Journal of history of Iran)

Document Type : Research Paper

Author

Assistant Professor, Department of Historical and Environmental Studies, The Organization for researching and composing university textbooks in the Islamic science and the humanities, Tehran, Iran.

Abstract

With the emergence and spread of political parties and newspapers in the wake of the constitutional
revolution, various articles were published with the aim of social reform. The women's question was one
of the most important topics of the articles, so much so that some newspapers focused exclusively on this
subject. As one of the women’s magazines, Šokūfeh criticized the position of women in Iranian society,
but at the same time tried to improve their status and role. In this article, the role of women in pre-
constitutional Iran will be examined and the characteristics of the ideal woman from the perspective of
Šokūfeh will be described using the method of qualitative content analysis. In addition, the article aims to
show the status of women in pre-constitutional Iran and the impact of social and cultural changes after the
constitutional revolution on the portrayal of the ideal woman in the press, especially in Šokūfeh. The
results show that the ideal Iranian woman had to be educated and have a critical view of things. In
addition, she had to engage in social activities such as promoting women's literacy, avoiding blind
imitation of consumer culture and acquiring domestic skills such as caring for her husband, cooking,
sewing and child rearing in a theoretical and practical sense. The ideal Iranian woman had to be qualified
in all the qualities that made her a more effective activist in the social, political, economic and domestic
spheres, including appearance, moral and educational qualities.

Keywords

Main Subjects

 

مقدمه

از چندی پیش از انقلاب مشروطه، بر اثر گسترش روابط با کشورهای غربی و شکل­گیری ادبیات ترقی­خواهانه، جامعۀ ایرانی شروع به نقد ساختارهای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کرد و منورالفکرانی چون ملکم، مستشارالدوله، آخوندزاده و طالبوف از طریق روزنامه­هایی که در داخل کشور و یا در خارج به چاپ می­رسیدند، به تجدیدنظر در این مبانی پرداختند. با انقلاب مشروطه و کنار رفتن، هرچند موقتی، قدرت استبدادیِ شاه و شکل­گیری احزاب، انجمن­های ایالتی و گسترش روزنامه­نگاری، این تجدیدنظر شدت بیشتری گرفت. به همین دلیل صورت­بندی­های متفاوتی از مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه ارائه گردید. در این میان مسئلۀ زنان و جایگاه آنها در اجتماع توانست جایی در محتوای فکری و اجتماعی جریان­های مختلف به­ویژه جریان­های تجددخواه باز کند و توجه انجمن­ها و مطبوعات را به خود جلب نماید. به تبع این وضعیت، جریان­های مختلف صورت­بندی­های گوناگونی از زنان، وظایف و جایگاهشان در جامعه طرح کردند. و طبعاً چون مطبوعات بین سطح نخبگانی جامعه و سطح عمومی جامعه نقش واسطه را بازی می­کرد، این صورت­بندی­ها در مطبوعات عینیت می­یافت و از این طریق وارد گفت­وگوهای عمومی جامعه می­شد. بنابراین، بررسی مطبوعات مشروطه می­تواند بر صورت­بندی­های گوناگون جامعه از زنان و تنوع اندیشه­ها در این باره پرتوی بیندازد. نشریۀ شکوفه، به­عنوان یکی از اولین روزنامه­های زنان، در تلاش بود تا ضمن به نقد کشیدن وضعیت زنان در جامعه، جایگاه و نقش آنان را بهبود بخشد. نظر به این موضوع، این مقاله درصدد است ضمن بررسی نقش زنان در ایران پیشامشروطه، به بیان ویژگی­های زن ایدئال ایرانی از منظر نشریۀ شکوفه بپردازد.

 اهمیت چنین پژوهش­هایی در این است که نشان می­دهند جامعۀ ایرانی چگونه در دوران انقلاب مشروطه در بسیاری از مؤلفه­های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خود تجدیدنظر کرد و از این رهگذر کوشید خود را با تمدن جدید همگام سازد. این تلاش­ها نشان از پویایی جامعۀ ایرانی در آن دوران دارد. هدف این مقاله بررسی ویژگی­های زن ایدئال ایرانی از دید نشریۀ شکوفه است، ویژگی­هایی که به زن ایرانی کمک می­کرد تا خود را با دنیای جدید هماهنگ کند و بیش از گذشته در جامعه ایفای نقش نماید. بنابراین، در این پژوهش با تکیه بر تحلیل محتوای کیفی سعی می­شود به این سؤال پاسخ داده شود که از دید نشریۀ شکوفه زن ایدئال چه ویژگی­هایی باید داشته باشد.

دربارۀ وضعیت زنان در مطبوعات مشروطه تاکنون مقالات و آثار مختلفی به چاپ رسیده است. مطالبات اجتماعی زنان[1]، آموزه­های تعلیمی[2]، عملکرد زنان در مطبوعات عصر مشروطه[3]، بهداشت و سلامت عمومی[4]، زن در آینۀ مطبوعات دورۀ قاجار[5] و مسائل جامعه­شناختی روزنامه­نگاری زنان[6] از جمله موضوعات این آثار است. گذشته از این موارد، آثار دیگری نیز دربارۀ وضعیت زنان در دورۀ مشروطه و پس از آن منتشر شده است. مثلاً در کتاب انقلاب مشروطۀ ایران، اثر ژانت آفاری[7]، از نقش زنان در انقلاب مشروطه یاد شده است. همین نویسنده در مقاله­ای با عنوان «گذر از میان صخره و گرداب: دگرگونی نقش زن و مرد در ایران قرن بیستم»[8] به بررسی تحولاتی می­پردازد که از زمان انقلاب مشروطه تا پس از انقلاب سال 1357 در وضعیت زنان در ایران رخ داده است. به علاوه باید از کتاب زن ایرانی در نشریات مشروطه اثر غلامرضا وطن­دوست[9] یاد کرد که در آن 17 مقاله از چندین نشریه (مجلس، تمدن، صور اسرافیل، شکوفه، بهار، ایران نو و دانش) در بازۀ زمانی شش سال اول پس از انقلاب مشروطه بررسی و پیوند زنان با مشروطه و مطبوعات واکاوی شده است. همچنین باید از کتاب زن در دورۀ قاجار اثر بشری دلریش[10] یاد کرد که به وضعیت زنان در دورۀ مورد نظر می­پردازد. اما در تمامی این آثار به الگوی زن ایدئال در مطبوعات مشروطه توجه نشده و وجه تمایز مقالۀ حاضر با آثار موجود در همین است.

 

نشریۀ شکوفه

نشریۀ شکوفه به صاحب­امتیازی و مدیر مسئولی مریم عمید، معروف به مزین­السلطنه، دو بار در ماه منتشر می­شد. این نشریه ­پس از نشریۀ دانش دومین نشریه­ای بود که به صورت اختصاصی به زنان می­پرداخت. اولین شمارۀ آن در تاریخ ذیحجه 1330ق و آخرین شمارۀ آن در اول ذی­قعده 1334ق منتشر شد.[11] شکوفه در توضیح اهداف و ماهیت خود می­آورد: «روزنامه­ای است اخلاقی، ادبی، حفظ­الصحۀ اطفال، خانه­داری، بچه­داری، مسلک مستقیمش تربیت دوشیزگان و تصفیۀ اخلاق زنان، راجع به مدارس نسوان.»[12] این نشریه برای بیان مقاصد خود از کاریکاتورهای زیبا و انتقادی نیز استفاده می­کرد. دورۀ انتشار آن را می­توان به دو دوره تقسیم کرد. موضوع مقالات آن در دورۀ اول (یعنی از شمارۀ یکم تا دهم) بیشتر دربارۀ تساوی حقوق زن و مرد و تحصیل علم برای دختران و زنان، حمله به خرافه­پرستی، تأکید بر رعایت قوانین مذهبی و انتقاد از بی­بندوباری­های جامعه بود.[13] در دورۀ دوم، شکوفه در اختیار «انجمن همت خواتین» قرار گرفت که به کوشش خانم نورالدجی بازرس کل مدارس دخترانه تأسیس شده بود. شکوفه از سال دوم رنگ و بوی سیاسی به خود گرفت و مباحثی چون مشکلات اقتصادی و اجتماعی، علل عقب­ماندگی ایران، عملکرد نامناسب مسئولان، استقراض از دولت­های خارجی را مطرح کرد. با این همه موضوع اصلی این نشریه مدارس نسوان و تحصیل زنان بود.[14]

