Analysis of Formation and Growth of Women's Sports in the Reza Shah's Era

Document Type : Research Paper

Authors

1 Independent researcher, PhD in history of islamic , Iran.

2 Faculty member of The Research Institute of Document, National Documents and Library Organization. Tehran, Iran.

Abstract

After the coming to power of Reza Shah, sport, like many other social phenomena, was considered. Meanwhile, in the continuation of the debate on the need for change in the social status of women, women's sports were emphasized as a serious phenomenon. The present study, relying on the press of the first Pahlavi era and descriptive-analytical method, examines the emergence of women's sports in the Reza Shah period, and the contexts of its development. The main question of the research is what obstacles did women's sports face and what factors contributed to its relative relative progress in the future? The research findings show a set of factors such as; The misunderstanding of society and even women themselves about sports has long prevented women from turning to sport, Eventually, in the second half of Reza Shah's rule, under the influence of institutions such as the Pioneer Organization, the Women's Center, and the instructions of Mohammad Reza Pahlavi, it emerged as a social phenomenon and was progressing until the Allied invasion of Iran in September 1941 It stopped years later.

Keywords

Main Subjects


 

 

 

مقدمه

به دنبال کودتای سوم اسفند 1299 و روی کار آمدن رضاشاه بسیاری از عرصه­های اجتماعی از سوی نظام شبه­مدرن نوین دستخوش تغییر و تحولات نسبی گشت. یکی از مهم­ترین عرصه­ها حوزة زنان و مسائل مربوط به آنان بود. در حقیقت از دوران مشروطه به بعد زنان فعالانه تلاش کرده بودند موانع و محدودیت­هایی که زن ایرانی را به انزوا کشانده بود رفع کنند و کنار بگذارند. آنان کوشیده بودند مشارکت زنان را در امور سیاسی، آموزش و معارف بیشتر کنند و جایگاه زن را در خانواده و جامعه در ابعاد مختلف ارتقا دهند. اما یکی از عرصه­هایی که کمی دیرتر مورد توجه آنان قرار گرفت ورزش بود. شاید از آن رو که در فاصلة زمانی انقلاب مشروطه تا سلطنت رضاشاه، به طور کلی، به ورزش توجهی نمی­شد و چون ورزش مردان به طور رسمی وجود نداشت، زنان نیز به حوزة ورزش اعتنایی نداشتند و یا اگر به اهمیت آن پی برده بودند، بحث دامنه­دار و جدی از آن نمی­کردند.

 بنابراین، نخستین توجهات جدی به ورزش از سال­های بعد از به سلطنت رسیدن رضاشاه آغاز شد. در نیمة نخست حکومت رضاشاه مقدمات شکل­گیری و پیشرفت ورزش مردان فراهم شد، اما روی هم رفته با توجه به اینکه کشور نیازمند تثبیت امنیت و برقراری نظم بود، به امور درجه چندمی همچون ورزش چندان اعتنایی نمی­شد. در واقع از نیمة دوم حکومت رضاشاه بود که عرصة ورزش مورد توجه قرار گرفت و ورزش زنان نیز از این مقطع به­تدریج به­عنوان پدیده­ای اجتماعی مطرح شد.

 بی­شک ورزش زنان در جامعه­ای که زنان و دختران آن در انزوا و محدودیت به سر می­بردند، پدیده­ای جدید و مملو از کشاکش و مناقشه بود، آن هم به­رغم تلاش­های بی­وقفة زنان و مردان آزادیخواه که از دهه­ها قبل کوشیده بودند جامعه را از حقوق زنان آگاه کنند. در نوشتار حاضر سیر ظهور و گسترش ورزش زنان در دورة رضاشاه بررسی می­گردد و به این پرسش پاسخ داده می­شود که ورزش زنان در دورة رضاشاه با چه محدودیت­هایی مواجه بود و چه تحولاتی را از سر گذراند؟ دربارة این موضوع تاکنون تحقیق مستقلی صورت نگرفته است. با وجود فقدان ادبیات تحقیق و اطلاعات کافی در این زمینه، می­کوشیم با تکیه بر موثق­ترین منابع، یعنی مطبوعات آن سال­ها، سیر ظهور ورزش زنان و روند پیشرفت، و بالاخره سرانجام آن را تبیین کنیم. مهم­ترین منبع روزنامة اطلاعات است که در تحقیق حاضر گزارشات روزانة آن به دقت مطالعه و بررسی شده است.    

مفهوم و جایگاه اولیة ورزش

 در اولین سال­های سدة 14 شمسی، ورزش در ایران جایگاه مناسبی نداشت و صرف­نظر از چند زورخانة قدیمی که روی هم رفته پاسخگوی انتظارات جوانان هم نبود، امکانات دیگری وجود نداشت و ورزش به معنای جدید آن به طور کلی چیزی بیش از حرف نبود.[1] برای نمونه ادعا شده است که در دارالفنون کسی جرئت ورزش کردن نداشت و شاگرد خوب کسی بود که در زنگ تفریح عبا به دوش گیرد و در گوشه­ای آرام بنشیند![2] با این وصف نبایست انتظار داشت مقامات وزارت فرهنگ تصور بهتری از ورزش داشته باشند، زیرا بیشتر آنان در همین دارالفنون تحصیل کرده بودند. در حقیقت وزارت معارف ایران که بعدها به وزارت فرهنگ تغییر نام داد، نه­تنها برنامه­ای برای ورزش نداشت، بلکه اصولاً آن را امری تفننی و مزاحم تلقی می­کرد. به همین دلیل اگرچه با تلاش صاحب­نظران بالاخره در سال 1306 قانونِ دو ساعت ورزش اجباری در مدارس از تصویب مجلس شورای ملی گذشت، اما تا مدت­ها ضمانت اجرایی پیدا نکرد، زیرا برای اجرای آن به معلم ورزش نیاز بود که در آن سال­ها یافت نمی­شد.[3] بنابراین، تبصره­ای به این قانون اضافه شد که وزارت فرهنگ تا زمانی که برای اجرای این قانون افراد مورد نیاز را در اختیار نداشته باشد، می­تواند آن را تعدیل کند. بدین ترتیب، شورای فرهنگ اجرای آن را موکول به زمانی کرد که مدارس مربیان کافی در اختیار داشته باشند.

 آنچه در فوق آمد، تصویری تأسف­بار از مفهوم و جایگاه ورزش در اولین سال­های سدة چهاردهم شمسی است. اما به موازات نگاه تجددخواهانة رضاشاه، عرصة ورزش نیز از این نگاه مستثنا نماند و تحولاتی به خود دید. یکی از نقطه­عطف­های مهم این دوره، تلاش­های بی­دریغ میر مهدی­خان ورزنده در تعمیم و تعلیم ورزش بود. میرمهدی­خان معلم ورزش پسران و شاگرد پروفسور سری، مفتش کل ورزش ترکیه، بود و در این کشور دوره­های ورزشی را فرا گرفته بود. او در سراسر دورة رضاشاه به گسترش و توسعة ورزش پرداخت.[4] بدین ترتیب، زمینه­های امیدوارکننده­ای برای رشد ورزش پسران نمایان شد. اما ورزش زنان هنوز با موانع جدی بی­شماری مواجه بود که تا حل آنها زمان زیادی در پیش بود. یکی از مهم­ترین موانع نگاه نادرستی بود که به ورزش زنان وجود داشت.

