انتشارات دانشگاه شهید بهشتی
مجله علمی و پژوهشی تاریخ ایران
2008-7357
2588-6916
5
2
2012
06
21
آذرکیوانیان و تأثیر آنان بر باستانگرایی در تاریخنگاری معاصر ایران
1
32
FA
حسین
احمدی
دکتری تاریخ از دانشگاه شهید بهشتی
ahmadyfarsi@yahoo.com
عبدالرسول
خیراندیش
دانشیار بخش تاریخ دانشگاه شیراز
arkheirandish@yahoo.com
یکی از جریانهای فرهنگی سنتی و کمتر شناخته شده، جنبش فکری آذرکیوانیان است که توسط یک مؤبد زرتشتی به نام بهرام بن فرهاد معروف به آذرکیوان در اواسط دورۀ صفویه در ایران ظهور کرد.گرچه برخی از محققان وجود این شخصیت را از نظر تاریخی منکر شدهاند، امّا به استناد نوشتهها و آثار باقی مانده میتوان وجود حقیقی و حضور تاریخی وی را توجیه کرد. او به سبب سختگیریهای مذهبی که بر جامعه دوره صفویه حاکم بود، از شیراز به هندوستان رفت و احتمالاً به سبب داشتن دغدغههای ذهنی برای حفظ میراث دینی اسلاف خویش،به فکر پایهگذاری جریان فرهنگی جدیدی افتاد.جریانی که با ادعایِ بازگشت به سنتهای فکری و فرهنگیِ ایران باستان و پیروی از حکمت اشراقی که توسط شیخ شهابالدین سهروردی با تأثیرپذیری از حکمت خُسروانی حکیمان ایران باستان در دوره اسلامی احیا شده بود،به بازتولید نمادها و سمبلهای باستانی پرداخت.او تلاش کرد تا با بازخوانی آثار و اسناد ایرانی و متون اسلامی و تلفیق آنها با باورهای تسامحگرایانه و آموزههای همه ادیان و مذاهبی که در هندوستان دوران حاکمیت گورکانیان تبلیغ و ترویج میشد، هویت جدیدی را برای انسان ایرانی این دوران تعریف و ترسیم کند. این مقاله بر اساس روش توصیفی در پژوهش تاریخی و مبتنی بر بررسی متون ادبی به بررسی اجمالی باورها و اندیشههای این نحله فکری و تأثیر آن بر بخشی از جریان ادبی و تاریخنگاری دوره زندیه و قاجاریه میپردازد.
آذرکیوان,صفویه,حکمت اشراق,حکمت خسروانی,تاریخنگاری معاصر ایران,دساتیر
https://irhj.sbu.ac.ir/article_94839.html
https://irhj.sbu.ac.ir/article_94839_82d47d1c3745b8fc48ac05997fa8bcdb.pdf
انتشارات دانشگاه شهید بهشتی
مجله علمی و پژوهشی تاریخ ایران
2008-7357
2588-6916
5
2
2012
06
21
پروژۀ ملتسازی عصر پهلوی اول در متون آموزشی تاریخ
33
60
FA
محمد علی
اکبری
0000_0003_393_-4269
دانشیار گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی
m-akbari@sbu.ac.ir
کوشش سیاستگران برای نوسازی و بازآفرینی «ملیت» ایرانی، بر پایۀ نگرش ناسیونالیستی باستانگرا، یکی از مهمترین راهبردهای دولت پهلوی محسوب میشود. این راهبرد، موجب شکلگیری و اجرای پروژۀ اساسی «ملتسازی» طی اولین دوره شد. زبان فارسی، نژاد آریایی، سرزمین آریانها و پیشینۀ یکسان تاریخی را میتوان به عنوان عناصر اصلی این پروژه قلمداد کرد. پروژۀ «ملتسازی»، مستلزم طراحی و بهکارگیری برنامههای متنوع و گوناگونی در وجوه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بود. سیاستهای آموزشی و تهیۀ کتابهای درسی مورد نیاز جمعیت لازم التعلیم کشور یکی از امکانات فرهنگی مناسب برای پیشبرد پروژۀ ملتسازی به حساب میآمد. در میان متون درسی مختلف، درس «تاریخ» برای ایجاد زیرساختهای اندیشهای لازم در جهت پذیرش ایدۀ جدید ملت ایرانی، در بین جامعۀ نوجوان و جوان کشور، از بیشترین قابلیت برخوردار است. از این رو، قابل انتظار بود که از سوی آنان توجه ویژهای نسبت به برنامه و مطلب درسی دروس تاریخ مبذول گردد. بر این اساس، در مقالۀ حاضر تلاش شده است: یکم، ابعاد و وجوه اساسی پروژۀ «ملتسازی» عصر پهلوی اول با تکیه بر اسناد و مدارک تاریخی تشریح شود؛ دوم، با بررسی برنامه و متون آموزشی تاریخ در مقاطع مختلف تحصیلات ابتدایی و متوسطه و با لحاظ کردن توزیع و پراکندگی زمانی لازم، تصویری حتی الامکان روشن از اهداف، مواد درسی و مطالب مندرج در کتابهای درسی تاریخ ارائه گردد؛ و سوم، تبیینی از نسبت و رابطۀ میان آموزش تاریخ در این متون و پیشبرد پروژۀ ملتسازی بیان شود.
