Document Type : Research Paper
Authors
1 Associate Professor, Department of History, Persian Gulf University, Bushehr, Iran.
2 Ph.D. candidate in History of Islamic Iran, Department of History, Persian Gulf University, Bushehr, Iran.
Abstract
Keywords
Main Subjects
نخستین تلاشها برای پایهگذاری ساختار نوین آموزشی در ایران چندی پیش از انقلاب مشروطه، در دورۀ ناصرالدین شاه با ایجاد الفبای صوتی رشدیه، در تبریز صورت گرفت. اگرچه این کار با مخالفتهای زیادی روبهرو شد، میرزا حسن رشدیه با تکیه بر تجارب و دانش خود که حاصل اقامت او در بیروت و عثمانی و ارتباط با معلمان فرانسوی بود، مجدانه در سایر شهرها نیز به احداث مدارس همت گمارد. این تحول بزرگ در زمانی روی میداد که ایران وارد دورۀ رویارویی سنت و مدرنیته شده بود. جامعه در چنین شرایط ملتهبی به دو دستۀ مشروطهخواه و متشرع تقسیم شده بود. از این رو، نگاه برخی از روحانیون به این مدارس نوین بدبینانه بود. برخی هم مانند شیخ هادی نجمآبادی که خود از چهرههای شاخص دوران مشروطیت بود،[1] بهمرور موضعی متفاوت و حمایتگرانه در پیش گرفتند، آن هم در برههای که حتی خواندن برخی از روزنامهها جرم تلقی میشد. این مقابله با مشروطه و احداث مدارس نوین از مداخلات روسیه و انگلیس نیز نشئت میگرفت، زیرا آنان ارتقای آگاهی مردم خاورمیانه بالاخص ایران را مغایر با خواستههای خود میدیدند. تا اینکه در زمان صدارت امینالدوله مطبوعات مجالی برای فعالیت آزادانه یافتند. در شعبان 1315 نخستین مدرسۀ جدید تهران با سرمایۀ امینالدوله مقارن با حکومت مظفری بر پا گشت. با تشکیل مدارس رشدیه، مقدمات تأسیس مدارس ابتدایی، علمیه و افتتاحیه نیز فراهم گردید. همچنین پس از تشکیل «انجمن معارف» راه برای ایجاد مدارس دیگر و پیشرفت شیوۀ نوین آموزشی باز شد.
عباسمیرزا در بنای نظام جدید آموزش و یادگیری در ایران نقش بسزایی داشت. او در پی مشاهدۀ پیشرفت امپراتوری عثمانی، به تقلید از آن، با اعزام محصلانی به فرنگ زمینۀ اتصال ایران به تازههای دانش در خارج از مرزها را فراهم ساخت. امیرکبیر نیز به تأسی از اندیشۀ او و پس از مشاهدۀ پیشرفت روسیه در سفرش به سنپترزبورگ همین روند را در پیش گرفت و دارالفنون را بنا کرد. فصل مشترک این تجددخواهان توجه آنان به پیشرفت کشورهای همسایه بود. امیرکبیر، به جای روسیه و انگلیس، معلمانی از اتریش، کشور پیشرو و بیطرف، استخدام نمود. این کار به افزایش سطح آگاهی و همسویی نظام تعلیم و تربیت ایران با ساختار آموزشی و فرهنگی کشورهای دیگر کمک کرد و از عوامل مهم ایجاد شیوههای نوین آموزش در ایران گردید، هرچند به بستری برای وسعت نفوذ عوامل بیگانه در مسائل داخلی ایران بدل شد.
پس از تهران، روند احداث مدارس جدید با تأسیس مدرسۀ «سعادت مظفری» در بوشهر به کرانههای خلیجفارس نیز راه یافت. چندی بعد با وقوع انقلاب مشروطه ساختار سیاسی ایران دچار تحولات اساسی شد. جنگ جهانی اول نیز موجب ورود تعداد زیادی از نیروهای خارجی به ایران گردید. در این میان برخی از مطبوعات با حمایت از تعالیم جدید، مدارس را عاملی برای اتصال شرق به غرب و موجب ترقی و غلبه بر رکود قلمداد کردند. پس از شروع جنگ، به نقل از مجلۀ اصول تعلیمات در 1337ق، تهران پنجاه و پنج مدرسه با حدود شش هزار دانشآموز دختر و پسر با چهارصد معلّم داشت. با توجه به آماده نبودن جامعه برای حضور نسوان در ساختار آموزش و یادگیری، مطبوعات تلاش میکردند با تأکید بر فایدۀ مدرسه بر تربیت نسوان راه را برای تحصیل آنان مهیا نمایند. در این میان افرادی چون فتحعلی آخوندزاده دستیابی به پیشرفت را در تغییر الفبا و مشروط به تغییر دین میدانستند.[2] وی معتقد بود در ایرانی با چهارده میلیون نفر جمعیت که تنها پانصد هزار نفر باسواد هستند، ساخت مدرسه با همان الفبای قدیم توفیری ندارد. مستشارالدوله نیز در حمایت از تعالیم جدید و مدارس نوین، با تأکید بر تغییر خط، کتاب تعلیم الاطفال و کتاب حساب را نوشت.[3] طالبوف نیز ضمن نقد مکتبخانهها، عامل فعال نبودن شاگردان در کلاس درس را دشواری فهم الفبا میدانست که درس خواندن و حتی مدرسه رفتن را غیرممکن ساخته است.[4] وی بر ایجاد محتوای جدید آموزشی چون زبان خارجه در کنار زبان فارسی، تاریخ و جغرافی تأکید داشت، اما همانند رشدیه تغییر الفبا را مستلزم تغییراتی در دین نمیدانست.
پژوهش حاضر به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی، با تکیه بر مطالعات کتابخانهای و اسناد و مطبوعات وقت به بررسی روند شکلگیری نظام آموزشی جدید و مدارس پیشرو در بندر لنگه از دورۀ ناصری تا روی کار آمدن رضاشاه خواهد پرداخت. بنابراین، هدف پژوهش بررسی دقیق این روند در این منطقه و توجه به کم و کیف آن در دورۀ گذر از قاجار و مشروطه به دورۀ پهلوی اول است. بر این اساس، در این پژوهش سعی میگردد به این پرسش پاسخ داده شود که چه عوامل و افرادی موجب راهیابی و تداوم تعالیم جدید آموزشی و شکلگیری مدارس نوینی چون محمدیه در بندر لنگه شدند؟
یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهد متشرعین و حتی برخی از رجال با احداث مدارس جدید از آغاز تا انجام بسیار مخالفت کردند. علاوه بر این، نقش و تأثیر شرایط اجتماعی و اقتصادی بندر لنگه و بینش و عملکرد برخی از افراد، از دیگر عوامل مهم احداث مدارس در این شهر بود. قرار گرفتن در کرانۀ خلیجفارس و برخورداری از موقعیت سیاسی و تجاری ویژه نیز موجب جلب توجه بازرگانان و رجال خارجی و داخلی گردید، بهخصوص کنسولگریهای روسیه، انگلیس، فرانسه و شرکتهای آلمانی به حامیان اصلی احداث مدارس بدل شدند. در این دوران تغییر و تحولات فکری و فرهنگی و آموزشی شهرهای بوشهر و لنگه بهموازات شهرهای رشت و بندر انزلی در صدر اخبار مطبوعات قرار داشت. در واقع این شهرها بهواسطۀ همجواری با شاهراههای دریایی، بهعنوان دروازۀ تمدنی جنوب و شمال ایران، از ویژگیهای ژئوپلیتیکی برخوردار بودند که در این فرآیند بر همدیگر تأثیر میگذاشتند.
در برخی از کتابها اشارات مختصری به موضوع احداث مدارس دیده میشود که حائز اهمیت است. ماشاالله آجودانی در مشروطۀ ایرانی با تکیه بر اسناد داخلی و خارجی به تأثیر مشروطهخواهان بر پیشبرد تعالیم و مدارس جدید اشاره کرده است. احمد دشتی نیز در کتاب تاریخچۀ مدرسۀ سعادت بوشهر تنها در چند عبارت کوتاه به وضعیت مدارس در بندر لنگه پرداخته است. با توجه به تقدم ساخت مدرسۀ سعادت در بندر لنگه و تبعیت سایر مدارس از ساختار آموزشی آن، این کتاب از این نظر حاوی اطلاعات مهمی است. در کتاب مدارس جدید در دورۀ قاجاریه، نوشتۀ اقبال قاسمی پویا، نیز تنها اشارهای کوتاه به بندر لنگه در سال 1341ق شده، اما دارای اطلاعات مفصلی دربارۀ مدارس از جمله مدارس نوین در ایران است.[5] نشریاتی همچون وقایع اتفاقیه[6]، حبل المتین و چهرهنما نیز از مهمترین منابع برای بررسی دقیق شکلگیری مدارس نوین در ایران دورۀ قاجاریه هستند. اخباری چون تأسیس دارالفنون و اعزام محصلان و اسامی معلمان خارجی نخست در این نشریات منتشر میگردید. اخبار تعالیم و مدارس نوین نیز جایگاه خاصی در روزنامههای دورۀ مظفری دارند.[7]
با تطبیق و مقایسۀ دادههای مطبوعات و اسناد با یکدیگر مشخص میشود که اطلاق عنوان «سومین مدرسۀ نوین» به مدرسۀ محمدیه در بندر لنگه، که در برخی از منابع از جمله کتاب تاریخچۀ آموزش و پرورش جنوب نوشتۀ نصرالله کریمی[8] به آن اشاره شده، اشتباه است، زیرا در فهرستی که روزنامۀ معارف در سال 1317ق از اسامی مدارس نوین آورده، حتی به نام مدرسۀ سعادت بوشهر اشارهای نشده است.[9] به علاوه همزمان با مدرسۀ سعادت مظفری بوشهر، مدرسۀ شرافت مظفری نیز در رشت احداث گردید. این در حالی است که نخستین مدرسۀ نوین در رشت پیشتر، یعنی در سال 1314ق مقارن با سال جلوس مظفرالدین شاه، تأسیس شده بود و در آن مشق نظامی تدریس نمیشد.[10] علاوه بر موارد یادشده، از دیگر دستاوردهای این پژوهش دسترسی به اخباری چون اولین اعتصاب معلمان و نخستین اشاره به لزوم ارتباط میان مدرسه و والدین است که در هیچ پژوهشی تاکنون مطرح نشده است. مضاف بر آنکه، این مدارس نسل اول از مدارس پولی یا همان غیرانتفاعی در ایراناند که در ابتدا مدارس ملی نامیده میشدند و تا دورۀ رضاشاه دایر بودند. اما با روی کار آمدن پهلوی اول، برخی از این مدارس، بهویژه مدارس خارجی، به تصرف دولت درآمدند.
