Iranian and Gnostic Roots of Manichaean Apocalyptic Beliefs

Document Type : Research Paper

Author

Assistant Professor, History Department, AlZahra University, Tehran, Iran.

Abstract

Analysis of the roots of Manichaean Beliefs, one of obscure and archaic religion, is the one of most important topics that has always been studied by scholars of religion. In fact, on the one hand, Major Part of the ambiguity in the nature and origin of aspects of the Manichaean religion was due to the lack of Primary documents and Resources of this religion that with the discovery of numerous Primary Resources of Manichaean texts from different parts of the world opened new fenestra on ambiguous aspects of this religion and revealed unique aspect of human thought. on the other hand, the ambiguity and complexity of Manichaean myths due to the combined nature of this religion prevented the understand of the nature and roots of this religion. One of the most ambiguous aspects of this cult was the roots of the eschatological beliefs which in this subject much research had been done but its ambiguous dimensions were still unknown. This research with an analytical and descriptive approach based on Primary Resources concludes that the eschatological beliefs of the Manichaean religion are influenced and formed by the ideas of Iranian, gnostic beliefs. In fact, Mani's intellectual themes in constructing the eschatological beliefs of his religion have been inspired by his intellectual growing among the Gnostic and Iranian Cults.

Keywords

Main Subjects


مقدمه

بیشتر ادیان برای توجیه منطقی فلسفة هستی و علل تشریع شرایع دینی­شان حاوی باورها و اساطیری درخصوص اسطورة آفرینش هستند. به‌موازات این باورها، برای تضمین اجرای آموزه­های خود، اساطیری دربارة سرانجام جهان دارند که در آنها داستان به­سرآمدن یا تباهی آفرینش و داوری نهایی کردارهای بشری به تصویر درآمده است. در اساطیر برخی از ادیان، برای رهایی از پوچیِ دنیای مادی و رنج و محنت آن، این فرجام هستی گاه با شروع آفرینشی جدید و حکومت مطلوب و آرمانی خداوند همراه می­شود و گاه در نگاهی بدبینانه به شامگاه خدایان و تباهی کل آفرینش می­انجامد. در حقیقت، اگر اسطورة آفرینش بیانگر منشأ فلسفة جهان­بینی ادیان و شرایع دینی باشد، داستان فرجام هستی تضمین­­گر­ و توجیه­­گر اجرای آن شرایع دینی است. این عقیده که در ادیان از آن با عنوان «باور به فرجام» سخن رفته، گاه در متن خود با باورِ بازگشت منجی یا نجات‌بخش نیز همراه است.

به عقیدة بسیاری از محققان دو گونه سرانجام­باوری را می‌توان در ادیان بازیافت: یکی سرانجام فردی و دیگری سرانجام جمعی یا فرجام کیهانی. منظور از سرانجام فردی، داستان سرنوشت فرد پس از مرگ است که در آن عاقبت روح پس از مرگ و انتقال به جهانی دیگر، داوری روح، زندگی در بهشت و جهنم یا دنیای پس از مرگ شرح داده می­شود. اما در باور سرانجام جمعی، ادیان به توصیفِ روایت­های سرانجام هستی کنونی در فرجام جهان می­پردازند.

از جمله ادیانی که در باورهای خود دربارة سرانجام جهان اساطیری ویژه دارد، کیش مانوی است. پژوهشگران در بررسی و واکاوی ریشه­های فرجام هستی در کیش مانوی نظرات گوناگونی را مطرح کرده­اند. بسیاری از آنان بر این باورند که ریشة بن­مایه­های فکری این کیش با پیش­زمینة فکری خودِ مانی، بنیان­گذار این کیش کهن، بی­ارتباط نیست. در حقیقت، هرچند در تاریخ ادیان همواره از کیش مانی به­عنوان کیشی گنوسی نام برده شده است، باید اذعان کرد که این کیش پیش از آنکه آیینی گنوسی باشد، تلفیقی از باورهای دنیای باستان با نوآوری­های ویژة روایی در بازروایت اساطیر کهن ایرانی، میان­رودانی و گنوسی است. بر این مبنا، مسئلة این پژوهش بررسی و واکاوی ریشه­های گنوسی آخرت­شناسی در کیش مانوی و تأثیرپذیری این کیش از این باور­هاست.

مهم­ترین بررسی­های علمی، براساس شیوه­های نوین، دربارة باورهای فرجام­شناسانة کیش مانوی از قرن هجدهم میلادی شروع شد. از جمله مطالعات معتبر در اوایل این قرن می­توان به کتاب تاریخ نقد مانی و کیش مانوی، نوشتة اوژن ایزاک دو بوزُبر،[1] اشاره کرد که در بخشی از اثر خود دربارة ریشه­های باورهای آخرت­شناسانة کیش مانوی صحبت کرده است. همچنین در سه اثر نظام دینی مانوی، نوشتة باور،[2] مانی: آموزه و نوشته‌های او، تألیف گوستاو فلوگل،[3] و مانی: پژوهش­هایی دربارة کیش مانوی، نوشتة کُنراد کِسلر،[4] به عقاید دینی و باورهای مانوی و اعتقادات فرجام­شناسانة این کیش پرداخته شده است. این مطالعات به دلیل فقدان دسترسی به منابع دست اول مانوی و گنوسی و تکیة صرف بر منابع مخالفان این کیش، در عمل چندان اعتباری ندارند.[5]

مطالعات مانوی در قرن بیستم با کشف متونی دست اول از این کیش متحول شد. این متن­ها را اولین بار فریدریش ویلهلم کارل مولر رمزگشایی و قرائت کرد.[6] و سپس محققانی چون کارل زالِمان[7]، فریدریش کارل آندره­آس و والتر برنو هنینگ[8] و همچنین مری بویس و ورنر زوندرمان به مطالعة این متن­ها و بررسی باورهای آخرت­شناسانة کیش مانوی در آنها پرداختند.[9]

باید اذعان کرد در زبان فارسی هنوز مطالعات جدی و گسترده­ای­ دربارة باورهای آخرت­شناسانة کیش مانوی صورت نگرفته است. از معدود پژوهش­ها در این­ زمینه می­توان به مقالة احترام­­السادات حسینی[10] و نیز مقالة مصطفوی کاشانی و اسماعیل­پور[11] اشاره کرد.