ایران,پهلوی اول,پروژۀ ملتسازی,متون آموزش رسمی تاریخ
https://irhj.sbu.ac.ir/article_94829.html
https://irhj.sbu.ac.ir/article_94829_cf6924769be55472d3adb6d12d3285ae.pdf
انتشارات دانشگاه شهید بهشتی
مجله علمی و پژوهشی تاریخ ایران
2008-7357
2588-6916
5
2
2012
06
21
کاربست نظریۀ حکومت استیلاء ماوردی در ارتباط خلافت و سلطنت در آغاز قدرتگیری سلجوقیان
61
72
FA
علی
رضاییان
استادیار گروه تاریخ دانشگاه یاسوج
alirza1382@yahoo.com
تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دهههای 420 و 430 قمری، همزمان بود با ضعف آل بویه، رشد فعالیتهای اسماعیلیه، ورود صحراگردان ترکمن و غز در شرق ایران و رویارویی آنان با غزنویان. خلیفۀ عباسی، القائم، در طی قدرت یافتن طغرل سلجوقی بر آن شد تا قدرت او و به تبع آن گروههای سلجوقی را به رسمیت بشناسد. بنابر نظریه امارت استیلاء که ماوردی طرح کرده است، اگر فردی با زور بر قلمرویی مسلط میشد، در صورت دارا بودن شرایطی میتوانست تأییدیۀ خلیفه را نیز به دست آورد. اما رفتار سوء نیروهای سلجوقی در هنگام تسلط بر شهرهای اسلامی و همچنین عملکرد آنان در هنگام حضور در بغداد این تصور را نزد عامۀ مردم و همچنین خلیفه ایجاد کرده بود که طغرل فاقد حداقل شرایط لازم برای تفویض حکومت است. ماوردی راه حلی نیز برای این وضع ارائه کرده بودکه بر اساس آن در صورت عدم کفایت حاکم استیلاءیافته، خلیفه میتوانست از جانب خود برای وی نایبی تعیین کند تا برخورداری نایب از شرایط لازم، جبرانکنندۀ کمبود این شرایط در نزد حاکم مستولی باشد. بدین ترتیب خلیفه با اعلام عمیدالملک کندری وزیر طغرل به عنوان نایب خویش سعی کرد تا تفویض حکومت به طغرل را توجیه کند. این مقاله بر آن است تا مبتنی بر روش پژوهش تاریخی و با کاربست نظریۀ استیلاء ماوردی به بررسی ماهیت قدرتگیری سلجوقیان در برابر آل بویه بپردازد.
حکومت استیلاء,ماوردی,خلیفه القائم,طغرل سلجوقی,عمیدالملک کندری
https://irhj.sbu.ac.ir/article_94811.html
https://irhj.sbu.ac.ir/article_94811_a77ae0015a5a2df6f4225d350177506e.pdf
انتشارات دانشگاه شهید بهشتی
مجله علمی و پژوهشی تاریخ ایران
2008-7357
2588-6916
5
2
2012
06
21
ایلچیان قراختایی در دربار خوارزمشاهیان؛ زمینههای تأسیس سلسلۀ قراختاییان کرمان
73
102
FA
جمشید
روستا
استادیار گروه تاریخ دانشگاه شهید باهنر کرمان
jamshidroosta@yahoo.com
