بهمن شهریاری؛ عبدالرسول خیراندیش
چکیده
حکومتی که چنگیزخان در آغاز قرن هفتم هجری، برابر با قرن سیزدهم میلادی، در مغولستان تأسیس کرد، از حیث قضایی و حقوقی با دورۀ پیش از آن، یعنی دورۀ ستیز و تفرقۀ قبایل مغول، قابل قیاس نبود. وی در حکومت خود تنها ...
بیشتر
حکومتی که چنگیزخان در آغاز قرن هفتم هجری، برابر با قرن سیزدهم میلادی، در مغولستان تأسیس کرد، از حیث قضایی و حقوقی با دورۀ پیش از آن، یعنی دورۀ ستیز و تفرقۀ قبایل مغول، قابل قیاس نبود. وی در حکومت خود تنها به جنبههای نظامی اتکا نداشت، بلکه مبانی حقوقی و قضایی جامعۀ مغولی را نیز مد نظر قرار داد. این نوشتار قصد دارد با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی و بر پایۀ منابع کتابخانهای به این پرسش پاسخ دهد که پس از استقرار مغولان در ایران تلقی آنان از منشأ حق و عدالت چه بود و برداشت آنان از این مبحث مهم بر چه پایهای استوار بود؟ نتایج پژوهش حاکی از آن است که اساسیترین منشأ حقوق در نظام قضایی و حقوقی مغولان «رفع محرومیت» بود. به عبارت روشنتر، حق از نظر آنان به معنای رفع محرومیت بود نه برقراری عدالت. این تلقی مغولان با دیدگاه ملل مغلوبه بهویژه ایرانیان مسلمان در تعارض بود. مغولان، حتی پس از مسلمان شدن، به یاسا و یوسون چنگیزی بهعنوان منبع اصلی حق و عدالت مینگریستند. از دیدگاه مغولان یاسا و یوسون چنگیزی «روح قانون» بودند. و سنن و دستورات چنگیزخان علت تامۀ حق و عدالت فرض میشدند. در همان حال خاندان چنگیزی نیز اطاعت قبایل را به معنای تحقق عدالت میدانستند.