Document Type : Research Paper
Authors
1 PhD in the history of Iran after Islam, Department of History, Faculty of Humanities, University of Zanjan, Zanjan, Iran
2 Associate Professor, Department of Islamic History and Civilization, Faculty of Humanities, University of Zanjan, Zanjan, Iran.
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه
ولایت خمسه (زنجان) به دلیل وجود نخبگان سیاسی، نظامی و مذهبی در بدنۀ دولت و جامعۀ دوره قاجار، همواره مورد توجه بود. در زنجان غالباً یکی از درباریان صاحبنفوذ به حکمرانی برگزیده میشد. در این ولایت بهرغم وسعت اندک، زمینهای مستعدی برای کشت غلات وجود داشت و با توجه به نزدیکی به دارالخلافه تهران و دارالسلطنه تبریز، از مراکز اصلی در رفع بحرانهای قحطی و خشکسالی بود. با مرگ میرزا ابراهیمخان امینالسلطان در سال ۱۳۰۰ق، میرزا علیاصغرخان با دریافت لقب پدر (امینالسلطان) و حکم ناصرالدینشاه، به جانشینی رسید و پس از مدتی به «وزارت اعظم» و سپس لقب «صدراعظمی» نائل آمد. خاندان امینالسلطان روابط نزدیکی با گروههای مختلف در ولایت خمسه داشتند که سرپرستی میرزا ابراهیمخان بر ایل شاهسون، از آن جمله بود. میرزا علیاصغرخان با توجه به کسب مناصب مهم وزارتی، بازیگردان و رکن مهم و تأثیرگذار در اقتصاد، جامعه و سیاست ولایت خمسه بود؛ به گونهای که رخدادها، نقش و جایگاه عناصر مهم این منطقه در اواخر عصر ناصری، به دور از دخالت و نفوذ او ممکن به نظر نمیرسید. بر این اساس، پژوهش حاضر به این سوال پرداخته است که امینالسلطان در این دوره چه جایگاه و تأثیری در مسائل جاری ولایت خمسه داشت؟ و نتایج سیاستها و اقداماتش دربارۀ مسائل و طبقات مختلف چه بود؟
در منابع تاریخنگاری، تاکنون پژوهشی مستقل از زندگی و زمانۀ میرزا علیاصغرخان امینالسلطان انجام نشده است و تحقیقات غالباً با تکیه بر اسناد، بخشی از سالهای زندگی سیاسی را پیش کشیدند. برای مثال، کتاب قتل اتابک و شانزده مقاله تحقیقی نوشتۀ جواد شیخالاسلامی از انتشارات مؤسسه کیهان، کتاب تلگرافات وزیراعظم ایران، امینالسلطان ثبت شده در اداره تلگرافی دولت علیه ایران: براساس نسخه خطی کتابخانه مسجد اعظم آیتالله بروجردی نشر مجمع ذخائر اسلامی و همچنین کتاب مکاتبات و نامههای میرزا علیاصغرخان اتابک امینالسلطان با مظفرالدینشاه به کوشش سعاد پیرا و علیرضا نیکنژاد از انتشارات تاریخ ایران را میتوان نام برد. در آثاری که تا حدودی به تحولات ولایت خمسه در دوره امینالسلطان اشاره شده، کتاب نامههایی به ناصرالدینشاه؛ مجموعهای از عرایض متضمن اوامر شاه به امینالسلطان میان سالهای ۱۳۰۰ـ۱۳۰۳ق به کوشش مجید عبدامین از انتشارات بنیاد موقوفات دکتر افشار با همکاری نشر سخن را میتوان نام برد. در این اثر، تعداد اندکی از مکاتبات امینالسلطان و نخبگان سیاسی و نظامی ولایت خمسه دربارۀ مسائلی نظیر قشون، معدن طلا و عرایض شخصی وجود دارد که کتاب، مطالعۀ موردی دربارۀ ولایت خمسه نیست و از محتوای تعدادی از نامههای بازخوانیشده نمیتوان نتیجهای دربارۀ امینالسلطان و تحولات ولایت خمسه در اواخر عصر ناصری به دست آورد. در کتاب خاطرات احتشامالسلطنه به کوشش محمدمهدی موسوی از انتشارات زوار، در بخش مربوط به حکمرانی میرزا محمود احتشامالسلطنه در زنجان (۱۳۰۶ـ۱۳۰۹ق)، نکات مهمی دربارۀ دخالتها و نقش امینالسلطان در عزل و نصبها و روابط با طبقات مختلف وجود دارد. آثاری نظیر روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه و روزنامه خاطرات عینالسلطنه سالور نیز تا حدودی به برخی سیاستهای امینالسلطان، مانند حمایت و جانبداری از جهانشاهخان سرتیپ پرداختهاند. بنابراین پژوهش حاضر متفاوت با آثار اسنادی جدید و روایتها و خاطرات گذشته، با مطالعه موردی و بهرهگیری از منابع کتابخانهای، مقالات و اسناد سازمانهای دولتی و خصوصی، با رویکرد توصیفی-تبیینی موضوع را بررسی کرده است.
میرزا علیاصغرخان فرزند ابراهیمخان امینالسلطان، در سال ۱۲۷۴ق. متولد شد و از سالهای دوره کودکی (۱۲۸۰ق) به کارهای دیوانی و دولتی پرداخت. سال ۱۳۰۰ ق، پس از فوت پدرش به جانشینی برگزیده شد و از ناصرالدینشاه قاجار لقب «امینالسلطان» را دریافت کرد (اعظام قدسی، ۱۳۴۲: ۱۵۸). در این برهه، به عقیدۀ امینالدوله که از مخالفان امینالسلطان بود، «درسهای مشیرالدوله در دماغ امینالسلطان تخم بلندپروازی را کاشت و برای پیشرفت کار با تهمت و افترا، هر کس را در پیش شاه زشت کرد و پیوندی که با امینه اقدس داشت، فضل و کفایت غیرواقع او در ذهن شاه راسخ شد» (امینالدوله، ۱۳۷۰: ۱10-۱09). امینالسلطان بعد از مرگ میرزا یوسف مستوفیالممالک (جناب آقا) در سال ۱۳۰۳ق، به وزارت داخله انتخاب شد و بهتدریج با در اختیار گرفتن امور، به سمت «وزارت اعظم» رسید. پنج سال بعد، با فرمان ناصرالدینشاه قاجار در ماه رجب ۱۳۱۰، لقب «صدراعظم» را دریافت کرد (ناصرالدینشاه، ۱۳۷۱: ۱، ۱۳؛ اعظام قدسی، ۱۳۴۲، ۱۵۸؛ چرچیل، ۱۳۶۹: ۱۴-۱۵؛ سالور، ۱۳۷۴: ۱/۵۱۱). از چالشهای امینالسلطان در دورۀ صدارت، مسئلۀ تخفیف در مالیات نان و گوشت مردم بود که بهرغم مقاومتهای نخستین، مورد موافقت ناصرالدینشاه قاجار قرار گرفت (کاساکوفسکی، ۲۵۳۵: ۵۴-۵۵).
امینالسلطان در اوایل دورۀ مظفرالدینشاه قاجار به دولت روسیه نزدیک بود؛ به همین دلیل در جمادیالأول ۱۳۱۴ با فشار انگلیسیها از صدارت عزل و به قم تبعید شد (بامداد، ۱۳۶۳: ۲/۴۱۲؛ فریدالملک، ۱۳۵۴: ۱۴۰ـ۱۴۱؛ سالور، ۱۳۷۴: ۲/۱۱۰۰). در سالهای تبعید قم، برادرانش در فشار و سختی بودند و امینالدوله دشمن و رقیب اصلی، از هرگونه بیاحترامی فروگذاری نکرد (معیرالممالک، ۱۳۶۱: ۱۹۹). امینالسلطان پس از یک سال و سه ماه تبعید، با فشار روسها در سال ۱۳۱۶ق. دوباره به منصب صدارت رسید، اما در ادامه با درخواست وام از دولت روسیه به مبلغ ۲۲/۵ میلیون روبل، مسافرت و ولخرجی با شاه در اروپا، بیکفایتی آصفالدوله حاکم تهران و مرگ مشکوک حکیمالملک در رشت که به باور عموم با دسیسهاش کشته شده بود، سرانجام از وزارت عزل شد (ثقفی اعزاز، ۱۳۳۸: ۲۸ـ۲۹؛ بامداد، ۱۳۶۳: ۲/۴۱۵). بهرغم بیشتر منابع تاریخی که امینالسلطان را به سفارت روسیه نزدیک نوشتند، به عقیدۀ معزی «... نمیخواست از نوکری کردن به بیگانگان رشوه بگیرد و غیر حق به گروهی بخوراند» (معزی، ۱۳۷۹: ۲۲۸).