تعلیم و تربیت جدید در آستانۀ مشروطه
تاریخ ایران مملو از پدیدههایی است که با ایجاد تحولی اثرگذار در ساختار فرهنگی به نقطۀ عطفی در تاریخ اجتماعی بدل شدهاند. احداث دارالفنون یکی از این پدیدههاست که از اهم تحولات سیاسی ـ فرهنگی ایران در قرن 13ق/ 19م به شمار میآید. دارالفنون فتح بابی در ساختار آموزشی ایران بود و در دورۀ قاجاریه زمینۀ آشنایی ایران با مظاهر جدید تمدنی را با اعزام محصل به فرنگ و استخدام معلمان اروپایی فراهم نمود.[11]
پیش از شکلگیری زمینههای بروز انقلاب مشروطه، نخستین مدرسۀ ایرانی به شیوۀ نوین در سال 1301ق/ 1884م به همت رشدیه برای مسلمانان در قفقاز تأسیس شد.[12] این در حالی رخ داد که تا آن زمان در ایران هیچ زیرساختی برای تعلیم و تربیت نوین در نظر گرفته نشده بود. در سوی دیگر جمعی از روحانیون به گمان اینکه این مدارس منجر به فساد میشوند، به مقابله با آنها برخاستند. علمایی چون شیخ فضلالله نوری به این سبک از مدارس بهعنوان اثرات جنبش مشروطه معترض شدند. وی در خطابهای به ناظمالاسلام کرمانی نوشت: «تو را به حقیقت اسلام قسم میدهم، آیا مدارس جدید خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک، عقاید شاگردان را سخیف و ضعیف نمیکند؟»[13]
مطبوعات نیز متذکر شدند که وزارت معارف باید نظامنامهای برای مدارس جدید تصویب کند.[14] در این بین حمایت دولت امینالدوله از ترقی و فرهنگپروری به مذاق روسها خوش نیامد. مجدالاسلام که در آن زمان رئیس طلاب مدرسۀ صدر در اصفهان بود، درخصوص دلیل دشمنی با امینالدوله چنین گفت: «کافۀ علما و طلاب بر ضد او برخاستند و آن این است که امینالدوله که مردی دانشمند بود، میدانست که ترقی مملکت بدون توسعۀ معارف امری محال است. پس اولین اقدام او در توسعۀ معارف بود و شروع کرد به تأسیس مکاتب و مدارس به اسلوب جدید.»[15] سرانجام امینالدوله به خاطر کارشکنی روسها از مقام خود کناره گرفت. رشدیه نیز که پیشتر موافقت ناصرالدین شاه را برای ساخت مدارس جلب کرده بود، در دورۀ مظفری در پی عداوتهای داخلی و مداخلۀ روسها مغضوب نیرالملک شد.[16] در همین اثنا، شاه بیتوجه به شرایط کشور عزم رفتن به فرنگ کرد و از بیم آنکه مبادا در دوران سفر، در مدارس علیه وی آموزشهایی داده شود، نیرالملک[17] را وزیر و مسئول نظارت بر مدارس کرد.[18] پس از آن، او با کمک معاونش مخبرالسلطنه نظامنامهای برای شیوۀ کار مدارس تنظیم و منتشر نمود و رضا قلیخان، مدیر مدرسۀ دارالفنون، بهعنوان مسئول دایرۀ معارف و پاسخگوی سؤالات مردم تعیین شد.[19] حامیان مدارس نوین در مطبوعات اظهار داشتند که این مدارس با ترجمۀ علوم و فنون از زبان خارجه به فارسی موجب افزایش آگاهی جامعه شدهاند.[20] علاوه بر این، آنها ترغیب ملت به افتتاح این مدارس را بهترین مرهم بر درد جامعه دانستند.[21] حبل المتین امکان اشتغال بعد از تحصیل را برای شاگردان موجب همسویی ایران با سایر ملل خواند: «در حالتی که صاحبان سایر مذاهب مختلفه و ملل متنوعه مدارسی دارند که در آنجا اصول جدید تدریس میشود، در این مدت معلمین ماهر و طبیبان حاذق این مدارس بیرون آمده و الان مشغول کار هستند.»[22] فرصتالدوله شیرازی از فعالان مشروطه نیز معتقد بود: «باید چون دیگران در مدرسه رفت، درس خواند، رنج کشید، کاری کرد که امور اصلاح شوند و کارها منظم گردند.»[23] تبلیغات مطبوعات بهمرور منجر به افزایش حمایتهای مردمی از نهاد تعلیم و تربیت گردید، روندی که تا زمان تغییر مدارس به مدرسههای دولتی بهمنظور تقویت وحدت خانواده و مدرسه و دریافت کمکهای بیشتر کمابیش ادامه یافت. بنابراین، میتوان این امر را مبدأ و هستۀ اولیۀ انجمن اولیا و مربیان کنونی نیز به حساب آورد.
به باور متشرعین این مدارس و تعالیم جدید موجب شده است زحمات روحانیون که از دیرباز در مکاتب سنتی چون مساجد و منازل خود سعی در تعلیم قشر ضعیف جامعه داشتند، نادیده گرفته شود، خصوصاً که شمار مبلغان مسیحی در شهرهای مختلف فزونی یافته است.[24] متشرعین همچنین نگران تغییر باورها و عقاید شاگردان مسلمانی بودند که در این مدارس درس میخواندند، زیرا در این مدارس دروس اسلامی به آنان تعلیم داده نمیشد. عملکرد یحیی دولتآبادی[25]، از اعضای انجمن معارف، در نوشتن کتابی دربارۀ شرع و آموزشهای دینی به زبان ساده نیز سبب تشدید مخالفت روحانیون و متشرعین با مدارس جدید شد.[26] در این میان فرزندان خواص با برخورداری از مکتبخانههای خصوصی با دروس دیگری چون زبان خارجه، تاریخ، جغرافیا و هندسه نیز آشنا میشدند.[27]
درخصوص ثبتنام در مدارس جدید نیز اگرچه پرداخت شهریه الزامی بود، از افراد بیسرپرست یا از خانوادههای بیبضاعت مبلغی دریافت نمیشد. در واقع این مدارس ملی نسل اول مدارس پولی در ایران بودند که بعد از مدتی به مدارس دولتی با امکان تحصیل رایگان برای همه تبدیل شدند. برخی از رجال نیز از مخالفان مدارس جدید بودند، زیرا این مدارس را سبب افزایش آگاهی عمومی و تهدیدی برای جایگاه خود میپنداشتند. در خطابیۀ روزنامۀ استخر به آنان آمده: «... درست فهمیدهاند، زیرا میدانند آن روزی که چشم و گوش مردم بهوسیلۀ نور معارف و تابش خورشید علم و معرفت باز شود، آقایان باید از این مقامی که بدون استحقاق اشغال نمودهاند، پایین بیایند.»[28] این بدگمانی و هراس پیشتر نیز در دستگاه سلطنت ناصری پس از تغییر رویکرد نظامی دارالفنون به علوم انسانی وجود داشت. این تغییر در حالی بود که حدود دو دهه معلمان دارالفنون همگی نظامی و تابع تعالیم ساختار آموزشی فرانسه و معلمین فرانسوی بودند،[29] تغییری که به دنبال انتصاب اعتمادالسلطنه از 1291ق به ریاست دارالفنون صورت گرفت و با نگارش رسالههای متعدد و ترجمۀ متون خارجی خصوصاً فرانسوی به فارسی زمینهساز ظهور نسل جدیدی از محصلین در مدرسه گردید که در برابر دستگاه سلطنت موضعگیری نمودند. شاه علت این سرکشی را فرانسوی شدن نظام آموزشی ایران میدانست و معتقد بود فضیلت حکمت بر الهیات در فرهنگ فرانسه موجبات این عصیان را فراهم نموده است. اعتمادالسلطنه در مورد بدبینی شاه به بسط فرهنگ و زبان فرانسه میگوید:
دیشب سر شام فرمودند حکیم سواره علاءالدوله فرانسه میداند. من میخواستم تمجیدی کنم. عرض کردم در سلطنت فتحعلی شاه کاغذی ناپلئون به فتحعلی شاه نوشته بود در مسئلۀ مهمی و کسی نبود ترجمه کند. همانطور سربسته پس فرستاده شد. حالا چهار پنج هزار نفری در تهران فرانسهدان هستند. بندگان همایون دستی به سیبل مبارک کشیدند و فرمودند آن وقت بهتر از حالا بود. هنوز چشم و گوش مردم اینطور باز نشده بود...[30]
به علاوه، احداث مدارس لازاری فرانسوی در تبریز، تهران، اصفهان، سلماس و ارومیه در سال 1256ق، یعنی یازده سال قبل از تأسیس دارالفنون، زمینۀ حضور فرانسویها را در نظام آموزشی نوین ایران رسماً نهادینه ساخته بود.[31] امری که علاوه بر زیرساختهای آموزشی بر ایجاد قانون اساسی مشروطه در 1324ق نیز تأثیر گذاشته بود. در دورۀ حکومت احمد شاه قاجار نیز عملاً نظام تعلیم و تربیت ایران شامل سازمان مدیریتیِ آموزش قوانین مدارس، روشهای آموزش، متون درسی، برنامۀ آموزشی، آزمونها و امتحانات و استانداردها تحت نفوذ فرانسویها قرار داشت.[32] همراه با ترجمۀ متون اروپایی و حمایت جراید از مدارس نوین، ساخت این نوع مدارس قوت گرفت. با این اوصاف، هنوز در میان عامۀ مردم برخی حاضر نبودند فرزندان خود را به این مدارس بفرستند. سرایت چنین رویکردی به سایر خانوادهها منجر به واکنش و نکوهش مطبوعات گردید و این موضوع چشم و همچشمی والدین از همدیگر دانسته شد.[33] مطبوعات همچنین ذیل انتشار اولین برنامۀ امتحانی مدرسه، برای نخستین بار مطالبی دربارۀ تأثیر ارتباط والدین با مدرسه بهمنظور ایجاد انگیزه و اشتیاق فرزندان منتشر ساختند.[34] با تصویب متمم قانون اساسی در 1325ق/ 1907م در زمان محمدعلی شاه قاجار گام مهمی برای رسمیتبخشی به مدارس نوین برداشته شد. وزارت معارف نیز با دیدن تعدد فواید این مدارس، با تصویب قانونی در 1343ق اقدام به توسعۀ آنها و محدود کردن مکتبخانههای محلی نمود.