 

زنان در عصر پیشامشروطه

برخی از پژوهشگران نگاه رادیکال و بدبینانه­ای به جامعۀ ایرانی پیشامشروطه و فرهنگ مردسالار حاکم بر آن دارند. از نظر اینان در عصر قاجار 1. زنان موجوداتی فاقد فکر دانسته می­شدند[15]، 2. تنها مرد و فعالیت­های او در عرصۀ اجتماع مورد توجه قرار می­گرفت[16]، 3. روایت­های تاریخی در این فرهنگ، همسو با محدود کردن زن، بر اهمیت سلسله­مراتب جنسی در نظم­های سیاسی تأکید می­کردند[17] و 4. نقش زنان برساخته­ای فرهنگی بود برای بیان برتری مرد و فرودستی زن[18]. فارغ از این رویکرد، باید خاطرنشان کرد که زنان در دوران پیشامدرن عصر قاجار (پیشامشروطه)، به مانند دوران پیشامدرن در نقاط مختلف جهان، از نقش اقتصادی و به­ویژه سیاسی و اجتماعی محدودتری نسبت به مردان برخوردار بودند[19] و مشارکت اجتماعی زنان در جامعه با پوشش سخت و سنتی و ملاحظات اخلاقی­ مبتنی بر تفکیک زنان از مردان همراه بود[20]. شاید به همین دلیل میرزا آقاخان کرمانی در توصیف زن ایرانی می­نویسد:

نه تنها در نظرها ضعیف و بی­قدر و حقیر و ذلیل­اند بلکه از دانش مهجور و از هر بینشی به دور و از همه چیز عالم بی­خبرند و از تمام هنرهای بنی­آدم بی­بهره و بی­ثمر و از معاشرت دور و در زاویۀ خانه­های خراب، عنکبوت­وار از خیال زنانۀ خویش می­زیسته و بر وفق طبیعت خود می­بافند. شب همه شب در فکر اینکه به صد حیله از دست آن شوهر نمرود کردار و شداد رفتار گریبان خود را خلاص کند و نتیجه این می­شود که نه تنها این اسارت و ذلت که اساس دسیسه و حیله است خود زن ایرانی را خراب دارد، بلکه مبرهن است اولاد و احفادی که از ایشان متولد می­شوند صاحب همان خلق و خوی­اند، زیرا که رحم مادر مکتب طبیعی جنین است که از اخلاق و عادت و اطوار مادر، فرزند تربیت می­آموزد.[21]

با این همه، این به معنای حبس کامل زنان در اندرونی و محروم بودنشان از تماس با اجتماع نبود. همواره ضرورت­ها و دلایلی زنان را به محیط جامعه و خارج از اندرونی می­کشید. از جمله اصلی­ترین این ضرورت­ها می­توان به تهیۀ مایحتاج عمومی از بازار اشاره کرد. شاید فعال­ترین بُعد حضور اجتماعی زنان در دورۀ قاجار به شرکت در مراسم عزاداری ماه محرم، روضه­خوانی و تعزیه بازمی­گشت. انگیزه­هایی مانند کسب اجر اخروی، توبه از گناهان، افزودن بر اطلاعات مذهبی، دیدن رجال سیاسی، روحانیون، مراجع بزرگ و گوش دادن به مواعظ آنها، در کنار لذت بردن از حضور در جمع سبب حضور بیشتر زنان در چنین مراسمی می­شد.[22] همچنین به نظر می­رسد یکی دیگر از فعالیت­های اجتماعى زنان، هرچند بیشتر زنان دربارى و متمول، مشارکت در امور خیریه بود.

 حضور حداقلی زنان در اجتماع در دورۀ قاجار سبب شده بود زنان شهرى مشارکتی برابر با مردان در سیستم اجتماعى نداشته باشند. در بسیاری از مواقع زنان مرفه شهری از عرصۀ کار و فعالیت اجتماعى دور بودند و عمدتاً به منظور استحمام و یا حضور در مراسم مذهبى و مجالس زنانه می­توانستند در معابر عمومى حاضر شوند.[23] زنان دربار نیز به روش­های گوناگون در تلاش بودند در فعالیت­های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مشارکت جویند. گذشته از ورود به دسته­بندی­های دربار و زدوبند با رجال سیاسی، شرکت در مراسم دینی، به جا آوردن حج و زیارت قبور ائمه و امامزادگان از دیگر کارهایی بود که زنان به واسطۀ آن­ در امور اجتماعی شرکت می­کردند.[24]

همین تلاش زنان برای حضور در امور اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی سبب شده بود که برخی از ناظران خارجی دیدگاه خود را دربارۀ وضعیت زنان ایرانی تصحیح و به نقش آنها در امورات جامعه ــ هرچند نه در سطح مردان ــ اعتراف کنند. بنجامین گرین در سفرنامه­اش می­نویسد: «... اگر عجولانه قضاوت و نتیجه­گیری شود که زنان ایرانی عقب­افتاده و بی­اطلاع و نادان هستند، اشتباه محض است. آنها اگرچه تحصیل­کرده و آشنا به تمدن غربی نیستند، ولی به هیچ وجه کودن و احمق هم نیستند و در امور اجتماعی و سیاسی کشور نفوذ دارند و در پشت پرده خیلی کارها با مشارکت و مساعی آنها می­گذرد.»[25] در حقیقت بنجامین از یک سو به عقب ماندن زنان از قافلۀ علم اشاره دارد و از سوی دیگر، توجه خواننده را به تلاش آنان برای مشارکت در امور اجتماعی و سیاسی، هرچند در سطح حداقلی، جلب می­کند.

یکی از مسائل زنان در دوران قاجار محدودیت در کسب علم و سوادآموزی بود. تا پیش از مشروطه و پیدایش مدارس دخترانۀ جدید، تعلیم و تربیت دختران عمدتاً در مکتبخانه­ها یا به صورت خصوصی در منازل یا از طریق اعضای خانواده صورت می­گرفت.[26] در مکتبخانه­ها معمولاً صرف و نحو، مسائل دینی، دیوان حافظ، گلستان سعدی، مثنوی معنوی و خلاصه الحساب شیخ بهایی آموزش داده می­شد.[27] تدریس خصوصی نیز بیشتر در منزل اعیان و اشراف صورت می­گرفت و گاه به دختران اجازه داده می­شد نزد معلم خصوصی درس فراگیرند. به همین خاطر تا مدت­ها پس از انقلاب مشروطه و حتی تصویب قانون اساسی معارف (1329ق)، تعداد دانش­آموختگان دختر و به طور کلی تعداد زنان باسواد بسیار کم بود. داده­های تاریخی نشان می­دهند با وجود اینکه انجمن معارف (1315ق) اولین مدارس به شیوۀ جدید را بنیان گذاشت، این مدارس فقط مخصوص پسران بود. در واقع هیچ کدام از یازده مدرسه­ای که در این زمان تأسیس­ شد، به دختران اختصاص نداشت.[28] حتی مدرسه­ای که طوبی رشدیه با عنوان «پرورش» تأسیس کرد، به دستور دولت تعطیل شد. به­رغم آنکه در قانون اساسی معارف (1329ق) آموزش برای عموم اجباری اعلام شده بود، دولت هیچ حمایتی از آموزش زنان نمی­کرد. چنانکه همزمان با تصویب این قانون، مصوبۀ تأسیس و اختصاص بودجه برای ساخت 9 مدرسۀ دولتی برای پسران به تصویب رسید و هیچ نامی از مدارس دخترانۀ دولتی برده نشد. با این حال، هرچند دولت از تأسیس مدارس دولتی دخترانه حمایت نمی­کرد، تا سال 1329ق تعدادی مدرسۀ دخترانۀ خصوصی (عمدتاً در تهران) به همت اشخاص خیّر ایجاد شد.[29]

