Journal of history of Iran)

Document Type : Research Paper

Author

Faculty member of the history department. Imam Khomeini International University. Qazvin. Iran.

Abstract

One of the primary consequences of Iran's occupation by the Allies in World War II was the shortage and high cost of public food. In order to prepare and distribute the food needed by the people, the government established an independent Ministry of Food and hired the American Sheridan as an adviser to the Ministry of Food. The aim of the current research is to investigate Sheridan's performance in the Ministry of Food and wants to answer the question of what measures Sheridan took during his stay in Iran to prepare and distribute food and how his performance in this field is evaluated. The findings of the research, which was carried out with a descriptive-analytical method and based on library and documentary sources, show that Sheridan did not have a successful performance in the Ministry of Food, so that this ministry was dissolved very quickly and its duties were transferred to the Ministry of Finance. Sheridan left Iran before the end of his three-year employment contract without solving the public food problem. Of course, it should be noted that the critical conditions of 1321 were caused by severe famine and drought, the flaming of war on most fronts, the intervention and disruption of allied forces and internal profiteers, and political differences between the Qavam government, the court and the 13th parliament had an effect on Sheridan's poor performance.

Keywords

Main Subjects

مقدمه

در طول تاریخ ایران تنها یک بار در فاصلۀ زمانی مهر 1321 تا تیر 1322 وزارتخانه­ای با عنوان «خواربار»، با هدف تهیه و توزیع ارزاق مورد نیاز مردم در زمان جنگ جهانی دوم، ایجاد شده و شریدان[1] امریکایی نیز، به­عنوان مستشار، در این وزارتخانه استخدام شده است. جالب اینکه زمان تأسیس و انحلال وزارت خواربار با دورۀ حضور شریدان در ایران (مهر 1321 تا شهریور 1322) تقریباً همزمان است و شریدان در تدوین ساختار و برنامه­های وزارتخانه در زمان تأسیس، سیاست­گذاری­ها و تصمیم­گیری­های کلان آن در طول کار و توصیه به انحلال آن در انتها نقش عمده­ای داشت. بنابراین، این دو مقوله ارتباط بسیار تنگاتنگی با هم دارند و در بررسی عملکرد شریدان باید به وضعیت و سرنوشت وزارت خواربار نیز توجه ویژه­ای داشت. نکتۀ دیگر اینکه در زمان حضور کمتر از یک سال شریدان در ایران، وضعیت سیاسی بی­ثبات بود، تا جایی که دو نخست­وزیر روی کار آمدند: ابتدا احمد قوام (قوام­السلطنه) از 18 مرداد 1321 تا 24 بهمن همان سال و بعد علی سهیلی از 28 بهمن 1321 تا 27 اسفند 1322. در طول این مدت دو نفر هم به وزارت خواربار منصوب شدند: ابتدا سید مهدی فرخ (معتصم­السلطنه) که در 30 شهریور 1321 از طرف قوام به­عنوان نخستین وزیر خواربار ایران به شاه معرفی شد و تا آخر دولت او بر سر کار بود و سپس سید محمد تدین آخرین وزیر خواربار ایران از 13 اسفند 1321 تا زمان انحلال وزارت خواربار در 23 تیر 1322. در طول این دورۀ کوتاه که دولت­های مستعجلی روی کار بودند، میان دربار، مجلس و دولت اختلاف شدیدی وجود داشت که در بروز و تداوم بحران­های اقتصادی و اجتماعی و عملکرد شریدان بی­تأثیر نبود. نمونۀ بارز آن غائلۀ 17 آذر 1321 است که در ابتدا با اعتراض به کمبود و گرانی نان و خواربار شروع و در ادامه به صحنۀ زورآزمایی رقبای قدرت تبدیل شد. در چنین شرایطی، نیروهای اشغالگر خارجی نیز که مسبب اصلی شرایط بحرانی موجود بودند و با خرید و مصرف و قاچاق غلۀ ایران، کشور را با قحطی و گرانی مواجه ساخته بودند، می­کوشیدند با حمایت از احزاب و گروه­های سیاسی، قومی و مذهبی منافع خودشان را حفظ کنند. استخدام مستشارانی از امریکا، به سفارش همین مهمانان ناخوانده، نیز در ظاهر برای اصلاح امور مالی و نظامی ایران و رهایی مردم از مصائب ناشی از جنگ، اما در اصل برای حفظ نظارت آنها بر شریان­های اقتصادی و ارتباطی ایران بود. استخدام شریدان امریکایی، به­عنوان یکی از اولین مستشاران مالی، در همین چارچوب قابل ارزیابی است؛ مستشاری که ظاهراً قرار بود با حضور در وزارت تازه­تأسیس خواربار، اصلی­ترین بحران اقتصادی ناشی از جنگ، یعنی کمبود و گرانی ارزاق عمومی، را سر و سامان دهد. ارزیابی عملکرد او در دورۀ حضورش در ایران موضوع پژوهش حاضر است. برای بررسی این موضوع از منابع کتابخانه­ای و اسنادی، به­خصوص روزنامۀ اطلاعات، استفاده می­شود. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی­ ـ تحلیلی است.

بنا به بررسی نگارندۀ این سطور، تاکنون هیچ تحقیق جامعی در قالب پایان­نامه، کتاب یا مقاله دربارۀ عملکرد شریدان و وزارت خواربار انجام نشده است. تنها مسعود آدینه­وند در یادداشتی با عنوان «جنگ، کمبود آذوقه و خواربار در ایران: گام­های اولیۀ تشکیل وزارت خواربار» در روزنامۀ ایران (7/7/1397) و فرشته جهانی در مطلبی با عنوان «دربارۀ وزارت خواربار: وزاتخانه­ای برای برون­رفت از بحران مواد غذایی» در خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (30/7/1398)، به صورت مختصر، به تشکیل وزارت خواربار اشاره کرده­اند. علاوه بر این، در برخی از تحقیقاتی که دربارۀ بحران نان و مواد غذایی در جنگ جهانی دوم انجام شده­، مطالبی کوتاه و پراکنده، در حد یکی دو بند، در مورد وزارت خواربار یا شریدان آمده است که از جملۀ این پژوهش­ها می­توان به کتاب جستارهایی از تاریخ اجتماعی ایران در جنگ جهانی دوم تألیف مرتضی دهقان­نژاد و الهام لطفی و مقالۀ «غلات و زندگی اجتماعی مردم ایران در جنگ جهانی دوم» نوشتۀ حسین آبادیان اشاره کرد. در هیچ یک از این تحقیقات عملکرد شریدان به صورت علمی و تخصصی بررسی نشده است. بنابراین، می­توان ادعا کرد که پژوهش حاضر اولین تحقیق جامع و علمی در مورد عملکرد شریدان امریکایی در وزارت خواربار ایران است و از این بابت دارای نوآوری است.      

تشکیل وزارت خواربار در ایران

با اشغال ایران از سوی متفقین در جنگ جهانی دوم و استعفای رضاشاه، رشتۀ امور سیاسی، اقتصادی و امنیتی ایران گسسته شد و کشور با نابه­سامانی و بحران شدید مواجه گشت. در حوزۀ اقتصادی، مهم­ترین مشکل کمبود و گرانی خواربار بود که دلایل مختلفی داشت.[2] محمد ساعد مراغه­ای، وزیر امور خارجۀ ایران، در نامه­ای به بولارد، سفیر انگلیس در ایران، هشت عامل را از دلایل اصلی کمبود خواربار برمی­شمرد و از متفقین برای حل مشکل خواربار درخواست کمک می­کند: 1. آشفتگی و حوادث کشور در پاییز 1320 که باعث ترس و بی­ا­نگیزگی کشاورزان برای زراعت شد؛ 2. کمبود بارندگی و خشکسالی در سال آبی 1320 و نقصان شدید در محصول خرمن 1321؛ 3. قاچاق بخشی از محصول به خارج به خاطر فقدان نیروی نظامی دولت در مرز و عدم اجرای مقررات گمرکی؛ 4. استفادۀ عدۀ زیادی از نیروهای متفقین و مهاجران لهستانی از خواربار ایران؛ 5. اشتغال حدود هفتاد هزار روستایی در عملیات راه­سازی متفقین و دوری آنها از زراعت؛ 6. خرید و احتکار بخشی از محصول توسط دلالان و سودجویان؛ 7. عدم فروش محصول توسط مالکان و زارعان به دولت با قیمت دولتی که کمتر از نصف قیمت بازار بود؛ 8. کمبود کامیون، لاستیک و دیگر وسایل حمل و نقل برای انتقال خواربار به مناطق قحطی­زده.[3]