رهآورد تعالیم جدید در جنوب
در واکاوی گسترۀ تعالیم جدید در جنوب نمیتوان از نقش بنیادین برخی از افراد همانند سید جمالالدین اسدآبادی چشم پوشید. وی در سال 1272ق به قصد سفر به هندوستان[35] مدت کوتاهی در منزل حاج عبدالنبی از تاجرین نامی بوشهر مهمان شد. در بازگشت از هند، با تجاربی که از مصاحبت با فضلا و علمای ممالک گوناگون به دست آورده بود و با در نظر داشتن سیطرۀ مکاتب سنتی در جنوب، درصدد بهبود شرایط تعلیم و تربیت در این مناطق برآمد. با چنین انگیزهای بار دیگر در سال 1303ق عازم بوشهر شد[36] و به مدت چهارماه مقیم این شهر گردید.[37] فرصتالدوله شیرازی که در مکتب او تلمذ مینمود، دروسی را که سید به انگلیسی میآموخت به فارسی ترجمه میکرد. سدیدالسلطنه کبابی نیز به صلاحدید پدرش، حاجی احمدخان که از بزرگان شهر بود، در مکتب وی با علوم جدیدی همانند تاریخ و جغرافیا و کرۀ جغرافی آشنا شد. توجه سید به این دروس بیانگر پیشرو بودن او در ایران است، چه اینکه حدود دو دهه بعد، در مطبوعات از فروش اطلسهای جهانی و کتب جغرافیا اخبارهایی منتشر شد.[38] اهمیت این امر چنان بود که نمایندگان کنسولگریهای خارجی هنگام بازدید از مدارس به شاگردان اطلس و کرۀ جغرافیا اهدا میکردند. بهخصوص در بوشهر و بندر لنگه نمایندگان روس بهعنوان حامی مالی در جلسات امتحان، بهویژه امتحان تاریخ و جغرافی، حضور مییافتند و از دانشآموزان در این زمینهها سؤالاتی میپرسیدند و به آنها نقشۀ جغرافیا اهدا میکردند.[39]
سید جمال با برچیدن بساط تعالیم قدیم، پایهگذار آموزههای نوین در بوشهر و به عبارت دقیقتر در جنوب ایران شد و کتبی چون ناسخ التواریخ و سیرۀ ناپلئون اول را جایگزین تعالیم قبلی کرد. شیخ محمدباقر بهبهانی نیز در مکتبخانۀ احمدیه[40] تلاش کرد از آموزههای سید در مکتب بهره بگیرد. یک سال بعد مدرسۀ پروتستانهای بوشهر افتتاح شد[41] که به دلیل مخالفت روحانیون مسلمان خیلی زود تعطیل شد. در این میان فرانسویها که در سال 1307ق موفق به تأسیس نایب کنسولگری خود در بوشهر شدند،[42] به بهانۀ حمایت مالی از تعالیم جدید، مدرسهای در بوشهر احداث کردند که عصرگاه هر روز به مدت چهار ساعت تا غروب دایر بود.[43] پس از گذشت سه دهه چهرهنما با انتشار مطلبی با عنوان «مکتوب 29 سال پیش شهید اعظم، اولین فیلسوف شرق آسیا، سید جمالالدین اسدآبادی (اسدآبادی همدانی الشهیر به افغانی) که یکی از دوستان او نوشته»[44] جایگاه او را در پیشبرد تعالیم نوین در ایران یادآور شد. اسدآبادی راه نجات ملت و ترقی جامعه را در ارتقای علم و تأسیس مدارس میدانست.
نخستین مدرسۀ نوین در بوشهر سرانجام به همت احمدخان دریابیگی که همانند اسدآبادی به اهمیت گسترش تعالیم جدید باور داشت، با الگوبرداری از دارالفنون و مدارس رشدیه احداث گشت.[45] در حبل المتین آمده است: «سرانجام مدرسۀ سعادت به همت دریابیگی، حاکم فارس، در ذیالقعدۀ 1317 تأسیس شد.»[46] اولین مدیر این مدرسه عبدالکریم بود. پس از او برادرش شیخ محمدحسین مدیر مدرسه شد. مقارن با ساخت مدرسه، روسها نیز در بنادر بوشهر و لنگه دفاتر کنسولگری خود را تأسیس و سدیدالسلطنه کبابی را کارگزار خود تعیین کردند.[47]
تأسیس مدرسۀ سعادت به الگویی برای سایر بنادر و جزایر خلیجفارس بدل شد.[48] جریدۀ ثریا ضمن تقدیر از مدرسۀ سعادت، عامل آهستگی پیشرفت بوشهر و سایر شهرهای جنوب را نبود راهآهن برای رسانیدن کالاهای مورد نیاز اعلام نمود.[49] موضوعی که جزء مطالبات شهرهای شمالی خصوصاً بندر انزلی بهعنوان معبر و دروازۀ تمدنی شمال ایران نیز بود، شهری که نخستین مدرسۀ نوین در آن در سال 1329ق/ 1911م ساخته شد. چون وجود راهآهن در این مسیر میتوانست دو دروازۀ تمدنی ایران را در شمال و جنوب به یکدیگر پیوند بزند، انگلیسیها مانع ساخت آن میشدند.
