Evaluating the Relation Types of Iran and China during Safavid Period.

Document Type : Research Paper

Authors

1 History Department, Faculty OF Literature. Alzahra University, Tehran, Iran.

2 PhD Candidate of History, Department of History, Alzahra University, Tehran, Iran.

Abstract

The in-depth rooted and protracted relations between Iran and China flourished in the Mongols and Timurids era,which included various political, economic, cultural, and artistic aspects. Many of the continuation requirements of the diverse relations between Iran and China were lost in the early 10th/16th century due to their political and economic situation, changing the political geography of Asia, the emergence of new powers between the two lands, altering their balance of political and economic forces in the world,and increasing influence of Europeans around Iran and China.The relations between Iran and China were not focused on by the rulers and elites of the two lands during the Safavid dynasty(907-1135 AH)unlike the mentioned rulers. Despite the significant changes and degradation in the types and quality of relations between these two countries during the Safavid era,some aspects and types of relations between Iran and China were limitedly maintained.Maintaining this type of relationship was due to preserving the previous contexts and affecting the heritage of the relations between the two lands and some economic necessities.This descriptive-analytical study aimed to evaluate the relations between Iran and China during the Safavid period using scattered information and few historical, literary,scientific,and artistic references.The results indicated that these relations were mainly in economic, scientific, and artistic fields. The rulers and elites of Iran more or less considered China and its civilizational and cultural achievements during the Safavid era by maintaining these types of relations and radiating the long-standing and rich heritage of the past relations between the two lands.

Keywords

Main Subjects


 

 

مقدمه

   روابط خارجی همواره اهمیت خاصی برای زمامداران کشورها داشته و کمیت و کیفیت آن بر وضعیت زندگی مردم هر جامعه اثرگذار بوده است. چگونگی روابط بین کشورها و سرزمین­ها و نیز تداوم یا تقطیع آن متأثر از عوامل مختلفی چون اوضاع سیاسی و اقتصادی جهان و شرایط داخلی کشورها بوده است. معمولاً حکمرانان کشورها بعد از تثبیت حاکمیت خویش، برای افزایش مشروعیت منطقه­ای و جهانی و نیز ادارۀ امور قلمرو و تأمین بخشی از مایحتاج مردم، به ­دنبال برقراری روابط با همسایگان و برخی کشورهای مهم بوده­اند. اما موفقیت در این امر، گذشته از خواست و تلاش زمامداران کشورها، به مسائل دیگری نیز بستگی دارد که گاه از توان و عهدۀ تصمیم­گیری آنان خارج است. از حیث جایگاه و اهمیت روابط خارجی ایران در طول تاریخ، روابط ایران با چین از جایگاه خاصی برخوردار بوده است. روابط این دو سرزمین و تمدن کهنسال از عهد باستان شروع شده و با فراز و نشیب­هایی در حوزه­های مختلف ادامه یافته است. از مقاطع اوج ارتباطات ایران با چین عهد مغولان و ایلخانان (616-736ق/ 1237-1335م) است که حکمرانی این دو سرزمین در اختیار چنگیزخان و اعقابش قرار گرفت. به دنبال تضعیف حاکمیت فرزندان و نوادگان چنگیز بر ایران و چین و پیدایی حکومت تیموریان (771-911ق/ 1370-1506م) در ایران و مناطق نزدیک به سرزمین چین، جوانبی از ارتباطات متنوع و تنگاتنگ این دو سرزمین برقرار ماند. تیموریان که ادعای انتساب به مغولان را داشتند و به حمایت برخی از آنها متکی بودند، بر حفظ روابط با چین اهتمام داشتند و گاه به اندیشۀ تصاحب چین می­افتادند. بعد از انقراض تیموریان و تسلط صفویان بر ایران، به­ دلایلی چون تغییر جغرافیای سیاسی و توازن قوا در آسیا، نفوذ روزافزون اروپاییان در مناطق پیرامون ایران و چین و ضعف سلسلۀ حاکم بر چین (مینگ؛ حک: 1368-1644م/ 769-1054ق)، بسیاری از زمینه­ها و ملزومات تداوم ارتباطات پررونق و متنوع دوران مغولان و تیموریان از میان رفت. اگرچه روابط ایران و چین در عهد صفویه چندان در کانون توجه زمامداران و نخبگان دو سرزمین نبود، گونه­هایی از روابط گذشتۀ دو سرزمین به ­شکلی بی­رمق و کم­فروغ برقرار بود. این پژوهش به شیوه­ای توصیفی ـ تحلیلی و با اتکا بر اطلاعات پراکنده و اندک موجود در منابع تاریخی، سفرنامه­ها، متون ادبی، علمی و هنری، در پی پاسخ به این سؤال است که مناسبات ایران و چین در عهد صفویه در چه عرصه‌هایی و با چه روندی در جریان بوده ‌است؟

تاکنون پژوهشی مستقل و جامع که تمام جوانب این موضوع را در دورۀ صفویه مورد توجه قرار داده باشد، انجام نشده است. کتاب تاریخ روابط ایران و چین[1] ضمن نگاهی کلی به تاریخ روابط این دو کشور، اشاره­ای بسیار مختصر به دورۀ صفویه دارد. در کتاب مؤلفه­های فرهنگی در روابط تجاری ایران و چین در دورۀ ساسانی و صفوی[2] عواملی چون دین و روابط تجاری میان ایران و چین در دوران ساسانی و صفویه با هم مقایسه شده، اما اطلاعات آن دربارۀ دورۀ صفویه ناقص و کم است. در مقالاتی چون «تأثیر سفالگری چین بر ایران در دورۀ صفوی»[3] و «تأملی در سفال آبی و سفید چین و ایران در اعصار مینگ و صفویه»[4] تنها به یکی از جنبه­های روابط میان دو سرزمین اشاره شده است. دانشنامۀ ایرانیکا در مقالۀ «روابط ایران و چین»[5] (1991م)، ضمن بررسی روابط ایران و چین در دو دورۀ ایران باستان و ایران اسلامی، به دوران صفویه هم اشاره کرده است. در مقالۀ دیگری نیز نقوش چینی که یکی از عناصر مورد استفادۀ هنرمندان عصر صفوی در طراحی است، بررسی شده است.[6] افزون بر این، در دو مقالۀ ” “The Measure of Faithfulness: The Chinese Models for Safavid Blue- and-White[7] و “青韵绵长——朝鲜、日本、越南青花瓷赏读”[8] هم از سفالینه­های آبی و سفید چین در ایران و صادرات سفال­های آبی و سفید از چین به ایران صحبت شده است. مقالۀ “世纪伊斯法罕贸易发展研究 16-17”[9] نیز به وضعیت تجارت در اصفهان عصر صفوی پرداخته است. مقالۀ “参与与贡献:萨法维伊朗与早期世界贸易体系”[10] هم نقش ایران عصر صفوی را در تجارت جهانی بررسی می­کند.[11] این آثار تنها به گوشه­هایی از انواع روابط ایران و چین در دورۀ صفویه، آن هم به ­شکل مختصر و ناقص، توجه کرده­اند و هدف این مقاله را که ترسیم تصویری جامع در این زمینه است، دربرنمی­گیرند.

  1. روابط هنری

در بررسی روابط هنری ایران و چین در عهد صفویه، موضوع تأثیر­گذاری سبک چینی بر شئون مختلف هنر ایرانی و نیز جایگاه تولیدات صنعتی و هنری چین در جامعۀ ایران از اهمیت ویژه­ای برخوردار است.

 

1-1. سفال‌سازی

با رونق یافتن هنر و صنعت ایران در عهد صفوی، هنر سفالگری نیز در وضعیت مطلوبی قرار گرفت. با این حال، در سطح جهان، مردمان چین‌ در ساخت ظروف «معروف به چینی» موفق‌تر عمل می‌کردند.[12] تلاش بی­وقفه و سرمایه­گذاری مستمر مالی و فکری از جمله عوامل پیشرفت آنان در این هنر و صنعت بود. چنانکه به خاطر مهارت در این کار و کیفیت بالای سفال‌های تولیدی، از سرآمدانِ این حرفه در جهان محسوب می­شدند.[13] پیش از صفویه، دو تمدن ایران و چین طرح‌ها و الگوهای خود را در حوزة سفالگری با هم به اشتراک می­گذاشتند. البته هنرمندان این عرصه در دورۀ صفویه تنها به الگوهای پیشین اکتفا نکردند و در خلق الگوها از تفکرات ذهنی خود هم استفاده نمودند.[14]

مقارن با دوران تیموری و صفوی، سلسلۀ حاکم بر چین (مینگ) به­قدری به هنر سفال­سازی توجه داشت[15] که اغلب کشورها خواهان سفال این سرزمین بودند[16]. در عهد حکومت این دو سلسله بر ایران، افزون بر تأثیرپذیری هنرمندان ایرانی از سبک ظروف چینی، شاهد حضور کم­شمار تاجران چینی در ایران هستیم. اولئاریوس که در سال 1046ق/ 1637م در ایران حضور داشته، دو تاجر چینی را در شهر اردبیل در حال فروش ظروف چینی مشاهده کرده است.[17] در دورۀ صفویه مقدار و تنوع سفال‌هایی که از چین به ایران وارد می­شد، به اندازه­ای بود که گاه حکام آسیای مرکزی و غربی از طریق ایران به این ظروف دست می­یافتند.[18]

در موزة برلین کاسه‌ای با نقش اژدها و نیز قمقمه­ای حاوی نقش شیر درنده با شانه‌های شعله‌ور به نمایش درآمده که احتمالاً هر دو در عهد صفویه و تحت تأثیر هنر چین ساخته شده بوده است. این قبیل نمونه­ها گویای آن است که گرچه کارهای ابتدایی ایرانیان به تقلید از هنر چین بود، آنها به­مرور زمان از تقلید صرف فاصله گرفتند و به ترکیب و تکمیل هنر خود در این عرصه[19] پرداختند و حتی گاه طرح‌‌هایی سرزنده و شاداب به دست دادند.[20]