 

نگاهی به باورهای سرانجام­شناسانه در کیش­های گنوسی

بازخوانش تعالیم آخرت­شناسی در متون کیش­های گنوسی به درک درست اندیشه­های این کیش­ها دربارة جایگاه انسان در هستی وابسته است که در متون دست اول گنوسی از آنها با عنوان «رستگاری در فرجام هستی» نام ‌برده شده است. در حقیقت، انتظار منجی و رستگاری نهایی، به­عنوان بن­مایه­های اصلی باورهای آخرت­شناسانة کیش­های گنوسی، عمیقاً به پنداشت این کیش­ها از زندگی و حیات دنیوی بستگی داشت که خود بر پایة باور به شر بودن حیات و در بند بودن ذرات هستی نور در این دنیای مادی بود.[12] بنابراین، باور به رستگاری روح بشر در تمام تعالیم کیش­های گنوسی به‌­روشنی دیده می‌شود که براساس آن، مبحث فرجام جهان نیز به‌عنوان طرحی برای رهایی و نجات ذرات نور از هستی مادی تمهید شده است. به دیگر سخن، در تمام کیش­های گنوسی اندیشة سرانجام­باوری بر پایة نگاه این کیش­ها به دستگاه آفرینش بنیاد نهاده شده و این اندیشه حامل سازوکاری برای رهایی و نجات ذراتی از دنیای نور است که در ابتدای آفرینش در هستی مادی در بند شده­اند.

در این کیش­ها نگاهی ثنویتی بر تعالیم آخرت­شناسانه سیطره دارد که از اصول بنیادی آن وجود تفاوت اساسی بین طبیعت ذرات نور و ماده است که در سرانجام هستی این دو طبیعت ناهمگون از هم گسیخته می­شوند. این نکته قابل ذکر است که در برخی از کیش­های گنوسی روح، به­جای ذرات نور، به‌­عنوان اصلی متضاد با جسم انسان پنداشته شده که خود گاه به دو روح حیوانی و روح نورانی تقسیم شده است.[13] همچنین براساس این باورها، جسم مادی، روح حیوانی و سایر متعلقات زمینی و مادی در تلاش­اند تا مانع آگاهی انسان از اصل خدایی روح خود یا ذرات نور وجودش شوند. حتی در اصطلاح­شناسی کیش­های گنوسی دامنة گسترده­ای از مفاهیم برای توصیف جهل به منشأ نورانی بشر وجود دارد. از جملة این اصطلاحات می‌توان به مفاهیم رخوت، خواب، مستی و فراموشی اشاره کرد.[14]

کیش­های گنوسی بر این باورند که اصل آفرینش دنیا رویدادی شیطانی است که موجب درهم­آمیزی ذرات نور با اجسام مادی شده است. هرچند در پیش‌فرض بسیاری از کیش­های گنوسی موجودات مادی دارای ماهیتی شیطانی و فناپذیر تصور شده­اند، در برخی از کیش­های گنوسی چنین پنداشته شده است که در فرجام هستی بخشی از این ارواح تاریکی به همراه ارواح نورانی رها و رستگار می­شوند. جدایی این دو اصل ناسازگار هستی، که گاه از آنها به روح­ـ شبح/ خداـ ماده تعبیر شده، مبنای کلی علت رویداد فرجام هستی در کیش‌های گنوسی است.[15] در متن این باور اصل اندیشة منجی حضور دارد که بنا بر آن مهم‌ترین کارکرد منجی آگاهانیدن بشر از ذرات خدایی وجودش است.[16]

سرنوشت روح پس از مرگ در کیش­های گنوسی تنوع فراوانی دارد. در برخی عقیده بر این است که جسم دوباره تجسم و تناسخ می­یابد تا روح از عناصر تاریکی تصفیه و برای ورود به قلمروی نور آماده گردد. باور به تناسخ روح در میان گروه­های گوناگون گنوسی، به ‌احتمال بسیار، از اندیشه­های رواقی[17] یا آموزه­های شرقی ‌اخذ شده است. بر مبنای این باور، روح فقط در صورت تصفیة کلی قادر به بازگشت به دنیای نور خواهد بود.[18]

از میان باورهای گوناگون دربارة سرانجام روح در اندیشه­های گنوسی، معتقدان کیش والَنتینی[19] معتقدند که روح پس از مرگ به فرشته­ای همزاد[20] ملحق می‌شود. این پیوستن به همزاد، جفت یا مُزوج، نمایان­گر نهایت آمال باورهای گنوسی است که همان الحاق به هستی نور باشد.[21]

عروج آسمانی روح در کیش­های گوناگون گنوسی با رویکردهای متفاوتی به تصویر درآمده است. از جملة این توصیفات عبور روح از طبقات آسمان با استفاده از تشریفات جادویی است. این تشریفات وسیله­ای هستند برای حفاظت روح هنگام عروج از میان طبقات هفت­گانة بلوری که زمین را در میان گرفته­اند. با وجود تنوع در باورهای گروه­های گنوسی، باید اذعان کرد که هدف نهایی تعلیمات آخرت­شناسانة این کیش­ها الحاق روح به دنیای نور مشترک است. از این ‌رو، در بررسی این باورها می‌توان دو مفهوم اصلی عروج و رستگاری روح را به­عنوان مباحثی مشترک بازشناخت.[22]

نکتة قابل توجه دیگر اینکه در عموم این کیش­ها در باورهای فرجام­شناسانة کیهانی به وقوع بلایای سرانجام جهان اشاره‌ شده است. این اساطیر می­تواند به­عنوان فصل مشترک باورهای فرجام هستی در کیش­های گنوسی و باورهای آخرت­شناسانة مانوی مورد توجه قرار گیرد. افزون بر این، باید توجه داشت که در باورهای آخرت­شناسانة گنوسی روند تاریخ خطی و مستقیم است و سرانجامی محتوم و قطعی دارد که به واقعة سرانجام هستی منجر می­شود. شاید بتوان گفت که این باور نیز بن­مایة مشترک ادیان شرقی از جمله کیش­های ایرانی و میان­رودانی است که در مقابل آن، اندیشة ادواری بودن تاریخ در آرای فلاسفه یونان وجود دارد.[23]

 

ریشه­های مشترک باورهای آخرت­شناسی کیهانی در کیش مانوی و کیش­های گنوسی

در واکاوی باورهای سرانجام جهان در متون مانوی می­توان تصویرسازی بدیعی از داستان فرجام هستی را بازیافت که در قالبی روایی به توصیف درآمده است. گرچه بخشی از این تصویرسازی حاصل خلاقیت مانی در استفاده از جلوه­ها و آرایه­های ادبی و هنری است، اما باید اذعان کرد که بخشی دیگر از آن مرهون تنوع و پیچیدگی بن­مایه­های اساطیری کهنی است که مانی در برساخت باورهای خود از آنها بهره گرفته است.  

