Document Type : Research Paper
Authors
1 PhD student in History of Islamic Iran, Islamic Azad University, Baft.
2 Department of political science, Islamic Azad University of Sirjan, Kerman, Iran.
3 Assistant Professor of History of Iran, Islamic Azad University, Baft Branch,
Abstract
Keywords
Main Subjects
باستانی پاریزی در تاریخنگاری به چند شاخصۀ علمی شهرت دارد که در آنها نقشی اثرگذار داشته است، از جمله: الف) توجه به تاریخ اجتماعی و اقتصادی با تأکید بر اقتصاد محلی؛ ب) توجه به تاریخ محلی با تأکید بر کرمان و زادگاهش پاریزِ سیرجان؛ ج) تمرکز بر نقش زن در تاریخ و د) کاربرد ادبیات در تاریخ. از بین اینها، اما باستانی پاریزی، چنانکه در اثر معروفش به نام جای پای زن در تاریخ میبینیم، حلقههای واسط را در میان زیرمجموعههای تاریخنگاری ایجاد کرده است. او در تاریخنگاری اجتماعی خویش بر آن است تا زنان را از نیمۀ پنهان تاریخ به روشنای آن بیاورد و نقش پردهنشینان را در تاریخ نشان دهد. با آنکه زنان نیمی از جمعیت جوامع را تشکیل میدهند و همواره تأثیر زیادی بر تحولات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی داشتهاند، کمتر مورد توجه مورخان و نویسندگان قرار گرفتهاند. البته توجه به جایگاه زن در تاریخ و یا به گفتۀ باستانی پاریزی بررسی «جای پای زن در تاریخ» به معنای تسلط نگاه جنسیتی بر تاریخنگاری نیست، بلکه این دیدگاه میتواند افقهای نوینی را بر پژوهشهای تاریخی بگشاید.
باستانی پاریزی از جمله مورخانی است که تاریخ را از نگرش تکبعدی با خوانش مردانۀ آن خارج و بر نقش زنان در تاریخ تأکید کرد و با بیان ویژۀ خود آن را به رشتۀ تحریر درآورد، به گونهای که هیچ یک از آثار وی را خالی از توجه به نقش زن در تاریخ نمیبینیم. او حتی در نخستین نوشتهاش با عنوان «تقصیر با مردان است، نه زنها» در سال ۱۳۲۱، در نشریة بیداری کرمان، به موضوع زن اشاره دارد و مشخص است که از همان آغاز جوانی در کنار بررسی تاریخ کرمان، به این موضوع نیز توجه داشته است.
مهمترین دستاوردهای پژوهشی باستانی پاریزی دربارۀ جایگاه و نقش زن در تاریخ دو کتاب گذار زن از گدار تاریخ و خاتون هفتقلعه هستند[1] که همانند بسیاری از آثار او مجموعهای از مقالات مفصل تحقیقیاند که با عناوین گوناگون در نشریات منتشر و بعد در قالب کتاب به همراه مطالب جدیدی بازنشر شدهاند. این دو اثر نیز بنا به سبک ویژۀ باستانی پاریزی آمیخته با شواهد تاریخی، طنز و روایتهای عامهپسندند و به نقش زنان در خانواده میپردازند، البته نه نقشهای خانهداری، همسرداری و فرزندآوری و تربیت کودکان و امور منـزل. بلکه، فراتر از این، دربارۀ حضور ایشان در تحولات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جامعه سخن میگویند. باستانی پاریزی با نگاهی منصفانه به زنان، ثأثیرات آنها را بازتاب میدهد. تحقیقات و تتبعات وی اطلاعات مهمی را از جایگاه زنان در تاریخ در اختیار پژوهشگران میگذارد.
در این مقاله نقش و جایگاه زن در تاریخنگاری باستانی پاریزی مورد توجه قرار گرفته است که با استفاده از روش تحقیق تاریخی تبیین و بررسی میشود. بر این اساس، پرسش اصلی این پژوهش بررسی چرایی و چگونگی جایگاه زن در اندیشة تاریخنگری و تاریخنگاری باستانی پاریزی است. در ذیل این پرسش، پرسشهای دیگری نیز مطرح است: زن در تاریخنگاری باستانی پاریزی که به رویکردهای اجتماعی، محلیمحور و ادیبانه آراسته است، چه جایگاهی دارد؟ آیا باستانی پاریزی صرفاً بر تاریخ محلی تأکید داشته یا تاریخ ملی را هم مورد توجه قرار داده است؟ به عبارت دیگر، آیا او زن را صرفاً در عرصۀ جغرافیای تاریخی کرمان بررسی کرده یا نقش او را در همۀ ساحتها و گسترههای محلی، ملی و جهانی در نظر داشته است؟
ادبیات تحقیق
خوشبختانه دربارۀ تاریخنگاری باستانی پاریزی تاکنون پژوهشهای قابل تأمل و پرشماری منتشر شده و از این نظر او در شمار مورخانی است که مورد توجه نگاه انتقادی پژوهشگران همعصر خویش و یا پس از خود قرار گرفته است. از زمانی که شادروان عباس زریابخویی در هشتمین کنگرة تحقیقات ایرانی ـ کرمان (1356) خطابهای تحلیلی و فلسفی در باب تاریخنگاری باستانی پاریزی ایراد کرد،[2] رویکرد تاریخنگاری باستانی پاریزی اهمیت بسیاری یافت. سیمین فصیحی در کتاب جریانهای اصلی تاریخنگاری در دورۀ پهلوی[3] تاریخنگاری باستانی پاریزی را بررسی کرده است. پس از او محققان دیگری مانند عبدالرسول خیراندیش در مقالة «نقد و نظر دربارۀ تاریخنگاری باستانی پاریزی»[4] و حسن باستانیراد در مقالاتی مانند «مکتب تاریخنگاری کرمان» و «باستانی پاریزی، محمدابراهیم»[5] تاریخنگاری باستانی پاریزی را از زوایای گوناگون مطالعه کردهاند. این پژوهشگران بیشتر با رویکردی نقادانه به بررسی وجوه گوناگون تاریخنگاری باستانی پاریزی پرداخته و اشارة روشنی به جایگاه زن در مطالعات او نداشتهاند.
پژوهشها دربارۀ تاریخنگاری باستانی پاریزی پس از درگذشت ایشان بسیار بیشتر شد که از آن میان میشود به مجموعه مقالات شاعر تاریخ به کوشش و خواستاری فرزندان او حمید و حمیدۀ باستانی پاریزی، مجموعه مقالات از پاریز تا پردیس به کوشش حسن زندیه، و زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی... باستانی پاریزی به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی اشاره کرد. در جرایدی مانند شرق و اطلاعات نیز چند ویژهنامه به او اختصاص داده شد و محققان ادبیات و تاریخ گاه به صورت پراکنده جستارهایی در باب او منتشر کردند. اما در همۀ این آثار بهندرت به نقش تاریخی زن از دیدگاه باستانی پاریزی اشاره شده است. از نگاهی دیگر، برخی از محققان گرچه جایگاه زن را در تاریخنگاری ایرانی و اسلامی مورد توجه قرار دادهاند،[6] بر پژوهشهای باستانی پاریزی در این باره، بهعنوان بخشی از تاریخ اجتماعی ایران، تمرکز نکردهاند. در سالهای اخیر حوزههای گوناگون فکری و تاریخنگاری باستانی پاریزی موضوع برخی از پژوهشهای دانشجویی قرار گرفته است.[7]
با این همه باستانی پاریزی را باید مهمترین منتقد تاریخنگاری خود دانست. او در مجموعه مقالات «خودمشتمالی» (1350) که بعدها به صورت کتاب منتشر شد، ضمن آنکه به بهترین وجه در مقام «خودنقدی» برآمده، دربارۀ عرصههای تاریخنگاری خویش نظریات انتقادی داده است. «دید نکتهسنج و قلم نکتهپرداز نویسنده در بیان حوادث تاریخی که از ویژگیهای بارز نثر ایشان است، در این کتاب [خودمشتمالی] باعث شده است به موشکافی اصول تاریخنگاری بپردازد... و خویشتن را به نقد گذاشته و با مایه گذاشتن از خویش تلاش نموده است... خودنقدی کند.»[8]
این رویکرد «خودنقدی» باستانی پاریزی در مطالعات او دربارۀ جایگاه زن در تاریخ و همچنین در مجموعه مقالات «جای پای زن در تاریخ» و کتاب گذار زن از گدار تاریخ[9] مغفول مانده است. انتقاد مهمی که محققان دربارۀ آرای او در این خصوص طرح میکنند این است که او برای نشان دادن جای پای زن در رویدادهای تاریخی ادلۀ کافی به دست نمیدهد.
