و محصور شدن آنها در خانه بود. در این میان، حتی لزوم سوادآموزی نیز برای زنان مطرح نبود. البته دختران طبقات متوسط و بالای جامعه از طریق معلم سرخانه خواندن و نوشتن را فرا می­گرفتند. این وضعیت تا میانۀ عصر قاجار تداوم داشت تا اینکه آشنایی با اندیشه­های جدید و غرب مردم را تحت تأثیر قرار داد و مسائلی نظیر سوادآموزی زنان، حضور بیشتر آنها در اجتماع، بر عهده گرفتن مشاغل گوناگون و حتی حضور آزادانۀ آنها در محافل و مجالس مطرح گردید. همسو با این تحولات، به­تدریج عقاید زنان نیز دگرگون شد. انقلاب مشروطه نقطۀ عطفی در تغییر وضعیت زنان ایرانی است. آنها نه تنها در این انقلاب سهیم بودند، بلکه توانستند امتیازاتی چون تأسیس و گسترش مدارس دخترانه به سبک نوین را به دست آورند. زنان با حضور در اجتماع این فرصت را یافتند که برای طرح نظرات سیاسی و مطالبات خود انجمن­هایی تشکیل دهند. همچنین برای رساندن صدای خویش به مردان و کل اجتماع، اقدام به تأسیس روزنامه نمودند. این امر ابتدا در تهران شروع شد و سپس به سرعت به شهرستان­ها تسری یافت. پژوهش حاضر درصدد است به این سؤال پاسخ دهد که نخستین تجربۀ روزنامه­نگاری زنانِ ایالت فارس چگونه بود و چه کسی یا کسانی در این امر نقش داشتند. بدیهی است بررسی این موضوع به شناخت ما از تاریخ اجتماعی بوشهر و نیز روند ورود زنان بوشهر به عرصۀ علم، دانش و فرهنگ کمک می­کند. به نظر می­رسد اقدامات شوکت سلامی، از زنان پیشرو و تحصیل­کردۀ ساکن بوشهر، در این زمینه بسیار مؤثر واقع گردید. او توانست نخستین مدرسۀ دخترانه و نخستین روزنامۀ زنان را در بوشهر راه­اندازی کند.

تاکنون در باب شوکت سلامی و روزنامۀ نورافشان کتاب یا مقاله­ای منتشر نشده است. اما در برخی پژوهش­ها اشاراتی پراکنده و محدود در این زمینه دیده می­شود. صدر هاشمی (1327) در کتاب تاریخ جراید و مطبوعات به روزنامۀ نورافشان و سال انتشار آن اشاره کرده است. پری شیخ­الاسلامی (1351) نیز در کتاب زن در ایران و جهان: زنان روزنامه­نگار و اندیشمند ایران، به صورت مختصر (در حد یک صفحه)، در باب فعالیت­های شوکت سلامی سخن گفته است. غلامحسین صالحیار (1351) در کتاب چهرۀ مطبوعات معاصر شناسنامۀ روزنامۀ نورافشان را در چند خط بیان کرده است. ابوترابیان (1356) نیز در کتاب مطبوعات ایران از شهریور 1320 تا 1326 به ذکر یک سری اطلاعات کلی در باب روزنامۀ نورافشان شامل صاحب امتیاز، سردبیران، تاریخ انتشار، نخستین شماره، محل انتشار و موضع روزنامه بسنده کرده است. قاسم یاحسینی (1374) در کتاب مطبوعات بوشهر رکنی اساسی در تاریخ روزنامه­نگاری ایران، در مقایسه با پژوهش­های فوق، اطلاعات بیشتری در باب روزنامۀ نورافشان و زندگی شوکت سلامی در اختیار خواننده قرار داده است. صدیقه ببران (1381) نیز در کتاب نشریات ویژۀ زنان تنها شناسنامۀ روزنامۀ نورافشان را ذکر کرده است. سیروس رومی (1388) در کتاب شناسنامۀ مطبوعات فارس تنها به سال­های آغاز و پایان، نوع نشریه و نام مدیر روزنامۀ نورافشان اشاره کرده است. عبدالکریم مشایخی (1395) در کتاب آموزش و پرورش شهرستان بوشهر دربارۀ تأسیس نخستین مدرسۀ دخترانۀ نوین به همت سلامی به اختصار سخن گفته، اما به روزنامۀ نورافشان اشاره­ای نکرده است. بنابراین، با توجه به نبود پژوهشی مستقل در باب نخستین تجربۀ روزنامه­نگاری زنان فارس در عصر پهلوی، در این تحقیق ابتدا دربارۀ وضعیت زنان ایران تا دورۀ مشروطه صحبت می­کنیم و سپس به موضوع اصلی مقاله یعنی شوکت سلامی و روزنامۀ نورافشان می­پردازیم.

روش تحقیق در پژوهش حاضر مبتنی بر روش تاریخی و به شیوۀ توصیفی و تحلیلی است. روش گردآوری اطلاعات نیز به صورت آرشیوی و کتابخانه­ای است و روزنامه­ها، منابع، کتب و مقالات مرتبط بررسی و اطلاعات لازم از آنها گردآوری شده است.

 

وضعیت زنان در عصر قاجار

چنانچه در مقدمه ذکر شد، زن و مرد در قرآن از جایگاه واحدی برخوردارند. اما جوامع اسلامی به­تدریج از قوانین دین اسلام دور شدند و براساس شرایط، رویه­ای متفاوت از دستورات دینی در پیش گرفتند. جهل و نادانی و زور سه عامل مهمی هستند که در طول تاریخ موجبات بروز اجحاف و ظلم بر زنان را فراهم آورده­اند. فضای مردسالارانۀ جامعۀ ایران موجب شد زنان هرچه بیشتر به حاشیه رانده شوند و الگوی بانوی شایسته به­تدریج به یک زن مطیع و منقاد و خاموش تنزل یابد.[1]

از سوی دیگر حملات متعدد اقوام بیابان­گرد نیز به سخت شدن وضعیت زنان منجر شد. پس از ورود اسلام به ایران تا دوران صفویه، ایران شاهد حملات متعدد اقوام بیابانگرد همچون ترکان و مغولان بود. این امر به ناامنی و ناآرامی­های مکرر منجر گردید. با سقوط صفویان و از میان رفتن دولت مرکزی، دوباره ناامنی سراسر کشور را فرا گرفت. در سراسر این دوره و حتی پس از برآمدن قاجاریه (از دوران فتحعلی شاه تا پایان این سلسله)، درگیری، ناامنی و شورش‌های گاه و بیگاه سراسر کشور از جمله شهرها و روستاها و جاده‌ها را فرا گرفته بود. برای نمونه در سال 1292ق تمام جاده‌های اطراف شیراز به اندازه­ای ناامن بود که در آنها عبور و مرور صورت نمی‌گرفت.[2] در سرتاسر این دوران مرزها و ایالات مدام دستخوش جنگ و شورش و درگیری بود. در چنین شرایطی تعرض به زنان جزو جدایی­ناپذیر حملات و قشون­کشی­ها بود؛ مثلاً ترکمن‌ها طی حملات خود به نواحی شمالی ایران مردها را کشته و زنان را به اسارت بردند.[3]