نگاه غلط به ورزش

یکی از مهم­ترین موانع پیش روی ورزش زنان، نگاه نادرست جامعه و خود زنان به پدیدة ورزش بود. به­رغم آنکه بر ضرورت ورزش بسیار تأکید می­شد، زنان همچنان به ورزش بی­رغبت بودند و از آن طفره می­رفتند. آنها می­پرسیدند آیا با وجود کارهای خانه­داری باز هم ورزش کردن ضرورت دارد؟ در واقع اغلب زنان ورزش را امری ضروری نمی­دانستند و گمان می­کردند همان نشست و برخاست و قدم زدن و کارهای خانه را انجام دادن ورزش است! نشریة عالم نسوان در واکنش به چنین نگرش­هایی می­گفت آشپزی و گردگیری و فعالیت­هایی از این دست در مقایسه با بازی تنیس و سایر بازی­ها فعالیت­های ملایمی به شمار می­آیند، و بسیار به­ندرت پیش می­آید که زنان در هنگام انجام دادن کارهای خانه عرق کنند و برافروخته شوند. و بنابراین، ورزش را برای زنان ضروری می­دانست.[5] چنین رویکردی نشان می­دهد مفهوم ورزش برای زنان ایرانی غریب و تعریف­نشده بود. در واقع در این زمان تنها کانال و رسانه برای تبلیغ ورزش زنان و آگاه ساختن آنان از اهمیت و ضرورت ورزش مطبوعات بودند. اما اولاً تنها درصد ناچیزی از زنان از سواد و فرهنگ مطالعه برخوردار بودند که آنها هم معمولاً در شهرهای بزرگ سکونت داشتند و ثانیاً بیشترین جمعیت زنان ایران از عشایر و روستانشینان بودند که آنان هم به علت بی­سوادی و همچنین محدودیت­های عشیره­ای و قبیلگی عملاً از معنا و مفهوم ورزش و ضرورت آن بسیار بی­اطلاع بودند.    

اما حتی در میان همان بخش از زنان که به نشریات دسترسی داشتند و یا در شهرهای بزرگ بودند و به هر ترتیب از ورزش اطلاع داشتند، ورزش به هیچ وجه جدی گرفته نمی­شد. این وضع حتی در مدارس دخترانه هم مشاهده می­شد و دختران جوان رغبتی به ورزش کردن نداشتند. برای نمونه، برخلاف مدارس پسرانه، در مدارس دخترانه دخترها به­جای ورزش کردن، در گروه­های چندنفری در حیاط مدرسه می­نشستند و با همدیگر به صحبت مشغول می­شدند و اگر بازی­هایی هم می­کردند، این بازی­ها عاری از هر گونه ورزش­های بدنی بود. ظاهراً دوری کردن دختران از ورزش به دلیل این تصور غلط و رایج نیز بود که ورزش از ملاحت و زیبایی زنان می­کاهد. دکتر ذبیح قربان دربارة انفعال دختران و دوری کردن آنان از ورزش می­نویسد:

تصور غلطی که هنوز هم در فکر مردم جایگیر است این است که نتیجة ورزش کردن را فقط بزرگ شدن و تقویت عضلات و پیدایش زور و بازو می­دانند. بر این اساسِ غلط، ورزش کردن را مناسب زن­ها نمی­دانند چون به گمانشان داشتن عضلات قوی و زور بازو از ملاحت و ظرافت زن می­کاهد و جذابیت آنان را از بین خواهد برد.[6]

مسلماً چنین باوری زنان را از ورزش می­گریزاند، چون قاعدتاً هیچ زنی مایل نبود زیبایی خود را از دست بدهد!

به موازات دیدگاه­ها و سخن­پراکنی­های منفی علیه ورزش زنان، شخصیت­ها و محافل فراوانی هم از مزایای ورزش برای زنان می­گفتند. مثلاً میر مهدی­خان ورزنده در حمایت از ورزش زنان معتقد بود دختران مادامی که به سن بلوغ نرسیده­اند می­توانند مانند پسرها ورزش کنند، ولی ورزش­های سخت و طاقت­فرسا برای آنان مضر خواهد بود. وی در بحث از اثبات توانایی­های ورزشی زنان، ضمن پوزش از بانوان، به نقل روایت پروفسور اِبِر فرانسوی می­پردازد و می­نویسد:

من از عقیدة بعضی­ها تعجب دارم که می­گویند بایستی مابین زن و مرد در ورزش استثنایی قائل شد، در صورتی که ما می­بینیم مابین حیوانات مادیان بیشتر و بهتر از اسب می­دود و نهایت بی­انصافی است ما زن­ها را از استفاده از ورزش محروم بداریم... به هر حال ورزش برای نسوان بیش از مردها لزوم دارد زیرا اصلاح نسل آتیه به دست خانم­ها می­باشد...[7]

ورزنده در حمایت­ از ورزش زنان به حرف بسنده نکرد. چنانکه در باشگاه­هایی که تأسیس کرده بود شیفت زنانه نیز برقرار نمود.[8] اما این حرکت­های فردی به­رغم نتایج مثبتی که به همراه داشتند، بیشتر نمادین بودند. برای تحول بنیادی در این زمینه می­بایست برنامه­های جدی­تری دنبال می­شد، زیرا حجم مخالفت­ها با ورزش زنان بیش از تبلیغاتی بود که در حمایت از آن صورت می­گرفت.

ذبیح­الله قربان که در دارالفنون امریکایی بیروت تحصیل می­کرد، یکی از پیشگامان فعال و تأثیرگذار در دفاع از ورزش زنان بود. او از زنان ایران که «مقدرات یک مملکت چنین هزار ساله را در دست داشتند» می­خواست دختران و پسران باروری برای جامعة ایرانی تربیت کنند. قربان در مقدمه­ای که بر ترجمة کتاب انجل دریک نوشت، ادعا کرد که بهترین راه تحقق چنین هدفی خواندن این کتاب است![9] به نظر او، این کتاب دربارة هر آنچه یک زن باید بداند و دنبال کند بحث کرده است. برای نمونه به عقیدة نویسندة کتاب ورزش زنان نه فقط در ایام دوشیزگی، بلکه بعد از ازدواج نیز ضروری است و باید ادامه یابد.[10]

 در برابر چنین تلاش­هایی، برخی از مخالفان ورزش زنان نیز با استدلال­ها و نقطه­نظرات خود مضرات ورزش را تبلیغ می­کردند. مثلاً معتقد بودند ورزش زنان به عضلانی شدن بدن آنها می­انجامد و بر همین اساس زنان را از مخاطرات چنین امری بر حذر می­داشتند. در مخالفت با این ادعا، ذبیح قربان معتقد بود اگر فایدة ورزش همین تقویت عضلات باشد طبیعتاً ورزش دختران ضرورتی ندارد، اما حقیقت این است که اهمیت ورزش برای زنان فراتر از تقویت صرف عضلانی است. وی در توضیح بیشتر مسئله و برای اقناع مخالفان ورزش زنان می­نویسد: «ورزش مهم­ترین عضلة بدن یعنی قلب را پرزور و قوت می­نماید. ورزش معایب جهاز تنفس و دوران دم را اصلاح می­نماید. به طور خلاصه ورزش موجد صحت و سلامتی، و مایة تقویت روح و جسم است.» وی در اشاره به تحولاتی که در حوزة زیبایی­شناسی زنان صورت گرفته است، می­افزاید تاکنون ملاحت و ظرافت زن را در این می­دانستند که با یکی دو لقمه غذا سیر شود و نتواند بیش از صد قدم پیاده راه برود و همیشه از دردی شکایت کند و دارای ضعف قلب، جثة ضعیف و بنیة نحیف باشد. اما امروزه در ممالک متمدن خانم­هایی در مسابقات پیروز می­شوند که دارای جسمی قوی و عضلاتی ورزیده باشند. او در ادامه دربارة ورزش­هایی که برای دختران مناسب است بحث می­کند و می­نویسد در کل بهترین ورزش­ها، خواه برای دختران و خواه برای پسران، آنهایی هستند که با بازی مخلوط شوند و در هوای آزاد انجام گیرند، مانند هاکی، بیس­بال، والیبال و غیره. [11]