نکتۀ دیگر آنکه توجه به تاریخ زنان و نقش ایشان در تاریخ و تحولات فرهنگی و تمدنی ایران، بهویژه در دهههای اخیر، با استقبال پژوهشگران مواجه شده است. در اینجا مجال پرداختن به این موضوع نیست، اما این نکته مهم است که باستانی پاریزی را میتوان یکی از پیشگامان حوزة تاریخنگاری زنان در ایران دانست.
تاریخنگاری باستانی پاریزی
برای ردیابی جایگاه زن در اندیشۀ تاریخنگاری باستانی پاریزی (1304ـ1393)، مورخ، ادیب، شاعر، نویسنده و استاد دانشگاه تهران، نخست باید نگاهی اجمالی به تاریخنگاری او بیندازیم، موضوعی که مورد توجه محققان و نیز خود باستانی پاریزی بوده است. قلم و اندیشۀ باستانی پاریزی، گذشته از شعر، در سه بُعد کلی تبلور یافته است: «روزنامهنگاری، تاریخنگاری و تصحیح نسخههای خطی... انتشار مقالههای تاریخی و ادبی در روزنامهها و مجلهها را میتوان نخستین علاقۀ او به نویسندگی دانست که از نوجوانی تا پایان عمر همواره به آن پایبند بود و سیر زندگی علمی او را تعیین کرد.»[10] «این شوق به نوشتن طبعاً به جراید منتهی میشد.»[11] از این رو، باستانی پاریزی را باید جریدهنگار، مصحح نسخههای خطی و مورخی جامعالاطراف دانست که در عرصههای گوناگون تاریخ، بهویژه تاریخ محلی، گام برداشته است.
سبک و اسلوب باستانی پاریزی بر مردمگرایی استوار است[12] و این لازمۀ نوشتن دربارۀ تاریخ محلی است که از ارکان مهم اندیشۀ تاریخنگاری باستانی پاریزی به شمار میرود. او مورخی همهجانبهنگر است که «معرفت تاریخی از ورود به همة عرصههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، ادبی و هنری گذشته زندگی انسان به دست میآورد.»[13] نگاه او به تحقیق در تاریخ توأم با استفادة بهجا و بسیار از ادبیات و شعر و طنز است. در اندیشة او تاریخ کرمان و پاریز و ایران و شیوههای زندگی مردمان آن، بهخصوص تاریخ دِهنشینی، جایگاه ویژهای دارد، چنانکه «زبان و قلم باستانی پاریزی برداشتی عالمانه و پختهشده از شیوۀ تاریخنگارانۀ روستا است.»[14] خود او در آثاری مانند حماسة کویر روستا را «برخاست روح تاریخ» میداند و آن را از دیدگاه مردمشناسی تاریخی و نیز از منظر تاریخ اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، حتی سیاسی و اداری، بررسی میکند.[15] در همین نقطه است که جای پای زن تبلور مییابد و او هنرمندانه نقش زن را در تاریخ روستاها (پاریز و دیگر روستاهای ایران) و کرمان و ایران (توجه به سهگانۀ تاریخ مردم، محلی و ملی)، با رویکرد ادبی و طنز، میکاود و به دستاوردهای پژوهشی نائل میآید.[16]
تاریخنگاری باستانی پاریزی به ویژگیهایی آراسته است که خاص اوست. از همین رو، دربارۀ سبک و اسلوب او نقد و نظرهای گوناگونی وجود دارد. عبدالرسول خیراندیش سه مقولۀ «منش، بینش و روش» را در بررسی تاریخنگاری او مهم میداند و از دیگر سو معتقد است که باید سه جنبۀ «دانش، کوشش و جوشش» را در مطالعة آثار او در نظر گرفت.[17] رودی متیو نیز، با همین نگاه، جایگاه باستانی پاریزی را در تحول تاریخنگاری دورۀ معاصر ایران، بهویژه تاریخ مردم و تاریخ محلی ــ که البته موضوع زن از همین جنبه قابل تأمل است ــ ممتاز میداند.[18]
پژوهشگران تاریخنگاری باستانی پاریزی را بیشتر به «تاریخنگاری مردم» تعبیر کرده، اما به بررسی «تاریخنگاری زن» در اندیشة او نپرداختهاند.[19] یکی از مهمترین توصیفها دربارۀ سبک تاریخنگاری باستانی پاریزی از آنِ خیراندیش است که آن را «تاریخنگاریِ زنده» میخواند و دلیل آن را نیز این میداند که او «گذشته را به حال میآورد.»[20] تقریباً همان تعبیری که زریابخویی به کار برده و معتقد است در اندیشۀ باستانی پاریزی «گذشته مقدمۀ حال است.»[21]
نگاه باستانی پاریزی به اقتصاد را میتوان یکی از مهمترین ساحتهای اندیشۀ تاریخنگاری او دانست. او روستا را روح تاریخ و بستر اصلی اقتصاد ولایات و کشور میداند. سیاست و اقتصاد عصر صفوی، حماسة کویر، اژدهای هفتسر (جادة ابریشم)، آفتابۀ زرین فرشتگان، خاتون هفتقلعه و دیگر آثار او از جمله در مجموعۀ هفتی دربردارندة فصول و مقالاتی دربارۀ تاریخ اقتصادی ولایات گوناگون، از جمله کرمان، تجارت و تعاملات جهانی در جادهها، نقش قنات و روستا در اقتصاد هستند که در آنها توجه ویژهای به نقش اقتصادی زن در تاریخ کرمان و ایران شده است.