چندی بعد هیئت امنای مدرسۀ سعادت مدارسی را در بندرعباس، بهبهان و لنگه بنا کرد. در این میان، با وقوع جنگ جهانی اول بنادر شمال و جنوب صحنۀ حضور دول متخاصم گردید. اما تغییرات آموزشی و فرهنگی ولو بهکندی همچنان ادامه داشت. مطبوعات نیز با توجه به بسط تملک خارجیان، در حمایت از مدارس نوشت: «ثواب ساخت مدرسه معادل ثواب رفتن به حج است.»[50] موفقیت حاصل از ساخت این مدارس، کشورهای همسایه مثل بحرین[51] و حتی شهرهای عراق همانند نجف و کاظمین را نیز ترغیب کرد که آموزش نوین را ترویج دهند. پیشتر مدارس علوم دینی، چون مدرسۀ سلطانالعلما در بندر لنگه، مورد توجه همسایگان ایران از جمله کشورهای عربی حوزۀ خلیجفارس قرار گرفته بود. سه نسل از این خانواده (حاج ملایوسف، پسرش شیخ عبدالرحمن و فرزند او شیخ محمد خالدی) در اشاعۀ مکتبداری دینی ممارستهای بیشماری نموده بودند و بسیاری از خارج برای تلمذ به این مدرسه میآمدند. خان بستک به فرمان ناصرالدین شاه به عبدالرحمان لقب سلطانالعلما داد.[52] شیخ محمد خالدی نیز در مدرسۀ محمدیۀ بندر لنگه بهعنوان آموزگار استخدام گردید. در فهرست صالح ادیب، نمایندگی معارف لنگه، نام سایر مکتبداران قدیمی و تعداد طلاب و مدارس ذکور و اناث و مختلط بین سالهای 1312-1313ش ذکر شده است. از پنج مکتبدار مدارس مختلط سه نفر زن (ملا خدیجه، عایشه و مریم) و دو نفر مرد (ملا محمدصالح کورده و محمدولد حسن) بودند. مکتب محمدرضا بلوکی با دو نفر شاگرد کوچکترین مکتب بود.[53] مدرسۀ شیخ احمدنور حنفی در نخل خلفان، مدرسۀ شیخ محمد عبدالعزیز گچویی در فرامرزان و مدرسۀ سید محمد عالم در روستای دژگان نیز تا قبل از جنگ جهانی دوم همچنان دایر بودند.[54]
حمایت مردم در تداوم حیات این مکاتب و مدارس قدیمی تأثیرگذار بود، اما مدارس جدید به حمایتهای بیشتری نیاز داشتند تا به تعطیلی کشانده نشوند. به همین علت، در فهرست نخستین حامیان مدرسه و اعانهدهندگان، علاوه بر نام وکلای مدرسه و تجار ایرانی، نام نمایندگانی از کنسولگری فرانسه و مسئولین گمرک هم دیده میشود.[55] اگرچه گاه از کمکاری وکلای مدرسه گلایه میشد و برخی حتی آنها را منتخب مردم نمیدانستند. از سویی علاوه بر تاجران ایرانی، تجار مسیحی نیز به جمع حامیان مالی مدارس پیوستند.[56] روسها و انگلیسیها بیشترین نقش را در ادارۀ مالی مدارس داشتند و از طریق ارزیابی نتایج جلسات امتحان بر مدارس نظارت میکردند.[57] البته حضور و تردد مکرر خارجیها، بهخصوص انگلیسیها، آسیبهای فرهنگی چون رواج واژههای انگلیسی در زبان محاورهای اهالی بندر لنگه و بوشهر را نیز به دنبال داشت.[58] در حالی زبان انگلیسی در این مناطق رخنه کرده بود که وزیر مختار فرانسه طی مراسم اهدای تصدیقنامه به شاگردان مدرسۀ آلیانس در سفارت فرانسه در تهران، با در نظر داشتن این امر که این مدرسه به منظور ترویج زبان فرانسه یک سال پیش از مدرسۀ سعادت بوشهر در زمان ناصرالدین شاه تأسیس گردیده است،[59] بر لزوم ترویج زبان فرانسه در کنار زبان فارسی و انگلیسی در مدارس ایران تأکید نمود.[60]
تأسیس مدارس نوین در بندر لنگه
مقارن با شکلگیری نهضت مشروطه، سید عبدالحسین لاری رهبری مشروطهخواهان لنگه را در دست داشت و با توجه به التهاب جامعه و سیطرۀ مکتبخانههای سنتی، صحبتی از تعالیم نوین نبود و کودکان بیشتر در پی آموختن شغل پدران خود بودند. درج شغل والد در فرم ثبتنام شاگردان مدرسۀ سعادت بوشهر نشان میدهد مشاغلی چون تاجر و ناخدا و ملاح و زارع در رتبۀ نخست و انباردار، بزاز، خیاط، بقال و درشکهچی در رتبۀ دوم متداولترین مشاغل در کرانههای خلیجفارس بودند. در این میان تنها شغل پدر شاگردی به نام احمد از شیراز، به نام حاجی یحیی عکاس شیرازی، با بقیه متفاوت بود. همچنین در این مقطع برخی از مشاغل همانند منشیگری و مترجمی و تلگرافچی به دنبال تأسیس کنسولگریهای مختلف در بوشهر و لنگه ایجاد شده بود.[61] البته برخی از مردم بومی این دو شهر نیز در کنسولگریها به کار مشغول بودند، از جمله در کنسولگری انگلیس که حقوق آنان به روپیه بود و از مقر انگلیسیها در بمبئی تأمین میشد. کاپیتان آرنولد در نامهای به بمبئی برای ملا احمد، کارگزار بندر لنگه، تقاضای افزایش دستمزد مینماید.[62] حتی در میان بومیان منطقه افرادی مایل به کار در کشتیهای خارجی بهعنوان ملوان یا کارگر بودند. در چنین شرایطی کودکانی که در کرانههای دریا رشد و نمو مییافتند، بیشتر به مشاغلی چون ماهیگیری و صید مروارید و ساخت قایق متمایل بودند، خصوصاً آنکه بندر لنگه محل تردد کشتیهای تجاری کشورهایی چون بریتانیا و هندوستان بود.[63]
در همین بین عوامل انگلیسی ساکن در بوشهر و بندر لنگه حاصل مشاهدات خود را از راهها و وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم این مناطق و نواحی حاشیهای خلیجفارس ثبت میکردند. برخی از این گزارشات به صورت نقاشی توسط افرادی چون جوزف دارسی[64] و هنری چارز[65] یا به صورت عکس به سرکنسولگری انگلستان در هند مخابره میشد. عکسهای بهجامانده از بندر لنگه و بوشهر در آرشیو کتابخانۀ دیجیتال قطر بهعنوان آثاری از عکاسی ناشناس معرفی شده است، حال آنکه بنا بر اطلاعات نسخۀ اصلی موجود در آرشیو کتابخانۀ بریتانیا عکاس این آثار لرد کرزون بوده است. وی این عکسها را وقتی سوار بر عرشۀ کشتی ریم بوده، از بندر لنگه، بوشهر، هرمز و سایر بخشهای خلیجفارس گرفته است.[66] کشتیهای انگلیسی عمدتاً میان سواحل خلیجفارس و هندوستان در تردد بودند. هندیان بسیاری از این طریق از کراچی، بمبئی یا دهلی به جنوب ایران مهاجرت میکردند. علاوه بر این، بخش عمدۀ مهاجران ساکن بندر لنگه عربزبان و اهل بحرین، عربستان، امارات و اندکی افریقاییالاصل بودند. بخش اعظم این مهاجران به دلیل مساعد نبودن شرایط معیشتی لاجرم در 1316ق/ 1898م رهسپار کشورهای همسایه شدند.[67]
برای بیشتر مهاجران آموزههای سنتی مکتبخانه کافی بود، آموزههایی که مکتبهای بومی در اختیار افراد قرار میدادند. از قدیمیترین این مکتبها «رحمانیه» ساختۀ شیخ عبدالرحمن بن یوسف سلطانالعلما در تاریخ 1311ق در بستک بود.[68] بستک از مهمترین قصبههای بندر لنگه بود که به محل اسکان تجار ایرانی و خارجی تبدیل شده بود؛[69] اولین قصبهای که مدرسۀ مصطفویه، از سری مدارس نوین، به همت حاجی شیخ مصطفی بستکی در سال 1343ق در آن ساخته شد. نخستین امتحان مدرسه با حضور جمعی از خوانین، شیوخ و تجار در حضور محمدرضاخان بنیعباس برگزار گردید و اسامی شاگردان ممتاز در مطبوعات درج شد.[70] حکمران وقت بندر لنگه و نمایندگانی از کنسولگری انگلیس و مدرسۀ محمدیه برای نظارت بر وضعیت شاگردان در جلسات امتحان حضور یافتند.[71] مدیر مدرسه، مولوی عبدالله، اصالتاً هندی بود و وسایل مدرسه چون تختهسیاه و برخی کتب را از بمبئی تهیه مینمود. به اکابر علاقهمند به سوادآموزی هم شبانه درس میداد.[72] این وضعیت البته دوام چندانی نیافت، زیرا بستک و حوالی آن با حملات تراکمه دستخوش ناآرامی شد و در پی آن مقر تجاری شرکت آلمانی ونک هاوس[73] که از حامیان مدارس ایرانی بود آسیب دید.[74] این شرکت با قطع حمایتهای خود از ایران درخواست غرامت کرد.[75]