این رویکرد تا اواخر دوران رضاشاه همچنان وجود داشت. چنانکه آیین ورزش در سال 1317 معتقد بود فوتبال و وزنه­پرانی، دوهای زیاد، پرش عرض و ارتفاع مناسب زنان نیست و آنان بایستی به ورزش­های ظریف و متناسبی همچون تنیس، والیبال، بستکبال، شنا، و گردش در هوای آزاد بپردازند.[12] شاید بنا بر چنین تفکراتی بود که تنیس تا مدت­ها محبوب­ترین رشتة ورزشی در میان خانم­ها بود.[13]

­­حمایت­ها و مخالفت­ها به موازات هم ادامه داشتند و هر یک از طرفین استدلا­های خاص خود را دنبال می­کردند که گاه به مبالغه هم می­گرایید. برای نمونه حامیان ورزش در ذکر اهمیت ورزش و متقاعد ساختن افکار عمومی ادعا می­کردند که علل امراض روحی و جسمی چون ضعف حافظه، ترس، بدبینی، لاقیدی، ضعف اراده، دروغگویی، خدعه، تلون عقیده، ریا و تزویر ورزش نکردن است![14]

نگاه حامیان ورزش زنان نیازمند بررسی­های بیشتر است. با توجه به این موضوع، حال باید پرسید این حامیان چه انتظارات و توقعاتی داشتند و هدف آنان از تأکید بر ضرورت ورزش زنان چه بود؟ آیا انتظارات از ورزش زنان و مردان یکسان بود؟ برای پاسخ به سؤالاتی از این دست باید به واکاوی ماهیت ورزش زنان پرداخت.

 

انتظارات از ورزش زنان

در حالی که گفته می­شد هدف از ورزش برای مردان تندرستی و نیرومندی است،[15] در بحث از ورزش زنان، علاوه بر سلامتی و تندرستی، انتظارات دیگری نیز وجود داشت. به عبارت دیگر، تأکید بر ورزش زنان صرفاً با هدف دستیابی به سلامتی نبود و اهداف دیگری نیز در خود داشت که عبارت بودند از:

زیبایی: اهمیت زیبایی برای زنان تنها به زیبایی صورت و ضرورت آرایش محدود نمی­شد، بلکه زیبایی و تناسب بدن نیز برای زن مدرن ایرانی بسیار دارای اهمیت بود. تأسیس و راه­اندازی باشگاه­های ورزشی و تناسب اندام و تبلیغ این باشگاه­ها در نشریات با این هدف صورت می­گرفت.[16] طبیعتاً تضمین دستیابی به زیبایی یکی از استدلال­های محکم در تأکید بر ورزش زنان بود، تا جایی که برخی هدف از ورزش زنان را کسب زیبایی اعلام می­کردند.[17] در نشریات به زنان توصیه می­شد ورزش را جزء برنامه­های روزانة خود قرار دهند. ژیمناستیک، پیاده­روی، تنیس، کوهنوردی، شمشیربازی، چوگان، ورزش­های توپی و رقص از جمله ورزش­هایی بود که پیشنهاد می­گردید. برای داشتن اندامی زیبا طریقة درست نشستن و خوابیدن، درست دویدن و ایستادن آموزش داده می­شد و اجرای ورزش­ها و حرکات مناسب برای کاهش وزن و کوچک کردن شکم، کم کردن اندازة دور ران و کمر توصیه می­گردید.[18] از نگاه نشریات، چیزی که یک زن جوان را زیبا جلوه می­دهد، تنها چهرة او نیست بلکه اندام او هم مهم است. بزرگی شکم و عقب زن موجب زشتی اندام او می­شود، چون نه­تنها زشت است، بلکه مانع از پوشیدن لباس­های خوب و جلوه کردن در میان زیبارویان می­شود.[19] بنابراین، اعتدال قامت، اندام متناسب، عضلات قوی و پیچیده، رنگ و رخسار شاداب و پرطراوت فقط و فقط در سایة ورزش کردن به دست می­آید.[20] این رویه تا مدت­ها ادامه داشت و برخی از نشریات با تمرکز بر هنرپیشگان زن هالیوود و نقل­قول­هایی از آنان می­کوشیدند زیبایی آنان را نتیجة ورزش قلمداد کنند و بدین طریق زنانی را که در پی زیبایی بودند به سمت ورزش بکشانند.[21]

رسالت مادری: تأکید بر اینکه دختران مادران آینده هستند و برای وضع­حملی عاری از اشکال به بدنی سالم و ورزیده نیاز دارند، رویکرد دیگری بود که بر مبنای آن به زنان توصیه می­شد به ورزش روی آوردند. به معلمان ورزش دختران هشدار داده می­شد که متوجه اهمیت تقویت عضلات پشت و شکم دختران باشند، زیرا این دوشیزگان روزی مادر خواهند شد و اگر عضلات شکمشان قوی نباشد در موقع وضع­حمل دچار اشکالات عدیده می­شوند.[22] مربیان و آموزگاران موظف بودند قوای جسمانی و عقلانی دختران را توأمان تربیت کنند و متوجه این نکته باشند که زن­ها بیشتر از مردها نیازمند سلامتی جسم و روح هستند، زیرا بچه آوردن و پرورش و تربیت کودک مستلزم سلامتی بدن و آسودگی فکر است.[23] در همان حال بر این نکته تأکید می­شد که «... ما زنان پهلوان نمی­خواهیم که در میدان­های مسابقه شرکت کنند... ما فعلاً مادرانی قوی و نیرومند می­خواهیم که برای ما یک نسل قوی و نیرومند به وجود بیاورند...»[24] یعنی از یک دوشیزه و زن در درجة نخست انتظار این بود که نسلی سالم به دنیا بیاورد و برای ایجاد نسلی سالم، تندرست، زیبا، خوش­هیکل و قشنگ هیچ چیز همچون ورزش مؤثر دانسته نمی­شد.[25] بدین ترتیب، به نظر می­رسد ورزش نه به خاطر سلامتی خود زنان بلکه به­عنوان تضمینی برای سلامتی فرزندان آنان توصیه می­شد.

رسالت ملی: از دیگر رویکردها به ورزش زنان نگاه ملی و نژادی به این موضوع بود. بر این اساس، زن ایرانی با روی آوردن به ورزش بانی نسلی قدرتمند قلمداد می­شد که ایران را به عظمت می­رساند. این­گونه تبلیغ می­شد که ایران مترقی به زنانی قوی نیاز دارد که بتوانند کارهای مختلف را به دور از ضعف و سستی انجام دهند و در کنار مردان فعالیت کنند. از این رو، از وزارت معارف خواسته می­شد کلوپ­های ورزشی مخصوص بانوان تأسیس کند.[26]

در ماهنامة آیین ورزش، در مقالة مفصلی با عنوان «ورزش برای زنان» ضمن تأکید بر ضرورت ورزش زنان آمده بود:

... خمودی و گوشه­گیری و خانه­نشینی زنان در این قرون متمادی به کلی آن قوت و نبرد طبیعی را که برای یک فردی که طبیعت تاج پرافتخار مادری را بر سر او گذارده و زمام اختیار نسل و تکوین ملت را به دست پرنوازش او سپرده لازم است از او سلب نمود... ولی آن روز رفت... چقدر خرسندیم که دوشیزگان ایرانی روی به تربیت بدنی کرده و دارند دوش به دوش پسران می­روند... چقدر خوب بود زنان ایرانی نیز به زنان جهان تأسی کرده و ورزش را شعار خود قرار دهند. آری اهتزاز این پرچم­ها که زیر سایة خود دوشیزگان میهن را جای داده قلوب ما را به ارتعاش درمی­آورد... زیرا مطمئن می­شویم که من بعد مادران قوی و مستعد ما ضامن تربیت و پرورش یک نسل قوی و نیرومندی هستند... آری اساس خانوادگی آتیة امروز در این میدان­ها و در زیر این پرچم­ها ریخته می­شود. مشاهدة سعادت فرزندان ایران در ظل ورزش زنان برقرار می­گردد و کاخ عظمت و بزرگواری ایران به دست همین دوشیزگان بنا می­گردد.[27]