واپسین صدارت امینالسلطان در دوره مظفرالدینشاه قاجار، تا ۲۲ جمادیالآخر ۱۳۲۱ بهطول انجامید و در این سال با فشار انگلیسیها، مخالفت مردم و تکفیر علمای نجف که او را عامل بحران و وابسته به روسیه میدانستند، برکنار شد (روزنامه ایران سلطانی، سهشنبه ۲۹ جمادیالثانی ۱۳۲۱: شماره ۱۳، ص۲؛ بامداد، ۱۳۶۳: ۲/۴۱۵). امینالسلطان پس از استعفا، به سیاحت ژاپن و اروپا رفت و چهار سال بعد با پیروزی جنبش مشروطه، به فرمان محمدعلیشاه قاجار، در اوایل ۱۳۲۵ق. مأمور تشکیل کابینه شد. به گفتۀ مستشارالدوله صادق، هدف شاه از این کار برچیدن بساط مشروطه بود. غافل از اینکه امینالسلطان در دوره سیاحت با مجامع آزادیخواه آشنا و معتقد به حکومت مشروطه شده بود، اما افراطیون چندان اعتقادی به این مسائل نداشتند و او را عامل جبهۀ استبداد میدانستند. دربارۀ چرایی و چگونگی مرگ امینالسلطان شایعات و آرای مختلفی وجود داشت؛ بهطوری که علاوه بر دخالت و دست داشتن مجاهدان مشروطه، به دلیل گرایش به مجامع ضدّ استبدادی، دسیسۀ شاه و عوامل دربار را محتمل دانستند (شیخالاسلامی، ۱۳۶۷: ۳۶، ۳۷؛ معیرالممالک، ۱۳۶۱: ۲۰۷-۲۱۰؛ تقیزاده، ۱۳۶۸: ۳۴۱ـ۳۴۲).
ولایت خمسه در دوره ناصری شامل شهر زنجان و بلوکهای تابع بود. حاکمان اعزامی در دارالحکومه اقامت میکردند و نائبان با دستور دربار، پیشنهاد متنفذان محلی و با صلاحدید و دستورات حاکم، به مناطق مختلف اعزام میشدند. در این دوره، ولایت خمسه ۱۸ بلوک داشت و خوانین و علما در رأس گروههای اجتماعی بودند (سالور، ۱۳۷۴: ۲/۱۴۹؛ ساکما، ۰۰۲۶۱۲/۲۱۰). از بین طبقۀ علما، خاندانهای موسوی، شیخالاسلام و حسینی، ریاست دینی منطقه را برعهده داشتند. «مرادآقا میرزا سلیم» جد خاندان موسوی در دوره شاهطهماسب صفوی، از آبادی «شاهکوفه» در حلۀ عراق وارد ایران شد (موسوی زنجانی، ۱۳۵۲: ۱۷۵؛ رستمی، ۱۴۰۳: ۸۰-۸۱). «میرزا ابوالقاسم مجتهد» و بعدها فرزندانش «میرزا ابوالمکارم»، «میرزا ابوطالب» و «میرزا ابوعبدالله»، از علمای برجستۀ زنجان بودند (موسوی میرزایی، ۱۳۲۶: ۴۲؛ احتشامالسلطنه، ۱۳۹۲: ۸۸). شیخالاسلامها به عنوان یکی دیگر از خاندانهای مهم شناخته میشدند. «ملاعلی» جد اعلای آنها، سال ۱۱۳۶ق. در نبرد با قوای عثمانی، نزدیک روستای قمچقای کشته شد. در اواخر دوره ناصری، «شیخالاسلام میرزا نصرالله دوم» از علمای برجسته منطقه بود (امینی نجفی، [بیتا]: ۳۸۶-۳۸۷؛ رضایی، ۱۳۹۸: ۱۳). بزرگان خاندان حسینی به عنوان امامان جمعۀ زنجان، علاوه بر تصدی بخشی از ریاست دینی، تولیت موقوفات ارزشمند مسجد جامع را نیز برعهده گرفتند. در عصر ناصری، میرزا عبدالواسع فرزند سید محمد سردانی، از رهبران مبارزه با فرقههای بابی و بهایی و میرزا ابوالفضائل، فرزندش به عنوان جانشین، در حال تکمیل تحصیلات حوزوی بود (اسناد خاندان حسینی زنجانی، ۱۴۰۳). در این بین، «ملا علی قارپوزآبادی» و «ملا قربانعلی ارقینی» از علمای برجسته و صاحب محکمه، از مناطق مختلف وارد زنجان شدند (محمدحسنبن ملا قنبر، ۱۳۰۸: ۸-۹؛ زنجانی، [بیتا]: ۵۷۲-۵۷۳؛ اسناد موزه مهرانه زنجان، ۱۴۰۳).
خاندانهای زمیندار و نظامی نیز در میانۀ تحولات اجتماعی بودند. از نزدیک به دوهزار روستای ولایت خمسه در سال ۱۲۹۶ق، هشتصد تا نهصد روستا اربابی و خردهمالک بودند (لمبتون، ۱۳۶۲: ۲۹۲؛ سالور، ۱۳۷۴: ۲/۱۴۹۴). از خاندانهای مهم زمیندار، ذوالفقاری و مظفری را میتوان نام برد که ریاست قشون و بخشی از مسئولیت انجام مأموریتهای نظامی را برعهده داشتند (رستمی، ۱۴۰۲: ۴۱-۴۲). در این برهه، ایل شاهسون با طوایف مهمی مثل افشار و دویرن، در مناطق اطراف ولایت خمسه زندگی میکردند و نقش مهمی در تحولات جاری داشتند. «آقاجان خان دویرن» و «جهانشاه خان افشار» به ترتیب از خوانین مهم دویرن و افشار بودند (ساکما، ۰۰۷۲۷۰/۲۹۵).
در سالهای پیش از صدارت میرزا علیاصغرخان امینالسلطان، روابط میرزا ابراهیمخان با گروههای برجستۀ منطقه نزدیک بود (ساکما، ۰۰۷۹۱۰/۲۹۷؛ همان، ۰۰۷۸۳۷/۲۹۵). در این برهه، برخی امرای محلی در بلوکات ابهر و طارم، با توجه به ضعف تدریجی دولت و با وابستگی به نیروی ایلات و عشایر، غالباً نافرمانی میکردند. در این راستا میتوان آقاخان، صادقخان، رضا طارمی و شمسیبیگ را برشمرد (ساکما، ۰۰۷۹۱۰/۲۹۵؛ همان، ۷۹۳۰/۲۹۵؛ همان، ۰۰۷۸۳۷/۲۹۵). در نواحی مرزی منطقه، غالباً درگیری بین اهالی گروس و ایل شاهسون وجود داشت و نزاعها معمولاً با زخمی و کشته شدن دو طرف و آتش گرفتن قشلاقات به پایان میرسید (ساکما، ۰۰۷۸۳۷/۲۵۰). شرارت فرزندان رضاقلی که جزو سارقان خمسه بودند، موجب زحمت حاکمان بود. آنها روستایی خالصه در نزدیکی زرینآباد را با صد تومان مالیات سالانه و ۱۵۰ خروار جنس، به کلی خراب کردند (ساکما، ۰۰۷۹۱۰: ۲۹۵). در این بین، مأموران حکومت نیز اسباب دردسر بودند؛ بهطوری که اهالی روستاهایی نظیر «سزنق» را اذیت میکردند. در زنجان نابسامانیها وجود داشت. به گفتۀ «میر بهاءالدین حسینی» از تجار و خیرین بزرگ منطقه، بابابیک و شیخ علی اسباب خرابی بودند. در میان ایلات نیز یوسفخان سرتیپ از رؤسای ایل افشار، خبر از شرارت و فساد برخی سواران و افراد داد (ساکما، ۰۰۷۸۳۷/۲۹۵).
