Document Type : Research Paper
Author
Assistant Professor, Department of Historical and Environmental Studies, The Organization for researching and composing university textbooks in the Islamic science and the humanities, Tehran, Iran.
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه
از چندی پیش از انقلاب مشروطه، بر اثر گسترش روابط با کشورهای غربی و شکلگیری ادبیات ترقیخواهانه، جامعۀ ایرانی شروع به نقد ساختارهای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کرد و منورالفکرانی چون ملکم، مستشارالدوله، آخوندزاده و طالبوف از طریق روزنامههایی که در داخل کشور و یا در خارج به چاپ میرسیدند، به تجدیدنظر در این مبانی پرداختند. با انقلاب مشروطه و کنار رفتن، هرچند موقتی، قدرت استبدادیِ شاه و شکلگیری احزاب، انجمنهای ایالتی و گسترش روزنامهنگاری، این تجدیدنظر شدت بیشتری گرفت. به همین دلیل صورتبندیهای متفاوتی از مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه ارائه گردید. در این میان مسئلۀ زنان و جایگاه آنها در اجتماع توانست جایی در محتوای فکری و اجتماعی جریانهای مختلف بهویژه جریانهای تجددخواه باز کند و توجه انجمنها و مطبوعات را به خود جلب نماید. به تبع این وضعیت، جریانهای مختلف صورتبندیهای گوناگونی از زنان، وظایف و جایگاهشان در جامعه طرح کردند. و طبعاً چون مطبوعات بین سطح نخبگانی جامعه و سطح عمومی جامعه نقش واسطه را بازی میکرد، این صورتبندیها در مطبوعات عینیت مییافت و از این طریق وارد گفتوگوهای عمومی جامعه میشد. بنابراین، بررسی مطبوعات مشروطه میتواند بر صورتبندیهای گوناگون جامعه از زنان و تنوع اندیشهها در این باره پرتوی بیندازد. نشریۀ شکوفه، بهعنوان یکی از اولین روزنامههای زنان، در تلاش بود تا ضمن به نقد کشیدن وضعیت زنان در جامعه، جایگاه و نقش آنان را بهبود بخشد. نظر به این موضوع، این مقاله درصدد است ضمن بررسی نقش زنان در ایران پیشامشروطه، به بیان ویژگیهای زن ایدئال ایرانی از منظر نشریۀ شکوفه بپردازد.
اهمیت چنین پژوهشهایی در این است که نشان میدهند جامعۀ ایرانی چگونه در دوران انقلاب مشروطه در بسیاری از مؤلفههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خود تجدیدنظر کرد و از این رهگذر کوشید خود را با تمدن جدید همگام سازد. این تلاشها نشان از پویایی جامعۀ ایرانی در آن دوران دارد. هدف این مقاله بررسی ویژگیهای زن ایدئال ایرانی از دید نشریۀ شکوفه است، ویژگیهایی که به زن ایرانی کمک میکرد تا خود را با دنیای جدید هماهنگ کند و بیش از گذشته در جامعه ایفای نقش نماید. بنابراین، در این پژوهش با تکیه بر تحلیل محتوای کیفی سعی میشود به این سؤال پاسخ داده شود که از دید نشریۀ شکوفه زن ایدئال چه ویژگیهایی باید داشته باشد.
دربارۀ وضعیت زنان در مطبوعات مشروطه تاکنون مقالات و آثار مختلفی به چاپ رسیده است. مطالبات اجتماعی زنان[1]، آموزههای تعلیمی[2]، عملکرد زنان در مطبوعات عصر مشروطه[3]، بهداشت و سلامت عمومی[4]، زن در آینۀ مطبوعات دورۀ قاجار[5] و مسائل جامعهشناختی روزنامهنگاری زنان[6] از جمله موضوعات این آثار است. گذشته از این موارد، آثار دیگری نیز دربارۀ وضعیت زنان در دورۀ مشروطه و پس از آن منتشر شده است. مثلاً در کتاب انقلاب مشروطۀ ایران، اثر ژانت آفاری[7]، از نقش زنان در انقلاب مشروطه یاد شده است. همین نویسنده در مقالهای با عنوان «گذر از میان صخره و گرداب: دگرگونی نقش زن و مرد در ایران قرن بیستم»[8] به بررسی تحولاتی میپردازد که از زمان انقلاب مشروطه تا پس از انقلاب سال 1357 در وضعیت زنان در ایران رخ داده است. به علاوه باید از کتاب زن ایرانی در نشریات مشروطه اثر غلامرضا وطندوست[9] یاد کرد که در آن 17 مقاله از چندین نشریه (مجلس، تمدن، صور اسرافیل، شکوفه، بهار، ایران نو و دانش) در بازۀ زمانی شش سال اول پس از انقلاب مشروطه بررسی و پیوند زنان با مشروطه و مطبوعات واکاوی شده است. همچنین باید از کتاب زن در دورۀ قاجار اثر بشری دلریش[10] یاد کرد که به وضعیت زنان در دورۀ مورد نظر میپردازد. اما در تمامی این آثار به الگوی زن ایدئال در مطبوعات مشروطه توجه نشده و وجه تمایز مقالۀ حاضر با آثار موجود در همین است.