چنین استدلال می­شد که خصوصیات نژادی هر نسلی جز از طریق تمرین و ورزش بدنی نمایان نمی­گردد و برای آنکه اندام­ها و سازمان بدن به­درستی رشد و نمو یابد و نژاد خوب و رشید ایرانی پرورش پیدا کند، باید آموزش­های ورزشی حتی از دورة کودکی شروع شود و تا دورة سالخوردگی ادامه یابد.[28] این دیدگاه نیز زن سالم و ورزشکار را ابزاری برای بهره­مندی ایران از ایرانیانی قدرتمند در نظر می­گرفت و خود زن در این میان جایگاهی ثانوی داشت.

بنابراین، روی هم رفته می­توان نتیجه گرفت که ورزش صرفاً در خدمت سلامتی دوشیزگان نبود و هدف از ترویج آن دستیابی به زیبایی، توجه به نقش مادری و رسالت ملی بود. این رویکردها لااقل تا پایان دورة رضاشاه باقی ماند. به طور کلی، می­توان گفت نیمة اول حکومت پهلوی اول دوره­ای بود که در آن برای برقراری و گسترش ورزش زنان زمینه­سازی می­شد و بنابراین، ورزش زنان در عمل از نیمة دوم حکومت رضاشاه نمایان شد.

زمینه­های شکل­گیری ورزش زنان

آنچه در فوق آمد، انتظارات و توقعاتی بود که از ورزش زنان وجود داشت. حال باید دید برای تحقق چنین انتظاراتی چه بسترهایی فراهم گردید؟ ورزش زنان به چه شیوه­ای پیش رفت؟ و بالاخره اینکه تا شهریور 1320 و سقوط رضاشاه چه تحولاتی را از سر گذراند؟

قبل از هر چیز باید گفت که سال 1314 نقطة عطفی در ورزش زنان بود. در این سال سه اتفاق مهم روی داد که بر وضعیت ورزش زنان در سال­های بعد تأثیر گذاشت: آغاز به کار کانوان بانوان ایران؛ ایجاد پیش­آهنگی دختران؛ و همچنین مسئلة کشف حجاب در 17 دی­ماه 1314. البته این بدان معنا نیست که تا سال 1314 توجهی به ورزش زنان نمی­شد، اما، چنانکه ذکر گردید، ورزش زنان تا این زمان بیشتر امری فردی بود و به­مثابة یک پدیده و جریان اجتماعی هنوز نه مورد توجه رسمی بود، و نه در مسیری مشخص قرار گرفته بود. از این منظر سال 1314 را باید سال آغاز سازماندهی و مدیریت ورزش زنان دانست. 

 

الف) کانون بانوان ایران

چنانکه اشاره شد، در اوایل روی کار آمدن رضاشاه آنچه به نام ورزش وجود داشت، از ورزش و تربیت بدنی مدرن بسیار فاصله داشت. تشکیلات ورزشی متفرق، پراکنده و بیگانه با هر نوع نظم و مقرراتی بود. در این میان علاقة محمدرضای ولیعهد به ورزش نقش مهمی در تشویق جوانان به ورزش داشت و در نتیجه نهضتی ورزشی در کشور آغاز گردید و جوانان اعم از پسر و دختر کم­کم در رشته­های ورزشی ثبت­نام کردند و در سلک ورزشکاران و انجمن­های ورزشی گرد آمدند، به طوری که از سال­های 1312 و 1313 بدین سو ورزش و تربیت بدنی ترقی یافت و در بیشتر شهرها انجمن­های تربیت بدنی تشکیل گردید.[29] بنابراین، ورزش زنان در سال­های نخست نیمة دوم حکومت رضاشاه شکل جدی به خود گرفت.

یکی از سازمان­هایی که در این زمان شکل گرفت و کمابیش در تحول ورزش زنان تأثیرگذار بود، کانون بانوان بود. این کانون در 22 اردیبهشت 1314 از طرف وزارت معارف و به ریاست افتخاری شمس پهلوی تأسیس شد و هیئت­مدیرة آن شامل خانم­های اعضای وزارت معارف و مدیران مدارس دختران بود.[30] چنانکه خانم تربیت، رئیس کانون بانوان ایران، درخصوص مقاصد این کانون گفته است، تنها قصد و منظور کانون بانوان این بود که با استفاده از تعلیمات اخلاقی و بدنی، زنان را برای اجرای رسالتی که بر دوش دارند آماده سازد.[31] شعبة ورزش این کانون نقش مطلوبی در توسعة ورزش زنان داشت و ادعا می­شد همه گونه وسایل را برای تشویق زنان پایتخت به ورزش فراهم آورده است، آنچنانکه ابراز امیدواری می­شد به­زودی ورزش بین عموم بانوان تعمیم پیدا کند. کانون بانوان به تأسیس و دایر شدن رصدهای پیش­آهنگی دختران جوان کمک­های شایانی کرد و به­ویژه اعضای هیئت­مدیرة کانون که اغلب از مدیران مدارس بودند، برای تعلیم و تربیت پیش­آهنگان کوشش بسیاری کردند و برای تقویت جسمانی و سرگرمی بانوان بازی تنیس را دایر نمودند که در سال 1315 ده­ها نفر از بانوان مرتباً برای فراگیری آن در زمین تنیس کانون حضور پیدا می­کردند.[32]

این کانون در گزارشی دربارة عملکرد خود در سال 1316، از جمله اظهار کرد که چون ادارة تربیت بدنی نیازمند بانوان مربی ورزش است، کلاس­های ورزشی زیر نظر مستر کیسین تشکیل گردیده و خانم­های داوطلب که تعداد آنها 85 نفر است، در روزهای شنبه و چهارشنبه مواد برنامة ورزشی دبستان­ها و دبیرستان­های دختران را در این کلاس­ها می­آموزند و تا حال عده­ای برای تعلیم تربیت بدنی استخدام شده­اند.[33] علاوه بر کانون بانوان، سازمان شیر و خورشید نیز اقدام به تأسیس کلاس­های ورزشی برای آموزش انواع رشته­های ورزشی به دختران خردسال کرد که از جزئیات این آموزش­ها اطلاعاتی در دست نیست.[34] بنابراین، کانون بانوان را به­عنوان یک تشکل دولتی باید پرچمدار اجتماعی شدن ورزش زنان در ایران عصر رضاشاه دانست.

