Document Type : Research Paper
Authors
1 Department of History, Faculty of Literature and Languages, Alzahra University, Tehran, Iran.
2 Department of Chinese and Far Eastern Languages and Literature, Faculty of Literature, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran.
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه
چین و ایران در دوران باستان و اسلامی، به تناوب، ارتباطات تجاری، دیپلماسی، فرهنگی و زبانی با هم داشتند. زبان فارسی در قرون وسطا و پیشامدرن از زبانهای مهم درباری و مذهبی در آسیا بود و به همین سبب، نقش قابل توجهی در سیاست خارجی چین داشت. در روابط دو کهندیار چین و ایران، منطقۀ آسیای مرکزی نقش حلقۀ وصل را داشت. از این رو، حضور بازرگانان، نوازندگان و اجراکنندگان سُغدی در بارگاه سلسلۀ تانگ (618 -907م) در برخی آثار هنری به تصویر درآمده است. در ایام حکمرانی سلسلۀ مغولتبار یوان (1271-1368م) در چین، به دلیل استقرار همزمان حکومت مغول در ایران و جایگاه زبان فارسی بهعنوان یکی از زبانهای اداری دربار مغولان چین، روابط این دو سرزمین رو به ترقی نهاد. در این هنگام، تعداد انگشتشماری از پارسیان در چین حضور داشتند. این گروه، بهعنوان اعضای سموژن[1]، یعنی طبقهای اداری متشکل از اتباع غیرمغول و غیرچینی، جایگاه مهمی در دربار کسب کرده بودند. در دورة سلسلۀ مینگ (1368-1644م) رویۀ ترجمۀ اعلامیههای حکومتی به زبان فارسی همچنان برقرار بود و روابط مالی و خراجی چینیان با فارسیزبانان تداوم داشت. همچنین ظروف آبی و سفید سفالگران چینی در بازارهای خاورمیانه و ایران عصر صفوی (907-1148ق/ 1501-1736م) مورد توجه طبقۀ متمول و نخبگان بود (Rogers, 2011, 437).
با وجود ارتباطات پر فراز و نشیب چین و ایران در قرون گذشته، نباید بر دیرپایی و اهمیت این روابط بیش از حد تأکید کرد. گرچه جادة ابریشم در سالهای اخیر به «پارادایمی توضیحی و احساسی» برای تمام جنبههای روابط ایران و چین تبدیل شده است، ما شواهد خاصی مبنی بر تأثیرگذاری روابط تاریخی بر روابط دوران مدرن نداریم (Hongda, 2020, 145). روابط ایران و چین در دورۀ چینگ (1644-1912م) به دلایلی چون رفتار نامهربانانۀ این سلسله با مسلمانان چین، کاهش قابل توجه دامنۀ نفوذ سیاسی و فرهنگی ایران در آسیای مرکزی و نقشآفرینی روزافزون اروپاییان در تجارت آسیا و جهان بسیار محدود شد. به موازات این امر، استفاده از زبان فارسی بهعنوان یکی از زبانهای اداری حکومت چین کمرنگتر از گذشته شد؛ مراجعه به متون فارسی در جامعۀ مسلمانان چین به کاستی گرایید و دستنوشتههای فارسی به سرعت به زبانهای محلی ترجمه شد. همچنین، با گسترش استفاده از کتاب «هان» که مجموعهای از نوشتههای مسلمانان چینی برای هماهنگی بین اندیشههای اسلامی و کنفوسیوس بود، نسخههای خطی فارسی به حاشیه رانده شد و جایگاه پیشین خود را از دست داد. از دیگر دلایل این تغییر، افزایش پیوند چین و خاورمیانۀ عربی از طریق شبکههای استعمار اروپایی بود (Green, 2013, 172). دیوید بروفی[2] در ارزیابی جایگاه ضعیف زبان فارسی در اواخر امپراتوری چینگ مینویسد: «برای مقامات چینگ، زبان فارسی مجموعهای از سیاستهای مالی و تجاری نسبتاً ناچیز در غرب سینکیانگ بود. دربار چینگ از ایران، بهعنوان یک بازیگر سیاسی، اطلاع چندانی نداشت و از طرفی به دلیل نبود ارتباط دیپلماتیک مستقیم با مغولان هند، نیازی به افزایش ارتباط با دنیای فارسیزبان نمیدید» (Ibid, 170). به این ترتیب، در اوایل دهۀ 1900م، روابط سنتی چین و ایران اهمیت قبلی و شکل سابق خود را از دست داده بود. برخلاف دورهای که کاروانهای تجاری و احکام سلطنتی باعث پیوند و ارتباط این دو کشور بودند، اکنون کشتیهای بخار، راهآهن و روزنامههای اروپایی بودند که فرصتهای جدید برای برقراری ارتباط میان چین و ایران ایجاد میکردند. به واسطۀ این پیشرفتهای صنعتی و امکانات رسانهای اروپایی، روشنفکران چینی و دولتمردان و دگراندیشان ایرانی میتوانستند از یکدیگر بیاموزند و از این آموختهها برای تقویت هویت سیاسی و اجتماعی خود بهره جویند.
در پژوهشهایی مانند پژوهش گرین، ناپیوستگی و گسست تاریخی روابط ایران و چین در این دوره نشان داده شده است. گرین بر تغییر چشمگیر مسیرهای ارتباطی و زیرساختهای فیزیکی که آسیای شرقی و خاورمیانه را به هم متصل میکرد، تأکید میکند. فناوریهای جدید، بهویژه راهآهن و کشتیهای بخار و راههای دریایی، جایگزین کاروانهای چهارپایان و مسیرهای زمینی شدند که قرنها برقرار بود. افزون بر این، هر دو کشور چین و ایران در آغاز قرن بیستم دستخوش تغییرات عمیق فنی و اقتصادی و پیامدهای ناشی از آن شدند. در حالی که پیشرفت صنعت چاپ سبب ورود کتابهای عربی به چین و گرایش مسلمانان چین به تحصیل در مصر و هند و عثمانی شد، حکومت وقت ایران (قاجاریه) برنامهای برای ارتباط با مسلمانان چین نداشت. در این شرایط، تنها شماری از بازرگانان ایرانی، با اتکا به میراث ارتباطات گذشته، به حضور کمرمق خود در سواحل جنوبی چین و آسیای جنوب شرقی ادامه دادند. مبادلات این تجار بیش از آنکه از طریق شبکههای تجاری زمینی مرتبط با حافظۀ مشترک تاریخی چین و ایران باشد، از طریق «زیرساختهای صنعتی جهانیسازی تحت سلطۀ اروپا» ممکن میشد.