انجمن آزاد و فتح باب مدارس نوین
لنگه تابع حاکم بنادر خلیجفارس به مرکزیت بوشهر و ضمیمۀ لارستان بود و از نظر محاسبات مالیاتیِ کشور نیز جزء بلوک جهانگیریه به شمار میآمد.[76] این شهر تا پیش از تنزل، به دلیل رونق و آبادانی به عروس بنادر شهره بود.[77] در تلاش برای رونق دوبارۀ لنگه، مشروطهخواهان در سال 1325ق/ 1907م برای همراهی با نهضت مشروطه انجمنی با نام «انجمن آزاد» راهاندازی کردند.[78] هدف انجمن ارتقای آگاهی عموم مردم از رویدادهای ایران و دیگر ممالک بود. از این رو، درصدد تشکیل قرائتخانهای برای خواندن جراید برآمد ــ در همین زمان روزنامههایی چون صور اسرافیل منتشر میشد.[79] اعضای انجمن سرانجام در محل ادارۀ امور دارایی و اقتصاد مدرسهای به نام انجمن آزاد به مدیریت معطوف زنجانی تأسیس کردند.[80] آنها سعی داشتند ضمن سواد خواندن و نوشتن، به دانشآموزان مشق نظامی و مشروطهخواهی بیاموزند.[81]
مدرسۀ انجمن آزاد سومین مدرسه بعد از دارالفنون در تدریس مشق نظامی به شمار میآمد. اگرچه مدتی پس از تأسیس به حالت تعطیل درآمد، با مساعدت وکلای مدرسۀ سعادت دوباره باز شد. امیر دریابیگی، حکمران بنادر، که از فارغالتحصیلان دارالفنون و حامیان ساخت مدرسه بود، علاوه بر لزوم کمک مالی بر حرمتگذاری به مدرسه و قرائتخانه تأکید نمود.[82] مدرسۀ انجمن آزاد که بستر آشنایی با تعالیم جدید را در بندر لنگه فراهم آورد و آموزههای نوین و قدیم را با تعالیم نظامی درآمیخت، نخستین مدرسۀ نوین در بندر لنگه محسوب میگردد. اگرچه این مدرسه دو سه سال بیشتر دوام نیافت، منجر به ایجاد مدرسۀ محمدیه گردید. نوربخش در این خصوص میگوید: «... بعداً سطح فرهنگ مردم بالا رفت و افکار مردم در نتیجۀ مسافرتهای خارج روشنتر شد و در فکر تأسیس مدرسۀ بزرگی افتادند. آقای عبدالله گلهداری ساختمانی را که از اموال قبلی (شیخ محمد شیخ خلیفه) بود و بعداً به او رسیده بود، تعمیر و در اختیار مردم گذارد. در سال 1332 هجری در محل ساختمان مذکور مدرسهای به نام محمدیه تأسیس شد.»[83] حبل المتین نیز نوشت: «در زمانی که مدحتالسلطنه نایب حاکم بندر لنگه و نمایندۀ دورۀ سوم مجلس شورای ملی بود، به همت تجار در 29 شعبان 1332ق/ 1292ش مدرسه تأسیس شد.»[84]
در این میان اکبرخان موقرالملک که مدعی تأسیس مدرسۀ محمدیه شده بود، با انتقاد مطبوعات مواجه شد: «مدرسۀ محمدیۀ لنگه که سابقاً به اسم دبستان آزاد بود و مؤسسین او آقای علاءالسلطان و آقای سدیدالسلطنه در سال 1325ق به همراهی و مساعدت تجار بودهاند، حالیه آقای موقرالملک خود را مؤسس او قرار دادهاند، در صورتی که در این مدت یکبار به مدرسه بیشتر نرفتهاند.»[85] بانیان مدرسه به خاطر حفظ وحدت قلبی مسلمان اهل تشیع و اهل تسنن نام محمدیه را برای مدرسه انتخاب کردند.[86] علاوه بر علاءالدوله و سدیدالسلطنه یکی دیگر از بانیان مدرسه که مدیریت آن را نیز عهدهدار شد، شیخ عبدالحق از ادبای هندوستان بود. لکن در روزنامۀ حبل المتین آمده است: «تجار بندر لنگه نتیجۀ جهالت اطفال را حس کرده برای رفع و دفع اینگونه بدبختی درصدد ایجاد یک باب مدرسه برآمدند تا اطفال خردسال خود را علم آموخته و مانند سایرین بیسواد نگذارند که به همت و حس معارفخواهی خود یک باب مدرسه موسوم به محمدیه در تحت مدیریت یک نفر ایرانی تشکیل دادند.»[87] همزمان با حفظ موقعیت تجاری بندر لنگه، مدرسۀ آن نیز دارای عمارت شد.[88] ساختمان این مدرسه که از آنِ حاج معینالتجار بوشهری بود، از او به مبلغ یک هزار و پانصد تومان خریداری شد.[89]
در این مقطع مدحتالسلطنه، بنیانگذار سعادت، از افراد تأثیرگذار در تقویت پایههای تعلیم و تربیت در این مناطق بود. تلاشهای او منجر به ارتقای سطح آگاهی عمومی و افزایش تعداد مشتاقان به تحصیل در مدارس شد. خدمات ارزشمند او موجب شد مردم خواستار انتصاب وی به ریاست ادارۀ معارف بندر لنگه شوند.[90] با این حال، وی مدتی بعد استعفا داد و پس از این رفتهرفته مدرسۀ محمدیه با مشکلات متعددی مواجه شد. در مقالهای در چهرهنما از صحیح علیرضا، از شاگردان قدیم مدرسۀ محمدیه، آمده است:
چندی نگذشت که مدحتالسلطنه استعفا و به جای ایشان میرزا ابوالقاسم خان مقرر گردید. ایشان نیز در راه مدرسه از هر گونه کوشش خودداری نفرمودند و بیاندازه در ترقی مدرسه جدوجهد میفرمودند. پس از آنکه این نایبالحکومه هم کنار رفت، به حسن اهتمام عبدالمحمد نمازی که همان وقت مدیر مدرسه بود، روزبهروز احوال مدرسه بهتر و عدۀ شاگردان در تزاید بود. بالاخره میرزا عبدالمحمد نمازی استعفا داد و مدرسه از رونق سابقش کاسته شد و روزبهروز حالش بدتر از بد شد. شهابالدین هم بیرون رفت و کنون مدیر مدرسه آقا شیخ عبدالحق (A.B) است. چند ماه پیش از این صندوق چنان خالی شد که یک شاهی در آن پیدا نمیشد...[91]
ادارۀ مالیۀ بندر لنگه نیز به این بهانه که مدرسه از خالصجات دولت است، خواست ساختمان آن را مصادره کند، اما تجار تصمیم گرفتند این مشکل را حل کنند و از ادارۀ مالیه یک ماه فرصت گرفتند.[92] احمد فرامرزی در نامهای به وزارت مالیه گفت عمارت محمدیه از سال 1303 تا 1305ش به ظن خالصکی به تصرف دولت درآمده و با اجازه از مرکز مالیه به هیئت مدیرۀ مدرسه اجاره داده شده است. طی این مدت 163 تومان از صندوق فقیر مدرسه بهعنوان مالالاجاره به ادارۀ مالیات پرداخت شده است. وی در ادامه ضمن تأکید بر خالصه نبودن عمارت، متقاضی استرداد آن مبلغ به مدرسه گردید.[93] در همین زمان، یکی از معلمان پس از بروز اختلافاتی از مدرسۀ محمدیه استعفا داد و مدرسۀ پهلوی را در سال 1303ش در بندر لنگه تأسیس کرد. در بندر کنگ، از دیگر قصبههای بندر لنگه، نیز نخستین مدرسۀ نوین در مقطع ابتدایی در 1309-1310ش دایر شد. اهل تسنن بندر کنگ اما اعتراض داشتند که دروس دینی مدرسه صرفاً براساس آموزههای اهل تشیع تدریس میشود و از سویی به دلیل عدم دریافت کمک و اعانه، مدرسه تنها دو سه نفر شاگرد دارد. دیگر اینکه میگفتند نظامی بودن مدرسه و تربیت شاگردان به منظور خدمت در نظام وظیفه امری نامعمول و بیسابقه در کنگ است.[94]
پس از استعفای نمازی از مدیریت مدرسۀ محمدیه، شهابالدین هندی و سپس شیخ عبدالحق هندی در این جایگاه قرار گرفتند. در سال 1309ش نیز مجدداً یک تبعۀ هندی به نام پیربخش مدیر مدرسه شد. به نظر میرسد علت به کار گرفتن نیروهای خارجی ناآگاهی و بیتجربگی معلمان مدرسه بود. چنانکه کسانی چون محمدتقی روانشاد (فیلسوف)[95]، از مدیران مدرسۀ سعادت مظفری، درصدد برگزاری کلاسهایی برای تعلیم به معلمان برآمدند و برخی از این معلمان آموزشدیده در مدارس بندر لنگه به تدریس مشغول شدند. اما استخدام و حتی استعفای نیروهای خارجی تحت سیطرۀ خود آنها انجام میشد. تاجران و حامیان مدرسه علت انتخاب معلمان هندی را چنین بیان کردند: «هنوز دایرۀ معارف دولت اینقدر وسعت پیدا نکرده... ناچار باید از شهرهای هند معلم بخواهیم.»[96] روزنامۀ استخر نیز در متنی نقادانه نوشت: «معارف لنگۀ مدرسۀ محمدیه ملی است ولی به مدیریت یک نفر هندی اداره میشود. هرچند مدیر عالم و تحصیلکرده باشد اما علاقهمندی یک نفر خارجی به مملکت دیگر از روی صمیمیت نیست و قلب بیآلایش اطفال دبستان بهواسطۀ فقدان اجزای عالم ایرانی پذیرای تربیت ایرانی وطن نخواهد شد.»[97] همچنین روزنامۀ گلستان اظهار نمود: «مدیر مدرسۀ لنگه یک نفر هندی است که هنوز با اینکه 5 سال است ماهی قریب هشتاد تومان ظاهراً مواجب میگیرد و هر ساله دو ماه به هند برای تفرج میرود و زبانش برای تکلم به فارسی باز نشده و در حقیقت یک نفر از علاقهمندان به حکومت هندی است...»[98] شیخ محمد شیرازی از معلمان مدرسۀ محمدیه هم طی نامهای به وزارت جنگ در این خصوص مواردی را متذکر شد: «مدرسۀ محمدیه تحت نظر هیئت وزارت معارف ایران یا ادارۀ معارف بنادر جنوب نیست، مدتها است مدیر مدرسه شخصی هندوستانی است، رعیت خارجه علاقهمند به ایران نیست، مقصودش این است اطفال مدرسه بزرگان مملکت خود را نشناسند و پی به حقوق جامعهشان نبرند...»[99] پس از استعفای شهابالدین در سال 1337ق، دیگر معلمان انگلیسی یا هندی در مدرسه به کار گرفته نشدند.[100]