بدین ترتیب، در ایران دورۀ قاجار (پیشامشروطه) تصویرِ برساختی از زن عمدتاً او را در مقایسه با مرد بازنمایی می­کرد و برای وی نقشی فرعی در امور سیاسی، اجتماعی و حتی گاه اقتصادی قائل بود. براساس این تصویر، زن بیش از آنکه دارای هویتی مستقل باشد که بر مبنای آن بتواند در جامعه کنشگری کند، بی­نیاز از سوادآموزی، ایجاد روابط اجتماعی، کنشگری سیاسی و حتی فعالیت اقتصادی به شمار می­رفت. به همین دلیل زنان از بسیاری از مهارت­هایی که مردان برای حضور در جامعه لازم داشتند، بی­نیاز دانسته می­شدند. اما با نزدیک شدن به انقلاب مشروطه و شکل­گیری ادبیات ترقی­خواهانه به­ویژه از طریق روزنامه­ها و نشریاتی که در خارج از ایران در دورۀ ناصرالدین شاه منتشر می­شدند و سپس با وقوع انقلاب مشروطه و گسترش این نوع ادبیات، تلاش زنان برای به دست آوردن حقوق اجتماعی و فردی شدت یافت. 

در حقیقت با وقوع انقلاب مشروطه و گسترش روزنامه­ها و نشریات و نیز بر اثر آمدوشد ایرانیان به اروپا زمینه برای تغییر بسیاری از مناسبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی پیشامدرن فراهم آمد. بحث از جایگاه زنان در جامعه، حقوق اجتماعی و فردی آنها، حیطۀ آزادی­هایشان و نحوه و میزان فعالیت و حضورشان در اجتماع همگی نشان از تغییر در مناسبات گذشته داشت. در این دوره با گسترش روزنامه­ها، به­خصوص روزنامه­های زنان، صورت­­بندی جدیدی (حداقل در عرصۀ نظری) از وضعیت زنان و جایگاهشان در جامعۀ ایرانی شکل گرفت. طبعاً این صورت­بندی بسیاری از مناسبات و سازوکارهای گذشته را نقد و ضرورت تجدیدنظر در آنها را گوشزد می­کرد. در عین حال، آموزش مهارت­های جدید را برای زنان لازم می­شمرد و به همین دلیل نسبت به دورۀ پیشامشروطه الگوی متفاوتی از «زن بودن» در نظر می­آورد. در واقع این صورت­بندی با دست گذاشتن روی تبعیض­های بین زن و مرد از جمله تبعیض در آموزش، برخورداری از شغل و استقلال مالی و حق حضور در عرصۀ سیاسی به دنبال طرح الگویی از زن ایرانی بود که جایگاه و نقش او را در جامعه بهبود بخشد و شرایط را برای حضور او در عرصه­های مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی فراهم کند. نتیجۀ چنین امری تغییر در حیطۀ وظایف، نوع حضور در فعالیت­های اجتماعی و سطح سواد زنان بود، به گونه­ای که به قول مورگان شوستر «زنان ایرانی، با تجربه­ای ناچیز، آموزگار، روزنامه­نویس، مؤسس باشگاه­های زنان و سخنگو در مباحث سیاسی شدند.»[30] 

بنابراین، با بررسی روزنامه­های دورۀ مشروطه، به­ویژه روزنامه­های زنان که پایه­گذار زبان زنانه در ادبیات سیاسی ـ اجتماعی به شمار می­روند، می­توان دریافت که این روزنامه­ها چگونه صورت­بندی جدیدی از زن ایرانی و حیطۀ وظایفش به دست دادند و تصویری از زن ایدئال، یا بدان­گونه که وبر در بحث­هایش اشاره می­کند نوع آرمانی یا تیپ ایدئال[31] زن ایرانی، ترسیم کردند.

بررسی نشریۀ شکوفه نشان می­دهد که این نشریه با طرح مسائل مختلفی چون تربیت، مهارت­های زندگی، مشارکت اجتماعی، حسن خلق، سوادآموزی، لزوم صرفه­جویی، بهداشت فردی، عفت و مسائلی از این دست صورت­بندی خاصی از زن ایدئال ایرانی به دست داد، صورت­بندی­ای که متناسب با دنیای جدید باشد.

 

 

  1. تربیت، مهارت­های زندگی، مشارکت اجتماعی

نشریۀ شکوفه در شماره­های متعدد خود مقالات گوناگونی (8 مقاله از مجموع 302 مقاله و نوشته) را به موضوع تربیت اختصاص می­دهد. از دید این نشریه، تربیت صحیح به­عنوان یکی از ویژگی­هایی که یک زن ایدئال می­تواند داشته باشد، مبنای دستیابی به خیر و نیکی و مکارم اخلاق و رهایی از هر نوع بدی و دشمنی و به عبارتی اس اساس یک جامعه است. «اگر می­خواهید از رذالت و پست­فطرتی اثری نماند، می­خواهید بغض و عداوت و نفاق از انجمن بشری بار بندد، باید در پناه تربیت ملتجی بشوید.»[32] منظور از تربیت صحیح تربیتی است که «محسنات فردا در آن موجود و قبایح دیروز در آن مُعدِم باشد.»[33] شکوفه با چنین مقدماتی به سراغ هدف اصلی­اش می­رود و مبنای رسیدن به چنین تربیتی و به تبع آن جامعه­ای فاضله را تعلیم و تربیت دختران می­داند.[34] بدین­گونه، از دید این نشریه، آموزش و پرورش دختران اصل اساسی برای داشتن یک جامعۀ انسانی سالم است.

به باور این نشریه، مادر نقش اصلی را در تربیت دختران دارد و خانۀ پدر در حکم مدرسه­ای است که دختران باید در آن مهارت­های زندگی مشترک را کسب کنند. این مهارت­ها شامل طیف وسیعی چون مهارت­های یدی مانند خیاطی، آشپزی، شربت­سازی، مرباپزی و نیز مهارت­های غیریدی همچون خانه­داری، شوهرداری و مردم­داری می­شود. شکوفه در عین حال تأکید می­کند که مادر سهم اصلی را در آموزش این مهارت­ها دارد و باید دختر را به گونه­ای تربیت کند که ضمن یادگیری مهارت­های مذکور، بتواند در زندگی مشترک محیطی آرام برای شوهر فراهم کند.[35]

با این همه، به نظر می­رسد در محتوای برخی از مقالات و مطالب این نشریه فرهنگ مردسالارانه رسوب کرده است؛ هنوز اصالت با مرد است و زن به تنهایی مسئول ایجاد آرامش در خانواده دانسته می­شود. گو اینکه این وظیفه­ برای مرد در نظر گرفته نمی­شود که سلوک و رفتار مناسبی با همسرش داشته باشد: «مادر... باید دختر را به قسمی عمل بیاورد که وقتی خانۀ شوهر می­رود اسباب اوقات تلخی و همه­روزه دعوا و نزاع و طلاق­کشی نباشد و متصل نگویند مگر تو در طویله بزرگ شدی؟ تقصیر تو نیست تقصیر مادر بی­شعورت هست که این قسم تو را بار آورده. خاک بر سرت بکند با شوهرداری­ات.»[36] البته بررسی دیگر مقالات این نشریه نشان می­دهد که نویسنده یا نویسندگانِ مطالب مزبور اصولاً چنین نگاهی نداشته و حتی درصدد برآمده­اند خشونت مردان را نقد و از این طریق نگاه سنتیِ مردسالارانه به زنان را اصلاح کنند.