در زمان شاه عباس اول (996-1038ق/ 1571-1629م) ساخت سفال­هایی مشابه سفال چین و نیز کاشی­سازی به لحاظ تنوع و کیفیت رشد چشمگیری داشت. شاهد این مدعا «مجموعۀ کاملی است که [از] این ظروف در موزۀ‌‌‌ ویکتوریا و آلبرت لندن موجود است.»[21] کیفیت و جنس این ظروف ایرانی آنقدر لطیف و شفاف است که با ظروف ساخت چین اشتباه گرفته می­شود. در سال 1666م/ 1076ق، هنگامی که سفیر کمپانی هند شرقی هلند نزد شاه عباس دوم (1052-1077ق/ 1642-1666م) آمد، همراه خود هدایایی گرانبها آورد که 56 قطعه ظرف چینی نیز جزء آنها بود. شاه وقتی ظروف را دید، با تمسخر پرسید اینها چه هستند؟ در پاسخ به او عرض کردند که هلندی‌ها ظروف چینی ساخت ایران و چین را برای فروش به کشور خود می‌برند.[22] این مسئله نشان از کیفیت بالای ظروف سفالی ساخت ایران و تشابه آنها با ظروف ساخت چین و سودجویی برخی تجار اروپایی از این موضوع دارد.

تاورنیه که در سال­های 1041-1078ق/ 1632-1668م در ایران حضور داشت، اشاره می­کند که در کرمان ظرفی می‌سازند که به ظروف چینی شباهت دارد.[23] از نظر کمپانی هند شرقی انگلیس، با وجود ساخت ظروف چینی در اصفهان و یزد، بهترین شکل بدل ظروف چینی در کرمان و مشهد تولید می‌شود.[24] سفال‌‌‌‌هایی که در دورۀ صفویه تحت تأثیر سفال چینی تولید می­شد، عبارت بود از ظروف کوباچی، ظروف نقاشی­شدۀ تک­رنگ و چند رنگ کرمان یا سلادن[25] و ظروف معروف به آبی و سفید.[26] تلاش ایرانیان برای یادگیری ساخت ظروف سبز بیدی یا سلادن سبب شد صادرات این نوع چینی از کشور چین از سال 1071 تا 1091ق، در گمبرون (بندر عباس) که مرکز حمل و صدور این ظروف بود، کاهش یابد.[27]

یکی از عواملی که در رونق جدی این صنعت در عهد صفویه نقش داشت، تصمیم شاه عباس اول مبنی بر دعوت از سیصد کوزه­گر چینی برای مهاجرت به ایران بود. شاه عباس اول در تلاش برای ترغیب اروپاییان به خرید ظروف چینی از ایران و انصراف آنان از خرید این ظروف از چین، سیصد کوزه­گر چینی را به ایران دعوت کرد که اکثریت آنان در اصفهان ساکن شدند. مهاجرت چینی­ها هنگامی صورت گرفت که سلسلۀ مینگ اجازۀ خروج صنعتگران را می­داد. صنعتگران ایرانی، در کنار هنرمندان چینی، روش­های فنی چینی­ها را آموختند. البته هنرمندان ایرانی به تقلید صرف اکتفا نکردند و ایده­های خود را نیز در ساخت ظروف اجرا کردند[28]. این امر گویای آن است که با وجود آنکه اخبار چندانی از رفت و آمد هیئت­های سیاسی بین دو طرف در دست نیست، ظاهراً حکومت­های دو کشور به ارزش هنر و ضرورت چاره­اندیشی برای مبادلۀ برخی دستاوردهای هنری و صنعتی آگاه بودند.

ردپای میزان تأثیرگذاری هنر چینی در ایران عصر صفوی و پیامد آن در زندگی برخی از گروه­های اجتماعی را می­توان از گزارش­های سیاحان دریافت که از استفادۀ روزانۀ فرادستان از ظروف چینی سخن می­گویند. در هنگام چیدن سفره برای شاه و مهمانانش که از موارد تشریفاتی مهم بود، ظروف چینی در ردیف ظروف طلا قرار داشتند و برای ترشیجات و مخلفات دیگر از کاسه و پیاله‌‌های چینی استفاده می‌کردند. افزون بر این، اگر فردی تشنه بود، در ظرف چینی برایش آب می‌ریختند. همچنین این ظروف غذا را تا مدتی گرم نگه می­داشتند. در ایام محرم نیز در مراسم­ها اغلب ظروف چینی و قاشق‌‌های چوبی سر سفره می‌آوردند.[29] با توجه به دورۀ زمانی سفر سیاحان (1013 تا 1104ق/ 1604-1693م) و اشارات آنها به استفاده از ظروف چینی در مهمانی­ها، به نظر می­رسد این ظروف در سراسر ایام حکومت صفویه اهمیت، ارزش و اعتبار خود را در پذیرایی­های درباری حفظ کرد. همچنین میرزا سمیعا که اندکی بعد از تسخیر اصفهان توسط افغانان به نگارش تذکره ­الملوک پرداخته، از مکانی در کاخ شاهان در اصفهان با عنوان «شربتخانۀ معموره» یاد می­کند که ظروف چینی، طلا و نقره در آن نگهداری می­شد.[30] نگهداری ظروف چینی در کنار ظروف طلا و نقره در مکانی خاص در دربار حاکی از اهمیت استفاده از این ظروف برای مهمانی­های درباری است.

احداث عمارت چینی‌خانه در آرامگاه شیخ صفی‌الدین اردبیلی شاهد دیگری بر حضور قابل توجه هنر چینی در قلمرو صفویان است. این عمارت که از شاهکارهای مهندسی معماری به شمار می‌آید و طراح آن شیخ بهایی است،[31] در سمت شرقی آرامگاه شیخ صفی­الدین اردبیلی واقع است. در این عمارت هشت ضلعی، قفسه‌های دیواری با قطر هجده سانتی­متر برای نگهداری ظروف تعبیه شده است.[32] علت نام­گذاری این مکان به چینی­خانه آن است که شاه عباس اول در سفر خود به اردبیل (1016-1017ق) مجموعه‌ای از ظروف چینی را به آنجا اهدا کرد.[33] اینکه شاه صفوی بخشی از یک بنای بزرگ و قابل احترام آن ایام را به لوازم چینی اختصاص می­دهد، می­تواند نشان­دهندۀ جایگاه فرهنگ و هنر چین نزد طبقۀ حاکمه باشد.

 مولانا محمدحسین حکاک خراسانی در وقف­نامه‌ای که دربارة این مکان نوشته، تعداد ظروف اهدایی را 1221 عدد ذکر کرده است. ظروف اهدایایی بدین شرح بود: «273 عدد لنگری بزرگ و کوچک و وسط، 45 عدد بادیه به شرح ایضاً، 25 عدد نیمه صحن، 61 عدد مجسمه، 170 عدد کاسۀ بزرگ و کوچک و وسط، 206 عدد نعلبکی، 95 عدد پیاله، 14 عدد آفتابه، 23 عدد تنگ فرح­افزا، 5 عدد قرابۀ بزرگ، 9 عدد صراحی، 4 عدد تنگ، 19 عدد قدح، یک عدد کوزه، 5 عدد سبو، 32 عدد مرتبان، 36 عدد نرگس­دان، 2 عدد سازج، 3 عدد کفچه، 6 عدد حقۀ بزرگ و کوچک، 1 عدد مرهم­دان، 1 عدد گاودوش، 1 عدد نمک­دان، 1 عدد فنجان، 84 عدد سایر از سرحفره و غیره، 1 عدد قیف، 1 عدد یشک کشکول، 4 عدد پیاله، 1 عدد عقیق یمن کشکول.»[34] این اسامی گویای تنوع ظروف چینی و استفادۀ قابل توجه مردم آن روزگار از آنها در زندگی روزانۀ خود است. وجود این ظروف چینیِ اهدایی عمارت چینی­خانه را به مجموعه‌ای گران‌بها تبدیل کرده بود.[35] با توجه به اهمیت و ارزش این ظروف، شاه عباس اول مجموعۀ دیگری از چینی­آلات را نیز وقف آستان مقدس امام رضا (ع) نمود.[36] در گذر ایام، بسیاری از ظروف عمارت چینی­خانه گم شده یا از بین رفته است. تعداد این ظروف در سال 1340 شمسی مجموعاً 806 پارچه بود. از این تعداد حدود 300 پارچه سالم بود که بر روی اکثر آنها نام شاه عباس آمده بود.[37]

موضوع حائز اهمیت دیگر، نقش و نگارهای درون عمارت چینی­خانه است. در نگاره‌های این بنا نبرد ببر با یک حیوان افسانه‌ای و اژدها به چشم می خورد.[38] این نگاره­ها نشان­دهندۀ هماهنگی و تناسب میان طراحی چینی‌خانه و ظروف موجود در آن است. بیشتر نگاره­ها به رنگ آبی هستند و منقوش به تصاویری مانند لباس‌های سنتی مردان، زندگی روستایی کشاورزان چینی و حیواناتی چون اژدها و شیر[39] که دو مورد اخیر مبین قدرت و عظمت چین هستند[40]. وجود ظروف چینی در این عمارت از استمرار و پایداری هنر چینی­سازی در ایران در دورۀ حکومت صفویه و حتی مدتی بعد از آن خبر می­دهد.[41] اوبن اظهار می­دارد که تمام ظروف مزین به این عبارت است: «کلب آستان علی و بندۀ درگاه علی شاه عباس.» این عبارت عنوان و سجع مهرهای پادشاهی است که آنها را به مقبرۀ جدش اهدا کرده است.[42]