یکی از بارزترین شواهد که حاکی از پیوند میان زن، اقتصاد و تاریخ محلی در تاریخنگاری باستانی پاریزی است، نظریات او دربارۀ نقش اقتصادی زنان است، جایی که هم این نقش را تحلیل میکند و هم وظایف زنان را در فرزندآوری و تربیت فرزند بهعنوان معلمان خانواده و میراثداران فرهنگی تبیین مینماید. در واقع او صرفاً به زن، بهویژه زن روستانشین، بهعنوان بخشی از جامعه که در اقتصاد نقش دارد نگاه نمیکند و نقش او را در فرهنگ و نهاد خانواده، بهمثابۀ نهاد آموزش، میکاود. او در جایی، ضمن بررسی تقابل کار در خانه و بیرون، جایگاه زن را با زبان طنزی که خاص اوست، اینگونه تعریف میکند:
تهیة ابریشم در شهرها و ولایات و عبور ابریشم از راهها کارهای جنبی بسیاری نیز با خود میآورد و یکی از این کارها که استاد شیطان در آن دست دارد، این بود که ابریشم به زنان امکان میداد که کارهای تولیدی و سودآور از پرتو آن داشته باشند. و در واقع آنها را از ماشین جوجهکشی تولید بچه در خانه، تبدیل میکرد به زنی که در مزارع برای گردآوری برگ توت، و برای حفظ دانۀ تخم کرم و گرم نگه داشتن آن ــ حتی در سینه و کمربند و زیر بغل خودــ و بعد کشیدن پیله و رِشتن و بافتن و همة این کارها در تمام سال فعالیت داشته باشند، دیگر قالی ابریشمی که جای خود دارد.[22]
او همچنین اشاره میکند که هنر قالیبافی «به همت سر انگشتان نازک دخترانه و پسران خردسال و طراحان و نقاشان زبردست و رنگرزهای چیرهدست جای پایی در اقتصاد کرمان به دست آورد.»[23]
چنین مواردی نشان میدهد باستانی پاریزی از کوچکترین نقشها در تکوین و بالندگی امور اقتصادی غافل نمیماند. چنانکه در پژوهشهای خود از نقش پیرزنی که در قلب کویر با اندکی آب شور، اما با سرور، زندگی را به سر میبرد و با دوک نخریسی نقشی ناپیدا در اقتصاد مملکتی بزرگ دارد، نمیگذرد.[24]
باستانی پاریزی خود اهل روستا بود. بنابراین، نقش زنان کویرنشین و بانوان کوهنشین البرز و زاگرس و نیز جایگاه زنان را در میان خردهفرهنگهای گوناگون ایرانی خوب میشناخت. شاید اشتباه نباشد اگر بگوییم او در بسیاری از نوشتههای خود، تحت تأثیر همین شرایط اقلیمی کرمان، جغرافیا و جبر محیط را مؤثر میداند: «جبر اقتصادی کویر از زن کویری موجودی میسازد که باید خودش بشود زایندهرود کویر. او قانع، پیشبین، مقتصد و آیندهنگر است. ذخیرة خانه را براساس بودجهبندی دقیق حفظ میکند، و البته هر مردی با چنین برنامهای زندگی خوشبختی خواهد داشت.»[25]
صرفاً پژوهشگر نکتهسنجی مانند باستانی پاریزی میتواند به چنین برداشتی از رابطۀ زن و اقتصاد ولایات کویری دست یابد که این موضوع را میتوان دلیلی بر تسلط او در برقراری رابطه بین زن و تاریخ اجتماعی، تاریخ محلی، اقتصاد و اقلیم و طبیعت (محیط زندگی) دانست. نکتة قابل توجه این است که در قدیم زنان فعالیتهای مربوط به خود را داشتند و رعایت حریم بین زن و مرد بسیار اهمیت داشت. تاریخ گواهی میدهد که مردان بنا به اعتقادات مذهبی و آداب و رسوم عزت و جایگاه زن را زیر پا نمیگذاشتند و مانند امروز به او به دید یک کالای تبلیغی در امر تجارت و بازاریابی نگاه نمیکردند و باستانی پاریزی کاملاً متوجه این موضوع است.
باستانی پاریزی در کتاب گذار زن از گدار تاریخ در کنار بررسی «جای پای زن در سیاست»، به جایگاه او در اقتصاد محلی و ملی نیز پرداخته و او را پیروزِ گردنههای سخت اقتصادی دانسته است. این دیدگاه در تفاوت نقش اقتصادی زنان در مواجهه با شیوههای گوناگون معیشت مبتنی بر اقتصاد شهری، روستایی و عشایری بهتر نمود مییابد. نکتة مهم در بررسی رویکرد باستانی پاریزی به تاریخ محلی این است که او صرفاً به اقتصاد روستایی و شهری نمیپردازد، بلکه در بیشتر آثارش به زندگی عشایری هم توجه دارد. مهمترین اثر او در این باره کتاب پیغمبر دزدان است که در مقدمۀ مفصل آن به نقش ایلات کرمان از جمله ایل بچاقچی، ایل لری، و دیگر عشایر سیرجان و کرمان پرداخته است.[26] در جایجای آثار او به نقش زنان عشایر و فعالیتهای اقتصادی آنان در تاریخ کرمان اشاره شده است. او در بررسی تفاوت نقش زنان در دو نوع کلی زندگی شهری و عشایری معتقد است:
باری این روحیة گوسفندداری که لازمة آن کوچ کردن همراه گوسفند است، به عقیدة من، طبیعیترین روال زندگی در خاورمیانه و آسیای مرکزی محسوب میشود و نتیجة این خانه بر دوشی و جابهجایی ــ که ییلاق و قشلاق میگویند ــ یک عامل تازه را الزاماً به جامعة بشری تحمیل میکند و آن دخالت و همکاری لازم و غیرقابل انکار زن یعنی جناح دوم جامعه در کارها است.[27]
تأکید او بر نقش زنان عشایر نکتهای نیست که از نگاه دیگر مورخان پنهان مانده باشد، بهویژه آنکه تاریخ ایران با عشایر در هم آمیخته است، بهویژه اقوام عشایری که از دو جناح آسیای مرکزی و قفقاز به ایران کوچ کردند و بر سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع آن تأثیر گذاشتند.
از دیگر سو، زنان روستایی در امر تولید نقش مهمی دارند و همدوش مردان به کار شبانی و روستایی میپردازند. آنها نیز حق اظهار نظر دارند، و میتوانند در امور مهم مشورت دهند و دخالت کنند. در جامعة شبانی، «ملکههای اقتصاد شبانی» ناچارند شب و روز همقدم و همشانۀ مردان به کار و فعالیت بپردازند. و این باعث میشود در اقتصاد شبانی حقوقی مشابه حقوق مردان برای خود کسب کنند. براساس همین شیوة «زنسالاری» بود که زنان عشایر کوهستان پاریز، همچون «بیبی مریم بختیاری یا بیبی فاطمه لری در هندیز پاریز و غیره، صاحب گلههای هزارتایی» بودند و گروه کثیری از مردان را هدایت و رهبری میکردند.[28] این نگاه نشان میدهد مطابق اندیشۀ تاریخنگاری باستانی پاریزی صرفاً نباید به ترکانخاتون سلجوقی، قتلغخاتون قراختایی، پریزاد هخامنشی، مهدعلیا قاجار و دیگر زنان نامدار عرصۀ سیاست توجه کرد، بلکه نقش ملکههای شبانی را نیز باید دید و بررسی کرد.[29]
باستانی پاریزی در آثار خود تاریخ محلی (انبوه آثار او دربارۀ کرمان)، تاریخ اقتصادی (در آثاری مانند حماسۀ کویر، سیاست و اقتصاد در عصر صفوی و...) و تاریخ اجتماعی (در آثار مجموعۀ هفتی/ سبعۀ ثمانیه) را به هم پیوند زده و در همة آنها رابطة میان زن و اقتصاد محلی ـ روستایی را به صورت پراکنده و جسته و گریخته بررسی کرده، اما هیچگاه مستقلاً بر این موضوع تأمل نکرده است. در واقع، میتوان از لابهلای آثار او، به صورت پراکنده، انبوهی از اطلاعات را دربارۀ نقش اقتصادی زن در تاریخ ایران استخراج و بررسی کرد، اما سرانجام نمیتوان برداشت واقعی او را در این باره تبیین کرد.
فرهنگ در تاریخنگاری باستانی پاریزی حلقۀ میانی سلسلهمراتب جوامع خُرد در تاریخ ولایات و کشور و تمدن ایرانی در سطح کلان است. اگر بخواهیم نقشی را که او برای فرهنگ قائل است، به زبانی ساده بیان کنیم، باید به این جملة مشهور او دربارۀ ماندگاری زبان فارسی اشاره کنیم که معتقد است این زنان ایرانی بودند که قومیت و هویت و زبان ایرانی را ثابت نگه داشتند:
این زبان را چه عواملی پایدار و برپا نگه داشته و نگذاشته است به سرنوشت زبانهای یونانی، در آسیای صغیر، و زبان نبطی در عربستان و زبان قبطی در مصر و شمال افریقا دچار شود. تعجب نخواهید کرد، اگر بگویم نصف مردم ایران لااقل در این کار سهم دارند، و آن نصف مردم در واقع زنان این مملکت هستند، و برای شاهد دعوی اشاره میکنم به واقعة تاریخی، یعنی ازدواج دستهجمعی ده هزار سرباز یونانی با ده هزار دختر ایرانی در حوالی ۳۲۵ پیش از میلاد که تا زمان ما بیش از ۲۳۰۰ سال فاصله دارد.[30]
باستانی پاریزی به ماجرای ساخت شهرها و یا تغییر نام آنها در عصر اسکندر و شکلگیری اسکندریهها اشاره میکند و آن را در زمرة اهداف یونانیان و اسکندر برای از بین بردن هویت ایرانی در عصر تسلط فرهنگ هلنی میداند و معتقد است این زن ایرانی بود که ایران را از این خطر نجات داد و بهرغم ازدواج با مردان یونانی، توانست فرزندانی با فرهنگ ایرانی تربیت کند و به استمرار هویت ایرانی بکوشد. او همین امر را پس از تسلط اعراب و نیز ترکان و مغولان نیز مهم میداند.