تولید غلات و ارسال آن به مناطق مختلف، همواره مورد توجه کارگزاران قاجارها در ولایاتی نظیر خمسه بود. در زنجان غلات غالباً بعد از برآورد میزان و کیفیت و بسته به راههای مواصلاتی و حملونقل، قیمتگذاری و ارسال میشد. از مسائل مهم و جاری در ولایت خمسه، میتوان کارسازی حقوق مأموران و قیمتهای عادلانه برای رسیدگی حاکمان، مأموران و رؤسای ایلات را برشمرد (ساکما، ۰۰۷۸۳۷/۲۹۵). در این بین، احتکار و انبارش غله از سوی مأموران و کارگزاران دیوانی نظیر حاجیوزیر زنجانی، برای افزایش مقدار بها و انتظار برای رسیدن فصل گرما و خشکسالیها، از موانع و چالشهای مهم در ارسال غلات بود (ساکما، ۰۰۷۸۳۷/۲۹۵). قحطی هر دَه سال یک بار اتفاق میافتاد. غالباً در یک ولایت قحطی وجود داشت و در ولایت دیگر فراوانی به چشم میخورد (سیف، ۱۳۹۹: ۲۳۲). این موانع و انبارشها در حالی وجود داشت که مردم تبریز و نواحی اطراف در سال ۱۲۹۷ق. از گرسنگی در فشار و سختی و در مقابل، اهالی زنجان به دلیل کمبود وسایل نقلیه و ناکامی در ارسال بهموقع غلات و افزایش درآمد، ناخرسند بودند (روزنامه اختر، ۱۲۹۷ق: ۶ ذیقعده).
رسیدگی به اختلافات مالی رعیتِ ایلی و عشایری، میرزا ابراهیمخان امینالسلطان را با چالشهای جدی مواجه کرد (ساکما، ۰۰۷۸۳۷/۲۹۵). این مسائل با توجه به برخی گزارشهای نادرست کارگزاران به تهران، مشکلات را افزایش داد. در برخی تلگرافها، مأموران دولتی در مقابل شکایتها، به دفاع از عملکردشان میپرداختند (ساکما، ۰۰۷۹۱۰/۲۹۵). از فحوای نامهها و مکاتبهها بین حاکمانی مانند «اللهقلی ایلخانی» و میرزا ابراهیمخان امینالسلطان، بیم و اضطراب ناشی از گزارشهای نادرست بدگویان و سخنچینان وجود دارد و غالباً مخدومان را نسبت به «معطل نماندن امور» اطمینان خاطر میدادند (ساکما، ۰۰۷۹۱۰/۲۹۵).
پس از وفات میرزا ابراهیمخان، با توجه به سرپرستی ایلات شاهسون و مناصب وزارتی و صدارتی میرزا علیاصغرخان امینالسلطان، ولایت خمسه تحت تأثیر سیاستها و روابط صدراعظم نوظهور قاجارها قرار گرفت.
ناصرالدینشاه در سالهای پیش از به قدرت رسیدن میرزا علیاصغرخان، برخی اختیارات حاکم زنجان را به ابراهیمخان امینالسلطان سپرد تا امنیت و نظم را بازگرداند. شاه در این باره اجبار به رعیت را لغو و دستور رسیدگی به هرزگی برخی از ابهریها را صادر کرد (ساکما، ۰۰۷۹۳۰/۲۹۵). در سالهای حکمرانی ابوالفتح میرزا مؤیدالدوله بر منطقه خمسه، زمینهها و علل خاصی برای تنشها وجود نداشت. در نتیجه، ارتباط چندانی با امینالسلطان برقرار نشد (محسن اردبیلی، ۱۳۹۶: ۳۶۷). در دوره حکمرانی کوتاهمدت ناصرقلیخان امجدالدوله نیز رخداد خاصی در منطقه نیفتاد و پس از عزل او، حسینقلی مافی نظامالسلطنه (سعدالملک) به حکمرانی رسید (حاجیوزیر زنجانی، ۱۳۸۹: 4/۱۸۲ـ۱۸۳). به گفتۀ سعدالملک، هنگام ورود به زنجان در ۸ رجب ۱۳۰۳، استقبال شایانی از او کردند و با دلگرمی مشغول رسیدگی به کارها شد (ساکما، ۰۰۷۸۳۷/۲۹۵). او پیشتر در شب ۲۸ ربیعالثانی ۱۳۰۲، طی تلگرافی به امینالسلطان، دربارۀ تحویل منصب حکمرانی نوشت: «جمعه ۲۷ ربیعالثانی ۱۳۰۲، اول طلوع آفتاب عمیدالملک را خواستم، به حسابهایش تا امشب رسیدگی شود. به اصطبل و اسبهای توپخانه رسیدگی کردم و طبقات مختلف را خواستم و مشغول احوالپرسی و آسوده کردن رعیت شدم». در ادامه، با توجه به پیگیریهای امینالسلطان دربارۀ شرارتهای آقاخان و زخمی شدن خانبابا، نسبت به بررسی موضوع و اعزام متهمان به تهران اطمینان داد. مانع دیگر در مقابل امینالسلطان، کمبود غلات در دارالخلافه و ارسال بهموقع از زنجان بود؛ که ارسال بهموقع هزار خروار غلات را تضمین کرد (ساکما، ۰۰۷۸۳۷/۲۹۵). امینالسلطان برخی مواقع با بررسی همۀ جوانب موضوع و آگاهی از موضوع شکایتها و وساطتها، بیشتر درخواستهای حاکمان و سایر کارگزاران را میپذیرفت. شیخالاسلام زنجان، برادر و فرزندش در موضوعی نامعلوم، با توجه به دستخط هشدار و عتاب امینالسلطان، از زنجان بیرون رفتند و سرانجام با وساطت و درخواستهای سعدالملک و امامجمعه ابهر عفو شدند (ساکما، ۰۰۷۸۳۷/۲۹۵). با وجود تلاشهای سعدالملک حکمران وقت، جمعی از معمرین و معتمدین زنجانی نظیر یوسفمیرزا، سید محسن، میر بهاءالدین، معینالتجار، ملکالتجار و سایرین در تاریخ ۱۲ جمادیالأول ۱۳۰۳ از سعدالملک شکایت کردند. این شکایت حدود یک ماه بعد، در ۲۳ جمادیالثانی ۱۳۰۳ از سوی علمایی نظیر میرزا لطفالله، شیخالاسلام، میرزا ابوعبدالله، آخوند ملاقربانعلی، شیخ صادق، وکیلالرعایا و نقیبالتجار تکرار شد، اما یک روز بعد با توجه به وخامت اوضاع، برخی علما که به نظر میرسد سعدالملک از آنان یاری خواسته بود، به حمایت برخاستند (ساکما، ۰۰۷۹۳۰/۲۹۵). با وجود این، شکایتها ادامه داشت و دوباره برخی متنفذان خواستار رفع ظلم و تعدی حاکم شدند و از پیگیریهای امینالسلطان قدردانی کردند (ساکما، ۰۰۷۸۳۷/۲۹۵). بهرغم تعداد قابل توجه شکایتهای اهالی زنجان، سعدالملک در حکمرانی باقی ماند. سال ۱۳۰۴ق. امینالسلطان نسبت به صدور حکمی دربارۀ یک دانگ روستای «حاجی ارش» متعلق به میرهدایت که در آن رعایت مقام میرزا ابیعبدالله نشده بود، از روحانی زنجانی پوزش خواست و خواستار پیگیری سعدالملک شد (اسناد خاندان موسوی زنجانی، ۱۴۰۱). در این سال مخبر روزنامه اختر، حکمرانی سعدالملک را به «خوشرفتاری و حسن سلوک با رعیت» توصیف کرد و این رویه را از حسن توجهات امینالسلطان وزیر مالیه دانست (روزنامه اختر، چهارشنبه ۲۲ شوال ۱۳۰۴: شماره ۴۱، صص۱۶، ۲۷).