در چنین اوضاع آشفته‌ای زنان، به حکم ضرورت، هرچه بیشتر در خانه­ها و اندرونی­ها محصور شدند. هرچند دین اسلام حضور زنان را به شرط رعایت حجاب و عدم ارتباط با نامحرم، در اجتماع جایز شمرده بود، با گذشت زمان ناامنی، جهل، ناآگاهی و زور مانع از خروج زنان از خانه شد. این عوامل به­تدریج لباس دین بر تن کرد و باعث ستم روزافزون بر زنان گردید. زنان نیز خود، به سبب ناآگاهی، آن را پذیرفتند. در واقع آنچه مبتنی بر قوانین عرف و اجتماع جامعۀ مردسالارانه بود، جنبۀ دینی یافت و عرصه را بر زنان هرچه تنگ‌تر کرد. علاوه بر این، در شرایط آشفته­ای که جنگ، تعرض و ناامنی خروج از خانه و حضور در اجتماع را حتی برای مردان دشوار ساخته بود، ضعف جسمانی زنان، میزان آسیب­پذیری آنها را بیشتر کرده بود و این از دیدگاه اجتماع علتی دیگر برای عدم خروج آنها از خانه بود. بدین ترتیب، اگرچه فضای پر از رقابت اندرونی­ها نیز برای زنان چندان امن و آرام نبود، عرف جامعه و ناامنی‌ها، آنها را به ماندن در اندرونی تشویق می­کرد.[4][5]

دور بودن از اجتماع و عدم آموزش و تربیت صحیح و گرفتاری‌های زندگی در اندرونی نتیجه­ای جز جهل و نادانی و بی­ارادگی برای زنان نداشت. در واقع عامل اصلی تیره­روزی زنان بی‌سوادی آنان بود. بنابراین، در عصر مشروطه مردان و زنان روشنفکر انتقادهای بسیاری به این وضعیت کردند و بحث سوادآموزی و تحصیل زنان مطرح گردید.

نظام آموزشی ایران تا دورۀ قاجاریه به روش سنتی و به سه شکل مکتبخانه، مدارس دینی (برای تحصیل علوم دینی پس از گذراندن دورۀ مکتبخانه) و تدریس خصوصی در خانه بود.[6] دختران در مکتبخانه­های ملاباجی­ها آموزش می­دیدند و همچنین گاه به مکتبخانه­های عمومی فرستاده می­شدند. اما آموزش در مکتبخانه­های عمومی معمولاً برای دختران به دوران چهار تا هفت سالگی محدود بود.[7] تدریس خصوصی روش دیگری برای آموزش دختران بود که عمومیت نداشت و به خانواده­های متمول اختصاص داشت. البته بسیاری از دختران در منزل نزد پدر، برادر، عمو، همسر و یا سایر محارم آموزش می­دیدند و باسواد می­شدند.[8] مواد آموزشی در مکتب­خانه­ها و در منازل به آموزش قرآن، احکام مذهبی، مسائل دینی، دیوان حافظ، گلستان سعدی، مثنوی مولوی و خلاصه ­الحساب شیخ بهایی محدود بود.[9]

تا میانۀ عصر قاجار زنان از وضعیت مناسبی برخوردار نبودند. محصور بودن آنها در اندرونی موجب شده بود که از وضعیت اجتماع آگاهی چندانی نداشته باشند و از سویی مردان آنها را به چشم افرادی نادان و کم­خرد بنگرند. آنچه بیش از همه باعث نابه­سامانی وضعیت زنان شده بود، بی­سوادی آنها بود. این امر از دید زنان آگاه و روشنفکر عصر قاجار دور نمانده بود و آن را باعث بدبختی و بیچارگی زنان می­دانستند. تاج­السلطنه، دختر ناصرالدین شاه، از جمله کسانی است که به این مسئله اشاره می­کند:

خیلی محزون و دلتنگ هستم که چرا همجنس­های من یعنی زن­های ایران حقوق خود را ندانسته و هیچ درصدد تکلیفات انسانی خود برنمی­آیند و به طورکلی از جرگۀ تمدن خارج گشته و در وادی بی­علمی و بی­اطلاعی سرگردان هستند. مثل اینکه در اغلب خانواده­ها می­گویند این عیب است برای ما که دختر ما به مدرسه برود و باز در همچه روزی، آن بیچاره­ها را در مغاک هلاک و بدبختی پرورش می­دهند.[10]

آشنایی با فرهنگ غرب در عصر قاجار، تأثیرات مهمی بر وضعیت زنان گذاشت. رفت و آمد به اروپا، تأسیس مدارس جدید، انتشار روزنامه­های آزاد و نیز ورود روزنامه­های چاپ خارج از ایران به داخل کشور موجب آگاهی زنان و آشنایی آنها با حقوق خود شد.[11] روزنامه­های فارسی­زبان خارج از ایران در افزایش آگاهی زنان نقش مؤثری داشتند. مثلاً روزنامۀ ثریا بر آموزش و پرورش دختران و پسران به طور یکسان تأکید و آن را عامل پیشرفت کشور معرفی می­کند.[12] در روزنامۀ اختر نیز از ضرورت تربیت دختران سخن گفته می­شود و تربیت زنان اساس تربیت فرزندان و جامعه دانسته می­شود.[13]

بی­تردید اولین گام برای تغییر وضعیت زنان، آگاه کردن آنها از حقوق خود و علت پایمال شدن آن بود. این عمل آنها را به حضور در اجتماع و شرکت در امور سیاسی و اجتماعی ترغیب ­کرد. بدین ترتیب، زنان در انقلاب مشروطه و حوادث پس از آن نقش چشمگیری داشتند. آگاه کردن شاه از نابه­سامانی وضعیت کشور و مهاجرت علما و خواسته­های آنان[14]، تهیۀ مخارج بست­نشینان در سفارت انگلیس[15]، کمک به گردآوری سرمایۀ لازم برای تأسیس بانک ملی[16]، مخالفت با اولتیماتوم روسیه[17]، حضور در جبهه­های نبرد در تبریز[18] از جمله نمونه­های حضور گسترده و قابل توجه زنان در این انقلاب بود. علاوه بر این، در دوران استبداد صغیر، زنانی که عضو انجمن نسوان سعادت بودند، برای تأمین مخارج رزمندگان بختیاری در هنگام فتح اصفهان پیش­قدم شدند.[19]

