World war II on iranIran's agricultural policy during the occupation of Iran in World War II

Document Type : Research Paper

Author

Assistant Professor, Department of History, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran,

Abstract

British invasion, the Soviet Union and American In 1320 (September 1941). In Iran And Reza Shah's abdication Leading to unwanted entry into the war was Different consequences in the political, economic, social and followed And the consequences of their practical effect quickly showed different aspects of community  In this study The dominance of foreign governments on agriculture and food As an example of this impact assessment is investigated This article analytical method And using archival documents Trying to answer the question of What were the consequences of the Allied presence on Iran's agricultural economy? Based on research findings Allied with the conclusion of the Tripartite Pact Their direct involvement in matters relating to agricultural fields provided and this intervention would disrupt the transport of goods, raising prices, reducing the supply of major products Zarei and the formation of multiple riots were bread.
 

Keywords

Main Subjects


مقدمه

پژوهش­ها در باب جنگ جهانی دوم و بررسی علل، زمینه­ها و نتایج حاصل از آن در سال­های اخیر روند چشمگیری در ایران داشته است. با این حال، بسیاری از زوایای این حادثه هنوز روشن نشده و مورد بررسی علمی و مستند قرار نگرفته است. بسیاری از اسناد و مدارک مربوط به ایران، به­خصوص در حوزۀ اقتصادی، در بایگانی مراکز اسنادی به صورت داده حفظ می‌شود. پرداختن به این اسناد می­تواند روایت روشنی از وضع ایران در دورۀ جنگ و پس از آن در اختیار ما قرار دهد. در پژوهش حاضر تلاش می­شود با تکیه بر اسناد موجود در آرشیو وزارت امور خارجۀ ایران و سازمان اسناد ملی ایران، شرایط ایران در این برهۀ خاص از دریچۀ وضعیت اقتصاد کشاورزی بررسی شود و تأثیر جنگ دوم جهانی بر اوضاع سیاست کشاورزی ایران واکاوی گردد.

 در سحرگاه سوم شهریور 1320 (25 اگوست 1941) نیروهای شوروی از شمال و انگلیس از جنوب به سوی ایران سرازیر شدند و با غافلگیری ارتش جوان ایران، تهران را اشغال کردند. حضور نیروهای آلمانی در ایران و مهم­تر از آن ایجاد کریدوری برای رساندن کمک‌های تسلیحاتی امریکا به شوروی از دلایل عمدۀ حمله به ایران ذکر شده است. در کنار این عوامل، بایستی از ارزش میادین نفتی ایران در سیاست انگلستان نیز یاد کرد که برای این کشور اهیمت حیاتی داشت.[1] بدین­سان، با اشغال ایران، تأسیسات نظامی و راه‌آهن این کشور بلافاصله تصرف شد و مقدمات حمل اسلحه و مهمات به روسیه فراهم گردید. این­گونه بود که ایران در تمام مدت جنگ، هم از نظر سیاسی و نظامی و هم از نظر تسهیل حمل و نقل مهمات و مواد غذایی و دارویی، کمک­های شایان توجه‌ای به متفقین نمود. با این حال، طبق اسناد موجود، اشغال ایران توسط متفقین تأثیرات بی­شماری داشت و مردم را با مشکلات و سختی­های بسیاری مواجه کرد و چون بخش کشاورزی، به­عنوان بخشی حیاتی اقتصاد ایران، با زندگی روزمرۀ مردم ارتباط مستقیم دارد، پیامدهایی که این تغییر شرایط بر بخش کشاورزی گذاشت نسبت به سایر بخش­ها محسوس­تر بود. نوشتار حاضر در کنار روشن کردن بخشی از تاریخ ایران، درصدد است با استناد به اسناد و توصیف و تحلیل داده‌های تاریخی به بررسی مسائلی از قبیل تأثیر پیمان سه­جانبه بر وضعیت کشاورزی، اهمیت مداخله در سیاست کشاورزی ایران برای دولت‌های متفقین و واکنش دولت ایران در قبال مداخلات خارجی بپردازد.

دولت‌های شوروی و انگلستان در 9 بهمن 1320 (29 ژانویه 1942م)، پس از تبعید رضا شاه و روی کار آمدن پسر  جوان 22 سالۀ او به­عنوان شاه جدید، و نخست­وزیری فردی سکولار چون محمدعلی فروغی، مبادرت به عقد و امضای پیمان دوستی و اتحاد با ایران نمودند. این پیمان که در تهران منعقد گردید، دارای نه فصل بود که در آن ضمن تأکید بر حفظ تمامیت و استقلال ایران، بی‌طرفی این کشور در جنگ کنار گذاشته شد و مجوز استفاده از تمام راه­های زمینی، دریایی و هوایی، بنادر، لوله‌های انتقال نفت، تأسیسات تلفنی و تلگرافی به شوروی و انگلیس داده شد. در مقابل، متفقین تعهد کردند که بهترین مساعی خود را برای مقابله با تنگناهای اقتصادی ایران به‌ کار برند و با اتمام جنگ از ایران خارج شوند.[2] براساس مادۀ هفت این پیمان­نامه، کشورهای اشغالگر می‏بایستی «بهترین مساعی خود را به کار برند که حیات اقتصادی ملت ایران را در مقابل تضییقات و اشکالاتی که در نتیجۀ جنگ حاضر (جنگ جهانی دوم) پیش بیاید محفوظ بدارند و پس از آنکه این پیمان اعتبار یافت، برای بهترین وجه عملکرد به این تعهد مابین دولت ایران و دولت متحده مذاکرات شروع خواهد شد.»[3] این پیشنهاد، با موافقت فروغی، به امضای نمایندگان سه کشور ایران، انگلستان و شوروی رسید. همچنین این دو کشور متعهد شدند مصرف غذایی لشکریان خود را از طریق واردات تأمین کنند و باعث کمبود مواد غذایی و قحطی در ایران نشوند.­ ولی متفقین به محض ورود به ایران شروع به مداخله در امور کشاورزی کردند و نه­تنها به بهبود اوضاع کشاورزی و غله کمکی نکردند، بلکه به بغرنج شدن هرچه بیشتر اوضاع دامن زدند.

در کنار اشغال ایران توسط متفقین، از دیگر عوامل مهم تشدید بحران سودجویی افراد طبقات بالای جامعۀ ایرانی از شرایط جنگ بود. آنها جنگ را فرصت مناسبی می‌دیدند که با اعتبار و کالایی که در اختیار داشتند از اوضاع به نفع خود سود ببرند. در مقابل، طبقات پایین جامعه که درآمد حداقلی و ثابتی داشتند، بیشتر متضرر شدند و آسیب جدی به این قشر از جامعه وارد شد. به این ترتیب، شکاف بین قشر غنی و فقیر جامعه بسیار بیشتر شد که در سال­های پس از جنگ نیز این شکاف از بین نرفت. همچنین این نکته را بایستی در نظر داشت که اقتصاد ایران به­رغم پیشرفت­هایی که در دورۀ رضا شاه کرده بود، همچنان براساس کشاورزی بود و بیشتر مردم ایران از طریق کشاورزی سنتی امرار معاش می­کردند و هر گونه تغییر در این حوزه با زندگی اکثریت مردم ایران ارتباط مستقیم داشت. چنانکه از جمعیت 16 میلیون نفری ایران در حدود 85 درصد در روستاها زندگی و عموماً کشاورزی می‌کردند. سیستم ارباب ـ ‌رعیتی پیشین همچنان بر کشاورزی ایران حاکم بود. ابزار کشاورزی قرون وسطایی بود و سهم زارع بین یک تا دو پنجم محصول و بازدهی زمین اندک بود. به این ترتیب، معلوم می­شود اوضاع این طبقه از مردم در شرایط عادی و غیرجنگی نیز چندان مناسب نبود. پس در هنگامی که جنگ رخ داد، با دخالت متفقین در سیاست کشاورزی این اوضاع رو به وخامت گذارد.

نکتۀ دیگر آنکه نیروهای متفقین بعد از ورود به ایران برای تسهیل امدادرسانی به شوروی و ارسال کمک­های تسلیحاتی به این کشور به احداث برخی زیرساخت­ها و ترمیم زیرساخت­های موجود در ایران از جمله راه­آهن و جاده نیاز داشتند. به این ترتیب، بسیاری از مردم ایران که از طریق کشاورزی فصلی قادر به تأمین معاش خود نبودند، با رها کردن زمین­های کشاورزی­شان در روستاها، به خدمت متفقین، به­خصوص انگلیسی­ها، درآمدند و در جهت رفع نیازهای آنها تلاش کردند. کشاورزان بابت کار برای متفقین روزانه سه تومان و دو قران مزد می­گرفتند که راضی بودند،[5] چرا که در همین زمان مجموع درآمد روزاﻧﺔ رعایا پنج تا شش ریال بود، البته به ‌شرطی که محصول کشاورزی دچار خشکسالی و آفت نمی‌شد. بیشتر کشاورزان که با این درآمد اندک قادر به تأمین هزینه‌های زندگی خود نبودند، از کار زراعت دست ‌کشیدند و به شغل عملگی روی ‌آوردند، که خود روزی 16 ریال و فرزندانشان که بیشتر از ده سال داشتند، روزی ده ریال اجرت می‌گرفتند.[6] بنابراین، خروج روستاییان و رها کردن زمین­های کشاورزی ضربۀ شدیدی به اقتصاد ایران که مبتنی بر کشاورزی بود وارد کرد و در طول جنگ و سال­های پس از آن به گسترش قحطی و رشد شدید تورم دامن زد.