محقق تاریخ کرمان، بیش از هر پژوهشگر دیگری، بر تاریخ کرمان تسلط داشته و بهویژه در قلمرو زمانی تاریخ میانه و تاریخ معاصر ایران هر گاه اثری دربارۀ کرمان تصحیح و یا تألیف کرده، در حواشی و مقدمههای مفصل بخشهایی را به نقش فرهنگی زنان اختصاص داده است. او در بحث از دوام زبان فارسی به این نکتۀ مهم نیز اشاره میکند: «چهارصد سال ترکان سلجوقی، ترکان غز، ترکان قراختایی و ترکمانان تیموری بر کرمان سلطنت کردند و امرای آققویونلو و صفوی کرمان همه ترک بودند و امرای قاجار، همة شاهزادگان قاجاری به همین روال، اما امروز حتی یک کلمة ترکی در زبان کرمانیها گفتوگو نمیشود.»[31] اگرچه این نکته جای نقد دارد، زیرا پس از گذشت حدود هزار سال از حضور ترکان سلجوقی در کرمان هنوز برخی از سالمندان ایلات افشار، بچاقچی، سلجوقی به زبان ترکی صحبت میکنند، اما واقعیت همان است که باستانی پاریزی میگوید و در زبان فارسی با لهجۀ کرمانی زبان ترکی رسوخ نکرده است و گاه در یک منطقه مانند جنوب سیرجان ایلات ترک و عرب و لر در کنار هم زندگی میکنند و هر یک زبان خاص خود را به کار میبرند.
باستانی پاریزی گاه بر نقش فرهنگی زنان ادیب و اندیشمند پای میفشارد و زنان مشوق هنر و فرهنگ را میستاید، از جمله طاهره صفارزاده، بانوی همشهری و همعصر و همقلم خود، و نیز گوهرشاد خاتون و عروسان هنردوست او را که در عصر تیموری نقش مهمی در ساخت و سازهای وسیع مشهد و هرات داشتند.[32]
باستانی پاریزی با اشاره به مصرعی از علامه اقبال لاهوری ــ «زندگی در صدف خویش گهر ساختن است» ــ زن را همچون صدفی میداند که برای استمرار حیات بشریت «گهرساز» است.[33] وی هر جا میخواهد از شخص مهمی سخن بگوید، اطلاعاتی دربارۀ نقش فرهنگپرور مادر آن شخص نیز بیان میکند که این نشاندهندۀ عمق توجه او به نقش زن در تاریخ است.[34] این رویکرد باستانی پاریزی را میتوان از شاخصههای تدوین شجرهنامهها و جایگاه آنها در تاریخ محلی دانست، زیرا آثار او مملو از نسبشناسی دودمانهاست و این کار او صرفاً به شجرهها و انساب کرمان خلاصه نمیشود و دودمانهای دیگر ولایات ایران را هم دربرمیگیرد.
زن در موازنۀ تاریخ سیاسی محلی و ملی
مورخان ایرانی بهندرت دربارۀ زندگی خصوصی بزرگان و امرا نوشتهاند. در واقع سایۀ ستبر تحولات سیاسی، اداری و نظامی مانع از آن شده است که نگاهشان را متوجه «اندرونی» کنند، خصوصاً از روابط بزرگان و امرا با زنان و روابط زنان خانواده با یکدیگر و دخالت آنها در سیاست مملکت بسیار به اجمال و کنایه سخن گفتهاند، آن هم بیشتر زمانی است که زنان وارد عرصۀ سیاست شده باشند که ناگزیر باید به نقش آنها بپردازند. از دیدگاه باستانی پاریزی، مردان «آنقدر اکراه دارند از اینکه نام زن را به زبان یا قلم آرند که گویی کتاب نامحرم است، همان حکایت صدا کردن قدیم [زنان را به نام فرزند پسر] در خانههای قدیمی است.»[35]
سخن نگفتن از زنان و بیتوجهی به آنان در تاریخنگاری رسمی، علاوه بر ترسیدن از احتمال افشای نام آنها، شاید به دلایلی چند مربوط باشد، از جمله خصوصیات اخلاقی و روحی مورخان، حجب اجتماعی، عصمت مذهبی، سنتهای فرهنگی و دلایل دیگر. اما این سبب نمیشود که از نقش تاریخساز زنان در تاریخ غفلت کرد، خصوصاً وقتی بدانیم که بسیاری از اوقات علت تغییرات سیاسی و حتی «کشته شدن سرداران و بزرگان و جنگهای بینالملل و آشفتگی اقتصاد و حتی سقوط دولتها» مسائل خانوادگی بوده است.[36] باستانی پاریزی گاه در رویدادهای بزرگ جای پای زن را بیش از آنکه در نظر دیگر مورخان مهم بنماید، مورد توجه قرار میدهد.
باستانی پاریزی با همان سلاست و روانی و البته ظرافت و نکتهسنجی به نقش سیاسی زنان نیز پرداخته است. در تاریخ سیاسی ایران همواره مردان در حکمرانی و فرمانروایی گوی سبقت را از زنان ربودهاند، اما موارد استثنایی هم وجود دارند که زمینه را برای تبیین تحلیلهای او دربارة نقش سیاسی زنان فراهم میسازند، از آن جملهاند پادشاهان زن در اواخر روزگار ساسانیان، حکمرانان زن در تاریخ پادشاهی قراختاییان کرمان مانند قُتلغخاتون، و یا مادران و زنان مؤثری همچون ترکانخاتون، همسر ملکشاه سلجوقی، مهدعلیا همسر ناصرالدینشاه و دَهها نمونۀ دیگر.
از میان مقالات باستانی پاریزی، چندین مقاله به «جای پای زن در تاریخ و سیاست» میپردازند، مانند «جای پای زن در شکست قادسیه»،[37] «جای پای زن در نبرد گوادولوپ»[38] و مهمتر از همه مقالاتی با عنوان «زن و جنگ» در کتاب گذار زن از گدار تاریخ که صورت نهایی نقش زن را در نبردهای بزرگ نشان دادهاند. [39] همۀ این مقالات بیشتر به تاریخ سیاسی در هر دو سطح ملی و محلی اشاره دارند. اما در مقالات «گذار زن از گدار زندگی» (1357) رویکرد او به نقش زن در تاریخ سیاسی محلی پررنگتر است. این مقالات که بعدها در سال 1384 به شکل کتاب درآمدند، مجموعهای از سلسلهمقالات او در نشریة یغما بودند.
زنان در اشعار باستانی پاریزی
شعر بخش جداییناپذیر قلم و اندیشۀ باستانی پاریزی است. او هم خود شاعر بوده و هم بر گنجینۀ ادب فارسی و عربی تسلط داشته است. چنانکه گاه بنا به ضرورت در آثار تاریخی خود از شواهد شعری بهره گرفته است. به بیانی دیگر، زبان باستانی پاریزی در خلق متون تاریخی به شعر آمیخته است. با توجه به اینکه «شعر و طنز دو وجه غالب ادبی و مورد علاقۀ باستانی پاریزی در تاریخنگاری هستند، متناسب با هر موضوع تاریخی معمولاً بیت شعری از شاعران زبان فارسی را در نوشتۀ خود جای داده و طنز را در تاریخنگاری بهمثابة شکر در کنار قهوۀ تلخ» دانسته است.[40] شماری از وجوه مهم کاربرد شعر را در تحلیلهای تاریخی باستانی پاریزی میتوان چنین بیان کرد: پیوند میان تاریخ و سیاست، پیوند میان جامعه و مسائل اجتماعی، طنز و حتی برخی از ابعاد مهم رویدادهای تاریخی (مکان، زمان انسان) و از آن میان مسائل زنان.
