The Prophetic Role of Dreams and Political Legitimacy in the History of Iran from the 4th to 5th Centuries AH

Document Type : Research Paper

Authors

1 Associate professor of History, Department of History, University of Mazandaran, Babolsar, Iran.

2 MA Student of History, Department of History, University of Arak, Iran.

Abstract

Iranian governments during the medieval centuries used visions and prophetic dreams to set a connection with the transcendent and divine realm and pretended to be inspired by the sacred-spiritual world. Through a descriptive-analytical approach, the research addressed the fundamental question of the relationship between prophetic dreams function with political legitimacy during the 4th and 5th centuries AH Iran. It showed that dealing with legitimacy challenges was a key concern for Iranian governments during this period. Propagating future political events through prophetic inspiration in the form of dreams was integral to the agenda of those in power and surrounding elites. The birth and survival of leaders amid doubts, achieving seemingly implausible power, establishing and sustaining governance, territorial expansion, suppression of enemies, and even the downfall of their rule were all encompassed in the content of prophetic dreams during these centuries. Additionally, to dispel doubts and have huge impacts on public perception, using symbols with profound meanings embedded with prophetic concepts in dreams was a part of the agenda. However, given the significant overlap of applying these symbols in dreams, it is indicative of their forgery.
 
 

INTRODUCTION

The history of Iran narrates the fact that people associated with politics and power would not stop at anything to gain, and maintain their political purposes. Periodically, they abused the most common practices of the people or their routine experiences, such as “dreams” to pursue and achieve them. The Iranian governments during the 4th and 5th centuries AH were in dire need of stating or approving frequent claims to power, defining and justifying critical political decisions, and measuring their situations. In this context, the sultans and their political elites benefited from the ancient and, at the same time, general beliefs that the public had already accepted regarding the matters of fate, destiny, and its relation to the cosmos, heavens, and astrology to acquire their political objectives. Therefore, it is possible to refer to “dream(s)” as a common practice of the people and as a means of belief for Iranians since the ancient times that the Islamic centuries accentuated and emphasized again. In the historical period in question, according to the political states, dreams were considered very influential by those in power and manipulated their functions for their political propaganda facet.

METHODOLOGY

The research raises this fundamental question and tries to answer it: what is the relation between the prophetic role of dreams and power legitimacy in the history of Iran during the 4th and 5th centuries AH? In a descriptive-analytical way, we have scientifically discussed and investigated these dreams with prophetical meanings and their attribution to those in power and the elite group of politicians that had the same goals to follow.

RESULT AND DISCISSION

Political legitimacy has been one of the main concerns of Iranian governments in the medieval centuries, especially in the 4th and 5th centuries AH. In this context, resorting to dreams, particularly prophetic dreams and those attached to a legend, became a penetrating tool to prove the legitimacy of power, and those who wield it tried to benefit from it with all their might. The dreams were considered a gateway into the unseen, and due to the influence of such belief and this vision on the Iranians and the sect-religious foundations supporting it, they were able to consolidate political power and overcome the challenges of legitimacy. In a general criticism of previous research, one must mention their lack of a theoretical framework, no partitioning or distinction between the dreams of those in power and those of the commoners, considering the dreams attributed to the political structure of power to be legit and only giving the mere description of the dreams. This research, while paying special attention to one of the political functions of dreams and that too in a specific period, has come to conclusions that dreams attributed to the ruling family were falsified in line with the pursuit of political interests of the governments of that era.

CONCLUSION

The Iranian governments of the 4th and 5th centuries AH benefited from the dream to gain and strengthen the legitimacy of their power and overcome its challenges during the mentioned period. In this regard, a significant number of prophetic and popular dreams were about the ancestors or the founders of their government. In the historiography parallel to them, there are stories of prophetic dreams mainly with the concept of a miracle birth and survival of the leaders against all odds, their reaching to power and foundation of dynasties with the divine support; their territorial expansions, vanquishing of the enemies, their long life, and even their fall. These contents indoctrinated the predestination of such events and helped to establish their legitimacy, with a theme and prophetic literature in the mentioned centuries.