ب) پیش­آهنگی دختران

یکی از دیگر نقاط­عطف ورزش زنان تشکیل پیش­آهنگی دختران بود که چند ماه بعد از تأسیس کانوان بانوان، در 15 مرداد 1314 تأسیس شد.[35] برنامه­های پیش­آهنگی در دو بخش نظری و عملی در مقاطع مختلف تحصیلی در مدارس دخترانه اجرا می­شد. در بخش عملی دختران پیشاهنگ با انواع فنون ورزشی آشنا می­شدند و ورزش­های مختلف را به صورت روزانه انجام می­دادند. تشکیلات پیش­آهنگی تحت نظارت ادارة تربیت بدنی و از زیرشاخه­های وزارت معارف بود.[36] ریاست این تشکیلات باز هم بر عهدة شمس پهلوی بود. معلمان زن زیر نظر مستر کیسین و مسیو پازارگاد سه روز در هفته آموزش­های نظری و عملی می­دیدند. در نتیجة این آموزش­ها، در همان سال 1314 حدود شصت معلم زن از مقاطع دبستان و دبیرستان آموزش دیدند. هر یک از این معلمان با تشکیل گروهی 32 نفره از دختران در همان مدرسة محل کار خود شروع به کار کرد. تا پایان سال 1315 شمار دختران پیشاهنگ به 1544 نفر رسید که البته در مقایسه با شمار پسران (10545) هنوز ناچیز بود.[37] در تهران همه­ساله کلاس­های ورزشی در منظریه دایر می­شد و اردوهای پیش­آهنگی در فصل تابستان فعالیت­های ورزشی و شنا و انواع مسابقه­ها را فرا می­گرفتند. اما در سال 1318 بود که بالاخره اردوی پیش­آهنگی دختران توانست اردوی ویژه­ای تشکیل دهد و به فراگرفتن عملیات پیش­آهنگی و فعالیت­های ورزشی مخصوص به خود اقدام نماید.[38] اردوهای پیش­آهنگی برای دختران خیلی مفید بود و از نظر اخلاقی و اجتماعی کمک­های زیادی به آنها می­کرد. آنها از این طریق می­توانستند غالباً از هوای آزاد خارج شهر استفاده و به صورت دسته­جمعی گردش کنند.[39]

ج) رخداد 17 دی­ماه 1314

روز 17 دی­ماه 1314 به لحاظ تبعات و نتایجی که به دنبال داشت، به رشد و پیشرفت ورزش زنان بسیار یاری رساند. به دستور رضاشاه در این روز، مقرراتی درخصوص ورود دوشیزگان به دانشگاه­ها و بهره­مندی از تحصیلات عالی به تصویب شورای عالی فرهنگ رسید و از یازدهم بهمن همین سال پنجاه تن از دوشیزگان که داوطلب تحصیلات عالی شده بودند، در دانشسرای عالی مشغول تحصیل شدند. اما یکی از نتایج مهم و برجستۀ رویداد 17 دی در زمینة پرورش دوشیزگان، توجه بیشتر به مسئلة تربیت پیش­آهنگی دختران بود که در همان سال تأسیس (مرداد 1314) هشتصد تن از دختران به عضویت آن درآمده بودند.[40] از روز 17 دی­ماه 1314 به بعد روزنامة اطلاعات همواره در صفحة نخست خود تصاویر و مطالبی دربارة پیشرفت ورزش دختران به چاپ می­رساند و از عمومیت یافتن بیش از پیش ورزش­های بدنی در همة دبستان­ها و دبیرستان­ها و دانشسراهای دختران خبر می­داد.[41] در هر حال، سال 1314 سال تحول ورزش دختران بود. چنانکه در بسیاری از ایالات و ولایات ایران دختران به استقبال فعالیت­های ورزشی رفتند و مهم­تر از همه اینکه شمار قابل توجهی از دختران وارد تشکیلات پیش­آهنگی شدند.[42] با توجه به آنچه آمد، باید دید سیر رشد ورزش زنان چگونه بود و چه تحولاتی را از سر گذراند.

 

ترویج ورزش و مسابقات ورزشی زنان  (1314-1320)

   به دنبال زمینه­سازی­ها، ورزش زنان بالاخره به­عنوان پدیده­ای اجتماعی راه خود را باز کرد و عمومیت یافت. البته این تغییر محدود به شهرها بود. در دورة پهلوی اول بیشتر جمعیت زنان ایران ساکن روستاها بودند و یا حیات عشایری داشتند. پس طبیعتاً سیاست ترویج ورزش شامل حال آنان نمی­شد، زیرا تمرکز اصلی بر شهرهای بزرگ بود. البته ورزش زنان از طریق مدارس دخترانه به برخی از شهرهای بسیار کوچک هم راه پیدا کرده بود.

روز سوم خرداد سال 1314 را بایستی نقطة ­عطفی در ورزش دختران ایران دانست. در این روز در میدان جلالیه به مناسبت جشنی که برای توزیع جوایز ورزشی به ورزشکاران تدارک دیده شده بود و هزاران نفر به تماشای آن آمده بودند، دختران کلاس پنجم و ششم دبستان­ها که مقرر بود بخش پایانی برنامة مراسم را اجرا کنند وارد میدان شدند و شروع به طناب­بازی کردند و بدین ترتیب نخستین نمایش ورزشی زنان در دورة رضاشاه برگزار شد. نمایش آنان ساده اما بسیار قابل توجه بود و نظر به تازگی داشتن آن مایة تحسین حاضرین شد. وزیر معارف که در این مراسم حضور داشت، در سخنانی اعلام کرد که اقداماتی برای توسعة ورزش خانم­ها صورت گرفته است و ابراز امیدواری کرد که این اقدامات در سال­های آتی در تهران و دیگر نقاط کشور گسترش یابد.[43] رخداد سوم خرداد گویای این حقیقت است که در مدارس دخترانه ورزش آموزش داده می­شد و دختران ورزشکار به درجه­ای از آمادگی رسیده بودند که در آن روز به هنرنمایی پرداختند. از آن پس میدان جلالیه شاهد مسابقات ورزشی دختران بود.

اجرای جشن­ها و مسابقات ورزشی بین دختران مدارس و آموزشگاه­های مختلف که گاه با حضور عموم مردم در میدان جلالیه و یا در ورزشگاه امجدیه برگزار می­شد، از اقدامات دولت در جهت تشویق دختران و معلمین آنها به ورزش و همچنین اختلاط زنان و مردان به قصد تفریح بود.[44] روزنامة اطلاعات که برگزاری این مسابقات را به­خوبی گزارش می­داد، معتقد بود ورزش زنان و حضور عموم مردم در ورزشگاه­ها سبب می­شود همه به قدرت و توانایی زنان و دختران پی ببرند و نظرشان درخصوص زن به­عنوان جنس ضعیف تغییر کند.[45]

طولی نکشید که برگزاری مسابقه­های ورزشی در میان تیم­های بانوان مرسوم شد. البته به نظر می­رسد پیشرفت مزبور در ابتدا بیشتر خاص دختران مدارس بود و هنوز میان عموم زنان شایع نشده بود. در همین خصوص روزنامة اطلاعات شکوه داشت که بانوان ایرانی با آنکه می­دانند ورزش بهترین راه برای تندرستی و تناسب اندام است، به علت تنبلی آن­گونه که باید به ورزش توجه نمی­کنند. این روزنامه یکی از علل مهم این بی­علاقگی را یکنواخت بودن حرکات ورزشی رایج در آن ایام می­داند و برای حل این مشکل برخی از حرکات ورزشی را به خانم­ها معرفی می­کند.[46] در حقیقت برنامة آموزش حرکات ورزشی به زنان در بسیاری از نشریات این دوره مشاهده می­شود. برای نمونه روزنامة کوشش مقالاتی از دکتر کارمان، متخصص ورزش بانوان، منتشر می­کرد و در آن برخی از حرکات ورزشی مشخص را به زنان آموزش می­داد.[47] به نظر می­رسد این شیوة آموزش اولاً برای زنانی بود که به ورزش علاقه­مند بودند، ولی بنا به محدودیت­های خانوادگی و اجتماعی امکان حضور در باشگاه­ها و مراکز ورزشی را نداشتند و در ثانی تلاشی بود برای ترغیب زنانی که انگیزة کافی برای ورزش کردن نداشتند. در هر حال، می­توان نتیجه گرفت که همزمان با آغاز تلاش حکومت برای پیشرفت ورزش دختران مدارس، نشریات هم در جهت ترغیب زنان به ورزش کوشش­هایی می­کردند.