از جالب­ترین بن­مایه­های اساطیری که در داستان سرانجام جهان نمود می­یابد، بن­مایه­های رستاخیز، داوری نهایی، رستگاری ذرات نور و آتش­سوزی بزرگ است. همچنین براساس باورهای آخرت­شناسانة کیش مانوی قبل از به سرانجام رسیدن هستی، دوره­ای از عدالت چهرة جهان را تغییر خواهد داد. بنا بر متن قبطی مواعظ مانوی، در این زمان پادشاهی بزرگ حکومت خواهد کرد که در دورة او کیش مانوی گسترش خواهد یافت. در این متن همچنین آمده است که مانی خود در سرانجامین زمان باز خواهد گشت و رهایی و رستگاری بشر به دست او خواهد بود:

... پادشاهی بزرگ خواهد آمد، او همه‌ چیز را درهم خواهد ریخت، آنگاه مانی دیده می‌شود... که موجب رهایی و رستگاری خواهد شد.[24]

البته به عقیدة زوندرمان، منظور این است که پادشاهی بزرگ که لقب یا نام او مانی است، به پادشاهی خواهد ‌رسید و کیش مانوی را گسترش خواهد داد. بنابراین، او مسئلة بازگشت مانی را منتفی می­داند. براساس متون مانوی، پس از پایان این پادشاهی دنیا دچار آشوب و سردرگمی و گناه فراگیر خواهد شد و پیامبرانی دروغین ظهور خواهند کرد.[25] پس ‌از این رشته رویدادها ایزد منجی مانوی، عیسی باشکوه، ظهور می­­کند. پس از عیسی باشکوه، یکی از خدایان آفرینش سوم به نام خردیشهر یزد ظهور خواهد کرد که داستان ظهور و داوری نهایی او در متون قبطی و فارسی میانه شاپورگان به­‌تفصیل بازگفته‌ شده است. در قسمتی از مواعظ مانوی پیشگویی­هایی دربارة داستان داوری بزرگ در حوادث آخرت ذکر شده که در این متن با عنوان نبرد بزرگ به آن اشاره ‌شده است:

همة پیامبران، آن [واقعه] را در سخنانشان آورده­اند و دربارة آن پیشگویی کرده­اند... [واقعة] بزرگی... روی خواهد داد... صدایش به آسمان بلند خواهد شد... که شر و خوب را اثبات و داوری خواهد کرد... جنگی [بزرگ] علیه پادشاه برانگیخته خواهد شد... سختی و تباهی بروز خواهد کرد...[26]

در قطعات بر‌جامانده از کتاب شاپورگان[27] نیز، در داستان داوری خردیشهر در سرانجام جهان، چنین توصیفاتی به چشم می­خورد:

... [پیامبران دروغین] گویند که ما آموزگار ایزدان هستیم... [و] مردم را بیشتر خواهند فریفت و آنان را به کردارهای بد خواهند راند... آن زمان... بر زمین، آسمان، خورشید، ماه، اختران و ستارگان، نشانی شگفت پدید خواهد آمد... پس خردیشهر یزدان (ظهور خواهد کرد)... نیز بدان زمان واپسین، نزدیک فرشگرد خردیشهر... [خواهد] ایستاد و خروشی بزرگ بر[خواهد] آورد [تا] همة جهان را آگاه کند...[28]

ناگفته پیداست که بنا به گفتة خود متن قبطی، روایات این متن مُلهم از اساطیر ادیان گذشته بوده است، به­ویژه داستان­های حکومت پادشاه فرجامین، آشوب پیامبران کاذب و ظهور خردیشهر ایزدِ منجی که شباهت فراوانی با اساطیر فرجام جهان در دین زرتشتی دارد. در حقیقت، با مقایسه و تحلیل متون اوستایی چنین برمی­آید که الگوی اصلی این اساطیر باورهای زرتشتی است که در متون فرجام­شناسانة زرتشتی از آن با عنوان بازگشت پادشاه ورجاوند، داستان آشموغ و شوسیانس منجی آخرین یاد شده است.[29]

 از دیگر بن­مایه­های روایی جالب توجه این متن پارسی میانه، که با متن قبطی همسانی دارد، بن­مایة خروش خردیشهر است که خردیشهر به­واسطة آن تمام جهان را آگاه می‌­سازد. داستان این خروش بزرگ که در متن کتاب شاپورگان با واژة wzrg xrwah آمده، در متن قبطی مانوی با عبارت قبطی ϰ πεϥϩραϫ .ϰαϫϯϲε ατπε به معنای «خروشش به آسمان برخاست»، بیان شده است. با واکاوی این اصطلاح در متون گنوسی می­توان به­خوبی ریشه­های آن را در متن کتاب مقدس عهد جدید بازیابی کرد. در کتاب انجیل یوحنا، باب پنجم آیة 28 و 29، در داستان فرجام دنیا چنین آمده است:

... ساعتی خواهد آمد که در آن جمیع کسانی که در قبور هستند، خروش او را خواهند شنید و بیرون خواهند آمد، هر که اعمال نیکو کرد، برای قیامت حیات و هر که اعمال بد کرد برای داوری.[30]

به باور بسیاری از محققان متن انجیل یوحنا، که برخی از بخش­های آن حاوی باورهای آخرت­شناسی مسیحی است، خوانشی گنوسی از دین مسیحی دارد. بولتمان معتقد است این متن ارتباطی دوگانه­ با مفاهیم گنوسی دارد. از یک ‌سو دربردارندة دورنمایی گنوسی است که این دورنما در متون مندایی نیز دیده می­شود و ریشة آن به سنن سریانی فلسطین می­رسد. از سوی دیگر تصویر و ماهیت منجی در آن هویتی گنوسی دارد.[31] از مقایسة این متن با شاپورگان به­خوبی آشکار می­شود که مانی تحت تأثیر بن­مایة گنوسی متن انجیل یوحنا، داستان خروش عیسی را به خروش خردیشهر تغییر داده‌ و در متن فرجام­شناسانة خود، یعنی کتاب شاپورگان، وارد کرده است.