به­رغم تمامی تلاش­ها و همراهی­ها در به ثمر رساندن انقلاب مشروطه، زنان سود چندانی از این انقلاب نصیبشان نشد. آنها نه تنها حق ورود به مجلس را نیافتند، بلکه حق رأی نیز به آنها داده نشد. ملکزاده در کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت ایران در باب وضعیت زنان در این دوره می­نویسد:

 آنچه ما در این کتاب نگاشتیم شرح حال مردها بود و از زن­ها که نیمی از جمعیت ایران را تشکیل می­دهند، نامی برده نشد، زیرا به قول عوام داخل آدم نبودند و در جمع و خرج داخل نبودند. در کشور استبدادی ایران ظلم و ستمگری عادت و طبیعت ثانوی مردم شده بود و هر کس قوی­تر و زورمندتر بود نسبت به مادون خود ظلم می­کرد و چون زن­ها از همه ضعیف­تر بودند، مظلوم­ترین طبقات ایرانی محسوب می­شوند... زن­ها را به حدی تحقیر می­کردند که مردها آنها را ضعیفه می­گفتند و از بردن نام آنها خودداری می­کردند.[20]

با این حال زنان از پا ننشستند و همچنان به تلاش خود برای بهبود وضعیت زنان و تغییر نگاه جامعه به آنها ادامه دادند. تأسیس مدارس، انجمن­ها و روزنامه­ها به منظور آگاه نمودن زنان از حقوق و توانایی­های خود از جمله اقدامات آنها در این مسیر بود.

آموزش و پرورش زنان به سبک نوین قبل از انقلاب مشروطه آغاز شده بود. نخستین تلاش‌ها در این جهت به همت میسیونرهای مذهبی اروپایی و امریکایی صورت گرفت. هیئت مبلغان امریکایی نخستین مدرسۀ میسیونری را در شوال 1254ق/ دی 1214ش در ارومیه تأسیس کردند. آنان آموزش دختران را نیز به طور جدی مد نظر داشتند. با وجود مقاومت­ها، امریکایی‌ها در سال 1254ق/ 1217ش یک مدرسۀ دخترانه در ارومیه تأسیس کردند.[21] به­تدریج تعداد مدارس دخترانه رو به گسترش نهاد و با وجود مخالفت­های بسیار، زنان خود به تأسیس مدارس برای دختران همت گماشتند. نخستین بار طوبی رشدیه در سال 1321ق/ 1280ش، در قسمتی از منزل خود، مدرسه‌ای دخترانه به نام «پرورش» دایر کرد.[22] بعد از این واقعه، مدارس دخترانه یکی پس از دیگری تأسیس شدند.

انجمن­های زنان از دیگر ارکانی بودند که پس از انقلاب مشروطه، همسو با حمایت از حقوق زنان و تلاش برای ورود آنان به اجتماع، ایجاد گردیدند. انجمن آزادی زنان یکی از نخستین انجمن­ها بود که در سال 1324ق تأسیس شد. در میان اعضای این انجمن نام دو تن از دختران ناصرالدین شاه، تاج­السلطنه و افتخارالسلطنه، دیده می­شود.[23]

نخستین تلاش زنان برای ورود به عرصۀ مطبوعات به دوران انقلاب مشروطه بازمی­گردد. آنها ابتدا به چاپ مقالاتی در روزنامه­هایی همچون مجلس، ندای وطن، حبل المتین و صور اسرافیل پرداختند. در این برهه زنان خواسته­ها و اعتراضات و انتقادهای خویش را در باب اموری نظیر حق آموزش زنان، نظامنامۀ انتخابات و مشارکت در امور سیاسی در قالب نامه­های سرگشاده به نشریات و روزنامه­ها می­فرستادند و آنها نیز این نامه­ها را چاپ می­کردند. لازم به ذکر است این نامه­ها اغلب با نام مستعار منتشر می­شدند.[24]

در دورۀ مجلس اول، زنان خواسته­ها و نظرات خویش را از طریق روزنامه­های مشروطه­خواه منتشر می­کردند، اما به­تدریج خود به فکر تأسیس روزنامه افتادند و مستقیماً قدم به عرصۀ روزنامه­نگاری نهادند. بدین ترتیب، در 10 رمضان 1328ق/ 15 سپتامبر 1910م، نخستین نشریۀ زنان به همت بانو کحال با عنوان روزنامۀ دانش در تهران منتشر گردید. وی نخستین بانوی چشم­پزشک ایرانی بود که نزد میسیونرهای امریکایی تعلیم دیده و از آنها اجازۀ طبابت یافته بود.[25] کحال در این روزنامه به مسائل سیاسی توجهی نداشت و تنها به امور مربوط به زنان نظیر بچه­داری، خانه­داری، شوهرداری، سوادآموزی زنان، حفظ الصحه یا مسائل بهداشتی می­پرداخت.[26]

شکوفه دومین نشریۀ زنان بود که به مدیریت مریم عمید، ملقب به مزین­السلطنه، از ذیحجه 1330 تا ذیقعده 1334 قمری در تهران منتشر گردید. خط­مشی این روزنامه نیز مشابه دانش بود.[27] زبان زنان سومین روزنامه­ بود که صدیقه دولت­آبادی در 20 شوال 1337ق/ 1919م در اصفهان منتشر کرد. این روزنامه تنها مقالات زنان را منتشر می­نمود. ابتدا به مسائلی نظیر خانه­داری، بهداشت و شوهرداری توجه داشت، اما بعد به طرح مسائل سیاسی و فمنیستی پرداخت.[28] روزنامۀ بعدی نامۀ بانوان بود که در ذیقعده 1338/ ژوئیه 1920 در تهران، به همت شهناز آزاد منتشر گردید. در همین سال روزنامه­های عالم نسوان به مدیریت نوابه صفوی در تهران و جهان زنان به همت فخر آفاق پارسا و همسرش در مشهد منتشر گردید. مجلۀ جمعیت نسوان وطن­خواه ایران در سال 1302ش به مدیریت انجمنی به همین نام و به صاحب ­امتیازی ملوک اسکندری در تهران منتشر شد. روزنامۀ بعدی نامۀ نسوان شرق بود که مرضیه ضرابی در سال 1304ش در بندر انزلی منتشر کرد. پیک سعادت نسوان نیز در سال 1306ش در شهر رشت به همت روشنک نوع­دوست منتشر شد. در نهایت نیز روزنامۀ نورافشان در سال 1309ش در بوشهر چاپ گردید.[29]

 