نشریۀ شکوفه
نشریۀ شکوفه به صاحبامتیازی و مدیر مسئولی مریم عمید، معروف به مزینالسلطنه، دو بار در ماه منتشر میشد. این نشریه پس از نشریۀ دانش دومین نشریهای بود که به صورت اختصاصی به زنان میپرداخت. اولین شمارۀ آن در تاریخ ذیحجه 1330ق و آخرین شمارۀ آن در اول ذیقعده 1334ق منتشر شد.[11] شکوفه در توضیح اهداف و ماهیت خود میآورد: «روزنامهای است اخلاقی، ادبی، حفظالصحۀ اطفال، خانهداری، بچهداری، مسلک مستقیمش تربیت دوشیزگان و تصفیۀ اخلاق زنان، راجع به مدارس نسوان.»[12] این نشریه برای بیان مقاصد خود از کاریکاتورهای زیبا و انتقادی نیز استفاده میکرد. دورۀ انتشار آن را میتوان به دو دوره تقسیم کرد. موضوع مقالات آن در دورۀ اول (یعنی از شمارۀ یکم تا دهم) بیشتر دربارۀ تساوی حقوق زن و مرد و تحصیل علم برای دختران و زنان، حمله به خرافهپرستی، تأکید بر رعایت قوانین مذهبی و انتقاد از بیبندوباریهای جامعه بود.[13] در دورۀ دوم، شکوفه در اختیار «انجمن همت خواتین» قرار گرفت که به کوشش خانم نورالدجی بازرس کل مدارس دخترانه تأسیس شده بود. شکوفه از سال دوم رنگ و بوی سیاسی به خود گرفت و مباحثی چون مشکلات اقتصادی و اجتماعی، علل عقبماندگی ایران، عملکرد نامناسب مسئولان، استقراض از دولتهای خارجی را مطرح کرد. با این همه موضوع اصلی این نشریه مدارس نسوان و تحصیل زنان بود.[14]
زنان در عصر پیشامشروطه
برخی از پژوهشگران نگاه رادیکال و بدبینانهای به جامعۀ ایرانی پیشامشروطه و فرهنگ مردسالار حاکم بر آن دارند. از نظر اینان در عصر قاجار 1. زنان موجوداتی فاقد فکر دانسته میشدند[15]، 2. تنها مرد و فعالیتهای او در عرصۀ اجتماع مورد توجه قرار میگرفت[16]، 3. روایتهای تاریخی در این فرهنگ، همسو با محدود کردن زن، بر اهمیت سلسلهمراتب جنسی در نظمهای سیاسی تأکید میکردند[17] و 4. نقش زنان برساختهای فرهنگی بود برای بیان برتری مرد و فرودستی زن[18]. فارغ از این رویکرد، باید خاطرنشان کرد که زنان در دوران پیشامدرن عصر قاجار (پیشامشروطه)، به مانند دوران پیشامدرن در نقاط مختلف جهان، از نقش اقتصادی و بهویژه سیاسی و اجتماعی محدودتری نسبت به مردان برخوردار بودند[19] و مشارکت اجتماعی زنان در جامعه با پوشش سخت و سنتی و ملاحظات اخلاقی مبتنی بر تفکیک زنان از مردان همراه بود[20]. شاید به همین دلیل میرزا آقاخان کرمانی در توصیف زن ایرانی مینویسد:
نه تنها در نظرها ضعیف و بیقدر و حقیر و ذلیلاند بلکه از دانش مهجور و از هر بینشی به دور و از همه چیز عالم بیخبرند و از تمام هنرهای بنیآدم بیبهره و بیثمر و از معاشرت دور و در زاویۀ خانههای خراب، عنکبوتوار از خیال زنانۀ خویش میزیسته و بر وفق طبیعت خود میبافند. شب همه شب در فکر اینکه به صد حیله از دست آن شوهر نمرود کردار و شداد رفتار گریبان خود را خلاص کند و نتیجه این میشود که نه تنها این اسارت و ذلت که اساس دسیسه و حیله است خود زن ایرانی را خراب دارد، بلکه مبرهن است اولاد و احفادی که از ایشان متولد میشوند صاحب همان خلق و خویاند، زیرا که رحم مادر مکتب طبیعی جنین است که از اخلاق و عادت و اطوار مادر، فرزند تربیت میآموزد.[21]
با این همه، این به معنای حبس کامل زنان در اندرونی و محروم بودنشان از تماس با اجتماع نبود. همواره ضرورتها و دلایلی زنان را به محیط جامعه و خارج از اندرونی میکشید. از جمله اصلیترین این ضرورتها میتوان به تهیۀ مایحتاج عمومی از بازار اشاره کرد. شاید فعالترین بُعد حضور اجتماعی زنان در دورۀ قاجار به شرکت در مراسم عزاداری ماه محرم، روضهخوانی و تعزیه بازمیگشت. انگیزههایی مانند کسب اجر اخروی، توبه از گناهان، افزودن بر اطلاعات مذهبی، دیدن رجال سیاسی، روحانیون، مراجع بزرگ و گوش دادن به مواعظ آنها، در کنار لذت بردن از حضور در جمع سبب حضور بیشتر زنان در چنین مراسمی میشد.[22] همچنین به نظر میرسد یکی دیگر از فعالیتهای اجتماعى زنان، هرچند بیشتر زنان دربارى و متمول، مشارکت در امور خیریه بود.
حضور حداقلی زنان در اجتماع در دورۀ قاجار سبب شده بود زنان شهرى مشارکتی برابر با مردان در سیستم اجتماعى نداشته باشند. در بسیاری از مواقع زنان مرفه شهری از عرصۀ کار و فعالیت اجتماعى دور بودند و عمدتاً به منظور استحمام و یا حضور در مراسم مذهبى و مجالس زنانه میتوانستند در معابر عمومى حاضر شوند.[23] زنان دربار نیز به روشهای گوناگون در تلاش بودند در فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مشارکت جویند. گذشته از ورود به دستهبندیهای دربار و زدوبند با رجال سیاسی، شرکت در مراسم دینی، به جا آوردن حج و زیارت قبور ائمه و امامزادگان از دیگر کارهایی بود که زنان به واسطۀ آن در امور اجتماعی شرکت میکردند.[24]
همین تلاش زنان برای حضور در امور اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی سبب شده بود که برخی از ناظران خارجی دیدگاه خود را دربارۀ وضعیت زنان ایرانی تصحیح و به نقش آنها در امورات جامعه ــ هرچند نه در سطح مردان ــ اعتراف کنند. بنجامین گرین در سفرنامهاش مینویسد: «... اگر عجولانه قضاوت و نتیجهگیری شود که زنان ایرانی عقبافتاده و بیاطلاع و نادان هستند، اشتباه محض است. آنها اگرچه تحصیلکرده و آشنا به تمدن غربی نیستند، ولی به هیچ وجه کودن و احمق هم نیستند و در امور اجتماعی و سیاسی کشور نفوذ دارند و در پشت پرده خیلی کارها با مشارکت و مساعی آنها میگذرد.»[25] در حقیقت بنجامین از یک سو به عقب ماندن زنان از قافلۀ علم اشاره دارد و از سوی دیگر، توجه خواننده را به تلاش آنان برای مشارکت در امور اجتماعی و سیاسی، هرچند در سطح حداقلی، جلب میکند.