در آغاز قرن بیستم، هر دو کشور که متأثر از شکستهای نظامی و از دست دادن بخشی از قلمرو احساس تحقیر ملی میکردند، به سوی حکومت ملیگرایانه و اصلاحات داخلی و مدرنیزاسیون سوق یافتند. گرچه علاقه و جاهطلبیهای چین و ایران برای اصلاحات با فشار استعمار اروپایی و ژاپنی مواجه شد، اما این اصلاحات بینتیجه نبود. هر دو کشور به گفتمان احیای ملی و اصلاحات سیاسی کمک کردند که زمینه را برای پاگیری جنبش مشروطه فراهم کرد. در اوایل قرن بیستم که ارتباط مستقیم میان چین و ایران تقریباً از بین رفته بود، فناوریهای جدیدی چون راهآهن و کشتیهای بخار واقعیتهای فیزیکی و اقتصادی چین و ایران را تغییر دادند و تا حدی سفرهای بینالمللی را در دسترس قرار دادند. به گفتة گرین، «کشتیهای بخار عاملی کلیدی در برقراری ارتباط مسلمانان چین با مصر، عربستان، هند و همچنین افزایش تعداد هویها (مسلمانان چینی) برای انجام مراسم حج بود» (Green, 2013, 171). در دهههای نخست قرن بیستم، تعداد انگشتشماری، از جمله برخی نخبگان ایرانی و چینی که بعضاً با شبکههای استعماری جهان اروپایی مرتبط بودند، بین ایران و چین سفر میکردند. لذا روزنامهها تا دهة 1930م از پهلو گرفتن هفتگی دهها کشتی ایرانی در شانگهای سخن راندهاند (Figueroa, 2020, 33). یکی از این نخبگان ایرانی، مهدی قلیخان هدایت است که در سال 1321ق/ 1904م به چین سفر کرد. او که بخشی از سفر سیاحتیاش را با کشتی بخار و بخشی را با قطار انجام داد، برای برقراری ارتباط با مسافران و مقامات محلی اغلب از زبانهای روسی، فرانسوی و آلمانی استفاده میکرد. همچنین در هتلهایی اقامت میکرد که کارکنانش اروپایی بودند و در مسیر با «کشتیهای بریتانیایی و قطارهای تحت مدیریت روسیه» سفر میکرد (هدایت، 1389). همانگونه که پیشتر اشاره شد، مواردی مانند مهدی قلی هدایت استثنا بود و ترافیک ارتباطی میان ایران و چین در آن دوره وجود نداشت. دستاورد چنین سفرهای منفردی عمدتاً نوشتن یک سفرنامه بود. با این حال، گفتمان همبستگی علاقهمندان به روابط ایران و چین در اوایل قرن بیستم، از طریق به اشتراکگذاری برخی اطلاعات طرفین در روزنامهها و نیز انتشار برخی اخبار در شبکههای تلگراف امکانپذیر میشد. روزنامهها در این برهة زمانی به رسانۀ مهمی برای انتشار افکار اصلاحی و انقلابی حامی دولت مشروطه در هر دو کشور تبدیل شدند. این تحولات زمینه را برای ایجاد گفتمان جدیدی میان چین و ایران مبتنی بر سیاست انقلابی فراهم کرد. به این ترتیب در اوایل قرن بیستم، به واسطۀ ظهور جنبشهای مشروطه در هر دو کشور، روشنفکران چینی به اوضاع سیاسی ایران توجه کردند.
پرسش اصلی پژوهش حاضر آن است که روابط اقتصادی ایران و چین در عصر پهلوی اول (1304-1320ش/ 1925-1941م)، خاصه در زمینۀ تجارت چای، براساس چه عواملی شکل گرفت و چگونه ادامه یافت؟ این پژوهش با روش تاریخی و رویکرد توصیفی ـ تحلیلی مبتنی بر اطلاعات منابع مکتوب، بهویژه اسناد مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی و سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی جمهوری اسلامی ایران (ساکما)، انجام گرفته است. بر مبنای یافتهها و دستاوردهای این تحقیق، بازرگانان ایرانی مقیم چین در دورة پهلوی اول، نه تنها موفق به برقراری تجارت چای با ایران شدند، بلکه توانستند اتاق بازرگانی ایران را در شهر شانگهای ایجاد کنند. درخصوص پیشینۀ تحقیق باید گفت در حوزۀ مطالعات داخلی و فارسیزبان کاری در حوزۀ روابط ایران و چین در دورۀ پهلوی اول با رویکرد مقالۀ حاضر انجام نشده است، اما در میان مطالعات انگلیسیزبان، دو مقاله و کار تحقیقی درخور توجه انجام شده است: اول، پژوهش محققی تایپهای به نام لیچیائو چن در سال 2019 با عنوان «امضای عهدنامۀ ایران و چین در سال 1920» (Chen, 2019, 991–1008) که صرفاً به عهدنامه، آغاز و انجام مذاکرات و پیامدهای آن پرداخته است. و دوم، کاری است که ویلیام فیگوئرا در فاصلۀ زمانی 2020 تا 2022 در مورد روابط ایران و چین در عصر پهلوی اول و دوم انجام داده است (Figueroa, 2020). در این کار، با وجود ارزشمندی، صرفاً بر منابع انگلیسی و چینی تکیه شده و به اسناد فارسی استناد نشده است.