Keywords

Main Subjects


مقدمه

      تاریخ ایران حکایت از این واقعیت آشکار دارد که اهل سیاست و قدرت برای رسیدن به اهداف سیاسی خود غالباً از هیچ کاری فروگذار نکرده و برای این امر گاه از تجارب عمومی و عادی انسان­ها بهره­ جسته­اند. حکومت­ها به طرح یا اثبات بعضی ادّعاها و توجیه و تعلیل برخی تصمیمات و اقدامات مهم سیاسی و مسائل مربوط به آن نیاز داشتند. بنابراین، سلاطین و نخبگان سیاسیِ پیرامون آنان برای نیل به اهداف سیاسی معمولاً از اعتقادات کهن و در عین حال رایج و مورد قبول افکار عمومی، به ­ویژه مقولۀ تقدیر و سرنوشت و رابطۀ آن با آسمان، سود می­جستند که از جملۀ آنها می­توان به «خواب دیدن» یا «رؤیا» اشاره کرد. رؤیا که از تجارب عمومی و از اعتقادات اصلی ایرانیان با تأکیدات دینی و مذهبی باستانی و نیز اسلامی است، در دوره­های مختلف تاریخی، با توجه به شرایط سیاسی، از منظر صاحبان قدرت اهمیت بسیاری در تبلیغ سیاست داشته است. حال این پژوهش به روش توصیفی ـ تحلیلی در پی پاسخ به این پرسش اساسی است که میان نقش پیشگویانۀ رؤیا و مشروعیت در سده­های چهارم و پنجم هجری چه رابطه­ای وجود دارد؟

با توجه به محدودۀ زمانی مقالۀ حاضر، پژوهشی در این زمینه انجام نشده است. معدود پژوهش­های موجود از جمله مقالات «خواب دیدن در سنت و سیاست صفویان» (یوسف رحیم­لو)، «رؤیاهای شیخ صفی­الدّین و تاریخ نوشته­های صفوی» (شعله کویین) و کتاب «رؤیا و سیاست در عصر صفوی» (نزهت احمدی (صرّاف)) صرفاً به رؤیاهای عصر صفوی البته از منظری خاص پرداخته­اند. پایان­نامۀ «خواب و رؤیا در قلمرو سلاجقۀ روم» (زهرا سادات قندهاری ساعتی) نیز به طور کلی به رؤیاهای سلاجقۀ روم، در جغرافیای آسیای صغیر اشاره داشته است. کتاب عباسیان؛ رؤیا و سیاست که یکی از راقمین این سطور نوشته است، با تأکید بر رفتار سیاسی خلفای عباسی در باب موضوع کلان رؤیا و پیوند آن با سیاست، به بررسی این موضوع در تاریخ عصر عباسی پرداخته است. پایان­نامۀ «رابطۀ رؤیا و سیاست در تاریخ بنی­امیه» (محمد حرمت­زاده) نیز مقطع تاریخ اسلام دورۀ اموی را مدّ نظر قرار داده است. به نظر می­رسد پایان­نامۀ «رؤیا و سیاست در تاریخ حکومت­های میانۀ ایران از قرن چهارم تا هشتم هجری» (حمیده مهرعلی تبار) تنها پژوهشی باشد که به موضوع رؤیا و کارکردهای سیاسی آن با تأکید بر دورۀ مورد اشاره پرداخته، که نوشتار پیش رو مستخرج از آن است.[1] در پایان این مبحث بایستی متذکّر شد پژوهش­هایی، عمدتاً پایان­نامه­ها و رساله­های دانشجویی، از منظر عرفانی ـ ادبی به این موضوع پرداخته­اند که از جملۀ آنها می­توان به «رؤیا و تعبیر آن در متون عرفانی و تفسیری تا اواخر قرن ششم هجری» (مختار کمیلی)، «نقش تقدیر و رؤیا در منظومه­های حماسی و غنایی تا قرن ششم هجری» (محمدعلی غلامی­نژاد) و «واسازی قصص خواب در متون صوفیه تا قرن نهم ه.ق» (معصومه فتحی) اشاره کرد.

پژوهش حاضر که به نوع رابطۀ میان رؤیا و مشروعیت با تأکید بر پیشگویی در تاریخ ایران قرون چهارم و پنجم هجری پرداخته است، می­تواند ابعاد و زوایای نوینی را در تحلیل تحوّلات سیاسی این دورۀ سرنوشت­ساز از تاریخ ایران به روی پژوهشگران و محققان تاریخ بگشاید، ضمن آنکه با توجه به کاربردهای امروزین این موضوع در عرصه­های سیاسی ـ اجتماعی می­تواند حائز اهمیت و محل رجوع عمومی باشد و به علاوه در شناخت کلان از پیوند میان دو مقولۀ حائز اهمیت «سیاست» و «رؤیا» در تاریخ ایران مفید باشد.  