از اوایل قرن ششم قمری ) 12 م( برخی از بازماندگان امپراتوری لیائو که در چین از قوم مهاجم جورچن یا جورجت شکست خورده بودند به سمت نواحی غربی گریختند و به زودی توانستند به رهبری فردی با نام یلوتاشه یک امپراتوری با نام لیائوی غربی یا قراختاییان در آسیای میانه و ترکستان ایجاد کنند ) 1130 م( آنان به همین اکتفا نکردند بلکه با ادامه حرکت به سمت نواحی غربی با دولتهای مسلمان قراخانی، سلجوقی، خوارزمشاهی و غوری همسایه شدند و به زودی با شکست دادن قراخانیان آنان را خراجگزار خود کرده و دولتهای غوری و سلجوقی را هم در چندین درگیری در هم شکستند. آتسز خوارزمشاه نیز خود را مطیع آنان ساخت و خراجگزار آنان شد. از این زمان تا بیش از 70 سال بعد ایلچیان قراختایی از جانب گورخانهای قراختایی به دربار خوارزمشاهیان وارد میشدند و خراج معهود را دریافت میکردند. براق و برادرش خمتبور تاینگو نیز دو تن از همین ایلچیان بودند که به دربار خوارزمشاهیان راه یافتند. اینان مدتها در دربار خوارزمشاهیان حضور داشتند. هجوم مغول به ایران و حوادثی که طی آن پیش آمد، پای براق را به کرمان کشانید و در آنجا سلسلۀ قراختاییان کرمان را بنیان نهاد. در این مقاله، سعی بر آن است تا مبتنی بر روش تحلیل تاریخی، مسألۀ حضور ایلچیانی که از سوی گورخانهای قراختایی به جانب خوارزمشاهیان فرستاده میشدند؛ با در نظر داشتن چگونگی حضور آنان در پیرامون مرزهای اسلامی، روابط آنان با دولت خوارزمشاهی و در نتیجه حضور براق حاجب و برادرش خمتبور تاینگو در دربار خوارزمشاهیان بررسی شود. این امر سرانجام به حرکت قراختائیان به کرمان و تأسیس حکومت قراختایی در این دیار انجامید.
دولت قراختایی,ایلچیان قراختایی,دولت خوارزمشاهی,براق حاجب,قراختاییان کرمان
https://irhj.sbu.ac.ir/article_94791.html
https://irhj.sbu.ac.ir/article_94791_8c0ba4ca4a6ff6479ed4fe8f2423fe1e.pdf
انتشارات دانشگاه شهید بهشتی
مجله علمی و پژوهشی تاریخ ایران
2008-7357
2588-6916
5
2
2012
06
21
خانات کریمه؛ همپیمانان عثمانی در تصرف قفقاز (995 ـ 986 ق)
103
118
FA
حسین
زرینی
دکتری تاریخ از دانشگاه شهید بهشتی
zarrini_hossein@yahoo.com
سیاستهای توسعهطلبانۀ عثمانی در دورۀ سلطان مراد سوم، پای خانات کریمه را ـ با همۀ بُعد مسافت ـ به عنوان متحدان عثمانی، به تحولات تاریخ سیاسی ایران در دورۀ صفویه باز کرد. ضعف اقتدار مرکزی ایران در دورۀ حکومت سلطان محمد خدابنده موجب شد تا با مساعدت خانات کریمه، نتیجۀ نبردهای عثمانی و ایران بر سر شروان به نفع عثمانیان خاتمه یابد.خانات کریمه دو اسیر ارزشمند (برادرانخان کریمه) به ایرانیان تسلیم کردند.از این دو یکی در دربار کشته و دیگری پس از مدتی زندگی در دربار و حبس در قلعۀ الموت موفق به فرار از ایران و پیوستن مجدد به عثمانیان شد. تاثیر حضور و نحوۀ رفتار دربار ایران با این دو اسیر در کنار عملیات نظامی آنان در قلمرو ایران موجب پر رنگ شدن نقش خانات کریمه در تاریخ ایران شده است. اقدامات خانات کریمه هر چند برای خود آنان جز غنائم جنگی دستاورد چندانی نداشت،اما در جدایی مقطعی قفقاز از ایران و تصرف بیستسالۀ آن توسط عثمانیها تأثیر گذار بود. علیرغم اهمیت موضوع هنوز پژوهشی در این باره در ایران صورت نگرفته است.