در ادامۀ نوشتار به بررسی مداخلات دولت­های متفقین در حوزۀ کشاورزی و سیاست آنان در این بخش می­پردازیم تا مشخص شود آنان چگونه بر سیاست کشاورزی ایران تأثیر گذاشتند.

 

  1. تصاحب ساختمان­های دولتی، ماشین­آلات کشاورزی و اراضی زراعی

 دولت شوروی در شهرهای شمالی و دولت انگلستان در نواحی غربی و جنوبی ایران بعضی از ساختمان­های وزارت کشاورزی را اشغال کردند، به طوری که سه ساختمان متعلق به وزارت کشاورزی در محل اهواز نو در فروردین 1322 (مارس 1943) توسط نیروی انگلیس تصاحب گردید، حال آنکه در این خصوص هیچ­گونه قراردادی ما بین دو دولت ایران و انگلستان بسته نشده بود. این ساختمان­ها پیش از اشغال توسط انگلیس از ادارات وزارت کشاورزی و نیز انبار آن بودند و اشغال آنها وزارتخانه را با مشکل کمبود جا مواجه ساخت.[7]

متفقین برای تعمیر ماشین­های جنگی خود جایگاه خاصی نداشتند. بنابراین، مکان­هایی را که ماشین­آلات کشاورزی در آن نگهداری می­شد به­زور تصاحب ­کردند تا ماشین­آلات خود را تعمیر نمایند. بدین ترتیب، ماشین‌ها و ادوات کشاورزی ایران در فضای باز قرار گرفت و زیر باران ماند و خراب شد.[8] همین مسئله موجب شد زمین­هایی که هنوز در جنوب ایران زیر کشت می‌رفت با مشکل تجهیزات کشاورزی مواجه شود. دولت ایران برای حل این مشکل هیئتی از طرف وزارت کشاورزی به شهرهای شمالی اعزام داشت تا از دولت شوروی بخواهد این مکان­ها را تخلیه کند. ولی هیئت مزبور با جواب منفی روس­ها مواجه گشت.[9] خرابی و استهلاک شدید ماشین­آلات کشاورزی از نتایج اقدام متفقین بود که در آستانۀ فصل برداشت خسارت شدیدی را متوجه کشاورزان کرد. برای نمونه، در گرگان، به خاطر این کار متفقین، گاوآهن لازم برای شخم‌زنی وجود نداشت. بنابراین، محصول کمی کشت شد که طبیعتاً کمبود غله را به دنبال داشت. همچنین اشغال بنگاه‌های کشاورزی در شاهی (قائم‌شهر کنونی) و بابل که محل نگهداری وسایل کشاورزی نیز بودند و شوروی به هیچ وجه به کارمندان کشاورزی اجازۀ ورود به آنها را نداد،[10] موجب گردید کشاورزان به خاطر نبود ابزارآلات لازم موعد مقرر کشت محصول را از دست بدهند.

تصاحب اراضی به­خصوص از طرف شوروی در اراضی شمالی کشور انجام گرفت.[11] شوروی شمال کشور را که یکی از مراکز اصلی تولید گندم و برنج به شمار می­رفت، مجزا ساخت و در نتیجه تولیدات این بخش در اختیار انحصاری مقامات شوروی درآمد که البته قسمتی از آن به مصرف خود بخش اشغالی می­رسید. از سوی دیگر ورود ارتش سرخ شوروی با نابودی مزارع و محصولات همراه بود و مانع برداشت محصول گندم شد.[12] نیروی نظامی این کشور بسیاری از زمین­های مردم را تصاحب کرد. دولت شوروی، در توجیه این اقدامات خود، مدارکی ارائه داد مبنی بر اینکه اراضی از طرف اهالی به موجب اسنادی به شوروی واگذار شده است.[13] در کنار این اقدام باید از ورود پناهجویان لهستانی به ایران از طرف شوروی­ها یاد کرد که با آمدن آنان به ایران، فشارها، به­ویژه از نظر کمبود مواد غذایی، بر مردم ایران دو چندان شد. در همین زمینه رئیس ادارۀ بندر پهلوی در تاریخ 21 مرداد 1321 (12 اوت 1942) در گزارش خود نوشت:

از اوایل سال جاری، به­واسطۀ ورود مهاجرین لهستانی و وجود نیروی بیگانه، در بندر پهلوی اوضاع خواربار به طور تصاعدی ترقی کرده، مخصوصاً برنج که قوت اهالی است، از چند روز پیش روز به روز مشکل و میزان بهای آن از خرواری 20 من شاه 400 ریال به 800 ریال ترقی کرده و از همه سخت­تر، در این ایام میزان عرضۀ آن بر میزان تقاضا رو به نقصان گذاشته، به طوری که فعلاً با بهای خررواری 20 من شاه 800 ریال هم به دست نمی­آید... اخیراً به مناسبت ورود مهاجرین لهستانی که از تاریخ 20/05/1321 اولین کشتی آنان وارد گردید، به قیمت کلیۀ مایحتاج زندگانی خاصه خواربار به مراتب افزوده شد و دکاکین علاف­ها که تا چند روز پیش مملو از برنج­های مختلفه بود، به­کلی خالی و معلوم نیست ناگهان فروخته و یا احتکار کرده­اند.[14]

کار دیگر نیروهای متفقین آن بود که برای تأمین غلۀ مورد نیاز خود اقدام به کاشت اراضی کردند. «در خوی، سلماس، مرند، رضاییه، شاهپور و ماکو در روستاها اراضی را شیار و صیفی‌کاری و زراعت نموده و مالک را مداخله نمی­دادند.»[15] این اقدام آنان سبب شد کشاورزان بیکار شوند و بخشی از آنها برای تأمین معاش خود به شهرها و شغل کارگری روی بیاورند. از جانب دیگر، نیروهای متفقین محصولات کشاورزی را برای مصرف نیروهای خود استفاده می­کردند و همین کار آنها موجب کمبود مواد غذایی در ایران شد.

 

  1. دخالت در امور اداری بخش کشاورزی

در کنار تصاحب زمین، دخالت در سیاست­گذاری­های مربوط به بخش کشاورزی از دیگر اقدامات نیروهای متفقین در ایران بود. آنان بدون توجه به حاکمیت دولت مرکزی ایران و بدون اجازه به ادارات محلی مراجعه و برای تهیۀ مواد و وسایل مورد نیاز خود از آنها اطلاعات جمع­آوری می­کردند.[16] این اقدام باعث متلاشی شدن و از بین رفتن پرونده­های موجود در ادارات گردید و نظام خدمات‌رسانی به کشاورزان را مختل کرد. برای مثال «در نتیجۀ اشغال شهرستان قزوین از طرف ارتش سرخ و گرفتن ادارات اقتصادی و مالی اغلب پرونده­ها و اوراق از بین رفت و از صورت تعهدات سال 1319 و 1320 در حدود 56 فقره بیشتر به دست نیامد.»[17]

از دیگر مظاهر مداخلۀ متفقین در امور اداری، قیمت­گذاری نامناسب محصولات توسط آنها بود، قیمت‌هایی که به هیچ وجه متناسب با زندگی کشاورزان نبود و در نتیجه انگیزۀ آنها را برای کشت محصول کاهش می­داد، چون فکر می­کردند با این وضعیت این کار برای آنها هیچ سودی نخواهد داشت.[18] سخنان وزیر دارایی وقت ایران در این زمینه شاهدی بر این ادعاست:

از سال 1316 (1937) به بعد که ادارۀ تثبیت غله تشکیل شد، قیمت گندم تقریباً ثابت و اگر افزایش نسبت به آن حاصل می­شد، ناچیز بود. ولی در سال 1320 (1941) در اثر یک سلسله عوامل استثنایی [جنگ جهانی دوم] قیمت سایر کالاها ترقی کرد و مالکین گندم نیز به استناد این موضوع قیمت زیادتری برای گندم خود تقاضا کردند. دولت از لحاظ همان نمایندگی که نسبت به حفظ منافع عموم داشت این تقاضا را پذیرفت و قیمت گندم را با در نظر گرفتن وضعیت هر محل از 60 تا 100 درصد ترقی داد. متأسفانه وجود همان عوامل استثنایی در 1321 (1942) ادامه پیدا کرد و سیر تصاعد قیمت­ها را متوقف ننمود و مجدداً زمزمۀ کم بودن نرخ گندم و حتی تقاضای آزاد شدن نرخ آن از طرف مالکین بلند گردید...[19]

افزایش قیمت­ ضربات جبران­ناپذیری بر کشاورزی ایران وارد کرد: «بازار از تعادل کلی خارج است. دیگر قیمت روز و عرف روز معنی ندارد. بلکه هر لحظه متلاطم است و بهای اجناس بدون توجه تنها برای استفادۀ معدودی دلال و موقع­شناس بالا می­رود.»[20] به این ترتیب، عنصر سودجویی داخلی نیز با احتکار و گران­فروشی موجب شد اوضاع وخیم­تر و در برخی از شهرها شورش­هایی بر پا شود.