به علاوه، در بخشی دیگر از کتاب شاپورگان، در استعاره­ها و مفاهیمی همسان با متن گنوسی انجیل، دربارة سرانجام هستی و نحوة داوری نهایی و نیز اسطورة خروش خردیشهر چنین آمده است:

[خردیشهر] بایستد و خروشی بزرگ برآورد... و آن ایزدان که... اسیرکنندة دیوان هستند... خردیشهر را آفرین گویند و مردمان اندر جهان بودند و همة دیوان پیش او شوند و آنگاه خردیشهر یزد[ان]، فرستِگان به خراسان و خوروران فرستد... و مردم دیندار، با یاران و آن دُژ­کرداران و همکاران آز، با هم فراز به نزد خردیشهر [شوند]. [32]

در ادامة همین متن مانوی، دربارة چگونگی داوری می­خوانیم که خردیشهر فرستادگانی نزد مردم خوب و بد می­فرستد و آنها برای اثبات نیکوکاری یا بدکاری نزد او می­روند. نحوة این داوری این‌گونه است:

خردیشهر یزد[ان]... آنان را آفرین کرد... آنان را بر دست راست جای داد و دُژکرداران را از دینداران جدا کرد و آنان را بر دست چپ جای دادند. آنان را نفرین گویند و چنین گوید که: ... چه که آن گناه که در حق پسر انسان کردید... به دیندارانی که بر دست راست ایستاده‌اند، چنین گویند: خوش‌آمدید، شما... که گرسنه و تشنه بودم به من آذوقه دادید، برهنه بودم، مرا پوشاندید... برده بودم رهانیدید...[33]

با بررسی بن­مایه­های متن این داستان، که عنوان آن داوری خردیشهر دربارة پسر انسان است، می­توان همسانی­های معنایی و مفهومی آن را با متون گنوسی، از جمله اناجیل مسیحی، بازیافت. در حقیقت، این منابع گنوسی اناجیل را باید منشأ اساطیر فرجام هستی در متون مانوی دانست. مؤید این نظر شباهت فراوان این متن مانوی با آیه­های 26 و 27 باب پنجم کتاب انجیل یوحنا است. نکتة قابل ذکر دیگر آنکه نه فقط بن­مایة روایی این بخش از متن کتاب یوحنا مشابه متن مانوی است، بلکه حتی عنوان هر دو نیز همسان است. با بررسی مشابهت­های این دو متن چنین به نظر می­رسد که مانی این بخش از داستان فرجام­شناسانة خود را با الهام از متن کتاب یوحنا تدوین کرده است. دیگر آنکه القاب و توصیفات عیسی مسیح (ع) در متن انجیل یوحنا که ریشه­ای گنوسی دارد، بسیار مشابه القاب منجی مانوی، خردیشهر، است.[34] در متن انجیل یوحنا در توصیف عیسی مسیح (ع) چنین آمده است:

همچنانکه پدرم سرچشمة حیات است، من نیز سرچشمة حیاتم. او به من قدرت داوری فرزند انسان را وا‌نهاده است، چون من نیز پسر انسان هستم.[35]

این مشابهات آشکار می­سازد ­که مانی حتی تصویر منجی در داستان فرجام خود را از متون گنوسی دین مسیحی اخذ کرده است. با بررسی و مقایسة معنایی و لفظی این دو متن، هر گونه تردید در اینکه مانی این متن را اقتباس کرده است، رفع می­شود. دیوید بُدُن اعتقاد دارد که در کیش مانوی کارکردهای عیسی (ع) به خردیشهر یا عقل روشن انتقال پیدا کرده است.[36] در متن شاپورگان دربارة داوری نهایی خردیشهر یا عیسی زیوا چنین می‌خوانیم:

[به یاران دست راست چنین گفت:] شما را بهشت پاداش دهم... دیگر آنک به آن دُژکرداران که بر دست چپ ایستاده‌اند، چنین گوید: ای دُژکرداران اندوهگین و آزکام و بدکنش و پست بودید و من از شما گله‌مندم، چه گرسنه و تشنه بودم و مرا سیر نکردید، برهنه بودم و نپوشاندید، بیمار بودم و پریستارم نکردید، و آواره بودم به خانه نبردید. و دُژکرداران چنین گویند: ای ایزد و خدای ما کی بود و تو که از ما ناشاد بودی، و ما تو را نجات نکردیم...[37]

خردیشهر، پس از داوری میان نیکان و بدکاران، خطاب به آنان، به نیکوکاران بهشت و به بدکاران جهنم را وعده می­دهد. نکتة جالب آنکه همسانی ماهیت ساختاری و معنایی این متن مانوی را با بخشی دیگر از انجیل در کتاب متی می­توانیم بازیابیم. در باب 25 انجیل متی آیه­های 31 تا 26 چنین آمده است:

هنگامی‌که پسر انسان با جلال خود به همراه فرشتگان بیاید، آنگاه بر تخت باشکوه خود خواهد نشست. تمام ملت‌ها مقابل او خواهند ایستاد و آنها را از هم جدا خواهد کرد، همچون شبانی که گوسفندان و بزها را جدا کند. گوسفند­ها را در طرف راستش قرار خواهد داد و بزها را در طرف چپش. سپس پادشاه به‌ آنها که در سمت راستش هستند، خواهد گفت: گرسنه بودم و شما مرا غذا دادید، تشنه بودم و مرا سیراب کردید، غریب بودم مرا به خانة خود بُردید، برهنه بودم مرا پوشاندید، بیمار و زندانی بودم به دیدارم آمدید... آنچه به یکی از برادران کوچک من کردید، به من کردید... سپس به کسانی که در طرف چپش قرار گرفته­اند، خواهد گفت: ای لعنت­شدگان از من دور شوید و در آتش ابدی وارد شوید که برای شیطان و ملائک او آماده‌ شده ‌است، زیرا گرسنه بودم و به من غذا ندادید، غریب بودم و به من جا ندادید، برهنه بودم و مرا نپوشاندید و زندانی بودم به ملاقاتم نیامدید... وقتی‌ به برادران من کمک نکردید، گویی به من کمک نکردید...[38]