یکی از مسائل زنان در دوران قاجار محدودیت در کسب علم و سوادآموزی بود. تا پیش از مشروطه و پیدایش مدارس دخترانۀ جدید، تعلیم و تربیت دختران عمدتاً در مکتبخانهها یا به صورت خصوصی در منازل یا از طریق اعضای خانواده صورت میگرفت.[26] در مکتبخانهها معمولاً صرف و نحو، مسائل دینی، دیوان حافظ، گلستان سعدی، مثنوی معنوی و خلاصه الحساب شیخ بهایی آموزش داده میشد.[27] تدریس خصوصی نیز بیشتر در منزل اعیان و اشراف صورت میگرفت و گاه به دختران اجازه داده میشد نزد معلم خصوصی درس فراگیرند. به همین خاطر تا مدتها پس از انقلاب مشروطه و حتی تصویب قانون اساسی معارف (1329ق)، تعداد دانشآموختگان دختر و به طور کلی تعداد زنان باسواد بسیار کم بود. دادههای تاریخی نشان میدهند با وجود اینکه انجمن معارف (1315ق) اولین مدارس به شیوۀ جدید را بنیان گذاشت، این مدارس فقط مخصوص پسران بود. در واقع هیچ کدام از یازده مدرسهای که در این زمان تأسیس شد، به دختران اختصاص نداشت.[28] حتی مدرسهای که طوبی رشدیه با عنوان «پرورش» تأسیس کرد، به دستور دولت تعطیل شد. بهرغم آنکه در قانون اساسی معارف (1329ق) آموزش برای عموم اجباری اعلام شده بود، دولت هیچ حمایتی از آموزش زنان نمیکرد. چنانکه همزمان با تصویب این قانون، مصوبۀ تأسیس و اختصاص بودجه برای ساخت 9 مدرسۀ دولتی برای پسران به تصویب رسید و هیچ نامی از مدارس دخترانۀ دولتی برده نشد. با این حال، هرچند دولت از تأسیس مدارس دولتی دخترانه حمایت نمیکرد، تا سال 1329ق تعدادی مدرسۀ دخترانۀ خصوصی (عمدتاً در تهران) به همت اشخاص خیّر ایجاد شد.[29]
بدین ترتیب، در ایران دورۀ قاجار (پیشامشروطه) تصویرِ برساختی از زن عمدتاً او را در مقایسه با مرد بازنمایی میکرد و برای وی نقشی فرعی در امور سیاسی، اجتماعی و حتی گاه اقتصادی قائل بود. براساس این تصویر، زن بیش از آنکه دارای هویتی مستقل باشد که بر مبنای آن بتواند در جامعه کنشگری کند، بینیاز از سوادآموزی، ایجاد روابط اجتماعی، کنشگری سیاسی و حتی فعالیت اقتصادی به شمار میرفت. به همین دلیل زنان از بسیاری از مهارتهایی که مردان برای حضور در جامعه لازم داشتند، بینیاز دانسته میشدند. اما با نزدیک شدن به انقلاب مشروطه و شکلگیری ادبیات ترقیخواهانه بهویژه از طریق روزنامهها و نشریاتی که در خارج از ایران در دورۀ ناصرالدین شاه منتشر میشدند و سپس با وقوع انقلاب مشروطه و گسترش این نوع ادبیات، تلاش زنان برای به دست آوردن حقوق اجتماعی و فردی شدت یافت.
در حقیقت با وقوع انقلاب مشروطه و گسترش روزنامهها و نشریات و نیز بر اثر آمدوشد ایرانیان به اروپا زمینه برای تغییر بسیاری از مناسبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی پیشامدرن فراهم آمد. بحث از جایگاه زنان در جامعه، حقوق اجتماعی و فردی آنها، حیطۀ آزادیهایشان و نحوه و میزان فعالیت و حضورشان در اجتماع همگی نشان از تغییر در مناسبات گذشته داشت. در این دوره با گسترش روزنامهها، بهخصوص روزنامههای زنان، صورتبندی جدیدی (حداقل در عرصۀ نظری) از وضعیت زنان و جایگاهشان در جامعۀ ایرانی شکل گرفت. طبعاً این صورتبندی بسیاری از مناسبات و سازوکارهای گذشته را نقد و ضرورت تجدیدنظر در آنها را گوشزد میکرد. در عین حال، آموزش مهارتهای جدید را برای زنان لازم میشمرد و به همین دلیل نسبت به دورۀ پیشامشروطه الگوی متفاوتی از «زن بودن» در نظر میآورد. در واقع این صورتبندی با دست گذاشتن روی تبعیضهای بین زن و مرد از جمله تبعیض در آموزش، برخورداری از شغل و استقلال مالی و حق حضور در عرصۀ سیاسی به دنبال طرح الگویی از زن ایرانی بود که جایگاه و نقش او را در جامعه بهبود بخشد و شرایط را برای حضور او در عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی فراهم کند. نتیجۀ چنین امری تغییر در حیطۀ وظایف، نوع حضور در فعالیتهای اجتماعی و سطح سواد زنان بود، به گونهای که به قول مورگان شوستر «زنان ایرانی، با تجربهای ناچیز، آموزگار، روزنامهنویس، مؤسس باشگاههای زنان و سخنگو در مباحث سیاسی شدند.»[30]
بنابراین، با بررسی روزنامههای دورۀ مشروطه، بهویژه روزنامههای زنان که پایهگذار زبان زنانه در ادبیات سیاسی ـ اجتماعی به شمار میروند، میتوان دریافت که این روزنامهها چگونه صورتبندی جدیدی از زن ایرانی و حیطۀ وظایفش به دست دادند و تصویری از زن ایدئال، یا بدانگونه که وبر در بحثهایش اشاره میکند نوع آرمانی یا تیپ ایدئال[31] زن ایرانی، ترسیم کردند.
بررسی نشریۀ شکوفه نشان میدهد که این نشریه با طرح مسائل مختلفی چون تربیت، مهارتهای زندگی، مشارکت اجتماعی، حسن خلق، سوادآموزی، لزوم صرفهجویی، بهداشت فردی، عفت و مسائلی از این دست صورتبندی خاصی از زن ایدئال ایرانی به دست داد، صورتبندیای که متناسب با دنیای جدید باشد.
نشریۀ شکوفه در شمارههای متعدد خود مقالات گوناگونی (8 مقاله از مجموع 302 مقاله و نوشته) را به موضوع تربیت اختصاص میدهد. از دید این نشریه، تربیت صحیح بهعنوان یکی از ویژگیهایی که یک زن ایدئال میتواند داشته باشد، مبنای دستیابی به خیر و نیکی و مکارم اخلاق و رهایی از هر نوع بدی و دشمنی و به عبارتی اس اساس یک جامعه است. «اگر میخواهید از رذالت و پستفطرتی اثری نماند، میخواهید بغض و عداوت و نفاق از انجمن بشری بار بندد، باید در پناه تربیت ملتجی بشوید.»[32] منظور از تربیت صحیح تربیتی است که «محسنات فردا در آن موجود و قبایح دیروز در آن مُعدِم باشد.»[33] شکوفه با چنین مقدماتی به سراغ هدف اصلیاش میرود و مبنای رسیدن به چنین تربیتی و به تبع آن جامعهای فاضله را تعلیم و تربیت دختران میداند.[34] بدینگونه، از دید این نشریه، آموزش و پرورش دختران اصل اساسی برای داشتن یک جامعۀ انسانی سالم است.