 

  1. غارت محصولات

سربازان قوای متفقین گاهی به طور مستقیم و با خشونت اقدام به غارت محصولات کشاورزی می­کردند. در جریان اشغال ایران، سربازان شوروی به انبار کشاورزان در روستاها حمله بردند و از محصولات آنها تا جایی که می­توانستند غارت کردند و بقیه را به دست اشرار محل سپردند.[21] ارتش متفقین گاه غیرمستقیم و با استخدام اشرار محلی دست به این کار می­زدند: «مأموریت آنها تحریک و آتش زدن خرمن­ها در قرا و قصبات می­باشد و به علاوه مأموریت داشتند با نشر خبرهای دروغ حاکی از خرابی اوضاع، ذهن دهقانان و زارعین ساده­لوح را مغشوش و آنها را وادار نمایند که ارزاق عمومی را ذخیره و انبار نمایند.»[22] همچنین اشغالگران با اختلال ایجاد کردن در کار شهربانی و ژندارمری ایران باعث می­شدند دسته­های اشرار از این موقعیت سوء­استفاده کنند و به غارت محصولات کشاورزی بپردازند.[23] بنابراین، عنصر داخلی در مشارکت با خارجیان بار دیگر بحران را تشدید کرد: «در پاره­ای از نقاط زراعتی از جمله نهاوند یک عده اشرار پیدا شدند که مخل پیشرفت کار زراعت می­باشند. آنها گاو و گوسفند روستاییان را غارت می­کنند و بذر مختصری را که در دست آنها باقی است، می‌ربایند. برخی از این اشرار مسلح هستند و بنابراین مردم به تنهایی از دفع آنان عاجزند.»[24] این عوامل باعث شد تعداد زیادی از روستاییان نیز، به علت فقر و قحطی کالاهای اساسی، به دزدی و غارت محصولات کشاورزی بپردازند. مثلاً در تنگه­دختر، بین راه بوشهر به شیراز، «عده‌ای از رعایای گرسنه مانع از عبور کامیون حامل گندم شدند و آن را غارت کردند.»[25] به این ترتیب، نیروهای خارجی از سویی و مردم عادی برای تأمین معاش خود از سوی دیگر به غارت محصولات کشاورزی دست زدند و همین عامل سبب کمبود شدید مواد غذایی گشت.

 

  1. خرید عمدۀ محصولات

متفقین پس از اشغال ایران، برای تأمین نیازهای سربازان خود از منابع داخلی این کشور استفاده کردند. هزینۀ کم کاشت گندم و حمل ‌و نقل آن در داخل ایران، سهل‌انگاری و بی‌توجهی دولت در نظارت بر اقدامات سربازان متفقین، و مشکلات حمل ‌و نقل برای انتقال محصولات در داخل ایران همگی منجر به خرید اقلام کشاورزی از جانب متفقین گردید. متفقین برای تأمین «مواد غذایی 150 هزار سرباز خود و حتی نظامیان خارج از مرزهای ایران، بنا بر روایت اسناد، اقدام به خرید گندم، برنج، شکر، قند و روغن در سطح وسیعی در داخل ایران کردند.»[26] انگلیسی­ها با وجود کمبود مواد غذایی در ایران، حتی بخشی از نیازهای سربازان خود در عراق (غیر از غله و گوشت) را نیز بدون انجام دادن تشریفات گمرکی و پرداخت عوارض از ایران تأمین می­کردند.[27] البته گاهی هم این عمل به شکل قانونی و در قالب عقد قراردادهایی با دولت ایران انجام می­گرفت تا جنبۀ قانونی داشته باشد. از جملۀ این قراردادها پیمان تجاری­ای بود که در سال 1319 بین ایران و شوروی منعقد گردید و به موجب آن دولت ایران متعهد شد برای برآوردن نیازهای شوروی سالیانه 7000 تن گندم و 15000 تن جو و 30000 تن برنج به دولت شوروی تحویل دهد.[28] این در حالی بود که ایران در همین زمان خود با کمبود مواد غذایی و تأمین حداقل نیازهای مردم روبه­رو بود.

 

  1. اخلال در حمل و نقل محصولات کشاورزی و ورود کالا به ایران

 دولت‌های متفقین برای تأمین منافع خود و همچنین تضمین احتیاجات نظامیان حاضر در ایران، در حمل و نقل محصولات کشاورزی و به­خصوص خواربار اخلال ایجاد می­کردند. مثلاً کنسول انگلیس برای تضمین گندم مورد نیاز قوای انگلیس از حمل مازاد گندم خوزستان به تهران ممانعت کرد.[29] و فرمانده نیروهای شوروی در سمنان، زنجان، قزوین، چالوس و نوشهر اجازه نداد هیج نوع خوارباری، و به­خصوص گندم، از طریق کامیون و راه­آهن به تهران حمل شود.[30] همچنین قوای شوروی از حمل آزاد غلۀ آذربایجان، استان­های شمالی و خراسان به دیگر نقاط کشور جلوگیری می­کرد.[31] این اقدامات متفقین در زمینۀ حمل‌ و نقل، دولت ایران را بر آن داشت که طی مکاتبه با وزرای مختار دو کشور تذکراتی در این باب به ایشان بدهد. روزنامه‌ها نیز شروع به قلم­پردازی در این خصوص کردند. دولت­های شوروی و انگلیس در واکنش به تذکرات دولت ایران و مطالب روزنامه­ها به کتمان حقایق پرداختند. اسمیرنوف[32]، وزیرمختار شوروی در ایران، در واکنش به این گفته که قوای نظامی شوروی مانع حمل گندم از شهرستان‌های شمالی به طرف تهران شده­اند، استدلال آورد که «نیروهای نظامی ایران از آنان تقاضای همکاری کرده­اند که مانع گذر ماشین‌هایی شوند که مجوز قانونی ندارند و این امر را به هیچ وجه دخالت در امور داخلی ایران ندانستند.»[33]

بر اثر دخالت اشغالگران بعد از شهریور 1320، روند ورود کالاهای اساسی به ایران مختل گردید و واردات برنج، شکر، قند، روغن و گندم به ایران کم شد و در نتیجه قیمت این اجناس افزایش یافت. عاملی که در تشدید این روند تأثیر داشت این بود که پیش از جنگ ورود کالا از خارج به داخل ایران بسیار محدود بود و برای همین در کشور ذخیرۀ زیادی در انبارها و گمرگ وجود نداشت. به همین دلیل با شروع جنگ مقدار کمی کالا سفارش داده شد. اما با اشغال ایران در روند انتقال کالاهایی که در گمرک وجود داشت و یا در حال رسیدن به ایران بود خلل وارد شد. مأمورین شوروی حاضر به تحویل این اجناس به دولت ایران نبودند، زیرا در این کالاها حقی برای خود قائل بودند، یعنی آن را جزء اموال دشمن و غنائم جنگی می­دانستند. سرانجام طی مذاکرات متعددی که در این باره با مقامات شوروی انجام گرفت، مأمورین شوروی یک قسمت از اموال مزبور را که مورد احتیاجشان بود برداشتند و برای تحویل بقیه به صاحبان آنها معادل تمام قیمت آن را مجدداً دریافت کردند. این اقدام بالاجبار قیمت اجناس را بالا برد. توجیه مقامات شوروی در مورد تصرف اجناس مزبور این بود که چون این اجناس به نام اتباع آلمان حمل شده است، پس دارایی آلمان تلقی می­شود و به این جهت دولت شوروی حق دارد آنها را ضبط کند و به­عنوان مال خود به تجار ایرانی بفروشد، حال آنکه اتباع آلمان که جنس به نام آنها وارد شده بود فقط دلال معامله بودند.[34]

 

  1. افزایش قاچاق و احتکار کالاهای اساسی

 از دیگر اثرات شوم جنگ در ایران افزایش قاچاق کالاها بود که در تشدید بحران خواربار و به­خصوص قحطی گندم نقش اساسی داشت. به علت بر هم خوردن نظام مالی و اداری ایران و همچنین کاهش کنترل و نظارت دولت که در نتیجۀ اشغال ایران توسط متفقین به وجود آمده بود، سودجویان در شهرهای مرزی مجاور کشورهای ترکیه و عراق خواربار و به­خصوص گندم را به این کشورها قاچاق می­کردند.[35] همچنین عده­ای از دلالان و بازرگانان از موقعیت پیش­آمده سوءاستفاده کردند و با انجام دادن معاملات صوری و مجهول زمینۀ احتکار و تشویش اذهان را فراهم ­نمودند که در تشدید روند قاچاق مؤثر بود. افزون بر این، «عده­ای دیگر از دلالان به قرا و قصبات رفته کشاورزان بی‌خبر از اوضاع را تطمیع و حاصل دسترنج آنها را به نام پیش­خرید غله از آنها گرفته، در نقاط مختلف پنهان کرده و از این راه بهره‌مند می­گشتند.»[36] بذر محصولات کشاورزی نیز در طی سال­های جنگ قاچاق می­شد، به طوری که تخم بعضی از محصولات به دلیل اینکه در دست دلالان قرار داشت بسیار گران­تر از قیمت مصوب دولت به فروش می‌رفت و همۀ کشاورزان قادر به تهیۀ بذر با این قیمت بالا نبودند و در نتیجه از کشت محصول منصرف می­گردیدند.[37]