اهمیت روزافزون مدارس نوین در جنوب ایران، خصوصاً مدارس سعادت و محمدیه، موجب میشد گاه از مدیران، معلمان و شاگردان آنها برای شرکت در برخی از مراسمهای تشریفاتی با حضور رجال خارجی دعوت شود. از جمله دعوت از مدحتالسلطنه برای سخنرانی در مراسم تاجگذاری احمدشاه قاجار یا شرکت معلمان و شاگردان مدارس محمدیه و پهلوی در مراسم تاجگذاری رضاشاه که بنا به گفتۀ سید احمد سید محمد بستکی، از دانشآموختگان مدرسۀ مصطفویۀ بستک، معلمان در وصف شاه و مملکتپرستی خطابههایی ایراد کردند و شاگردان در مدح رضاشاه سرودهایی خواندند.[101] همچنین از شاگردان محمدیه برای حضور در مراسم افتتاح اولین خط هواپیمایی انگلستان به هند از طریق جاسک ـ لنگه ـ بوشهر و خلیجفارس در 1336ق/ 1918م دعوت شد و به موجب آن مدرسه در همان روز تعطیل شد.[102]
منابع مالی و بودجۀ مدارس بندر لنگه
بودجۀ مدرسۀ محمدیه در اوایل از راه مالالتجاره تأمین میشد. اما با رکود تجاری بندر لنگه، مدرسه نیز با مشکل مالی مواجه شد.[103] کمکهای هیئت مؤسسان مدرسۀ سعادت هم در بهبود اوضاع مالی آن چندان اثربخش نبود. ناتوانی در تأمین احتیاجات اولیۀ مدرسه و عدم پرداخت حقوق کارمندان از دیگر مشکلات اقتصادی مدرسه بود. حقوق برخی از معلمان ایرانی مدرسه نیز از معلمان غیرایرانی خیلی کمتر بود. روزنامۀ استخر دربارۀ مکفی نبودن بودجۀ وزارت معارف برای تأمین هزینۀ مدارس بنادر خلیجفارس نوشت: «متأسفانه این مدرسه دارای اثاثیۀ کامل حتی ناقص نیست. برای تهیۀ احتیاجات این مدرسه از طرف معارف بنادر فقط چهل تومان به این مدرسه دادهاند.»[104]
در مکاتبات ادارۀ معارف کل بنادر جنوب با وزارت معارف در سالهای 1300-1301ش، از اجبار تأسیس مدرسهای غیردولتی در دشتی برای جبران کسری و کلاه به کلاه کردن برای تهیۀ مخارج مدرسههای دیگر گفته شده است، راهکاری که نتوانست به کسری مالی مدرسه کمک نماید. ضمن آنکه در تلگرافی که به همین مکتوبات ضمیمه شده، برای نخستین بار از عبارت «اعتصاب معلمین» استفاده شده که ممکن است در پی نپرداختن حقوق معوقهشان روی دهد.[105] این در حالی بود که بودجۀ مدارس دولتی بندر لنگه و بوشهر صرفاً مختص مدرسۀ سعادت بوشهر، جاوید عباسی و محمدیۀ بندر لنگه بود. مبلغ ادارۀ معارف تمام بندر برای بیست مدرسه در صورت اقتصاد سالیانه 4800 تومان بود.[106]
برنامههای درسی و امتحانات در مدارس بندر لنگه
مدرسۀ محمدیه واقع در محلۀ شیخیه به مدیریت عبدالحمید نمازی 260 نفر شاگرد داشت. مدیر مدرسه به اتفاق معلمانی چون آقاحسین که درجۀ ششم از مدرسۀ سعادت بوشهر را داشت، در همۀ مقاطع به شاگردان درس میداد.[107] سال تحصیلی مدارس در ابتدا از شانزدهم تا بیست و دوم تیرماه هر سال آغاز میشد و تعطیلات تابستانه تنها در نیمۀ نخست تیرماه و ایام نوروز بود. در حقیقت برنامهریزی تحصیلی محمدیه تابع سعادت بود. مدت حضور شاگردان در مدرسه در ایام هفته غیر از جمعهها شش ساعت بود.[108] در مورد تعداد دروس نیز مقرر شده بود که «هر شاگردی را روزانه بیش از چهار درس نباید تعلیم نمود. اگرچه کمتر بهتر است و مدت هر مرتبه هم منوط به قوت معلمین و استعداد متعلمین خواهد بود.»[109] در مورد امتحانات نیز تا سال 1359ق امتحانات مدرسۀ محمدیه همانند مدرسۀ سعادت در چهار نوبت دوماهه برگزار میشد. پس از آن برای برگزاری امتحانات سه نوبت (ثلث) در نظر گرفته شد. شیوۀ آموزشی مدرسه هم در ابتدا مطابق با ساختار و محتوای درسی مدرسۀ سعادت بود و چون مدرسۀ سعادت نیز خود تابع شیوۀ آموزشی مدارس رشدیه در تهران بود، در نتیجه شاگردان مدرسۀ محمدیه نیز مشابه این مدارس دارای دروسی همانند جغرافیای طبیعی، تاریخ، ادب اجتماعی و غیره بودند. به گزارش سدیدالسلطنه در سال 1337ق متون درسی برنامۀ مدرسۀ بندر لنگه در کلاس اول شامل فارسی، قرآن مجید، حساب، مشق، املا و در کلاس دوم شامل فارسی، حساب، قرآن مجید، شرعیات، انشا، مشق، املا، عربی و در کلاس سوم شامل فارسی، حساب، قرآن مجید، تاریخ، جغرافیا، انگلیسی، شرعیات، املا و انشا بود[110]. به گفتۀ نوربخش این مدرسه تحت نظارت انجمنی محلی و دارای نظم و ترتیب مخصوص به خود بود و معلمین و استادان مدرسه از بین افراد باسواد و مورد اعتماد عموم و از شهرهای مختلف ایران و نیز از کراچی که آن روزها جزء هندوستان بود، استخدام میشدند.[111]
مدتزمان تحصیل در مدرسۀ محمدیه هشت سال بود. سال اول را فریق و سال دوم را ابتدایی میگفتند. شش سال دیگر را کلاس اول تا ششم مینامیدند. شرایط پذیرش محصلان در مدرسه به این شرح بود: کودکانی که اصلاً درس نخوانده بودند، در سن هشت تا دوازده سال و آنهایی که مختصری درس خوانده بودند، از هشتساله تا شانزدهساله ثبتنام میشدند.[112] حبل المتین به نقل از مسئولان مدرسه مینویسد دانشآموزانی که تا کلاس پنجم درس بخوانند میتوانند در ادارات دولتی مشغول به کار شوند.[113] این روزنامه وضعیت مکاتب قدیم را بهتر از مدارس جدید میداند و محمدیه را فاقد برنامۀ آموزشی منظم میخواند.[114] به دنبال انتقادات جراید در 44-1343ق برنامۀ مدرسه منطبق با برنامۀ وزارت معارف گردید،[115] گرچه مسئولان مدرسه همچنان میخواستند برنامۀ مدون خود را اجرا نمایند.[116] ضمن آنکه تغییری در حقوق و مطالبات معلمان صورت نگرفته بود. در سندی مربوط به مطالبۀ حقوق زنی به نام صفیه، از آموزگاران مدرسۀ محمدیه، در سال 1300ش قید شده که وی سه ماه دورۀ استاژ را در این مدرسه سپری کرده است. با توجه به تاریخ این سند میتوان او را جزء نخستین معلمان زن در مدارس مختلط جنوب ایران به شمار آورد.[117] او در زمانهای به تدریس مشغول بود که شرایط جامعه برای اشتغال زنان هنوز مهیا نشده بود. در سال 1307ش نمایندگی معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه در بندر لنگه تأسیس و ادارۀ مدارس محمدیه و پهلوی به آن محول شد. در سال 1315ش نیز مدرسۀ محمدیه و پهلوی سابق با هم ادغام شدند و مدرسهای با عنوان پانزده بهمن تأسیس گردید.[118] پس از فراز و فرودهای بسیار سرانجام در خرداد 1320 ادارۀ معارف لنگه تابع ادارۀ فرهنگ بندرعباس گردید.