به باور این نشریه، مادر نقش اصلی را در تربیت دختران دارد و خانۀ پدر در حکم مدرسهای است که دختران باید در آن مهارتهای زندگی مشترک را کسب کنند. این مهارتها شامل طیف وسیعی چون مهارتهای یدی مانند خیاطی، آشپزی، شربتسازی، مرباپزی و نیز مهارتهای غیریدی همچون خانهداری، شوهرداری و مردمداری میشود. شکوفه در عین حال تأکید میکند که مادر سهم اصلی را در آموزش این مهارتها دارد و باید دختر را به گونهای تربیت کند که ضمن یادگیری مهارتهای مذکور، بتواند در زندگی مشترک محیطی آرام برای شوهر فراهم کند.[35]
با این همه، به نظر میرسد در محتوای برخی از مقالات و مطالب این نشریه فرهنگ مردسالارانه رسوب کرده است؛ هنوز اصالت با مرد است و زن به تنهایی مسئول ایجاد آرامش در خانواده دانسته میشود. گو اینکه این وظیفه برای مرد در نظر گرفته نمیشود که سلوک و رفتار مناسبی با همسرش داشته باشد: «مادر... باید دختر را به قسمی عمل بیاورد که وقتی خانۀ شوهر میرود اسباب اوقات تلخی و همهروزه دعوا و نزاع و طلاقکشی نباشد و متصل نگویند مگر تو در طویله بزرگ شدی؟ تقصیر تو نیست تقصیر مادر بیشعورت هست که این قسم تو را بار آورده. خاک بر سرت بکند با شوهرداریات.»[36] البته بررسی دیگر مقالات این نشریه نشان میدهد که نویسنده یا نویسندگانِ مطالب مزبور اصولاً چنین نگاهی نداشته و حتی درصدد برآمدهاند خشونت مردان را نقد و از این طریق نگاه سنتیِ مردسالارانه به زنان را اصلاح کنند.
از نظر شکوفه، یکی از دلایل واسپاری مسئولیت فوق به زنان تفاوت ماهوی بین زن و مرد است. مردان به دلیل فعالیت فیزیکی و طاقتفرسا در بیرون از خانه نمیتوانند چندان به امور خانه رسیدگی کنند. بنابراین، این وظیفه به زنان واگذار شده است. این نشریه در مواضع مختلف یکی از ویژگیهای زن ایدئال یا الگو را داشتن حسن خلق و اخلاق حمیده، بهخصوص در تعامل و رفتار با شوهر، میداند و ریشۀ این امر را به تفاوت ماهوی بین زن و مرد در خلقت نسبت میدهد، تفاوتی که وظایف خاصی را بر عهدۀ هر یک از این دو جنس میگذارد:
خدای متعال هر خلقتی را در عالم از برای کاری و در خور امری خلق فرموده. قامت انسان را بر رأی اِنّا خلقنا الاِنسانَ فی احسَنِ تقویم آراسته. پس هر کس باید رفتار نماید به مقام خود و کردار کند بر شرف خود. مثلاً وظیفۀ مردان که از حیث بنیه و عضلات قویتر از زناناند آن است که خود را در انواع مهلکه و صدمات گوناگون انداخته تا امور زندگانی چند نفر از عیال و اولاد و خود را اداره کند و ناگزیر میخواهند پس از صدمات وافره و خستگیهای زیاد در منزل خود راحت نموده، چند شاهی که به زحمت تحصیل نموده با سلامت مزاج و زندگی منظم و اطفال با تربیت و زوجۀ خوش اخلاق صرف نمایند... و وظیفۀ زن... آن است که در نهایت نظافت و دلسوزی از شوهر و اطفال خود محافظت نماید و با یک اتفاق کلیۀ این اداره را منظم نمایند و اگر در این شغل عمدۀ عالی تأخیر و تهاون نماید در پیش وجدان خجل و نزد عقل و انسانیت منفعل خواهد بود و وجود خود را ضایع و هستی خود را حرام خواهد کرد.[37]
بنابراین، شکوفه نه فقط از فرهنگ مردسالارانه و مفروضات آن که تا پیش از این اصولی مسلم در نظر گرفته میشد، دفاع نمیکند بلکه با استناد به معارف اسلامی و آیات قرآن آن را نقد میکند. مثلاً در مقالهای با عنوان «فلسفۀ زن و شوهر» با استناد به آیۀ «هُن لِباسٌ لکُم و اَنتُم لِباسً لَهُنَ» (بقره/ 187)، ضمن بیان وظایف زن و شوهر در قبال هم و تکلیفی که قرآن بنا بر این آیه برای آنها به منظور اصلاح یکدیگر مقرر کرده است، به نقد نگاهی میپردازد که مردان را برتر از زنان و دارای عقل و شعور بیشتر میداند، حال آنکه بر مبنای آیۀ قرآن اصولاً زن و شوهر از طریق درک متقابل یکدیگر میتوانند اصلاحکنندۀ هم باشند و در این صورت هرگز «نفاق و شقاق و حیله و دسیسه و گفتوگوی فراق» پدید نمیآید:
... برخلاف اشخاصی که پی به حقوق و حدود همجنسی و همنوعی و همصنفی خود نبردند و واقع همچه گمان میکنند که طایفۀ نسوان در خلقت از مردان نقصان دارند یا اینکه از نوع بشر و انسان نمیباشند و آقایان خود را از عالم پاک و زنان را سرشته از خاک میدانند یا اینکه خود را عاقل کامل فرزانه میشمارند و زنان را جاهل و دیوانه محسوب دارند و بدین واسطه ظلم و تعدی را از همه جهت دراز نموده و همه قسم ذلت و مسکنت که انسان به هیچ حیوانی روا ندارد در حق زنان لازم بلکه واجب دانسته از ضرب و شتم و بیشرفی حال آنکه فرمایشات حضرت رسالت چنین قضاوت نفرمودند بلکه به عکس امر به محبت و عدالت و رأفت و رعایت فرمودند.[38]
شکوفه نه فقط فرهنگ مردسالارانه را نقد میکند، بلکه به جزئیات رفتاری مردان و تفاوت آن با زنان نیز توجه دارد، چنانکه در چند موضع از نشریه، در مورد نحوۀ رفتار مردان با زنان هشدار میدهد و خواهان تغییر آن است.[39] حتی گاه پا را فراتر مینهد و با ارجاع به آیۀ «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ الله بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَ بِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ» (نساء/ 34) معتقد است زنان نسبت به مردان «مقام همسری و همسری و کفویت» دارند. بنابراین مردان نه فقط باید «نگاهدار هیکل و جسم» زنان باشند بلکه باید «حافظ و حارث عصمت و عفت و شرافت» آنها نیز باشند. به همین دلیل آموختن نحوۀ رفتار با زنان ضروری است.[40]
به علاوه، شکوفه با اشاره به برابری زنان با مردان بر افزایش نقش زنان در ادارۀ جامعه تأکید میکند: «چون مردان با زنان مرتبۀ کفویت و زوجیت و همه قسم شرکت و معیت و مصاحبت و مباشرت در ادارۀ جماعت دارند، بلکه میتوان در کمال اطمینان به اکثریت قول و رأی داد که کمپانی شرکت و زندگی بدون معیت و پایندگی و همراهی زنان نباید تشکیل و استقلال و استکمال دایرۀ اجتماعی را جزء اعظم و اکثیر معظم است.»[41] بدین ترتیب، برخلاف دوران پیشامشروطه، نشریۀ شکوفه نه فقط انزوای اجتماعی زنان، فرهنگ مردسالار و برخی از باورهای کهن را نقد میکند، بلکه خواهان تجدیدنظر در آنهاست. بنابراین، مشارکت در امور اجتماعی و ادارۀ جامعه نیز میتواند یکی دیگر از ویژگیهای زن ایدئال باشد.