دورۀ پهلوی: عصری جدید در روابط ایران و چین
روابط دیپلماسی ایران و چین ناسیونالیست در تاریخ معاصر، دو سال بعد از جنگ جهانی اول، با امضای معاهدۀ چین و ایران آغاز شد. لیچیائو چن[3]، محقق تایپهای و استاد دانشگاه، استدلال میکند که این معاهده بخشی از تلاشهای چین و ایران برای «تقویت خود و جستوجو برای استقلال و یکپارچگی پس از جنگ جهانی اول» و مخالفت با فراسرزمینی بودن در امور بینالملل است. در اسفند 1298ش/ مارس 1920م، نمایندگان چین و ایران اولین تماس خود را در شهر رم ایتالیا برقرار کردند. در 6 مارس/ 15 اسفند، تلگرافی از سفیر چین در ایتالیا، کوآن چی وانگ، به وزارت خارجۀ ایران زده شد و متعاقب آن، دولت ایران به عیسیخان، سفیر ایران در ایتالیا، دستور داد که در مورد معاهدۀ دوستی با همتای خود وارد مذاکره شود. عیسیخان در گفتوگو و مذاکره با وانگ استدلال میکند که کشورهای آسیایی به اتحاد با هم نیازمندند و کمک آنها به همدیگر منطقی است. دولتمردان ایران و چین، در تلاش برای برقراری روابط، به جایگاه دو کشور در آسیا و پیشینۀ تاریخی روابطشان توجه داشتند. وانگ در تأکید بر ضرورت این روابط خاطرنشان کرد که «چین و ایران کشورهای متمدن باستانی بودند، اما اکنون با چالشهای جدی از جانب قدرتهای خارجی مواجه شدهاند.» معاهدۀ چین و ایران در سال 1300ش/ 1922م در مجلس ایران تصویب گردید و به دنبال آن، در سال 1312ش/ 1934م، کنسولگری رسمی ایران در شانگهای تأسیس شد. این تلاشها در حالی صورت میگرفت که چین و ایران، با حضور در نهادهای دیپلماسی جهان، به دنبال ارتقای اعتبار بینالمللی خود بودند (Chen, 2019, 1000). برقراری روابط رسمی بین ایران و جمهوری چین با تحولات سیاسی و اجتماعی عمیق در هر دو کشور و افتادن زمام امور به دست نوسازان نظامی مقارن بود. نقش رضاشاه در ایران اغلب با نقش مصطفی کمال آتاتورک (1881-1938) در ترکیه مقایسه میشود، اما میتوان به همان اندازه او را با چیانگ کای شک[4]، رهبر رسمی جمهوری چین، مقایسه کرد. چیانگ در سال 1928م/ 1308ش، همانند رضاشاه، در شرایطی قدرت را به دست گرفت که دولت مرکزی بسیار ناتوان بود و با قدرتهای نظامی محلی درگیر بود. دیگر اشتراک چیانگ کای شک با رضاشاه، تلاش هر دو برای تقویت ارتش و تکیۀ حکومت بدان بود.
بهرغم مواجهۀ چین با چالشهای ناشی از جنگ و تهاجم ژاپن در 1931م/ 1309ش، چیانگ تلاشهای زیادی برای مدرنسازی سیستمهای سیاسی، حمل و نقل و امور نظامی و اقتصادی کرد. وی همچنین کوشید احساسات ناسیونالیستی و وحدت ایدئولوژیک را با توسل به تاریخ باستانی چین و استفاده از جنبش اصلاح اجتماعی و فرهنگی مبتنی بر اندیشة نئوکنفوسیوسی و مسیحی ترویج کند. چیانگ، مانند رضاشاه، هم در میان مردم و هم در میان مورخان چهرهای بحثبرانگیز باقی مانده است. به این ترتیب، نزدیکی رویکردهای سیاسی و ایدئولوژیک جمهوری چین و ایران در آن روزگار باعث شد روابط دوستانۀ این دو دولتمرد تقویت شود.
در عین اینکه تجاوز ژاپن نگرانی اصلی چیانگ در سیاست خارجی بود، او برای برقراری روابط با کشورهای دیگر نیز تلاش میکرد و عمدة هدفش ارائة تصویری از چین بود که این کشور را در شرایط برابر با جهان خارج قرار بدهد (Figueroa, 2020, 73). شکلگیری روابط چین و ایران نیز در چارچوب همین هدف بود و در نتیجه بسیاری از روشنفکران چینی و نیز ایرانی به دنبال این امر بودند. البته چین نسبت به ترکیه اهمیت کمتری برای ایران داشت. در واقع به دلیل فقدان پیوندهای مهم اقتصادی، فرهنگی یا استراتژیک بین چین و ایران در این دورة زمانی، تعاملات رسمی طرفین عمدتاً متأثر از میل به ایجاد یک وجهة بینالمللی و تا حدی ناشی از تمایل دو کشور به یک ایدئولوژی مشترک ناسیونالیستی ـ مدرنیزاسیون بود (Chen, 2013, 999-1000).
کیستوان: اولین دیپلمات ایرانی در چین
اولین نمایندۀ دیپلماتیک ایران در چین جدید، میرزا حسینخان کیستوان بود که در 17 اردیبهشت 1313ش/ 7 مه 1934م وارد شانگهای شد. کیستوان که در سال 1295ش/ 1916م به خدمت وزارت خارجۀ ایران درآمده بود، قبلاً کنسول ایران در کراچی هند بود (عاقلی، 1380، 3/ 1302-1304). وی قبل از ورود به شانگهای، روابط غیررسمی با مالک یک شرکت فعال کشتیرانی بزرگ ایرانی برقرار کرد. این انتصاب توجهات بینالمللی را به خود جلب کرد، زیرا احتمال ازسرگیری روابط چین و ایران پس از صدها سال ایجاد شده بود. در همین زمینه مجلۀ تایم نوشت: «مفتخرترین ایرانیها در هفتۀ گذشته، حسین خان کیستوان بود... او به تازگی دستور یافته است که به شانگهای برود و کنسولگری ایران را باز کند.» کیستوان به سرعت در محافل دیپلماتیک و نزد مقامات شانگهای به شهرت رسید و جلسات پیدرپی با شهردار و مقامات وزارت امور خارجۀ چین برگزار کرد. او از همان ابتدا از افزایش روابط تجاری و گسترش تجارت «مستقیم» بین چین و ایران صحبت میکرد (Figueroa, 2020, 73). با وجود تلاشهای کنسول ایران، به دلیل عدم احساس نیاز مبرم به همکاری چین و ایران و نیز بُعد فاصلۀ مکانی دو کشور، روابط اقتصادی و فرهنگی طرفین عمیق نگردید. براساس مندرجات نشریات رسمی، دلیل رضاشاه برای برقراری و پیگیری رابطه با چین بیشتر تمایل به افزایش شهرت ایران در سطح بینالمللی و حفظ منافع بازرگانان ایرانی بود. شانگهای از مدتها قبل محل زندگی جامعة کوچکی از بازرگانان ایرانی بود. با این حال، سطح تجارت طرفین نسبتاً پایین بود و عمدتاً شامل محصولاتی چون پنبه، پشم، خرما، سیگار، میوههای خشک، مشروبات الکلی، معرفهای شیمیایی مانند اسید فریک و آرد گندم بود (lu jin, 2015, 53-69). تجارت بین دو کشور، به دلیل نقش راهآهن و کشتیهای بخار در امر تجارت، به صورت غیرمستقیم انجام میشد. بخش قابل توجهی از واردات و صادرات چین و ایران از طریق کشورهای ثالثی مانند هند و روسیه هدایت میشد. این امر بهویژه در مورد چای صدق میکرد که از مهمترین کالاهای تجارت جهانی در اوایل قرن بیستم بود.