اولین اشارات پراکنده به مسابقات ورزشی دختران، اشاره­ای است در 31 خرداد 1315 به برگزاری مسابقة والیبال میان دختران دانش­آموز قزوین در عمارت نادری این شهر[48] و نیز یک مسابقة دوچرخه­سواری میان دختران ارومیه که در همان سال برگزار شد.[49] برگزاری این مسابقات در شهرستان­ها نشان­دهندة این واقعیت است که ورزش زنان محدود به پایتخت نبود و در سطحی هرچند نازل­تر در شهرستان­های مختلف نیز در جریان بود.

خالی از مناسبت نیست به مسابقات تماماً مردانة اسب­دوانی که در اردیبهشت 1315 در تهران با حضور نظامیان و سواران چابک برگزار شد، اشاره­ای شود. خانم ساکسیل، دختر آقای ساکسیل، رئیس کل ادارة کامپاکس که مقیم ایران بود، به طور نمادین در این مسابقه شرکت کرد. اسب­دوانی این خانم خارجی که با تحسین تماشاچیان مواجه شد،[50] اگرچه به نتیجه­ای منجر نگشت، اما حضور او به­عنوان یک خانم در مسابقه­ای کاملاً مردانه، نقطة عطفی در این رشتة ورزشی بود و ذهنیت جامعه را برای پذیرش اسب­دوانی دختران در سال­های بعد آماده ساخت.  

بازتاب ورزش دختران مدارس شهرستان­های مختلف در مطبوعات این دوره نشان از سراسری شدن آن دارد. چنانکه جزئی­ترین وقایع ورزشی گزارش می­شد. برای نمونه روزنامة اطلاعات در فروردین 1315 از اجرای ورزش خاصی به نام «می­پل» در دبیرستان دخترانة مهستی رشت خبر می­دهد.[51] به علاوه، اشاره می­کند که در این دبیرستان ورزش­های موسوم به اسکاتلندی نیز آموزش داده می­شود.[52]

 دوشیزگان ورزشکار در جشن روز چهارم آبان 1317 در ورزشگاه جلالیه نمایش­های ورزشی قابل توجهی اجرا کردند. یکی از بخش­های این برنامه مسابقة دو امدادی میان چند تن از دختران ورزشکار دبیرستانی بود.[53] این نخستین اشاره به مسابقه دو دختران است. از دیگر تحولات ورزش بانوان در این ایام برگزاری نخستین مسابقة اسکی بود که در 5 اسفند 1317 در لشکرک برگزار شد. برگزاری این مسابقه در پاسخ به استقبال روزافزون بانوان از ورزش اسکی بود. مسابقة فوق در مسافت­های 500 متر برای آقایان، و 300 متر برای خانم­ها تدارک دیده شده بود.[54] از همین سال موضوع ورزش دختران و برگزاری مسابقه­های رسمی بین تیم­های دبیرستان­های دخترانه مورد توجه ولیعهد قرار گرفت.[55] بنا به سفارشات وی ادارة تربیت بدنی در اواخر همین سال درصدد برآمد یک سلسله مسابقه­های ورزشی میان دختران دانش­آموز برگزار کند. برای این کار ابتدا رشته­های والیبال و بستکبال در نظر گرفته شدند.[56]

 در 25 اردیبهشت 1318 مسابقات والیبال بین دختران دبیرستان­ها در زمین والیبال کانون بانوان با شرکت تیم­هایی از دانشسرای دختران، دبیرستان میهن، انوشیروان دادگر، ژاله، سعدیه، کوکبیة سعادت برگزار شد.[57] ادارة تربیت بدنی برای ترویج رشتة تابستانی تنیس و تشویق ورزشکاران تصمیم گرفت یک سلسله مسابقات قهرمانی در اواخر تیرماه 1318 برگزار نماید. این مسابقات در شکل یک نفری بین مردها، یک نفری بین بانوان، دو نفری بین مردها، دو نفری بین بانوان، و بالاخره دو نفری مختلط برگزار شد.[58] به نظر می­رسد این نخستین مسابقة تنیس بود که به صورت مختلط برگزار می­شد.

 همزمان با برگزاری مسابقات ورزشی، توسعة رشته­های ورزشی و بهبود کیفی آموزش تربیت بدنی نیز مورد توجه قرار گرفت. در سال 1318 ادارة تربیت بدنی، با هدف توسعه و ترویج ورزش دختران، بازی هندبال را که رشته­ای متناسب آنان پنداشته می­شد معمول داشت و در بخش­نامه­ای به آموزشگاه­ها از آنان درخواست کرد دانش­آموزانی را که برای شرکت در مسابقات بستکبال و والیبال انتخاب شده­اند، معرفی نمایند تا از میان آنها افراد بااستعداد برای آموزش و تمرین هندبال گزینش شوند.[59]

در اواخر سال 1318 ادارة تربیت بدنی برای آشنایی بانوان و دبیران ورزش با قواعد و مقررات ورزش­ها و بازی­های جدید و تکمیل اطلاعات فنی آنان تصمیم به برگزاری کلاس­هایی در این زمینه گرفت. بدین منظور از همة دبیران ورزش و آموزگاران آموزشگاه­های دخترانة پایتخت دعوت کرد در این کلاس­ها که مربیان آن در آموزشگاه­های ورزشی خارج از کشور دوره دیده­ بودند، ثبت­نام کنند تا تمامی قواعد و مقررات ورزش­های جدید را فرا گیرند. مقرر بود این کلاس­ها از اول فروردین سال 1319 تشکیل شوند.[60] علاوه بر این، به دستور ولیعهد مقرر شد از سال 1319 مسابقة دو و میدانی (دو و پرش) به مسابقه­های رسمی ورزشی دختران دانش­آموز اضافه و هر ساله در اردیبهشت­ماه برگزار شود. مواد مسابقه­های دو و میدانی که از تصویب ولیعهد گذشت، عبارت بودند از دو 100 متر، دو مانع به مسافت 80 متر، دو امدادی 100×4، پرش ارتفاع، پرش طول و پرش سه گام. پس از ابلاغ این فرمان ادارة تربیت بدنی مقدمات امر را فراهم کرد و از ده دبیرستان دخترانه، تیم­هایی برای شرکت در این مسابقات معرفی نمود.[61] به فرمان ولیعهد همچنین رشتة پرتاب دیسک و پرتاب نیزه و پرش نیزه و دو 110 متر با مانع به مواد مسابقه­های قهرمانی کشور و دبیرستان­ها و دانشکده­ها افزوده گشت.[62] در همین سال فدراسیون­های ورزشی نیز تأسیس شدند.[63] گسترش ورزش در سال 1319 چشمگیر بود. به فرمان ولیعهد در تیر 1319 مسابقات دوچرخه­سواری نیز به مسابقات قهرمانی کشور اضافه شد.[64]

در بهار 1320 سازمان تربیت بدنی سرگرم تنظیم برنامه­ای برای برگزاری مسابقه­های بهارة والیبال، دوچرخه­سواری و دو و میدانی (انواع دو و پرش­ها) بود. مقرر شد دختران دبیرستان­های پایتخت نیز، به استثنای دوچرخه­سواری، در بقیة رشته­ها به رقابت بپردازند.[65] مستثنا کردن رشتة دوچرخه­سواری در مسابقات دختران در حالی بود که این رشته میان زنان تهران بسیار سریع پیشرفت کرده و مایة شگفتی شده بود.[66] علاوه بر تهران، در شهرستان­ها نیز این رشته طرفداران بسیاری داشت. برای نمونه، در خرداد سال 1315، در قزوین عده­ای از دختران دانش­آموز و زنان آموزگار پس از دو ماه تمرین، امتحان دوچرخه­سواری داده و موفق به دریافت گواهینامه شده­ بودند و بدین ترتیب می­توانستند آزادانه در خیابان­ها تردد کنند.[67] به غیر از قزوین، این رشتة ورزشی در ارومیه نیز رشد سریعی کرده و چنانکه اشاره شد، حتی در سال 1315 یک مسابقة دوچرخه­سواری میان دختران این شهر برگزار شده بود. به هر روی، رشتة دوچرخه­سواری بانوان در دورة محمد رضاشاه پهلوی نیز در رکود قرار داشت و پیشرفتی نکرد.