دولت برای حل مشکل آذوقۀ مردم، در همان ابتدای اشغال کشور، کمیته­ای به نام خواربار تشکیل داد که در کنار شرکت­های پخش کالاهای انحصاری سابق، به کارکنان ادارات و تعدادی از مردم شهر تهران و برخی از شهرهای دیگر حوالۀ قند و شکر و چای و برنج می­داد. اما با گذر زمان، نه­تنها از مشکل تهیه و توزیع خواربار کاسته ­نشد، بلکه به دلیل کمبود بارش در نیمۀ دوم سال 1320 و بهار سال 1321 و همچنین رواج احتکار، قاچاق، ناامنی و کمبود وسایل حمل و نقل، بر میزان تورم و گرانی کالاها افزوده ­شد و دولت با مشکل بزرگی روبه­رو گردید.[4] به همین خاطر، زمانی که احمد قوام­السلطنه مأمور تشکیل دولت شد و در 18 مرداد 1321 اعضای کابینۀ خود را به مجلس معرفی کرد، از تشکیل وزارتخانۀ جدیدی به نام خواربار سخن گفت تا از طریق آن بتواند اصلی­ترین مشکل اقتصادی کشور، یعنی کمبود و گرانی ارزاق، را حل نماید.[5] قوام­السلطنه ظاهراً به خاطر مخالفت شوروی و انگلیس با انتخاب مهدی فرخ برای منصب وزارت خواربار، با تأخیر حدوداً چهل روزه و در 30 شهریور 1321 او را به شاه معرفی کرد.[6] فرخ از همان ابتدا و قبل از اینکه لایحۀ وزارت خواربار به تصویب مجلس برسد، در ادارۀ خواربار مشغول کار شد. او در 5 مهر شریدان امریکایی را که بحث استخدامش از مدت­ها قبل مطرح شده بود، به­عنوان مستشار خواربار به نخست­وزیر معرفی کرد و شریدان به مطالعه در طرز تشکیل و سازمان وزارت خواربار پرداخت.[7] سرانجام در 30 مهر 1321 لایحۀ تأسیس وزارت خواربار به مجلس ارائه و تصویب شد.[8]

استخدام شریدان در وزارت خواربار

در زمان حکومت قاجارها در ایران، این دیدگاه در میان برخی از رجال سیاسی و دیگر افراد جامعه مطرح بود که برای اصلاح امور اقتصادی و نظامی کشور و رشد و توسعۀ آن باید متخصصان و مستشارانی از کشورهای خارجی استخدام کرد. بر همین مبنا، گاه از روسیه و انگلیس و گاه از کشور ثالثی مانند فرانسه و اتریش مستشارانی به ایران آورده می­شد. در دورۀ پهلوی نیز این دیدگاه کم­ و بیش ادامه یافت، اما این بار بیشتر به استخدام متخصصان آلمانی تمایل وجود داشت، موضوعی که مورد پسند دو همسایۀ شمالی و جنوبی ایران، یعنی شوروی و انگلیس، نبود. چنانکه آنها در جنگ جهانی دوم حضور همین مستشاران آلمانی را بهانه­ای برای اشغال ایران قرار دادند.[9] این بار، در زمان حضور متفقین در ایران، استخدام مستشارانی از امریکا برای سر و سامان دادن به اوضاع آشفتۀ مالی، اداری و نظامی کشور در کانون توجه دولتمردان ایرانی قرار گرفت. انگلیس و شوروی هم که خودشان سابقۀ خوبی در ایران نداشتند و فضا را برای تحمیل مستشارانی از کشور خودشان مناسب نمی­دیدند، از استخدام مستشارانی از کشور متحدشان امریکا حمایت کردند تا به این طریق بتوانند جریان امور کشور را مطابق میل خودشان پیش ببرند و منافع خود را در ایران حفظ نمایند.[10] در چنین فضایی بود که مستشاران امریکایی همچون شریدان، میلسپو و دیگران وارد کشور شدند و کنترل اوضاع را به دست گرفتند.

لایحۀ استخدام شریدان ابتدا در سوم شهریور 1321 از طرف باقر میرکاظمی، وزیر دارایی وقت، تقدیم مجلس شورای ملی شد؛ با این استدلال که جمع­آوری و توزیع کالا در ادارۀ کل خواربار باید طبق قواعد صحیح و منظمی انجام گیرد و آقای شریدان که از طرف سفارت ایران در امریکا انتخاب و معرفی شده است، برای این کار از هر جهت شایسته به نظر می­رسد.[11] بدین ترتیب، در 5 مهر 1321 و در حالی که هنوز لایحۀ استخدام شریدان در مجلس تعیین تکلیف نشده بود، او وارد کشور شد و از طرف فرخ، نامزد وزارت خواربار، به نخست­وزیر معرفی گشت و همان روز به همراه وزیر از سیلوی تهران و انبار غله بازدید کرد تا ضمن اطلاع از وضعیت موجود، برنامه­ها و پیشنهادات خود را برای حل مشکل خواربار و جیره­بندی اعلام نماید و وزیر خواربار براساس پیشنهادها و نظریات تخصصی او سازمان جدید وزارت را تشکیل دهد.[12] با تصویب و تشکیل وزارت خواربار، لایحۀ استخدام شریدان یک بار دیگر در 24 آبان 1321 به مجلس داده شد و با موافقت اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان به تصویب رسید. براساس مصوبۀ مجلس، به دولت اجازه داده شد تا مستر شریدان، تابع دول متحدۀ امریکاى شمالى، را از تاریخ ورود به تهران به مدت سه سال براى مستشارى وزارت خواربار استخدام نماید.[13]

اقدامات شریدان، مستشار وزارت خواربار

از لحاظ سلسله­­مراتب اداری، شریدان به­عنوان فردی متخصص به استخدام وزارت خواربار درآمده بود تا از تجربیات و اطلاعات او در تهیه و توزیع ارزاق عمومی در شرایط بحرانی کشور استفاده شود. اما در واقع او، مانند بسیاری از مستشاران خارجی، سعی داشت کنترل این دستگاه را در اختیار بگیرد و جریان امور را مطابق نظر خود و دولت متبوعش پیش ببرد. این موضوع در تغییر کلمۀ «مستخدم» به «مستشار» در لایحۀ ارائه­شدۀ دولت به مجلس نمایان بود که هرچند مورد اعتراض برخی از نمایندگان قرار گرفت، در نهایت، مطابق خواست شریدان، کلمۀ مستشار که دربردارندۀ اختیارات بیشتر بود، تصویب شد.[14] علاوه بر این، متفقین با حمایت از مستشاران خارجی که عامل و مجری اصلی سیاست­های آنها در امور داخلی ایران بودند، زمینه را برای یکه­تازی آنها فراهم می­کردند، طوری که مستشاران به تصمیم­گیر اصلی در حوزۀ کاری خود تبدیل می­شدند و با قدرت و اختیارات فراتر از جایگاه قانونی­شان، نظرات خود را تحمیل می­کردند.[15] شریدان نیز که در یکی از مهم­ترین حوزه­های اقتصادی استخدام شده بود، از این قاعده مستثنا نبود. بنابراین، می­توان گفت در دورۀ تقریباً یک ساله­ای که شریدان در ایران بود، بیشتر تصمیمات اصلی وزارت خواربار با رأی و نظر او گرفته شد و میزان موفقیت یا ناکامی این وزارتخانه، در درجۀ نخست، به عملکرد شریدان بستگی داشت. فرخ­السلطنه که وزیر خواربار و قانوناً مافوق شریدان بود، در مورد دخالت خارجیان در امور وزارتخانه می­نویسید: «من وزیر خواربار کشوری بودم که همۀ وسایل کارش در دست بیگانگان بود.»[16]

نکتۀ دیگر اینکه متفقین هر نوع کمک و همکاری خود را در تهیه و توزیع خواربار به گزارش و تأیید شریدان مشروط کرده بودند و این موضوع بر اهمیت جایگاه او می­افزود.[17] در مقابل، شریدان نیز منافع متفقین را در اولویت قرار می­داد و به جای انتقاد از حضور اشغالگرانه و اقدامات غیرقانونی­ آنها در استفاده از غلات و امکانات ایران، از تلاش صادقانه و صمیمانه­شان برای کمک به مردم ایران در تأمین مایحتاج خود سخن می­گفت. او در اولین مصاحبۀ خود با مطبوعات در 20 مهر 1321 می­گوید:

اینجانب پیش از آنکه میهن خویش را ترک گویم اطمینان حاصل کردم بر اینکه متفقین هرگز نخواهند گذارد ملت ایران از وضعیاتی که پیش آمده و البته مسئول آن وضعیت هم علت نامبرده نبوده است دچار رنج و تعب گردد. بدبختانه موقعیت جغرافیایی ایران طوری است که دول متفقین را ناگزیر ساخته است شوارع و راه­آهن شما را برای رسانیدن مهمات به روسیه به کار برند... لذا تذکار این حقیقت و اطمینان هم به­جا خواهد بود که کشورهای متحد امریکا و بریتانیای کبیر صمیمانه آرزومندند که از تمام راه­ها و وسایل ممکنه به شما امداد و مساعدت نمایند.[18]