پیشینۀ ورود چای به ایران و تلاش برای کشت آن با اتکا به هند
رویشگاه اصلی و قدیمی چای چین است و ورود و مصرف و کشت آن در ایران مراحلی را طی کرده است. از آغاز ورود چای به ایران (احتمالاً در عهد ساسانیان و از طریق جادۀ ابریشم) تا اواخر قرن دهم هجری، این محصول عمدتاً کاربرد دارویی داشت. از آغاز قرن یازدهم هجری تا عهد ناصرالدین شاه (1264-1313ق) دورة تحول تدریجی مصرف چای و تبدیل آن به یک نوشیدنی آرامبخش و تفریحی است. در دهة آخر سلطنت این پادشاه شاهد تلاش ناکام حاج محمد اصفهانی برای کشت بذر چای در ایران هستیم (میرشکرایی، 1378، 43). مرحلۀ مهم در ترویج کشت چای در ایران، به چند دهه اقدامات شاهزاده محمدمیرزا کاشفالسلطنه (سرکنسول ایران در هندوستان) مربوط است که حدود 25 سال از این تلاش متکی به انتقال تجربۀ چایکاری از هند به ایران بود. اقدامات وی در این زمینه که از حدود 1317ق آغاز شد و سه دهه طول کشید، به کشت و زراعت و تولید چای در ایران انجامید (همان، 30). وی با حمایت و تشویق مظفرالدین شاه توانست سه هزار اصله نهال چای و چندین صندوق تخم چای از هندوستان به ایران آورد و کشت آن را پیش ببرد (کاظمی، 1372، 32).
با وجود مخالفتهایی که در مقابل پیشبرد این اقدام وجود داشت، کاشفالسلطنه توانست بذرها و نهالهایی از هند به ایران بیاورد و در سال 1319ق در گیلان اقدام به کشت چای کند. در این مخالفتها که عمدتاً علت سیاسی ـ تجاری داشت، انگلیس نقش بارزی داشت، چون نگران از دست دادن انحصارش بر کشت چای در هند بود. دامنة فضاسازی منفی تبلیغی و مخالفتها به گونهای بود که تا مدتی هیچکس حاضر به واگذاری یا فروش زمین برای چایکاری نبود (راستین، 1365، 13). ناآشنایی کشتکاران با کشت این محصول جدید و دشواری معیشتی زارعان برای انتظار 8 ساله تا به ثمر نشستن کشت چای از دیگر مشکلات جدی در این مسیر بود (میرشکرایی، 1378، 48). با این حال، سماجت و اصرار کاشفالسلطنه بر تداوم کشت چای و رفع موانع مختلف، نقش بسزایی در به سرانجام رسیدن این امر داشت. پیشنهاد کاشفالسلطنه در سال 1325ق برای ایجاد و تأسیس اولین کارخانۀ چای ایران در لاهیجان به تصویب مجلس شورای ملی رسید. همچنین مصوب شد که شرکتی بازرگانی به منظور کشت و توسعۀ چایکاری در کشور و تأسیس کارخانۀ چای مازندران ایجاد شود (کاظمی، 1372، 84).
تلاش کاشفالسلطنه برای کشت چای در ایران با اتکا به تجربۀ چین
کاشفالسلطنه از سال 1344ق/ 1304ش، در تلاش برای کسب دانش بیشتر در مورد فنون کشت و تولید چای و آموزش به چایکاران ایرانی، به جای هندوستان، به چین روی آورد. وی که ظاهراً مسئولیت ادارۀ چای وزارت کشاورزی ایران را داشت، ضمن سفر به چین، بهعنوان رویشگاه اصلی و قدیمی چای (نوزاد، 1372)، موفق به استخدام چهار چایکار چینی شد و آنها را به ایران آورد. مطابق قرارداد ده مادهای که بین کاشفالسلطنه و کارشناسان چینی در 22 فوریه 1929م/ 3 اسفند 1307ش امضا شد، چهار نفر چینی به نامهای «تنگ های چو، ییپ ون چینگ، چوفونگچی، ییپ موچون» عازم ایران شدند. طبق مادة اول، این چهار نفر بهعنوان کارگران ماهر تولید چای متعهد میشدند در مزارع و کارخانجات چای به اموری مثل چیدن، انتخاب، درجهبندی، مالش، خشک کردن، رویت و چشش چای و سایر کارهای معمول تولید چای بپردازند. در یکی از مواد این قرارداد آمده است: «استخدام این افراد از دهم اسفند 1307ش الی مدت 3 سال برای عملیات به عمل آوردن چای کنترات شود.» اجرت ماهانۀ این افراد، به دستور وزارت فواید عامه، «از محل بودجۀ سنوات مربوط به مؤسسۀ چای لاهیجان باید پرداخت شود» (ساکما، سند شمارۀ 46097/310، سند 2 و 3). دستاورد این سفر برای چای ایران، علاوه بر ورود چهار متخصص چینی، خرید «58 جعبه تخم چای و نیز 1 جعبه فنجان چای» به همراه برخی اقلام دیگر بود. چون احتمال فساد تخم چای به دلیل طولانی بودن سفر از چین به ایران وجود داشت، ادارۀ کل فلاحت ایران به درخواست مؤسسۀ چای لاهیجان سریعاً اقدام به حمل آنها به مقصد شمال ایران کرد (ساکما، سند شمارۀ 027614/320، سند 12، 16، 59 و 61). تلاشهای کاشفالسلطنه برای ترویج کشت چای در ایران تنها تا یک سال بعد ادامه داشت، زیرا وی در 2 اردیبشهت 1308ش و در مسیر بوشهر به شیراز از دنیا رفت.