وضعیت زنان بوشهر

زنان بوشهر نیز مانند زنان سایر نقاط ایران در عصر قاجاریه و ابتدای پهلوی از لحاظ آموزش، سواد و بهره­مندی از حقوق انسانی از وضعیت مناسبی برخوردار نبودند. محیط مردسالار و سنتی بوشهر (همچون سایر نقاط ایران در برهۀ مذکور) اجازه نمی­داد زنان در اجتماع حضور یابند. سوادآموزی برای زنان نه تنها لازم دانسته نمی­شد، بلکه مضر و خطرناک نیز تلقی می­شد، زیرا ممکن بود باعث ارتباط ناسالم زن و مرد گردد. از این رو عقیده داشتند زنان در حد تعلیم قرآن سواد داشته باشند کافی است.[30] به­رغم این نگاه، برخی از مردم، به­ویژه اشراف و اعیان، دختران خود را در سنین پایین به مکتبخانه­ها می­فرستادند و یا در خانه تحت­ نظر ملاباجی­ها تعلیم می­دادند. زنان خانواده­های مذهبی نیز در این دسته قرار داشتند. برای مثال دختر آیت­الله بلادی بوشهری، فاطمه بلادی، شاعری برجسته بود. کتاب شعری از او با عنوان فائزه به جای مانده که حاوی اشعاری به سبک شعرای برجسته همچون سعدی و حافظ است.[31] با این حال، تعداد این­گونه زنان در بوشهر اندک بود. بنابراین، تعدادی از اهالی بوشهر درصدد حمایت از سوادآموزی زنان برآمدند و بر تأسیس مدارس دخترانه تأکید کردند. روزنامۀ مظفری به سردبیری میرزا علی­آقا لبیب­الملک در این زمینه بسیار کوشید. در نهایت، با حمایت­ بزرگان بوشهر، نخستین مدرسۀ دخترانه به سبک جدید به همت شوکت سلامی (مؤسس روزنامۀ نورافشان) تأسیس شد. در ادامه فعالیت­های شوکت سلامی به­عنوان نخستین زن مؤسس مدرسۀ دخترانه و نیز نخستین زن روزنامه­نگار در بوشهر شرح و بررسی خواهد شد.

 

شوکت سلامی، نخستین بانوی روزنامه­نگار ایالت فارس

شوکت سلامی در خانواده­ای متوسط و مذهبی در شهر همدان دیده به جهان گشود. وی آموزش­های ابتدایی را در همان شهر به پایان رساند و سپس به منظور فراگرفتن علوم دینی و اسلامی و ادامۀ تحصیل او را به نجف اشرف در عراق فرستادند. در این شهر مدتی را به فراگرفتن عربی، فقه و اصول سپری کرد و همزمان با انقلاب مشروطه به ایران آمد.[32] وی در شهر شیراز به همسری عباس سلامی، وکیل دادگستری شهر بوشهر، درآمد و همراه وی راهی این شهر گردید.[33]

در آن زمان بوشهر مدارس دخترانه نداشت و تنها چند مکتبخانه در این شهر دایر بود که عم­جزء و گلستان در آنها تدریس می­شد. اشراف نیز برای آموزش دختران خود معلم سرخانه استخدام می­کردند. شوکت سلامی با حمایت همسرش و نیز مساعدت و همکاری برخی از تجار و بازرگانان برجسته و علم­دوست بوشهر، به­ویژه معین­التجار بوشهری، اقدام به تأسیس اولین مدرسۀ دخترانه به سبک نوین در بوشهر کرد. این مدرسه «بنات نسوان»[34] نام گرفت که در کنار مسجد شیخ سعدون در محلۀ کوتی قرار داشت.[35]

به دلیل پایین بودن سطح فرهنگ جامعه و وجود برخی پندارهای مذهبی در باب ضرورت نداشتن تحصیل بانوان، از مدرسۀ بنات نسوان در آغاز استقبال خوبی نشد و مردم روی خوش به آن نشان ندادند. حتی برخی از روحانیون قشری به مبارزه با آن برخاستند. اما شوکت سلامی عقب ننشست و به منظور خنثی کردن اقدامات مخالفان، سراغ مجتهدان و روحانیون طراز اول شهر رفت و موفق شد از برخی از آنان فتوای مجاز بودن تحصیل دختران در مدارس نوین را بگیرد. آیت­الله سید عبدالله مجتهد بلادی یکی از این مجتهدان بود که به تازگی از نجف اشرف به بوشهر آمده بود. با کسب موافقت و رضایت علما و روحانیون، به­تدریج دیدگاه مردم نیز در این باب تغییر یافت و دختران خود را به این مدرسه فرستادند.[36] پس از چند سال تلاش، مدرسۀ بنات رونق گرفت و حتی برخی از مکتبخانه­های سنتی مخصوص دختران نیز در این مدرسه ادغام شدند. یکی از این مکتبخانه­ها مکتبخانۀ ملاباجی بود. بانو ملاباجی، چهل سال قبل از سلامی، ابتدا مکتبخانۀ علوم دینی و زبان فارسی را در بوشهر اداره می­کرد و سپس مدرسۀ معینیه را تأسیس کرده و در بین مردم بوشهر از محبوبیت زیادی برخوردار بود. اما شوکت سلامی موفق شد مکتبخانۀ او را در مدرسۀ بنات نسوان ادغام کند.[37]

با گذشت زمان مدرسه کم­کم دچار مشکلات مالی و اقتصادی فراوانی شد. اکثر دخترانی که به مدرسۀ بنات نسوان می­آمدند توان مالی نداشتند و رایگان تحصیل می­کردند. با افزایش بحران مالی، مدرسه در آستانۀ تعطیلی قرار گرفت. اما در این زمان موسس­خان ارمنی، یکی از رؤسای معارف­پرور گمرک بوشهر، به کمک سلامی شتافت و با اخذ ده شاهی از هر عدل قماش واردشده به گمرک بوشهر و اختصاص دادن آن به مدرسه، نوعی درآمد مستمر برای مدرسه ایجاد کرد و آن را از تعطیلی نجات داد. با به قدرت رسیدن رضاخان و ایجاد نهادهای آموزشی نوین، سلامی در سال 1305ش دومین دبستان دخترانۀ دولتی را در بوشهر به نام «شاهدخت» بنیان نهاد. این دبستان در آغاز تنها دو کلاس داشت. اما در سال 1314ش تعداد کلاس­های آن به شش عدد رسید و در سال 1315ش از دبستان به دبیرستان تغییر یافت و سلامی مدیر اولین دبیرستان دخترانه در بوشهر شد.[38]

در سال 1311ش عباس سلامی، همسر بانو سلامی، به ضرب گلولۀ یک استوار ارتش کشته شد. سلامی در سال 1316ش با سید علی علوی بهبهانی، مشهور به سید علی صحاف، مدیر چاپخانۀ علوی بوشهر ازدواج کرد.[39]