از نظر شکوفه، یکی از دلایل واسپاری مسئولیت فوق به زنان تفاوت ماهوی بین زن و مرد است. مردان به دلیل فعالیت­ فیزیکی و طاقت­فرسا در بیرون از خانه نمی­توانند چندان به امور خانه رسیدگی کنند. بنابراین، این وظیفه به زنان واگذار شده است. این نشریه در مواضع مختلف یکی از ویژگی­های زن ایدئال یا الگو را داشتن حسن خلق و اخلاق حمیده، به­خصوص در تعامل و رفتار با شوهر، می­داند و ریشۀ این امر را به تفاوت ماهوی بین زن و مرد در خلقت نسبت می­دهد، تفاوتی که وظایف خاصی را بر عهدۀ هر یک از این دو جنس می­گذارد:

 خدای متعال هر خلقتی را در عالم از برای کاری و در خور امری خلق فرموده. قامت انسان را بر رأی اِنّا خلقنا الاِنسانَ فی احسَنِ تقویم آراسته. پس هر کس باید رفتار نماید به مقام خود و کردار کند بر شرف خود. مثلاً وظیفۀ مردان که از حیث بنیه و عضلات قوی­تر از زنان­اند آن است که خود را در انواع مهلکه و صدمات گوناگون انداخته تا امور زندگانی چند نفر از عیال و اولاد و خود را اداره کند و ناگزیر می­خواهند پس از صدمات وافره و خستگی­های زیاد در منزل خود راحت نموده، چند شاهی که به زحمت تحصیل نموده با سلامت مزاج و زندگی منظم و اطفال با تربیت و زوجۀ خوش اخلاق صرف نمایند... و وظیفۀ زن... آن است که در نهایت نظافت و دلسوزی از شوهر و اطفال خود محافظت نماید و با یک اتفاق کلیۀ این اداره را منظم نمایند و اگر در این شغل عمدۀ عالی تأخیر و تهاون نماید در پیش وجدان خجل و نزد عقل و انسانیت منفعل خواهد بود و وجود خود را ضایع و هستی خود را حرام خواهد کرد.[37]

بنابراین، شکوفه نه فقط از فرهنگ مردسالارانه و مفروضات آن که تا پیش از این اصولی مسلم در نظر گرفته می­شد، دفاع نمی­کند بلکه با استناد به معارف اسلامی و آیات قرآن آن را نقد می­کند. مثلاً در مقاله­ای با عنوان «فلسفۀ زن و شوهر» با استناد به آیۀ «هُن لِباسٌ لکُم و اَنتُم لِباسً لَهُنَ» (بقره/ 187)، ضمن بیان وظایف زن و شوهر در قبال هم و تکلیفی که قرآن بنا بر این آیه برای آنها به منظور اصلاح یکدیگر مقرر کرده است، به نقد نگاهی می­پردازد که مردان را برتر از زنان و دارای عقل و شعور بیشتر می­داند، حال آنکه بر مبنای آیۀ قرآن اصولاً زن و شوهر از طریق درک متقابل یکدیگر می­توانند اصلاح­کنندۀ هم باشند و در این صورت هرگز «نفاق و شقاق و حیله و دسیسه و گفت­وگوی فراق» پدید نمی­آید:

... برخلاف اشخاصی که پی به حقوق و حدود هم­جنسی و هم­نوعی و هم­صنفی خود نبردند و واقع همچه گمان می­کنند که طایفۀ نسوان در خلقت از مردان نقصان دارند یا اینکه از نوع بشر و انسان نمی­باشند و آقایان خود را از عالم پاک و زنان را سرشته از خاک می­دانند یا اینکه خود را عاقل کامل فرزانه می­شمارند و زنان را جاهل و دیوانه محسوب دارند و بدین واسطه ظلم و تعدی را از همه جهت دراز نموده و همه قسم ذلت و مسکنت که انسان به هیچ حیوانی روا ندارد در حق زنان لازم بلکه واجب دانسته از ضرب و شتم و بی­شرفی حال آنکه فرمایشات حضرت رسالت چنین قضاوت نفرمودند بلکه به عکس امر به محبت و عدالت و رأفت و رعایت فرمودند.[38]

شکوفه نه فقط فرهنگ مردسالارانه را نقد می­کند، بلکه به جزئیات رفتاری مردان و تفاوت آن با زنان نیز توجه دارد، چنانکه در چند موضع از نشریه، در مورد نحوۀ رفتار مردان با زنان هشدار می­دهد و خواهان تغییر آن است.[39] حتی گاه پا را فراتر می­نهد و با ارجاع به آیۀ «الرِّ‌جَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ الله بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَ بِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ» (نساء/ 34) معتقد است زنان نسبت به مردان «مقام همسری و هم­سری و کفویت» دارند. بنابراین مردان نه فقط باید «نگاهدار هیکل و جسم» زنان باشند بلکه باید «حافظ و حارث عصمت و عفت و شرافت» آنها نیز باشند. به همین دلیل آموختن نحوۀ رفتار با زنان ضروری است.[40]

به علاوه، شکوفه با اشاره به برابری زنان با مردان بر افزایش نقش زنان در ادارۀ جامعه تأکید می­کند: «چون مردان با زنان مرتبۀ کفویت و زوجیت و همه قسم شرکت و معیت و مصاحبت و مباشرت در ادارۀ جماعت دارند، بلکه می­توان در کمال اطمینان به اکثریت قول و رأی داد که کمپانی شرکت و زند­گی بدون معیت و پایند­گی و همراهی زنان نباید تشکیل و استقلال و استکمال دایرۀ اجتماعی را جزء اعظم و اکثیر معظم است.»[41] بدین ترتیب، برخلاف دوران پیشامشروطه، نشریۀ شکوفه نه فقط انزوای اجتماعی زنان، فرهنگ مردسالار و برخی از باورهای کهن را نقد می­کند، بلکه خواهان تجدیدنظر در آنهاست. بنابراین، مشارکت در امور اجتماعی و ادارۀ جامعه نیز می­تواند یکی دیگر از ویژگی­های زن ایدئال باشد.