 

تعریف مفاهیم

واژه­های پرکاربرد و محوری «مشروعیت»، «رؤیا» و «کارکرد» کلیدواژه­های اصلی این پژوهش هستند.

مشروعیت: به معنای باور عمومی اعضای یک جامعه است مبنی بر اینکه قدرت حکومت، قدرتی به حق و مستوجب فرمانبرداری است. وقتی مشروعیت با حاکمیت می­آید، معنای آن نداشتن رقیب در قلمرو داخلی و تسلّط بر همۀ گروه­ها و نیز استقلال در برابر سایر دولت­هاست. در جوامع دینی دغدغۀ شرعی بودن بسیار حائز اهمیت است. مشروعیت می­تواند قدرتی وحشی و عریان را به اقتداری مقبول و متفاهم بدل کند. مشروعیت توجیهی با صبغۀ دینی از حاکمیت است؛ یعنی توجیهی از حق فرمان و اطاعت مطلق و بی­چون و چرا. قدرت هنگامی مشروعیت پیدا ­می­کند که فرمان و اطاعت با حق و حقانیت تلقی شود. چون تمرکز قدرت در دست شخصی واحد در ذات خود متضمّن نابرابری و نیازمند توجیه است، مشروعیت پاسخی است به این نابرابری و توجیه آن. ضمناً مشروعیت به حاکم آزادی عمل می­دهد (فیرحی، 1388، 11؛ کاظمی، 1369، 62). درخصوص منابع مشروعیت نیز ماکس وبر سنن و رسوم گذشته، دعوى کاریزمایى یک رهبر فرزانه و توافقات عقلانى متجلى در قوانین عرفى را نام می­برد (ماکس وبر، 1374، 398، 275-276). 

رؤیا: وانمود تجاربی از زندگی حقیقی یا عوالم خیالی است که در خواب (نوم) برای شخص اتّفاق می­افتد و مترادف با واژۀ «خواب دیدن» است. مترادف انگاشتن دو واژۀ رؤیا و خواب در مجامع علمی و یا در منظر عموم اشتباه فاحشی است و میان آن دو مرز و تعریف مشخصی وجود دارد. در پژوهش پیش­ رو «رؤیا» با توجه به تعریف علمی­ای که از آن داده شد، مدّ نظر است (منتظری، 1383، 48-49).

کارکرد: اثر یا پیامدی است که یک پدیده در ثبات، بقا و انسجام نظام اجتماعی دارد (محسنی، 1383، 53). در پژوهش پیش رو کارکرد رؤیا در بعد سیاسی به منزلۀ تأثیری است که بینندۀ رؤیا بر جامعه می­گذارد. متقابلاً جامعه نیز متناسب با آن بازخورد مثبت یا منفی نشان می­دهد. 

 

رابطۀ مشروعیت و رؤیا در حکومت­های ایرانی سده­های میانه

نمونه­های متعدّد بر بهره­برداری ابزاری و سیاسی حکومت­های ایرانی از «رؤیا» در طول تاریخ صحه می­گذارد. در باور عمومی، رؤیا دروازۀ رازهاست که می­تواند با جهان نهان و ملکوتی ارتباط برقرار کند و از وقوع یک حادثۀ تاریخی در آیندۀ دور یا نزدیک خبر دهد. و چون رؤیا روشی برای پیشگویی از آینده است، ارزش و اعتبار خاصی نزد جوامع گذشته در تاریخ ایران داشت و عمدتاً حکومت­ها از آن­ به عنوان راهی برای برون­رفت از بحران­ها سود می­جستند. علاوه بر این، اعتقاد به پیوند رؤیا با تقدیر و سرنوشت و باور به غلبۀ ارادۀ خداوند بر سعی و کوشش انسان­ها، به ­ویژه در مسائل سیاسی، و در نتیجه انتظار تسلیم محض در مقابل حکم سرنوشت، خود از اهمیت و جایگاه آن حکایت دارد (کیا، 1378، 49).