یکی از نقدهای شکوفه به وضعیت زنان ایرانی، عقبماندگی فکری و اعتقاد آنان به امور غیرعقلی و خرافه است. از این رو، نیاز به آموزش و تحصیل علم را برای زنان ضروری میداند. این نشریه در مقالاتی با عنوان «معارف زنهای ایرانی یکی از سرچشمههای بدبختی ما» ضمن آنکه برخی از باورهای غیرعقلی و خرافی زنان ایرانی را شرح میدهد، آنها را از حیث «زندگی و عبادات مخصوصه» به سه گروه زنان شهری، زنان روستایی و زنان ایلات تقسیم میکند و معتقد است این سه گروه بهرغم تفاوتهایی که دارند، در برخی از اعتقادات و «معارف» با هم مشترکاند. این اعتقادات که از دید نشریۀ مزبور «اساس دین زنهای ایران» است، شامل دو نوع میشود. نوع اول دربرگیرندۀ باور به «کرامت اشخاص مجهولالحال و اثر نفس و بعضی مرشدها و سحر و طلسمات پیرزنها و یهودیهای دعانویس یا غیبگویی رمالها و غیره» است[42] و نوع دوم که با عنوان «عقاید فالی و خاصیتی» از آن یاد میشود، شامل «اعتقاد به سعد و نحس ساعات و شومی حیوانات، آمد و نیامد و فالهای دیگر که جزء آداب محلّی و در هر نقطه طرز مخصوصی را داراست» میگردد. نوع اول چون بخشی از دین به حساب آمده است، در بین تمام گروههای سهگانۀ زنان شهری، روستایی و ایلیاتی، بهرغم شدت و ضعف، وجود دارد؛ «مثلاً آن طوری که خانمهای طهران اعتقاد به اثر دعای ملاپیناس یهودی و طلسم سید جنگیر دارند زن برزگر دهاتی ده یک و زن ایلیاتی صد یکِ آن را شاید معتقد باشند.»[43] اما اعتقادات نوع دوم که «بهعنوان خاصیت و اثر بهوجودآمده» است در هر نقطه و محلی «یک ترکیب و شکل مخصوصی» دارد. شکوفه پس از تشریح هر یک از این اعتقادات نتیجه میگیرد که این عقاید در کل اتفاقاً هیچ ارتباطی با دین اسلام ندارند و یادگار «بتپرستهای مغول و تاتار» هستند که در قرون میانه وارد ایران شدند و «یک دسته از مُدَلِّسین منفعتپرست به لباس دیانت مقدسه این زندقهها را ترویج کردهاند.»[44] در دین اسلام اساساً چنین اعتقاداتی وجود نداشته است و حتی «شارع اسلام برای آنکه ملتش مثل امم سابقۀ قبل مبتلای خرافات این نوع از بتپرستی نشود، نهی اکید فرمودند قبور را بلند نسازند و در و دیوار آن را نقش و نگار ننمایند و هزار نهی دیگر.»[45]
عطف به مباحث فوق، شکوفه چارۀ رهایی از خرافات و باورهای غیرعقلانی و نادرست را که هیچ اشتراکی با اسلام ندارند، در علمآموزی، تحصیل دانش و افزایش آگاهی زنان و مردان میداند. به همین دلیل، در تعریفی که از مدرسه به دست میدهد آن را مکانی برای تحصیل دانش و معارف و جایی برای تربیت انسان و به یک معنا کارخانۀ آدمسازی و نه مکانی برای دسایس شیطانی به حساب میآورد.[46] بدین ترتیب، تحصیل دختران و زنان که در دورۀ پیشامشروطه نه کاری مذموم، اما نالازم به شمار میرفت، در این نشریه یکی از ویژگیهای زن ایدئال دانسته میشود. شاید به همین دلیل باشد که شکوفه همواره بهعنوان نشریهای شناخته میشود که بخش قابل توجهی از مطالبش را به آموزش زنان و تأسیس مدارس نوین دخترانه اختصاص داده است. چنانکه از مجموع 302 مقاله و مطالب و نامههایی که در آن منتشر شده، 41 مقاله (حدود 14 درصد) به بحث مدارس اختصاص یافته است.
شکوفه «دختر خوب» را دختری میداند که از روی عقل و دانش رفتار کند و «به مدرسه برود و تحصیل علم کند، یعنی علوم لازمۀ مفیده را... یاد بگیرد.»[47] به علاوه، این نشریه، با رجوع به تجربیات برخی از کشورها، یکی از دلایل پیشرفت جوامع را تربیت و آموزش زنان معرفی میکند. برای مثال در یکی از مقالهها به سراغ ژاپن میرود و معتقد است «میل وافر» مردم ژاپن به تربیت زنان و دختران دلیل اصلی پیشرفت و ترقی این کشور بوده است. به عقیدۀ نویسندۀ این مقاله، بر اثر تلاشهای ملکۀ ژاپن طبقات مختلف مردم تشویق شدند زنان و دختران خود را برای علمآموزی به دیگر کشورها بفرستند. البته احتمال دارد اشارۀ نویسنده به اقدام ملکۀ ژاپن و سهم وی در گسترش سوادآموزی زنان و دختران ژاپنی که نتیجۀ آن «ترقی و تمدن ایشان» بود، کنایهای باشد به بیمسئولیتی زنان شاه و رجال درباری ایران در ایجاد مدارس دخترانه در ایران، بهویژه اینکه شکوفه در آخر مقاله مینویسد:
در حقیقت سبب اصلی احیای ژاپن و ترقیات محیرالعقول این مملکت از اثر این اقدام مقدس ملکه است و لاغیر. ای کاش خانمهای ایرانی ما به این یکه زن ژاپونی تقلید و تأسی کرده هر یک چند نفر اطفال یتیم و دوشیزگان فقیر را به این مدارس ناقص ما بگذارند و معاونت و همراهی به این مکاتب نسوان نموده، شاید ما هم بتوانیم اقلاً به قدر صد یک ژاپونیان ترقی کرده و سعادت رفتۀ خود را به دست آوریم.[48]
بدین ترتیب، تلاش برای گسترش سوادآموزی دختران یکی دیگر از ویژگیهای زن ایدئال از دید این نشریه است.