فارغ از مشابهت­های لفظی و معنایی دو متن شاپورگان و انجیل متی، به­کارگیری اصطلاحات خاص الهیات انجیلی چون شبان و گوسفندان در متونی چون زبور مانوی نیز می­تواند مؤید دیگری بر تأثیرپذیری عمیق باورهای آخرت­­شناسانة مانوی از دین مسیحی باشد.[39] می­توان چنین پنداشت که مانی زمانی­ که عضو گروه گنوسی الخساییه با گرایش‌های مسیحی­ـ یهودی بوده، تحت تأثیر انجیل­های متی و یوحنا، به پیش­تدوین بخشی از باورهای فرجام­شناسانة خود دست زده است. زوندرمان نیز عقیده دارد قسمت گستردة باورهای فرجام­شناسانة کیش مانوی متأثر از عقاید مسیحیت است.[40] کوئنن هم معتقد است الگوی به‌کاررفته در تدوین هر دو انجیل مهم گنوسی به نام مکاشفات یوحنا و انجیل مرقس در باورهای فرجام­شناسانة مانوی بازتدوین و بازتفسیر شده است.[41] در حقیقت، نفوذ نقش غیرقابل ‌انکار عیسی مسیح (ع) و بن­مایة داوری سرانجام او در متون مانوی، چون متن M35، و نیز همسانی بن‌مایه‌های به­کاررفته در این متن و اناجیل متی، مرقس و لوقس مؤید این نظر است که داستان فرجام­شناسانة کیش مانی بنیادهای عمیقی در خوانش­های گنوسی از انجیل دارد. کوئنن همچنین معتقد است که بن‌مایة پادشاهی ابدی مسیح (ع) در بهشت که در متون گنوسی چون انجیل الیاس و پیشگویی‌های هیستاسب، اثر لاکتانیوس[42]، بیان شده، در دستگاه آخرت­شناسی مانی به ‌کار رفته است. دور از ذهن نیست که این بن­مایه از طریق همان گروه مسیحی ـ یهودی الخساییه وارد عقاید مانی شده باشد.[43]

تأثیرات ایرانی باورِ فرشگرد کیهانی بر داستان فرجام مانوی

از جمله بن­مایه­های روایی که براساس متن شاپورگان در داستان اساطیر سرانجام کیش مانوی نمود یافته، حادثه­ای است که مانی در توصیف آن از اصطلاح زرتشتی «فرشگرد» استفاده می‌کند. این اصطلاح که در زبان پهلوی به معنای به کمال رسیدن است، در باورهای فرجام­شناسانة دین زرتشت اهمیت بسیاری دارد. استفاده از این اصطلاح نشان می­دهد که مانی در تدوین بخشی از تعالیم آخرت­شناسانة خود از باورهای فرجام­شناسانة زرتشتی نیز الهام گرفته است. تحلیل و مقایسة بن­مایة داستان فرشگرد در متن مانوی شاپورگان و متن زرتشتی بندهشن به‌خوبی این تأثیرپذیری را نشان می­دهد. در این متن مانوی نه فقط بن­مایه­های روایی بلکه پی­رفت­های داستانی نیز از اساطیر زرتشتی کتاب بندهشن اخذ شده است. در متن مانوی داستان فرشگرد در سرانجام هستی چنین می­خوانیم:

... و برف گدازد و چون آن روشنی که اندر جهان‌ها خیزد... آنگاه دیگر بار مهریزد از گردونة خورشید به سراسر جهان بیاید و خروش برآورد و ایزدان... آز و اهریمن و دیوان و پریان را اسیر کنند و همه آگاه شوند...[44]

از دیگر بن­مایه­های روایی مشترک این روایات فرجام­شناسانه که در اصطلاح­شناسی ادیان از آن به­عنوان «بلایای آخرزمان»[45] یاد می­شود، می­توان به اسطورة سلطة پادشاه تاریکی در سرانجام جهان اشاره کرد که در نتیجة آن گناه و بدکرداری گسترده خواهد شد و تباهی بر زمین غلبه خواهد یافت و مرگی گسترده رُخ خواهد داد. در متن فرجام­شناسانة بندهشن دربارة این حادثه چنین آمده است:

پس چون هزارة اوشیدر به سر رسد، ملکوسِ سیج­چهره، از تخمة تور برادَروش که قاتل زرتشت بود، به پیدایی رسید، به جادو دینی و پری­کامگی سهمگین بارانی که ملکوسان خوانند، سازد. سه سال به زمستان، آن سرد[ترین] است و به تابستان گرم با بی‌شمار برف و تگرگ آفرینی نابودگر، آن‌گونه همة مردم نابود شدند.[46]

از واکاوی متون مانوی به­خوبی آشکار می­شود که بن­مایة وقوع بلایای طبیعی در سرانجام جهان، خصوصاً بارش برف فراوان که موجب تباهی مردمان بسیاری خواهد شد، مضمونی زرتشتی است که به باورهای مانوی راه پیدا کرده است. همچنین در متن مانوی، در ادامة حوادث، به ظهور خردیشهر اشاره می­شود که نبردی سهمناک با سپاه اهریمن می­کند و موجب کشتار بسیاری از سپاهیان اهریمن و تاریکی می­شود. در این زمان خورشید بر فراز آسمان می­ایستد و شش سال به تمام گیاهان سرسبزی می­دهد و زمین را به نظم طبیعی برمی‌گرداند. در ادامة داستان فرجام هستی در متن مانوی، همچون متون پهلوی، به ظهور اژدهای تباه­گر از اباختر اشاره می­شود.[47] این اژدها در متن پهلوی ضحاک معرفی‌ شده که او نیز مشابه آنچه در متن مانوی آمده است، زمین را دیوکامانه تباه می­کند:

بیست روز خورشید به بالای آسمان ایستاد، شش سال بر گیاهان سرسبزی دهد. او آن دروجِ آز تخمه را که مار است، با خرفستران نابود کند. پس نزدیک به پایان هزارة اوشیدرماه ضحاک از بند رها شود. بیوراسپ بسی آفریدگان را به دیوکامی تباه کند.[48]

بن‌مایة آتش‌سوزی بزرگ در سرانجام جهان و ریشه‌های گنوسی آن

متون مانوی در ادامة اساطیر فرجام جهان چنین روایت می­کنند که تمام آسمان بر زمین سقوط خواهد کرد و حادثه­ای که به آتش­سوزی بزرگ مشهور است، رُخ خواهد داد. این واقعه که لحظة بسیار مهمی در باورهای فرجام­شناسانة مانوی است، در بسیاری از متون و منابع کیش مانوی ذکر شده، از جمله در کتاب مانوی شاپورگان در این ‌باره چنین آمده است:

[آتش] 1468 سال به خود بپیچد و پریشانی بَرد... [نور] با آن حریق بزرگ از ماده بیرون کشیده شود و پاک شود و به خورشید و ماه فراز شود و به چهر اورمزدبغ­یزد شود و ارواح نور از خورشید و ماه با هم به بهشت روند، و اورمزد بغ... با هم، بر آن ساختمان نو، به آن آتش بزرگ تابناک می­نگرند و آن دینوران که در بهشت­اند... نگرند... دُژکرداران اندر آتش بزرگ عذاب شوند و گردانده شوند و رنج یابند و آن دین­وران را آن آتش بزرگ بدانسان آسیب نرساند. چنانکه اکنون نیز این آتش خورشید و ماه آسیب نرساند و آن دُژکرداران، هنگامی‌که اندر آن آتش بزرگ... عذاب داده شوند و گردانده شوند...[49]

این آتش­سوزی که متون مانوی آن را تمهیدی خدایی برای رستگاری نور می­دانند، زمانی اجرا می‌شود که ماه و خورشید امکان انتقال ذرات نور را ندارند و سرد می­شوند، سپس ذرات باقی‌ماندة نور در جهان با این آتش‌سوزی رها می­شوند و از ماه و خورشید به بهشت نور صعود می­کنند. آتش دیوان و گناهکاران را مجازات می‌کند، خدایان و نیکوکاران بر مجازات آنان نظاره می­کنند و دیوان در هنگام سوختن فریاد می­کنند و یاری می­طلبند، اما یاری به ایشان نمی­رسد. در یکی دیگر از متون مانوی به نام  کتاب کوان شرح آتش‌سوزی این­گونه ذکر شده است:

نیک­بختی اردوان به ستوه شد... زیرا به آن ناشادی و مشقت جاودان و به آتش، مادر همة سوزش‌ها و بُن همة ویرانی‌های سخت، انداخته شوند و هنگامی‌که آن دروندان گُهودکان[50] اندر آن شکاف‌ها [باشند]... ایزدان با پرهای شکوهمند و بیرون از آتش بزرگ و برتر از آن پرواز کنند و به هوا روند و به ژرفنا و بلندی نگرند و از بیرون و از فراز پیرامون ایستند. آنان خود بر آن آتش بزرگ و بر هرچه بر آن اندر است، پادشاه باشند... از آتش بزرگ و ویرانگر که جان‌ها سوزاند، پاک‌تر و نیرومندترند و خود از فراز بر آتش ایستند... درخشندگی آنان افروخته شود و بیرون از آن و برتر از آن پرواز کنند... برای آن جان‌ها که در آن آتش­اند نجات آرزو کنند.[51]

در متنی دیگر از متون باقی‌ماندة مانوی به زبان پارتی این آتش بزرگ چنین توصیف شده است:

و داستان آتش بزرگ... چون این آتش بزرگ جهان را ببلعد... همچون شیری است که روباهی را به جنگ بردرد، آن‌چنان آتش بزرگ [همه را] در هم ببلعد...[52]

وجود مشابهت­های فراوان در نحوة روایت این داستان در متون مانوی و گنوسی نشان می­دهد که داستان آتش بزرگ بخشی از اساطیر متون گنوسی بوده و مانی تحت تأثیر این متون اسطورة فرجام آفرینش خود را تدوین کرده است. برای نمونه، در یکی از متون گنوسی به نام مکاشفات آدم این داستان چنین روایت شده است:

آنان [دیوان] به آن سرزمین خواهند آمد... جایی که مردمان بزرگ ساکن هستند، مردمانی که با هیچ شهوتی فاسد نخواهند شد، اما تباهی از سوی فرشتگان بر آنان نازل ‌شده بود. پس بر سر آنان آتش، گوگرد و قیر خواهند ریخت... و آتش بر آنها غلبه خواهد کرد و چشمانشان تاریک و تباه خواهد شد.[53]

نکتة قابل توجه دیگر همسانی نزول فرشتگان و نظارت آنان بر عذاب در این متن و متن آخرت­شناسانة مانوی است. می‌توان چنین پنداشت که مانی به متن گنوسی مکاشفات آدم دسترسی داشته و در تصویر­سازی داستان فرجام خود از آن استفاده کرده است. از جمله متون گنوسی دیگری که دربردارندة داستان فرجام­شناسانة عذاب آتش است، متنی قبطی مشهور به متن انجیل مصریان است که در مجموعة نسخ گنوسی قبطی کشف و ترجمه ‌شده است. وجود مشابهات فراوان میان متون مانوی و متن مکاشفات آدم و انجیل مصریان قطعاً نشانگر تأثیرگذاری و تأثیرپذیری این متون از همدیگر است. در این متن گنوسی در این باره چنین آمده است:

و آتشی بر زمین فرود خواهد آمد و افتخار برای دسته­ای خواهد بود که از نسل پیامبران‌اند و حافظان حیات­اند. این وقایع رُخ خواهد داد، چرا که پیامبرانی دروغین نسل‌ها دچار وسوسه و تباهی می­شوند...[54]

در متن گنوسی دیگری به نام  انجیل عهد جدید نیز، در بخش فرجام­شناسانة آن موسوم به مکاشفات یوحنا، به آتش­سوزی زمین اشاره­ای گذرا شده است. احتمال دارد منشأ اشاره به آتش‌سوزی در متون گنوسی این بند از کتاب عهد جدید باشد:

ناگهان فرشته اولین شیپور را نواخت و بر زمین آتش و تگرگ خون جاری شد، تمام زمین به آتش کشیده شد و تمام درختان سوختند.[55]

برخی از محققان بر این باورند که منشأ آن کتاب اشعیا در متن کتاب عهد قدیم است. در نسخة هفتادگانی کتاب اشعیا که براساس مکاشفات ربانی اشعیا است، از درهم‌ پیچیده شدن و ذوب شدن آسمان و ستارگان در روز قیامت بحث شده است.[56] در بازیابی منشأهای اسطورة آتش­سوزی در سرانجام­شناسی مانوی، کوئنن بر تأثیر عقاید گنوسی مصری بر عقاید آخرت­شناسانة مانی اشاراتی دارد. به نظر او، از مهم‌ترین مشابهت­های داستان آتش­سوزی سرانجام در اساطیر مصری با داستان فرجام مانوی مدت زمان این آتش­سوزی است که در اساطیر مصری از آن با نام دورة سوتیسی[57] یاد شده و به معنای یک دورة خورشیدی و برابر با 1461 سال است. نکتة قابل تأمل آنکه مدت این آتش­سوزی در اساطیر مانوی نیز 1468 سال است.[58]