در برخی از اشعار باستانی پاریزی که جنبۀ انتقادی و اجتماعی دارد، زن در برابر مرد ستایش شده است. در دو مجموعۀ شعری او، یادبود من (1327) و یاد و یادبود (1365)، در کنار موضوعاتی مانند جامعه، تاریخ و سیاست، مسائل زنان نیز کاملاً بازتاب یافته که البته آمیخته با نگاه طنزآمیز باستانی پاریزی به مسائل اجتماعی است.[41]
اشعار باستانی پاریزی بازتاب زمانۀ اوست. او در اشعار خود همزمان با تحولات اجتماعی به موضوع زن در جامعۀ ایرانی نیز توجه دارد. مثلاً همانطور که در اشعار دهۀ 1320 او (مجموعۀ یادبود من)، تحولات اجتماعی پس از شهریور 1320 و پیش از ملی شدن صنعت نفت بهخوبی منعکس شده است،[42] اشعار او در دهههای 1330 و 1340، بهویژه در پی تحولات ناشی از تشکیل شورای زنان و اهمیت یافتن آنان در نهاد قانونگذاری پس از مجلس بیستم شورای ملی، به نقشآفرینی جدید سیاسی زنان در ایران اشاره دارد.
نگاه باستانی پاریزی به زن و برداشتهای او از تاریخ اجتماعی در شعر «مهر دختر» به هم میآمیزد. این شعر که به ماجرای زنده به گور کردن دختران در شبهجزیرۀ عربستان در عصر جاهلیت میپردازد، تحلیل روشنی از جامعهشناسی تاریخی عصر جاهلیت است:
اعرابیای خدای بدو داد دختری |
او دخت را به سنّت خود ننگ میشمرد |
هر سال کز حیات جگرگوشه میگذشت |
شمع محبت دل او بیش میفسرد |
روزی به خشم رفت و ز وسواس عار و ننگ |
حکم خرد به دست رسوم و سنن سپرد |
بگرفت دست کودک معصوم و بیخبر |
تا زندهاش به خاک کند سوی دشت بُرد |
او گرم گور کندن و از جامة پدر |
طفلک به دست کوچک خود خاک میسترد[43] |
باستانی متأثر از شرایط سیاسی و اجتماعی دوران زندگی خود، بهویژه در دهههای 1320 تا 1340 که دورۀ اوج اشعار او به شمار میرود، به جایگاه زن در تاریخ نیز توجه دارد. اشعار او در دهۀ 1320 که همزمان با دوران جوانی اوست، مناسب با فضای اجتماعی زنان و حتی با رویکرد مکانی مانند فضای پیرامون خیابان لالهزار، حضور دختران در فضای علمی دانشگاه تهران و حضور زنان در برنامههای موسیقی کشور سروده شده است. نباید فراموش کرد که باستانی پاریزی در موسیقی نیز دستی بر آتش داشته و با موسیقیدانان عصر خویش حشر و نشر داشته است. از آن گذشته در کتاب نای هفتبند نشان داده که در سرودن اشعار موسیقایی از تاریخ اجتماعی و فرهنگی روزگار خویش نیز بهره برده است.
باستانی پاریزی در آثار منثور خویش نیز به فراوانی از شعر بهره برده است. کتاب پیغمبر دزدان او که تصحیحی از مجموعۀ مکاتیب و اشعار شیخ محمدحسن زیدآبادی متخلص به نبیالسارقین است، در موضوع زن از این نظر اهمیت دارد که «اُمالسارقین»، همسر پیغمبر دزدان، نیز جای پایی در روایتهای او دارد. بر مُهر نگین انگشتری این زن چنین نوشته بوده است:
من از این روی امالسارقینم / که با پیغمبر دزدان قرینم[44]
کتاب مار در بتکدۀ کهنه نمونۀ بارزی از بهرهمندی باستانی پاریزی از شعر در تاریخنگاری و نویسندگی است. نکتۀ مهم در این کتاب بررسی توأمان نقش زن در تاریخ و سیاست و مقایسۀ این دو با نقش و کارکرد «مار» در ادب فارسی و برداشتهای عامه از آن است.[45] در همین قسمت باستانی پاریزی ورود زنان به عرصۀ سیاست را نهتنها توصیه نمیکند بلکه ایشان را از این کار برحذر میدارد.[46] باستانی پاریزی بیشتر اشعاری که دربارۀ جایگاه زن سروده و یا از مراجع ادبی استخراج کرده، به مناسبتهای گوناگون در کتاب گذار زن از گدار تاریخ ثبت کرده و دربارۀ هر موضوع تحلیلهای تاریخی به دست داده است.
نقش علمی و آموزشی زنان
حضور زنان در عرصههای علمی، آموزشی و تربیتی از مهمترین موضوعات تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران است. نقش ایشان بهعنوان آموزگارانی هم در اندرونی و هم در عرصۀ بیرونی مقولهای مهم در تاریخ نهادهای علمی و آموزشی ایران به شمار میرود. همانطور که درخصوص حضور زنان در عرصۀ سیاست از دیدگاه باستانی پاریزی گفته شد، محدودیت حضور زنان در عرصههای اجتماعی و آموزش نیز در تاریخ ایران مسئلهای فراگیر بوده است، چنانکه دستاورد یک تحقیق در این خصوص نشان میدهد:
فقدان حضور مؤثر عمومی زنان در عرصۀ اجتماعی و ضعف قدرت تصمیمگیری ایشان در حوزۀ عمل جمعی، در نتیجۀ اعمال شیوۀ تربیتی متفاوت از مردان و ممنوعیت آنان از سوادآموزی و مجبوریت ایشان به انزواطلبی بوده است که الگوهای تربیتی خواهان آن بودهاند و مردان را به حفظ این سنت ترغیب و تشجیع میکردهاند. با وجود این، وجود استعداد فردی در برخی از زنان و انتهاز فرصت ایشان از شرایط مساعد پیرامونی، علیرغم بازدارندگیها، شکوفایی استعدادهای آنان را ممکن و میسور میساخته است که، به دلیل محصور ماندن در حوزۀ عمل شخصی، ناتوان از جریانآفرینی فرهنگی و اجتماعی بوده است.[47]
در تاریخ فرهنگی ایران نویسندگان، شاعران، هنرمندان و چهرههای فرهنگی زن کم نیستند، اما تا شکلگیری آموزش و پرورش رسمی و گسترش نهاد آموزش عالی در سدۀ اخیر چندان که باید، بهدرستی و روشنی، به آنها توجه نشده است.[48] باستانی پاریزی بهعنوان یکی از پیشگامان توجه به زنان قلم به دست نهتنها در بیشتر آثار خود از ایشان یاد کرده، بلکه بسیار از آنها نقلقول آورده و تحلیلها و روایتهای خود را به آثارشان مستند کرده است. بهعلاوه، او از نقش زنانی که خود قلم به دست نبوده، اما در کنار قلم و دوات نویسندگانِ نامآور نشسته و دود چراغ خوردهاند، غافل نمیماند. چنانکه کتاب گذار زن از گدار تاریخ را به همسر عارفۀ خویش بیبی حبیبه حائری ــ دختر میرزایوسف ارشاد علیشاه که خانوادۀ او از بزرگان خانقاهنشین کرمان بودهاند ــ تقدیم میکند و قدردان اوست که در بیش از 60 سال زندگی مشترک این فرصت را برای او فراهم کرده است تا بتواند با فراغ بال 60 کتاب خود را بنویسد. او پس از وفات همسر خویش این کتاب را به او تقدیم میکند. در جایی دیگر نیز چنین از او یاد میکند:
من با اینکه بیش از پنجاه کتاب، زیر سایۀ مرحمت همین شریک زندگی نوشتهام که بسیاری از آنها بیش از پنج بار و ده بار چاپ شده است... و اندکی کمتر از هزار مقاله تاکنون چاپ کردهام، و با اینکه این خانم بیش از پنجاه بار دعای سفر در گوش من خوانده و از زیر قرآن برای سفر حج و عتبات و پاریس و لندن و دهها نقطۀ دیگر مرا رد کرده است و همۀ دار و ندار خود را در راه سعادت من و فرزندانم سودا کرده، و به قول فلسفیون، وجود او در خانۀ من (خیر مطلق) است، با همۀ اینها، من هم مثل دکتر غنی از همه اسم میبرم ولی از این زن اسم نمیبرم که نمیبرم.[49]