سلامی از زنان تحصیل­کرده و آگاه عصر خود بود که در راه توسعۀ آموزش و پرورش بانوان و ترویج فرهنگ جدید در بوشهر تلاش­های فراوانی کرد و در این مسیر گام­های مؤثری برداشت. وی حدود 40 سال برای ارتقای آموزش و پرورش دختران بوشهر زحمت کشید و در این راه مشقات فراوانی تحمل نمود. وی بعد از ده­ها سال تلاش فرهنگی و اجتماعی، از خدمت در ادارۀ فرهنگ و آموزش و پرورش بازنشسته شد. پس از بازنشستگی به شیراز رفت و تا پایان عمر در این شهر اقامت گزید و سرانجام بعد از تحمل یک دوره بیماری در سال 1348 دیده از جهان فرو بست. وی با اینکه زندگی متوسطی داشت، همۀ دارایی­اش را پس از مرگ به سازمان شیر و خورشید سرخ اهدا کرد.[40]

 

روزنامۀ نورافشان

روزنامۀ نورافشان در سال 1309ش به همت شوکت سلامی در شهر بوشهر منتشر شد. نورافشان نخستین روزنامه­ای است که به دست زنان در ایالت بزرگ فارس منتشر شد. اکثر منابع انتشار نخستین شمارۀ این روزنامه را در شهریور 1309 ثبت کرده­اند، اما ابوترابیان انتشار اولین شمارۀ آن را در مرداد 1309 می­داند.[41]

نورافشان آخرین روزنامه­ای بود که در دوران زمامداری رضاشاه پهلوی در بوشهر انتشار یافت و از آن پس تا سقوط وی هیچ نشریۀ دیگری در این شهر اجازۀ انتشار نیافت. مطالب نورافشان را هیئت تحریریه­ای مرکب از عبدالحمید عطایی، محمدکاظم عطایی، عبدالرحیم جعفری و بانو سلامی تهیه می­کردند. این روزنامه به طور هفتگی در چاپخانۀ علوی بوشهر، در تیراژ 300 تا 400 نسخه و در 4 تا 6 صفحه، منتشر می­گردید.[42]

نورافشان به­زودی مورد توجه محافل ادبی و خصوصاً محافل فرهنگی زنان سراسر ایران قرار گرفت. مجلۀ عالم نسوان که در تهران منتشر می­شد، در یکی از شماره­های خود «تولد» روزنامۀ نورافشان را به تمامی زنان بوشهر و شوکت سلامی تبریک گفت.[43]

نورافشان از سال 1309 تا 1311 به طور مرتب هر هفته در بوشهر منتشر می­گردید. اما در سال 1311 عباس سلامی، همسر بانو سلامی و مدیر داخلی روزنامه، به قتل رسید. بدین ترتیب، دورۀ نخست انتشار این روزنامه به پایان رسید و نورافشان به مدت شش سال تعطیل شد. با تأسیس ادارۀ ثبت و ضرورت چاپ آگهی­های ثبتی در روزنامه­های محلی بوشهر، دورۀ دوم انتشار نورافشان از بهار 1316 آغاز گردید. شوکت سلامی که بعد از مرگ همسرش با سید علی بهبهانی ازدواج کرده بود، با همکاری او مجدداً نورافشان را منتشر نمود. اما انتشار دورۀ دوم نورافشان با واکنش و اخطار وزارت معارف مواجه گردید. چون ادارۀ معارف بوشهر انتشار مجدد روزنامه را به تهران اطلاع نداده بود و همچنین مراحل قانونی انتصاب مدیر داخلی روزنامه طی نشده بود، وزارت معارف به روزنامۀ نورافشان اخطار داد. علاوه بر این، شماره­های قبلی نورافشان نیز تا زمان مذکور به مرکز ارسال نشده بود. در پی اخطار وزرات معارف، روزنامۀ نورافشان سعی کرد مراحل قانونی را انجام دهد و مدارک لازم را به وزارت معارف ارسال کند. بدین ترتیب، در سال 1322 مجوز انتشار روزنامۀ نورافشان مجدداً به نام شوکت سلامی به شرح زیر صادر گردید:

وزارت فرهنگ ادارۀ کل نگارش... تاریخ 14 مهر  322[1] ـ ادارۀ کل شهربانی ـ به موجب قانون مطبوعات مصوب سوم دی­ماه 321[1] شورای عالی فرهنگ امتیاز روزنامۀ نورافشان را به نام بانو شوکت سلامی تصویب نموده است که در بوشهر به مدیری و سردبیری خود ایشان منتشر شود...[44]

محتوای مقالات دورۀ دوم نورافشان بیشتر دربارۀ اخبار محلی، آگهی و اعلانات ثبتی و برخی مطالب مفید علمی و تاریخی بود و نیز برخی کتب تاریخی به صورت پاورقی در روزنامه چاپ می­شد. این روزنامه غالباً اعلان­ها و اعلامیه­های دولتی را به چاپ می­رساند و در ستونی با عنوان «گوناگون» مقالات و اخبار علمی و سرگرم­کننده­ را منتشر می­کرد. لازم به ذکر است به دلیل نبود آرشیو کاملی از این روزنامه، اظهار نظر دقیق­تر در باب آن ممکن نیست. اگرچه سیروس رومی در کتاب شناسنامۀ مطبوعات فارس از وجود شماره­های 3 تا 221 روزنامۀ نورافشان در کتابخانه و مرکز اسناد دانشگاه تهران خبر داده است، اما هیچ شماره­ای از این روزنامه در آرشیوهای دانشگاه تهران وجود ندارد. تنها سه شماره از آن در آرشیو کتابخانۀ ملی و مرکز اسناد تهران موجود است. در سایر آرشیوهای تهران و شهرهای بوشهر و شیراز نیز شماره­ای از این روزنامه به دست نیامد. لازم به ذکر است اطلاعات منابعی نظیر کتاب مطبوعات بوشهر رکنی اساسی در تاریخ روزنامه­نگاری ایران، اثر قاسم یاحسینی، حاصل مصاحبه و گفت­وگو با سالمندان بوشهری است که روزنامۀ مذکور و شوکت سلامی را به یاد داشته­اند. بنابراین، ذکر اطلاعات بیشتر در باب این روزنامه و تحلیل محتوا و سبک و سیاق آن ممکن نیست.