 

نتیجه­گیری

بررسی و واکاوی آثار و متون کیش مانوی مؤید این است که ماهیت انسان در اندیشة گنوسی تأثیر عمیقی بر شکل­گیری جهان­بینی و الهیات کیش مانوی و به­ویژه باورهای فرجام­شناختی این کیش داشته است. براساس منابع گنوسی، داستان سرانجام هستی تمهیدی خدایی برای رهایی ذرات دربندشدة نور از جسم فانی انسان است. مانی نیز که در آغاز حیات فکری خود از پیروان این کیش­های گنوسی بود، در تدوین بنیان‌های فکری کیش نوظهور خود، از جمله در اساطیر فرجام­شناسانه مانند داستان رستاخیز مردگان و داوری نهایی، از این باورها تأثیر عمیقی پذیرفت. در حقیقت، واکاوی متون و مستندات مانوی نشان می­دهد بخش­های مهمی از باورهای آخرت­شناسانة مانی، مانند استفاده از جلوة عیسی مسیح (ع) به شکل یکی از ایزدان مانوی به نام خردیشهر یا عیسی زنده در داستان اسطورة فرجام، ریشه در متون رسمی مسیحیت، از جمله متون اناجیل مسیحی و گنوسی چون انجیل متی و یوحنا دارد و بخشی دیگر از این باورها، مثل داستان آتش­سوزی سهمناک در فرجام هستی، برگرفته از متون غیررسمیِ گنوسی دین مسیحی چون مکاشفات آدم است. افزون بر این، مانی در تصویرسازی قسمتی از داستان فرجام هستی خود از اساطیر فرجام­شناسانة دین زرتشتی استفاده کرده که از جملة آنها داستان نزول بلایای طبیعی چون بارش برف سهمگین، تسلط پادشاهی دُژکردار، تجلی منجی و نیز ظهور اژدهای تاریکی است. مستندات و شواهد این کیش نشان می­دهد مانی با استفاده از منابع و متون متنوع ادیان و باورهای گوناگون، به خلق تصویری تلفیقی و بدیع از اسطورة فرجام هستی دست زده است.

 

[1]. Isaac de Beausobre, Histoire critique de Manichée et du Manichéisme, I-II (Amsterdam: J. F. Bernard, 1734-1739).

[2]. F. Ch. Baur, Das manichäische Religionssystem nach den Quellen neu untersucht und entwickelt (Tübingen, 1831).

[3]. G. Flügel, Mani, seine Lehre und seine Schriften: Ein Beitrag zur Geschichte des Manichäismus (Leipzig, 1862).

[4]. K. Kessler, Mani, Forschungen über die manichäische Religion, Ein Beitrag zur vergleichenden Religionsgeschichte des Orients (Berlin, 1889).

[5]. دربارة این کتاب‌ها، بنگرید به:

  1. P. Asmussen, Manichaean Literature (New York: Delmar, 1975), pp. 1-5.

[6]. F. W. K. Müller, Handschriften-Reste in Estrangelo-Schrift aus Turfan, Chinesisch-Turkistan (Berlin, 1904).

[7]. C. Salemann, Manichäische Studien 1, vol. 8, nr. 10 (St. Petersburg: Académie impériale des sciences de St. Pétersbourg, 1908).

[8]. W. B. Henning, “The Book of the Giants”, BSOAS 11 (1943), pp. 71-72.

[9]. بنگرید به: حسن تقی­زاده، مانی­شناسی، پژوهش‌ها و ترجمه‌ها، به کوشش ایرج افشار (تهران: توس، 1383(، ص 13-168.

[10]. احترام­السادات حسینی، «بررسی متون مانوی دربارة مدت آتش‌سوزی در پایان جهان»، زبان شناخت، س اول، ش 1 (بهار و تابستان 1389)، ص 37-42.  

[11]. حسین مصطفوی کاشانی، ابوالقاسم اسماعیل‌پور مطلق، «رستاخیز مانوی در کفالایای قبطی1 و تطبیق آن با متون پارسی میانه و پارتی تورفانی، براساس تاریخ ادبیات مانوی»، تاریخ ادبیات، ش 79 (پاییز و زمستان 1395)، ص 137-153.

[12]. Hans Jonas, the Gnostic Religion (New York: Beacon Press, 2001), p. 94.

 

[13]. هانس یوناس معتقد بود که در کلیت مکاتب گنوسی اصل دوگانة روح و اثیر (psyche, pneuma) وجود دارد که ناشی از اصل دوگانة باوری گنوسی است. برای اطلاع بیشتر بنگرید به:

Hans Jonas, Gnosis und spätantiker Geist, Teil 1, Die mythologische Gnosis (Berlin: Vandenhoeck & Ruprecht, 1988), pp. 210, 212, 238-243.

[14]. Ibid, pp. 94-118.

[15]. R. Haardt, Vom Messias zum Christus. Die Fülle der Zeit in religionsgeschichtlicher und theologischer Sicht (Wein: Herder, 1964), p. 283.

[16]. Rudolf Bultmann, Geschichte und Eschatologie, 2 (Mohr: Siebeck, 1964), p. 8.

[17]. Stoic

[18]. Harrdt, pp. 317-328.

[19]. Valentinian

[20]. Syzygy

[21]. G. Quispel, Jewish and Gnostic Man. Eranos Lectures 3 (Dallas: Spring Publications, 1987), p. 245.

[22]. Jonas, Gnosis und spätantiker Geist, p. 5.

[23]. H. C. Peuch, En quête de la gnose, Tome 2 (Paris: Gallimard, 1978), p. 40.

[24]. H. J. Polotsky, Manichäische Homilien (Stuttgart: W. Kohlhammer, 1934), pp. 20-23.

[25]. W. Sundermann, “Cosmogony and Cosmology, Encyclopedia of Iranica, vol. VI (London: Routledge & Kegan Paul, 1998), p. 569.

[26]. Polotsky, p. 8.

[27]. از متون اولیة کیش مانی که نوشتة خود مانی است.

[28]. ایرج وامقی، نوشته­های مانی و مانویان (تهران: پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی، 1378)، ص 326.

[29]. Shaul Shaked, “Eschatology I. In Zoroastrianism and Zoroastrian Influence”, Encyclopedia of Iranica, vol. VIII (London: Routledge & Kegan Paul, 1998), pp. 565-569.