نتیجهگیری
در ایــن پژوهــش ابتدا نقش بنیادین افراد و عوامل مؤثر در شکلگیری تعالیم جدید در ایران بررسی شد. دادههای تاریخی بیانگر آن است که این روند متأثر از الفبای صوتی و شیوۀ جدید آموزش رشدیه با الگوبرداری از تعالیم مدارس رشدیه در عثمانی و آموزههای وی از معلمان فرانسوی بود. بنابراین، تغییر و تحولات آموزشی ایران به آن سوی مرزها پیوند خورد. این تغییرات با وقوع انقلاب مشروطه و رویارویی سنت و مدرنیته وارد مرحلۀ جدیدی گردید. با ایجاد این مدارس برخی از رجال و روحانیون به مخالفت با آن پرداختند. در این بین امیر دریابیگی که خود از فارغالتحصیلان دارالفنون و حامیان مدارس جدید بود، همسو با این تغییرات آموزشی و به تقلید از مدرسۀ دارالفنون به ساخت اولین مدرسۀ جدید در بوشهر به نام مدرسۀ سعادت همت گمارد. این امر در حالی انجام میگرفت که پیشتر سید جمالالدین اسدآبادی، به پشتوانۀ آشنایی با تعالیم سایر کشورها، گامهایی در اصلاح تعالیم سنتی و ایجاد آموزههای نوین در جنوب برداشته بود. بانیان مدرسۀ سعادت سپس با حمایتِ انجمن آزاد بندر لنگه مدرسۀ محمدیه را تأسیس کردند. تغییرات آموزشی در لنگه به کندی پیش میرفت، زیرا اهالی آن که شامل مهاجرین عرب یا افریقاییتبار هم میشد، با آموزههای سنتی و مکتبخانه مأنوس بودند و آن را کافی میدانستند. با این اوصاف، چندی بعد، قصبهها و نواحی همجوار با لنگه نیز بهرغم برخی مخالفتها به ساخت مدارس جدید همت گماردند. نسل نخست این مدارس با سیطره و مداخلۀ دول روسیه و انگلیس جنبۀ نظامی به خود گرفت. مدارس بندر لنگه نیز تابع و پیرو مدرسۀ سعادت بودند. این در حالی بود که سعادت به تبعیت از دارالفنون در برنامۀ آموزشی خود مشق نظامی گنجانید. شایان ذکر است در تغییرات آموزشی مدارس الگوبردای از تعالیم فرانسویان و یا آموزش زبان فرانسه نیز به چشم میخورد. چنانکه جمالالدین اسدآبادی در جنوب ایران از کتاب ناپلئون بهعنوان کتاب درسی بهره جست. ضمن آنکه در بوشهر و لنگه حضور خارجیها، چه در کسوت رجال سیاسی و چه در کسوت تاجر، به بهانۀ حمایت مالی از مدارس افزایش یافت. در واقع ورود مستقیم خارجیها به عرصۀ ساختار آموزشی کشور، بهویژه به مدارس بنادر جنوب چون بوشهر و لنگه، به بسط سلطۀ فرهنگی و خطمشی فکری آنان انجامید. بالاخص استخدام تعدادی از معلمین هندی در این مدارس که عزل و نصبشان بر عهدۀ کنسولگری انگلیس بود، به ترویج هرچه بیشتر واژگان خارجی و خلط آن با زبان فارسی منجر شد، تا جایی که واکنش و نکوهش مطبوعات داخلی را در پی داشت. شرایط اجتماعی و اقتصادی بندر لنگه و بینش و عملکرد برخی افراد، از دیگر عوامل مهم احداث مدارس در این شهر بود. قرار گرفتن در کرانۀ خلیجفارس و برخورداری از موقعیت سیاسی و تجاریِ ویژه موجب جلب توجه بازرگانان و رجال خارجی و داخلی به بندر لنگه گردید، بهخصوص کنسولگریهای روسیه، انگلیس، فرانسه و شرکتهای آلمانی به حامیان اصلی آن بدل شدند. در این دوران تغییر و تحولات فکری، فرهنگی و آموزشی شهرهای بوشهر و لنگه، بهموازات شهرهای رشت و بندر انزلی، در صدر اخبار مطبوعات قرار گرفت. این شهرها بهواسطۀ همجواری با شاهراههای دریایی و برخورداری از ویژگیهای ژئوپلیتیکی در این فرآیند بر همدیگر تأثیرگذار بودند.
[1]. نجم آبادی در این مقطع کتاب تحریرالعقلاء را برای ارتقای آگاهی اجتماعی مردم نوشت (حسن مرسلوند، حاج شیخ هادی نجمآبادی و مشروطیت، ج 10 (تهران: طبع و نشر، 1378)، ص 65-90؛ ماشاالله آجودانی، مشروطۀ ایرانی (تهران: اختران، 1382)، ص 272). همزمان در جنوب نیز شیخ حسن اهرمی با نوشتن احیاءالمله همین رسالت را در پیش گرفت (غلامحسین زرگرینژاد، رسائل مشروطیت به روایت موافقان و مخالفان، ج 2 (تهران: مؤسسۀ تحقیقات و توسعۀ علوم انسانی، 1387)، ص 292،290،289،286).
[2]. آخوندزاده کتابچهای درخصوص دلایل الزام به تغییر الفبا نوشت و برای متقاعد کردن وزرای عثمانی، نسخهای از آن را برای ایشان فرستاد (باقر مؤمنی، مقالات میرزا فتحعلی آخوندزاده (تهران: آوا، 1351)، ص 15).
[3]. اقبال قاسمی پویا، مدارس جدید در دورۀ قاجاریه (تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1377)، ص 152.
[4]. عبدالرحیم بن ابوطالب نجار تبریزی (طالبوف)، احمد (سفینۀ طالبی) (تهران: نشر گام، 1356)، ص 11.
[5]. قاسمی پویا، ص 488.
[6]. وقایع اتفاقیه، ش 42 (1268ق)، ص 1.
[7]. واحد شمارش برخی از آنها همانند حبل المتین «شماره» و بقیه «نمره» بود. تعدادی نیز فقط دارای شمارۀ چندمین سال نشر و شماره هستند.
[8]. نصرالله کریمی، تاریخچۀ آموزش و پرورش جنوب ایران (قم: حماسۀ قلم، 1392)، ص 101.
[9]. شمسالدین رشدیه، سوانح عمر (تهران: نشر تاریخ ایران، 1362)، ص 52-53.
[10]. ملکالمورخین خان سپهر، مــرآت الوقــایع مظفریــه و یادداشــتهــای ملکالمورخین، به کوشش عبدالحسین نوایی (تهران: زرین، 1328)، ص 163.
[11]. مرتضی راوندی، سیر فرهنگ و تاریخ تعلیم و تربیت در ایران و اروپا (تهران: نشر گویا، 1364)، ص 104.
[12]. چندی بعد مدرسهای دوزبانه به نام نوروز نیز در قفقاز ساخته شد. بنگرید به: فلاحت مظفری، ش 63، س 3 (1322 ق)؛ اطلاع، ش 8، س 26 (1322ق).
[13]. ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علیاکبر سعیدی سیرانی، بخش دوم (تهران: آگاه، 1361)، ص 322.
[14]. فلاحت مظفری، نمرۀ 45 (1321ق)، ص 706.
[15]. احمد مجدالاسلام کرمانی، تاریخ انحطاط مجلس، مقدمه و تحشیه: محمود خلیلپور (اصفهان: دانشگاه اصفهان، 1351)، ص 164-165.
[16]. احمد مظفرمقام، «اسنادی از میرزا حسن رشدیه مؤسس مدارس نوین به مجلس شورای ملی»، پیام بهارستان، د 2، س 1، ش 3 (1388)، ص 505، 507 .
[17]. نیرالملک بعد از پدرش ریاست مدرسۀ دارالفنون را عهدهدار شد. ریدر ویلیام بولارد و دیگران، رجال و دیپلماتهای عصر قاجار و پهلوی، ترجمۀ غلامحسن میرزاصالح (تهران: معین، 1391)، ص 418.
[18]. غلامحسین افضلالملک کرمانی، افضل التواریخ، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان (تهران: تاریخ ایران، 1361)، ص 285؛ انجمن معارف
در آذر 1277 زیر نظر وزارت علـوم قـرار گرفت (سپهر، ص 329).
[19]. فلاحت مظفری، نمرۀ 48 (1321ق)، ص 764-765.
[20]. فلاحت مظفری، نمرۀ 3 (1319ق)، ص 37-38.
[21]. ثریا، ش 1 (1316ق).
[22]. حبل المتین، ش 12، س 10 (1322ق)، ص 21.
[23]. محمدنصیر (فرصتالدوله) شیرازی، دبستان الفرصه (بمبئی: مطبع مظفری، 1294)، ص 107.
[24]. احمد آقازاده، محمد آرمند، تاریخ آموزش و پرورش ایران (تهران: نشر سمت، 1392)، ص 127.
[25]. دولتآبادی همراه با امینالضرب و احتشامالسطنه چاپخانهای در تهران تأسیس کرد و کتاب تاریخ ایران را برای استفاده در مدارس جدید چاپ نمود. بنگرید به: یحیی دولتآبادی، حیات یحیی (تهران: عطار و فردوسی، 1361)، ص 183-205؛ میرزا محمودخان احتشامالسلطنه، خاطرات احتشامالسلطنه، به کوشـش سـید محمدمهدی موسوی (تهران: زوار، 1367)، ص 314-316.
[26]. قاسمی پویا، ص 221.
[27]. همان، ص 45.
[28]. استخر، ش30، س 5، ص 2.
[29]. غلامحسین زرگرینژاد، منصور صفتگل، محمدباقر وثوقی، تاریخ دانشگاه تهران: دانشگاه در دورۀ اول 1313- 1322 (بخش دوم)، ج 1 (تهران: مؤسسۀ چاپ و انتشارات دانشگاه تهران، 1398)، ص61-63.
[30]. محمدحسن اعتمادالسلطنه، روزنامۀ خاطرات اعتمادالسلطنه (تهران: امیرکبیر، 1350)، به کوشش ایرج افشار، ص 524 .
[31]. عیسی خان صدیق، ایران مدرن و نظام آموزشی آن، ترجمۀ علی نجات غلامی (تهران: پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 1397)، ص 40، 67.
[32]. همان، ص 68، 165.
[33]. فلاحت مظفری، ش 11، س 4 (1319ق)، ص 51.
[34]. فلاحت مظفری، ش 19، س 4 (1323ق).
[35]. او در کلکته درخصوص فواید محتوای تعالیم جدید آموزشی و علت رکود جوامع اسلامی سخنرانی کرد (قاسمی پویا، ص 175).
[36]. محمدعلی خان سدیدالسلطنه کبابی، «سید جمالالدین اسدآبادی در بوشهر»، کاوه، ش 9، س 2 (فروردین 1291)، ص10.
[37]. فرصتالدوله شیرازی، آثار عجم (تهران: نشر بامداد، 1362)، ص 11.
[38]. اطلاع، نمرۀ 556 (1319ق)، ص 3.
[39]. فلاحت مظفری، ش70 (1322ق)، ص 1119-1120.
[40]. قدیمیترین مکتبخانۀ بوشهر که به مدیریت شیخ احمد در 1259ق/ 1843م احداث شد (کریمی، ص 233؛ احمد دشتی، نگاهی به تاریخچۀ مدرسۀ سعادت بوشهر (بوشهر: همسایه، 1387)، ص 19؛ قاسم یاحسینی، مطبوعات بوشهر (بوشهر: ادارۀ کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان بوشهر، 1374)، ص 226).