این نشریه در عین تأکید بر سوادآموزی و اندوختن دانش، توجه خواننده را به تفاوت بین ادراک و علم جلب میکند. در حقیقت سوادآموزی را زمانی مؤثر و مفید میداند که با اندیشیدن و غور در امور مختلف همراه باشد. به عبارتی ساحت اندیشه از دید این نشریه از ساحت سواد و علم جداست، ولی زمانی که این دو با هم همراه شوند، شخص به ادارکی از خود و اطرافش میرسد که سبب تعالی او و جامعه میشود. به همین دلیل، در کنار سوادآموزی و تلاش برای گسترش آن، یکی دیگر از ویژگیهای زن ایدئال، تلاش برای اندیشیدن در امور و ادراک درست آنهاست؛ «آشکار است که ادراک غیر از علم است. در مدارس درس خواندن و عالم شدن چیز دیگر است و قوۀ مدرکه را صیقل زدن و در زشت و زیبا و اطراف کارها غور کردن چیز دیگر...»[49]
نشریۀ شکوفه یکی از پیشنیازهای ضروری برای داشتن زندگیای آرام در کنار سایر اعضای خانواده را کسب «بعضی از علوم و صنایع» میداند و در تشریح مقصودش از صنایع و علوم به مهارتهای آشپزی، خیاطی، شوهرداری، تربیت فرزند و مواردی از این دست اشاره میکند و معتقد است که این «صنایع و علوم مانند سایر علوم هم تحصیل علمی دارد و هم مقام تجربه و عملی.»[50] بدین ترتیب، شکوفه بین آنچه به صورت غیرعلمی و صرفاً تجربی و بهعنوان مهارتهای آشپزی و فرزندداری از مادران به دختران منتقل میشود با آنچه به واقع باید هم از این طریق و هم از طریق مطالعه و تحصیل به دست میآید تفاوت قائل میشود. به همین دلیل مهارتهای فوق را در زنان ایرانی ناقص، نابسنده و ناکافی میداند و تلاش میکند با ذکر مثالها و روشهایی نشان دهد که کسب علمِ هر یک از این مهارتها و انتقال آن به فرزندان چگونه باید باشد.[51] پس یکی دیگر از ویژگیهای زن ایدئال، از دید شکوفه، تحصیل سواد زندگی هم به صورت علمی و هم به صورت تجربی و نیز انتقال آن به فرزندان از راههای عملی و نظری است. شاید به همین دلیل است که در تعریف «دختر خوب» بر فراگیری «صنایع یدی» و یادگیری فنون خانهداری تأکید میکند: «دختر خوب آن است که ملتفت بشود و بداند که مدتها در دنیا باید زندگانی نماید و اگر از علم زندگانی بیبهره باشد در مدت عمر به او خیلی بد خواهد گذشت و اسباب بدبختی و زحمت دیگران هم خواهد شد.»[52]
در دورۀ قاجار با ورود کالاهای خارجی به ایران و تبلیغ آنها در روزنامهها، اولین سویههای سبک زندگی مصرفی نمایان میشود. این امر از دید نشریۀ شکوفه دور نمیماند و به همین دلیل در مقالاتی با عنوان «تقلید بد»، از یک سو رواج روحیۀ مصرفگرایانه را در بین زنان ایرانی مذمت میکند و از سوی دیگر خسارتهای ناشی از استفاده از کالاهای بیگانه را بر تولیدات داخلی و اقتصاد جامعه برمیشمرد. بنابراین، یکی از ویژگیهای زن ایدئال از منظر این نشریه پرهیز از تقلید کورکورانه، دوری از تجملگرایی، استفاده از کالاهای تولید داخل و کمک به دولت است: «تقلید در بسیاری از امورات و موارد باعث ذلت و فلاکت بلکه گاهی منجر به مرض و هلاکت میگردد. هر کسی باید نگاه کند به وقت و روز خودش... هر کس حدودی دارد و هر کسی از حدود خود خارج شود پای از اندازۀ گلیم خود دراز کرد در بسیاری از بلیات وارد میشود..»[53] در جایی دیگر میآورد: «[زنان باسواد باید] همه را به استعمال البسه و امتعۀ داخله وادار نمایند. باید که عموم دختران ایران لباس خود را و مردانشان را بدوزند و تا میتوانند صنایع دستی را هم بدانند... و به دولت خودشان از کدام راههایی که میتوانند کمک بکنند.»[54] در حقیقت به نظر میرسد این نشریه نوعی گرایش میهنپرستانه داشته است.