شریدان به جای انتقاد از متفقین که مسبب اصلی تمام فجایع بودند، مردم را به صبر و قناعت توصیه می­کرد و با آوردن مصادیقی از کمبود و قحطی در سایر کشورها و اشاره به صبر و تحمل مردم آنها در مقابل شدائد و کمبودها، ایرانیان را به الگوگیری از آنها توصیه می­کرد.[19] او با چنین افکار و اندیشه­ای و با حمایت آشکار و نهان متفقین و در هماهنگی کامل با آنها، اقداماتی را در وزارت خواربار انجام داد که نه­تنها چندان نفعی برای ایران نداشت، بلکه در مواردی به پیچیده و بحرانی شدن اوضاع انجامید. البته نباید از نظر دور داشت که شریدان در بدترین زمان ممکن به ایران آمد و این موضوع در عملکرد او تأثیر منفی داشت. در طول دورۀ اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، سال 1321 بدترین سال از لحاظ کمبود و گرانی خواربار بود. در این سال به دلیل گسترش قحطی و خشکسالی و ناامنی و بی­انگیزگی زارعان در کشت محصول و همچنین شدت یافتن جنگ در جبهه­های مختلف، نارضایتی و شورش مردم در شهرهای مختلف، از جمله پایتخت، به خاطر کمبود و گرانی نان و خواربار به اوج خود رسید و با فرارسیدن زمستان و فقدان وسایل حمل و نقل لازم و کافی، امیدی به بهبود شرایط نبود. شریدان در چنین وضعیتی به ایران آمد و بدون شک، در سیاست­گذاری و عملکرد خود از این شرایط تأثیر پذیرفت.   

  

1-3. افزودن بر قیمت دولتی کالاها

شریدان در اولین مصاحبۀ خود با مطبوعات از وضع مقررات جدیدی در تعیین بهای خرید و فروش گندم سخن گفت که هیئت دولت با توصیۀ او به تصویب رسانده است. براساس مصوبۀ دولت، قیمت گندم از 1800 ریال برای هر تن به 3500 ریال افزایش یافت تا مالکان رغبت بیشتری برای فروش محصول خود به دولت داشته باشند و جلو احتکار و قاچاق گندم گرفته شود. همچنین قیمت تضمینی خرید گندم برای سال بعد 2800 ریال تعیین شد و هر نوع معاملۀ گندم، جز از طرف عاملین وزارت خواربار یا میان رعایای دهات، ممنوع اعلام شد. بهای خرید تضمینی گندم در حالی از طرف دولت افزایش یافت که بهای نان به دلیل بدی وضعیت و ناتوانی مالی مردم، در همان قیمت سابق، یعنی کیلویی یک ریال و بیست دینار، ثابت ماند.[20] افزایش قیمت گندم شاید در نگاه اول برای جلوگیری از احتکار و قاچاق گندم و ترغیب مالکان و زارعان به افزایش زراعت و تحویل محصولات خود به دولت اقدام خوبی بود، اما در حقیقت آثار سوئی نیز داشت و باعث وخامت بیشتر اوضاع شد. زیرا دولت مجبور بود گندم را به قیمت 3500 ریال بخرد که با هزینه­های جانبی به بیش از 4000 ریال در هر تن می­رسید و بعد آن را 1750 ریال به نانوا بفروشد و مابه­التفاوت آن را که ماهیانه بالغ بر 60 میلیون ریال می­شد، از خزانۀ عمومی بپردازد. اما دولت در خزانه­ چنین پولی را نداشت. از این رو، مجبور به انتشار اسکناس و اخذ وام بود و این کار را هم چندین بار انجام داد که باعث تورم و گرانی شدید در جامعه شد.[21] اقدام دیگر دولت، افزودن بهای نان و دیگر کالاهایی بود که با قیمت یارانه­ای به مردم تحویل داده می­شد، تا از این طریق از مقدار یارانۀ­ دولتی کاسته شود. بر همین مبنا، در سوم آبان 1321، به توصیۀ شریدان، قیمت فروش نان دولتی از 1.20 ریال به 2 ریال در هر کیلو افزایش یافت،[22] حال آنکه دو هفته قبل از آن، شریدان از ثابت نگه ­داشتن قیمت نان برای مراعات حال مردم فقیر سخن گفته بود. با افزایش بهای گندم و به دنبال آن قیمت نان که قوت اصلی مردم محسوب می­شد، بر قیمت سایر کالاها نیز افزوده شد. خبرنگار شهری روزنامۀ اطلاعات با بیان اینکه «روز به روز و ساعت به ساعت بهای اجناس تحت تأثیر همین موضوع [انتشار اسکناس] و عوامل دیگر از قبیل ترقی نرخ گندم و نان بالا می­رود» مشاهدات خود را از میزان افزایش قیمت اجناس به شرح زیر بیان کرده است.

جدول 1. نرخ خواربار در تاریخ 15 مهر و 6 آبان 1321[23]

نوع کالا

مقدار

15 مهر 1321

6 آبان 1321

ترقی 20 روزه

برنج دم­سیاه

300 کیلو

2400 ریال

3200 ریال

29 درصد

برنج صدری 2

300

1950

2800

40

آرد گندم

300

1600

2100

35

لوبیای سفید

300

1000

1800

80

نخود اعلی

300

1650

2250

36

نخود وسط

300

1500

2150

43

پیاز

300

350

900

150

سیب­زمینی

300

900

1600

85

لپه اعلی

300

1700

2500

47

عدس درجه 1

300

1600

2300

44

روغن اعلی

3 کیلو

123

165

33

 

آمار و ارقام جدول بالا نشان می­دهد بر اثر سیاست­های وزارت خواربار در ارائۀ لایحۀ انتشار 500 میلیون ریالی اسکناس و افزایش قیمت دولتی گندم و نان، در طی 20 روز قیمت کالاها به طور میانگین بیش از 50 درصد بالا می­رود و این نشان از عملکرد ضعیف شریدان در اوایل فعالیت خود در تثبیت و کاهش قیمت خواربار دارد. البته این بدان معنی نیست که اصل و ماهیت سیاست شریدان و وزارت خواربار اشتباه بوده است، بلکه زمان و نحوۀ اجرای آن طوری بود که تورم و گرانی زیادی را در پی داشت، و الاّ شریدان برای کاستن از ضرر دولت در پرداختن مابه­التفاوت قیمت خرید و فروش نان و دیگر کالاهای جیره­بندی­شده، چاره­ای جز افزایش قیمت دولتی کالاها نداشت. به همین خاطر، او در ادامۀ کار نیز بارها افزایش قیمت اجناس جیره­بندی را از طریق وزارت خواربار به دولت پیشنهاد داد که اغلب به تصویب هیئت دولت رسید. مثلاً در 27 اسفند 1321 مبلغی بر قیمت قند و شکر کوپنی افزوده شد و در 2 خرداد 1322 قیمت نان دولتی از 2 ریال به 3 ریال در هر کیلو افزایش یافت.[24] اما چون در این زمان میزان موجودی کالاهای مزبور بیشتر از چند ماه پیش بود، تأثیر چندانی بر افزایش قیمت سایر اجناس نداشت.

 

2-3. گسترش حوزۀ انحصار و جیره­بندی کالاهای اساسی

انحصار و جیره­بندی کالاهای اساسی، مانند قند و شکر، از زمان قبل از ورود شریدان به ایران آغاز شده بود و در دورۀ حضور او نیز ادامه یافت و بر تعداد آن افزوده شد. شریدان، در همان نخستین دیدار خود با مدیران جراید و نمایندگان مطبوعات، از تصمیم دولت برای اجرای دقیق و شدید قانون جلوگیری از احتکار سخن گفت و هر نوع معاملۀ گندم را، جز از طرف عاملین وزارت خواربار و یا میان اهالی یک روستا، ممنوع و قاچاق اعلام کرد. به این ترتیب، خرید گندم به انحصار دولت درآمد. اما چون بین قیمت دولتی خرید گندم و نانِ عرضه­شده به مردم فاصلۀ زیادی وجود داشت، در زمان اجرا اشکالات زیادی به وجود آمد. برخی از روستاییان اطراف شهرها گندم خود و حتی بذر سال بعد را فروختند و برای خرید نان ارزان­قیمت به نانوایی شهرها هجوم آوردند و باعث ازدحام بیشتر در جلو نانوایی­ها شدند.[25] یا اینکه برخی از نانوا­ها قسمتی از آرد سهمیه­ای خود را به جای تبدیل کردن به نان در بازار آزاد فروختند و در ازای آن، آرد جو، ذرت، خاک اره و حتی شن و ماسه به آرد اضافه کردند.[26] دولت برای مقابله با این مشکلات اقداماتی انجام داد، از جمله نانوایی­های متقلب را مجازات کرد و بر قیمت نان افزود تا نانوایی­ها نان را با قیمت بالاتر و سود بیشتر به مردم بفروشند و تمایلی به فروش غیرقانونی آرد در بازار آزاد و اضافه کردن مواد زائد به آرد نداشته باشند. اما هیچ کدام از این اقدامات نتوانست جلو تخلفات را بگیرد.[27]