با حکمرانی امینالحضرت برادر بزرگ امینالسلطان در زنجان، اگرچه در نامه به برادر، «امور محال طارم را با وساطت ذوالفقارخان سرتیپ حل و فصل کرد و به مناقشات ابراهیممیرزا و محمدحسنخان رسیدگی کرد»، اما رفتار و منش نادرست با خوانین ایلات منطقه، به ارسال شکایتهای متعدد انجامید. تلگراف زیر و جوابیۀ امینالسلطان گویای این موضوع است:
«اداره تلگرافی دولت علیه ایران
از زنجان
حضور حضرت اجل اکرم آقای امینالسلطان روحی فداه محرمانه عرض میشود محض احترام بعد از هشت ماه از طهران به امید خدمتگذاری زنجان آمدم خدمت حکمران رسیده بروم خانه جناب جلالتمآب امینالحضرت به حالاتی که مسبوق خاطر مبارک است بیجهت برای مرضیه خاطر حاجی میرزا اشرف و ذوالفقارخان خمسه آبروی چندین ساله خانزاد را در یک مجلس تماما برداشت. از ایام مرحوم آقا طاب اله ثراه تا حال ده سال است این خانزاد نوکری حضرت اجل میکنم در این مدت همه را به صداقت خدمت کرده تحصیل آبرو نموده بودم یک کلمه از حضرت اجل کمالتفاتی و فحش ندیدهام. بعد از مفتضح شدن میان اهل زنجان مردن از این زندگی بهتر است تکلیف خانزاد این نبود که از دست برادر خود حضرت اجل شکایت نماید ولی بعد از مفتضح شدن در قوه خانزاد نیست در خمسه بتواند ایل منتظم نگاه دارد و سوار پادار کند. از امروز ایل و سوار را به هر کس میسپارید واگذار فرمایید خود خانزاد را هم مرخص فرمایید برود عتبات مدتی در آنجا دعاگویی عمر حضرت اجل مشغول بوده باشد.
جهانشاه
مهر [تلگرافخانه مبارکه]
حاشیه: استمالت شود که من سفارش تو را مینویسم آسوده باش و مشغول کارت باش (ساکما، ۰۰۷۸۷۵/۲۹۵).
با توجه به افزایش شکایتها، پیشکشی، رشوه و نابسامانی امور که با میخوارگی امینالحضرت همراه بود، احتشامالسلطنه از سوی امینالسلطان به حکمرانی اعزام شد (احتشامالسلطنه، ۱۳۹۲: ۶۹-۷۰، ۷۶). او با توجه به سفارش امینالسلطان، برای اصلاح امور حوزۀ حکومتی زنجان و کسب آبرو و اعتبار برای دولت، عازم مأموریت شده بود. احتشامالسلطنه پس از رسیدگی به امور حکومتی، برخی احکام را با مشورت امینالسلطان، دوباره تحقیق و بررسی کرد (احتشامالسلطنه، همان، 84 ، 101). رسیدگی به انبارهای تفنگ زنجان، تعیین، ثبت و ارسال مساحت و جمعیت منطقه خمسه، از توصیههای امینالسلطان به احتشامالسلطنه بود که با موفقیت به پایان رسید (ساکما، ۰۰۶۱۱۴/۲۹۵؛ اسناد انجمن تاریخ و فرهنگ زنجان، ۱۴۰۳؛ روستایی، ۱۴۰۲: ۳-۴). امینالسلطان در برخی از مسائل جزئی نیز درخواست رسیدگی و اعلام گزارش کرد؛ بهطوری که دربارۀ قتل پیرمردی در نزدیکی روستای قلویس، خواستار پیگیری موضوع شد (ساکما، ۰۲۱۲۸۱/۲۹۶).
پس از عزل احتشامالسلطنه، حاکمان ناموفقی نظیر احتشامالدوله و امجدالدوله، در ایجاد ثبات و امنیت ولایت خمسه کاری از پیش نبردند؛ زیرا عدهای از آنان به شاه قاجار وابسته بودند و امینالسلطان قادر به دخالت مستقیم در برخی مسائل نبود. از سوی دیگر، به دلیل سرپرستی ایلات مهم منطقه، در مقابل تعدی و ناامنی، اغماض و گذشت میکرد. به گفتۀ شیخ ابراهیم زنجانی، «چند نفر بودند از جوانی، ناصرالدینشاه اینها را برای قساوت و بیرحمی و خونخواری پرویده بود که بدتر از سگ و گرگ هار و پلنگ خونخوار بودند. یکی علاءالدوله نابکار، دیگری امیرخان سردار وجیهاله میرزای خونخوار بود که هم این و هم او حاکم خمسه شدند و چه شقاوتها و چپاولها کردند» (زنجانی، ۱۳۹۳: ۱۲۸؛ حاجیوزیر زنجانی، ۱۳۸۹: 4/185-186).
روابط امینالسلطان با حاکمان زنجان در راستای اجرای سیاستهای دربار، کاهش ناامنی و افزایش ثبات و توجه به رؤسای ایلات وابستهای نظیر شاهسون بود. این نیازها از آن رو مهم بود که حتی با ناکامی امینالحضرت برادرش در حکمرانی، احتشامالسلطنه با هدف رفع نابسامانیها جایگزین شد. با توجه به نزدیکی برخی حاکمان به ناصرالدینشاه قاجار، دست صدراعظم در نظارت و رسیدگی به برخی مسائل تا حدودی کوتاه بود و به نظر میرسد حاکمان این دوره بهطور مستقیم زیر نظر و فرمان مستقیم شاه بودند.
در سالهای نخستین ورود امینالسلطان به مشاغل دولتی، بخشی از نظارت دقیق و رسیدگی به وضعیت مالیه کارگزاران ولایات، با توجه به سعایتها و گزارشهای افراد مختلف انجام میشد و وزیراعظم و سایر وزرا با توجه به این گزارشها و با صلاحدید شاه تصمیم میگرفتند. حسینعلی خمسهای از امرای قشون خمسه، با توجه به دستور دولت، عمیدالملک حکمران گذشتۀ زنجان را با چهار نفر از اطرافیان، در یک اطاق توقیف و درخواست تنخواه کرد (ساکما، ۰۰۷۸۳۷/۲۹۵). این نحوۀ برخورد با کارگزاران در پایان مأموریتها، نسبت به سایر گروهها نیز وجود داشت؛ چنانکه دربارۀ مطالبه تنخواه از جوادخان و نافرمانی معینالسلطنه نسبت پیگیری این موضوع، میرزا ابراهیم از مأموران دولت، دستور داد که: «3600 تومان و کثری را بدون کلام از معینالسلطنه بگیرند که غیر از پرداخت وجه یا فرستادن میرزا جواد، راه سومی نیست» (عبدامین، ۱۳۹۷: ۹۸). در دوره حکمرانی سعدالملک بر زنجان، سختگیریها نسبت به عمیدالملک دوباره شدت گرفت. او این بار در مقابل ۶۵۰۰ تومان تنخواه، محکوم به واگذاری ملک مرغوب به دیوان شد. عمیدالملک در بررسی مسائل مهم و پیچیدۀ زمینداری نیز اسباب زحمت دولت بود؛ چنانکه میرزا ابوطالب موسوی طی تلگرافی به تهران، سیاستهای عمیدالملک نسبت به آقاخان طارمی و حاجی حسین در خلاصی ملک و محصول را نادرست دانست و خواستار رسیدگی موضوع از سوی مأموری بیغرض شد. سلیمانخان در دوره حکمرانی سعدالملک، از معترضان نسبت به عملکرد مأموران دولت بود. به عقیدۀ سلیمانخان، هدف از احضار امیرنظام پاشاخان به تبریز و خلع موسیخان، خسارت و خانه خرابی رعیت بود که بهرغم توصیۀ پادشاه، سودی نداشت. سلیمانخان از امینالسلطان رفع ظلم و پناهندگی به خراسان را کرد. این نامه در ۴ شوال ۱۳۰۳ به طهران ارسال شد و چند ماه بعد سلیمانخان درگذشت و خواستهها به نوعی بینتیجه ماند و فقط درخواست سعدالملک در اعطای ۱۳۰ تومان در حق میرزا احمد فرزند سلیمانخان ثبت شد (ساکما، ۰۰۷۸۳۷/۲۹۵). روابط امینالسلطان با سعدالملک حکمران و آقاخان مظفرالدوله رئیس قشون نزدیک بود؛ بهطوری که در رفع مواجب سواران و مأموریتهای اعزامی هماهنگ بودند. از سویی مأموران دولت در زنجان غالباً دربارۀ نظم و امنیت اطمینان میدادند (ساکما، ۰۰۷۹۳۰/۲۹۵). به نوشتۀ یوسفمیرزا قاجار از معمرین زنجانی، «از زمان الحاق سرپرستی شاهسون و ادارات منطقه به امینالسلطان و مأموریت سعدالملک در رسیدگی به امور، در هفده بلوک خمسه، خلق راحت و موقعش بیحاحب و دربان بود» (روزنامه اختر، چهارشنبه ۲۸ محرم ۱۳۰۴: شماره ۴، ص۷).