در این میان عده­ای از سودجویان و اخلالگران نیز به خرابکاری دست زدند و در بعضی جاها سیلو­ها و انبارها را به آتش کشیدند. در این خصوص می­توان به حریق عمدی انبار غلۀ تهران اشاره کرد که موجب قحطی در تهران گردید. هرچند عامل حقیقی این حریق شناسایی نشد، برخی از جراید چون رئیس انبار غلۀ تهران در این زمان از اعضای حزب توده بود، این واقعه را به حزب توده نسبت دادند.[38] و برخی دیگر نیروهای انگلیسی و روسی را در این کار دخیل دانستند.[39]

مجموع اقدامات متفقین به همراه بلایای طبیعی که در طی همین سال­ها بر سر ایران آمد، به­کلی حیات کشاورزی ایران را ویران ساخت. از مهم­ترین این بلایا هجوم ملخ بود که «حتی برگ درخت­ها و علف بیابان­ها را هم خورده و مردم را دچار قحطی و سختی نموده» بود.[40] نداشتن بودجۀ کافی باعث شد دولت نتواند سم لازم برای دفع آفات را خریداری کند و به این ترتیب «کلیۀ محصولات درختی از قبیل گردو و مو» از بین برود.[41]

این شش مورد نشان می­دهند متفقین با سیاست­های سود­جویانۀ خود اثرات زیانباری بر زندگی اکثر مردم ایران گذاشتند. در این میان، بیشترین ضربه و فشار بر اقشار فرودست و طبقات پایین جامعه و به­­خصوص کشاورزان و رعایا وارد گردید. بیشتر مردم ایران در روستاها ساکن بودند و عموماً کار کشاورزی می‌کردند.[42] ترک زراعت و تخلیۀ روستاها ضرﺑﺔ جبران‌ناپذیری به اقتصاد کشور وارد ‌آورد و به گسترش قحطی و گرانی دامن زد. نیاز متفقین به کارگران ایرانی در جاده‌سازی و حمل ‌و نقل بار باعث شد بسیاری از رعایا کار کشاورزی را رها کنند و به خدمت متفقین، خصوصاً انگلیسی­ها، درآیند و در جهت رفع نیازهای آنان تلاش کنند. باید توجه داشت که مشغول شدن به این کارهای کاذب مشکلی از امور رعایا حل نمی‌کرد، زیرا بعد از مدتی، به‌خصوص با نزدیک ‌شدن به پایان جنگ، بیکار می‌شدند و چون در نتیجۀ رفتن کشاورزان، روستاها و دهات ویران شده بود، بر مشکل آنان افزوده می­گشت و با بدبختی عظیمی روبه‌رو می‌شدند.[43]

با رکودی که در بخش کشاورزی ایران در پی حضور اشغالگران به وجود آمد، وضعیت خواربار در شرایط نامناسبی قرار گرفت و گندم، جو، برنج، شکر، قند و روغن گران و کمیاب شد. به­خصوص قحطی گندم مشکلات زیادی برای مردم به بار آورد. انگلیسی‌ها در مواجهه با این بحران و کمیابی و گرانی خواربار و قحطی گندم، سعی داشتند تأمین آن را به هر صورت ممکن بر عهدة دولت ایران قرار دهند. سفارت انگلیس در تهران در تاریخ 12 خرداد 1321 (2 ژوئن 1942) در یادداشتی خطاب به دولت ایران برای رفع کمبود غله راهکارهایی داد. در این یادداشت دولت انگلیس از ایران خواسته بود فعالیت‏های بانک کشاورزی و سازمان‏های محلی به نحوی صورت گیرد که برای تهیه و خرید آلات و ادوات کشاورزی و دام و امور آبیاری به کشاورزان وام داده شود. به دهقانانی که به­ناچار ذخیرۀ بذر خود را به مصرف رسانیده‏اند، به ‎موقع خود کمک شود و رسیدگی به حال آنان بر تأمین تمام نیازمندی‏های شهرنشینان مقدم داشته شود. برای محصول سال 1942 (1321) سریعاً قیمت تعیین گردد تا مانع از فروش اجناس توسط کشاورزان شود. دولت شاهنشاهی نرخی را که سایر دول خاورمیانه برای خرید هر خروار[44] گندم تعیین کرده‏اند در نظر بگیرد (مصر 21 لیره انگلیسی، سوریه 25ـ28 لیره، فلسطین 22 لیره، قبرس 17 لیره و مخصوصاً نرخ 20 لیره که عراق برحسب اجبار گندم را می‏خرد). مرز طولانی و نسبتاً باز و تفاوت نرخ لیره در ایران با قیمت آن در آن طرف سرحد، بدون شک موجب ازدیاد قاچاق می­گردد، برای تأمین این منظور که از تمام گندم‏های خریداری­شده صددرصد آرد گندم به دست آید، قوانینی تدوین گردد و نظارتی در کار باشد که از مخلوط کردن مواد تقلبی جلوگیری شود. و در نهایت اینکه تصمیمات دولت شاهنشاهی برای کاستن از کشت محصولات غیرغله، در روستاها و شهرها، به اطلاع عموم مردم برسد و تا حد مقدور نرخ غلات از قبل تعیین و به کشاورزان اعلام گردد، زیرا این کار کشاورز را به کشت غلات تشویق می‏کند.[45]

چنانکه از متن یادداشت برمی‏آید، انگلیسی‏ها ایرانیان را عامل همۀ مشکلات و کمیابی و گرانی برمی­شمردند و متفقین را از تأثیرگذاری بر قیمت‏ها و کمیابی و قحطی غله مبرا می­دانستند. بولارد[46] سیاست نادرست رضا شاه در سال 1319 (1940) را علت کمبود و قحطی و گرانی گندم در ایام جنگ می­داند. به­زعم وی، رضا شاه موفق نگردید میان تولید و مصرف غله در نقاط پرمحصول و قحطی­زده توازن برقرار کند و همین امر باعث سوءاستفادۀ مقامات دولتی از وضع موجود گردید.[47]

در پاسخ به تذکاریۀ انگلیسی­ها، دولت ایران معتقد بود عدم کاشت بذر، به مانند گذشته، منجر به کاهش محصول شده است و در نواحی غرب و جنوب کشور که کشت به صورت دیمی است به خاطر عدم بارندگی بیش از نیمی از حاصل دیم از میان رفته است. به علاوه، به دلیل عدم حضور قوای نظامی دولت ایران در مرز و بی‌توجهی به مقررات گمرکی هنگام ورود و خروج کامیون­های متفقین، مقدار زیادی خواربار به طور غیرمجاز از کشور خارج شده که این امر بر وخامت اوضاع خواربار افزوده است. کمبود نیروی کار در روستاها نیز به دلیل آنکه کشاورزان به­عنوان کارگر به خدمت متفقین درمی­آیند بر مشکلات دامن زده است. استفادۀ قوای متفقین و لهستانی از خواربار کشور و سوءاستفادۀ قوای متفقین و دلال­ها نیز که اجناس و خواربار را به قیمت گزاف و برخلاف مقررات خریداری می­کنند و باعث افزایش قیمت اجناس و خواربار می­شوند، گندمکاران را دچار وحشت کرده است، تا جایی که محصولات خود را احتکار و در فروش آن به دولت تعلل می­کنند که البته دولت از طریق قانون منع احتکار سعی می­کند به مبارزه با آنان بپردازد. همچنین کمبود گندم برخی از نقاط کشور را می­بایست از طریق سایر شهرها تأمین کرد که این امر به خاطر نبودن کامیون و لاستیک میسر نمی­شود. دولت انگلیس در پاسخ به این گفته­ها، ضمن تصدیق مشکلاتی که دولت ایران برای تأمین خواربار کشور با آن مواجه است، این امر را که مقصر تمام یا قسمتی از علت کمیابی گندم متفقین هستند نمی­پذیرد.[48]

از جمله عوامل تأثیرگذار بر کمبود نان و غله عدم اجازۀ حمل غله به اشخاص بود، مگر به افرادی که از طرف فرمانداری‏های محل جواز حمل دریافت می­کردند. علاوه بر این، ارتش شوروی همۀ وسایل موتوری و مسافرانی را که در مسیر شمال رفت و آمد می‏کردند، در چند نقطه بازرسی و مزاحمت‏هایی ایجاد می­کرد. در حالی که رادیو لندن خبر از ارسال گندم برای ایران می‏داد، نیروهای بیگانه محصول غلة ایران و بعضی مواد دیگر را به خارج حمل می‏کردند. در این باره روزنامه‏ها نوشتند: «با رادیو گندم وارد می‏کنند و با کامیون خارج می‏نمایند.»[49] بر اثر دخالت­های متفقین در روند حمل و نقل و تولید خواربار، به­خصوص گندم، ایران با مشکل قحطی گندم مواجه شد. جدی­‏ترین مقطع کمبود غله و نان مربوط به سال 1321 بود که قیمت نان در بازار آزاد به بیش از 15 برابر رسید. قوام­السلطنه در یکی از کنفرانس‏‏های مطبوعاتی خود در تابستان سال 1321 قرص نانی را روی میز کنفرانس گذاشت و گفت: «مشکل من این است. اگر بتوانم نان مرغوب در دسترس همة ایرانیان قرار بدهم سایر مشکلات حل خواهد شد.»[50]