[30]. Eberhard Nestle, Kurt Aland, Novum Testamentum Graece Nestle-Aland (Cologne: Greek New Testament-German Bible Society, 1981), 5: pp. 28-29.

[31]. Rudolf Bultmann, The Gospel of John, a Commentary (USA: Basil Blackwell, 1971), pp. 7- 9.

[32] . وامقی، ص 326.

[33]. همان، ص 327-328.

[34]. همان، ص 330 و  392.

[35]. Nestle, 5: pp. 26-27.

[36]. Richard Bauckham, The Fate of the Dead. Studies on the Jewish and Christian Apocalypses, Supplements to Novum Testamentum 93 (Leiden: E. J. Brill, 1998), p. 288. 

[37]. وامقی، ص 326.

[38]. Nestle, 25: pp. 31, 41.

[39].  سی. آر. سی آلبری، زبور مانوی، ترجمة ابوالقاسم اسماعیل­پور (تهران: فکر روز، 1375)، ص 149 و 165-169.

[40]. Sundermann, p. 570.

[41]. L. Koenen, “Manichaean Apocalypticism at the Crossroads of Iranian, Egyptian, Jewish and Christian Thought”, in L. Cirillo, Codex Manichaicus Coloniensis (Cosenza: Atti del simposio internazionale, 1986), pp. 285-332.

[42]. Lactantius

[43]. Koenen, pp. 332.

[44]. وامقی، ص 329.

[45]. Apocalyptic Catastrophe

[46]. بندهشن، مهرداد بهار (توس: تهران، 1362)، ص 142.

[47]. وامقی، ص 329.

[48]. بندهشن، ص 142.

[49]. وامقی، ص 329-330.

[50]. guhūdagān، حرامزادگان. بنگرید به: وامقی، ص 329-330.

[51]. همان.

[52]. Henning, pp. 71-72.

[53]. James H. Charlesworth, the Old Testament Pseudepigrapha, vol. 1 (London: Doubleday & Company, 1983), pp. 714-715.

[54]. James Robinson, Nag Hammadi Library in English. The Definitive Translation of the Gnostic Scriptures, Complete in One Volume (USA: Harper One, 2000), pp. 215-216.

[55]. Nestle, 25: pp. 31,41.

[56]. Bauckham, pp. 198-199.

[57]. Sothis

[58]. Koenen, pp. 321.

آلبری، سی. آر. سی. زبور مانوی، ترجمة ابوالقاسم اسماعیل­پور، تهران: فکر روز، 1375.
حسینی، احترام­السادات. «بررسی متون مانوی دربارة مدت آتش‌سوزی در پایان جهان»، زبان شناخت، س اول، ش 1، بهار و تابستان 1389، ص 37-42.
مصطفوی کاشانی، حسین و ابوالقاسم اسماعیل‌پور مطلق. «رستاخیز مانوی در کفالایای قبطی1 و تطبیق آن با متون پارسی میانه و پارتی تورفانی، براساس تاریخ ادبیات مانوی»، تاریخ ادبیات، ش 79، پاییز و زمستان 1395، ص 137-153.
وامقی، ایرج. نوشته­های مانی و مانویان، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی، 1378.
بندهشن. مهرداد بهار، تهران: توس، 1362.
Baur, F. Ch. Das manichäische Religionssystem, Göttingen: C. F. Ostander, 1831.
De Beausobre, I. Histoire critique de Manichée et du Manichéisme, I-II, Amsterdam: J. F. Bernard, 1734-1739.
Bauckham, Richard. the Fate of the Dead. Studies on the Jewish and Christian Apocalypses, Supplements to Novum Testamentum 93, Leiden: E. J. Brill, 1998.
Bultmann, Rudolf. The Gospel of John, a Commentary, USA; Basil Blackwell, 1971.
ـــــــــــــــــــــ. Geschichte und Eschatologie, 2, Mohr: Siebeck, 1964.
Charlesworth, James H. The Old Testament Pseudepigrapha, vol. 1, London: Doubleday & Company, 1983.
Eberhard Nestle, Kurt Aland. Novum Testamentum Graecae, Cologne: Greek New Testament-German Bible Society, 1981.
Flügel, G. Mani, seine Lehre und seine Schriften, Leipzig: F. A. Brockhaus, 1862.
Haardt, R. Vom Messias zum Christus. Die Fülle der Zeit in religionsgeschichtlicher und theologischer Sicht, Wein: Herder, 1964.
Henning, W. B. “The Book of the Giants”, BSOAS 11, 1943, pp. 71-72.
Jonas, Hans. Gnosis und spätantiker Geist, Teil 1, Die mythologische Gnosis, Berlin: Vandenhoeck & Ruprecht, 1988.
ــــــــــــــــــــــــ. The Gnostic Religion, New York: Beacon Press, 2001.
Kessler, K. Mani, Forschungen über die manichäische Religion, Ein Beitrag zur vergleichenden Religionsgeschichte des Orients, Berlin, 1889.
Koenen, L. “Manichaean Apocalypticism at the Crossroads of Iranian, Egyptian, Jewish and Christian Thought”, in L. Cirillo, Codex Manichaicus Coloniensis, Cosenza: Atti del simposio internazionale, 1986, pp. 285-332.
Müller, F. W. K. Handschriften-Reste in Estrangelo-Schrift aus Turfan, Chinesisch-Turkistan, Berlin, 1904
Peuch, H. C. En quête de la gnose, Tome 2, Paris: Gallimard, 1978.
Polotsky, H. J. Manichäische Homilien. Stuttgart: W. Kohlhammer, 1934.
Quispel, G. Jewish and Gnostic Man. Eranos Lectures 3, Dallas: Spring Publications, 1987.
Robinson, James. Nag Hammadi Library in English. The Definitive Translation of the Gnostic Scriptures, Complete in One Volume, USA: Harper One, 2000.
Salemann, C. Manichäische Studien 1, vol. 8, nr. 10, St. Petersburg: Académie impériale des sciences de St.-Pétersbourg, 1908.
Shaked. Shaul. “Eschatology I. In Zoroastrianism and Zoroastrian Influence”, in Encyclopedia of Iranica, vol. VIII, London: Routledge & Kegan Paul, 1998, pp. 565-569.
Sundermann, W. “Cosmogony and Cosmology”, in Encyclopedia of Iranica, vol. VI. London: Routledge & Kegan Paul, 1998, pp. 310-315.