یوسفمیرزا قاجار به همراه میر بهاءالدین و سایر معتبران، ضمن شکایت نسبت به بازدید بیمأخذ مؤتمنالسلطنه مأمور دولت، خواستار بازداری از سوی امینالسلطان شدند (ساکما، ۰۰۷۸۳۷/۲۹۵). با توجه به افزایش دادخواهیها و با هدف رضایت متنفذان و کاهش شکایات، امینالسلطان با فراخوانی امینالحضرت برادر بزرگتر، احتشامالسلطنه را به حکمرانی انتخاب کرد. در این برهه، علاوه بر روابط نسبتاً نزدیک امینالسلطان با تجار، به خواستۀ فرماندهان دونپایه نظیر یوزباشی سبزعلیبیگ، در مطالبۀ ۱۸۰۰ تومان پول مواجبی از مظفرالدوله رسیدگی شد (احتشامالسلطنه، ۱۳۹۲: ۷۱، ۸۴؛ اسناد موزه مهرانه زنجان، ۱۴۰۳). امینالسلطان دربارۀ دیگر مسائل مالی، نظیر بدهی تجار و سایر اصناف که مهلت قانونی از دولت گرفته بودند، از احتشامالسلطنه خواستار پیگیری موضوع بود. او طی دستوری نوشت: «متعرض خانه و زندگی پدر آقابزرگ نباشید و علیالنقد ۴۵۰ تومان طلب او را از الهیارخان گرفته، بفرستید تا بعد خود آقابزرگ که از رشت بیاید، مطالبه باقی از او شود» (ساکما، ۰۰۶۱۴۱/۲۶۸). در پاسخ به یک تلگراف از میرزا نصرالله شیخالاسلام که نوشته بود «برخی مسائل ولایتی را کتباً و تلگرافاً نمیتوان نوشت و موقوف به ملاقات حضوری است»، پاسخ داد «لازم به مسافرت و پیمودن عرض راه نیست و هر چه هست با پست بنویسید، رسیدگی شود» (ساکما، ۰۰۷۸۷۵/۲۹۵).
با واگذاری بخش مهمی از زمینهای خالصه به گروههای مختلف که برای رفع بحرانهای اقتصادی و پرداخت بدهیهای روزافزون دولت و رونق و کشت انجام شد، بخش مهمی از کارگزاران به خرید زمینها روی آوردند. در منطقۀ خمسه بسیاری از زمینهای خالصه به فروش رفت و زمیندارانی نظیر «جهانشاه سرتیپ» تعداد زیادی از زمینها و روستاها را خریدند. علاوه بر آن، با وفات میرزا ابراهیمخان، سرپرستی و ریاست شاهسونها به امینالسلطان رسید و جهانشاهخان و سایر متنفذان با حمایتها و پشتیبانیها، صاحب اعتبار و ثروت شدند. سالها پیش از اقتدار جهانشاهخان در منطقۀ خمسه، چوب مفصلی در قیدار از کارگزاران خورد، اما بهتدریج ترقی کرد (سالور، ۱۳۷۴: ۲/۱۴۹۴، ۱۵۲۷)؛ بهطوری که سوار و پیادۀ ایل افشار برای ایلبیگی جهانشاهخان، به تمرد از دستورات دولت برخاستند (ساکما، ۰۰۷۸۳۷/۲۹۵). مساعدت و همکاری امینالسلطان با جهانشاهخان، با پیشکشی هزار تومان به شاه و دریافت یک قبضه شمشیر، راه را برای ایلبیگی و افزایش نفوذ و قدرت فراهم کرد (جهانشاهلو، ۱۳۹۹: ۱۲۱-۱۲۲). جهانشاهخان بعد از رسیدن به ایلبیگی، بهتدریج دارای اقتدار و نفوذ شد. زمان حضور ناصرالدینشاه در زنجان برای عزیمت به فرنگ، امینالسلطان با جملۀ «فلانی، ایل افشار نان خانه و همه چیز من و میرزا موسی (پیشکار جهانشاهخان) مثل پدر من است. باید به این ایل خیلی مساعدت و حمایت و همراهی نمایی»، احتشامالسلطنه حکمران وقت را ناراضی کرد (احتشامالسلطنه، ۱۳۹۲: ۹۳ـ۹۴).
با آغاز حکمرانی عبدالعلیمیرزا احتشامالدوله، امیرافشار با توجه به این حمایتها، اسباب دردسر و بیآبرویی حاکم خمسه شد. به گفتۀ اعتمادالسلطنه، «امیرافشار شخصاً مرد دیوانهای بود. در زیر حمایت این آقایان، معلوم است چه خواهد شد. یک ماه قبل از این تهران بود. به او نوشتند که زوجهات در خمسه فاسق دارد. به عجله از تهران سوار شده و به قلعه خود از دهات خمسه میرود. بدون تحقیق مباشر درب خانه، قاپوچی و زنش را با دو کنیز میکشد. به حاکم زنجان احتشامالدوله حکم شد که با مظفرالملک سرتیپ دستگیرش نمایند. آنها هم خواستند علیالغفله جهانشاهخان را بگیرند. او مطلع شده، عدهای را جمع کرده، در خارج قلعه بنای جنگ را گذاشت. میگویند صد نفر از طرفین مقتول و مضروب شدند. گلوله به ران احتشامالدوله خورد و دستگیر شد. جهانشاهخان حاکم را چوب زده، به قلعه برد. بعد از صدمات زیاد به حاکم، آنچه از وزن سبک و قیمت سنگین بود، برداشت و فرار کرد». مقاومت امیرافشار مقابل حاکم خمسه در روستای مزیدآباد که با هتک حرمت احتشامالدوله همراه بود، به دستور شاه برای بازداشتش انجامید، اما در ادامه با فرار از انزلی به روسیه، بستنشینی در خانۀ میرزا جواد مجتهد تبریزی و سپس اصطبل دربار، در محرم ۱۳۱۱ به شفاعت شاه قاجار منتهی شد و دوباره ایلبیگی را در اختیار گرفت (اعتمادالسلطنه، ۱۳۵۰: ۸۲۰، ۸۳۰، ۸۶۵؛ قزوینی، ۱۳۵۳: ۲۸-۲۹؛ احتشامالسلطنه، ۱۳۹۲: ۲۸-۳۰؛ جهانشاهلو، ۱۳۹۹: ۱۴۳).
سرسختی و سیاستهای امینالسلطان در مقابل برخی متنفذان و کارگزاران، به نظر میرسد در راستای حسابرسی و اجرای فرامین شاه با گرفتن جریمه، بازداشت و رسیدگی نسبتاً دقیق همراه بود، اما برکشیدن برخی متنفذان و گذشت و اغماض نسبت به خطاها، به سوءاستفاده و افزایش اقتدار خوانینی نظیر جهانشاهخان انجامید. سیاست امینالسلطان در برکشیدن جهانشاهخان، تبعات درازمدتی داشت؛ بهطوری که با مرگ ناصرالدینشاه قاجار و زوال تدریجی حاکمیت دولت قاجاریه در دورۀ مظفری و با توجه به سیاستهای اقتصادی قاجارها در فروش زمینهای خالصه به درباریان و وابستگان به دولت، بیش از پیش بر قدرت جهانشاهخان افزوده شد و طبقات مختلف شهری و روستایی مورد تعدی و آزار و اذیت قرار گرفتند (رستمی و قدیمی قیداری، ۱۴۰۳: ۷۵؛ رستمی و بیات، ۱۴۰۲: ۷۸ـ۸۰).
مالیات و مسائل مربوط به آن، با توجه به شرایط و اوضاع جاری هر منطقه، از دیرباز مورد توجه دولتها بود. قائممقام فراهانی شیوۀ مالیاتبندی در دوره قاجار را براساس «بنه» برقرار کرد. ترتیب دادن «بنیچه» نیز توأم با روش مالیاتی بود. در عصر صدارت امیرکبیر، دربارۀ مسائل مالیاتی اصلاحات کاملی انجام شد و اصول تازهای بر شالودۀ سازمان مالیه کشور وضع گردید (یکتایی، ۱۳۵۲: ۱۴۸). پس از امیرکبیر، بهرغم تلاشهای مستوفیالممالک، مالیات و سربازگیری به روال گذشته بازگشت و مالیات هر منطقه برعهدۀ حاکمان ولایات گذاشته شد. با این وضعیت، نحوه دریافت مالیاتها بسیار نامنظم بود و غالباً متنفذان در پرداخت مالیات به حاکمان مقاومت میکردند (مجلسی، ۱۳۵۰: ۶۸). در این دوره، مالیاتگیری در ایالات و ولایات به یک ترتیب و روش نبود و همین مسئله موجب شد دربارۀ منشأ و مبنای مالیات، دادهها و اطلاعات مشخصی ارائه نشود (جمالزاده، ۱۳۶۲: ۱۲۴).