  1. تلاش برای ترویج سوادآموزی

 یکی از نقدهای شکوفه به وضعیت زنان ایرانی، عقب­ماندگی فکری و اعتقاد آنان به امور غیرعقلی و خرافه­ است. از این رو، نیاز به آموزش و تحصیل علم را برای زنان ضروری می­داند. این نشریه در مقالاتی با عنوان «معارف زن­های ایرانی یکی از سرچشمه­های بدبختی ما» ضمن آنکه برخی از باورهای غیرعقلی و خرافی زنان ایرانی را شرح می­دهد، آنها را از حیث «زندگی و عبادات مخصوصه» به سه گروه زنان شهری، زنان روستایی و زنان ایلات تقسیم می­کند و معتقد است این سه گروه به­رغم تفاوت­هایی که دارند، در برخی از اعتقادات و «معارف» با هم مشترک­اند. این اعتقادات که از دید نشریۀ مزبور «اساس دین زن­های ایران» است، شامل دو نوع می­شود. نوع اول دربرگیرندۀ باور به «کرامت اشخاص مجهول­الحال و اثر نفس و بعضی مرشدها و سحر و طلسمات پیرزن­ها و یهودی­های دعانویس یا غیب­گویی رمال­ها و غیره» است[42] و نوع دوم که با عنوان «عقاید فالی و خاصیتی» از آن یاد می­شود، شامل «اعتقاد به سعد و نحس ساعات و شومی حیوانات، آمد و نیامد و فال­های دیگر که جزء آداب محلّی و در هر نقطه طرز مخصوصی را داراست» می­گردد. نوع اول چون بخشی از دین به حساب آمده است، در بین تمام گروه­های سه­گانۀ زنان شهری، روستایی و ایلیاتی، به­رغم شدت و ضعف، وجود دارد؛ «مثلاً آن طوری که خانم­های طهران اعتقاد به اثر دعای ملاپیناس یهودی و طلسم سید جن­گیر دارند زن برزگر دهاتی ده یک و زن ایلیاتی صد یکِ آن را شاید معتقد باشند.»[43] اما اعتقادات نوع دوم که «به­عنوان خاصیت و اثر به­وجودآمده» است در هر نقطه و محلی «یک ترکیب و شکل مخصوصی» دارد. شکوفه پس از تشریح هر یک از این اعتقادات نتیجه می­گیرد که این عقاید در کل اتفاقاً هیچ ارتباطی با دین اسلام ندارند و یادگار «بت­پرست­های مغول و تاتار» هستند که در قرون میانه وارد ایران شدند و «یک دسته از مُدَلِّسین منفعت­پرست به لباس دیانت مقدسه این زندقه­ها را ترویج کرده­اند.»[44] در دین اسلام اساساً چنین اعتقاداتی وجود نداشته است و حتی «شارع اسلام برای آنکه ملتش مثل امم سابقۀ قبل مبتلای خرافات این نوع از بت­پرستی نشود، نهی اکید فرمودند قبور را بلند نسازند و در و دیوار آن را نقش و نگار ننمایند و هزار نهی دیگر.»[45]

 عطف به مباحث فوق، شکوفه چارۀ رهایی از خرافات و باورهای غیرعقلانی و نادرست را که هیچ اشتراکی با اسلام ندارند، در علم­آموزی، تحصیل دانش و افزایش آگاهی زنان و مردان می­داند. به همین دلیل، در تعریفی که از مدرسه به دست می­دهد آن را مکانی برای تحصیل دانش و معارف و جایی برای تربیت انسان و به یک معنا کارخانۀ آدم­سازی و نه مکانی برای دسایس شیطانی به حساب می­آورد.[46] بدین ترتیب، تحصیل دختران و زنان که در دورۀ پیشامشروطه نه کاری مذموم، اما نالازم به شمار می­­رفت، در این نشریه یکی از ویژگی­های زن ایدئال دانسته می­شود. شاید به همین دلیل باشد که شکوفه همواره به­عنوان نشریه­ای شناخته می­شود که بخش قابل توجهی از مطالبش را به آموزش زنان و تأسیس مدارس نوین دخترانه اختصاص داده است. چنانکه از مجموع 302 مقاله و مطالب و نامه­هایی که در آن منتشر شده، 41 مقاله (حدود 14 درصد) به بحث مدارس اختصاص یافته است.

شکوفه «دختر خوب» را دختری می­داند که از روی عقل و دانش رفتار کند و «به مدرسه برود و تحصیل علم کند، یعنی علوم لازمۀ مفیده را... یاد بگیرد.»[47] به علاوه، این نشریه، با رجوع به تجربیات برخی از کشورها، یکی از دلایل پیشرفت جوامع را تربیت و آموزش زنان معرفی می­کند. برای مثال در یکی از مقاله­ها به سراغ ژاپن می­رود و معتقد است «میل وافر» مردم ژاپن به تربیت زنان و دختران دلیل اصلی پیشرفت و ترقی این کشور بوده است. به عقیدۀ نویسندۀ این مقاله، بر اثر تلاش­های ملکۀ ژاپن طبقات مختلف مردم تشویق شدند زنان و دختران خود را برای علم­آموزی به دیگر کشورها بفرستند. البته احتمال دارد اشارۀ نویسنده به اقدام ملکۀ ژاپن و سهم وی در گسترش سوادآموزی زنان و دختران ژاپنی که نتیجۀ آن «ترقی و تمدن ایشان» بود، کنایه­ای باشد به بی­مسئولیتی زنان شاه و رجال درباری ایران در ایجاد مدارس دخترانه در ایران، به­ویژه اینکه شکوفه در آخر مقاله می­نویسد:

در حقیقت سبب اصلی احیای ژاپن و ترقیات محیرالعقول این مملکت از اثر این اقدام مقدس ملکه است و لاغیر. ای کاش خانم­های ایرانی ما به این یکه زن ژاپونی تقلید و تأسی کرده هر یک چند نفر اطفال یتیم و دوشیزگان فقیر را به این مدارس ناقص ما بگذارند و معاونت و همراهی به این مکاتب نسوان نموده، شاید ما هم بتوانیم اقلاً به قدر صد یک ژاپونیان ترقی کرده و سعادت رفتۀ خود را به دست آوریم.[48]

بدین ترتیب، تلاش برای گسترش سوادآموزی دختران یکی دیگر از ویژگی­های زن ایدئال از دید این نشریه است.

این نشریه در عین تأکید بر سواد­آموزی و اندوختن دانش، توجه خواننده را به تفاوت بین ادراک و علم جلب می­کند. در حقیقت سوادآموزی را زمانی مؤثر و مفید می­داند که با اندیشیدن و غور در امور مختلف همراه باشد. به عبارتی ساحت اندیشه از دید این نشریه از ساحت سواد و علم جداست، ولی زمانی که این دو با هم همراه شوند، شخص به ادارکی از خود و اطرافش می­رسد که سبب تعالی او و جامعه می­شود. به همین دلیل، در کنار سوادآموزی و تلاش برای گسترش آن، یکی دیگر از ویژگی­های زن ایدئال، تلاش برای اندیشیدن در امور و ادراک درست آنهاست؛ «آشکار است که ادراک غیر از علم است. در مدارس درس خواندن و عالم شدن چیز دیگر است و قوۀ مدرکه را صیقل زدن و در زشت و زیبا و اطراف کارها غور کردن چیز دیگر...»[49]

 

  1. علم­آموزی و یادگیری برخی از صنایع (سواد زندگی)

نشریۀ شکوفه یکی از پیش­نیازهای ضروری برای داشتن زندگی­ای آرام در کنار سایر اعضای خانواده را کسب «بعضی از علوم و صنایع» می­داند و در تشریح مقصودش از صنایع و علوم به مهارت­های آشپزی، خیاطی، شوهرداری، تربیت فرزند و مواردی از این دست اشاره می­کند و معتقد است که این «صنایع و علوم مانند سایر علوم هم تحصیل علمی دارد و هم مقام تجربه و عملی.»[50] بدین ­ترتیب، شکوفه بین آنچه به صورت غیرعلمی و صرفاً تجربی و به­عنوان مهارت­های آشپزی و فرزندداری از مادران به دختران منتقل می­شود با آنچه به واقع باید هم از این طریق و هم از طریق مطالعه و تحصیل به دست می­آید تفاوت قائل می­شود. به همین دلیل مهارت­های فوق را در زنان ایرانی ناقص، نابسنده و ناکافی می­داند و تلاش می­کند با ذکر مثال­ها و روش­هایی نشان دهد که کسب علمِ هر یک از این مهارت­ها و انتقال آن به فرزندان چگونه باید باشد.[51] پس یکی دیگر از ویژگی­های زن ایدئال، از دید شکوفه، تحصیل سواد زندگی هم به صورت علمی و هم به صورت تجربی و نیز انتقال آن به فرزندان از راه­های عملی و نظری است. شاید به همین دلیل است که در تعریف «دختر خوب» بر فراگیری «صنایع یدی» و یادگیری فنون خانه­داری تأکید می­کند: «دختر خوب آن است که ملتفت بشود و بداند که مدت­ها در دنیا باید زندگانی نماید و اگر از علم زندگانی بی­بهره باشد در مدت عمر به او خیلی بد خواهد گذشت و اسباب بدبختی و زحمت دیگران هم خواهد شد.»[52]