در همین ایام تحول مهم دیگری در ورزش زنان روی داد و آن اینکه وزارت فرهنگ در ورزشگاه امجدیه استخرهای شنای قانونی منطبق بر اصول فنی ایجاد کرد و مقرر شد ادارة تربیت بدنی از 20 خرداد آن سال (1320) کلاس­هایی آموزشی زیر نظر مربیان کارآزموده برگزار نماید. یکی از این استخرها ویژة کودکان 5 تا 9 سال اعم از پسر و دختر بود.[68] این نخستین اشارة نشریات به شنای دختران ایران است. کمی بعد مقرر شد کلاس آموزش شنای بانوان در بوستان ورزش و دبیرستان نوربخش برگزار شود و از اول تیرماه آغاز به کار کند. در همین زمان مسابقه­های شیرجه نیز به ورزش شنا افزوده شد.[69]

پیشرفت ورزش بانوان کشور را می­توان از سخنان خانم فرمانفرماییان در جریان برگزاری مسابقات نهایی دو و میدانی دختران در روز پنجشنبه بیست و پنجم اردیبهشت 1320 در جلالیه دریافت. ایشان در سخنانی پیش از آغاز این مسابقه گفتند:

... تا پیش از دورة کنونی، ما و مادران ما گرفتار تمرین­های تیره­بختی و شرکت در مسابقه­های سیه­روزی بودیم. آمدن به آموزشگاه برای ما ننگ بود چه رسد که به ورزشگاه قدم بگذاریم... اما تحت توجهات و دستورات ولیعهد وارد میدان مسابقات شدیم... و اکنون سال سوم است که به فرمان مبارکشان دسته­های ورزشکاران دختران مانند پسران در مسابقه­های ورزشی شرکت می­کنند... امسال با انکه دومین بار است که... دختران دبیرستان­ها در مسابقه­های دو و میدانی شرکت می­نمایند، تعداد نفرات و دسته­های شرکت­کننده به هیچ وجه با سال گذشته قابل مقایسه نیست که نشان از رشد علاقة دختران به ورزش دارد.[70]

با فرا رسیدن شهریور 1320 و اشغال کشور توسط متفقین، و پیامدهای اجتماعی حاصل از آن که کشور را برای سال­ها درگیر بحران­ کرد، گسستی در فعالیت­های ورزشی و به­ویژه ورزش زنان ایجاد شد، به طوری که برگزاری مسابقات ورزشی در مدارس و دبیرستان­های دخترانه به­کلی تعطیل شد و آن­گونه که نشریة نیرو و راستی ادعا کرده است، تا سال 1326 از سر گرفته نشد.[71] با این اوصاف، چرخ ورزش زنان که به­تازگی به حرکت درآمده بود و می­رفت که خیز بردارد، از حرکت باز ماند و متوقف گردید.

 

نتیجه­گیری

همزمان با روی کار آمدن رضاشاه، اگرچه ورزش به مفهوم مدرن مورد توجه نبود، اما نشانه­هایی از فعالیت­های ورزشی و حتی ورزش زنان وجود داشت. در این زمان تلاش­های بی­وقفة زیادی برای ترغیب و متقاعد ساختن جامعه به ورزش زنان در جریان بود. نگاه­های مختلفی به ورزش زنان وجود داشت و مدت­ها طول کشید تا حتی خود زنان هم متوجه ضرورت و اهمیت ورزش شوند. فعالیت­های ورزشی در باشگاه­های خصوصی، از جمله باشگاه میر مهدی­خان ورزنده، در جریان بود، اما ظهور ورزش زنان به­عنوان پدیده­ای اجتماعی، در نیمة دوم حکومت رضاشاه و بالاخص از سال 1314 مطرح شد. کانون بانوان و پیش­آهنگی دختران از جمله نهادهایی بودند که سازماندهی ورزش دختران را در دستور کار قرار دادند. طولی نکشید که رشته­های ورزشی مختلف تأسیس گردیدند و مسابقات دختران مدارس و دبیرستان­های مختلف آغاز شدند. در این میان نباید از نقش محمدرضای ولیعهد در پیشرفت ورزش زنان غافل ماند. او که خود ورزشکار بود، با دستوراتی که شخصاً صادر می­کرد به تأسیس رشته­های مختلف ورزش زنان همت گماشت. با فرا رسیدن شهریور 1320 گسستی در حرکت نوآغاز ورزش زنان پیش آمد و آن را تا سال­ها بعد از فعالیت واداشت. روی هم رفته باید گفت ورزش زنان، به­رغم تمام کم و کاستی­هایش، در حد فاصل سال­های 1314-1320 خوش درخشید و نکتة مهم اینکه، اگرچه تمرکز اصلی ورزش زنان در پایتخت بود، در شهرستان­ها نیز به­رغم تفاوت جدی در سطوح کمی و کیفی نسبت به پایتخت، این پدیده در آستانة گذر به مراحل بهتر بود.

 

 

[1]. عالم نسوان، س 7، ش 1 (دی­ماه 1305)، ص 12 و 13.

[2]. نیرو و راستی، ش 203 (6 مرداد 1327)، ص 15.

[3]. سالنامة تاج ورزشی، ش 2 (1351)، ص 142-144.

[4]. عالم نسوان، س 7، ش 1 (دی­ماه 1305)، ص 12 و 13.

[5]. عالم نسوان، ش 7 و 8، ص 283.

[6]. دختران ایران، س 1، ش 2 (شهریور 1310)، ص 13-21.

[7]. عالم نسوان، س 7، ش 5 (اردیبهشت 1306)، ص 176-177.

[8]. اطلاعات، س 10، ش 2521 (هشتم تیر 1314)، ص 6.

[9]. اما. اف. انجل دریک، دانستنی­های زنان جوان، ترجمة ذبیح قربان (برلن: چاپخانة ایرانشهر، 1306)، مقدمه، ص 15 و 16.

[10]. همان، ص 26.

[11]. دختران ایران، س 1، ش 2 (شهریور 1310)، ص 13-21.

[12]. آیین ورزش، س 4، ش 2 (فروردین 1317)، ص 2.

[13]. اطلاعات، س 10، ش 2752 (20 فروردین 1314)، ص 1.

[14]. کوشش (20 فروردین  1319)، ص 2.

[15]. اطلاعات، س 10، ش 2752 (20 فرورین 1314)، ص 1.

[16]. اطلاعات، س 10، ش 2521 (8 تیر 1314)، ص 6.

[17]. راهنمای زندگی، ش 2 (9 آذر 1319)، ص 5.

[18]. عالم نسوان، س 11، ش 6 (شهریور 1310)، ص 285-287.

[19]. راهنمای زندگی، ش 5 (1319)، ص 1.

[20]. آیین ورزش، س 4، ش 2 (فروردین 1317)، ص 2.

[21]. برای نمونه بنگرید به: نیرو و راستی، ش­ 1 (15 تیر 1322)، ص 13؛ ش 3 (12 مرداد 1322)، ص 7؛ ش 4 (26 مرداد 1322)، ص 8 و 9؛ ش 5 (9 شهریور 1322)، ص 10 و 11؛ ش 11 (9 آذر 1322)، ص 4.

[22]. دختران ایران، س 1، ش 2 (شهریور 1310)، ص 13-21.