شکوه عمارت چینی‌خانه از دید سیاحان اروپایی عهد صفویه پنهان نمانده است. آدام اولئاریوس (1637م/ 1015ق) آورده که در آرامگاه شیخ صفی رواقی بزرگ با سقف گنبدی­شکل وجود داشت که آن را «جنت­سرا» می‌نامیدند و به کتابخانه‌ اختصاص داده شده بود. در تعدادی از قفسه‌های آن به ­طور نامنظم کتاب چیده و در قفسه‌های دیگر نیز چند صد ظرف چینی به اندازه‌های متفاوت و نیز گلدان‌‌های چینی بسیار گرانبها قرار داده بودند. برای پادشاهانی که به آرامگاه شیخ صفی می­آمدند، در این ظروف غذا آورده می‌شد.[43] به نوشتۀ کمپفر، به­ دلیل اهمیت این ظروف، افرادی مسئولیت جابه­جایی آنها را بر عهده داشتند که با القابی چون «ایاغچی»[44] یا «چینی‌کش» یا «چینی کشیکچی­باشی» از آنها یاد شده است.[45]

2-1. سرامیک و کاشی­سازی

هنر سرامیک­سازی در ایران عصر صفوی، به­ دلایلی چون دعوت از هنرمندان چینی و انتقال اندیشه‌‌های آنان و به­کارگیری ایده‌های گوناگون در کنار حمایت حکومت، بسیار پیشرفت کرد. با آمدن هنرمندان چینی نوع جدیدی از این هنر عرضه شد که ایرانی‌ها به تقلید از آن پرداختند. هنرمندان چینی در ساخت سرامیک و کاشی‌ از رنگ‌‌‌‌های تولیدی آبی و سرمه­ای استفاده می‌کردند. این رنگ­ها در ظروف و بشقاب‌‌های سرامیکی نیز کاربرد داشت. هنرمندان چینی این ظروف را با نقش گل و گیاه تزیین می‌کردند و سپس در پشت ظروف، علامت و مهر چین را می‌زدند.[46] احتمالاً هنرمندان چینی برای این کار مهر و علامت مخصوص به خود را داشتند.

بنجامین، ضمن اشاره به استفادۀ طراحان و نقاشان ایرانی از بیشتر رنگ‌ها در دورۀ صفویه، می‌نویسد:

در بعضی از کاشی‌‌های تصویربرداری که من دیدم هفت رنگ به کار رفته بود که لااقل چهار رنگ آنها در حال حاضر ناشناس است و معلوم نیست که چه فرمولی دارد. در بیشتر اوقات هم، تصویر فقط روی یک کاشی کشیده نشده بلکه مجموعه‌ای از بیست تا چهل تا کاشی را فرا می‌گیرد و این مجموعه‌ها دارای حاشیه‌ای هم هستند که از گل و گیاه تشکیل می‌شوند. این مجموعه، تابلوهایی را از باغ و بوستان که عده‌ای در آنها مشغول چیدن میوه بودند تشکیل می‌دادند.[47]

تأثیر هنرمندان چینی بر هنرمندان ایرانی در این تابلوها مشهود است. برای مثال، چهرۀ زنان شبیه زنان چینی است. این تصاویر ظاهراً طرح‌‌هایی تقلیدی از «من ـ اوـ هار»[48] بود که رئیس هنرمندان چینی در ایران محسوب می‌شد.[49] نفوذ هنر چین در کاشی­کاری برخی از بناهای تاریخی نیز به چشم می‌خورد. در تزیینات کاشی­کاری مسجد شاه در اصفهان، «رنگِ چیره زردی تابناک، نگاره‌ها متمتع از صدتومانی‌‌های درشت و فراوان و ترنج‌‌های تجسم­یافته با شکل‌‌های بیگانه­وش، از جمله بوتۀ خاری، محتملاً مشتق از ابر طوماری به­کاررفته در نگارگری چین هستند.»[50] این شواهد تاریخی مبین تداوم تأثیرگذاری هنر چین بر سبک و هنر ایرانی در عصر صفویه است.

 

3-1. نقاشی

در نقاشی­ها و نگارگری‌ها، مانند نقوش طراحی­شده بر روی سفال­ها، علاوه بر صحنه‌‌هایی از آثار جامی (یوسف و زلیخا) و نظامی (فرهاد و شیرین)، از مضامین عمدۀ فرهنگ چینی مانند «اژدهایان، ققنوس­ها، مرغابی‌‌های در حال پرواز» نیز بهره گرفته شده است.[51] از اثرات مهم دیگر سبک چینی، دیوارنگاره­هاست که به ادعای شاردن، برخی ابنیۀ اصفهان را شبیه کاخ­های چین می­کند. به نوشتۀ وی، در کاخ چهل­ستون در دیوارِ تالارهایی که شاه­نشین است، نقاشی بسیار زیبایی از منظرۀ بزم شاه عباس اول کشیده شده است و در آن درباریان و سفیرانی از مغولستان و چین و حکومت عثمانی حضور دارند[52]. از این نقاشی می­توان به احتمال حضور سفیر چین در دربار صفویه و برقراری روابط هرچند اندک سیاسی میان دو سرزمین در عهد عباس اول پی برد. به هر حال، این قبیل نقاشی­های به­جامانده از عهد صفویه، علاوه بر آنکه نشان­دهندۀ تأثیر نقاشی و کارهای هنری چین بر هنر ایران در عصر صفوی هستند، ماندگاری یاد و خاطرۀ چین و هنر آن سرزمین را در ذهن نخبگان عهد صفویه یادآور می­شوند.[53]

4-1. معماری

یکی از بهترین بناهای احداثی در دورۀ شاه عباس اول، مجموعۀ کاروانسرای گنجعلی­خان حاکم کرمان (1005-1034ق) است که شامل یک میدان، کاروانسرا، بازار، حوض و حمام می­شود. از سبک طراحی و برخی تزیینات آن چنین برمی­آید که از مضامین هنر چین تأثیر گرفته باشد.[54] حتی یکی از محققان ادعا می­کند که صفویان قصد داشتند نقشۀ عمارت چهل­ستون اصفهان را از چین بیاورند.[55] عمارت دیگری که شبیه به باغ پادشاهان چین ساخته شده، باغ سعادت­آباد واقع در شمال زاینده­رود است. معماری این باغ به گونه‌ای است که رود از میان آن عبور کند. این طراحی از آن «جهت مهم است که همانند باغ پادشاه چین می­باشد. زیرا باغ خاقان چین یکی از شاخه‌‌های بزرگ رود معروف به پیهه از میان آن باغ می‌گذرد و چون شاه ایران این تعریف را شنیده بود تمایل داشت باغی مانند او داشته باشد.»[56] به این ترتیب، به نظر می‌رسد در معماری نیز، همانند دیگر حوزه‌‌های هنری ایران عهد صفوی، باید به دنبال نشانه­های نفوذ هنر چین باشیم.  

 

  1. روابط علمی

ارتباطات ایران و چین همیشه از نوع هنری نبود. گاهی روابط فیمابین از جنس علمی بود و دو تمدن دانش­های مختلف و یافته­های علمی خود را به هم منتقل می­کردند. حتی گاه ایران نقش واسطه را داشت تا برخی از علوم چینی از طریق ایران به دست ترکان عثمانی برسد و سپس از آنجا به اروپا برود.[57] در مقابل، شواهدی از نقش احتمالی ایرانیان در انتقال علوم اسلامی به چین در قرن دهم هجری/ شانزدهم میلادی موجود است. برخی از این روابط علمی میان ایران و چین احتمالاً از طریق مبلغان مذهبی اروپایی انجام می­گرفت که همزمان در ایران و چین فعالیت می­کردند. مثلاً فرقۀ ژزوئیت که در سال 1013ق/ 1605م در اصفهان مستقر شدند، همزمان در چین نیز فعال بودند و توجه خاصی به نجوم داشتند.[58] به این ترتیب، هرچند در روابط بین دو سرزمین غلبه با روابط تجاری و هنری بود، باید در نظر داشت که این روابط زمینه را برای تبادل اندیشه‌ها و دیدگاه­ها و آشنایی با علوم مختلف در دو سرزمین فراهم می­کرد.