خانات کریمه,عثمانیان,صفویان,قفقاز,شروان
https://irhj.sbu.ac.ir/article_94779.html
https://irhj.sbu.ac.ir/article_94779_434c4d08b1e4306acb5e0a349c1c779b.pdf
انتشارات دانشگاه شهید بهشتی
مجله علمی و پژوهشی تاریخ ایران
2008-7357
2588-6916
5
2
2012
06
21
برآمدن یعقوب لیث صفاری و توقف جریان فتوح و مهاجرتهای اعراب به هند و سند
119
136
FA
کورش
صالحی
استادیار گروه تاریخ دانشگاه سیستان و بلوچستان
salehi@lihu.usb.ir
یعقوب لیث بخش وسیعی از قلمرو شرقی خلافت اسلامی تا مرزهای دارالحرب (دارالکفر) را از نظارت عباسیان و امیران وابسته به آنان خارج کرد. حضور صفاریان توأم با برداشته شدن فشار مستقیم فاتحان و مهاجران مسلمان بر سرزمینهای آن سوی رودخانه سند بود. بسیج نیروهای اجتماعی ضدخلافت مرکب از عیاران، مطوعه، خوارج و دیگر سپاهیان آن محدوده، همچنین دوری قلمرو صفاریان از مرکز خلافت و موفقیت یعقوب در برپایی و سازماندهی حکومتی با آرایش نظامی، خواسته یا ناخواسته به ایجاد یک سپر دفاعی بر دروازههای شمال غربی هندوستان انجامید. این رویداد بزرگ فرصتی مناسب در اختیار هندیان گذاشت که بتوانند جامعۀ خود را بازسازی کرده و جریان نفوذ اسلام به قلمرو خود را بیشتر از یک قرن دیگر، به تأخیر بیاندازند. حتی شهرهایی که در آن محلات اسلامی پدید آمده بود به تدریج جذب جامعۀ هندی شده و مردمان ساکن آن، طریق مردمان بومی را حداقل در ظواهر و آداب و رسوم و نه عقاید، در پیش گرفتند و یا به کانون بحرانهای داخلی شرق جهان اسلام وارد شدند. از مجموع حملات صفاریان به سوی رقیبانشان تنها جنگ با رتبیلان در سرحدات هندوستان جهت شرقی داشت. این مقاله با روش تاریخی میکوشد تا تأثیر صفاریان در توقف جریان فتوح و مهاجرتهای جنگی اعراب به هندوستان را مورد بررسی قرار دهد. دستاورد مقاله نشان میدهد که تجزیۀ دامنۀ متصرفات خلافت عباسی در شرق قلمرو اسلامی با پیدایش صفاریان سرعت بسیاری به خود گرفت و این روند باعث طولانی شدن و عوض شدن مسیر نفوذ مسلمانان از مسیر اقدام نظامی دستگاه خلافت در سند و هند شد، اما راه را برای ورود پیروان مذاهب مخالف با خلافت عباسی مانند اسماعیلیان هموار کرد.
صفاریان,رتبیلان,یعقوب لیث,فتوح اسلامی,عباسیان,هندوستان
https://irhj.sbu.ac.ir/article_94769.html
https://irhj.sbu.ac.ir/article_94769_4b8d31b001e7e0d6e8074a21f7a263a5.pdf
انتشارات دانشگاه شهید بهشتی
مجله علمی و پژوهشی تاریخ ایران
2008-7357
2588-6916
5
2
2012
06
21
نقش آذربایجان در فتح آناتولی توسط سلجوقیان (با تأکید بر فعالیتهای ترکمنان غازی)
137
162
FA
عزیز
طالعی قره قشلاق
دانشجوی دکترای تاریخ دانشگاه شهید بهشتی و عضو هیأت علمی دانشگاه ارومیه
a_taleei@yahoo.com
محمدتقی
امامی
استادیار گروه تاریخ دانشگاه آزاد اسلامی شهر ری
test@sbu.ac.ir
آذربایجان در تحولات تاریخی دورۀ سلجوقی همانند اکثر ادوار تاریخ ایران جایگاه و اهمیت برجستهای داشته است. با بررسی و مطالعه در منابع اصلی و مهم دورۀ سلجوقی روشن میگردد که از نیمۀ اول قرن پنجم هـ.ق. گروههای وسیعی از عناصر ترکمن (که غز یا اغوز نیز نامیده میشدند) به آذربایجان در نزدیکی مرزهای بیزانس سرازیر شدند. از همین دوره اهمیت ویژۀ آذربایجان به عنوان پایگاه اصلی ترکمنان و دولت سلجوقی آغاز شد. این پژوهش برآن است به این پرسش پاسخ دهد که آذربایجان در فتح آناتولی در دوره سلجوقی چه نقشی ایفا کرد؟ روش این پژوهش و جهتگیری شیوه گردآوری دادهها، تاریخی ـ تحلیلی است و دست آورد آن نشان میدهد که منطقه آناتولی درهمسایگی آذربایجان ایران از جمله نواحی مهم و مقصد در عرصه مهاجرت قبایل ترکمن وسیاست توسعه ارضی سلجوقیان بود. اما تصرف آناتولی بدون دسترسی به آذربایجان میسر نبود. به عبارت دیگر آذربایجان کلید فتح آناتولی و حتی قفقاز برای سلجوقیان بود.
آذربایجان,آناتولی,قبایل ترکمان,غزها,سلجوقیان,بیزانس (روم)
https://irhj.sbu.ac.ir/article_94760.html
https://irhj.sbu.ac.ir/article_94760_74c86a8807e2afa30cc3e0b43bf27d36.pdf