تداوم تلاش برای کشت چای با اتکا به چین
افزون بر تلاشهای گفتهشده، به گزارش وزارت امور خارجه، در سال 1307ش «آقای حاج محمد میرزا چایکار، رئیس مؤسسۀ چای، به اتفاق ژرژ پرویتوا، عضو فنی مؤسسۀ چای، مأموریت یافتند که برای خرید تخم چای و مطالعه در امور چایکاری به هندوستان، چین و ژاپون مسافرت نمایند» (استادوخ، س 1307، کارتن 38، پوشۀ 48، سند 5). در مرحلة بعد، در شهریور 1309ش به وزارت اقتصاد ملی اجازه داده شد تا یک نفر متخصص چینی را به مدت دو سال به منظور انجام «عملیات مربوط به عمل آوردن چای و ساخت آلات و ادوات دستی تهیۀ چای» استخدام کند. حقوقی سخاوتمندانه، ماهی 80 دلار، از محل بودجة مؤسسۀ چای لاهیجان برای این متخصص در نظر گرفته شد. همچنین، به منظور مخارج ایاب و ذهاب و غذا، مسکن و نیازهای پزشکی این متخصص تا مبلغ 500 تومان به وزارت اقتصاد ملی اعتبار داده شد (ساکما، سند شمارۀ 46086/310، سند 2، 3 و 4). این متخصص چینی، بنا به تقاضای وزارت اقتصاد، توسط تجارتخانۀ حاج محمدحسن نمازی و شرکا در شانگهای استخدام شد و از راه بمبئی و بوشهر به طرف ایران حرکت کرد، اما استخدام او، به دلیل نبود سفارتخانه و کنسولگری در چین، از طریق سفارت شاهنشاهی ایران در توکیو انجام شد (استادوخ، س 1311، کارتن 23، پوشۀ 43، سند 10/95). تأمین و پرداخت اینگونه هزینهها از طریق بخشی از یک لایحۀ بزرگتر اصلاحات کشاورزی ممکن میشد که در مجلس شورای ملی به تصویب رسیده بود. در این زمینه، سال بعد و برحسب نیاز وزارت تجارت، یکی از کارگزاران وزارت خارجه گزارش مبسوطی در مورد زراعت و تجارت چای در تمام دنیا نوشت (استادوخ، س 1310، کارتن 33، پوشۀ 53). احتمالاً هدف از این کار اطلاع چایکاران ایرانی از اوضاع بازار و تجارت چای در جهان بود.
در سالهای 1313 و 1316ش، مجدداً با تصویب مجلس شورای ملی، مؤسسۀ چای لاهیجان اقدام به تمدید قرارداد برخی از کارگران و متخصصان چایکار چینی نمود (ساکما، سند شمارۀ 46186/310، سند 2 و 46296/310، سند 8). با وجود تمام تلاشها برای کشت و تولید چای در ایران، همچنان چای، بهویژه دو نوع چای سیاه و سفید، از چین وارد میشد. این امر از طریق مقایسۀ آمار گمرکات ایران دربارۀ میزان چای وارداتی از چین در دو سال مالی 1311-1312ش و 1306ش (یعنی فاصلۀ زمانی قبل و بعد از تأسیس مؤسسۀ چای لاهیجان) قابل مشاهده است (بنگرید به: جدول شمارۀ 1). بنا بر ارقام و اعداد این جدول، متوجه میشویم که پیش از تأسیس مؤسسۀ چای لاهیجان و ورود متخصصان چایکار به ایران، واردات چای سیاه به ایران رقمی حدود 100 هزار من را شامل میشد. اما این رقم، به فاصلة حدود 5 سال پس از تأسیس کارخانۀ چای و کشت آن در شمال ایران، به کمتر از 5 هزار من رسید (ساکما، سند شمارۀ 6339/240، سند 16).
جدول شمارۀ 1. نسبت واردات چای از چین در دو سال مالی 1306 و 12-1311 (ساکما، سند شمارۀ 6339/240)
نوع چای |
وزن/ براساس من (سال 12-1311) |
قیمت (سال 12-1311) |
وزن/ براساس من (سال 1306) |
قیمت (سال 1306) |
سفید |
2275 |
107522 |
5935 |
215654 |
سیاه |
4106 |
147915 |
92876 |
2651686 |
جمع کل |
6381 |
255437 |
98813 |
20867340 |
روابط تجاری ایران ـ چین در عصر پهلوی؛ تجارت چای
همانگونه که اشاره شد، رضاشاه در آغاز به قدرت رسیدن، به دلایلی چون تمایل به بالا بردن شهرت ایران در سطح بینالمللی و حفظ منافع تجار ایرانی، پیگیر روابط با چین بود. آنچه به شاه ایران در این زمینه کمک کرد، وجود جمع کوچکی از تجار ایرانی در شانگهای بود که از مدتها پیش در این بندر زندگی میکردند. با این همه، سطح تجارت میان دو کشور نسبتاً پایین بود. ایران عمدتاً چای، ابریشم و برخی اقلام لوکس را از چین وارد میکرد. در این شرایط، کنسول ایران در بندر شانگهای (کیستوان) از طریق ارتباط با تجار چین، برای رونق دادن به تجارت مستقیم دو کشور تلاش میکرد. تا این موقع، بخش قابل توجهی از حجم تجارت بین دو کشور به شکل غیرمستقیم و از طریق واردات و صادرات به واسطة یک کشور ثالث، چون هند یا روسیه، به انجام میرسید. همچنین تلاشهای قبلی بازرگانان چینی برای برقراری روابط تجاری مستقیم با ایران موفقیت چندانی به دنبال نداشت (Shen Bao, March 22, 1935).