 

  1. پرهیز از تقلید کورکورانه

در دورۀ قاجار با ورود کالاهای خارجی به ایران و تبلیغ آنها در روزنامه­ها، اولین سویه­های سبک زندگی مصرفی نمایان می­شود. این امر از دید نشریۀ شکوفه دور نمی­ماند و به همین دلیل در مقالاتی با عنوان «تقلید بد»، از یک سو رواج روحیۀ مصرف­گرایانه را در بین زنان ایرانی مذمت می­کند و از سوی دیگر خسارت­های ناشی از استفاده از کالاهای بیگانه را بر تولیدات داخلی و اقتصاد جامعه برمی­شمرد. بنابراین، یکی از ویژگی­های زن ایدئال از منظر این نشریه پرهیز از تقلید کورکورانه، دوری از تجمل­گرایی، استفاده از کالاهای تولید داخل و کمک به دولت است: «تقلید در بسیاری از امورات و موارد باعث ذلت و فلاکت بلکه گاهی منجر به مرض و هلاکت می­گردد. هر کسی باید نگاه کند به وقت و روز خودش... هر کس حدودی دارد و هر کسی از حدود خود خارج شود پای از اندازۀ گلیم خود دراز کرد در بسیاری از بلیات وارد می­شود..»[53] در جایی دیگر می­آورد: «[زنان باسواد باید] همه را به استعمال البسه و امتعۀ داخله وادار نمایند. باید که عموم دختران ایران لباس خود را و مردانشان را بدوزند و تا می­توانند صنایع دستی را هم بدانند... و به دولت خودشان از کدام راه­هایی که می­توانند کمک بکنند.»[54] در حقیقت به نظر می­رسد این نشریه نوعی گرایش میهن­پرستانه داشته است.

 

  1. صرفه­جویی

در کنار پرهیز از تقلید کورکورانه، صرفه­جویی یکی دیگر از ویژگی­های زن ایدئال در نشریۀ شکوفه ذکر شده است. در حقیقت این نشریه از یک سو زن ایدئال را زنی می­داند که از تقلید کورکورانه و زندگی مصرفی بپرهیزد و از سوی دیگر همواره در مصارف روزانه صرفه­جویی نماید. این نشریه صرفه­جویی را نوعی علم می­شمارد و از زنان می­خواهد با صرفه­جویی و رعایت مصرف «بدون جهت چیزی را ضایع نکنند «تا بدین طریق از نعمت­های الهی منتفع و بهره­مند گردند: «مثلاً هنگامی که می­خواهد رخت بشوید و آب گرم لازم دارد از حرارت آفتاب نفع برده شود، یعنی آب بگذارد در آفتاب تا گرم شود و همچنین از سایر موجودات هم منتفع شود.»[55]

 

  1. رعایت بهداشت فردی

نشریۀ شکوفه یکی از ویژگی­های زن ایدئال را توجه به بهداشت فردی و نظافت می­داند. نمونۀ این مورد را می­توان در مقالات متعددی (18 مقاله و مطلب) مشاهده کرد که عمدتاً با عنوان «حفظ الصحه» منتشر شده­ است. ضمن اینکه در مقاله­ای با عنوان «دختران خوب کدام­اند؟» دستورالعمل­هایی برای رعایت بهداشت فردی داده شده است. در این مقاله بر شستن دست­ها، دهان، صورت و نیز توجه به بهداشت دهان و دندان تأکید و دستورالعمل کاملی در این مورد داده می­شود. در حقیقت شکوفه یکی از ویژگی­های دختران «تربیت­شده» را رعایت بهداشت می­داند. مثلاً در مورد بهداشت دهان می­نویسد: «[مسواک زدن] چند فایده دارد: اولاً بوی دهان که در شب روی هم بوده است و همه از او تنفر دارند، گرفته می­شود؛ ثانیاً چرک در روی دندان که هر کس می­بیند دلش به هم می­خورد، پاک می­شود که هر کس می­بیند خوشش می­آید و ثالثاً از دندان درد و خراب شدن و کرم خوردن دندان راحت دیگر به دندان­ساز محتاج نمی­شود.»[56]

 

  1. برخورداری از عفت

یکی دیگر از ویژگی­های زن ایدئال از نگاه شکوفه، برخورداری از ویژگی عفت و عصمت است. از دید این نشریه زن خوب «آن است که گوهر گرانبهای عصمت را که ناموس، شرافت و آدمیت و اطمینان اوست از دست ندهد.» شکوفه عفت زن را بر تمامی شئونات نَسَبی و حسبی ارجح می­داند و آن را نشانۀ کمال زن به حساب می­آورد[57] و متذکر می­شود در صورتی که زنی عفت و پاکدامنی نداشته باشد، هرچند ثروتمندترین و بزرگ­زاده­ترین زن روی زمین باشد «او را جفت گرفتن و با او دمساز و محرم راز و در امورات متحد و هم­آواز شدن نشاید.»[58]

 

  1. نصیحت­پذیری و احترام به پدر و مادر

نصیحت­پذیری و به همین نحو نصیحت کردن دیگران از جمله ویژگی­های زنان و دختران ایدئال است. به باور شکوفه زنان و دختران با نصیحت کردن دیگران، به­ویژه خواهران و برادران کوچک­تر، راه سعادت و خوشبختی را به آنها نشان می­دهند و با نصیحت شنیدن از دیگران، به­خصوص پدر و مادر، اسباب خرسندی آنها را فراهم می­آورند.[59] همچنین شکوفه یکی از ویژگی­های «دختر خوب» را رعایت احترام پدر و مادر و معلمان خودش می­داند: «... و پدر و مادر و معلمین خودش را دعا می­کند. بعد در کمال ادب درست خدمت پدر و مادر می­رسد و سلام و تحیت و عرض اخلاص به جای می­آورد و تا اجازه و اذن جلوس ندهند، نمی­نشیند و خود را حاضر و مهیا می­سازد از برای اطاعت و فرمایشات پدر و مادر و ابداً طریقۀ بدرفتاری پیش نمی­گیرد.»[60]

 

نتیجه­گیری

بررسی نشریۀ شکوفه نشان می­دهد پس از انقلاب مشروطه صورت­بندی مسئلۀ زنان در حال تغییر است. به عبارتی برخی از مفروضات صورت­بندی پیشامدرنی، مانند کراهت و یا عدم لزوم سوادآموزی و تحصیل زنان و نیز عدم نیاز به حضور جدی در عرصه­های اجتماعی و سیاسی، در این دوره با تشکیک و عدم قطعیت روبه­رو و نقد می­شود. این نوع نقد در مطبوعاتی چون شکوفه نه الزاماً نقدی سلبی، بلکه همراه با پیشنهاد جایگزین­هایی است. در صورت­بندی جدید که بخش اعظمی از آن نتیجۀ تماس با کشورهای دیگر و تبادل فرهنگی ایران در دوران قاجار است، دیگر برای زنان امکان کنش در مسائل مختلف به مانند قبل میسر نیست. به همین دلیل عمده­ترین مؤلفه­های صورت­بندی جدید در مواردی چون سوادآموزی، ارتقای سطح دانش و تعالی میزان علم در زنان، تلاش برای ادارک محیط اطراف و مسائل روز، حضور در امور اجتماعی در پرتو عقیده به برابری و «کفویت» زن و مرد و نیز دوری از خرافات، تلاش برای نگاه عقلانی به دین و مسائل اجتماعی و در کنار همۀ اینها مواجهۀ انتقادی با فرهنگ مصرفی در پرتو استفاده از تولیدات داخلی برای تقویت اقتصاد کشور مطرح می­شود. نتیجۀ این صورت­بندی ترسیم تصویری ایدئال از زن ایرانی به­عنوان یک نوع آرمانی یا ایدئال است. این تصویر ایدئال از یک سو، واجد ویژگی­هایی چون سواد، علم، دانش، ادراک، نگاه انتقادی به مسائل و از سوی دیگر کنش اجتماعی مؤثر از جمله تلاش برای ترویج سوادآموزی زنان، پرهیز از تقلید کورکورانه در مواجهه با فرهنگ مصرفی در کنار کسب سواد زندگی از جمله شوهرداری، آشپزی، خیاطی، فرزندداری از جنبۀ نظری و عملی است. زن ایدئال ایرانی از دید شکوفه واجد تمام ویژگی­هایی است که می­تواند او را کنشگری مؤثر در همۀ امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و خانوادگی معرفی کند، از ویژگی­های ظاهری گرفته تا ویژگی­های اخلاقی و علمی. جدول زیر نشان می­دهد که سوادآموزی و برخورداری از علم مهم­ترین ویژگی زن ایدئال از منظر شکوفه است و پس از آن نیز بهداشت و سواد زندگی قرار می­گیرد. همچنین این جدول نشان می­دهد که حدود 30 درصد از محتوای این نشریه صرف صورت­بندی ویژگی­های زن ایدئال ایرانی شده است.