[23]. کوشش، ش 248 (12 آبان 1314)، ص 1.

[24]. آیین ورزش، س 4، ش 2 (فروردین 1317)، ص 2.

[25]. اطلاعات، س 12، ش 2316 (27 آبان 1316)، ص 2.

[26]. نسوان وطن­خواه، س 7، ش 7 (1303)، ص 8.

[27]. آیین ورزش، س 4، ش 2 (فروردین 1317)، ص 2.

[28]. کوشش (24 تیر 1320)، ص 2.

[29]. اطلاعات، س 12، ش 3349 (1316)، ص 1؛ همان، ش 3294، ص 1.

[30]. اطلاعات، س 12، ش 3362 (17 دی 1316)، ص 2.

[31]. اطلاعات، س 10، ش 2717 (29 بهمن 1314)، ص 2.

[32]. اطلاعات، س 10، ش 2805 (10 خرداد 1315)، ص 8.

[33]. اطلاعات، س 1، ش 75 (17 تیر 1316)، ص 1.

[34]. اطلاعات (2 خرداد 1314)، ص 2؛ (3 خرداد 1314 ش)، ص 1.

[35]. اطلاعات، س 13، ش 3634 (26 مهر 1317)، ص 1.

[36]. همان.

[37]. اطلاعات، س 12، ش 3349 (4 دی 1316)، ص 1.

[38]. کوشش، ش مسلسل 4231 (5 اسفند 1318)، ص 2.

[39]. دختران ایران، س 1، ش 2 (شهریور1310)، ص 13-21.

[40]. اطلاعات، س 13، ش 3634 (26 مهر 1317)، ص 1.

[41]. اطلاعات، س 10، ش 2717 (29 بهمن 1314)، ص 1.

[42]. اطلاعات، س 10، ش 2738 (28 اسفند 1314)، ص 14.

[43]. اطلاعات، س 9، ش 2491 (1314)، ص 1.

[44]. اطلاعات (2 خرداد 1314)، ص 2؛ (3 خرداد 1314)، ص 1.

[45]. اطلاعات (4 خرداد 1314)، ص 1.

[46]. اطلاعات، س 13، ش 3705 (8 دی 1317)، ص10.

[47]. کوشش، ش 154 و  ش 155 (22 تیر 1316)، ص 2.

[48]. اطلاعات، س 10، ش 2832 (12 تیر 1315)، ص 1.

[49]. اطلاعات، س 10، ش 2831 (11 تیر 1315)، ص 1.

[50]. اطلاعات، س 10، ش 2773 (12 اردیبهشت 1315)، ص 1.

[51]. اطلاعات، س 10، ش 2760 (30 فروردین 1315)، ص 1.

[52]. اطلاعات، س 10، ش 2761 (31 فروردین 1315)، ص 1.

[53]. اطلاعات، س 13، ش 3645 (7 آبان 1317)، ص 1.

[54]. اطلاعات، س 13، ش 3755 (30 بهمن 1317)، ص 2.

[55]. اطلاعات، س 14، ش 4123 (16 اسفند 1318)، ص 1.

[56]. اطلاعات، س 13، ش 3764 (10 اسفند 1317)، ص 2.

[57]. اطلاعات، س 13، ش 3835 (26 اردیبهشت 1318)، ص 2.

[58]. اطلاعات، س 13، ش 3868 (27 خرداد 1318)، ص 2.

[59]. اطلاعات، س 14، ش 3899 (28 خرداد 1318)، ص 2.

[60]. اطلاعات، س 14، ش 4123 (16 اسفند 1318)، ص 1.

[61]. اطلاعات، س 14، ش 4184 (24 اردیبهشت 1319)، ص 1.

[62]. اطلاعات، س 15، ش 4417 (18 دی 1319)، ص 1.

[63]. اطلاعات، س 15، ش 4319 (7 مهر 1319)، ص 1.

[64]. اطلاعات، س 15، ش 4242 (20 تیر 1319)، ص 2.

[65]. اطلاعات، س 15، ش 4493 (14 فروردین 1320)، ص 1.

[66]. اطلاعات، س 10، ش 2752 (20 فروردین)، ص 1.

[67]. اطلاعات، ش 2815 (26 خرداد 1315)، ص 1.

[68]. اطلاعات، س 15، ش 4531 (22 اردیبهشت 1320)، ص 1.

[69]. اطلاعات، س 15، ش 4535 (26 اردیبهشت 1320)، ص 1.

[70]. همان.

[71]. نیرو و راستی، ش 143 (6 خرداد 1326)، ص 11.

انجل دریک، اما.اف، دانستنی­های زنان جوان، ترجمه ذبیح الله قربان، برلن، چاپخانه ایرانشهر 1306.
آیین ورزش. س 4 ش 2، فروردین 1317.
اطلاعات. 1314، 2-4 خرداد؛ س 9، ش 2491؛ س 10، ش 2521، 8 تیر. اطلاعات، س 10، ش 2752، 20 فروردین، س 10، ش 2717، 27 بهمن؛ س 10، ش 2738، 28 اسفند. اطلاعات 1315، س 10، ش 2760، 30 فروردین؛ اطلاعات، س 10، ش 2761، 31 فروردین؛ س 10، ش 2773، 12 اردیبهشت؛ س 10، ش 2805، 10 خرداد؛ س 10، ش 2815، 26 خرداد؛ س 10، ش 2831، 11 تیر؛ س 10، ش 2832، 12 تیر. 1316، س 12، ش 2316، 27 آبان؛ س 12، ش 3294، 5 آبان. اطلاعات 1316، س 12، ش 3349، 4 دی­ماه؛ س 12، ش 3362، 17 دی­ماه؛ س 1، ش 75، 17 تیر. اطلاعات 1317، س 13، ش 3634، 26 مهر؛ س 13، ش 3645، 7 آبان؛ س 13، ش 3705، 8 دی­ماه؛ س 13، ش 3755، 30 بهمن؛ س 13، ش 3764، 10 اسفند. اطلاعات 1318، س 13، ش 3835، 26 اردیبهشت؛ س 14، ش 4123، 16 اسفند. س 13، ش 3868، 27 خرداد؛ س 14، ش 3899، 28 خرداد؛ س 14، ش 4123، 16 اسفند. اطلاعات 1319، س 14، ش 4184، 24 اردیبهشت؛ س 15، ش 4417، 18 دی­ماه؛ س 15، ش 4319، 7 مهر؛ س 15، ش 4242، 20 تیر. اطلاعات 1320، س 15، ش 4493، 14 فروردین؛ س 15، ش 4510، 1 اردیبهشت؛ س 15، ش 4531، 22 اردیبهشت؛ س 15، ش 4535، 26 اردیبهشت.
دختران ایران. 1310، س 1، ش 2، شهریورماه.
راهنمای زندگی. 1319، ش 2، 9 آذر؛ ش 5.
سالنامة تاج ورزشی. 1351، ش 2.
کوشش. 1314، ش 248، 12 آبان؛ 1316، ش 153 و 154، 22 تیر؛ 1318، ش 4231، 5 اسفند؛ 1319، 20 فروردین؛ 1320، 24 تیرماه.
عالم نسوان. دی­ماه 1305، س 7، ش 1؛ ش 7 و 8؛ اردیبهشت 1306، س 7، ش 5؛ شهریور 1310، س 11، ش 6.
نسوان وطن­خواه. 1303، س 7، ش 7؛
نیرو و راستی. 1322، ش­ 1، 15 تیر؛ ش 3، 12 مرداد؛ ش 4، 26 مرداد؛ ش5، 9 شهریور؛ ش 11، 9 آذر. 1326، ش 143، 6 خرداد؛ 1327، ش 203، 6 مرداد.