الول ساتن، مأمور سیاسی دولت انگلیس و وابستۀ مطبوعات این کشور در ایران، طی مقالاتی که در انستیتوی ایران­شناسی در سال 1986 منتشر نمود، مشی سیاسی و موضع اجتماعی نورافشان را در سال­های پس از شهریور 1320 «کمی راست­گرا» توصیف کرد. نورافشان به حکومت پهلوی وفادار بود.[45]

سلامی در روزنامۀ خود به زنان نیز توجه داشت و مطالبی در باب حقوق زنان منعکس می­نمود. در اکثر شماره­های روزنامه مقالاتی در باب خانواده، بارداری، تولد نوزاد، شوهر­داری و طلاق منتشر می­شد. علاوه بر این، اخبار سایر نشریات زنان در تهران و سراسر نقاط کشور در این روزنامه درج می­شد.[46]

در ادامه بخشی از یکی از مقالات نورافشان با عنوان «انتخاب همسر» که به قلم شوکت سلامی نگاشته شده است، آورده می­شود:

 ... محرم راز انسان همسر اوست و از او در کشاکش دهر استمداد می­جوید. شاید در میان اشخاصی که این مقاله را می­خوانند مردانی باشند که زن­های خود را در بسیاری از امور ناچیز شمرده و فکر نمایند آنها تا این اندازه اهمیت ندارند که در کارهای بزرگ با ایشان تشریک مساعی کنند، یعنی زنان را کوته­نظر دانسته آنان را برای مداخلۀ در امور ناقص بدانند ... [اما] به طوری که تاریخ می­گوید و اکنون نیز با چشم می­بینیم، زن از قدیم در میدان نبرد و هنگام آشتی بر سریر فرمانداری، در امور خانوادگی و غیره با مرد همقدم بوده است. آیا برای آنها کافی نیست که بناپارت درباره­شان بگوید: مادر با یک دست گهواره و با دست دیگر جهان را تکان می­دهد.[47]

به نظر پری شیخ­الاسلامی، نویسندۀ اکثر مقالات منتشرشده در باب زنان و حقوق آنها در روزنامۀ نورافشان (که در سراسر دورۀ انتشار این روزنامه، به­ویژه در دورۀ دوم آن، به وفور دیده می­شدند) بانوان تحصیل­کردۀ هندوستان، عربستان و انگلستان بودند. به عقیدۀ او شوکت سلامی از نهضت زنان اطلاع چندانی نداشت و درگیر آن نبود.[48]

روزنامۀ نورافشان در دوران حیات خود مشکلاتی را از سر گذراند و در دوره­های زمانی مختلف تعطیل شد و سپس دوباره فعالیت خود را از سر گرفت. در باب دوره­های تعطیلی و زمان انتشار مجدد روزنامۀ نورافشان اطلاعات دقیقی در دست نیست. منابع مختلف دوره­ها و زمان­های مختلفی را ذکر می­کنند. همان­گونه که گفته شد، دورۀ دوم نورافشان از سال 1316 شمسی آغاز شد. در سال 1322 مجوز انتشار جدیدی برای نورافشان صادر شد. دقیقاً مشخص نیست که در فاصلۀ انتشار دوبارۀ روزنامه در سال 1316 تا سال 1322 که مجوز جدیدی برای آن صادر شد، آیا انتشار آن ادامه داشته است و یا اینکه به خاطر اخطار وزارت معارف، انتشار روزنامه متوقف شده و سپس در سال 1322 مجدداً آغاز به کار کرده است. به هر حال، دورۀ جدید انتشار نورافشان با مجوز تازه از سال 1322 شروع شد و حداقل تا سال 1323 تداوم یافت، زیرا روزنامۀ پیغام که در شیراز منتشر می­شد، در سال 1323 پیامی برای تشکر از روزنامۀ نورافشان منتشر کرده است:

روزنامۀ شریفۀ نورافشان، منطبعۀ بوشهر که از جراید کهن­سال کشور است و در مدت 7 سال خدماتی گرانبها به بنادر جنوب نموده است، انتشار روزنامۀ پیغام را شادباش گفته [است]...[49]

نسخه­های به­جامانده از نورافشان نشان می­دهد که این روزنامه یک دوره در سال­های 1325 و 1326 منتشر می­شده است. به درستی مشخص نیست که این دوره منقطع از دورۀ قبل (که از سال 1322 آغاز شده بود) بوده و یا اینکه نورافشان طی سال­های 1322 تا 1326 به صورت مداوم منتشر می­شده است؛ احتمالاً این دورۀ سوم یا چهارم انتشار این نشریه بوده است. از طرفی غلامحسین صالحیار دورۀ انتشار نورافشان را از سال 1322 تا سال 1334 به مدت 11 سال ذکر می­نماید.[50] به نظر می­رسد وی با احتساب دوره­های توقف و تعطیلی، از دورۀ یازده­ساله سخن می­گوید. علاوه ­بر این، او نخستین دورۀ انتشار روزنامه، یعنی سال­های 1309 تا 1311 و سپس دورۀ دوم را که از سال 1316 آغاز شده بود نادیده گرفته است. محمد دانشور که در سال 1324 به بوشهر سفر کرده است، در باب روزنامۀ نورافشان می­نویسد: «... روزنامۀ ایشان در آن موقع که من آنجا بودم اصلاً منتشر نمی­شد و بعداً هم در هر چند ماهی یک دفعه انتشار پیدا می­کرد.»[51]

بنابراین، به نظر می­رسد آنچه پیغام نوشته است صحیح­تر باشد (اشارۀ این روزنامه به دورۀ انتشار هفت­ساله) و روزنامۀ نورافشان تا سال 1333 به طور قطع منتشر می­شده است، اما نه به صورت مرتب بلکه به صورت منقطع و در فواصل زمانی مختلف، که اگر بخواهیم اظهارات دانشور را بپذیریم گاه هر چند ماه یک بار منتشر می­شده است. به هر حال به خاطر نبود آرشیو کاملی از نشریۀ نورافشان و نیز نبود اطلاعات دقیق در منابع معاصر، سخن گفتن از دوران انتشار دقیق این روزنامه مشکل است.

در آخر باید گفت روزنامۀ نورافشان، به­عنوان نخستین روزنامۀ بانوان در ایالت فارس، نقطۀ عطفی در تاریخ مطبوعات فارس به شمار می­رود. در زمانی که تلاش­ زنان شیرازی برای ورود به عرصۀ مطبوعات هنوز به ثمر نرسیده بود، شوکت سلامی در یکی از شهرستان­های ایالت فارس موفق به دریافت امتیاز و انتشار روزنامه شد. علاوه بر این، وی با انتشار مقالات و مطالبی در حمایت از زنان و حقوق آنها، در تاریخ فارس و تاریخ زنان از جایگاه خاصی برخوردار است.