حکومت­های ایرانی و غیرایرانی بر این امر واقف بودند که گرچه شمشیر و زور قدرت می­آورد، این مشروعیت است که موجب بقای حکومت خواهد بود. لذا مسئلۀ مشروعیت، تقویت و تداوم آن همواره یکی از دغدغه­های اساسی آنان در تمام طول حکومتشان بود.

رؤیاهای ثبت­شده در منابع ایران باستان حکایت از آن دارد که حاکمان ایرانی رؤیا را روشی برای مقابله با چالش­های سیاسی روز و در رأس آن کسب و تداوم و تقویت مشروعیت خود می­دانستند. گاه رؤیاها خبر از فرمانروایی به دور از انتظار شاهانی چون کوروش، داریوش کبیر و یا اردشیر بابکان و نیز پیروزی و یا شکست چهره­هایی چون خشایارشاه و بهرام چوبین می­دادند. پیرو همین باور، به نظر می­رسد پیشگویی­هایی که در قالب رؤیا درخصوص سقوط حکومت ساسانی به دست اعراب مسلمان انجام شد، در کنار دیگر عوامل تاریخی، شرایط پذیرش شکست ایرانیان را مهیا کرد (مهرعلی تبار، 1391، مدخل).

در دورۀ­ حکومت­های ایرانی و انیرانی سده­های میانۀ اسلامی، بنا به شرایط روز، رجوع به رؤیا در عرصۀ سیاسی نقش مؤثری در تصمیم­گیری­ها داشت که خود بحث اصلی نوشتار حاضر خواهد بود. در منابع دورۀ مغول ـ تیموری موارد متعددی وجود دارد که نشان می­دهد حاکمان این سلسله از رؤیا به عنوان یک حربه و ابزار نافذ برای پیشبرد منافع سیاسی خود استفاده می­کردند (همان).[2]

اثربخشی رؤیا در جامعه، پیشینۀ کارکرد سیاسی و بن­مایه­ها و تأکیدات مذهبی آن از یک سو[3] و شرایط، نیازها و چالش­های سیاسی فراروی حکومت­های ایرانی از دیگر سو، رجوع صاحبان قدرت به ابزار نافذ «رؤیا» را دو چندان ضروری می­ساخت. در همین زمینه تحقیرها، فقدان مشروعیت ملی، تضعیف مشروعیت مذهبی و تنازع گاه و بی­گاه حکومت­های ایرانی سده­های چهارم و پنجم هجری با دستگاه خلافت عباسی بر ضرورت استفاده از بعد سیاسی رؤیا تأکید داشت. سیاست مقولۀ پیچیده­ای است که سلاطین و حاکمان برای بقا در عرصۀ آن به هر دستاویزی چنگ می­زنند تا جایگاه خود را هرچه بیشتر حفظ و مستحکم سازند. در این میان، استفاده از قالب پیشگویانۀ رؤیا یکی از ابزارها و حربه­­های نافذ و در عین حال اثرگذار برای پیشبرد و تبلیغ اهداف سیاسی صاحبان قدرت بود.

   اکثر حکومت­های سده­های مذکور فاقد خاستگاه و تبار ایرانی و در حقیقت فاقد مشروعیت ملی بودند که این امر بر چالش­های سیاسی آنان بیش از پیش می­افزود. بنابراین، حکومت­های بیگانه به انحای مختلف سعی می­کردند مشروعیت ملی، مذهبی و سیاسی خود را با تبارسازی[4] و یا با استفاده از ابزارهای مذهبی و بهره­برداری از اعتقادات عامیانه با بن­مایه­های مذهبی تقویت کنند. در همین زمینه، تظاهر به دینداری تنها ابزار برای مشروعیت بخشیدن به قدرت سیاسی موجود بود (طباطبایی، 1388، 61). بنابراین، بی­علت نیست که در اندیشۀ سیاسی نخبگان فکری ـ سیاسی این دوره، و در رأس آنها خواجه نظام­المک، دین و در حقیقت نمایش­های دینی بسیار مهم و عامل تعیین­کننده در تقویت مشروعیت است (نظام­الملک طوسی، 1344، 68-69).