با توجه به شرایط فوق، گاه برخی سیاستمداران و نویسندگان ایرانی و چینی در مطبوعات دو کشور برای توسعۀ روابط مستقیم تجاری با چین تبلیغاتی میکردند. این امر بهویژه در مورد چای صادق بود که از مهمترین کالاهای تجارت جهانی در اوایل قرن بیستم بود. البته شهرت و جایگاه برخی تجار ایرانی مقیم چین، مانند شرکت تجاری حاج حسن نمازی و پسران، در تجارت چای، به نوعی در شکلگیری این تبلیغات مطبوعاتی مؤثر بود (China Press, November 25, 1929).
تصویر شمارۀ 1. تبلیغات شرکت نمازی (China Press, November 25, 1929)
حاج محمدحسن نمازی، پسر حاج حسن و میراثدار شرکت در شانگهای، نقش کلیدی در تجارت چای به ایران داشت. این شرکت در سال 1271ق/ 1893م تأسیس شده بود. پیش از ایجاد این شرکت، حجم قابل توجهی از چای با کاروانهای شتر از طریق هند و افغانستان به بازارهای آسیای مرکزی و سپس ایران ارسال میشد. حاج حسن نمازی دریافته بود اگر چای به شکل جعبهای بستهبندی و از طریق دریا ارسال شود، فروش بهتری خواهد داشت. به این ترتیب، او با تأسیس شرکت فوق، فعالیتهای خود را آغاز کرد و به رشد خوبی نایل شد. بعد از مدتی، فعالیتهای تجاری حاج حسن حوزۀ وسیعتری را در برگرفت، به گونهای که او برای امور حمل و نقل کالاها، ناوگان بزرگی متشکل از چهارده کشتی بخار تدارک دید که بین سواحل چین و سواحل جنوبی ایران در تردد بودند (استادوخ، س 1311، کارتن 27، پوشۀ 52، سند 3-4/62). بندر بوشهر اصلیترین درگاه ورود کالاهای وارداتی از طریق دریا به ایران بود. چایهای وارداتی از چین، از طریق بوشهر به مناطقی چون شیراز و اصفهان ارسال میشد. از مشکلات توزیع و فروش چای وارداتی، معضل تأخیر در ترخیص کالا و معطل شدن زیاد کالاها در گمرک و خطر فساد بود. برای نمونه، در نامهنگاری بین ادارۀ کل تجارت و دو تاجر اصفهانی به تاریخ اسفند 1312ش، تجار اظهار داشتند که صندوقهای چای آنها چندین ماه در کمرگ بوشهر معطل مانده است. آنها ضمن بیان احتمال فساد و خرابی چای در انبار بوشهر، درخواست داشتند که «تحت نظر ادارۀ جلیلۀ گمرک بوشهر، حقوق قانونی تأدیه و مرخص شود» (ساکما، سند شمارۀ 003193/240، سند 7-8). در سندی دیگر، شرکت نسبی امین اخوان اصفهان در سال 1316ش انجام تشریفات گمرکی برای ترخیص 414 صندوق چای وارداتی از چین را به گمرکات درخواست میدهد (ساکما، سند شمارۀ 101264/240، سند 174-175). یکی دیگر از مسیرهای «شرکت تجاری حاج حسن نمازی و پسران» برای ارسال محمولههای چای چین به ایران، مسیر روسیه، بهویژه باتومی گرجستان، بود. این امر نشان میدهد که گسترة جغرافیایی فعالیت شرکت نمازی منحصر به ایران نبود و بازارهای خاورمیانه، آسیای مرکزی و غرب روسیه را نیز در بر میگرفت. شرکت نمازی در سال 1289ش/ 1910م، با ارسال 45012 صندوق چای به باتومی، دومین صادرکنندۀ بزرگ چای به این بندر گرجستان شناخته شده است. مطابق گزارش دیگر، مشخص شده است که در سال 1291ش/ 1913م، رتبۀ اول کالاهای وارداتی به ایران، به چای اختصاص داشت که توسط تجار ایرانی چون نمازیها یا واسطههای اروپایی انجام میگرفت (Figueroa, 2022, 398).
با وجود تمایلات ملیگرایانۀ دولتهای ایران و چین برای ترویج تجارت چای و بهرغم تلاشهای قابل توجه طرفین در این زمینه، این تلاشها همیشه همسو و مکمل یکدیگر نبود. برای مثال، دولت ایران در سال 1304ش/ 1925م ابتدا انحصار واردات و صادرات و نیز فروش و نگهداری چای و شکر را به خود اختصاص داد و در مرحلۀ بعد، یعنی از 1309ش/ 1930م، به توسعۀ صنعت چای داخلی و ترویج بیشتر کشت چای پرداخت. با توجه به اینکه در همین زمان صادرات چین به روسیه در حال کاهش بود، اقدام ایران نیز ضربة دیگری به تولیدکنندگان چینی چای زد. حتی در همین زمان، نشریۀ چایناپرس[5] ضمن انتشار یک مقاله، سخن از رقابت چین و ایران بر سر بازارهای روسیه به میان آورد. این مقاله با اشاره به نزدیکی جغرافیایی ایران به روسیه و اهمیت وجود خط راهآهن دو کشور، بسط مزارع چای را در ایران ضربهای بر صادرات چای چینی به روسیه و آسیب دیدن پیشتازی جهانی چین در این عرصه دانست (Figueroa, 2022, Quoted from The North-China Herald and Supreme Court & Consular Gazette). با توجه به موفقیت نسبی سیاست بسط مزارع چای در ایران، میزان واردات چای از چین در سال 1312-1313ش/ 1933-1934م به طرز چشمگیری کاهش یافت. از دیگر دلایل کاهش واردات چای چینی و محدود شدن حجم بازار چای چینی موجود در ایران، حقوق گمرکی قابل توجه این کالا بود. از پیامدهای این حقوق گمرکی زیاد، استفادة واردکنندگان ژاپنی و هندی از این مسئله بود که توانستند بازار چای وارداتی ایران را به تصاحب خود درآورند (ساکما، سند شمارۀ 528/240). در نامهای که کیستوان (کنسول ایران در شانگهای) در 1313ش به ادارۀ تجارت ارسال کرده، از نارضایتی حکومت چین از این مسئله سخن گفته و خواهان چارهاندیشی حکومت ایران برای ممانعت از تیرگی روابط شده است (استادوخ، س 1313، کارتن 52، پوشۀ 38، سند 5، 6).