در چنین شرایطی وزارت خواربار تصمیم گرفت نان را هم جیره­بندی و مانند قند و شکر، از طریق کوپن میان مردم توزیع کند. شریدان در سخنرانی مفصلی که در 10 آذر 1321 دربارۀ اوضاع کلی خواربار کشور کرد، جیره­بندی نان را برای رفاه و آسایش مردم ضروری دانست و در مورد میزان سهمیۀ نان هر یک از افراد کشور گفت: «جیره­بندی روزانۀ نان برای کارگران 800 گرم و برای مردم عادی 400 گرم و برای کودکان 200 گرم تعیین شده و البته این مقدار زیاد نیست، ولی برای تأمین نان تهران و چند شهر دیگر این اقدام لازم بود.»[28] چنا­نکه خود شریدان اذعان کرده بود، نه­تنها میزان سهمیۀ نان برای ایرانیان که غذای اصلی آنها را تشکیل می­داد، کافی نبود، بلکه مشکل کمبود و کیفیت پایین نان همچنان لاینحل باقی ماند و روز به روز بر وخامت اوضاع افزوده شد، تا جایی که سرانجام به غائلۀ 17 آذر 1321 منتهی شد.[29] هرچند در وقوع این حادثه، عوامل سیاسی دیگری نیز دخیل بود، بحران نان و خواربار در شروع و بروز آن نقش زیادی داشت.[30] 

   دربارۀ مسئلۀ انحصار و جیره­بندی کالاها که عمدتاً از سوی وزارت خواربار و با مشورت و مشاورۀ شریدان انجام می­گرفت، باید گفت که اشکالات و ایرادات این طرح­ در زمان حضور شریدان در ایران، همانند دورۀ قبل و بعد از آن، همچنان حل­نشده باقی ماند و او نتوانست برای کاستن از مشکل بی­نظمی و تبعیض در توزیع کوپن و کالا، تقلب و سوء­استفادۀ عاملان پخش، کمبود و کیفیت پایین اجناس توزیعی و خرید و فروش کوپن و اجناس جیره­بندی­شده در بازار آزاد اقدام مفیدی انجام دهد.[31]

   در عدم موفقیت شریدان در موضوع انحصار و جیره­بندی، علاوه بر اشتباهات و تقصیرات خود او، عوامل متعدد دیگری نیز دخیل بودند که در ادامه به مهم­ترین آنها اشاره می­شود: 1. هرج و مرج و ناامنی ناشی از استعفای رضاشاه و ضعف حکومت مرکزی. در زمان حضور شریدان در ایران حکومت مرکزی قدرت و نیروی لازم را برای مقابله با محتکران، قاچاقچیان و دیگر متخلفان جامعه و اجرای قوانین و تصمیمات اتخاذشده نداشت. 2. ساختار معیوب اداری و مالی. در دورۀ رضاشاه، به دلیل اقتدار او، ساختار بسیاری از امور معیوب بود، اما در زمان اشغال کشور و استعفای او، بسیاری از کارمندان ادارات و عاملان تهیه و توزیع کالا زمینه را برای تخلف و تقلب فراهم دیدند.[32] 3. فقدان کالا و لزوم واردات از خارج. در زمان مورد بحث، برخی از اقلام خواربار ایران همچون قند، شکر، چای و روغن وارداتی بود، یا بخشی از آنها از خارج وارد می­شد که با شروع جنگ و ناامنی در جهان و اختصاص اغلب وسایل باری به جنگ، امکان خرید و حمل کالا به ایران با مشکلات اساسی روبه­رو شد. 4. فقدان وسایل حمل و نقل کافی در داخل. با وقوع جنگ و اشغال ایران توسط متفقین، آنها بخش زیادی از وسایل حمل و نقل کشور را در بخش ریلی و جاده­ای، اعم از واگن­های راه­آهن و کامیون­ها و غیره، به استخدام و استثمار خود درآوردند تا برای حمل تجهیزات جنگی به شوروی و رفع دیگر نیازهای خود استفاده کنند. بنابراین، در صورت وجود غلات در مناطق حاصل­خیز یا کالا در بنادر کشور، امکانات لازم برای حمل و توزیع آنها فراهم نبود.[33] 5. عدم همکاری متفقین. آنها که خودشان با اشغال کشور مسبب اصلی وضعیت موجود بودند، نه­تنها به خاطر تأمین نیازهای غذایی خود و مهاجران لهستانی از خواربار ایران، باعث کمبود و گرانی بیشتر کالاها می­شدند، بلکه با جلوگیری از انتقال محصول مناطق غله­خیز ایران، مثل آذربایجان، به مناطق مرکزی و انتقال آن به شوروی، استفاده از وسایل حمل و نقل ایران و کاستن از ارزش پول ملی کشور، بر مشکلات موجود می­افزودند و به­رغم وعده و وعید فراوان، چندان کمکی به واردات و جابه­جایی کالاها نمی­کردند.[34] 6. اختلافات سیاسی. در چنان اوضاع آشفته­ای، دولت، دربار و مجلس به جای همکاری در حل مشکلات، به رقابت و درگیری با یکدیگر مشغول بودند که نمونۀ بارز آن حوادث 17 آذر 1321 بود. همین اختلافات و کارشکنی­ها کار تهیه و توزیع خواربار را با مشکل مواجه می­کرد.[35] 7. قحطی و خشکسالی. در سال آبی 1320 میزان بارندگی به­شدت پایین آمد و خشکسالی گسترده­ای تمام مناطق کشور را دربرگرفت. بنابراین، محصول خرمن سال 1321 بسیار کمتر از حد انتظار بود. البته بی­انگیزگی کشاورزان در کشت محصول در پاییز 1320 هم مزید بر علت بود.[36] بدین ترتیب، در سال 1321 کشور با کمبود شدید کالا و به­تبع آن تورم و گرانی بالا روبه­رو بود. شریدان دقیقاً در همین زمان به­عنوان مستشار خواربار وارد ایران شد و نتوانست با غلبه بر انبوه مشکلات، کارنامۀ درخشانی از خود به یادگار بگذارد.  

البته در اینجا ذکر این نکته لازم است که سیاست شریدان در افزایش حوزۀ انحصار و جیره­بندی کالاها و دخالت در سیستم اقتصادی عرضه و تقاضا، در مقایسه با میلسپو متعادل­تر بود. میلسپو که با انحلال وزارت خواربار و رفتن شریدان از ایران، وظیفۀ تهیه و توزیع کالاهای خوارباری را نیز مانند کالاهای غیرخوارباری بر عهده گرفت، نه­تنها برنج، جو، پنبه و دیگر کالاهای خوارباری و غیرخوارباری را به فهرست کالاهای انحصاری و جیره­بندی اضافه کرد، بلکه تمام جوازهایی را هم که در زمان شریدان برای خرید و انتقال گندم توسط خانوارهای تهرانی صادر شده بود، لغو کرد و به این ترتیب، دامنۀ انحصار و جیره­بندی را بیش از دورۀ شریدان گسترش داد.[37]