    حکومت­های این دوره، به ­ویژه سلسله­های ترک­تبار غزنوی و سلجوقی، دغدغۀ­ بیشتری برای مشروعیت­بخشی داشتند. چالش­های گاه و بی­گاه آنان با کانون مشروعیت­بخش جهان اسلام، یعنی خلافت عباسی، مشروعیت آنان را به­ ویژه در بعد مذهبی و سیاسی به ­شدّت آسیب­پذیر می­کرد. از این­ رو، آنها برای تقویت و تداوم مشروعیت به ابزار نافذ رؤیا پناه می­بردند. تأکید بر الوهی­انگاری قدرت، با توسل به رؤیا در کنار دیگر روش­های مشروعیت­بخش، در دستور کار قرار داشت. رؤیاهای ثبت­شده در متون تاریخی این دوره به طور مستقیم و یا غیرمستقیم در جهت کسب، تقویت، تداوم و یا توجیه مشروعیت جعل شده­اند که این خود می­تواند به دغدغه­ها و نگرانی­های جدّی حکومت­های این دوره از تاریخ ایران به آیندۀ­ سیاسی­شان گواهی دهد.

رؤیا و پیشگویی دربارۀ آیندۀ­ سیاسی

«تقدیرگرایی» از تفکرات غالب سده­های میانۀ تاریخ ایران است. به نظر می­رسد تأکیدات قرآنی و حدیثی درخصوص موضوع قضا و قدر و مشیّت الهی و نیز غلبۀ آموزه­های کلام اشعری در مقطع مورد نظر در تقویت این باور عمومی مؤثّر بوده است (صابری، 1397، 1/ 247-248، 238-240). بدین ترتیب، فقها و اندیشمندان سیاسیِ پیرامون قدرت برای مشروعیت­بخشی به حکومت، سعی بر بهره­برداری سیاسی از آن و القا و تبلیغ این نکتۀ مهم داشتند که تحقّق سلطنت خارج از تدبیر بشری و ناشی از مشیّت الهی است (فیرحی، 1389، 218). تلاش آگاهانۀ صاحبان قدرت برای کشاندن جامعه به سمت تقدیرگرایی، استفادۀ ابزاری از رؤیا و پیوند دادن آن با مشیت الهی در مقطع مورد اشاره موج می­زند.[5] نتیجۀ رسوخ  این اندیشه، لااقل در بخش قابل توجهی از لایه­های اجتماعی، سکوت در برابر حکومت وقت و اقدامات آن و عدم حق اعتراض بود (یراه­زاده دزفولی، شجری، و شعبانی، 1399، 188). 

    پیشگویی حوادث آینده به واسطۀ رؤیا و تعامل با مردان مقدس در رؤیا از باورهایی بود که از دورۀ­ باستان به دوران اسلامی تاریخ ایران منتقل گردید (اشپولر، 1373، 1/ 291-292). صاحبان قدرت و نخبگان پیرامونی آنان در جهت تقویت مشروعیت خود و یا خنثی­سازی اقدامات و اتّهامات ضد مشروعیتیِ[6] مخالفان نهایت بهره­برداری را از این اعتقاد عمومی جامعه می­کردند. در همین زمینه، جعل رؤیا و نیز گاهی به خدمت گرفتن معبّران برای به دست دادن روایت و تفسیری همسو با منافع حاکمیت در دستور کار قرار داشت. حکومت­های ایرانی سده­های چهارم و پنجم هجری قمری با بهره­گیری از نمادهای سیاسی نهفته در رؤیاها که بیان­کنندۀ مفاهیم قدرت و سلطنت بودند، خود را در ظلّ حمایت خداوند و پیشوایان دینی قرار می­دادند تا آیندۀ سیاسی حکومتشان را تقویت و تضمین کنند. در واقع نمونه­های چندی از تاریخ ایران در این مقطع وجود دارد که از تأثیر پیشگویانۀ رؤیا بر آیندۀ سیاسی سلاطین و کامیابی آنان در نیل به تاج و تخت و در حقیقت مشروعیت­بخشی آنها حکایت می­کند.