در کنار پرهیز از تقلید کورکورانه، صرفهجویی یکی دیگر از ویژگیهای زن ایدئال در نشریۀ شکوفه ذکر شده است. در حقیقت این نشریه از یک سو زن ایدئال را زنی میداند که از تقلید کورکورانه و زندگی مصرفی بپرهیزد و از سوی دیگر همواره در مصارف روزانه صرفهجویی نماید. این نشریه صرفهجویی را نوعی علم میشمارد و از زنان میخواهد با صرفهجویی و رعایت مصرف «بدون جهت چیزی را ضایع نکنند «تا بدین طریق از نعمتهای الهی منتفع و بهرهمند گردند: «مثلاً هنگامی که میخواهد رخت بشوید و آب گرم لازم دارد از حرارت آفتاب نفع برده شود، یعنی آب بگذارد در آفتاب تا گرم شود و همچنین از سایر موجودات هم منتفع شود.»[55]
نشریۀ شکوفه یکی از ویژگیهای زن ایدئال را توجه به بهداشت فردی و نظافت میداند. نمونۀ این مورد را میتوان در مقالات متعددی (18 مقاله و مطلب) مشاهده کرد که عمدتاً با عنوان «حفظ الصحه» منتشر شده است. ضمن اینکه در مقالهای با عنوان «دختران خوب کداماند؟» دستورالعملهایی برای رعایت بهداشت فردی داده شده است. در این مقاله بر شستن دستها، دهان، صورت و نیز توجه به بهداشت دهان و دندان تأکید و دستورالعمل کاملی در این مورد داده میشود. در حقیقت شکوفه یکی از ویژگیهای دختران «تربیتشده» را رعایت بهداشت میداند. مثلاً در مورد بهداشت دهان مینویسد: «[مسواک زدن] چند فایده دارد: اولاً بوی دهان که در شب روی هم بوده است و همه از او تنفر دارند، گرفته میشود؛ ثانیاً چرک در روی دندان که هر کس میبیند دلش به هم میخورد، پاک میشود که هر کس میبیند خوشش میآید و ثالثاً از دندان درد و خراب شدن و کرم خوردن دندان راحت دیگر به دندانساز محتاج نمیشود.»[56]
یکی دیگر از ویژگیهای زن ایدئال از نگاه شکوفه، برخورداری از ویژگی عفت و عصمت است. از دید این نشریه زن خوب «آن است که گوهر گرانبهای عصمت را که ناموس، شرافت و آدمیت و اطمینان اوست از دست ندهد.» شکوفه عفت زن را بر تمامی شئونات نَسَبی و حسبی ارجح میداند و آن را نشانۀ کمال زن به حساب میآورد[57] و متذکر میشود در صورتی که زنی عفت و پاکدامنی نداشته باشد، هرچند ثروتمندترین و بزرگزادهترین زن روی زمین باشد «او را جفت گرفتن و با او دمساز و محرم راز و در امورات متحد و همآواز شدن نشاید.»[58]
نصیحتپذیری و به همین نحو نصیحت کردن دیگران از جمله ویژگیهای زنان و دختران ایدئال است. به باور شکوفه زنان و دختران با نصیحت کردن دیگران، بهویژه خواهران و برادران کوچکتر، راه سعادت و خوشبختی را به آنها نشان میدهند و با نصیحت شنیدن از دیگران، بهخصوص پدر و مادر، اسباب خرسندی آنها را فراهم میآورند.[59] همچنین شکوفه یکی از ویژگیهای «دختر خوب» را رعایت احترام پدر و مادر و معلمان خودش میداند: «... و پدر و مادر و معلمین خودش را دعا میکند. بعد در کمال ادب درست خدمت پدر و مادر میرسد و سلام و تحیت و عرض اخلاص به جای میآورد و تا اجازه و اذن جلوس ندهند، نمینشیند و خود را حاضر و مهیا میسازد از برای اطاعت و فرمایشات پدر و مادر و ابداً طریقۀ بدرفتاری پیش نمیگیرد.»[60]
نتیجهگیری
بررسی نشریۀ شکوفه نشان میدهد پس از انقلاب مشروطه صورتبندی مسئلۀ زنان در حال تغییر است. به عبارتی برخی از مفروضات صورتبندی پیشامدرنی، مانند کراهت و یا عدم لزوم سوادآموزی و تحصیل زنان و نیز عدم نیاز به حضور جدی در عرصههای اجتماعی و سیاسی، در این دوره با تشکیک و عدم قطعیت روبهرو و نقد میشود. این نوع نقد در مطبوعاتی چون شکوفه نه الزاماً نقدی سلبی، بلکه همراه با پیشنهاد جایگزینهایی است. در صورتبندی جدید که بخش اعظمی از آن نتیجۀ تماس با کشورهای دیگر و تبادل فرهنگی ایران در دوران قاجار است، دیگر برای زنان امکان کنش در مسائل مختلف به مانند قبل میسر نیست. به همین دلیل عمدهترین مؤلفههای صورتبندی جدید در مواردی چون سوادآموزی، ارتقای سطح دانش و تعالی میزان علم در زنان، تلاش برای ادارک محیط اطراف و مسائل روز، حضور در امور اجتماعی در پرتو عقیده به برابری و «کفویت» زن و مرد و نیز دوری از خرافات، تلاش برای نگاه عقلانی به دین و مسائل اجتماعی و در کنار همۀ اینها مواجهۀ انتقادی با فرهنگ مصرفی در پرتو استفاده از تولیدات داخلی برای تقویت اقتصاد کشور مطرح میشود. نتیجۀ این صورتبندی ترسیم تصویری ایدئال از زن ایرانی بهعنوان یک نوع آرمانی یا ایدئال است. این تصویر ایدئال از یک سو، واجد ویژگیهایی چون سواد، علم، دانش، ادراک، نگاه انتقادی به مسائل و از سوی دیگر کنش اجتماعی مؤثر از جمله تلاش برای ترویج سوادآموزی زنان، پرهیز از تقلید کورکورانه در مواجهه با فرهنگ مصرفی در کنار کسب سواد زندگی از جمله شوهرداری، آشپزی، خیاطی، فرزندداری از جنبۀ نظری و عملی است. زن ایدئال ایرانی از دید شکوفه واجد تمام ویژگیهایی است که میتواند او را کنشگری مؤثر در همۀ امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و خانوادگی معرفی کند، از ویژگیهای ظاهری گرفته تا ویژگیهای اخلاقی و علمی. جدول زیر نشان میدهد که سوادآموزی و برخورداری از علم مهمترین ویژگی زن ایدئال از منظر شکوفه است و پس از آن نیز بهداشت و سواد زندگی قرار میگیرد. همچنین این جدول نشان میدهد که حدود 30 درصد از محتوای این نشریه صرف صورتبندی ویژگیهای زن ایدئال ایرانی شده است.
جدول 1. میزان و درصد هر یک از ویژگیهای مورد نظر نشریۀ شکوفه برای زن ایدئال ایرانی نسبت به کل محتوای این نشریه (302 مقاله و مطلب)
موضوع |
تعداد مقاله یا مطلب |
درصد |
مدارس و آموزش زنان |
41 |
57/13 |
بهداشت و حفظ الصحه |
21 |
9/6 |
سواد زندگی |
8 |
6/2 |
تربیت |
8 |
6/2 |
مبارزه با خرافه |
4 |
3/1 |
مذمت مصرفگرایی |
3 |
9/0 |
پرهیز از تقلید بد |
3 |
9/0 |
میهندوستی |
2 |
66/0 |
مجموع |
90 |
8/29 |
[1]. محمدعلی علیزاده و علی باغدار دلگشا، «بررسی مطالبات اجتماعی زنان در جراید عصر مشروطه (با تأکید بر نامهنگاریهای زنان در روزنامۀ ایران نو)»، زن و جامعه، ش 1، س 7 (فروردین 1395)، ص 201-218.
[2]. محمدرضا حاجی آقابابایی و نرگس صالحی، «بررسی آموزههای تعلیمی در نخستین مطبوعات تخصصی زنان»، پژوهشنامۀ ادبیات تعلیمی، س 11، ش 43 (پاییز 1398)، ص 39-66.
[3]. ایرج جلالی، «عملکرد زنان در مطبوعات عصر مشروطه»، رشد آموزش تاریخ، ش 39 (تابستان 1389)، ص 42-46.