در اواخر عصر ناصری، مقارن با به قدرت رسیدن امینالسلطان، قانونی به تصویب رسید و ابهاماتی در زمینۀ مالیات و سربازگیری به وجود آورد. به موجب این قانون، در روستاها از ۱۸ نفر مرد مسلمان، 1 نفر به خدمت سربازی اعزام میشد و چون غیرمسلمانان به خدمت سربازی نمیرفتند، در ازای هر سرباز، ۱۵۰ تومان میپرداختند. این قانون با توجه به مقررات بنیچه که از 10 نفر، 1 نفر به سربازی میرفتند، موجب اختلال و ابهاماتی در زمینۀ سربازگیری شد (قائممقامی، ۱۳۴۶: ۷۶). در سالهای مشروطیت (۱۳۲۵-۱۳۳۰ق) و پس از آن، مجلس شورای ملی به عنوان وارث این مسائل و موانع، غالباً درگیر مالیاتگیری بود. در جریان مجلس سوم شورای ملی (18 محرم ۱33۳ تا 7 محرم ۱334)، مذاکرات مهمی در صحن مجلس انجام شد و لوایحی به تصویب نمایندگان رسید.
در دوره میرزا ابراهیمخان امینالسلطان، برابر ۲۹ ذیحجه ۱۲۹۸، موانع و کاستیهایی در زمینۀ استیفای مالیات و مسائل مربوط به آن وجود داشت. در گزارشی، یکی از مسائل درباره مقاومت امیرخانبیگ در پرداخت مالیات سربازگیری بود که در این باره اهالی روستای خوئین و خاندان امیرخان، با برپایی تحصن و اعتراض، سعی در ممانعت از اعزام او به دارالخلافه کردند (ساکما، ۰۰۷۸۳۷/۲۹۵). این نحوه مالیاتگیری تا سالهای بعد ادامه داشت؛ بهطوری که تبعیضها در زمان سربازگیری و فرار مردم از این قانون، ضررهای فراوانی بر دولت و جامعه وارد آورد. به گفتۀ زنجانی، میزان خرابی روستاها و وضعیت اقتصادی مردمان ولایات، در میزان مالیات سربازگیری غالباً لحاظ نمیشد (مذاکرات مجلس سوم، 4 ذیحجه ۱۳۳۳ق: جلسه ۷۵). در سندی مربوط به زنجان، متحصنین تلگرافخانه در سال ۱۲۹۸ق، نسبت به افزایش مالیاتها شکایت کردند (اسناد انجمن تاریخ و فرهنگ زنجان، ۱۴۰۳). دو سال بعد، علاوه بر افزایش مالیات، نسبت به برقراری تقدیمی برای ارسال به دارالخلافه، اعتراضهایی صورت گرفت (ساکما، ۰۰۷۸۳۷/۲۹۵). تشویش اهالی خمسه در دورۀ وزارت امینالسلطان، نسبت به ممیزی و مستشارانی بود که در ولایت خمسه موجب دلنگرانی زمینداران و روستاییان میشدند. در نامهای یکی از زمینداران نوشت: «مستشار خراسان برای ممیزی قزوین و خمسه میآید. وارد قزوین شده، با هشت کالسکه و درشکه و دوازده یدک. نمیدانم چه خواهد شد. مهرآباد را مخفی نمیشود کرد. خدابندهلو در زیر زمین دفن نمیشود نمود. اما دو عذر موجه داریم، بلکه سه عذر. یکی آنکه شاهسون نمیگذارد مهرآبادی مزارع آبی خود را زراعت نماید. دوم آب نداریم، غالب دیمی است. سالی که باران نشد، چیزی نداریم. سیم آنکه سرباز و سوار داریم، مخارج آنها به قدر یک مالیاتی است. باری خیالاتی است که میکنیم، تا خدا چه مقدر فرماید» (اسناد موزه مهرانه زنجان، ۱۴۰۳). در سال ۱۳۰۳ق، مردم شکایتشان را نسبت به ممیّزان اعزامی دولت اعلام کردند. به نوشته زنجانیها، «سعدالملک حاکم خمسه، میبایست عرایض را به گوش دولت میرساند تا مردم را از وحشت این ممیزی بیمأخذ و گزاف آسوده کند و اولیای دولت مطلع گردند که ولایت خمسه همه ساله آفات محصول از سم و سرما دارد که اغلب مزارع را فاسد میکند» (ساکما، ۰۰۷۸۳۸/۲۹۵). بهرغم شکایتها و اعتراضها، مالیاتها با هدف مساعدت به مردم، از چندین سال پیش غالباً در ده قسط دریافت میشد (ساکما، ۰۰۷۹۱۰/۲۹۵). همین شکایتها شاه را مجبور کرد تا به امینالسلطان دستور دهد «... مالیات را مستقیم از حکمران درخواست کند و اگر بین رعیت و حکمران سخنی باشد، امینالسلطان رسیدگی نماید و به هیچوجه عمیدالملک بیاطلاع امینالسلطان متعرض رعیت نگردد» (همان). در این دستور، تعرض به رعیت ممنوع شد، اما با توجه به درخواست مالیات از حکمران و در ادامه دریافت آن از رعیت، نتیجهای به دست نیامد. همین ناکامی در رسیدگی به مالیاتها، موجب شد برخی از مالکان منطقه طی نامهای به امینالسلطان، از ناخوشی احشام، کمی محصول، گرانی و نحوۀ ممیزی شکایت کنند. زنجانیها در عریضهای نوشتند: «ابراهیممیرزا مدتی در حبس انبار دیوانی بود و اهالی از شرارتش ایمنی نداشتند، اما نائب بعضی از مالکان شده بود». درخواست مالکان این بود که «نائبانی به املاک مقرر و تعیین گردند و به راه معمولی و سابق خود، مردم مالیات املاک خودشان را در شهر به کارگزاران تحویل دهند تا از صدمه و تعدی نائبان آسوده شوند» (اسناد انجمن تاریخ و فرهنگ زنجان، ۱۴۰۳).
در دستورالعمل کل مالیات ایران در اود ئیل ۱۳۰۶ق، کل مالیات ولایت خمسه ۸۱۹۸۸۸ قران نقدی بود که ۱۰۵۴۰ خروار غله و نُههزار خروار کاه جمعآوری شد. این تعداد و مبلغ مالیات با توجه به جمعیت و وسعت ولایت خمسه نسبت به نواحی همجوار قزوین، گروس، همدان و گیلان، قابل توجه به نظر میرسید (اسناد شخصی حسن رستمی، ۱۴۰۳؛ عیسوی، ۱۳۶۲: ۴۰). با توجه به این رقمها و تعداد زیاد شکایتها، توجه چندانی به این موضوع نشد. چون موضوع مالیات بهطور مستقیم در اختیار شاه قرار داشت و صدراعظم نیز زیر نظر و دستور مستقیم شاه بود. اهمیت مالیات و حساسیت شاه طوری بود که امینالسلطان در نامهای به احتشامالسلطنه حاکم زنجان نوشت: «مأخذ قیمت املاک خالصه که ملکیت فرمان صادر و مرحمت میشود و اقلاً معادل مبلغ مالیات آن املاک باید بشود و هر جا هزار تومان برد، تقدیمی آن است. منبعد قرار همینطور بدهید» (ساکما، ۰۰۶۱۴۷/۲۹۵). دریافت کامل مالیات و پیشکشیهای لازم، موجب بقای حکمران در سال آتی بود و شاه در صورت رضایت از میزان مالیات و پیشکشی، با ادامۀ حکمرانی موافقت میکرد. در این بین، امینالسلطان صدراعظم و حاکمانی نظیر احتشامالسلطنه در زنجان، چارهای جز اطاعت، اجرای فرامین و شکرگذاری نداشتند (ساکما، ۰۰۶۱۴۸/۲۹۵).