 

1-2. پزشکی و داروسازی

در فهم میزان تأثیرپذیری میراث پزشکی عهد صفویه از چین باید به نقش واسطه­گری تیموریان و روند انتقال دستاوردهای علمی از تیموریان به صفویه توجه داشت. در زمان غیاث­الدین اصفهانی، از دانشمندان و پزشکان اواخر تیموری، اعتقاد به خواص جادویی برخی از داروهای چینی افزایش یافت. یکی از این داروها شربتی بود که به آن «آب جمع» می‌گفتند. به نوشتۀ الگود،

... این مایعی است با بوی زننده که اگر مدتی بماند، سیاه­رنگ می‌شود و به­سان مرکب به نظر می‌رسد. این ماده را از شکم ماهی‌ای به نام جمع به دست می‌آورند که در دریاهای چین پیدا می‌شود. خاصیت عجیب این مایه آن است که اگر کسی پایش شکسته باشد و آن را بیاشامد، فوراً پایش خوب می‌شود ولی باید کمال دقت را به عمل بیاورد که به هنگام نوشیدن آن به دندان‌‌هایش نرسد، زیرا بلافاصله آنها را فاسد می‌کند. البته باید آن را بعد از آنکه استخوان‌‌های شکسته را جا انداختند، بخورند.[59]

اولئاریوس گزارش می‌دهد که در نزدیکی مسجد اصفهان دکانی وجود دارد که علاوه بر انواع کالاها، داروهای وارداتی از تاتار و چین را به فروش می‌رساند.[60] تاورنیه نیز به استفاده از ماده­ای گیاهی ـ دارویی به نام «چینی» یا «ریوند چینی» اشاره می­کند. به نظر او، ایرانیان نسبت به اروپاییان کمتر دچار بیماری می‌شوند، چون به­خصوص کسانی که متمول هستند، در فصل بهار چینی می‌خورند. وی اشاره می­کند که «چینی ریشه­ای است شبیه به ریوند که از چین می­آورند و برای حفظ صحت بهترین دواست.»[61] شاید به دلیل تشابه دو گیاه «چینی» و «ریوند چینی» است که در کتاب چین­نامه که مقارن دورۀ صفویه ترجمه شده، آمده که ریوند که خاصیت درمانی دارد، در چین بسیار است و در جای دیگری پیدا نمی‌شود.[62]

همچنین در این عهد برای درمان بیماری­ها از پادزهرهای مختلف استفاده می­کردند که ظاهراً برخی از آنها چینی بودند. افزون بر پادزهر تریاق، پادزهر دیگری نیز وجود داشت که به آن «پادزهر مهره» می‌گفتند. از این پادزهر برای دفع سموم حیوانی، معدنی، گیاهی و بعد‌ها برای درمان بیماری‌‌هایی مانند آبله، صرع و وبا استفاده می­کردند.[63] عمادالدین محمود بن مسعود شیرازی از پزشکان دورۀ صفویه (صاحب رسالۀ افیونیه) اشاره می­کند که این پادزهر را در چین از بطن میمون‌ها به دست می‌آورند.[64] الگود که برخی از مطالب اثرش مورد نقد است[65]، ضمن آنکه پزشکان عهد صفویه را از حیث دسترسی به «پادزهر مهره» خوش­شانس می­داند، اشاره می­کند که برخی مازو را به جای پادزهر مهره می‌فروشند.[66] اما عمادالدین محمود شیرازی روش‌‌های مختلفی را برای تشخیص انواع اصلی و تقلبی پادزهر مهره بیان کرده است.[67]  

با توجه به اطلاعات اندک منابع، به نظر می­رسد آگاهی پزشکان ایرانی از برخی داروها و معلومات پزشکان چینی، بیش از مجاری رسمی و تدابیر حکومتی، از طرقی چون مطالعۀ کتب و مراوده با تجار و مسافران بین دو کشور و یا کشور ثالثی چون هند بوده باشد. برای بررسی مورد آخر لازم است مهاجرت شماری از پزشکان ایرانی به شبه­قارۀ هند در ایام حکومت صفویه و بازگشت برخی از آنان به ایران را مد نظر قرار دهیم[68]

 

  1. روابط اقتصادی

به ­دلیل موقعیت جغرافیایی ایران و اقدامات برخی از شاهان صفوی، اقتصاد ایران در زمان قابل توجهی از ایام این حکومت از رونق و شکوفایی برخوردار بود. در فعالیت­های بازرگانی برون­مرزی صفویه، اروپاییان بیشترین نفوذ را داشتند، اما ارتباط اقتصادی ایران با چین، به صورت محدود، ادامه داشت. تجارت برون­مرزی ایران در عهد شاه عباس اول به دلیل علاقۀ وی و ایجاد ثبات و امنیت رونق گرفت، اما چین در این مقطع به دلیل اغتشاشات و ناامنی داخلی[69] نتوانست از این فرصت طلایی برای توسعۀ روابط تجاری دو کشور استفاده کند. البته محدود ماندن تجارت ایران و چین در عهد شاه عباس اول دلایل احتمالی دیگری نیز داشت، دلایلی چون از رونق افتادن مسیر خشکی جادۀ ابریشم و ضرورت داشتن کشتی­های تجاری برای تردد در اقیانوس­ها. نکتۀ مهم دیگر که به سبب اطلاعات معدود منابع در حد حدس و فرض باقی می­ماند، رقابت یا همکاری ایران و چین برای صدور ابریشم به غرب است که کالای استراتژیک صادراتی صفویه بود. احتمال دارد که موفقیت قرون گذشتۀ ایران در پرورش کرم ابریشم در کنار ناکامی چین در حفظ موقعیت سابق خود در این صنعت از علل مؤثر سکوت منابع باشد.

1-3. تجارت؛ کالاهای عمدۀ صادراتی به چین

در زمان شاه عباس اول تجارت و بازرگانی خارجی ایران رونق یافت و بازرگانانی از چین، آسیای مرکزی، عربستان، عثمانی و هند برای خرید اشیای تجملی و کالاهای صنعتگران صفوی به اصفهان ‌آمدند.[70] از عوامل مؤثر در این ارتباطات رونق بازرگانی خارجی، برقراری امنیت، احداث جاده‌‌ها، ایجاد امکانات اقامتی و همچنین توسعۀ کشتی­رانی بین­المللی بود که سبب تسهیل صدور کالاهای تجاری از ایران به غرب و نیز به شرق و کشورهای هند و چین می­شد.[71] در بین کالاهای تجاری، چای و ابریشم از چین و انواع جواهر و ادویه از هندوستان طرفداران بیشتری داشت.[72] افزون بر فعالیت تجارِ شهرهای بزرگی چون تبریز[73] و شیراز[74]، در بازارِ پایتخت نیز در کنار تجار ایرانی و اروپایی، بازرگانان ختایی هم حضور داشتند.[75] همچنین در یکی از مناطق نزدیک به سواحل خلیج فارس، یعنی شهر لار، که از کانون­های مهم تجاری بود، بازرگانانی از کشورهای مختلف چون چین به تجارت می­پرداختند.[76] با توجه به این قبیل شواهد و نیز حمایت شاهانی چون عباس اول، در عرصۀ‌‌‌ روابط تجاری نیز شاهد حضور چینی‌ها در بازارهای ایران هستیم.

عامل مهم دیگر که در رونق ارتباطات تجاری ایران و چین در دورۀ صفویه مؤثر بود، فعالیت همزمان کمپانی­های بزرگ تجاری هند شرقی اروپاییان در هر دو سرزمین بود که ارتباطات غیرمستقیم میان آن دو را ممکن می­ساختند. کمپانی­های هند شرقی انگلیس و هلند که تا مدت­ها از مهم­ترین فعالان و رقیبان در عرصۀ تجارت بین­المللی بودند، برای سود خویش، در صادرات و واردات برخی از کالاهای این دو کشور نقش واسطه را ایفا می­کردند. در زمان شاه عباس دوم (1021-1045ق/ 1642-1666م)، هلندی‌ها علاوه بر ابریشم «مخمل و پارچه‌‌های ابریشمی و قالی و مخصوصاً میوه و شراب از ایران می‌بردند و گاه چینی‌‌های ایران را که در شهرهای کرمان و مشهد ساخته می­شد و در خوبی نظیر چینی‌‌های چین و ژاپن بود، به جای ظروف چینی و ژاپنی به اروپا می‌فرستادند.»[77] همچنین هلندی‌ها برای آنکه کشتی‌‌های آنان خالی برنگردد، «مرمر و سنگ‌‌های خوب را به هندوستان و جاوه حمل می‌کردند که آنها را در بناهای تجارتخانه‌‌های خود به کار می‌بردند. ولی چون دولت ایران به این امر دخالت کرد، به جای سنگ، به حمل نمک پرداختند و نمک ایران با کشتی‌‌های هلندی تا ژاپن و چین هم می‌رفت.»[78] به دنبال درگیری هلند در جنگ‌‌های داخلی، فعالیت تجاری بین­المللی انگلیس رونق گرفت و این کشور به صورت همزمان در مناطقی چون ایران و چین به افزایش فعالیت اقتصادی و توسعۀ نفوذ خود پرداخت.[79]

تجارت ایران عهد صفوی با چین و یا استفاده از جغرافیای ایران برای واسطه­گری و تسهیل تجارت اروپا و چین، از دید سیاحان تاجرمسلکی چون شاردن پنهان نمانده است.[80] او که چند بار در سال­­های 1665م/ 1075ق و 1673م/ 1083ق به ایران سفر کرده و ظاهراً در اندیشۀ برقراری تجارت دائمی فرانسه یا ایران با چین بوده است، به سفیران اعزامی به دربار خاقان چین رهنمودهایی می­کند تا بتوانند مأموریتشان را با موفقیت انجام دهند.[81] وی علاوه بر مهم نشان دادن برقراری روابط تجاری ایران با چین، احتمالاً قصد داشته است دربار ایران را به الگوگیری از روابط فرانسه و چین ترغیب نماید.

 

2-3. تجارت؛ کالاهای عمدۀ وارداتی از چین

مُشک که سابقۀ‌‌‌ استفاده از آن حداقل به دورۀ ساسانیان برمی­گردد، از اجناس مهم وارداتی ایران عهد صفویه از چین و تبت بود.[82] شاردن در مورد کاربرد آن می‌نویسد: «ترکیبات دارویی آن برای تحریک تمایلات جنسی و تقویت جسم به کار می‌رود.»[83] از محصولات دیگری که از چین وارد ایران می­شد، چای بود که از اسباب پذیرایی از مهمانان در اماکن تفریحی و خانه­ها بود. در میدان اصلی شهر اصفهان دکه­ای به نام «چای ختایی­خانه» وجود داشت که «در آن آب داغ سیاه رنگی را که از ریختن گیاهی در آب جوش به دست می‌آید، به مشتریان می‌دادند.»[84] این گیاه سرزمین ختا که از طریق سرزمین ازبک‌‌های تاتار به ایران آورده می­شد، دارای برگ‌‌های نوک­تیز و درازی به طول 5/2 سانت و عرض نیم سانت بود. این گیاه که چینی‌ها آن را چای می‌نامند، هنگامی که خشک می­شود، سیاه­رنگ می‌شود.[85] اشاره به مسیر واردات چای از سرزمین ازبکان گویای آن است که این سرزمین نقش واسطه را در انتقال برخی کالاهای چینی به ایران صفوی داشته است، هرچند نشانی از رونق این مسیر در ایام گذشته و در دوران رونق جادۀ ابریشم در عهد حکومت­هایی چون مغولان و تیموریان به چشم نمی­خورد.