3-3. راه­اندازی نان سیلو

شریدان و وزارت خواربار وقتی دیدند نمی­توانند مشکل کمبود و گرانی نان، ازدحام و درگیری مردم در جلو نانوایی­ها و تخلف نانواها در افزودن مواد اضافی غیرمجاز به آرد را حل نمایند، تصمیم گرفتند پخت نان تهران و به دنبال آن سایر شهرهای بزرگ را در یک جا جمع کنند و به جای نانوایی­های متعدد، یک نانوایی مرکزی راه­اندازی کنند تا نان مورد نیاز مردم را با استفاده از آرد دولتی بپزند و در مراکز پخش در نقاط مختلف شهر توزیع کنند.[38] میلسپو، رئیس کل دارایی ایران، در خاطرات خود در این باره می­نویسد: «شاه سابق [رضاشاه] یک انبار بزرگ بتونی گندم که ایرانیان سیلو می‌نامیدند، در حومۀ تهران ساخته بود که در آن یک آسیاب مخصوص آرد کردن گندم مجهز به ماشین‌های مدرن مستقر بود. به‌­منظور درهم شکستن قدرت نانوایان و تقلب آنها، مستشار وزارت خواربار یک نانوایی در سیلو تأسیس کرد.»[39] پخت نان سیلو از 20 بهمن 1321 در نانواخانۀ سیلوی تهران شروع شد و در همان روزِ نخست تعداد ده هزار نان هشتصد گرمی تهیه گردید و در سه نقطۀ شهر در اختیار عموم قرار گرفت. نظر شریدان و وزارت خواربار بر این بود که به­تدریج بر تعداد محل­های فروش و میزان تهیۀ نان سیلو افزوده شود و از تحویل آرد به نانوایی­ها خودداری گردد تا دکان­های نان­پزی شهر رفته­رفته تعطیل و کارگران آنها در نانواخانۀ مرکزی مشغول کار شوند. نان در سیلو به وزن 800 گرمی، 400 گرمی و 200 گرمی تهیه می­شد تا هر کس مطابق کوپنی که در دست دارد نان خود را دریافت کند. آردی که در نانواخانۀ سیلو مصرف می­شد، همان آردی بود که به دکان­های نانوایی داده می­­شد. گرچه نان سیلو در ابتدا با نان نانوایی­ها قابل مقایسه نبود و از لحاظ جنس و کیفیت بهتر بود.[40] شریدان که خودش پیشنهاددهنده و بنیانگذار نانوایی مرکزی بود، در دفاع از کیفیت نان سیلو می­نویسد: «نانی که اینک در نانوایی­های مرکزی پخت می­شود و به نام (نان سیلو) معروف شده، از حیث جنس و برشتگی و طعم موجبات رضایت عامه را فراهم آورده... اینکه می­بینیم در چند مرکزی که نان سیلو می­فروشند جمعیت انبوه می­شود، البته به سبب خوبی جنس نان است.»[41] اما به­تدریج، به دلیل خرابکاری کارگران نانوایی و دلایل فنی و سیاسی دیگر، از کیفیت نان سیلو کاسته شد. میلسپو که بعد از رفتن شریدان همۀ وظایف او را به دست گرفته بود، در مورد کیفیت نان سیلو که محصول کار هموطن خودش بود، می­نویسد: «کیفیت نان سیلو بسیار بد بود. سنگین بود، درون آن از خمیری نامأکول پر شده بود و پوسته­ای به سختی سمنت [= سیمان] داشت و آرد آن مخلوطی بود از آرد جو با بیش از درصد عادی به همراه تکه­های نخ و شن­ریزه و ماسه.»[42] با این حال، راه­اندازی نانواخانۀ مرکزی تا حدودی توانست مشکلات کمبود نان تهران را حل نماید.[43] روزنامۀ اطلاعات در گزارشی عملکرد دو ماهۀ نانواخانه مرکزی را این­گونه ارزیابی می­کند: «چند روز است نان تهران چه از حیث کمیت و چه از حیث کیفیت بهتر شده و همین بهبود نان تا اندازه­ای در بهای مواد مختلف خواربار تأثیر نموده و تنزلی در قیمت­ها حاصل گردیده است. نان فعلی تهران 70 درصد گندم خالص و 30 درصد ذرت و جو می­باشد.»[44] با برداشت محصول سال جدید که فراوانی آن زبانزد عام و خاص بود، به­تدریج از مشکلات کمبود نان و سایر مواد خواربار کاسته شد و نان سیلو و دیگر نانوایی­ها کیفیت بهتری پیدا کرد، اما در این زمان شریدان ایران را ترک کرده بود.    

 

4-3. دریافت کمک از متفقین و کمیتۀ تدارکات خواربار خاورمیانه

در میان عوامل متعدد استخدام مستشاران امریکایی، یکی از دلایل اصلی تقریب و تسهیل رابطه با متفقین و استفاده از کمک­های آنها در خرید و حمل کالا از خارج و سهمیۀ کالاهایی بود که براساس قانون وام و اجارۀ دولت امریکا به دولت­های دوست و متحد داده می­شد.[45] متفقین نیز علاوه بر حفظ منافع و اجرای سیاست­های خود از طریق مستشاران، گزارش­های آنها از وضعیت ذخیره و موجودی کالاها در ایران را مبنای تصمیم­گیری و عمل خود برای ارسال کالا به ایران قرار می­دادند. چنانکه وزیر خارجۀ انگلیس در پاسخ به درخواست حسن تقی­زاده، سفیر ایران در لندن، برای ارسال 25 هزار تن گندم می­گوید: «اگر مستشار امریکایی وزارت ارزاق [خواربار] تصدیق کند که نقصانی در آذوقه خواهد بود، هر اقدامی که ممکن است به عمل بیاورند.»[46] تاریخ این درخواست اوایل آبان 1321 است، یعنی زمانی که شریدان تازه یک ماه است به ایران آمده و هنوز قرارداد استخدامش به تصویب مجلس نرسیده است.

شریدان، برخلاف انتظار ایرانیان، به جای بیان گزارشی واقعی از فقر و قحطی در کشور و درخواست کمک از متفقین، آنها را تبرئه و ایرانیان را متهم می­کند. او، همچون دیگر دولتمردان متفقین، محصول ایران را برای مصرف داخلی کافی و احتکار، قاچاق، سودجویی، اسراف و بی­تدبیری خودِ ایرانیان را مسبب اصلی وضعیت موجود می­داند و آنها را به قناعت، صرفه­جویی، جیره­بندی و مجازات محتکران و متخلفان تشویق می­نماید.[47] اما حقیقت این است که کمبود شدید خواربار در سال 1321 که خشکسالی نیز بر شدت آن افزوده بود، قابل انکار نبود و در نهایت، خود را در غائلۀ نان در 17 آذر 1321 نشان داد.[48] بعد از این حادثه بود که شریدان کمبود ارزاق و پیامدهای آن را جدی گرفت. متفقین نیز برای حفظ ثبات و امنیت و جلوگیری از بروز حوادث مشابه که احتمالاً ارسال تسلیحات و تدارکات به شوروی را با مشکل مواجه می­ساخت، مقداری گندم به ایران فرستادند.[49] با این حال، میزان خوارباری که به ایران ارسال کردند، در مقایسه با خوارباری که خود و مهاجران لهستانی استفاده و قاچاق می­کردند، بسیار ناچیز بود، اما آنها میزان استفادۀ خود را انکار و در مورد کمک اندک خود مبالغه و تبلیغ می­کردند.[50] شریدان در یکی از بیانه­های خود می­نویسد:

اینک بدین وسیله می­خواهم هر گونه شایعات را راجع به عدم مساعدت شوروی­ها با ما درخصوص خواربار تکذیب کنم. مقامات نظامی بریتانیا نیز نظر به وخامت اوضاع از ذخیرۀ خودشان در بصره کمک آنی و عاجل برای حمل پنج هزار تن گندم و جو می­نمایند و این پنج هزار تن طی همین چند روزه به ما خواهد رسید و نیز از امریکا هم هر ماهه پنج هزار تن گندم بارگیری و برای ما حمل می­شود و به­وسیلۀ جهازات خواهد رسید و قاعدتاً باید پنج هزار تن اولی در همین ماه به ایران برسد.[51]

بیانیۀ شریدان نشان می­دهد هنوز چیزی به ایران نرسیده و بیشتر به وعده و وعید گذشته است. دیگر اینکه، بعد از رسیدن این کالاها به بنادر ایران، کامیون­های زیادی برای حمل آنها به مناطق قحطی­زده نیاز بود، اما وزارت خواربار چنین امکانی را نداشت و اغلب کامیون­ها و واگن­های راه­آهن در اختیار متفقین بود که برای حمل تجهیزات به شوروی از آنها استفاده می­کردند.[52] بیانیۀ دیگر شریدان در یک ماه بعد مؤید همین موضوع است:

راجع به ذخیرۀ گندم و تأمین مصرف آینده اکنون می­توانم به عموم اهالی محترم اطمینان بدهم گندمی که دولت آمریکا و دولت انگلیس موافقت کرده­اند تحویل دهند تدریجاً در کار رسیدن به بنادر ایران است و با وجود ازدیاد و تراکم نقلیات راه­آهن اینجانب به­وسیلۀ مأمورین مسئول انگلیس و امریکا اطمینان حاصل کرده­ام که همه روزه جنس به مقدار مکفی برای مصرف پایتخت و ذخیره به تهران خواهد رسید.[53]

این وعده و وعیدها زمانی داده می­شد که اولاً به­تدریج زمان برداشت محصول سال جدید در مناطق جنوبی ایران فرا می­رسید و دوران قحطی، با فراوانی محصول آن سال، به پایان خود نزدیک می­شد. ثانیاً، بسیاری از این غلات واردشده به مصرف نیروهای متفقین می­رسید. ثالثاً، بخشی از این غلات به دلیل مخلوط بودن با شیشه پس داده شد. در نامۀ شریدان به نخست­وزیر آمده است: «با تأسف بسیار به استحضار خاطر مبارک می­رساند که از قرار گزارش ریاست امور سیلوها، آرد متعلق به انگلیس که از بصره برای ما حمل شده است مملو از شیشه می­باشد. درصدد اقدامات لازم برای پس دادن آرد مزبور به ارتش انگلیس می­باشیم.»[54]

دربارۀ عملکرد شریدان در کمک گرفتن از کمیتۀ تدارکات خاورمیانه نیز باید گفت که هرچند او در مصاحبه با اطلاعات، از موفقیت خود در متقاعد کردن متفقین برای اعطای پنج هزار تن قند، سیصد کامیون پنج تنی و افزایش سهمیۀ چای و قماش سخن گفت،[55] اما حقیقت این است که اولاً بخش زیادی از این کالاها هرگز وارد ایران نشد.[56] ثانیاً شریدان در زمان عزیمتش از ایران در پیامی که برای چاپ در نشریات ارائه داد، خوراک یک سالۀ مردم ایران را یک میلیون خروار تعیین کرد و محصول گندم و جو سال 1322 را هفت و نیم خروار پیش­بینی نمود و نتیجه گرفت که ایران می­تواند شش میلیون خروار مازاد موجود را به متفقین بفروشد.[57] در حالی که میزان محصول مورد نیاز جمعیتِ تقریباً 12 میلیونی ایران در آن زمان حدود 5/5 میلیون خروار گندم بود.[58] همین آمارهای اشتباه شریدان باعث ­شد که متفقین با استناد به آنها از پرداخت سهمیۀ ایران در کمیتۀ تدارکات خواربار خاورمیانه طفره بروند. بنابراین، می­توان گفت شریدان در این قضیه نیز عملکرد چندان موفقی نداشت.