 

نتیجه­گیری

شوکت سلامی از نخستین زنان ایرانی است که پس از انقلاب مشروطه و در دوران پهلوی اول موفق به انتشار روزنامه در ایالت فارس گردید. وی نه تنها به روزنامه­نگاری علاقه­مند بود، بلکه به تحصیل دختران و سوادآموزی آنها نیز توجه داشت. چنانکه با تلاش­های بسیار موفق به تأسیس نخستین مدرسۀ دخترانه به سبک نوین در شهر بوشهر شد. وی سپس روزنامۀ نورافشان را به­عنوان نخستین تجربۀ روزنامه­نگاری زنان در ایالت فارس منتشر کرد. در باب مشی سیاسی شوکت سلامی، منابع مختلف به راست­گرایی و محافظه­کار بودن وی اشاره دارند، اما تلاش­های وی در تأسیس مدرسه برای دختران و حمایت از سوادآموزی زنان نشان می­دهد ایشان در واقع زنی روشنفکر و آگاه بوده است. او به­خوبی می­دانست نخستین قدم برای نجات زنان از جهل و نادانی آموزش سواد به آنان است. به همین سبب اقدام به تأسیس مدرسۀ دخترانه نمود و توانست سواد­آموزی به سبک نوین را در بوشهر بنیان نهد.

 

 

 

 

 

[1]. نوشین احمدی خراسانی، زنان زیر سایۀ پدرخوانده­ها (تهران: نشر توسعه، 1382)، ص 28.

[2]. علی­اکبر سعیدی سیرجانی، وقایع اتفاقیه (تهران: نوین، 1362)، ص 56.

[3]. کتاب آبی، به کوشش احمد بشیری، ج 1 (تهران: نشر نو، 1362)، ص 124-126.

[4]. بشری دلریش، زن در دورۀ قاجار (تهران: دفتر مطالعات دینی هنر، 1375)، ص 105.

[5]. لازم به ذکر است که این شرایط بیشتر به جوامع شهری اختصاص داشت. در روستاها و در میان ایلات، زنان به واسطۀ شرایط زندگی، بیرون از منزل و در کنار مردان کار می­کردند و تنها در شرایط بحرانی در خانه­ها می­ماندند. علاوه بر این، زنان جوامع شهری نیز در دوران امنیت و آرامش، در صورت لزوم، در جامعه حضور می­یافتند. تاریخ ایران سرشار از نام زنانی است که در برهه­های گوناگون منشأ امور مختلف اعم از خیر و شر شده­ و در زمینه­های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی فعالیت داشته­اند.

[6]. رابرت گرانت واتسن، تاریخ ایران در دورۀ قاجار، ترجمۀ عباسقلی (بی­جا: بی­نا، 1340)، ص 11.

[7]. اقبال قاسمی پویا، مدارس جدید در دورۀ قاجاریه، بانیان و پیشروان (تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1377)، ص 87.

[8]. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من (تاریخ اجتماعی و اداری دورۀ قاجاریه)، ج 1 (تهران: زوار، 1321)، ص 126.

[9]. سهیلا ترابی فارسانی، اسنادی از مدارس دخترانه از مشروطیت تا پهلوی (تهران: سازمان اسناد ملی ایران، 1378)، ص 10.

[10]. تاج­السلطنه، خاطرات تاج­السلطنه، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان (تهران: نشر تاریخ، 1378)، ص 12.

[11]. سعید زاهد، بیژن خواجه نوری، جنبش زنان در ایران (شیراز: ملک سلیمان، 1384)، ص 68-77.  

[12]. ثریا، س 1، ش 10 (19 شعبان 1316/ 31 دسامبر 1899)، ص 10.

[13]. اختر، س 2، ش 36 (10 صفر 1293/ 7 مارس 1876)، ص 1.

[14]. ناظم­الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ج 2 (تهران: نوین، 1362)، ص 395.

[15]. حسن اعظام قدسی، کتاب خاطرات من (یا روشن شدن تاریخ صد ساله)، ج 2 (بی­جا: بی­نا، 1342)، ص 129-130.

[16]. کرمانی، ص 55.

[17]. مورگان شوستر، اختناق در ایران، ترجمۀ عبدالحسین شوشتری (تهران: صفی علیشاه، 1351)، ص 188-198.

[18]. میخاییل پاولویچ، سه مقاله دربارۀ مشروطه، ترجمۀ م. هوشیار (تهران: حبیبی، 1357)، ص 55.

[19]. حبل المتین، س 16، ش 33 (22 صفر 1327)، ص 18.

[20]. مهدی ملک­زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج 2 (تهران: علمی، 1371)، ص 58.

[21]. مونیکا ام. رینگر، آموزش، دین و گفتمان اصلاح فرهنگی در دورن قاجار، ترجمۀ مهدی حقیقت­خواه (تهران: ققنوس، 1381)، ص 128-129.

[22]. شمس­الدین رشدیه، سوانح عمر (تهران: نشر تاریخ ایران، 1362)، ص 148.

[23]. ژانت آفاری، انجمن­های نیمه سری زنان در نهضت مشروطه، ترجمۀ جواد یوسفیان (تهران: نشر بانو، 1377)، ص 23-24.

[24]. حبل المتین، س 14، ش 17 (دوشنبه 16 شوال 1324/ 3 دسامبر 1906)، ص 7-8؛ حبل المتین، س 14، ش 40 (21 ربیع­الثانی 1325/ 3 ژوئن 1907)، ص 15-16؛ صور اسرافیل، س 1، ش 8 (21 جمادی­الاول 1325)، ص 4.

[25]. ل. رابینو، روزنامه­های ایران از آغاز تا سال 1329ق، ترجمه و تدوین جعفر خمامی­زاده (تهران: اطلاعات، 1372)، ص 141.

[26]. دانش، س 1، ش، 1 (10 رمضان 1328)، ص 2؛ دانش، س 1، ش 2 (پنجشنبه 24 رمضان 1328)، ص 7؛ دانش، ش 3 (9 شوال 1328)، ص 1.

[27]. پری شیخ­الاسلامی، زن در ایران و جهان: زنان روزنامه­نگار و اندیشمند ایران (تهران: مازگرافیک، 1351)، ص 83.

[28]. زبان زنان، س 2، ش 9 (3 رمضان 1338)، ص 4؛ ژانت آفاری، «گذار از میان صخره و گرداب: دگرگونی نقش زن و مرد در ایران قرن بیستم»، ایران­نامه، ش 59 (تابستان 1376)، ص 373.

[29]. شیخ­الاسلامی، ص 82-147؛ محمد صدر هاشمی، تاریخ جراید و مطبوعات (اصفهان: انتشارات کمال، 1327)، ص 4/262-267 و 2/182.

[30]. تمدن، س 1، ش 12 (7 ربیع­الاول 1325)، ص 4.

[31]. منوچهر آتشی، «ابدیت اندوه،» هفته­نامۀ آئینۀ جنوب، بوشهر، س 2، ش 49 (بهار 1374)، ص 5.

[32]. قاسم یاحسینی، مطبوعات بوشهر رکنی اساسی در تاریخ روزنامه­نگاری ایران (بوشهر: ادارۀ کل فرهنگ ارشاد اسلامی استان بوشهر، 1374)، ص 97.