از همین نگاه، مورخان و نویسندگان و اندیشمندان را مورد خطاب قرار میدهد که چرا هیچگاه از همسران خود در آثارشان یادی نکردهاند. به باور او، «گویی من باب رعایت جوانب خصوصی بوده، که از این امر دریغ کردهاند. و حال آنکه کیست که نداند دو تن هستند که در تدوین کیفیت حیات یک شخصیت تاریخی بینهایت مؤثر هستند: یکی مادران، دیگر زنان و همسران.» این نگاه باستانی پاریزی آنجایی جذابیت و تأثیر خود را نمایان میسازد که به این جملات توجه شود: «غفلتی که این بزرگان در مورد همسران خودشان کردهاند... از طبری گرفته تا شیخ خرقانی از خواندمیر گرفته تا بیهقی، سقراط، شیخ انصاری، اعتمادالسلطنه و دکتر غنی، همۀ اینها حق بزرگ زنان خود را فراموش کردهاند.» مثلاً «طبری در زندگانی خویش عادات غذایی خاصی داشت، اما جالب اینکه هیچ کجا نامی از همسر این مرد بزرگ در میان نیست. در حالی که همه میدانیم که هر مرد بزرگ زنی بزرگتر از خود دارد.»[50]
باستانی پاریزی اندیشمندانی را که زنانشان را به حال خویش رها میکردند و در طلب علم، و حتی دین، به گوشه و کنار دنیا میرفتند، سرزنش میکند. او با اینکه از شیفتگان بیهقی، ناصر خسرو، فردوسی و دیگر بزرگان علم و ادب ایران است، اما رویکرد انتقادی خود را فراموش نمیکند، برای نمونه دربارۀ ناصر خسرو مینویسد:
در هیچ کتاب و هیچ مجموعهای، یادی از همسران فداکار هنرمندان و بزرگان ثبت نشده است. کیست که انکار کند میزان فداکاری زنی که شصت سال با ناصر خسرو همراهی و همداستانی کرد. وی هفت سال همسرش را در دهات بلخ بیسر و سامان و بیخرجی گذاشت، و به امید دیدن المستنصربالله، خورشید فاطمیِ دیار مغرب، راهی دیار عرب و مصر شد. زنی با چنین مردی که دهها سال سازگاری کرد تا توانست آثاری همچون قصاید غرای بینظیر، سفرنامه، روشنایینامه، جامعالحکمتین و امثال آن را به وجود آورد.[51]
باستانی پاریزی به آنان که در کتابهای عظیم خود حتی نامی و نشانی از زنان خویش نیاوردهاند، اعتراض میکند. مثلاً دربارۀ حاج ملا هادی سبزواری میگوید که بیگمان همسر او «وسایلی فراهم ساخته تا بزرگترین فیلسوف قرن گذشتۀ ما بهراحتی خیال بتواند کتاب اسرار الحکم خود را به جامعۀ فیلسوفان عهد تقدیم کند،» ولی او «از همسر خود مطلقاً نامی» نبرده است.[52]
باستانی پاریزی اشارۀ جالبی به علیاکبر سیاسی و قاسم غنی دارد و اشارۀ او این نکته را نمایان میکند که این غفلت صرفاً به مورخان و نویسندگان و مشاهیر هزار سال پیش مربوط نمیشود، بلکه حتی در دورۀ معاصر و در زمانهای که زنان در عرصۀ سیاسی و اجتماعی در پی تغییر جایگاه خود هستند، شخصی چون «دکتر سیاسی فراموش کرده در یک کتاب سیصد صفحهای حتی یک بار نام مادرش را به زبان آورد.» همچنین همسر دکتر غنی سبزواری، «بانویی فداکار که توانست طی مجاهدت کمنظیر خود» دکتر غنی را سفیر و وزیر و استاد و مشاور و معلم شاه کند، «در هیچ کدام از کتابهای پرارزش دکتر غنی جایی درخور خویش ندارد،» در صورتی که همۀ یادداشتهای دکتر غنی را همسر وی یادداشت و حفظ میکرده است.[53] اقبال آشتیانی نیز «که خودش یک طبری اروپاگشته و سوربوندیده در روزگار ماست، از اینکه نام مادرش را ببرد دریغ میورزد. مثل اینکه اسم ناموس آدم را نباید نامحرم بشنود.»[54] در مقابل، باستانی پاریزی شیخ انصاری را ستایش میکند و میگوید «افسوس که هیچ کدام از بزرگان ما انصاف یا لااقل توجه مرحوم شیخ انصاری صاحب جواهر را نداشتند، که وقتی نگاه به انبوه رسالات، کتب و تألیفات خود میانداخت، ناچار اعتراف میکرد و میگفت: اگر عیال من از حقش نمیگذشت من نمیتوانستم این کتابها را بنویسم.» همچنانکه علامه طباطبایی را از همین دیدگاه تمجید میکند.[55]
گویا در گذشته مردان، و حتی بزرگان مذهبی، از اینکه از جنس زن سخنی بگویند ابا داشتند و به خاطر حجب و حیا در جمع خود سخنی از زنان به میان نمیآوردند. بزرگان قدردانی و محبت خود را جز در محیط خانه ابراز نمیکردند و اعتقادی به درج آن در تاریخ نداشتند. از نظر آنها همین که به صورت کلی از جایگاه زن و حق مادر و همسر سخن گفته شود کافی است. تاریخنگاران هم همین رویکرد را داشتند. آنها زنان را جزء مسائل خصوصی مردها به شمار میآوردند و از آنها جز در مواردی که تأثیر قابل توجهی در مسائل اجتماعی داشتند حرفی نمیزدند. و شاید باستانی پاریزی در اینجا بیش از کشف تاریخ، به تاریخ اعتراض کرده باشد. «پردهنشین» ماندن زنان در تاریخ ایران موضوعی است که بیتردید بر آرا و اندیشههای باستانی پاریزی تأثیر گذاشته است. شواهد بسیاری در تاریخ میانۀ ایران و سدههای اخیر وجود دارد که نشان میدهد زنان بر پایۀ بسیاری از سنتهای اجتماعی و فرهنگی مجال حضور در جامعۀ بیرونی را نداشتهاند.[56]
باستانی پاریزی در تاریخنگاری خویش به دنبال صفات و خصوصیاتی از زنان بود که در تاریخ مجال بروز یافته و حتی تاریخنویسان را وادار کرده است از آنها بنویسند. گویی او هر صفحه از تاریخ را که میخواند از ذهنش این میگذشت که آیا زن مایۀ انحراف و سرنگونی در تاریخ بوده یا مایۀ اصلاح و رشد؟ او به ویژگیهایی چون فداکاری، شجاعت از نوع زنانه، قناعت و آیندهنگری، زیبا و رقیقالقلب بودن، کدخداگری، لجاجت و کینۀ زنانه اشاره میکند و به سبک و سیاق خود برای هر کدام شواهدی از متون تاریخی میآورد. آنچه برای او در تاریخنگاری مهم است، صرفاً تدوین تاریخ مؤنث در برابر تاریخ مذکر نیست، بلکه نگاه او به زن در تاریخ، نگاهی است مکمل. وی تاریخنگاری بدون توجه به نقش زن را ناقص میداند. به بیان او، نواب وکیل یزدی که با دموکراتها سروکار داشت «وقتی سالدات روس سرتاسر ایران را گرفت (؟) حتی کرمان را از قشون خود پر کرد، یک نفر آلمانی که در کرمان مانده بود، یکی از رعایای کرمان او را به خانه برد، بدون اینکه صد دینار از او بخواهد، نگهداری کرد. اهل و عیال او به قول نواب وکیل چه فداکاری کردهاند. یک سال مرد غریبه را در سال قحطی، نان و خرجی دادهاند و حتی همسایه هم خبر نشده است.»[57] از دیگر سو، یک زن روستایی فداکار را ستایش میکند که به اندازۀ صد مرد قدرت روحی داشته است: «حرفی را که ما اهل تاریخ که بعضیمان ادعای مردی و مردانگی هم داریم بعد از هزار و سیصد سال از ترس خراسانیها و همولایتیهای ابومسلم با ترس و لرز به زبان میآوریم، این زن 25 سال بعد از ابومسلم و در حضور یاران و خونخواهان بیامان ابومسلم به زبان آورده است.»[58]
در نگاه قهرمانمحوری هم باستانی پاریزی همین رویکرد را دارد: «قهرمانان شاهنامه عموماً مردها هستند و طبعاً خوانندگان آن هم مردهای جنگجو و برتریطلب. اما یک مورد استثنایی هست که اساس داستان بر احوال یک زن نهاده شده و در واقع قهرمان آن یک زن است، در حالی که تقلیدی است از شاهنامه و معروف است به جهانشاهنامه.»[59]
باستانی پاریزی در شمار پژوهشگران و مورخانی است که صاحب سبکی ویژۀ خود است. او با کمک گرفتن از تاریخ فرودستان یا تاریخ عامه، آثار خود را در موضوعاتی مانند تاریخ کرمان و پاریز (تاریخ محلی)، جامعه و مردمشناسی تاریخی (تاریخ اجتماعی) و تاریخ زن به گونهای تدوین کرده است که همۀ گروهها و اصناف میتوانند از آن بهره ببرند و از این رو تاریخنویسی او «عامهپسند» تلقی میشود. در این میان، بررسی جای پای زن در تاریخ از مهمترین مؤلفههای نگاه باستانی پاریزی به تاریخ است. او یکی از نقاط ضعف آثار تاریخی را بیتوجهی مورخان به نقش زن در تحولات و رویدادهای گوناگون تاریخی میداند.
