محمدعلی اکبری؛ نفیسه واعظ
دوره 2، شماره 4 ، اسفند 1388، ، صفحه 1-26
چکیده
سرشت دولت پهلوی اول، همواره مورد بررسی و مجادلۀ کلامی از سوی پژوهشگران قرار داشته، اما اجماعی دربارۀ صفت قطعی یا صفت اعظم این دولت حاصل نشده است. در این پژوهش نیز تلاش شده است با ارائۀ یک الگوی مطالعاتی ...
بیشتر
سرشت دولت پهلوی اول، همواره مورد بررسی و مجادلۀ کلامی از سوی پژوهشگران قرار داشته، اما اجماعی دربارۀ صفت قطعی یا صفت اعظم این دولت حاصل نشده است. در این پژوهش نیز تلاش شده است با ارائۀ یک الگوی مطالعاتی و فقط از طریق کنکاش در یکی از سیاستهای کلان دولت، یعنی سیاست عشایری به فهم و توصیف درونمایه و ماهیت دولت پهلوی اول پرداخته شود. پرسش اصلی این تحقیق این است که با توجه به برنامهریزی دولت پهلوی اول برای جامعۀ عشایری، ماهیت این دولت را با چه مؤلفهای میتوان شناساند؟ فرضیه حاضر دلالت بر این دارد که بر پایۀ عملکرد دولت در قبال جامعۀ عشایری، صفت ترکیبی نوعی از «دولت مطلقۀ مدرن» با ماهیت این دولت سنخیت بیشتری را نشان میدهد. در این نوشتار با استناد به اسناد و مدارک و شواهد مرتبط با سیاست عشایری آن دوره، انطباق یا عدم انطباقهایی که تاکنون برای دولت پهلوی به کار برده شده مثل دولت بناپارتی، بزرگ، تأخیری، مطلقه و مدرن و شبهمدرن و به خصوص شباهت و تفاوتهای دولت پهلوی اول با دولتهای مطلقه و مدرن اروپایی به شیوۀ توصیفی و تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد، از میان نظریات گوناگون مطرح شده بررسی نظریۀ جیمز اسکات انطباق بیشتری با ماهیت دولت پهلوی اول دارد. همچنین از آن جایی که مطلق دانستن دولت پهلوی با معیار ویژگیهای دولتهای مطلقه اروپایی، که تشکیل نوعی از دولت مطلقه را سرآغازی بر پیدایش دولت ملی مدرن میدانند جای تأمل دارد. بنابراین، چنین دولت مطلقهای را مقدمهای برای پیدایش دولت ملی مدرن در ایران دانستن، نیز محل تردید خواهد بود.