 

جدول 1. میزان و درصد هر یک از ویژگی­های مورد نظر نشریۀ شکوفه برای زن ایدئال ایرانی نسبت به کل محتوای این نشریه (302 مقاله و مطلب)

موضوع

تعداد مقاله یا مطلب

درصد

مدارس و آموزش زنان

41

57/13

بهداشت و حفظ الصحه

21

9/6

سواد زندگی

8

6/2

تربیت

8

6/2

مبارزه با خرافه

4

3/1

مذمت مصرف­گرایی

3

9/0

پرهیز از تقلید بد

3

9/0

میهن­دوستی

2

66/0

مجموع

90

8/29

 

 

[1]. محمدعلی علیزاده و علی باغدار دلگشا، «بررسی مطالبات اجتماعی زنان در جراید عصر مشروطه (با تأکید بر نامه­نگاری­های زنان در روزنامۀ ایران نو)»، زن و جامعه، ش 1، س 7 (فروردین 1395)، ص 201-218.

[2]. محمدرضا حاجی آقابابایی و نرگس صالحی، «بررسی آموزه­های تعلیمی در نخستین مطبوعات تخصصی زنان»، پژوهشنامۀ ادبیات تعلیمی، س 11، ش 43 (پاییز 1398)، ص 39-66.

[3]. ایرج جلالی، «عملکرد زنان در مطبوعات عصر مشروطه»، رشد آموزش تاریخ، ش 39 (تابستان 1389)، ص 42-46.

[4]. الهه باقری و شهناز خواجه، «نکاتی در باب بهداشت و سلامت عمومی در نشریۀ شکوفه با تکیه بر سلامت مادر و کودک»، تاریخ پزشکی، س6، ش 20 (پاییز 1393)، ص 47-82؛ علی باغدار دلگشا و دیگران، «حفظ الصحۀ نسوان در مطبوعات زنان با تکیه بر مطبوعات منتشرشده از 1289-1307 ش/ 1910-1928م»، تاریخ پزشکی، دورۀ 9، ش 32 (پاییز 1396)، ص 32-44.

[5]. الهه احدی، «زن در آینۀ مطبوعات دورۀ قاجار»، مطالعات راهبردی علوم انسانی و اسلامی، س 2، ش 10 (زمستان 1396)، ص 149-160.

[6]. هما زنجانی­زاده و علی باغدار دلگشا، «بررسی جامعه­شناختی روزنامه­نگاری زنان در عصر مشروطه با تأکید بر روزنامۀ زبان زنان»، مسائل اجتماعی ایران، س 6، ش 1 (بهار و تابستان 1394)، ص 61-80.

[7]. ژانت آفاری، انقلاب مشروطۀ ایران، ترجمۀ رضا رضایی (تهران: بیستون، 1385).

[8]. ژانت آفاری، «گذر از میان صخره و گرداب: دگرگونی نقش زن و مرد در ایران قرن بیستم»، ایران­نامه، س 15، ش 59 (تابستان 1376)، ص 365-388.

[9]. غلامرضا وطن­دوست و دیگران، زن ایرانی در نشریات مشروطه (تهران: مؤسسۀ تحقیقات و توسعۀ علوم انسانی، 1387).

[10]. بشری دلریش، زن در دورۀ قاجار (تهران: دفتر مطالعات دینی سازمان تبلیغات اسلامی، 1375).

[11]. شکوفه، س 4، ش 11 (1 ذیحجه 1334ق).

[12]. همان، س 1، ش 1 (ذیحجه 1330)، ص 1.

[13]. زنجانی­زاده و دلگشا، ص 66.

[14]. وطن­دوست، ص 27.

[15]. hamideh Sadeghi, Women and Politics in Iran: Veiling, Unveiling and Reveiling (NewYork: Cambridge University, 2007), p. 250.

[16]. Judith Zinsser, History and Feminism: A Glass half full (New York: Twayne, 1993), pp. 3-5.

[17]. Spongberg, Mary, Writing Women’s History since the Renaissance,) New York, Palgrave Macmillan, 2002), p. 58.

[18]. Karen Offen, and Pierson, Ruth Roach, Writing Women History: International Perspectives (Bloomington: Indiana University, 1991), pp. 1-2.

[19]. شبنم حاتم­پور و بیتا بابایی­راد، «زن و تحولات سیاسی از قرن 7 تا پایان دورۀ پهلوی»، زن و فرهنگ، س 2، ش 6 (زمستان 1389)، ص 38.

[20]. ادوارد یاکوب پولاک، سفرنامۀ پولاک: ایران و ایرانیان، ترجمۀ کیکاووس جهانداری (تهران: خوارزمی، 1361)، ص 170.

[21]. میرزا آقاخان کرمانی، سه مکتوب، به کوشش و ویرایش بهرام چوبینه (بی­جا: بی­نا، 2000)، ص 130-131.

[22]. دلریش، ص 68-71.

[23]. حاتم­پور و بابایی­راد، ص 43.

[24]. ژان باتیست فووریه، سه سال در دربار ایران، ترجمۀ عباس اقبال آشتیانی (تهران: پر، 1395)، ص 159.

[25]. ساموئل گرین ویلز بنجامین، سفرنامۀ بنجامین، ترجمۀ محمدحسین کردبچه (تهران: جاویدان، 1369)، ص 85.

[26]. رابرت گرانت واتسن، تاریخ ایران در دورۀ قاجار، ترجمۀ عباسقلی (بی­جا: بی­نا، 1340)، ص 11.

[27]. سهیلا ترابی فارسانی، اسنادی از مدارس دخترانه از مشروطیت تا پهلوی (تهران: سازمان اسناد ملی ایران، 1378)، ص 10.

[28]. زهرا حامدی، مبانی ایدئولوژی حاکمیت و تأثیرش بر متون و مواد درسی در عصر پهلوی (تهران: نشر تاریخ ایران، 1394)، ص 197.

[29]. همان، ص 198-199.

[30]. مورگان شوستر، اختناق ایران، ترجمۀ ابوالحسن موسوی شوشتری (تهران: صفی علیشاه، 1368)، ص 205.

[31]. Ideal type

[32]. شکوفه، س 1، ش 7 (29 ربیع­الاول 1331ق)، ص 1.

[33]. همان.

[34]. همان.

[35]. همان، س 1، ش 1 (ذیحجه 1330)، ص 3.

[36]. همان.

[37]. همان، س 1، ش 4 (11 ربیع­الاول 1331)، ص 1.