 

انحلال وزارت خواربار و پایان کار شریدان در ایران

شریدان در اوایل تیرماه 1322 با ارسال نامه­ای به نخست­وزیر تقاضا کرد که قرارداد استخدام او تجدید نشود، زیرا قصد دارد پس از پایان مدت یک سال از قرارداد استخدامش به امریکا برگردد. او در این نامه پیشنهاد داد وزارت خواربار منحل و به اداره­ای کوچک زیر نظر میلسپو تبدیل شود:

چون اشکالات مربوط به تأمین خواربار که در سال گذشته وجود داشت از هر جهت مرتفع گردیده و مخصوصاً کمک­هایی از طرف متفقین شده و همچنین محصول فراوانی که امسال در تمام نقاط کشور وجود دارد و با نقشه­ای که تهیه شده به جمع­آوری محصول پرداخته­اند وجود وزارت خواربار با تشکیلات کنونی زائد می­باشد... اگر این وزارتخانه به صورت یک اداره یا سازمان کوچکی تحت نظر آقای میلسپو قرار گیرد وظایف خود را به نحو احسن انجام خواهد داد.[59]

ادعاهای شریدان درخصوص رفع اشکالات تأمین خواربار به آن صورتی که او ادعا می­کرد، صحت نداشت و در همان زمان، گزارش­های متعددی از کمبود و گرانی خواربار و اختلال در جیره­بندی نان، قند، شکر، چای و برنج در مناطق مختلف کشور داده می­شد.[60] اما، در عمل، جریان امور به همان صورتی پیش رفت که او در نامه­اش به نخست­وزیر پیشنهاد داده بود. به این صورت که نخست­وزیر علی سهیلی در 23 تیر 1322 با تقدیم لایحه­ای­ یک ماده­ای به مجلس، انحلال وزارت خواربار و ضمیمه شدن آن به وزارت دارایی را درخواست کرد.[61] یک هفته بعد از ارائۀ لایحه به مجلس، در حالی که هنوز نمایندگان تکلیف آن را روشن نکرده بودند، شریدان با صدور اعلامیه­ای بیان کرد که «دیگر وزارت خواربار وجود خارجی نخواهد داشت و این وزارتخانه عبارت خواهد بود از ادارۀ کل غله که زیر نظر رئیس کل دارایی قرار می­گیرد. این تغییر بر اثر توصیۀ خود اینجانب صورت گرفت... دکتر میلسپو از راه تلطف از اینجانب تقاضا نمود طی مدتی که هنوز در ایران خواهم بود ریاست این اداره را عهده­دار شوم.»[62] سه روز بعد از صدور اعلامیۀ شریدان، میلسپو با صدور چهاردهمین آیین­نامۀ تثبیت قیمت­ها اعلام کرد همۀ کارها و مسئولیت­های وزارت خواربار به موجب قانون 13 اردیبهشت 1322 به او اعطا گردیده است و شریدان رئیس قسمت غله و نان خواهد شد.[63] شریدان در منصب جدید به مدت یک ماه خدمت کرد و در 24 مرداد جای خود را به هموطنش فارست کرافورد[64] داد و در پنج شهریور نیز ایران را به مقصد امریکا ترک کرد.

شریدان در زمان عزیمتش پیامی را برای چاپ به روزنامه­ها داد و در آن از عملکرد یازده ماهۀ خود در ایران دفاع کرد.[65] گرچه اسناد و مدارک موجود مؤید چنین ادعایی نیست. بیشتر مشکلات موجود در حوزۀ تهیه و توزیع خواربار و محصولات جیره­بندی­شده در زمان حضور او در ایران حل­نشده باقی ماند و اگر در اواخر بهار 1322 گشایشی در برخی از امور دیده ­شد، بیشتر به دلیل برداشت محصول کم­نظیر آن سال و رسیدن خبرهایی از تعیین تکلیف جنگ جهانی در برخی از جبهه­ها بود که نشان از پایان قریب­الوقوع آن داشت.[66] وگرنه کارنامۀ شریدان در وزارت خواربار چندان قابل دفاع نبود. تدین، دومین و آخرین وزیر خواربار ایران، در نامه­ای به وزیر دارایی به این موضوع اشاره می­کند و توزیع کوپن اضافۀ نان در تهران را که باعث ایجاد تخلفات زیادی شده بود، تقصیر شریدان می­داند. او در مورد وضعیت تأمین نان نیز می­نویسد: «به تصدیق تمام اهل تهران قبل از تصدی اینجانب به وزارت خواربار وضع نان تهران و تمام کشور در نتیجۀ عملیات شریدان به قدری خراب بوده که نزدیک بود تولید فسادی بزرگ نماید و اینجانب با زحمات طاقت­فرسا توانستم وضعیت را اصلاح کنم.»[67] گفته­های تدین به دلیل اختلافاتش با شریدان نمی­تواند سند محکمی برای تحلیل عملکرد شریدان باشد. اما حقیقت این است که دیگر اسناد و منابع موجود نیز عملکرد او را چندان قابل دفاع نمی­دانند. البته شرایط بحرانی زمان حضور شریدان در ایران را نباید از نظر دور داشت. در هر حال، شریدان بعد از یازده ماه فعالیت در ایران و پیش از اینکه مدت قرارداد سه­ساله­اش به اتمام برسد، در 5 شهریور 1322 ایران را ترک کرد.  

نتیجه­گیری

بررسی اسناد و مدارک موجود نشان می­دهد شریدان در طول حضور یازده ماهۀ خود در ایران نتوانست عملکرد موفقی داشته باشد و وعده­هایش در زمان استخدام را عملی سازد. او در بسیاری از نامه­ها، بیانیه­ها و مصاحبه­های خود عامل اصلی عدم اصلاح و بهبود امور را احتکار، قاچاق، تقلب، بی­تدبیری، اسراف و تجمل­گرایی خودِ ایرانیان بیان کرد و آنها را به صبر، صداقت، قناعت، صرفه­جویی، ساده­زیستی و مجازات محتکران و متخلفان فراخواند. در مقابل، از عملکرد خود و متفقین که مسبب اصلی نابه­سامانی اوضاع بودند، دفاع کرد و مساعدت آنها را در اعطای خواربار و وسایل حمل و نقل به ایران در روزهای قحطی زمستان 1321 عامل اصلی گذر از بحران موجود اعلام نمود و ایرانیان را به خاطر نادیده­ گرفتن چنین الطاف سخاوتمندانه­ و مؤثری سرزنش کرد. غافل از اینکه متفقین مسبب اصلی بسیاری از اتفاقات ناگوار در ایران بودند، در صورتی که اگر می­خواستند و سرنوشت مردم ایران برایشان مهم بود، می­توانستند بخش زیادی از مشکلات مزبور را حل نمایند. اما واقعیت این است که هدف اصلی آنها از ارسال مستشار به ایران، نه حل مشکلات و معضلات موجود، بلکه تسلط بر امور داخلی ایران برای حفظ منافع خودشان بود. مستشاران خارجی، از جمله شریدان، با حمایت متفقین به تصمیم­گیران اصلی کشور تبدیل شده بودند و همۀ امور طبق نظر و، به طریق اولی، خواست آنان انجام می­شد. بنابراین، دلیل اصلی اینکه در زمان حضور مستشاری آنها در ایران بهبودی در وضعیت مالی و اداری کشور حاصل نشد و بر حدت و شدت مشکلات نیز افزوده شد، عملکرد ضعیف و سودجویانۀ مستشاران خارجی و دولت­های متبوعشان بود. این موضوع در مورد شریدان هم صادق است. در زمان حضور او در ایران مشکل کمبود و گرانی نان و خواربار و مشکلات جیره­بندی قند، شکر، چای و برنج حل نشد و اقدامات شریدان در این زمینه، از قبیل افزودن بر قیمت دولتی کالاها، گسترش حوزۀ انحصار و جیره­بندی کالاهای اساسی، راه­اندازی نان سیلو و دریافت کمک از متفقین و کمیتۀ تدارکات خواربار خاورمیانه، مؤثر واقع نشد. اگر در ماه­های آخر حضور شریدان گشایشی در برخی از امور دیده ­شد و کمیت و کیفیت نان بهتر از قبل گردید و از قیمت­ برخی از کالاها کاسته شد، بیشتر به دلیل برداشت محصول کم­نظیر آن سال و رسیدن خبرهای خوب از جبهه­های جنگ بود. البته در بررسی کارنامۀ شریدان در نظر نگرفتن وضعیت بحرانی ایران و جهان در زمان حضور او در ایران و تأثیر این شرایط بر عملکرد او دور از انصاف است. زیرا در سال 1321 درگیری­های شدید در جبهه­های جنگ، قحطی و خشکسالی در ایران، اختلاف شدید میان دولت، مجلس و دربار و سوء­استفادۀ سودجویان از وضعیت داخلی و بین­المللی، اصلاح اوضاع نابه­سامان موجود را برای هر کسی دشوار می­ساخت و این عوامل در عملکرد ضعیف شریدان در وزارت خواربار بی­تأثیر نبود.