بخشی دیگر از دلایل منفی شدن حجم صادرات چین به ایران، به وضعیت کلان روابط سیاسی و اقتصادی جهان در این ایام و چگونگی رقابتها و منازعات بین کشورها مربوط بود. برای مثال، چین در این موقع در رقابت با بریتانیا بود که با در دست گرفتن انحصار چای هند و صادرات آن به روسیه، بازار چین را در آن منطقه کوچک کرده بود. با توجه به این پیشروی تجاری بریتانیا، مندرجات نامۀ کنسول ایران در شانگهای مبنی بر نگرانی جدی حکومت چین برای از دست رفتن بازار ایران قابل درکتر است. در این شرایط، حکومت چین تلاش میکرد با انعقاد قرارداد تجاری با ایران، تجارت مستقیم چای را تسهیل و بخشی از ضررهای چین را جبران کند. در اینجا، همسو نبودن خواستهها و اقدامات دولتهای چین و ایران عیانتر میشود، زیرا در حالی که دولت چین خواهان یک توافق تجاری مستقیم با ایران برای افزایش صادرات چای چینی بود، سیاستمداران ایرانی خواهان کمک گرفتن از چین برای رونق صنعت چای بهعنوان یک پروژۀ ملیگرایانه بودند. نشانة بارز این پروژۀ ملیگرایانه تأسیس مؤسسۀ چای لاهیجان بود که مطابق مصوبۀ مجلس ملی، با سرمایهای 120 هزار تومانی انجام گرفت (ساکما، سند شمارۀ 46086/310، سند 2-4). نکتۀ جالب آنکه در مذاکرات مجلس، در هنگام تصویب این قانون، بر تشویق مردم برای مصرف چای داخلی تأکید شد. نکتۀ دیگری که ناخشنودی احتمالی دولت چین را به دنبال داشت، آن بود که مجلس و دولت ایران در کنار استخدام کارگران چینی، چندین متخصص گیاهشناسی، جنگلداری، معدن و شیمی را از اتریش و آلمان به خدمت گرفتند. بنابراین، توجه دولت ایران به چین بخشی از یک فرآیند بزرگتر برای استفاده از ارتباطات خارجی به منظور پیشبرد پروژههای ملیگرایانۀ اقتصادی بود. موفقیت در میزان پیشرفت این پروژهها، که به طور گسترده در مطبوعات آن ایام ایران منعکس میشد (برای نمونه: روزنامۀ اطلاعات، 10 شهریور 1309/ 16 مرداد 1308)، یاریگر دولت وقت ایران در افزایش شهرت ملیگرایی خود و نیز ارتقای اعتبار بینالمللی آن بود.
بخشی از تلاشها برای گسترش روابط بازرگانی و تجاری بین ایران و چین به همت تجار ایرانی مقیم چین یا بازرگانان چینی انجام گرفت. پس از ورود کیستوان به چین، برخی تشکلهای بازرگانی برای حمایت از توافق تجاری ایران و چین ابتکار عمل را به دست گرفتند. برای مثال، اتاق بازرگانی شانگهای بین سالهای 1934-1936م/ 1312-1314ش سه نامه از کنسرسیومی متشکل از بازرگانان ایرانی و چینی مستقر در شهر فوجیان دریافت کرد که برخی از مفاد آن در مطبوعات چین نیز نشر یافت. افزون بر اتاق بازرگانی شانگهای، بخش صنعت وزارت امور خارجۀ چین نیز در جریان درخواستهای مندرج در این نامهها مبنی بر ضرورت چارهاندیشی برای بازیابی جایگاه سابق چای چین در بازار ایران قرار میگرفت (بنگرید به: جدول شمارۀ 1). در یکی از این نامهها، به تاریخ 1312ش/ 1933م، بازرگانان ایرانی مقیم چین بیان میکنند که ایران سالانه 12 تا 15 میلیون پوند (یعنی 200 تا 250 هزار جعبه) چای سیاه از هند، جاوه و تایوان وارد میکند. آنها در ادامه متذکر میشوند که در سالهای قبل از آن وضع متفاوت بوده و چین تأمینکنندۀ اصلی چای مورد نیاز ایران بوده است. به نظر این بازرگانان، با ایجاد انحصار واردات چای در ایران و نیز عدم انعقاد قرارداد تجاری با چین، حجم چای چینی در بازار ایران بسیار اندک شده است (Figueroa, 2022 Quoted from Shen Bao, June 17, 1934).
با تداوم رویۀ بیعملی مسئولان چینی و ایرانی برای رفع موانع تجارت چای چینی به ایران، مجدداً بازرگانان ذینفع ایرانی، ضمن مکاتبه با اتاق بازرگانی شانگهای در شهریور 1313ش/ 1934م، از این اتاق خواستند که از نفوذ خود برای حل معضل فوق استفاده کند. تجار انتظار داشتند اتاق شانگهای، وزارت خارجه و دولت چین را برای انعقاد معامله با ایران تحت فشار قرار دهد. ظاهراً این درخواست جدید به دنبال اطلاع بازرگانان مورد اشاره از بینتیجه ماندن مذاکرات طولانی ایران و چین بر سر قرارداد صادرات چای مطرح شده بود. در این مکاتبه اشاره شده بود که در صورت عدم توافق ایران و چین هم صنعت چای چین محدودتر و توسعۀ آن دشوارتر میشود و هم منافع این امر نصیب رقیبان اقتصادی چین میگردد (Ibid).