[38] . شکوفه، س 2، ش 11 (10 جمادی­الثانی 1332ق)، ص 1-2.

[39]. همان، س 2، ش 20 (1 صفر 1332ق)، ص 4.

[40]. همان، س 2، ش 21 (15 صفر 1332ق)، ص 4.

[41]. همان.

[42]. همان، س 1، ش 9 (3 جمادی­الثانی 1331)، ص 1.

[43]. همان.

[44]. همان، س 1، ش 9 (3 جمادی­الثانی 1331ق)، ص 2.

[45]. همان، س 1، ش 10 (24 جمادی­الثانی 1331ق)، ص 2.

[46]. همان، س 1، ش 5 (27 ربیع­الاول 1331ق)، ص 1.

[47]. همان، س 1، ش 11 (12 رجب 1331)، ص 3.

[48]. همان، س 2، ش 9 (5 جمادی­الاول 1332)، ص 2-3.

[49]. همان، س 4، ش 5 (3 جمادی­الاول 1334)، ص 2-3.

[50]. همان، س 2، ش 18 (26 ذیحجه 1331ق)، ص 4.

[51]. همان، س 2، ش 20 (1 صفر 1332ق)، ص 4.

[52]. همان، س 1، ش 11 (12 رجب 1331ق)، ص 3.

[53] . همان، س 1، ش 5 (27 ربیع­الاول 1331ق)، ص 3.

[54]. همان، س 4، ش 6 (19 ربیع­الثانی 1334ق)، ص 3-4.

[55]. همان، س 1، ش 11 (12 رجب 1331ق)، ص 3.

[56]. همان، س 3، ش 4 (5 ربیع­الاول 1333ق)، ص 4.

[57]. همان، س 3، ش 15 (2 شوال 1333ق)، ص 4.

[58]. همان، س 3، ش 18 (15 ذیقعده 1333ق)، ص 3-4.

[59]. همان، س 1، ش 11 (12 رجب 1331ق)، ص 3.

[60]. همان، س 3، ش 4 (5 ربیع­الاول 1333)، ص 4.

آفاری، ژانت. «گذر از میان صخره و گرداب: دگرگونی نقش زن و مرد در ایران قرن بیستم»، ایران­نامه، س 15، ش 59، 1376، ص 365-388.
آفاری، ژانت. انقلاب مشروطۀ ایران، ترجمۀ رضا رضایی، تهران: بیستون، 1385.
احدی، الهه. «زن در آینۀ مطبوعات دورۀ قاجار»، مطالعات راهبردی علوم انسانی و اسلامی، س 2، ش 10، زمستان 1396، ص 149-160.
باغدار دلگشا، علی و دیگران. «حفظ الصحه نسوان در مطبوعات زنان با تکیه بر مطبوعات منتشرشده از 1289-1307ش/ 1910-1928م»، تاریخ پزشکی، دورۀ 9، ش 32، 1396، ص 32-44.
باقری، الهه و خواجه، شهناز. « نکاتی در باب بهداشت و سلامت عمومی در نشریۀ شکوفه با تکیه بر سلامت مادر و کودک»، تاریخ پزشکی، س 6، ش 20، پاییز 1393، ص 47-82.
بنجامین، ساموئل گرین ویلز. سفرنامۀ بنجامین، ترجمۀ محمد حسین کردبچه، تهران: جاویدان، 1369.
پولاک، ادوارد یاکوب. سفرنامۀ پولاک: ایران و ایرانیان، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران: خوارزمی، 1361.
ترابی فارسانی، سهیلا. اسنادی از مدارس دخترانه از مشروطیت تا پهلوی، تهران: سازمان اسناد ملی ایران، 1378.
جلالی، ایرج. «عملکرد زنان در مطبوعات عصر مشروطه»، رشد آموزش تاریخ، ش 39، تابستان1389، ص 42-46.
حاتم­پور، شبنم و بابایی­راد، بیتا. «زن و تحولات سیاسی از قرن 7 تا پایان دورۀ پهلوی»، زن و فرهنگ، س 2، ش 6، زمستان 1389، ص 37-53.
حاجی آقابابایی، محمدرضا و صالحی، نرگس. «بررسی آموزه­های تعلیمی در نخستین مطبوعات تخصصی زنان»، پژوهشنامۀ ادبیات تعلیمی، س 11، ش 43، پاییز 1398، ص 39-66.
حامدی، زهرا. مبانی ایدئولوژی حاکمیت و تأثیرش بر متون و مواد درسی در عصر پهلوی، تهران: نشر تاریخ ایران، 1394.
دلریش، بشری. زن در دورۀ قاجار، تهران: دفتر مطالعات دینی سازمان تبلیغات اسلامی، 1375.
رابینو، ل. مازندران و استرآباد، ترجمۀ غلامعلی وحید مازندرانی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ١٣٤٣.
زنجانی­زاده، هما و باغدار دلگشا، علی. «بررسی جامعه­شناختی روزنامه­نگاری زنان در عصر مشروطه با تأکید بر روزنامۀ زبان زنان»، مسائل اجتماعی ایران، س 6، ش 1، بهار و تابستان 1394، ص 61-80.
شکوفه، س 1، ش 1، 1330ق؛ س 1، ش 4، 1331ق؛ س 1، ش 5، 1331ق؛ س 1، ش 7، 1331ق؛ س 1، ش 9، 1331ق؛ س 1، ش 10، 1331ق؛ س 1، ش 11، 1331ق؛ س 2، ش 9، 1332ق؛ س 2، ش 11، 1332ق؛ س 2، ش 18، 1331ق؛ س 2، ش 20، 1332ق؛ س 2، ش 21، 1332ق؛ س 3، ش 4، 1333ق؛ س 4، ش 5، 1334ق؛ س 3، ش 15، 1333ق؛ س 3، ش 18، 1333ق؛ س 4، ش 6، 1334ق؛ س 4، ش 11، 1334ق.
شیخ رضایی، انیسه. گزارش­های نظمیه از محلات تهران، ج 1، تهران: سازمان اسناد ملی ایران، 1377.
شوستر، مورگان. اختناق ایران، ترجمۀ ابوالحسن موسوی شوشتری، تهران: صفی علیشاه، 1368.
علیزاده، محمدعلی و باغدار دلگشا، علی. «بررسی مطالبات اجتماعی زنان در جراید عصر مشروطه (با تأکید بر نامه­نگاری­های زنان در روزنامۀ ایران نو)»، زن و جامعه، س 7، ش 1، بهار 1395، ص 201-218.
فووریه، ژان باتیست. سه سال در دربار ایران، ترجمۀ عباس اقبال آشتیانی، تهران: پر، 1395.
کرمانی، میرزا آقاخان. سه مکتوب، به کوشش و ویرایش بهرام چوبینه، بی­جا: بی­نا، 2000.
ناهید، عبدالحسین. زنان ایران در جنبش مشروطه، تبریز: نشر احیا، 1360.
واتسن، رابرت گرانت. تاریخ ایران در دورۀ قاجار، ترجمۀ عباسقلی، بی­جا: بی­نا، 1340.
وطن­دوست، غلامرضا و دیگران. زن ایرانی در نشریات مشروطه، تهران: مؤسسۀ تحقیقات و توسعۀ علوم انسانی، 1387.
 
Offen, Karen and Pierson, Ruth Roach. Writing Women History: International Perspectives, Bloomington: Indiana University, 1991.
Press.
Sadeghi, hamideh. Women and Politics in Iran: Veiling, Unveiling and Reveiling, New York: Cambridge University, 2007.
Press.
Spongberg, Mary. Writing Women’s History since the Renaissance, New York: Palgrave Macmillan, 2002.
Zinsser, Judith. History and Feminism: A Glass half full, New York: Twayne, 1993.