 

 

[1]. Joseph P. Sheridan

[2]. حسین مکی، تاریخ بیست­سالۀ ایران، ج 8 (تهران: انتشارت علمی و فرهنگی، 1373)، ص 267؛ حمید شوکت، در تیررس حادثه: زندگی سیاسی قوام­السلطنه (تهران: نشر اختران، 1386)، ص 18.

[3]. اسنادی از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، به کوشش علیرضا روحانی و ابوالفضل ایزدی­زاده، ج 3 (تهران: خانۀ کتاب، 1389)، ص 266-267.

[4]. سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران (ساکما)، شمارۀ سند 002797/310 (1/10/1321)، ص 3؛ ایران در اشغال متفقین: مجموعه اسناد و مدارک 1324-1318، به کوشش صفاء­الدین تبراییان (تهران: مؤسسۀ خدمات فرهنگی رسا، 1371)، ص 355.

[5]. مشروح مذاکرات مجالس شورای ملی و اسلامی، نسخۀ دوم، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم انسانی، دورۀ 13، جلسۀ 79.

[6]. مهدی فرخ (معتصم‌السلطنه)، خاطرات سیاسی فرخ (معتصم­السلطنه): تاریح پنجاه سالۀ معاصر ایران (بی‌جا: جاویدان، بی­تا)، ص 529-530.

[7]. اطلاعات، ش 5010 (6/7/1321)، ص 1.

[8]. متن ‌قانون اجازۀ تأسیس وزارت خواربار: مادۀ واحده ـ دولت مجاز است برای تمرکز امور خواربار و تأمین آذوقۀ کشور وزارتی به نام وزارت خواربار تأسیس نماید. وزارت خواربار مکلف است سازمان و بودجۀ تفصیلی خود را پس از آزمایش تا آخر آذرماه 1321 با موافقت وزارت دارایی به مجلس شورای ملی ‌تقدیم نماید. حقوق کارمندان و هزینه‌های ضروری وزارت خواربار تا آخر آذرماه 1321 از محل اعتبارات قسمت اقتصادی وزارت دارایی بر طبق درخواست وزیر ‌خواربار و حوالۀ وزارت دارایی و از اول دی­ماه 1321 طبق بودجۀ تقدیمی به مجلس و پس از تصویب مجلس مطابق بودجۀ مصوبه پرداخت خواهد ‌شد و نیز دولت مجاز است هر یک از ادارات اقتصادی وزارت دارایی و شعب مربوطه به آن را که صلاح بداند با بودجه و اعتبارات و اختیاراتی که فعلاً‌ دارند به وزارت خواربار و یا به وزارتخانه‌های دیگر انتقال دهد. تبصره ـ حوائج وزارت خواربار به وسائط نقلیه و لوازم آن مقدم بر کلیۀ حوائج اشخاص و ادارات دیگر خواهد بود و وزارت راه مکلف است هر‌ مقدار واگن راه‌آهن که مورد احتیاج وزارت خواربار باشد به تشخیص و تقاضای وزارت خواربار مقدم بر تمام تقاضاها و محمولات شناخته و در اختیار‌ وزارت خواربار بگذارد و نیز کلیۀ وزارتخانه‌ها و ادارات و شرکت­ها و بنگاه‌ها مکلف­اند درخواست‌های وزارت خواربار را درخصوص وسائط نقلیه و لوازم ‌آن مقدم بر هر حاجت دیگر قبول نموده و به موقع اجرا بگذارند. این قانون که مشتمل بر یک ماده است، در جلسۀ سی‌ام مهرماه یک هزار و سیصد و بیست و یک به تصویب مجلس شورای ملی رسید. بنگرید به: مشروح مذاکرات مجلس، دورۀ 13، جلسۀ 99.

[9]. همایون الهی، اهمیت استراتژیکی ایران در جنگ جهانی دوم، چ 3 (تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1369)، ص 125-126؛ محمد خان ملک (یزدی)، ارزش مساعی ایران در جنگ 1939-1945 (بی­جا: بی­نا، بی­تا)، ص 56-57.

[10]. اطلاعات، ش 5644 (29/9/1323)، ص 4؛ ایرج ذوقی، ایران و قدرت­های بزرگ در جنگ جهانی دوم، چ 2 (تهران: پاژنگ، 1368)، ص 163-165.

[11]. مشروح مذاکرات مجلس، دورۀ 13، جلسۀ 83.

[12]. اطلاعات، ش 5010 (6/7/1321)، ص 1.

[13]. قانون استخدام شریدان، مستشار وزارت خواربار: مادۀ 1ـ دولت مجاز است آقاى شریدان، تابع دول متحدۀ امریکاى شمالى، را از تاریخ ورود به طهران به مدت سه سال براى مستشارى وزارت خواربار استخدام نماید. مادۀ 2ـ حقوق آقاى شریدان در سال 12500 دلار خواهد بود که ده هزار دلار آن به اقساط دوازده­گانه به خانوادۀ او در امریکا و دو هزار و پانصد دلار بقیه به ریال در مدت دوازده­ماه به خود او در ایران پرداخته می­شود. مادۀ 3ـ مبلغ 1750 دلار بابت هزینۀ سفر آقاى شریدان از امریکا به ایران تأدیه و همچنین هزینۀ مراجعت او از ایران به امریکا پرداخته خواهد شد. بنگرید به: مشروح مذاکرات مجلس، دورۀ 13، جلسۀ 109.

[14]. همان، دورۀ 13، جلسۀ 109.

[15]. کیهان، ش 51 (2/5/1321)، ص 1.

[16]. فرخ، ص 532.

[17]. اطلاعات، ش 5074 (14/9/1321)، ص 1؛ اسنادی از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، ج 3، ص 264.

[18]. اطلاعات، ش 5022 (21/7/1321)، ص 1.

[19].. همان، ش 5071 (11/9/1321)، ص 1.

[20]. همان، ش 5022 (21/7/1321)، ص 1.

[21]. همان، ش 5024 (23/7/1321)، ص 1 و ش 5040 (9/8/1321)، ص 1؛ ایران در اشغال متفقین، ص 487.

[22]. اطلاعات، ش 5034 (3/8/1321)، ص 1.

[23]. همان، ش 5039 (9/8/1321)، ص 1.

[24]. اطلاعات، ش 5177 (2/3/1322)، ص 1.

[25]. همان، ش 5048 (18/8/1321)، ص 1.

[26]. سر ریدر بولارد و سر کلارمونت اسکراین، شترها باید بروند!، ترجمۀ حسین ابوترابیان (تهران: نشر نو، 1363)، ص 89؛ سر کلارمونت اسکرین، جنگ جهانی در ایران، ترجمۀ غلامحسین صالحیار (بی­جا: نشر سلسله، 1363)، ص 292-293.

[27]. آرتور میلسپو، آمریکایی­ها در ایران (خاطرات دوران جنگ جهانی دوم)، ترجمۀ عبدالرضا هوشنگ مهدوی (تهران: نشر البرز، 1370)، ص 140.

[28]. اطلاعات، ش 5071 (11/9/1321)، ص 1.

[29]. میلسپو، ص 66.

[30]. در مورد بلوای نان بنگرید به: ابوالحسن عمیدی نوری، یادداشت­های یک روزنامه­نگار؛ تحولات نیم قرن تاریخ معاصر ایران، به کوشش مختار حدیدی و جلال فرهمند، ج 2 (تهران: مؤسسۀ مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1384)، ص 49-54؛ فرخ، ص 555؛ انور خامه­ای، خاطرات سیاسی (تهران: نشر گفتار، 1372)، ص 286؛ عباس مسعودی، اطلاعات در ربع قرن (اطلاعات، 1329)، ص 232؛ حسین آبادیان، «غلات و زندگی اجتماعی مردم ایران در جنگ جهانی دوم»، تحقیقات تاریخ اجتماعی، س 1، ش 2 (پاییز و زمستان 1390)، ص 1-20. 