کاغذهای ساخت ایران از آن جهت که کاغذسازان در ساخت آنها از پارچه استفاده می­کردند و پارچه دارای نقش و نگار بود، بی­کیفیت و تیره بودند. از طرفی، ایرانیان از کاغذهای ساخت اروپا نیز استفاده نمی­کردند و بنابراین، استفاده از کاغذهای ساخت چین را ترجیح می­دادند.[86]

  1. جایگاه چین و محصولاتش در ذهنیت اجتماعی

بررسی کمیت و کیفیت روابط ایران و چین در عهد صفویه از حیث هنری، علمی و اقتصادی بدون توجه به پیامدهای اجتماعی و فرهنگی این روابط و مطالعۀ بازتاب آن در جامعه قابل دفاع به نظر نمی­رسد. هرچند منابع و اطلاعات ما برای تبیین این مقوله چندان زیاد نیست.

1-4. کالاهای چینی در جایگاه هدایایی ارزشمند برای دربار

از جمله نکات مورد اشاره در شرح اخبار روابط بین کشورها و منابعی که به ذکر این روابط پرداخته­اند، هدایایی است که بین دولت­ها رد و بدل می‌شد. پادشاهان هم به کمیت و کیفیت این هدایا حساس بودند و هم در چگونگی پذیرش و نیز حفظ و نگهداری آنها اهتمام داشتند. از شواهد ارزشمند بودن کالاهای چینی این است که در بین هدایایی که صاحب­منصبان کشورها و حتی حکام محلی و نیز مقامات برای شاهان صفوی می­فرستادند، کالاهای چینی به چشم می­خورد، مانند هدایای علاءالدوله ذوالقدر (حاکم منطقۀ البستان واقع در آناتولی) که «از اسباب جبه­خانه و فراش­خانه و خیمۀ سراپرده از رزبفت و ختایی و اطلس ختایی» برای شاه اسماعیل اول فرستاد.[87] نمونۀ دیگر، هنگام کشته شدن نجم ثانی (918ق)، ابتدا برخی متنفذان و شخصیت­ها مانند محمد تیمورخان (فرزند شیبک­خان اوزبک) و عبیدالله­خان اوزبک (امیر اوزبکان؛ 930-944ق) که از ترس شاه اسماعیل به فکر فرار به چین بودند، در نهایت نزد خان ترکستان رفتند. وی برای صلح این دو شخص با شاه اسماعیل، سفیری به نام خواجه عبدالرحیم را همراه با کالاهایی چون اقمشۀ چینی و تحفه‌‌های ختایی و اسب سمرقندی نزد شاه اسماعیل فرستاد.[88] این دو مطلب نشان­دهندۀ اهمیت و ارزش کالاهای چینی نزد دربار صفوی است. نکتۀ مهم دیگر در اخبار فرار سران ازبکان، نقش پیدایی حکومت ازبکان در قطع روابط مستقیم و بی­دردسر بین ایران و چین در عهد صفویه است.

شاردن که دو بار به گنجینۀ شاهی وارد شده، در بار دوم که در عهد شاه سلیمان (1077-1105ق/ 1666-1694م) بوده است، متوجه می­شود که بهترین گوهرها و هدایای ارزشمند را در آن گنجانده­اند. این خزانه سه مخزن داشت که در قسمت اول آن مجموعۀ زیادی از زیباترین مصنوعات و گرانبهاترین اجناس دنیا نگهداری می­شد که علاوه بر هدایای آلمان و ایتالیا، هدایای چین نیز در آن قرار داشت.[89] وجود کالاهای چینی در شمار هدایای نفیس محفوظ در خزانه، نشانۀ برقراری و حفظ پیوندها بین دو تمدن در دورۀ صفویه است. نکتۀ مهم دیگر آنکه اگر شاه ایران برای پادشاه کشور دیگری هدایا می­فرستاد، اجناس چینی بخشی از هدایا بودند. برای مثال، در شمار هدایای شاه سلیمان صفوی برای سلطان عثمانی، یک دست آفتابه لگن چینی بود.[90] در نیمۀ سلطنت سلطان حسین و زمانی که میرویس به اجبار راهی اصفهان شد (1134ق/ 11721م)، وی اموال و هدایایی را که از پادشاهانی چون پادشاه چین دریافت کرده بود، همراه خود به اصفهان برد تا با رشوه دادن به وزرا و امرای دولت به مقاصد خود دست یابد.[91]

 

2-4. مهاجران چینی، پسوند فامیلی چینی

به نوشتۀ سانسون که در 1683م/ 1094ق به ایران سفر کرد، در بین کارگران شاه سلیمان که از اروپا هم بودند، کارگران چینی نیز حضور داشتند و شاه به آنان توجه داشت.[92] افزون بر این، همان­گونه که پیشتر اشاره شد، ایرانی­ها در ترقی صنعت چینی و سفال­سازی از استادان متبحر چینی استفاده می­کردند. از اقامت موقت یا دائم این چینیان در ایران صفوی و ازدواج احتمالی آنها با ایرانیان اطلاعی در دست نیست. با این حال، در برخی متون تاریخی از اشخاصی مانند «اغورلو سلطان چینی حاکم فومن»،[93] «مرادخان سلطان چینی از تفنگچیان آذربایجان»،[94] «شاه علی سلطان چینی»[95] یاد شده، که پسوند چینی آنان محل سؤال است. به نظر می‌رسد آنان یا وابسته به خاندان‌‌‌‌هایی بودند که در صنعت چینی­سازی کار می­کردند، یا جزء خانواده‌‌های تاجری بودند که با چین داد و ستد می‌نمودند.

3-4. شاهزادگان صفوی علاقه­مند به هنر و مصنوعات چینی

در زمان صفویه، برخی از شاهزادگان و درباریان به هنر چینی علاقه داشتند. برای نمونه، شاهزاده ابراهیم­میرزا که به دستور شاه اسماعیل دوم (983-984ق/ 1576-1577م) به قتل رسید، از علاقه­مندان به هنر چینی بود. دربارۀ وی آمده: «کتابخانۀ عالی به ­هم­ رسانیده. از خطوط استادان و خوشنویسان ماتقدم و تصویر مصوران عدیم المثل زرین­قلم و سایر تحف در سر کار او بسیار بود. چینی­خانه­اش رشک نگارخانۀ چین و خطا می­نمود. حرم محترمش، بعد از واقعۀ میرزا، اکثر آنها را به جهت آنکه به دست اسمعیل­میرزا درنیاید در آب ریخته، چینی­ها را خرد کرده و...»[96] توجه نویسنده به موضوع خرد کردن ظروف چینی،­ در ضمن شرح قتل شاهزاده، نشان از ارزش بالای این ظروف در آن روزگار دارد. افزون بر این، از اهتمام شاهزاده­ای ثروتمند و خوش­ذوق به ایجاد چینی­خانه چنین برمی­آید که احتمالاً فرادستان و درباریان دیگر هم به این کار علاقه داشته­اند.

 

4-4. بازتاب روابط ایران و چین در آیینۀ شعر فارسی

مطالعۀ متون ادبی و شعرهای شاعران فارسی­زبان مقیم ایران و شبه­قارۀ هند از جمله اهلی شیرازی (942ق)، بافقی (991ق)، محتشم کاشانی (996ق)، نوعی خبوشانی (1019ق)، قدسی مشهدی (1056ق)، سلیم تهرانی (1057ق)، کلیم همدانی (1061ق) و صائب تبریزی (1080ق) به آشنایی عمیق­تر با مطالب مورد اشاره و نیز آگاهی از دیگر جوانب روابط ایران و چین در دورۀ صفویه کمک می­کند. برخی از شاعران برای به تصویر کشیدن اندیشه­های ذهنی خود از زیبایی­های سرزمین چین بهره جسته­اند، اعم از هنر صورتگری و نقاشی[97]، زیبایی دختران چینی[98]، هنر پیکرتراشی[99]، تشبیه خط زیبا[100] و باطن شاعر[101] به نقاشی­های چینی و مکانی برای زیبارویان[102] و بت­پرستان[103]. برخی شاعران هم به مضامینی چون حسرت دوری از چین[104] و بُعد مسافت[105] پرداخته­اند. همچنین بعضی از شاعران به مرغوبیت ظروف چینی[106] اشاره کرده و آن را کالایی نایاب[107]، گرانسنگ[108] و زیبا[109] توصیف نموده­اند. استفادۀ پارسی­گویان مقیم هند از تصویرگری­های چینی در شعرهایشان از دیگر نشانه­های نفوذ هنر چین در عمق ذهن شاعران فارسی­گوی و نیز تمایل ایرانیان به هنر و فرهنگ چین است. این تأثیرگذاری ناشی از عواملی چون روابط دیرینۀ میان دو سرزمین و نیز روابط هرچند ضعیف و محدود ایران عهد صفویه با چین در زمینه­های اقتصادی و هنری و علمی بوده است.