این درخواستهای مکرّر نشاندهندۀ اهمیت موضوع صادرات چای چین به ایران برای جامعۀ بازرگانان محلی چین و نیز بازرگانان ایرانی مقیم چین است. انعکاس این مکاتبات و چگونگی مواجهه با درخواستهای بازرگانان مزبور و میزان اختیارات مراجع ایرانی در این زمینه را میتوان در اسناد وزارت خارجه ایران هم مشاهده کرد. برای مثال، بعد از ارسال نامة سوم بازرگانان به اتاق شانگهای که در آبان 1313ش/ نوامبر 1934م و با مضمون مشابه نامههای قبلی انجام گرفت، گزارش وزارت خارجۀ ایران در این زمینه در اردیبهشت 1314ش منتشر شد. مطابق این گزارش، «دولت چین، چندین مرتبه توسط وزیر مختار خود در مسکو، به وسیلۀ سفارت کبرای شاهنشاهی، تقاضای انعقاد قرارداد تجارتی نموده.» به واسطۀ پیگیری و اصرار دولت چین، وزارت خارجۀ ایران، مطابق رویۀ موجود، موضوع را در دی ماه 1313ش به نخستوزیر وقت منعکس کرده است. وزیر خارجه، در نامه به نخستوزیر، «معروض و اظهار کرد که چون مدت کلیۀ تعهدات کمرگی ایران در دهم مه 1936 منقضی میشود و در آن تاریخ ممکن است نظریات جدیدی در بین باشد، بهتر است به جای قرارداد دائمی، قرارداد موقتی تجارتی در مقابل اصرار دولت چین منعقد نمود....» نکتۀ مهم آنکه وزیر خارجۀ ایران در انتهای نامهاش به نخستوزیر، خواهان اعطای اختیار به کنسول ایران در چین برای تنظیم قرارداد جدید تجاری با این کشور شده و آورده است: «نظر به اینکه بر طبق تلگراف قنسولگری شانگهای، دولت چین مشغول مذاکرۀ عقد قراردادهای تجارتی جدید با دول است، در صورتی که تصویب فرمایند، به قنسولگری مزبور دستور داده شود، همین که قرارداد جدیدی منعقد شد، ارسال دارند که در طهران مطالعه و تصمیم مقتضی با نظر ادارۀ کل تجارت و اداره گمرکات اتخاذ گردد.» (استادوخ، س 1314، کارتن 15، پوشۀ 29).
از فحوای مکاتبۀ وزیر خارجه با نخستوزیر چنین به نظر میرسد که رویکرد ایران در قبال تقاضا و اصرار چین نه یک رویکرد بلندمدت و دائمی بلکه رویکردی موقت است. همچنین در عبارات مندرج در این مکاتبه نشانی از تمایل جدی مسئولان ایران برای بستن قرارداد تجاری با چین دیده نمیشود. احتمال دارد که این امر متأثر از مصوبۀ قبلی مجلس ایران و سیاستهای دولت مبنی بر تقویت صنعت ملی چای ایران باشد. در هر حال، با وجود نشانههای نه چندان مثبت در مکاتبۀ وزیر خارجه و با وجود عدم امضای توافقنامۀ رسمی میان این دو کشور در عهد پهلوی اول، همکاریهای تجاری میان دو کشور در اواخر حکومت رضاشاه رو به بهبودی گذاشت، به گونهای که دولت ایران در سال 1318ش با تأسیس اتاق بازرگانی در شانگهای، حسننیت خود را برای بهبود روابط تجاری با چین ابراز کرد (استادوخ، س 1318، کارتن 52، پوشۀ 58، سند 4).
نتیجهگیری
روابط سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ایران و چین در مقاطعی از تاریخ ایران باستان و دورۀ اسلامی به واسطۀ ایفای نقش حکام و سیاستمداران در تمهید و تسهیل اسباب برقراری روابط، همت فعالان اقتصادی و بازرگانان در تداوم و تقویت مناسبات، و نقشآفرینی عوامل و عناصر فرهنگی در استمرار و تحکیم روابط رونق گرفته و ثمراتی بر جای گذاشته است. با وجود این پیشینۀ درخور و میراث گرانبها، روابط دو سرزمین در عهد صفویه و خاصه حکومتهای پساصفویه تا حد زیادی به ضعف گرایید. این زوال و انحطاط مفرط که متأثر از عواملی چون تغییر جغرافیای سیاسی آسیا، وضعیت داخلی ایران و چین و تغییرات صورتگرفته در سطح بینالملل و نقشآفرینی گستردۀ قدرتهای اروپایی در آسیا بود، کمابیش تا پایان قاجاریه برقرار ماند. در دوران رضاشاه پهلوی شاهد تلاشهای پراکنده برای شکلگیری روابط ایران و چین با تمرکز بر احیای تجارت چای هستیم. این تلاشها به دلایلی چون منافع اقتصادی شماری از تجار دو سرزمین، گرایشهای ملیگرایانة دولتهای وقت دو کشور و اهتمام این حکام برای کسب اعتبار بینالمللی در دنیای مدرن صورت گرفت. اما این تکاپوها به دلایلی چون انگیزۀ ناکافی سیاستمداران و دولتمردان دو کشور و عدم اهتمام آنها برای تسهیل ارتباط دو سرزمین، فاصلۀ طولانی دو کشور، موانع ارتباط مستقیم تجاری دو سرزمین و نیز نقش قدرتهای سیاسی و اقتصادی ثالث و در نهایت تلاشهای مجلس ایران بر تقویت صنعت ملی چای ایران از طریق تصویب مصوباتی به نتایج درخور نینجامید. مندرجات اسناد منتشرنشده در این زمینه و محتوای برخی مطبوعات آن ایام گویای آن است که جامعۀ بازرگانان ایرانی مقیم چین، همپای برخی تجار چینی، از تلاش برای ترغیب مسئولان وقت دو کشور به احیای روابط تجاری دو سرزمین فروگذاری نکردند. اما این تلاشها به دلیل وجود موانع جدی در نظام سیاسی و اقتصادی این دو سرزمین و نیز برخی مشکلات موجود در سطح بینالملل، دستاوردهای درخوری نداشت. این تکاپوها در نهایت نه به توافقنامۀ تجاری مورد تأیید حکومتها، بلکه به دستاورد احتمالاً تشریفاتی و صوری یعنی تأسیس اتاق بازرگانی ایران در شانگهای ختم شد. در فهم دلایل ناکامی بازرگانان ایرانی و چینی دورۀ پهلوی اول برای احیا یا تکرار دوران درخشان روابط دو سرزمین در گذشتههای دور، مسائل فرهنگی چون کاهش نقشآفرینی زبان فارسی و مسلمانان در حکومت چین را هم باید مد نظر قرار داد.
[1]. Semuren
[2]. David Brophy
[3]. Chen, Li-Chiao
[5]. The China Press