[41]. مدرسۀ ارامنۀ بوشهر در 1907م تأسیس شد (احمد اقتداری، خلیجفارس (تهران: انتشارات کتابهای جیبی، 1356)، ص 101).
[42]. محمدعلی جناب، خلیجفارس نفوذ بیگانگان و رویدادهای سیاسی، 1875-1900 (تهران: پژوهشکدۀ علوم انسانی، 1365)، ص 112.
[43]. فلاحت مظفری، ش 70، س 3 (1322ق)، ص 11.
[44]. چهرهنما، ش 21، س 7 (1328ق)، ص 7-8.
[45]. منوچهر بیضایی و دیگران، سالنامۀ فرهنگ بنادر جنوب (بوشهر: چاپخانۀ گلستان شیراز، 1337)، ص 28-29.
[46]. حبل المتین، ش 22، س 7، ص 20؛ ثریا، نمرۀ 29، ص 12؛ اطلاع، نمرۀ 548 (1319ق)، ص 1.
[47]. تقی نصر، ایران در برخورد با استعمارگران از آغاز قاجاریه تا مشروطه (تهران: شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، 1363)، ص 316.
[48]. ثریا، ش 25، س 2 (1318ق)، ص 25-26.
[49]. ثریا، ش 42 (1318ق)، ص 10.
[50]. فلاحت مظفری، نمرۀ 1 (1319ق)، ص 3.
[51]. ساکما، 39721/310؛ مسعود کیهان، جغرافیای مفصل ایران، ج 1 (تهران: مطبعۀ مجلس، 1310)، ص 107.
[52]. حسین نوربخش، بندرلنگه در ساحل خلیجفارس (هرمزگان: ادارۀ کل فرهنگ و هنر استان هرمزگان، 1358)، ص 318؛ در دورۀ پهلوی اول وزیر آموزش و پرورش طی نامهای از خدمات وی تقدیر و تشکر نمود (ساکما، ۱۵۴۰۸/297).
[53]. ساکما، 8011/297.
[54]. نوربخش، ص 311. در آستانۀ جنگ جهانی دوم نیز در جناح نخستین مدرسۀ نوین با نام توحید در مقطع ابتدایی تأسیس شد (کریمی، ص 108).
[55]. فلاحت مظفری، نمرۀ 4 (1319ق).
[56]. پرورش، ش 1، س 1 (1319ق)، ص 8-9.
[57]. فلاحت مظفری، نمرۀ 20، س 4 (1323ق)، ص 3.
[58]. ایرج افشار سیستانی، شناخت استان هرمزگان (تهران: جهان معاصر، 1373)، ص 304.
[59]. ساکما، 17243/297.
[60]. تربیت، ش 319، س 3 (1322ق)، ص 1461-1465.
[61]. دشتی، ص 107-115.
[62]. East India Company, “Persian Gulf Increase of salary to the Native Agent at Lingah - sanctioned”, British Library: India Office Records and Private Papers, IOR/F/4/2575/152547, in Qatar Digital Library, https://www.qdl.qa/archive/81055/vdc_100108938398.0x000001.
[63]. لیتن ویلهلم، ایران از نفوذ تا تحتالحمایگی (1860-1919)، ترجمۀ مریم میراحمدی (تهران: معین، 1367)، ص 77-78؛ سدیدالسلطنه، ص 213-707.
[64]. Joseph D'Arcy, “Abou-Shehr or Bushire, Persian Gulf'/'On the road to Dalkin [Daliki] from Bushire showing the mirage” (1780–1846) [3r] (1/2), British Library: India Office Records and Private Papers, WD3274/28, in Qatar Digital Library, https://www.qdl.qa/archive/81055/vdc_100027090276.0x0 00006.
[65]. Henry Charles, “The Reported French Gain in Muscat, Scenes on the Persian Gulf. Illustration for The Illustrated London News, 25 February 1899”, https://www.bridgemanimages.com/en-US/wright/the-reported-french-gain-in-muscat-scenes-on-the-persian-gulf-litho/lithograph/asset/1598548.
[66]. Lord, Curzon, “General view from R.I.M.S. Hardinge, Lingah, from 'Photographs of Lord Curzon's tour in the Persian Gulf, November, 1903”, British Library Board, https://www.bridgemanimages.com/en-US/english-photographer/general-view-from-r-i-m-s-hardinge-lingah-from-photographs-of-lord-curzon-s-tour-in-the-persian gulf/photograph/asset/4071046.
[67]. سدیدالسلطنه کبابی، ص 199-200؛ محمداعظم بنی عباسیان بستکی، تاریخ جهانگیریه و بنی عباسیان بستک، به کوشش عباس انجمروز (تهران: چاپخانۀ کیوان، 1339)، ص 298.
[68]. کامله بنت الشیخ عبدالله القاسمی، تاریخ لنجه (دبی: مکتبه الدبی للتوزیع، 1993)، ص 51.
[69]. فلاحت مظفری، ش 11، س 3 (1319ق)، ص 39.
[70]. چهرهنما، ش 2، س 22 (1345ق)، ص 15.
[71]. امید، نمرۀ 6 (1338ق)، ص 19.
[72]. مصطفی قلی عباسی، بستک و جهانگیریه (تهران: جهان معاصر، 1372)، ص 105.
[74]. چهرهنما، ش20، س 7 (1328ق)، ص 12.
[75]. استادوخ، سال 1327ق، کارتن 4، پوشۀ 22، برگ 14؛ سال 1327ق، کارتن 4، پوشۀ 22، برگ 13.
[76]. غلامحسین بایندر، خلیجفارس (تهران: بنیاد موقوفات افشار، 1388)، ص 48-49.
[77]. محمدابراهیم کازرونی، تاریخ بنادر و جزایر خلیجفارس، تصحیح منوچهر ستوده (گیلان: مؤسسۀ فرهنگی جهانگیری، 1367)، ص 115.
[78]. چهرهنما، س 7، ش 1326؛ سر پرسی کاکس، گزارشهای سالانۀ سر پرسی کاکس سرکنسول انگلیس در بوشهر (1905-1911م/ 1329-1323ق)، ترجمۀ حسن زنگنه (بوشهر: انتشارات پروین با همکاری مرکز مطالعات بوشهرشناسی، 1377)، ص 60.
[79]. مؤیدالاسلام اولین کسی بود که پیشنهاد ایجاد مکانی برای خواندن مطبوعات را مطرح کرد.
[80]. پیش از تشکیل انجمن در مطبوعات اخباری از زنجانی و فعالیت مشروطهخواهان در لنگه منتشر میشد (چهرهنما، ش 59 (1322ق)، ص 9).
[81]. القاسمی، ص 180.
[82]. مسعود کوهستانینژاد، قرائتخانههای ایران از آغاز تا 1311 شمسی (تهران: انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها، 1382)، ص 72.
[83]. نوربخش، ص 57، 314.
[84]. حبل المتین، ش 10، س 34، ص 11.
[85]. چهرهنما، ش 7 و 8، س 21، ص 27-28.
[86]. ساکما، 20838/297.
[87]. حبل المتین، ش 9، س 33، ص 13.
[88]. حبل المتین، س 35، ش 15 و 14، ص 15.
[89]. چهرهنما، ش 11، س 23، ص 20.
[90]. ساکما، 25646/297.
[91]. چهرهنما، ش 96، س 18 (1339ق)، ص 18.
[92]. چهرهنما، ش 29، س 33، ص 13.
[93]. ساکما، 12948/240.
[94]. ساکما، 60/351.
[95]. محمدحسین رکنزاده آدمیت، دانشمندان و سخنسرایان فارس، ج 2 (تهران: کتابفروشی اسلامیه و خیام، 1339)، ص 637.
[96]. استخر، ش 74، س 17، ص 7.
[97]. استخر، ش 39، س 7، ص 3.
[98]. گلستان، ش 274، س 7، ص 2.
[99]. ساکما، ۲۸۷۱۴/297.
[100]. ساکما، 20838/297.
[101]. چهرهنما، س 23، ش 1، 1345ق، ص 8.
[102]. ساکما، 8349/293؛ نوربخش، ص 362.
[103]. حبل المتین، س 35، ش 14 و 15، ص 15.
[104]. استخر، س 13، ش 34، ص 15.
[105]. ساکما، 30984/297، ص 2-6.
[106]. ساکما، 30984/297.
[107]. ساکما، 26906/297.
[108]. اطلاع، ش 15، س 3 (1320ق)، ص 240.
[109]. الجناب، نمرۀ 2، س 1 (1324ق)، ص 3.
[110]. حسن امداد، تاریخ آموزش و پرورش فارس از عهد باستان تا معاصر (شیراز: نوید شیراز، 1385)، ص 258-267.
[111]. نوربخش، ص 315.
[112]. محمدعلی سدیدالسلطنه کبابی، سرزمینهای شمالی پیرامون خلیجفارس و دریای عمان در صد سال پیش (تهران: امیرکبیر، 1371)، ص 171.
[113]. حبل المتین، ش 29، س 33، ص 12.
[114]. حبل المتین، ش 10، س 34، ص 11.
[115]. همان.
[116]. حبل المتین، ش 11، س 37، ص 19.
[117]. ساکما، 3746/297.
[118]. در سال 1316ش مدیر مدرسۀ پانزده بهمن سید محمود رجایی بود (ساکما، 31787/297).