در دوره ناصری به مانند سایر مناطق کشور، گندم و جو اصلیترین ماده غذایی زنجانیها را تشکیل میداد (جغرافیای تاریخی خمسه، ۱۲۹۷ق: ۳-۴). بنا به گزارش جانسون، جو ۱۲ روز زودتر از گندم برداشت میشد و پس از برداشت، کشاورزان به امید بارشهای پاییزه میماندند. به نظر میرسد بهجز قحطیهای سراسری نظیر سال ۱۲۸۸ق، مردمان این منطقه چندان در سختی نبودند و بهرغم تنگدستی، سالهای فراوانی غلات زیاد بود (زنجانی، ۱۴۰۳: ۴۹ـ۵۰؛ Johnson, 1817: 178). زنجان در دورۀ قاجار از مراکز تولید و ارسال غلات بود و مشکلات مناطق همجواری نظیر تبریز، با غلۀ خمسه رفع میشد (ساکما، ۰۰۲۵۹۶/۲۹۶). مراکز عمدۀ کشت غلات، بلوکاتی نظیر قیدار یا روستاهای اطراف شهر زنجان مانند قرابوته بودند (ساکما، ۰۰۴۷۳۱/۲۹۶؛ اسناد موزه مهرانه زنجان، ۱۴۰۳). در سالهای پیش از به قدرت رسیدن امین السلطان، کمبود وسایط حملونقل و مأموران لازم برای تحویل غلات، از جمله چالشهای کارگزارانی نظیر ایلخانی در مقابل میرزا ابراهیمخان امینالسلطان بود. سالهای کمی بارش به عنوان یکی از موانع مهم جمعآوری غلات، در پیش روی کارگزاران قرار داشت. به گزارش یکی از مأموران در سال ۱۲۹۸ق، مقدار جو خیلی کم بود و مأموران درخواست 1 هزار خروار را کردند (ساکما، ۰۰۷۹۱۰/۲۹۵).
پس از فوت میرزا ابراهیمخان امینالسلطان در سال۱۳۰۰ق، مسئول جمعآوری محصولات طی تلگرافی به ناصرالدینشاه قاجار، نسبت به ارسال بهموقع غلات زنجان به دارالخلافه اطمینان خاطر داد و یادآوری کرد که فوت امینالسلطان در این مسئله خللی وارد نخواهد آورد (ساکما، ۰۰۷۹۳۰/۲۹۵). در این سالها قیمت گندم زنجان خرواری پنج تومان و جو چهار تومان و کاه نیز پانزده هزار بود (ساکما، ۰۰۷۸۳۷/۲۹۵). پس از به قدرت رسیدن میرزا علیاصغرخان امینالسلطان، غلات خمسه غالباً بهطور منظم ارسال میشد. آنچه جزو موانع صادرات غلات زنجانِ عصر امینالسلطان میتوان برشمرد، شرارت و غارت برخی از خوانین بود که در جریان اختلاف و درگیری، علاوه بر چپاول احشام، گندمهای موجود آسیابها را به غارت میبردند (ساکما، ۰۰۷۸۷۵/۲۹۵). در این دورۀ ثبات و امنیت نسبی در زنجان، قیمت گندم به خرواری ۲۴ هزار و جو ۱۶ هزار قران رسید (ساکما، ۰۰۷۸۳۷/۲۹۵)، اما امینالسلطان در تهران با کمبود نان، موانع تأمین غلات، کمی بارش و آفتهای محصولات مواجهه بود. براساس مکتوبی از زنجان، «عایدات غله ولایت خمسه قدری خوب نبود، بالأخص زراعت دیمی و بهاری که بهدلیل بارش اندک تباه شد، اما زراعتهای دیگر تا حدودی بد نبود» (روزنامه اختر، ۲۹ ربیعالاول ۱۳۱۱: شماره ۱۳، ص۱۳). با توجه به سرپرستی و حمایت از رؤسای ایل شاهسون و خوانین خمسه، امینالسلطان در سالهای عسرت و کمبود بارش، آنها را تحت فشار قرار میداد و عذر و بهانهای را برای حمل غلۀ دیوان به تهران قبول نمیکرد؛ زیرا وجود غله موجب مهار طغیان و شورش و در نتیجه ضامن رضایت شاه بود (ساکما، ۰۲۱۳۰۸/۲۹۶). این فشارها از سوی صدراعظم، گاهی به غارت محصولات روستاییان و عرض تظلم رعایا به تهران منتهی میشد و امینالسلطان در پاسخ، چارهای جز مذمت و عتاب خوانینی نظیر جهانشاهخان سرتیپ نداشت (ساکما، ۰۲۱۳۱۰/۲۹۶).
در سالهای حکمرانی احتشامالسلطنه، بخشی از غلۀ مصرفی تهران بدون مانعی جدی در منطقۀ خمسه تأمین میشد؛ به گونهای که حکمران برای رضایت خاطر شاه و صدراعظم، در گزارشها میزان جمعآوری محصول و مقدار غلۀ ارسالی را با جملۀ «خاطر مبارک آسوده باشد»، به تهران مخابره میکرد (ساکما، ۰۲۱۳۲۹/۲۹۶). در این دوره علاوه بر تهران، مسئلۀ امنیت شهرهایی نظیر زنجان با فراوانی نان گره خورده بود و تلاشهای عباسقلیخان از مأموران انتظام نان، به مرکز گزارش میشد (اسناد انجمن تاریخ و فرهنگ زنجان، ۱۴۰۳).
با توجه به وضعیت نامطلوب اقتصاد در اواخر دورۀ ناصری که با نابسامانیهای گسترده در حوزههای سیاست و جامعه همراه بود (سیف، ۱۳۸۷: ۲۰)، دولت قاجار برای برونرفت از چالشها و تلاش برای کسب درآمد و رفع ناترازی اقتصاد، به هر وسیلهای متوسل میشد. قراردادهای اقتصادی با دولتهای انگلستان و روسیه که با مخالفت مردم لغو شد، جریمههای سنگینی را بر جای گذاشت و دولت ضررهای مالی فراوانی را متحمل گردید. در این برهه، گزارشهای رسیده دربارۀ کشف معادن، درباریان را نسبت به بهرهبرداری از آن تشویق میکرد و پادشاه را با امید افزایش درآمدها، به اندیشۀ استخراج میانداخت. در این میان، اگر گزارشی مبنی بر سوء استفاده و سرقت میرسید، دستور بررسی و رسیدگی صادر میشد؛ چنانکه در جریان سرقت از معدن فیروزۀ سبزوار، ناصرالدینشاه قاجار دستور رسیدگی و بازداشت سه نفر از مظنونان را صادر کرد (هدایت، ۱۳۸۹: ۷۶).
در زنجان کشف معدن طلای روستای کاوند، علاوه بر دربار و روزنامههای داخل، شهرت و اهمیتش به جراید خارج از کشور نیز کشیده شد. بنا بر گزارشها، چوپانی به نام «یاری» با یافتن قطعه طلایی در نزدیکی معدن کاوند، به وسیله دم و کوره دستی، سنگها را به طلا تبدیل کرد. چون خبرچینان ماجرا را به ذوالفقارخان خمسهای -مالک روستا- خبر دادند، حکمران نیز مطلع شد و دستور دستگیری یاری و توقیف و ابزار و آلات ریختهگری را صادر کرد. بهتدریج شایعۀ کشف معدن طلا به خارج از زنجان رسید و موضوع طی گزارشی به دربار قاجاریه مخابره شد. بنا به دستور شاه قاجار، یاری را به تهران روانه کردند. ابتدا خرقۀ خزی از ملبوسخانه به رعیت بختبرگشته اعطا شد و به همراه میرزا ابراهیمخان امینالسلطان و امینالحضرت، با کالسکۀ مخصوص روانه زنجان کردند. براساس گزارشهای رسیده به شاه، سنگ معدن کاوند ۴۶ درصد طلای خالص داشت (روزنامه اختر، چهارشنبه ۲۸ صفر ۱۲۹۴: شمارۀ ۶۲، صص۶ـ۷؛ احتشامالسلطنه، ۱۳۹۲: ۶۶). با توجه به سخنان ضدّ و نقیض یاری، معدن عرصۀ کاوش گستردۀ معدنچیان قرار گرفت. موسیو دیچ مهندس معدن نیز در نزدیکی محل، خاک طلایی در مجرای رودخانه به دست آورد (اعتمادالسلطنه، ۱۳۶۸: ۴/۲۳۹۶).