[33]. شیخ­الاسلامی، ص 175.

[34]. بعداً به مدرسۀ دخترانۀ معینی تغییر نام داده شد و تاکنون در ساختمانی مجاور استانداری بوشهر فعال است.

[35]. یاحسینی، ص 98.

[36]. عبدالکریم مشایخی، آموزش و پرورش شهرستان بوشهر ( قم: صحیفۀ خرد: 1395)، 110.

[37]. شیخ­الاسلامی، ص 171.

[38]. مشایخی، ص 110-111.

[39]. یاحسینی، ص 99.

[40]. شیخ­الاسلامی، ص 171.

[41]. ابوترابیان، ص 158.

[42]. سیروس رومی، شناسنامۀ مطبوعات فارس (شیراز: نوید شیراز، 1388)، ص 125.

[43]. یاحسینی، ص 101.

[44]. کتابخانۀ ملی و مرکز اسناد، س 1322، 36405/310، 1.

[45]. ابوترابیان، ص 158.

[46]. یاحسینی، ص 101-102.

[47]. نورافشان، س 2، ش 19 (29 خرداد 1317)، ص 1.

[48]. شیخ­الاسلامی، ص 171.

[49]. پیغام، س 1، ش 18 (فروردین 1323)، ص 3.

[50]. غلامحسین صالحیار، چهرۀ مطبوعات معاصر (تهران: پرس اجنت، 1351)، ص 191.

[51]. محمد دانشور، دیدنی­ها و شنیدنی­های ایران (تهران: دنیای کتاب)، ص 182.

آتشی، منوچهر. «ابدیت اندوه»، آئینۀ جنوب، بوشهر: س 2، ش 49، 1374.
آفاری، ژانت. «گذار از میان صخره و گرداب: دگرگونی نقش زن و مرد در ایران قرن بیستم»، ایران­نامه، ش 59، 1376، ص 365-388.
آفاری، ژآنت. انجمن­های نیمه سری زنان در نهضت مشروطه، ترجمۀ جواد یوسفیان، تهران: نشر بانو، 1377.
ابوترابیان، حسین. مطبوعات ایران از شهریور 1320 تا 1326، تهران: اطلاعات، 1356.
احمدی خراسانی، نوشین. زنان زیر سایۀ پدرخوانده­ها، تهران: نشر توسعه، 1382.
اختر. س 2، ش 36، 10 صفر 1293/ 7 مارس 1876.
اعظام قدسی، حسن. کتاب خاطرات من (یا روشن شدن تاریخ صد ساله)، بی­جا: بی­نا، 1342.
پاولویچ، میخاییل. سه مقاله دربارۀ مشروطه، ترجمۀ م. هوشیار، تهران: حبیبی، 1357.
پیغام. س 1، ش 18، فروردین 1323.
تاج ­السلطنه. خاطرات تاج­السلطنه، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران: نشر تاریخ، 1378.
تمدن. س 1، ش 12، 7 ربیع­الاول 1325.
ثریا. س 1، ش 10، 19  شعبان 1316/ 31 دسامبر 1899.
حبل المتین. س 14، ش 40، 21 ربیع­الثانی 1325/ 3 ژوئن 1907؛ س 14، ش 17، دوشنبه 16 شوال 1324/ 3 دسامبر 1906؛ س 16، ش 33 ، 22 صفر 1327.
دانش. س 1، ش 1، 10 رمضان 1328؛ س 1، ش 2، پنجشنبه 24 رمضان 1328؛ ش 3، 9 شوال 1328.
دانشور، محمد. دیدنی­ها و شنیدنی­های ایران، تهران: دنیای کتاب، 1382.
دلریش، بشری. زن در دورۀ قاجار، تهران: دفتر مطالعات دینی هنر، 1375.
رابینو، ل. روزنامه­های ایران از آغاز تا سال 1329ق، ترجمه و تدوین جعفر خمامی­زاده، تهران: اطلاعات، 1372.
رشدیه، شمس­الدین. سوانح عمر، تهران: نشر تاریخ ایران، 1362.
رومی، سیروس. شناسنامۀ مطبوعات فارس، شیراز: نوید شیراز، 1388
رینگر، مونیکا ام. آموزش، دین و گفتمان اصلاح فرهنگی در دورن قاجار، ترجمۀ مهدی حقیقت­خواه، تهران: ققنوس، 1381.
زاهد، سعید و بیژن خواجه نوری. جنبش زنان در ایران، شیراز: ملک سلیمان، 1384.
زبان زنان. س 2، ش 9، 3 رمضان 1338.
سعیدی سیرجانی، علی­اکبر. وقایع اتفاقیه، تهران: نوین، 1362.
شوستر، مورگان. اختناق در ایران، ترجمۀ عبدالحسین شوشتری، تهران: صفی علیشاه، 1351.
شیخ­الاسلامی، پری. زن در ایران و جهان: زنان روزنامه­نگار و اندیشمند ایران، تهران: مازگرافیک، 1351.
صالحیار، غلامحسین. چهرۀ مطبوعات معاصر، تهران: پرس اجنت، 1351.
صدر هاشمی، محمد. تاریخ جراید و مطبوعات، اصفهان: انتشارات کمال، 1327.
صور اسرافیل. س 1، ش 8، 21 جمادی­الاول 1325.
فارسانی، سهیلا ترابی. اسنادی از مدارس دخترانه از مشروطیت تا پهلوی، تهران: سازمان اسناد ملی ایران، 1378.
قاسمی پویا، اقبال. مدارس جدید در دورۀ قاجاریه، بانیان و پیشروان، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1377.
کتاب آبی. به کوشش احمد بشیری، ج 1، تهران: نشر نو، 1362.
کرمانی، ناظم­الاسلام. تاریخ بیداری ایرانیان، تهران: نوین، 1362.
مستوفی، عبدالله. شرح زندگانی من (تاریخ اجتماعی و اداری دورۀ قاجاریه)، ج 1، تهران: زوار، 1321.
مشایخی، عبدالکریم. آموزش و پرورش شهرستان بوشهر، قم: صحیفۀ خرد، 1395.
ملک­زاده، مهدی. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران: علمی، 1371.
نورافشان. س 2، ش 19، 29 فروردین 1317؛ س 16، ش 6، 7 خرداد 1325؛ ش 7، 17خرداد 1325؛ س 17، ش 22، 30 تیر 1326.
واتسن، رابرت گرانت، تاریخ ایران در دورۀ قاجار، ترجمۀ عباسقلی، بی­جا: بی­نا، 1340.
یاحسینی، قاسم. مطبوعات بوشهر رکنی اساسی در تاریخ روزنامه­نگاری ایران، بوشهر: ادارۀ کل فرهنگ ارشاد اسلامی استان بوشهر، 1374.