زمانی که در سال 1321 قحطی و گرانی گندم تشدید گردید، دولت ایران، بنا به پیشنهاد متفقین، نان و برخی از کالاهای اساسی مورد نیاز مردم را جیره‏بندی کرد. حتی در تهران و دیگر شهرهای قحطی­زده هم نان جیره‏­بندی شد که 800 گرم برای کارگران و 400 گرم برای سایرین به صورت روزانه معین گردید.[51] اما سهمیه­بندی نیز گره از مشکلات مردم باز نکرد، زیرا کالاهای جیره‏بندی­شده به چندین برابر در بازار آزاد خرید و فروش می‏گردید. سهمیة اختصاص­یافته برای نانوایی‏ها کم و نامرغوب بود. در این میان، برخی از متنفذین محلی در تهران و شهرستان‏ها هم که در ظاهر وظیفة توزیع کالاهای سهمیه­ای را بر عهده داشتند، از گرفتاری و بی‏خبری بخشی از مردم در مورد اوراق جیره‏بندی و شماره‏های آن سوءاستفاده‏های فراوانی می‏کردند و با ایجاد بازار سیاه باعث ازدحام مردم جلو نانوایی‏ها، تشویش اذهان مردم و احساس ناامنی می­شدند. نانوایان نیز در جریان بحران غله از تنبیه و تهدید بی‏نصیب نماندند، زیرا آردها را الک می­کردند و از آرد مرغوب الک­شده برای ثروتمندان نان می­پختند و برای بقیۀ مردم، آرد را با خاک اره، خاکستر و خاک مخلوط و نان بسیار نامرغوب و غیربهداشتی تهیه می­نمودند.[52] این امر باعث افزایش بیماری در بین اطفال و کودکان گشت و آمار متوفیات بیشتر شد.[53] دولت برای حل این مشکلات اقدام به راه­اندازی نانوایی در سیلوها کرد؛ از فروردین 1322 نان مصرفی شهر در یک نانوایی مرکزی تهیه می­شد و توسط مغازه‌های دولتی به فروش می­رسید. این اقدام باعث تعطیلی 421 نانوایی گشت. هرچند از کارگران آنها در نانوایی سیلو استفاده گردید. از 215 تن آردی که به پخت نان تهران اختصاص داده شده بود 90 تن آن به مصرف نان سیلو می‌رسید و بقیه بین نانوایی‌ها پخش می­شد.[54]

نتیجۀ کمبود گندم و کمیابی نان بالا گرفتن بلواهای خیابانی در تهران و شهرستان­ها در طول سال­های اشغال ایران بود. مهم­ترین این شورش­ها واقعة 17 آذر 1321 (8 دسامبر 1942) در تهران بود که به بلوای نان معروف شد و به شورش اقشار گوناگون جامعه منجر گشت. در این بلوا که تظاهرات‌کنندگان فریاد «یا مرگ یا نان» سر ­می­دادند، ده­ها نفر کشته، صدها نفر مجروح و عدة زیادی هم بازداشت شدند و خسارات قابل توجهی به بازار و مغازه‏ها وارد آمد.[55] همچنین پانزده حرکت اعتراضی دیگر از طرف مردم در نقاط مختلف کشور به وقوع پیوست که نخستین آن در کرمانشاه بود که از مناطق استقرار نیروهای انگلیسی بود. این اعتراض به دلیل گرانی و کمبود نان و کالاهای مورد نیاز مردم شکل گرفت که به درگیری مردم با نیروهای انتظامی و کشته و مجروح شدن عده‏ای انجامید.[56] مهم‏ترین اعتراضات بعدی در شهرهای داراب، رشت، بروجرد، آشتیان، قزوین، گلپایگان، اراک، ملایر، نجف­­آباد، زنجان، سنندج و تبریز روی داد. شورش مردم اراک طولانی‌ترین حرکت اعتراضی بود که از شهریور تا اسفند 1321 به درازا کشید.[57] شورش­ها و اعتراضات مردم در نقاط مختلف، متفقین و به­خصوص دولت انگلیس را به وحشت انداخت و برای همین رضایت دادند مقداری گندم‏ به ایران ارسال گردد. با رسیدن گندم‏های وارداتی در اوایل 1322 (1943) وضعیت اندکی بهبود یافت.[58]

 اشغال ایران توسط نیروهای متفقین نه­تنها باعث کمبود و گرانی نان و گندم، بلکه سایر اقلام خوراکی مانند برنج، قند و شکر، گوشت و روغن نیز گردید. پس از حادثۀ اشغال ایران بهای برنج ترقی فاحشی یافت. ارسال برنج توسط تجار و ادارۀ اقتصادی به شهرهای دیگر از یک سو باعث ترقی قیمت آن در شهرهای مبدأ می‏شد و عدم ارسال آن نیز همین اتفاق را در شهرهایی که برنج آنها از نواحی برنج­خیز مازندران تأمین می‏شد رقم می‏زد. قیمت برنج در بابل و سولده به دلیل حمل آن به شهرهای دیگر توسط تجار رو به گرانی ‏رفت و در بهشهر که برنج آن از شهرهای مجاور تأمین می‏شد، ممانعت از ارسال آن نگرانی‏هایی را پدید آورد.[59] در این میان، تلاش‏های دولت هم اغلب به جایی نمی‏رسید. وزیر دارایی در 25 آذر به اتفاق هیئت همراه برای رسیدگی به شکایات مردم در مورد ادارۀ املاک واگذاری و مطالعه دربارۀ طرز خرید و فروش محصولات مازندران از جمله برنج عازم مازندران و گرگان شد.[60] ظاهراً پس از بررسی‏هایی از این دست تصمیم گرفته شد 30 درصد برنج صادراتی را به نام تأمین آذوقۀ شهر در انبارها نگه دارند. اما این تصمیم موجب کمیابی و گران شدن برنج خرده­‏فروشی شد. موجود نبودن برنج و بهای روزافزون اندک برنج موجود، در تابستان 1322، صدای اعتراض مردم را از گرگان گرفته تا بابل و شهسوار درآورد. با وجود تلاش‏های دکتر میلسپو برای سر و سامان دادن به این اوضاع، همچون برکناری محمد اکرم­الملک از ریاست ادارۀ برنج شهسوار بنا بر شکایات متواتر اهالی و آگاهی مقامات از ضرورت عاجل رسیدگی به وضع برنج مصرفی رعایا، دست‏­کم تا روزهای پایانی اشغال ایران، بهای برنج همچنان رو به افزایش بود.[61] کمبود برنج فقط مختص به خطۀ شمال کشور نبود. بر طبق اسناد، در شهرهایی چون فارس نیز این مشکل وجود داشت. در همین زمینه، شرکت روستایی فارس در نامه­ای به استانداری دلایل کمبود برنج و افزایش قیمت روزافزون آن را خرید برنج توسط خریداران خارجی و دلالان می‌داند:

یکی دیگر از مواد خواربار خیلی ضروری و طرف احتیاج برنج است که روز به روز به بهای آن افزوده می­شود. هرچند یکی از علل عمدۀ ترقی بهای برنج خریداران خارجی می­باشند که بدون زحمت و اشکال‌تراشی‌های معمولی متصدیان دولتی و خریداران نافع برنج را به بهای زیاد و به­راحتی می­خرند، علت عمدۀ افزایش قیمت زیاده‌خواهی و بی‌وجدانی عده‌ای بازرگان و دلال است که شبانه‌روز از این راه سوءاستفاده نموده و خون مردم را می­مکند. درست است که به علت بروز جنگ وسایط نقلیه و لاستیک کمتر وارد می­شود و بهای آن خیلی ترقی کرده و در نتیجه کرایۀ حمل و نقل افزون شده ولی دارندگان وسایط نقلیه با بازرگانان سودطلب هماهنگی کرده زیادتر از حد معمول کرایه را بالا برده‌اند و این علل دست به هم داده و این وضعیت غیرمعقول را فراهم آورده است.[62]

 بالا رفتن قیمت اجناس عاقبتی جز احتکار در پی نداشت. حتی با وارد کردن کالاها از راه­های مختلف و فراوانی اجناس باز دلالان آنها را احتکار می‌کردند و مردم با کمبود کالا مواجه می­گشتند.[63] این گرانی ارزاق شامل روغن نیز می­شد، به طوری که بهای هر سه کیلو روغن در بازار تهران که سابق بر این از هفتاد ریال بیشتر نمی­شد به صد و ده ریال رسید و کمیاب گردید. دیگر عامل گرانی روغن صدور این محصول به خارج، به­خصوص عراق، توسط قاچاقچیان بود.[64] علاوه بر قاچاق روغن، قاچاق گوسفند نیز منجر به افزایش قیمت آن در تهران شد.[65] ایستگاه­های راه­آهن از حمل گوسفند که به­وفور هم در بندر شاه و زنجان موجود بود خودداری می­کردند و همین امر باعث کمیاب شدن گوشت و افزایش بهای آن گردید.[66] حتی با وجودی که دولت به اندازۀ کافی قند و شکر و پارچه به عاملین توزیع می­داد این کالاها نیز نایاب و گران بود. دیگر کالاهای اساسی مانند برنج، حبوبات، سیب­زمینی و خرما هم با بیشترین قیمت به فروش می­رسید.[67]