 

نتیجه­گیری

روابط دو سرزمین و تمدن بزرگ ایران و چین که احتمالاً به ­شکل جدی از قرن دوم پیش از میلاد شروع شد، تا عصر حاضر ادامه دارد. عصر طلایی روابط دو کشور در دورۀ پیش از اسلام، در عهد ساسانیان (651-224م) و در دورۀ ایران اسلامی، در دوران مغولان (736-654ق) و تیموریان (911-771ق) بود. روابط ایران و چین در  دورۀ صفویان (907-1135ق)، به دلایلی چون تغییرات جغرافیای سیاسی ایران و آسیا و تحولات گوناگونی که در توازن قدرت سیاسی و اقتصادی در سطح جهان روی داد، فاصلۀ زیادی با دورۀ طلایی داشت. به همین علت، بررسی دقیق و همه­جانبۀ چگونگی روابط دو کشور از رهگذر منابع موجود بسیار دشوار است. از شواهد پراکنده و اطلاعات اندک منابع مختلف چنین برمی­آید که ارتباطات دو سرزمین در دورۀ صفویه به شکل محدود در جوانب مختلفی چون هنری، علمی، اقتصادی و فرهنگی برقرار بود. از عوامل مؤثر بر تداوم این روابط در دورۀ صفویه، می­توان به پیشینۀ قوی ارتباطات تاریخی میان دو سرزمین، اهمیت روابط اقتصادی صفویه با چین و بالعکس و نیز نقش شرکت­های تجاری بین­المللی اشاره کرد. در دورۀ مورد بحث ظاهراً، به دلیل کاهش روابط سیاسی، سفرای زیادی بین دو سرزمین در رفت و آمد نبودند. بنابراین، ماهیت روابط این دو سرزمین در دوران صفویه عمدتاً حول محور مسائل هنری، علمی و اقتصادی است. در عرصۀ هنری، حداقل در زمان شاه عباس اول (996-1038ق)، شاهد ورود شماری از هنرمندان چینی به ایران هستیم که این اقدام از نظر تجاری و آموزش ساخت سفال چینی به صنعتگران ایرانی مهم است. افزون بر این، نفوذ هنر و سبک چینی را می­توانیم در عرصه­هایی چون سرامیک و کاشی­سازی، نقاشی و معماری مشاهده کنیم. تماس­های علمی اندک بین این دو کشور بیشتر در زمینۀ پزشکی است که این هم احتمالاً بیشتر متأثر از گرایش به حفظ میراث عهد تیموریان است. در زمینۀ اقتصادی باید به نقش کمپانی­های بزرگ تجاری اروپایی در واسطه­گری تجاری بین ایران و چین توجه داشت. دیگر وجه جالب در روابط چین و ایران در دورۀ صفویه، جایگاه قابل توجه چین و محصولات مادی و غیرمادی آن در اندیشه و ذهن جامعۀ ایرانی آن روزگار است. از شواهد این ادعا می­توان به مواردی چون جایگاه کالاهای چینی در سنت هدیه دادن به شاهان و فرادستان صفویه و دیگر کشورها، علاقۀ برخی از شاهزادگان صفوی به هنر و کالاهای چینی، و توجه برخی از شاعران فارسی­گوی به مظاهری از تمدن و فرهنگ چینی اشاره کرد.

 

 

[1]. علاءالدین آذری، تاریخ روابط ایران و چین (تهران: امیرکبیر، 1367).

[2]. افشین هوشنگی، بهمن نوروزی، مؤلفه­های فرهنگی در روابط تجاری ایران و چین در دورۀ ساسانی و صفوی (تهران: فراونگ، 1399).

[3]. فیروز مهجور، «تأثیر سفالگری چین بر ایران در دورۀ صفوی»، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، س 56، ش 1 (بهار 1384)، ص 123-138.

[4]. نسیم سرمدی، معصومه ترکی باغبادرانی، «تأملی در سفال آبی و سفید چین و ایران در اعصار مینگ و صفویه»، نقش مایه، س 3، ش 6 (پاییز و زمستان 1389)، ص 111-120.

[5]. “Chinese -Iranian relations”

[6]. Ladan Abouali, Zhihui WU, Jake KANER, “Chinese visual traditions encountered on Safavid furniture”, Bulletin of the Transilvania University of Brasov, Series II: Forestry, Vol. 11, N. 2 (2018), pp. 81-94.

[7]. Patty Proctor, “The Measure of Faithfulness: The Chinese Models for Safavid Blue- and-White”, In Persian Pottery in the First Global Age: The Sixteenth and Seventeenth Centuries, by Lisa Golombek & others (Leiden-Boston: Brill, 2014).

[8]. 紫玉 (2011)

[9] . 山西师范大学 | 杨薇郁 (2020)

[10] .山西师范大学马克思主义学院; 安徽大学西亚北非研究中心 | 高娟  王泽壮 (2020)

[11]. متأسفانه به ­دلیل ناآشنایی با زبان چینی، امکان استفاده از منابع اصلی و تحقیقات انجام­شده به این زبان مقدور نگردید.

[12]. ابراهیم پورداوود، هرمزدنامه (تهران: شیوا، 1331)، ص 13.

[13]. آرتور پوپ، فیلیس واکرمن، سیری در هنر ایران؛ از دوران پیش از تاریخ تا امروز، ج 4 (تهران: علمی و فرهنگی، 1387)، ص 1698.

[14]. راجر سیوری، ایران عصر صفوی، ترجمۀ کامبیز عزیزی (بی­جا: مرکز، 1363)، ص140-141.

[15]. فیتز جرالد، تاریخ فرهنگ چین، ترجمۀ اسماعیل دولتشاهی (تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1384)، ص 534.

[16]. John Carsewll, Blue and White ceramics, Chinese Parcelain Around the World (London, 2000), p. 79.

[17]. آدام اولئاریوس، سفرنامۀ اولئاریوس؛ اصفهان خونین شاه­صفی، ترجمۀ محمدحسین کردبچه، ج 2 (بی­جا: کتاب برای همه، 1369)، ص 494.

[18]. سیوری، ص 141.

[19]. پوپ و واکرمن، ج 4، ص 1877.

[20]. یعقوب آژند، تاریخ ایران؛ دورۀ صفویان، پژوهش در دانشگاه کمبریج (تهران: جامی، 1380)، ص 532.

[21]. ا. ج. آربری، میراث ایران، ترجمۀ احمد بیرشک، عزیزالله حاتمی و دیگران، زیر نظر احسان یارشاطر (تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1336)، ص 251.

[22]. شاردن، سیاحتنامۀ شاردن، ترجمۀ محمد عباسی، ج 3 و 4 (تهران: امیرکبیر، 1336)، ص 332-333؛J. G. Justi, Vollstandige Abhandlungen Von Den Manufakturen and Fabriken (Copenhagen, 1758), p. 413.

[23]. تاورنیه، سفرنامه، ترجمۀ ابوتراب نوری (اصفهان: کتابخانۀ سنایی و کتابفروشی تایید اصفهان، 1363)، ص 113.

[24]. سیوری، ص 143.

[25]. فائق توحیدی، فن و هنر سفالگری (تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه­ها، 1378)، ص 287-285-284.

[26]. Ma Huan, Ying-Yai Sheng-lan (the Overall Survey of the Ocean’s Shores), ed. and tr. J. V. G. Mills (Cambridge: University Press for the Hakluyt Society, 1970), p.178.

[27]. دبلیو فریه، هنر­های ایران، ترجمۀ پرویز مرزبان (تهران: فروزان، 1374)، ص 268؛ موریس اسون دیماوند، راهنمای صنایع اسلامی، ترجمۀ عبدالله فریار (تهران: علمی و فرهنگی، 1383)، ص 198-199.

[28]. سیوری، ص 141.

[29]. برای نمونه، بنگرید به: تاورنیه، ص 169؛ دن گارسیا دسیلوا فیگوئروا، سفرنامۀ دن گارسیا دسیلوا فیگوئروا؛ سفیر اسپانیا در دربار شاه عباس اول، ترجمۀ غلامرضا سمیعی (تهران: نشر نو، 1363)، ص 77؛ اولئاریوس، ص 497-498؛ انگلبرت کمپفر، سفرنامۀ کمپفر، ترجمۀ کیکاووس جهانداری (تهران: شرکت سهامی و انتشارات خوارزمی،1350 )، ص 275-272-257؛ سانسون، سفرنامۀ سانسون؛ وضع کشور شاهنشاهی ایران در زمان شاه سلیمان صفوی، ترجمۀ تقی فضلی (تهران: بی­نا، 1346)، ص 81.

[30]. میرزا سمیعا، تذکره الملوک، به کوشش سید محمد دبیرسیاقی (بی­جا: بی­نا، بی­تا)، ص 33.

[31]. محسن یوسفی، ملکه گلمغانی­زاده، تجلی هنر عرفانی در بقعۀ شیخ­ صفی­الدین اردبیلی (لندن: آکادمی مطالعات ایرانی لندن، 1392)، ص 33.

[32]. اسماعیل دیباج، آثار باستانی و ابنیه­های تاریخی آذربایجان (تهران: شورای مرکزی جشن شاهنشاهی، 1345)، ص 54.

[33]. A. Lane, Later Islamic Pottery (London, 1957), pp. 88-91.

[34]. ملا جلال­الدین محمد یزدی، روزنامۀ ملا جلال؛ تاریخ عباسی، به کوشش سیف­الله وحیدنیا (بی­جا: وحید، 1366)، ص 426-425-424.

[35]. عمادالدین شیخ­الحکمایی، فهرست اسناد بقعۀ شیخ صفی­الدین اردبیلی (تهران: کتابخانه و موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1387)، ص 14.

[36]. اسکندر بیگ ترکمان، تاریخ عالم­آرای عباسی، به کوشش ایرج افشار، ج 2 (تهران: امیرکبیر، 1335)، ص 760؛ ولی قلی بن داوود شاملو، قصص الخاقانی، تصحیح سید حسن سادات ناصری، ج 1 (تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1371)، ص 194.