در سالهای بعد، کاوشهای ناموفق معدن کاوند دنبال شد. پس از به قدرت رسیدن میرزا علیاصغرخان امینالسلطان، کاوشهای معدن کاوند به مانند دوران مأموریت پدر و برادرش ادامه یافت. براساس یک گزارش از مهرعلی به تهران، «معدنچی در ماه شعبان ۱۳۰۱ یک نقطه را که امتحان کرده بود، به طول و عرض چندین زرع حفر کرد که روی رگ معدن بود و در چندین نقطه، سوای این مکان مشغول حفاری بودند». در این سالها مقدار درآمد ناچیز از فروش طلای معدن که برابر هزار تومان بود، با نظارت امینالسلطان و طی گزارشی، به شاه پیشکش شد. بنا به گزارش امینالحضرت به امینالسلطان در ۱۳ رمضان ۱۳۰۱، از ۲۱ رجب تا ماه رمضان، در مجموعِ 50 روز کار سنگتراش، مقنی، خاکشو، ناوهکش، سنگشکن و سایر ملزومات، 7546 تومان پرداخت کردند. این در حالی بود که برخی از سرتیپها، منشیان و سایر کارگزاران دولت، بدون اجرت مشغول به کار بودند. گزارشهایی از امینالحضرت به تهران مبنی بر پیشرفت حفاریها و آزمایشهای معدنی ارسال شد، اما بهرغم تلاش برای تحقق آرزو و خواستۀ شاه و جلب نظر امینالسلطان، هوای سرد و گرم منطقه، کمبود بودجه و بیمیلی برخی کارگران در حفاریها به دلیل آگاهی از بینتیجه بودن تلاشها، موانعی ایجاد کرد (ساکما، 007930/295).
با وجود تلاشهایی که در اوایل به قدرت رسیدن امینالسلطان صورت گرفت، نتیجهای حاصل نشد. در سال دوم حکمرانی احتشامالسلطنه، حکمران انتخابی امینالسلطان (۱۳۰۷ق)، مأموریتی از سوی شاه برای پیگیری و مراقبت در کشف طلای معدن کاوند صادر شد. پیش از این، یاری با دریافت لقب و بخشیدن خلعت، تا زجر کشیدن در زیر شکنجه، از رسیدن به مقصود بازماند. به نوشتۀ احتشامالسلطنه، با وجود آگاهی نسبت به بینتیجه بودن اکتشاف طلا، لوازم کار و متخصصانی نیز وجود نداشت. در این برهه به مانند یاری، سیدی از اهل محل را با نوید و تهدید وادار به ادامۀ کار کردند، اما نتیجهای حاصل نشد. احتشامالسلطنه نیز از بیم خفیهنویسان، به آزار و اذیت سید روستایی پرداخت. در این بین، امینالسلطان به عنوان مجری اصلی و هدایتکنندۀ طرح و ادامهدهندۀ راه پدر و برادر بزرگ، تنها در اندیشۀ تحقق رضایت شاه بود و مصلحت دربار را به هر اندیشۀ واقعبینانه ترجیح میداد. استبداد دستگاه دولتی قاجارها، فساد سیاسی و گزارشهای نادرستی که به مرکز میرسید، وزیراعظم تازهکاری نظیر امینالسلطان و حاکمان وقت را ناگزیر از دم فرو بستن و اطاعت محض از فرامین میکرد؛ تا مبادا گزارشهای خلاف واقع، زمینۀ سقوط آنها را فراهم کند. به نوشتۀ هدایت که برادرش نیز دعوت به فعالیت در اکتشاف معدن کاوند شده بود، «به مانند اجزای خلوت، درس دروغ و چاپلوسی که موضوع دیپلم دکتری اجزای خلوت بود، نخوانده، تا به شاه پیرامون معدن کاوند دروغ بگوید و گزارش غیرحقیقی بدهد» (احتشامالسلطنه، ۱۳۹۲: ۶۶-۶۷؛ هدایت، ۱۳۸۹: ۳۱).
در اوایل حکمرانی احتشامالسلطنه (۱۳۰۶ق)، گزارشی مبنی بر وجود معدن در منطقۀ طارم به امینالسلطان ارسال شد. امینالسلطان نامه را به ناصرالدینشاه قاجار تقدیم کرد و با نظر شاه، حاکم برای تحقیق، به همراه عدهای معدنچی روانۀ طارم شد. در ادامه تصمیم گرفته شد تا از چوپانان اطراف نیز تحقیقی جامعی شود و نمونه سنگی را به تهران بفرستند (ساکما، ۰۰۶۱۳۸/۲۹۵). براساس گزارشها، سنگ معدن ارسالی بسیار اندک و قابل تجزیه نبود؛ به همین دلیل به دستور امینالسلطان، به قدر دو بار شتر سنگ روانۀ تهران شد. با توجه به امکانات اندک، کار پیش نرفت و به دلیل برودت هوا، حملونقل وسایل از راه منجیل دنبال شد. علاوه بر فعالیت مداوم میرزا حسینخان، به دو نفر معدنشناس نیز نیاز بود تا نتیجۀ کاوشها نهایی شود (ساکما، ۰۰۶۱۴۹/۲۹۵).
با وجود پیگیریهای احتشامالسلطنه، از معدن طارم نیز به مانند معدن طلای کاوند نتیجۀ مطلوبی حاصل نشد و سرانجام کاوشهای معادن منطقه خمسه، با وجود حرص و ولع ناصرالدینشاه، اطاعت محض امینالسلطان و پیگیری و تلاش حاکمان وقت، به شکست انجامید.
نتیجهگیری
میرزا علیاصغرخان امینالسلطان با سرپرستی ایل شاهسون، روابط با گروههای مهم و تصدی بالاترین مناصب سیاسی در اواخر دورۀ ناصری، نقش و جایگاه مهمی در تحولات ولایت خمسه به دست آورد. او با توجه به تجربیات سالهای پیش از وزارت و پس از برعهده گرفتن سرپرستی ایل شاهسون، بهتدریج به عنوان طراح اصلی و مجری تحولات شناخته شد و در ادامه، با در اختیار گرفتن مناصب مهم وزارت داخله (۱۳۰۳ق)، وزارت اعظم (۱۳۰۵ق) و صدارت اعظم (۱۳۱۰ق)، بیش از پیش منطقۀ خمسه را زیر سلطه و خواستۀ ناصرالدینشاه قاجار قرار داد.
امینالسلطان با هدف رفع ناامنی، ایجاد ثبات اجتماعی و اقتصادی و افزایش درآمدهای مالیاتی که با اهداف و نظرات ناصرالدینشاه قاجار پیوند وثیقی داشت، حاکمان را انتخاب و به زنجان اعزام کرد. او حتی برای تحقق نیازها، امینالحضرت برادر بزرگتر را از حکمرانی زنجان عزل و احتشامالسلطنه را به جانشینی برگزید. جاذبه و دافعه در روابط با متنفذان و برخی از کارگزاران، از جمله سیاستهای امینالسلطان برای پیشبرد اهداف و خواستهها و جلب رضایت شاه قاجار بود. سیاستهای کوتاهمدت امینالسلطان، به دریافت بیکم و کاست مالیاتها و ارسال غلات به تهران، با هدف ثبات و امنیت و جلوگیری از شورش مردم و نارضایتی شاه دنبال شد، اما در درازمدت به عنوان طراح و مجری دربار، خسارتهای جبرانناپذیری به مردم منطقه وارد آورد؛ بهطوری که در کنار تأدیب و برخورد با برخی گروهها و افراد مهم، با برکشیدن نخبگانی نظیر جهانشاهخان سرتیپ، فصلی جدید در تاریخ این منطقه گشود که در ادامه با توجه به سیاستهای زمینداری قاجارها در فروش اراضی خالصه به کارگزاران، در سالهای انحطاط تدریجی قدرت دولت مرکزی در عصر مشروطه و پس از آن، موجب سوءاستفادهها و تعدی به مردمان فرودست شد. او اهداف و برنامهای خاص برای مسائل اقتصادی در منطقه خمسه نداشت و به نظر میرسد امنیت جامعه و رضایت شاه در پیگیری و رفع چالشهای اقتصادی، سرلوحۀ تلاشها و خواستههایش بود. به منظور تحقق این خواستهها، هر شایعه و تصمیم نادرست به مانند کاوشهای معدنی در منطقه خمسه، ولو با مشاهدۀ گزارشها و علم و آگاهی نسبت به نتایج نامشخص آن، دنبال میشد.