باستانی پاریزی از زمانی که نخستین اثر خود را با عنوان «تقصیر با مردان است، نه زنها» در جراید کرمان منتشر کرد تا آنگاه که کتاب گذار زن از گدار تاریخ را نوشت، همواره توجه ویژهای به «جای پای زن» در تاریخ، اقتصاد، جامعه، فرهنگ و سیاست داشت و حتی در اشعار او نیز این موضوع قابل تأمل است. بررسی اندیشههای باستانی پاریزی در این باره نشان میدهد که او با نگاهی به ضربالمثل «همیشه پای یک زن در میان است» تاریخ را کاویده و از درون تحلیلهای خود جای پای زن را در تاریخ نشانهیابی کرده است.
مهمترین دستاورد باستانی پاریزی در این واکاوی، بررسی نقش اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی زنان در نهادهای گوناگون و در همۀ لایههای تاریک و روشن تاریخ است. این ایده که باستانی پاریزی «تاریخ را از غار تاریک» به روشنی آورد و بهمثابۀ «صیاد لحظههای تاریخ» توانست تلخی قهوۀ تاریخ را به شکر ادبیات و طنز شیرین کند، نشان میدهد که توجه او به تاریخ اجتماعی مردم در عمل به نتیجه رسید. و در این عرصه «زن» مهمترین جلوۀ توجه او به نگارش تاریخ اجتماعی و تاریخ مردم است.
نقد جدی برخی از پژوهشگران به حوزۀ فکری باستانی پاریزی و تألیفات و تحقیقاتش این است که او در مجموعۀ آثار خویش، و از آن جمله در کتاب گذار زن از گدار تاریخ، برای نشان دادن جای پای زن در تاریخ نهتنها ادلۀ کافی فراهم نمیکند، بلکه در برخی جاها رویدادهای بزرگ را به علتهایی معمولی و گاه کماهمیت پیوند میدهد و آنها را بسیار مهم قلمداد میکند. این برداشت از آنجا که به سبک خاص باستانی پاریزی در تحریر و نقل روایت مربوط است، گاه به حساب نوع قلم او و سبک نگارشش گذاشته میشود.
[1]. مهمترین اثر باستانی پاریزی با عنوان خاتون هفتقلعه به پیوند میان نقش زنان و دختران با اساطیر ایرانی و از جمله آناهیتا، ایزد آب و باروری، میپردازد، و بیشتر در جامعۀ دانشگاهی و در میان مردم مورد توجه قرار گرفته است. پدرام جم، «دختری درون قلعه است؛ قلعهدخترها و داستانهایشان»، دوماهنامۀ فرهنگ و ادبیات عامه، س 7، ش 26 (خرداد و تیر 1398)، ص 130-131.
[2]. عباس زریابخویی، «گذشته مقدمۀ حال است،» سی گفتار دربارۀ کرمان: هشتمین کنگرۀ تحقیقات ایرانی ـ کرمان، 1356، به نقل از محمدابراهیم باستانی پاریزی، حماسۀ کویر (تهران: نشر علم، 1382)، ص 32ـ36.
[3]. سیمین فصیحی، جریانهای اصلی تاریخنگاری در دورۀ پهلوی (تهران: نشر نوند، 1372)، ص 249ـ279.
[4]. عبدالرسول خیراندیش، «نقد و نظر دربارۀ تاریخنگاری باستانی پاریزی»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا (دیماه 1382)، ص 37-43.
[5]. حسن باستانیراد، «مکتب تاریخنگاری کرمان»، پژوهشگران فرهنگ، س 3، ش 9-10 (زمستان 1383)؛ «باستانی پاریزی، محمدابراهیم»، دانشنامۀ زبان و ادب فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1397)، ص 92-94؛ و نیز «باستانی پاریزی وارث والاتبار بیهقی»، حافظ، ش 23، ص 31-32؛ «از کُت و سُمبههای پاریز تا گذرهای پَت و پَهن تاریخ»، فرهنگ امروز، س 3، ش 15 (تابستان 1395)، ص 98ـ100.
[6]. حسین عزیزی، «جایگاه علمی زنان در تاریخنگاری مسلمین»، پژوهشهای تاریخی، دانشکدۀ ادبیات دانشگاه اصفهان، ش 25 (بهار 1394)، ص 85ـ102.
[7]. از نظر موضوعی، نزدیکترین مقاله به پژوهش حاضر مقالهای در دست انتشار است با عنوان «تاریخنگاری زنان در آثار باستانی پاریزی» (نوشتۀ شکوفه بخشایی شهربابکی، علیرضا ابطحی، احمد کامرانیفر و ابوالفضل حسنآبادی) که چکیدۀ آن در تاریخ 7 مهر 1400 در سامانۀ نشریۀ مطالعات ایرانی قرار گرفته است:
https://jis.uk.ac.ir/article_3015.html
[8]. حسن باستانیراد، «تأملی در خودمشتمالی»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا (مهرماه 1381)، ص 9ـ12.
[9]. محمدابراهیم باستانی پاریزی، گذار زن از گدار تاریخ (تهران: نشر علم، ۱۳۸۴)، ص ۴۰۵.
[10]. باستانیراد، «باستانی پاریزی، محمدابراهیم»، ص 92.
[11]. علی دهباشی، «یادگارنامۀ دکتر محمدابراهیم باستانی پایزی: مردی از تبار تاریخ و فرهنگ»، بخارا، ش 46 (آذر و دی 1384)، ص 32.
[12]. فصیحی، ص 258.
[13]. محمدعلی رنجبر، «پارادایمشناسی تاریخنگاری باستانی پاریزی»، پژوهشهای علوم تاریخی، دورۀ 8، ش 1 (بهار و تابستان 1395)، ص 39.
[14]. باستانیراد، «از کُت و سُمبههای پاریز تا گذرهای پَت و پَهن تاریخ»، ص 98.
[15]. باستانی پاریزی، حماسۀ کویر، ص 432ـ480.
[16]. باستانیراد، «از کُت و سُمبههای پاریز تا گذرهای پَت و پَهن تاریخ،» ص 98ـ99.
[17]. خیراندیش، ص 39.