[4]. الهه باقری و شهناز خواجه، «نکاتی در باب بهداشت و سلامت عمومی در نشریۀ شکوفه با تکیه بر سلامت مادر و کودک»، تاریخ پزشکی، س6، ش 20 (پاییز 1393)، ص 47-82؛ علی باغدار دلگشا و دیگران، «حفظ الصحۀ نسوان در مطبوعات زنان با تکیه بر مطبوعات منتشرشده از 1289-1307 ش/ 1910-1928م»، تاریخ پزشکی، دورۀ 9، ش 32 (پاییز 1396)، ص 32-44.
[5]. الهه احدی، «زن در آینۀ مطبوعات دورۀ قاجار»، مطالعات راهبردی علوم انسانی و اسلامی، س 2، ش 10 (زمستان 1396)، ص 149-160.
[6]. هما زنجانیزاده و علی باغدار دلگشا، «بررسی جامعهشناختی روزنامهنگاری زنان در عصر مشروطه با تأکید بر روزنامۀ زبان زنان»، مسائل اجتماعی ایران، س 6، ش 1 (بهار و تابستان 1394)، ص 61-80.
[7]. ژانت آفاری، انقلاب مشروطۀ ایران، ترجمۀ رضا رضایی (تهران: بیستون، 1385).
[8]. ژانت آفاری، «گذر از میان صخره و گرداب: دگرگونی نقش زن و مرد در ایران قرن بیستم»، ایراننامه، س 15، ش 59 (تابستان 1376)، ص 365-388.
[9]. غلامرضا وطندوست و دیگران، زن ایرانی در نشریات مشروطه (تهران: مؤسسۀ تحقیقات و توسعۀ علوم انسانی، 1387).
[10]. بشری دلریش، زن در دورۀ قاجار (تهران: دفتر مطالعات دینی سازمان تبلیغات اسلامی، 1375).
[11]. شکوفه، س 4، ش 11 (1 ذیحجه 1334ق).
[12]. همان، س 1، ش 1 (ذیحجه 1330)، ص 1.
[13]. زنجانیزاده و دلگشا، ص 66.
[14]. وطندوست، ص 27.
[15]. hamideh Sadeghi, Women and Politics in Iran: Veiling, Unveiling and Reveiling (NewYork: Cambridge University, 2007), p. 250.
[16]. Judith Zinsser, History and Feminism: A Glass half full (New York: Twayne, 1993), pp. 3-5.
[17]. Spongberg, Mary, Writing Women’s History since the Renaissance,) New York, Palgrave Macmillan, 2002), p. 58.
[18]. Karen Offen, and Pierson, Ruth Roach, Writing Women History: International Perspectives (Bloomington: Indiana University, 1991), pp. 1-2.
[19]. شبنم حاتمپور و بیتا باباییراد، «زن و تحولات سیاسی از قرن 7 تا پایان دورۀ پهلوی»، زن و فرهنگ، س 2، ش 6 (زمستان 1389)، ص 38.
[20]. ادوارد یاکوب پولاک، سفرنامۀ پولاک: ایران و ایرانیان، ترجمۀ کیکاووس جهانداری (تهران: خوارزمی، 1361)، ص 170.
[21]. میرزا آقاخان کرمانی، سه مکتوب، به کوشش و ویرایش بهرام چوبینه (بیجا: بینا، 2000)، ص 130-131.
[22]. دلریش، ص 68-71.
[23]. حاتمپور و باباییراد، ص 43.
[24]. ژان باتیست فووریه، سه سال در دربار ایران، ترجمۀ عباس اقبال آشتیانی (تهران: پر، 1395)، ص 159.
[25]. ساموئل گرین ویلز بنجامین، سفرنامۀ بنجامین، ترجمۀ محمدحسین کردبچه (تهران: جاویدان، 1369)، ص 85.
[26]. رابرت گرانت واتسن، تاریخ ایران در دورۀ قاجار، ترجمۀ عباسقلی (بیجا: بینا، 1340)، ص 11.
[27]. سهیلا ترابی فارسانی، اسنادی از مدارس دخترانه از مشروطیت تا پهلوی (تهران: سازمان اسناد ملی ایران، 1378)، ص 10.
[28]. زهرا حامدی، مبانی ایدئولوژی حاکمیت و تأثیرش بر متون و مواد درسی در عصر پهلوی (تهران: نشر تاریخ ایران، 1394)، ص 197.
[29]. همان، ص 198-199.
[30]. مورگان شوستر، اختناق ایران، ترجمۀ ابوالحسن موسوی شوشتری (تهران: صفی علیشاه، 1368)، ص 205.
[31]. Ideal type
[32]. شکوفه، س 1، ش 7 (29 ربیعالاول 1331ق)، ص 1.
[33]. همان.
[34]. همان.
[35]. همان، س 1، ش 1 (ذیحجه 1330)، ص 3.
[36]. همان.
[37]. همان، س 1، ش 4 (11 ربیعالاول 1331)، ص 1.
[38] . شکوفه، س 2، ش 11 (10 جمادیالثانی 1332ق)، ص 1-2.
[39]. همان، س 2، ش 20 (1 صفر 1332ق)، ص 4.
[40]. همان، س 2، ش 21 (15 صفر 1332ق)، ص 4.
[41]. همان.
[42]. همان، س 1، ش 9 (3 جمادیالثانی 1331)، ص 1.
[43]. همان.
[44]. همان، س 1، ش 9 (3 جمادیالثانی 1331ق)، ص 2.
[45]. همان، س 1، ش 10 (24 جمادیالثانی 1331ق)، ص 2.
[46]. همان، س 1، ش 5 (27 ربیعالاول 1331ق)، ص 1.
[47]. همان، س 1، ش 11 (12 رجب 1331)، ص 3.
[48]. همان، س 2، ش 9 (5 جمادیالاول 1332)، ص 2-3.
[49]. همان، س 4، ش 5 (3 جمادیالاول 1334)، ص 2-3.
[50]. همان، س 2، ش 18 (26 ذیحجه 1331ق)، ص 4.
[51]. همان، س 2، ش 20 (1 صفر 1332ق)، ص 4.
[52]. همان، س 1، ش 11 (12 رجب 1331ق)، ص 3.
[53] . همان، س 1، ش 5 (27 ربیعالاول 1331ق)، ص 3.
[54]. همان، س 4، ش 6 (19 ربیعالثانی 1334ق)، ص 3-4.
[55]. همان، س 1، ش 11 (12 رجب 1331ق)، ص 3.
[56]. همان، س 3، ش 4 (5 ربیعالاول 1333ق)، ص 4.
[57]. همان، س 3، ش 15 (2 شوال 1333ق)، ص 4.
[58]. همان، س 3، ش 18 (15 ذیقعده 1333ق)، ص 3-4.
[59]. همان، س 1، ش 11 (12 رجب 1331ق)، ص 3.
[60]. همان، س 3، ش 4 (5 ربیعالاول 1333)، ص 4.