وضع اقتصادی ایران قبل از شهریور 1320، از لحاظ واردات اجناس انحصاری از قبیل پارچه، قند و شکر و چای، دخانیات و برنج، در سنوات مختلف نشان­دهندۀ وضعیت نامناسب واردات این اجناس است. در حالی که در سال 1319 میزان 304.871 متر پارچه، 612504 کیلو قند و شکر، 54.320 کیلو چای، 175 صندوق کبریت، 49.331.700 بسته سیگار، 354.630 کیلو توتون، 183.800 کیلو برنج وارد کشور گردید، در سال 1321 این مقدار به­شدت کاهش یافت. پارچه، سیگار، توتون و برنج که اصلاً وارد نشد و قند و شکر به میزان 73.495 کیلو، چای 5.175 کیلو، و 45 صندوق کبریت وارد شد که نسبت به گذشته کاهش چشمگیری داشت. بنابراین، در شرایطی که وضعیت تولید این محصولات در داخل مناسب نبود، واردات آن نیز میسر نشد و همین مسئله ایران را با قحطی مواجه کرد.

 

                             مقایسۀ میزان واردات در دو سال 1319 و 1321[68]

نوع کالا

سال 1319

سال 1321

قماش

304871 متر

-

قند و شکر

612504 کیلو

73495 کیلو

چای

54320 کیلو

5175 کیلو

کبریت

175 صندوق

5/4 صندوق

سیگار

49331700 عدد

-

توتون

354630 کیلو

-

برنج

183800 کیلو

-

 

کمبود واردات سبب بالا رفتن قیمت کالاهای آزاد شد و در نتیجه از لحاظ حقوق انحصاری به دولت خساراتی وارد گردید. همچنین زیانی که به افراد برای خرید این کالاها به نرخ آزاد وارد گردید، قابل ملاحظه است. ارزیابی مقدار برداشت محصولات گندم، جو، برنج، پنبه و تنباکو که بیشترین مصرف را در آن زمان داشت، در فاصلۀ سال­های 1304 تا 1323 (1944-1925)، به­خوبی نشان­دهندۀ وضعیت نامساعد کشاورزی ایران در سال­های اشغال است.

 

تولید محصولات مختلف کشاورزی (1304 تا 1323 شمسی) برحسب هزار تن[69]

 

 

 از نمودار فوق می‌توان دریافت که در فاصلۀ سال­های 1304 تا 1308 مقدار 1120 هزار تن گندم، 580 هزار تن جو، 270 هزار تن برنج، 20 هزار تن پنبه و 7 هزار تن تنباکو تولید شده است. این مقدار در سال­های 1309 تا 1313 روند رو به رشدی دارد. چنانکه گندم 280 هزار تن، جو 50 هزار تن، برنج 150 هزار تن، و تنباکو 4 هزار تن بیشتر از دورۀ زمانی قبل تولید می­شود و پنبه به همان میزان باقی می­ماند. طی سال­های 1314 تا 1318، یعنی سال­های منتهی به جنگ، افزایش محسوس‌تری در تولید محصولات کشاورزی مشاهده می­شود. تولید گندم به 1870 تن، جو 790 تن، برنج 390 تن، پنبه 38 و تنباکو 15 تن می­رسد، اما این سیر صعودی تولیدات کشاورزی دوام نمی­آورد. در سال­های اشغال ایران به­یک­باره شاهد نزول این میزان هستیم. بیش از 470 تن از محصول گندم، 190 تن از جو، 40 تن از برنج، 15 تن از پنبه و یک تن از تولید تنباکو کاسته می­شود و همین کاهش محصول در این سال­ها که ناشی از شرایط نامساعد کشاورزی است، یکی از عوامل ایجاد قحطی و کمبود در ایران می­گردد.         

دولت ایران برای غلبه بر این بحران تصمیم گرفت با دولت امریکا همکاری کند. بنابراین، در سال 1942 بین دولت‌های دو کشور توافقی صورت گرفت. در نتیجۀ این توافق، و در چارچوب قانون وام و اجاره، دولت امریکا مبلغی به ارزش 5/41 میلیون دلار گندم، اسلحه و مهمات تا پایان جنگ در اختیار دولت ایران قرار داد.[70] البته برنامۀ قانون وام و اجاره در دسامبر 1945 قطع گردید. به علاوه، وضع بد اقتصاد ایران به همراه عدم آمادگی کشورهای اشغالگر شوروی و انگلستان برای پرداخت هزینه­های حمل و نقل سربازان و خساراتی که در نتیجۀ جنگ جهانی دوم به ایران وارد کرده بودند و نیز تشدید بحران غذایی در ایران سبب شد که دولت ایران از ایالات متحده برای ساماندهی به اوضاع آشفتۀ اقتصادی و مالی خویش درخواست کمک نماید. از این رو، از دکتر میلسپو خواسته شد سرپرستی امور اداری و اقتصادی را بر عهده گیرد. میلسپو در دی­ماه سال 1321 (ژانویه 1943) به ایران آمد. مشکل‌ترین وظیفۀ او تهیه و توزیع مواد غذایی بود که در شرایط بحرانی قرار داشت. اما چون وی مبارز و خوش‌بین بود و پشتیبانی نخست‌وزیر، سهیلی، را به همراه داشت کار خود را آغاز کرد.[71] ولی این مأموریت نیز کمتر از دو سال طول کشید و با شکست مواجه گردید. میلسپو در کتاب خود که در سال 1946 منتشر شد، دلایل مختلف شکست دومین مأموریت خود را شرح می­دهد. مشکل انتخاب همکاران کارآمد، پشتیبانی نکردن وزارت خارجۀ امریکا و نمایندگانش در تهران، عدم روح همکاری دسته­جمعی در سازمان­های مختلف امریکایی در ایران، دشمنی آشتی‌ناپذیر روس­ها و مطبوعات حزب توده و از همه بالاتر پایین بودن سطح اخلاق در میان طبقات جامعۀ ایران همه و همه از جمله دلایلی هستند که وی برای شکست خود برمی­شمارد. اختلاف بین میلسپو و ابتهاج، مدیر کل وقت بانک ملی، ضربۀ نهایی را بر میلسپو زد.[72] ماجرا از این قرار بود که میلسپو در نامه­ای به دولت، در تاریخ 15 مهر 1323 (7 اکتبر 1944)، ابتهاج را از سمت خود برکنار کرد، ولی این کار او با مخالفت ابتهاج مواجه گردید.[73] مخالفت ابتهاج از آنجا سرچشمه می­گرفت که در مادۀ 16 قانون اساسنامۀ بانک ملی ایران مقرر گردیده بود که مدیر کل بانک بنا بر پیشنهاد وزیر مالیه و تصویب هیئت وزرا منصوب شود و عزل او نیز به همین ترتیب باشد و به این شکل قانونگذار بانک ملی را از تحت نفوذ وزارت دارایی برکنار داشته بود.[74] خود میلسپو در صفحۀ 13 گزارش ماهیانۀ خود مربوط به اردیبهشت 1322 (می 1943) چنین نگاشته است: «... البته در عین اینکه بانک ملی ایران به مفهوم سایر اداراتی که نام برده شد شعبه­ای از وزارت دارایی نیست ولی مناسبات نزدیکی با این وزارت داشته و مدیر کل آن آقای ابتهاج اصلاً در اجرای برنامه­های مالی و یافتن طرقی برای حل مسائل و معضلات مالی دولت تشریک مساعی نموده و مساعدت کامل مبذول داشته است.»[75] به هر حال، با توجه به این قانون، میلسپو اجازۀ عزل مدیر بانک ملی را نداشت. بنابراین، دولت عمل وی را غیرقانونی اعلام و با برکناری ابتهاج مخالفت کرد.[76] کشمکش بر سر این مسئله و پافشاری میلسپو بر خواستۀ خود منجر به کناره­گیری او از ادامۀ فعالیت و استعفایش شد. وی نهایتاً در 9 اسفند 1323 (28 فوریه 1945) ایران را ترک کرد.[77] بنابراین، اقدامات میلسپو و هیئت امریکایی نیز نتوانست بیماری سخت اقتصاد کشاورزی ایران را علاجی بخشد. اما میلسپو در گزارش خود مهم­ترین راه­حل غلبه بر بحران مواد غذایی را همکاری با دولت­های متفقین در ایران می­داند.[78]