[18]. Rudi Mathee, “In Memoriam, Mohammad Ebrahim Bastani-Parizi (1925-2014)”, Perspectives on History, The Newsmagazine of the American Historical Association (April 2015), online: www.historians.org.
[19]. برای نمونه، بنگرید به: فصیحی، ص 271. او در توصیف سبک تاریخنگاری باستانی پاریزی از اصطلاح «مردمگرایی» استفاده میکند، اما به نقش زن در این سبک و سیاق هیچ اشارهای ندارد.
[20]. خیراندیش، ص 39.
[21]. باستانی پاریزی، حماسۀ کویر، ص 32.
[22]. محمدابراهیم باستانی پاریزی، اژدهای هفتسر (تهران: نشر نامک، 1380)، ص ۳۲۸ و 297.
[23]. محمدابراهیم باستانی پاریزی، وادی هفت واد (تهران: سلسله انتشارات انجمن آثار ملی، 1355)، ص ۲۷۹.
[24]. باستانیراد، «باستانی پاریزی وارث والاتبار بیهقی»، ص 31.
[25]. محمدابراهیم باستانی پاریزی، حصیرستان (تهران: نشر علم، 1382)، ص 260.
[26]. محمدابراهیم باستانی پاریزی، پیغمبر دزدان (تهران: نشر علم، 1386)، ص 15-120.
[27]. باستانی پاریزی، گذار زن از گدار تاریخ، ص ۴۰۵.
[28]. همان.
[29]. او گاهی به برخی از زنان که در تاریخ ولایات و عشایر نشانی از آنها نیست، اما نقشی مهم در تاریخ ملی ایفا کردهاند، میپردازد. فراز زیر را میتوان نمونهای از توجه او به استخراج چنین دادههای تاریخی برای تدوین جایگاه زن در تاریخ محلی و ملی دانست: بیبی مریم بختیاری دختر حسینقلیخان بختیاری و خواهر سردار ظفر بختیاری که در جنگ جهانی اول، زمانی پس از آنکه ایرانیان وطنخواه مورد تهدید اولتیماتوم روس و بعد مورد هجوم انگلیس قرار گرفته بودند و از بیم بیگانه به مهاجرت در داخله آواره بودند و مأمنی نیافتند، ناچار به کوهستان بختیاری پناه بردند، این زن آنان را پناه داد و در سرنوشت بعدی ایران نقش ایفا کرد. نکتهای که کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته است، زیرا یکی از آن پناهندگان علیاکبر دهخدا و دیگری وحیدی دستگردی بود. برای آگاهی بیشتر بنگرید به: محمدابراهیم باستانی پاریزی، درخت جواهر (تهران: نشر علم، 1379)، ص۱۳۰-۱۳۲؛ همو، کوهها با هماند (تهران: نشر علم، 1394)، ص 225-228.
[30]. محمدابراهیم باستانی پاریزی، شمعی در طوفان (تهران: نشر علم، 1378)، ص 338-339.
[31]. همان، ص 358-360.
[32]. محمدابراهیم باستانی پاریزی، خاتون هفتقلعه (تهران: روزبهان، 1373)، ص 335.
[33]. باستانی پاریزی، گذار زن از گدار تاریخ، ص 184.
[34]. محمدابراهیم باستانی پاریزی، گرگ پالاندیده (تهران: نشر علم، 1391)، ص 412.
[35]. باستانی پاریزی، حصیرستان، ص ۱۸۷.
[36]. محمدابراهیم باستانی پاریزی، بازیگران کاخ سبز (تهران: نشر علم، 1386)، ص ۴۱۰-۴۱۲.
[37]. این مقاله با اصلاحاتی در صفحات 188ـ212 گذار زن از گدار تاریخ بازنشر شده است.
[38]. گذار زن از گدار تاریخ، ص 213-330.
[39]. همان، ص 444-489.
[40]. باستانیراد، «باستانی پاریزی، محمدابراهیم»، ص 92.
[41]. محمدابراهیم باستانی پاریزی، یاد و یادبود (تهران: انتشارات علمی، 1365).
[42]. باستانیراد، «باستانی پاریزی، محمدابراهیم»، ص 92.
[43]. باستانی پاریزی، یاد و یادبود، ص 229؛ این شعر با عنوان «مهر دختر» در گذار زن از گدار تاریخ تکرار شده است. نکتۀ مهم این است که بیشتر اشعار مربوط به زن که سرودۀ ایشان است و یا از مراجع ادبی استخراج شده، در جایجای این کتاب و به مناسبت ذکر شدهاند.
[44]. باستانی پاریزی، پیغمبر دزدان، ص 425.
[45]. محمدابراهیم باستانی پاریزی، مار در بتکدۀ کهنه (تهران: نشر علم، 1388)، ص 74.
[46]. محمدرضا نجاریان، سودابه صادقی بهنویی، «اشارات ادبی در کتاب مار در بتکدۀ کهنه باستانی پاریزی»، مجموعه مقالههای دهمین همایش بینالمللی ترویج زبان و ادب فارسی (اردبیل: دانشگاه محقق اردبیلی و انجمن ترویج زبان و ادب فارسی ایران، 1394)، ص 92.
[47]. عطاءالله حسنی، کاترین بابایان (زیر نظر)، «تحلیل الگوهای آموزشی و تربیتی در تاریخ میانۀ ایران و عصر صفویه و بررسی تأثیر آنها بر انزوای اجتماعی زنان»، تاریخ ایران، ش 71 (زمستان 1391ـ بهار 1392)، ص 38.
[48]. از اواخر عصر قاجار و همزمان با تحولات نوین در ایران توجه به حضور زنان در جامعه بیشتر شد. یکی از گامهای مهم انتشار نشریۀ جهان زنان (از 1300 خورشیدی) در مشهد و همزمان با آن چاپ نشریۀ ارشاد النسوان در کابل بود. پس از تأسیس دانشگاه تهران (1313) و ورود رسمی زنان به عرصۀ آموزش عالی، زنان خود بهعنوان آفرینندگان آثار ادبی بیشتر در جامعۀ علمی و ادبی ایران حضور یافتند. سازمان زنان ایران در سال 1345 تأسیس شد که یکی از کارهای آن تأسیس کتابخانۀ اختصاصی تحقیق دربارۀ زن در سال 1349 بود. از جمله دستاوردهای این کتابخانه نشر کتابنامۀ آثار زنان بود که به آثار منتشرشده دربارۀ زنان اختصاص داشت (کتابنامۀ آثار زنان ایران (تهران: سازمان زنان ایران ، 1349)). بیتردید این جریان بر کسانی چون باستانی پاریزی تأثیر داشت. بهویژه آنکه وی در جریدهنگاری مهارت داشت و برای بیشتر نشریات و مجلات اجتماعی مقالاتی را ترجمه (از عربی) و یا تألیف (با رویکرد تاریخ اجتماعی) میکرد.
[49]. باستانی پاریزی، حصیرستان، ص 258.
[50]. همان، ص 177 و 216 و ۱۸۸.
[51]. او ادامه میدهد: «همسر ناصر خسرو نهتنها سازگاری بلکه فداکاری کرد. این نکته را خود ناصر خسرو نیز اعتراف میکند: «مر مرا پرس از این زن، که مرا با او شصت یا بیش گذشته است دی و بهمن.» باستانی پاریزی، گذار زن از گدار تاریخ، ص ۶۲.
[52]. باستانی پاریزی، حصیرستان، ص ۲۲۱.
[53]. همان، ص 187 و ۱۹۲-۲۰۳.
[54]. همان، ص ۱۸۳.
[55]. همان، ص 63 و 185.
[56]. شواهد بسیاری در این خصوص وجود دارد. برای مطالعۀ برخی از این شواهد با رویکرد الگوهای آموزشی ـ تربیتی، بنگرید به: حسنی و بابایان، ص 45-56.
[57]. باستانی پاریزی، کوهها با هماند، ص 233.
[58]. باستانی پاریزی، مار در بتکدۀ کهنه، ص 244.
[59]. محمدابراهیم باستانی پاریزی، شاهنامه آخرش خوش است (تهران: نشر علم، 1383)، ص 471.