[37]. دیباج، ص 58.

[38]. یوسفی و گلمغانی­زاده، ص 152.

[39]. همان، ص 309.

[40]. Charles Alfered Wiliams, Out Lines of Chinese Symbolism and art  Motifes (Dover Press, 1941), p. 119; Harry Morgan, Chinese Symbols and Superstitions (Kassinger press, 2004), pp. 18-19.

[41]. یوسفی و گلمغانی­زاده، ص 309.

[42]. ژان اوبن، ایران امروز، ترجمۀ علی­اصغر سعیدی (بی­جا: نقش جهان، 1362)، ص 115-145.

[43]. اولئاریوس، ج 2، ص 498.

[44]. با توجه به معانی این واژه در فرهنگ­های لغات، یا کمپفر اشتباه نوشته یا از جمله اغلاط مصطلح در آن ایام بوده است.

[45]. کمپفر، ص 149-273.

[46]. س ج و بنجامین، ایران و ایرانیان در عصر ناصرالدین شاه، ترجمۀ محمدحسین کردبچه (بی­جا: جاویدان، 1369)، ص 236.

[47]. همان، ص 239.

[48]. I-O-HAR

[49]. همان­.

[50]. فریه، ص 287.

[51]. آژند، ص 417.

[52]. شاردن، سیاحتنامۀ شاردن، ترجمۀ اقبال یغمایی، ج 5 (تهران: توس، 1372)، ص 1770-1881.

[53]. محمد بن هدایت­الله افوشته­ای، نقاوه الاثار فی ذکر الاخیار در تاریخ صفویه، به اهتمام احسان شرقی (تهران: علمی و فرهنگی، 1350)، ص 102-110؛ ابوالحسن قزوینی، فواید الصفویه، تصحیح مریم میراحمدی (تهران: مؤسسۀ مطالعاتی و تحقیقات فرهنگی، 1367)، ص 108؛ محمدیوسف واله اصفهانی، خلد برین؛ ایران در روزگار صفویان، تصحیح میرهاشم محدث (تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، 1372)، ص 132-202.

[54]. آژند، ص 440.

[55]. محمدابراهیم باستانی پاریزی، سیاست و اقتصاد عصر صفوی (تهران: بنگاه مطبوعاتی صفی­علیشاه، 1348)، ص 149.

[56]. محمدمهدی بن محمدرضا اصفهانی، نصف جهان فی تعریف الاصفهان، تصحیح منوچهر ستوده (تهران: امیرکبیر، 1368)، ص 45.

[57]. آژند، ص 290.

[58]. همان­.

[59]. سیریل الگود، تاریخ پزشکی ایران؛ از دورۀ باستان تا سال 1934، ترجمۀ محسن جاویدان (تهران: اقبال، 1352)، ص 519.

[60]. اولئاریوس، ج 2، ص 611.

[61]. تاورنیه، ص 632.

[62]. مایتو ریچی، چین­نامه، ترجمۀ محمد زمان (تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب، 1387)، ص 15.

[63]. سیریل الگود، طب در صفویه، ترجمۀ محسن جاویدان (تهران: دانشگاه تهران، 1357)، ص 56-58.

[64]. عماد­الدین شیرازی، افیونیه، به کوشش محمدمهدی اصفهانی (بی­جا: مؤسسۀ مطالعات تاریخ پزشکی، طب اسلامی و مکمل وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ایران، 1383)، ص 13.

[65]. برای نمونه، بنگرید به: حسین رضوی برقعی، «نقدی گذرا دربارۀ کتاب تاریخ پزشکی ایران»، نامۀ تاریخ­پژوهان، ش 2 (تابستان 1384)، ص 69-97.

[66]. الگود، طب در صفویه، ص 59.

[67]. شیرازی، ص 13.

[68]. برای نمونه، بنگرید به: رضا واثق عباسی، شمس­الدین حمید، «پزشکان ایرانی در دربار کورگانیان هند»، مطالعات شبه­قارۀ دانشگاه سیستان و بلوچستان، س 9، ش 33 (زمستان 1396)، ص 239-263.

[69]. مین لوهویی، تاریخ چین، ترجمۀ ناهید شرقی (تهران: امیرکبیر، 1354)، ص 55.

[70]. سیوری، ص 95.

[71]. باستانی پاریزی، ص 113؛ محمدیوسف کیانی، معماری ایران در دورۀ اسلامی (تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی، 1379)، ص 286.

[72]. نصرالله فلسفی، زندگانی شاه عباس اول، ج 5 (تهران: انتشارات علمی، 1375)، ص 1948.

[73]. اکرم بهرامی، تبریز از دیدگاه سیاحان خارجی در قرن 17 (تهران: وحید، 2536)، ص 89.

[74]. Carre Barthelemy, Le courier du roi, en Orient. Relations de deux voyages en Perse et en Inde 1668-1674, Edited and annotated by Dirk van der Cruysse (Paris, 2005), pp. 227-8.

[75]. اولئاریوس، ج 2، ص 611.

[76]. غلامعلی همایون، اسناد مصور اروپاییان از ایران از اوایل قرون وسطی تا اواخر قرن هجدهم، ج 1 (تهران: دانشگاه تهران، 1383)، ص 95؛ Jacques De Bourges, Relation du voyage de Monseing Neur Leuque de Beryte Vicaire apostolique du royaume (Paris, 1668), p. 91.

[77]. نصرالله فلسفی، تاریخ روابط ایران و اروپا در دورۀ صفویه (تهران: چاپخانۀ ایران، بی­تا)، ص 102.

[78]. همان، ص 103.

[79]. منصور صفت­گل، فراز و فرود صفویان (تهران: کانون اندیشۀ جوان، 1388)، ص 164؛ فلسفی، تاریخ روابط ایران و اروپا در دورۀ صفویه، ص 95.

[80]. شاردن، ج 4، ص 372.

[81]. همان، ج 3، ص 144-147.

[82]. باستانی پاریزی، ص 239؛ دان وانگ ای، «مشک ختن»، آینده، ش 7 تا 12 (1371)، ص 343.

[83]. شاردن، ج 2، ص 716.

[84]. اولئاریوس، ج 2، ص 657.

[85]. ریچی، ص 15؛ تاورنیه، ص 600.

[86]. شاردن، ج 2، ص 893.

[87]. عالم­آرای صفوی، به کوشش یدالله شکری (بی­جا: بنیاد فرهنگ ایران، 1350)، ص 119.

[88]. همان، ص 429-448.

[89]. شاردن، ج 7، ص 269-270.

[90]. محمدحسن­خان اعتماد­السلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج 2 (تهران: دنیای کتاب، 1367)، ص 995.

[91]. محمدهاشم آصف، رستم التواریخ، تصحیح میترا مهرآبادی (تهران: دنیای کتاب، 1382)، ص 113.

[92]. سانسون، ص 93.

[93]. ترکمان، ج 1، ص 514.

[94]. همان، ج 2، ص 797-808.

[95]. بوداق قزوینی، جواهر الاخبار، تاریخ صفویه از آغاز تا سال 984ق، به ­کوشش محمدرضا نصیری و کوئیچی هانه­دا (توکیو: مؤسسۀ مطالعات فرهنگ­ها و زبان­های آسیا و آفریقا، 1999)، ص 88.

[96]. ترکمان، ج 1، ص 209.

[97]. برای نمونه، بنگرید به: کمال­الدین بافقی، دیوان (تهران: امیرکبیر، 1338)، ص 436؛ کمال­الدین محتشم کاشانی، هفت دیوان، تصحیح عبدالحسین ندایی و مهدی صدری، ج 1 (تهران: میراث مکتوب، 1380)، ص 650؛ نوعی خبوشانی، سوز و گداز، تصحیح امیرحسین عابدی (بی­جا: بنیاد فرهنگ ایران، 1348)، ص 47؛ محمدجان قدسی مشهدی، دیوان، تصحیح محمد قهرمان (مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد، 1375)، ص 806؛ محمدقلی سلیم تهرانی، دیوان، تصحیح محمد قهرمان (تهران: انتشارات نگاه، 1389)، ص 169؛ ابوطالب کلیم همدانی، دیوان، تصحیح محمد قهرمان (مشهد: آستان قدس رضوی، 1375)، ص 139؛ اهلی شیرازی، کلیات اشعار، به کوشش حامد ربانی (بی­جا: کتابخانۀ سنایی، 1344)، ص 578.

 

[98]. بافقی، ص 595.

[99]. قدسی، ص 500.

[100]. سلیم تهرانی، ص 395.

[101]. همان، ص 209.

[102]. بافقی، ص 475؛ محتشم کاشانی، ج 2، ص 525.

 

[103]. بافقی، ص 495-593.

[104]. همان، ص 469-476.

[105]. همان، ص 481؛ محتشم کاشانی، ج 2، ص 1173.

[106]. بافقی، ص 323-495.

[107]. قدسی، ص 881؛ تهرانی، ص 149.

[108]. کلیم همدانی، ص 146؛ صائب تبریزی، دیوان، به کوشش محمد قهرمان، ج 1 (بی­جا: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1364)، ص 79، 129، 146.

[109]. سلیم تهرانی، ص 324.