اشغال ایران علاوه بر تأثیراتی که بر تولید محصولات کشاورزی گذاشت، آسیب­های جدی بر کشاورزی ایران وارد کرد که قطع درختان یکی از آنها بود. حدود 700000 عدد تراوس، 18.750 متر مکعب چوب و 300 متر مکعب چوب گردو به درخواست مقامات انگلیسی و 37.805 متر مکعب چوب، 7.023 عدد تیر، 576 اصله درخت و 400 تن هیزم به درخواست شوروی قطع گردید.[79] بنگاه­های کشاورزی و ادارات دولتی نیز از تبعات اشغال در امان نماندند. نیروی متفقین مبلغ 2.436.145 ریال به بخش­های مختلف کشاورزی در شهرستان­های مختلف خسارت وارد کرد. استان خراسان با تفکیک شهرهای مختلف و بنگاه­های کشاورزی آن در مجموع مبلغ 13971 ریال، شهرستان سنندج 31236 ریال، شهرستان تبریز و توابع آن مبلغ 274120 ریال خسارت متحمل گردیدند. تقریباً می­توان گفت اکثر ادارات کشاورزی کشور در شهرستان­های مختلف از این آسیب دور نماندند.[80] علاوه بر این، وزارت کشاورزی پیش از شهریور 1320 سفارشاتی به دول خارجی داده بود که بر اثر اشغال ایران هرگز به دست این وزارتخانه نرسید و یا از بین رفت.[81]

به این ترتیب، در نگاهی کلی، می­توان خسارات واردآمده به بخش کشاورزی و سیاست کشاورزی ایران را در دورۀ اشغال آن ناشی از دو عامل دانست: نخست، عوامل خارجی در قالب دولت­های متفقین که از منابع و امکانات ایران برای تأمین نیازهای خود سود می­جستند و دیگر، عوامل داخلی که سوءاستفادۀ بخش بالای جامعۀ ایران و ضعف دولت مرکزی ایران به سبب جنگ از مصادیق آن است. این دو عامل در همکاری با هم سبب عدم مدیریت مناسب شرایط و در نتیجه شکل­گیری بحران اقتصادی و کمبود شدید مواد غذایی و وقوع بلوای­های نان در ایران شد.

 

نتیجه­گیری

در دورۀ اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، ایجاد اختلال در سیستم کشاورزی و خواربار کشور که به قحطی و بحران انجامید، معلول چند عامل کلی بود: نخست اشغال راه­آهن توسط متفقین که باعث کند شدن سرعت حمل و نقل و ایجاد بی­نظمی در جابه­جایی محصولات کشاورزی و مواد غذایی گردید، دیگر احتکار ارزاق عمومی توسط سودجویان که بر شدت ازهم­گسیختگی اوضاع افزود، و در نهایت ناتوانی دولت در جمع­آوری محصولات کشاورزی و عدم انتقال محصولات به نقاطی که دچار کمبود شده بودند که علت آن هم مصادرۀ وسایل حمل و نقل توسط متفقین بود.

کشاورزی ایران بر اثر سیاستگذاری­های ارضی رضا شاه تا حدودی آسیب‌پذیر شده بود، اما هنوز توان آن به اندازه‌ای بود که علاوه بر تأمین مایحتاج خود، به­عنوان یک ضرورت، روند صادرات را نیز ادامه دهد. ایران تا قبل از اشغال به دست متفقین در زمینۀ کشاورزی تا حدودی به خودکفایی رسیده بود، چنانکه با صدور مازاد تولید خود در برخی از محصولات موجب کسب درآمد ارزی برای دولت می‌گردید. اما با اشغال کشور و بلایی که در طی مدت جنگ بر سر دولت و ملت ایران آمد، این اقتصاد خودکفا تبدیل به اقتصادی وابسته و مصرفی گردید که حتی توان تأمین نیاز خود را نداشت. در تمامی روند تولید کشاورزی خلل وارد شد. اراضی بایر شدند، محصولات آسیب دیدند، نیروی انسانی مستهلک گردید و همۀ این عوامل دست به دست هم دادند تا کشاورزی کشور به ورطۀ نابودی کشانده شود. با این تفاسیر بدیهی است که اخلال در این بخش حیاتی از اقتصاد کشور که منجر به نابه­سامانی در تهیه و توزیع مواد غذایی و نهایتاً قحطی و کمیابی گردید، مستقیماً به حضور متفقین در ایران و شرایط جنگی ایران ربط داشت. پیامد بلافصل این بحران اقتصادی، هرج و مرج اجتماعی و نهایتاً شکل­گیری اعتراضات و بلواهای متعدد بود که دولت تنها با به­کارگیری ابزار خشونت و سرکوب موفق به مهار آن گردید.

 

 

[1]. F. Eshraghi, “The Anglo Soviet Occupation of Iran”, Middle Eastern Studies, Vol. 20, No. 1 (Jan., 1984), p. 47.

[2]. مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجۀ ایران، س 1321، کارتن 22، پروندۀ 54، سند 8.

[3]. همان.

[4]. پیمان سه­گانه، ص 59.

[5]. مهدی فرخ، خاطرات سیاسی فرخ (بی­جا: انتشارات جاویدان، بی­تا)، ص 501.

[6]. اطلاعات، 1321، ش 4919، ص 1.

[7]. سازمان اسناد ملی ایران، شماره مدرک 240017389، محل در آرشیو ۱۱۸ن‌۵آآ۱، سند 14.

[8]. مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجۀ ایران، سال 1320، کارتن 41، پروندۀ 297، سند 2.

[9]. همان، سال 1320، کارتن 41، پروندۀ 297، سند 1.

[10]. همان، سال 1320، کارتن 41، پروندۀ 297، سند 4.

[11]. سازمان اسناد ملی ایران، شماره مدرک 240016996، محل در آرشیو ۴۰۶ن‌۱آآ۱، سند 34.

[12]. سازمان اسناد ملی ایران، اسناد نخست­وزیری، سند 101008/8822؛ حاوی نامۀ زارعان مرند.

[13]. همان، سند 63.

[14]. سازمان اسناد ملی ایران، سند 330000087، ص 3.

[15]. همان، شماره مدرک 28484-293، محل در آرشیو نامشخص، سند 48.

[16]. مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجۀ ایران، سال 1322، کارتن 12، پروندۀ 2، سند 45.

[17]. ایران در اشغال متفقین (مجموعه اسناد و مدارک)، به کوشش صفاءالدین تبراییان (تهران: نشر دیبا، 1371)، ص 339.

[18]. اطلاعات، ش 4844، 1.

[19]. کوشش، ش 5923 ، ص 1.

[20]. همان، ش 5034، ص 1.

[21]. فریدون آزاده، صادق احمدیان، سیر تاریخ کشاورزی ایران (تهران: چشمه، 1372)، ص 47.

[22]. سازمان اسناد ملی ایران، شماره مدرک 240005907، محل در آرشیو ۸۱۵خ‌۳آآ۱، سند 5.

[23]. همان، سند 33.

[24]. اطلاعات، ش 4702، ص 1.

[25]. همان، ش 5453، ص 4.

[26]. ایران در اشغال متفقین، ص 267-268.

[27]. سازمان اسناد ملی ایران، سند 240012447، محل در آرشیو 509غ2آ آ1.

[28]. ایرج ذوقی، ایران و قدرت‌های بزرگ در جنگ جهانی دوم (تهران، پاژنگ، 1368)، ص 135.

[29]. مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجۀ ایران، سال 1321، کارتن 49، پروندۀ 11، سند 39.

[30]. همان، سال 1321، کارتن 49، پروندۀ 11، سند 35.

[31]. ذوقی، ص 131.

[32]. Smirnov

[33]. مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجۀ ایران، سال 1321، کارتن 49، پروندۀ 11، سند 18.

[34]. اسنادی از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، ج 3 (تهران: مرکز پژوهش و اسناد ریاست­جمهوری، 1386)، ص 44.

[35]. اطلاعات، ش 5045، ص 1.

[36]. همان، ش 3933، ص 1.

[37]. اطلاعات، ش 5142، ص 1.

[38]. رعد امروز، ش 7، ص 1.

[39]. نوبهار، ش 27، 15 فروردین 1322، ص 1.

[40]. همان، ش 4866، 17 فروردین 1321، ص 1.

[41]. سازمان اسناد ملی ایران، شماره مدرک 6882-350، محل در آرشیو نامشخص، سند 7.

[42]. ابراهیم رزاقی، اقتصاد ایران (تهران: نی، 1367)، ص 24.

[43]. احمد کتابی، سرزمین میرزا کوچک خان (تهران: معصومی، 1362)، ص 132.

[44]. هر خروار معادل 100 من و به عبارتی 300 کیلوگرم است.

[45]. اسنادی از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، ص 251-253.

[46]. Sir Reader William Bullard

[47]. ریدر ویلیام بولارد، اسکرین کلارمونت، شترها باید بروند، ترجمۀ حسین ابوترابیان (تهران: نشر نو، 1363)، ص 83.

[48]. اسنادی از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، ص 3-42.

[49]. جان فوران، مقاومت شکننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سال­های پس از انقلاب اسلامی)، ترجمۀ احمد تدین (تهران: رسا، 1378)، ص 90-91.

[50]. همان، ص 398.

[51]. ایران، ش 7057، ص 1.

[52]. اطلاعات، ش 5074، ص 1.

[53]. حسین کوهی کرمانی (مدیر روزنامۀ نسیم صبااز شهریور 1320 تا فاجعۀ آذربایجان و زنجان (تهران: مظاهری، 1365)، ص 9.