[31]. سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران، ش 17748/293/97، ص 27؛ ش 13489/240 (26/6/1322)، ص 17.

[32]. سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران، ش 88540/240: ص 3؛ میلسپو، ص 117.

[33]. ایران در اشغال متفقین، ص 355- 356.

[34]. جورج لنزوسکی، رقابت روسیه و غرب در ایران، ترجمۀ اسماعیل رائین (تهران: انتشارات جاویدان، 2536)، ص 295.

[35]. فخرالدین عظیمی، بحران دموکراسی در ایران 1320-1332، ترجمۀ عبدالرضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری (تهران: نشر البرز، 1372)، ص 63-64.

[36]. سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران، ش 002797/310، ص 2.

[37]. اطلاعات، ش 5235 (10/5/1322)، ص 1.

[38]. همان، ش 5107 (4/12/1321)، ص 1.

[39]. میلسپو، ص 140.

[40]. اطلاعات، ش 5096 (21/11/1321)، ص 2.

[41]. همان، ش 5107 (4/12/1321)، ص 1.

[42]. میلپسو، ص 151.

[43]. سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران، ش 002828/310 (1/11/1321)، ص 65.

[44]. اطلاعات، ش 5141 (22/1/1322)، ص 1.

[45]. گذشته، چراغ راه آینده است، به کوشش پژوهش گروهی جامی (تهران: انتشارات نیلوفر، 1381)، ص 179.

[46]. اسنادی از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، ج 3، ص 264.

[47]. اطلاعات، ش 5071 (11/9/1321)، ص 1.

[48]. احمد امیراحمدی، خاطرات نخستین سپهبد ایران احمد امیراحمدی، به کوشش غلامحسین زرگری­نژاد (تهران: مؤسسۀ پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1373)، ص 491. 

[49]. سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران، ش 002797/310 (1/10/1321)، ص 6؛ ایران در اشغال متفقین، ص 303.

[50]. سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران، ش 1160/290، ص 24؛ میلسپو، ص 141.

[51]. اطلاعات، ش 5078 (1/11/1321)، ص 1.

[52]. فرخ، ص 532.

[53]. اطلاعات، ش 5107 (4/12/1321)، ص 1.

[54]. ایران در اشغال متفقین، ص 311.

[55]. اطلاعات، ش 5179 (4/3/1322)، ص 1.

[56]. مشروح مذاکرات مجلس، دورۀ 14، جلسۀ 17.

[57]. اطلاعات، ش 5257 (6/6/1322)، ص 2.

[58]. ستاره، ش 1611 (17/6/1322)، ص 1.

[59]. اطلاعات، ش 5211 (11/4/1322)، ص 1.

[60]. همان، ش 5222 (23/4/1322)، ص 1.

[61]. قانون انحلال وزارت خواربار: مادۀ واحده ـ مجلس شورای ملی به دولت اجازه می­دهد که از تاریخ تصویب این قانون وزارت خواربار را منحل و سازمان آن را ضمیمه وزارت دارایی نماید (اطلاعات، ش 5222، 23/4/1322)، ص 1.

[62]. همان، ش 5227 (30/4/1322)، ص 1.

[63]. همان، ش 5229 (2/5/1322)، ص 1.

[64]. Forest Crawford

[65]. اطلاعات، ش 5257 (6/6/1322)، ص 4.

[66]. سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی، ش 24003/296 (8/6/1322)، ص 78.

[67]. اطلاعات، ش 5273 (23/6/1322)، ص 2.

کتابنامه
آبادیان، حسین. «غلات و زندگی اجتماعی مردم ایران در جنگ جهانی دوم»، تحقیقات تاریخ اجتماعی، س 1، ش 2، پاییز و زمستان 1390، ص 1-20. 
اسکرین، سر کلارمونت. جنگ جهانی در ایران، ترجمۀ غلامحسین صالحیار، بی­جا: نشر سلسله، 1363.
اسنادی از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم. به کوشش علیرضا روحانی و ابوالفضل ایزدی­زاده، ج 3، تهران: خانۀ کتاب، 1389.
اطلاعات، ش 5010 (6/7/1321)، ص 1؛ ش 5022 (21/7/1321)، ص 1؛ ش 5024 (23/7/1321)، ص 1؛ ش 5034 (3/8/1321)، ص 1؛ ش 5039 (9/8/1321)، ص 1؛ ش 5040 (9/8/1321)، ص 1؛ ش 5048 (18/8/1321)، ص 1؛ ش 5071 (11/9/1321)، ص 1؛ ش 5074 (14/9/1321)، ص 1؛ ش 5078 (1/11/1321)، ص 1؛ ش 5096 (21/11/1321)، ص 2؛ ش 5107 (4/12/1321)، ص 1؛ ش 5141 (22/1/1322)، ص 1؛ ش 5177 (2/3/1322)، ص 1؛ ش 5179 (4/3/1322)، ص 1؛ ش 5211 (11/4/1322)، ص 1؛ ش 5222 (23/4/1322)، ص 1؛ ش 5227 (30/4/1322)، ص 1؛ ش 5229 (2/5/1322)، ص 1؛ ش 5235 (10/5/1322)، ص 1؛ ش 5257 (6/6/1322)، ص 2؛ ش 5273 (23/6/1322)، ص 2؛ ش 5644 (29/9/1323)، ص 4.
الهی، همایون. اهمیت استراتژیکی ایران در جنگ جهانی دوم، چ 3، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1369.
امیراحمدی، احمد. خاطرات نخستین سپهبد ایران احمد امیراحمدی، به کوشش غلامحسین زرگری­نژاد، تهران: مؤسسۀ پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1373. 
ایران در اشغال متفقین: مجموعه اسناد و مدارک 1324-1318. به کوشش صفاء­الدین تبراییان، تهران: مؤسسۀ خدمات فرهنگی رسا، 1371.
بولارد، سر ریدر و سر کلارمونت اسکراین. شترها باید بروند!، ترجمۀ حسین ابوترابیان، چ 2، تهران: نشر نو، 1363.
خامه­ای، انور. خاطرات سیاسی، تهران: نشر گفتار، 1372.
خان ملک (یزدی)، محمد. ارزش مساعی ایران در جنگ 1939-1945، بی­جا: بی­نا، بی­تا.
ذوقی، ایرج. ایران و قدرت­های بزرگ در جنگ جهانی دوم، چ 2، تهران: پاژنگ، 1368.
سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران (ساکما). ش سند 002797/310 (1/10/1321)، ص 3؛ ش 002797/310 (1/10/1321)، ص 6؛ ش 002828/310 (1/11/1321)، ص 65؛ ش 24003/296 (8/6/1322)، ص 78؛ ش 13489/240 (26/6/1322)، 17؛ ش 17748/293/97 (18/9/1324)، 27؛ ش 45833/240، ص 2؛ ش 1160/290، ص 24؛ ش 88540/240: ص 3؛ ش 002797/310: ص 2.
ستاره، ش 1611 (17/6/1322)، ص 1.
شوکت، حمید. در تیررس حادثه: زندگی سیاسی قوام­السلطنه، تهران: نشر اختران، 1386.
عظیمی، فخرالدین. بحران دموکراسی در ایران 1320-1332، ترجمۀ عبدالرضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری، تهران: نشر البرز، 1372.
عمیدی نوری، ابوالحسن. یادداشت­های یک روزنامه­نگار؛ تحولات نیم قرن تاریخ معاصر ایران، به کوشش مختار حدیدی و جلال فرهمند، ج 2، تهران: مؤسسۀ مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1384.
فرخ (معتصم‌السلطنه)، مهدی. خاطرات سیاسی فرخ (معتصم­السلطنه): تاریح پنجاه­سالۀ معاصر ایران، بی‌جا: جاویدان، بی­تا.
کیهان، ش 51 (2/5/1321)، ص 1.
گذشته، چراغ راه آینده است. پژوهش گروهی جامی، چ 3، تهران: انتشارات نیلوفر، 1381.
لنزوسکی، جورج. رقابت روسیه و غرب در ایران، ترجمۀ اسماعیل رائین، تهران: انتشارات جاویدان، 2536.
مسعودی، عباس. اطلاعات در ربع قرن، تهران: اطلاعات، 1329.
مشروح مذاکرات مجالس شورای ملی و اسلامی، نسخه دوم، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم انسانی، دورۀ 13، جلسۀ 79؛ دورۀ 13، جلسۀ 83؛ دورۀ 13، جلسۀ 99؛ دورۀ 13، جلسۀ 109؛ دورۀ 14، جلسۀ 17.
مکی، حسین. تاریخ بیست­سالۀ ایران، ج 8، تهران: انتشارت علمی و فرهنگی، 1373.
میلسپو، آرتور. آمریکایی­ها در ایران (خاطرات دوران جنگ جهانی دوم)، ترجمۀ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران: نشر البرز، 1370.