 
کتابنامه
آربری، ا. ج. میراث ایران، ترجمۀ احمد بیرشک، عزیزالله حاتمی و دیگران، زیر نظر احسان یارشاطر، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1336.
آژند، یعقوب. تاریخ ایران؛ دورۀ صفویان، پژوهش در دانشگاه کمبریج، تهران: جامی، 1380.
آصف، محمدهاشم. رستم التواریخ، تصحیح میترا مهرآبادی، تهران: دنیای کتاب، 1382.
اصفهانی، محمدمهدی بن محمدرضا. نصف جهان فی تعریف الاصفهان، تصحیح منوچهر ستوده، تهران: امیرکبیر، 1368.
اصفهانی، محمدیوسف واله. خلد برین؛ ایران در روزگار صفویان، تصحیح میرهاشم محدث، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، 1372.
اعتمادالسلطنه، محمدحسن­خان. تاریخ منتظم ناصری، ج 2، تهران: دنیای کتاب، 1367.
افوشته­ای، محمد بن هدایت­الله. نقاوه الاثار فی ذکر الاخیار در تاریخ صفویه، به اهتمام احسان شرقی، تهران: علمی و فرهنگی، 1350.
اوبن، ژان. ایران امروز، ترجمۀ علی­اصغر سعیدی، بی­جا: نقش جهان، 1362.
اولئاریوس، آدام. سفرنامۀ آدام اولئاریوس؛ اصفهان خونین شاه­صفی، ترجمۀ محمدحسین کردبچه، ج 2، بی­جا: کتاب برای همه، 1369.
اهلی شیرازی، کلیات اشعار، به کوشش حامد ربانی، بی­جا: کتابخانۀ سنایی، 1344.
باستانی پاریزی، محمدابراهیم. سیاست و اقتصاد عصر صفوی، تهران: بنگاه مطبوعاتی صفی­علیشاه، 1348.
بافقی، کمال­الدین. دیوان، تهران: امیرکبیر، 1338.
بنجامین، س ج و. ایران و ایرانیان در عصر ناصرالدین شاه، ترجمۀ محمدحسین کردبچه، بی­جا: جاویدان، 1369.
بهرامی، اکرم. تبریز از دیدگاه سیاحان خارجی در قرن 17، تهران: وحید، 2536.
پوپ، آرتور و فیلیس واکرمن. سیری در هنر ایران؛ از دوران پیش از تاریخ تا امروز، ج 4، تهران: علمی و فرهنگی، 1387.
پورداوود، ابراهیم. هرمزدنامه، تهران: شیوا، 1331.
تاورنیه. سفرنامه، ترجمۀ ابوتراب نوری، اصفهان: کتابخانۀ سنایی و کتابفروشی تایید اصفهان، 1363.
تبریزی، صائب. دیوان، به کوشش محمد قهرمان، ج 1، بی­جا: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1364.
ترکمان، اسکندر بیگ. تاریخ عالم­آرای عباسی، به کوشش ایرج افشار، ج 1 و 2، تهران: امیرکبیر، 1314.
ترکمان، اسکندر بیگ. تاریخ عالم­آرای عباسی، به کوشش ایرج افشار، ج 2، تهران: امیرکبیر، 1335.
توحیدی، فائق. فن و هنر سفالگری، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه­ها، 1378.
جرالد، فیتز. تاریخ فرهنگ چین، ترجمۀ اسماعیل دولتشاهی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1384.
دیباج، اسماعیل. آثار باستانی و ابنیه­های تاریخی آذربایجان، تهران: شورای مرکزی جشن شاهنشاهی، 1345.
دیماند، موریس اسون. راهنمای صنایع اسلامی، ترجمۀ عبدالله فریار، تهران: علمی و فرهنگی، 1383.
ریچی، مایتو. چین­نامه، ترجمۀ محمد زمان، تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب، 1387.
رضوی برقعی، سید حسین. «نقدی گذرا دربارۀ کتاب تاریخ پزشکی ایران»، نامۀ تاریخ­پژوهان، ش 2، تابستان 1384.
سانسون. سفرنامۀ سانسون؛ وضع کشور شاهنشاهی ایران در زمان شاه سلیمان صفوی، ترجمۀ تقی فضلی، تهران: بی­نا، 1346.
سلیم تهرانی، محمدقلی. دیوان، تصحیح محمد قهرمان، تهران: انتشارات نگاه، 1389.
سمیعا. تذکره الملوک، به کوشش سید محمد دبیرسیاقی، بی­جا: بی­نا، بی­تا.
سیوری، راجر. ایران عصر صفوی، ترجمۀ کامبیز عزیزی، بی­جا: مرکز، 1363.
شاردن. سیاحتنامۀ شاردن، ترجمۀ محمد عباسی، ج 3، 4 و 7، تهران: امیرکبیر، 1336، 1345.
شاردن. سیاحتنامۀ شاردن. سیاحتنامۀ شاردن، ترجمۀ اقبال یغمایی، ج 2 و 5، تهران: توس، 1372.
شاملو، ولی قلی بن داود قلی. قصص الخاقانی، تصحیح سید حسن سادات ناصری، ج 1، تهران: وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1371.
شیخ­الحکمایی، عمادالدین. فهرست اسناد بقعۀ شیخ صفی­الدین اردبیلی، تهران: کتابخانه و موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1387.
شیرازی، عمادالدین محمود بن مسعود. رسالۀ افیونیه، به کوشش محمدمهدی اصفهانی، بی­جا: مؤسسۀ مطالعات تاریخ پزشکی، طب اسلامی و مکمل وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ایران، 1383.
صفت­گل، منصور. فراز و فرود صفویان، تهران: کانون اندیشۀ جوان، 1388.
عالم­آرای صفوی. به کوشش یدالله شکری، بی­جا: بنیاد فرهنگ ایران، 1350.
عباسی، رضا واثق و شمس­الدین حمید، «پزشکان ایرانی در دربار گورکانیان هند»، فصلنامۀ مطالعات شبه­قارۀ دانشگاه سیستان و بلوچستان، س 9، ش 33، زمستان 1396.
فریه، ر. دبلیو. هنرهای ایران، ترجمۀ پرویز مرزبان، تهران: فروزان، 1374.
فلسفی، نصرالله. زندگانی شاه عباس اول، ج 5، تهران: انتشارات علمی، 1375.
فلسفی، نصرالله. تاریخ روابط ایران و اروپا در دورۀ صفویه، تهران: چاپخانۀ ایران، بی­تا.
فیگوئروآ، دن گارسیا دسیلوا. سفرنامۀ دن گارسیا دسیلوا فیگوئروآ؛ سفیر اسپانیا در دربار شاه عباس اول، ترجمۀ غلامرضا سمیعی، تهران: نشر نو، 1363.
 قدسی مشهدی، محمدجان. دیوان، تصحیح محمد قهرمان، مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد، 1375.
قزوینی، ابوالحسن. فواید الصفویه، تصحیح مریم میراحمدی، تهران: مؤسسۀ مطالعاتی و تحقیقات فرهنگی، 1367.
قزوینی، بوداق. جواهر الاخبار؛ تاریخ صفویه از آغاز تا سال 984ق، به کوشش محمدرضا نصیری و کوئیچی هانه دا، توکیو: مؤسسۀ مطالعات فرهنگ­ها و زبان­های آسیا و آفریقا، 1991.
کلیم همدانی، ابوطالب. دیوان، تصحیح محمد قهرمان، مشهد: آستان قدس رضوی، 1375.
کمپفر، انگلبرت. سفرنامۀ کمپفر، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران: شرکت سهامی و انتشارات خوارزمی، 1350.
کیانی، محمدیوسف. معماری ایران در دورۀ اسلامی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی، 1379.
الگود، سیریل. تاریخ پزشکی ایران؛ از دورۀ باستان تا سال 1934، ترجمۀ محسن جاویدان، تهران: اقبال، 1352.
الگود، سیریل. طب در دورۀ صفویه، ترجمۀ محسن جاویدان، تهران: دانشگاه تهران، 1375 .
لوهویی، مین. تاریخ چین، ترجمۀ ناهید شرقی، تهران: امیرکبیر، 1354.
محتشم کاشانی، کمال­الدین. هفت دیوان، تصحیح عبدالحسین نوایی، مهدی صدری، ج 1 و 2، تهران: میراث مکتوب، 1380.
نوعی خبوشانی. سوز و گداز، تصحیح امیرحسین عابدی، بی­جا: بنیاد فرهنگ ایران، 1348.
وانگ، ای دان. «مشک ختن»، آینده، س 18، ش 7 تا 12، 1371.
همایون، غلامعلی. اسناد مصور اروپاییان از ایران از اوایل قرون وسطی تا اواخر قرن هیجدهم، ج 1، تهران: دانشگاه تهران، 1383.
یزدی، ملا جلال­الدین محمد. روزنامۀ ملا جلال؛ تاریخ عباسی، به کوشش سیف­الله وحیدنیا، بی­جا: وحید، 1366.
یوسفی، محسن و ملکه گلمغانی­زاده. تجلی هنر عرفانی در بقعۀ شیخ صفی­الدین اردبیلی، لندن: آکادمی مطالعات ایرانی لندن، 1392.
Barthelemy, Carre. Le courier du roi, en Orient. Relations de deux voyages en Perse et en Inde 1668-1674, Edited and annotated by Dirk van der Cruysse, Paris, 2005.
Bourges, Jacques De. Relation du voyage de Monseing neur Leuque de Beryte Vicaire apostolique du royaume, Paris, 1668.
Carsewll, John. Blue and White ceramics, Chinese Parcelain Aroun the World, London, 2000.
Justi, J. G. Vollständige Abhandlungen von den Manufakturen and Fabriken, Copenhagen, 1758.
Lane, A. Later Islamic Pottery, London, 1971.
Ma Huan, Ying-Yai Sheng-lan (the Overall Survey of the Ocean’s Shores), ed. and tr. J. V. G. Mills, Cambridge: University Press for the Hakluyt Society, 1970,
Morgan, Harry. Chinese Symbols and Superstitions, kassinger press, 2004.
Wiliams, Charles Alfered. Out Lines of Chinese Symbolism and Art Motifes, Dover Press, 1941.