[54]. کریم سلیمانی، جمیله عزیزخواه، «اقدامات میلسپو برای حل بحران نان سال­های 1323-1321»، پژوهش­نامۀ انجمن ایرانی تاریخ، س 3، ش 12 (1391)، ص 90-91.

[55]. ایران در اشغال متفقین، ص 227-229.

[56]. سازمان اسناد ملی ایران، شماره مدرک 212-293، محل در آرشیو 223ط2ب آ1، سند 3 و 4.

[57]. همان، شماره مدرک 218-293، محل در آرشیو 229ط2بآ1، سند 3 تا 7.

[58]. آرتور میلسپو، آمریکایی­ها در ایران، ترجمۀ عبدالرضا هوشنگ پهلوی (تهران: البرز، 1370)، ص 150.

[59]. سازمان اسناد ملی ایران، شماره مدرک 684-310، محل در آرشیو نامشخص، سند 16.

[60]. اطلاعات، ش 4749، ص 1.

[61]. محمد مصدق، سخنرانی­های احمدآباد، به کوشش امیر طیرانی (تهران: علم، 1389)، ص 143.

[62]. سازمان اسناد ملی ایران، شماره مدرک 504-293، محل در آرشیو نامشخص، سند 6.

[63]. Iran political diaries, 1939 -1942, R. M. Burrell, Robert L. Jarman (eds.), Vol. 11 (Archive Editions, 1997), p. 400.

[64]. اطلاعات، ش 4909، ص 1.

[65]. مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجۀ ایران، سال 1321، کارتن 49، پروندۀ 11.3، سند 23.

[66]. همان، سال 1321، کارتن 49، پروندۀ 11.4، سند 44.

[67]. باقر عاقلی، ذکاءالملک فروغی و شهریور1320 (تهران: سخن، 1367)، ص 191.

[68]. سازمان اسناد ملی ایران، شماره مدرک 240016996، محل در آرشیو 406ن1آآ1، سند 5.      

[69]. جولیان باری یر، اقتصاد ایران (1279 تا 1349) (تهران: مرکز تحقیقات تخصصی حسابداری و حسابرسی سازمان صنایع ملی، 1363)، ص 259.

[70]. ابراهیم سنجر. نفوذ آمریکا در ایران (تهران: مؤلف، 1368)، ص 54.

 

[71]. کلارمونت اسکرین، جنگ جهانی در ایران (خاطرات)، ترجمۀ غلامحسن صالح­یار (تهران: سلسله، 1363)، ص 294.

[72]. همان، ص 301.

[73]. ابوالحسن ابتهاج، خاطرات ابوالحسن ابتهاج، ج 1 (تهران: علمی، 1371)، ص 126.

[74]. «آقای دکتر میلسپو  حق عزل و نصب مدیر کل بانک ملی را ندارد»، صحافی­شده توسط کتابخانۀ مؤسسۀ مطالعات تاریخ معاصر ایران، ش ثبت 45108، 1365، ص 8-9.

[75]. همان، ص 9.

[76]. داریا، ش 51، ص 1.

[77]. مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجۀ ایران، سال 1323، کارتن 41، پروندۀ 4، سند 5.

[78]. سازمان اسناد ملی ایران، گزارش فروردین 1322 میلسپو، ص 3، سند 240013887.

[79]. همان، سال 1320،کارتن 16، پروندۀ 56، سند 115.

[80]. همان، سند 116.

[81]. همان، سند 119.

 

 

کتابنامه
آزاده، فریدون و صادق احمدیان. سیر تاریخ کشاورزی ایران، تهران: چشمه، 1372.
«آقای دکتر میلسپو حق عزل و نصب مدیر کل بانک ملی را ندارد» صحافی­شده توسط کتابخانۀ مؤسسۀ مطالعات تاریخ معاصر ایران، ش ثبت 45108، 1365.
ابتهاج، ابوالحسن. خاطرات ابوالحسن ابتهاج، ج 1، تهران: علمی، 1371.
اسکرین، کلارمونت. جنگ جهانی در ایران (خاطرات)، ترجمۀ غلامحسن صالح­یار، تهران: سلسله، 1363.
اسنادی از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم. ج 3، تهران: مرکز پژوهش و اسناد ریاست­جمهوری، 1386.
اطلاعات (روزنامه). ش 4702، 18 آبان1320؛ ش 5453، 10 اردیبهشت 1323؛ ش 5045، 8 آبان 1321؛ ش 3933، 8 تیر 1321؛ ش 5142، 24 فروردین 1322؛ ش 4847، 25 فروردین 1321؛ ش 4749، 5 دی 1320؛ ش 4909، 25 خرداد 1321.
ایران (روزنامه). ش 7057، 11 آذر 1321.
ایران در اشغال متفقین (مجموعه اسناد و مدارک)، به کوشش صفاءالدین تبراییان، تهران: نشر دیبا، 1371.
باری یر، جولیان. اقتصاد ایران (1279 تا 1349)، تهران: مرکز تحقیقات تخصصی حسابداری و حسابرسی سازمان صنایع ملی، 1363.
بولارد، ویلیام ریدر و کلارمونت اسکرین. شترها باید بروند، ترجمۀ حسین ابوترابیان، تهران: نشر نو، 1363.
داریا (روزنامه). ش 51، 10 بهمن 1323.
ذوقی، ایرج. ایران و قدرت‌های بزرگ در جنگ جهانی دوم، تهران: پاژنگ، 1368.
رزاقی، ابراهیم. اقتصاد ایران، تهران: نی، 1367.
رعد امروز (روزنامه). ش 7، 24 شهریور 1323.
سازمان اسناد ملی ایران. شماره مدرک 240016996، محل در آرشیو 406ن1آآ1، سند 5؛ شماره مدرک 240016996، محل در آرشیو ۴۰۶ن‌۱آآ۱، سند 34؛ شماره مدرک 240017389، محل در آرشیو ۱۱۸ن‌۵آآ۱، سند 14؛ شماره مدرک 240017389، محل در آرشیو ۱۱۸ن‌۵آآ۱، سند 63؛ شماره مدرک 240005907، محل در آرشیو ۸۱۵خ‌۳آآ۱، سند 5؛ شماره مدرک 240005907، محل در آرشیو ۸۱۵خ‌۳آآ۱، سند 33؛ شماره مدرک 212-293، محل در آرشیو 223ط2ب آ1، سند 3 و 4؛ شماره مدرک 28484-293، محل در آرشیو نامشخص، سند 48؛ شماره مدرک 504-293، محل در آرشیو نامشخص، سند 6؛ شماره مدرک 218-293، محل در آرشیو 229ط2بآ1، سند 3 تا 7؛ شماره مدرک 684-310، محل در آرشیو نامشخص، سند 1-6؛ شماره مدرک 6882-350، محل در آرشیو نامشخص، سند 7؛ شماره مدرک  101008/8822؛ حاوی نامۀ زارعان مرند؛ شماره مدرک  240013887. گزارش فروردین 1322 میلسپو؛ شماره مدرک  330000087، محل در آرشیو نامشخص، سند 5.
سلیمانی، کریم و جمیله عزیزخواه. «اقدامات میلسپو برای حل بحران نان سال­های 1323-1321»، پژوهش­نامۀ انجمن ایرانی تاریخ، س 3، ش 12، 1391.
سنجر، ابراهیم. نفوذ آمریکا در ایران، تهران: مولف، 1368.
عاقلی، باقر. ذکاءالملک فروغی و شهریور1320، تهران: سخن، 1367.
فرخ، مهدی. خاطرات سیاسی فرخ، بی­جا: انتشارات جاویدان، بی­تا.
فوران، جان. مقاومت شکننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سال­های پس از انقلاب اسلامی)، ترجمۀ احمد تدین، چاپ دوم، تهران: رسا، 1378.
کتابی، احمد. سرزمین میرزا کوچک خان، تهران: معصومی، 1362.
کوشش (روزنامه). ش 5923؛ ش 5034،
کوهی کرمانی، حسین (مدیر روزنامۀ نسیم صبا). از شهریور 1320 تا فاجعۀ آذربایجان و زنجان، ج 2، تهران: مظاهری، 1365.
مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجۀ ایران. سال 1320، کارتن 16، پروندۀ 56، سند 115/116/119؛ سال 1320، کارتن 41، پروندۀ 297، سند 1/2/4؛ سال 1321، کارتن 22، پروندۀ 54، سند 8؛ سال 1321، کارتن 49، پروندۀ 11، سند 18/35/39؛ سال 1322، کارتن 12، پروندۀ 2، سند 45؛ سال 1323، کارتن 41، پروندۀ 4، سند 5.
مصدق، محمد. سخنرانی­های احمدآباد، به کوشش امیر طیرانی، تهران: علم، 1389.
میلسپو، آرتور. آمریکایی­ها در ایران، ترجمۀ عبدالرضا هوشنگ پهلوی، تهران: البرز، 1370.
نوبهار (روزنامه). ش 27، 15 فروردین 1322؛ ش 4866، 17 فروردین 1321.
Eshraghi, F. “The Anglo Soviet Occupation of Iran”, Middle Eastern Studies, Vol. 20, No. 1, Jan., 1984, pp. 27-52.
Iran political diaries, 1939-1942, R. M. Burrell, Robert L. Jarman (eds.), Vol. 11 (Archive Editions, 1997).