آل بویه: بویهیان به دلایل مختلف با انواعی از چالش­های مشروعیتی روبه­رو بودند. از این­ رو، از همان نخستین دهه­های روی کار آمدنشان، دستیازی و تشبّث به رؤیا را در قالب ادبیات پیشگویانه در دستور کار خود قرار دادند. معروف­ترین مصداق این امر همان است که به ابوشجاع جدّشان نسبت داده می­شود: «من در عالم رؤیا دیدم که بول مى‏کردم و از مخرج بول من آتش شعله زد و سرکش شد و به آسمان رسید و سه شعبه شد و تمام عالم را روشن کرد و از آن سه چندین شعبه پدید آمد و دنیا را گرفت. جهان و اهل جهان براى آن رشته‏هاى فروزان درخشان خضوع کردند و سر زیر افکندند.» به دنبال آن از منجمّی متبحّر تعبیر خواستند و او گفت: «این یک خواب عظیم و رؤیاى مهم است... بدان­ که تو داراى سه فرزند هستى که آنها مالک دنیا خواهند شد. آنها بر سراسر گیتى مسلّط خواهند شد؛ همان­طور که آن آتش دنیا را روشن کرد. براى آنها هم اولادى خواهند بود که پادشاه جهان خواهند بود و عدۀ آنها به اندازۀ عدّۀ همان شعب آتشین که دیدى خواهد بود.» در ادامه نیز آمده است که ابوشجاع و فرزندان او به خاطر شرایط زندگی، فقر اقتصادی و مهم­تر از آن فقدان تبارمندی، این تعبیر پیشگویانه را تمسخر و استهزا کردند و البته منجّم اصرار بر تحقّق آن داشت[7] (ابن اثیر، 1371، 19/ 291-292؛ همچنین بنگرید به: ابن طباطبا، 1360، 380-379؛ ابن عبری، 1377، 224).

در تحلیل این رؤیای افسانه­گونه که احتمالاً پس از نیل بویهیان به قدرت و در حدود سال­های 324-325ق جعل شده (فرای، 1363، 4/ 226) بایستی گفت مشروعیت­بخشی، آن هم از طریق الهامات ماورایی ـ غیبی، مدّ نظر بوده است و به نظر می­رسد رهبران بویهی از سر نیاز سیاسی و در واکنش به تحقیرهای عباسیان و شاید علویان و نیز خاندان­های کهن این رؤیا را ساخته­اند، زیرا منابع تصریح دارند که بویهیان به طبقات فرودست اجتماع تعلّق داشتند، آن هم در عصر و زمانه­ای که بینش سیاسی عمومی بر فضیلت تبار و نژاد تأکید داشت. علاوه بر این، رؤیای مذکور محتملاً تقسیم این حکومت به سه شاخۀ اصلی را این­گونه توجیه می­کند. البته سیاست تبارسازی بویهیان و انتساب به بهرام گور چندان نتوانست مؤثّر واقع شود. چنانکه مورّخان هم­عصر ایشان، مانند بیرونی، بر تبار جعلیشان می­تاختند (بیرونی، 1363، 61؛ شعبانی، 1393، 51). در هر صورت رؤیای منتسب به ابوشجاع در فضایی کاملاً ناباورانه از طالع نیکو، آینده­ای بزرگ، خوش­اقبالی و پیشامدی شگفت­انگیز برای آیندۀ سیاسی بویهیان خبر می­داد که خود از منظر مشروعیت­بخشی قابل تحلیل خواهد بود. ضمن آنکه بیانگر پذیرش عمومی و اطاعت جهانیان از این قدرت نوظهور بود.

 نمادین بودن رؤیای مذکور در استفاده از واژه­هایی چون «آتش»، «آسمان»، «عالم» که هر یک در علم نمادشناسی دربردارندۀ مفاهیم قدرت و سیاست هستند، اثرگذاری بیشتر بر مخاطب را نشانه رفته است. چنانکه «آسمان» در کتب تعبیر خواب به عزّت، موفقیت، بزرگی، دولت و پادشاهی تعبیر شده است (تفلیسی، 1385، 30-31). «آتش» نیز آیندۀ روشن و نیل به قدرت را تداعی می­کند (شعبانی، 1394، 195).

    عضدالدوله دیلمی (338-372ق) به رغم همۀ عظمت و شکوهی که داشت، به دور از دغدغه­ها و نگرانی­های مشروعیتی در ابعاد سیاسی و مذهبی نبود. منازعات خونین او با دیگر شاهزادگان بویهی، درگیری با خلافت عباسی،[8] پیشینۀ نه چندان قابل دفاع اختلافات او با پدرش رکن­الدّوله، وجود رویکرد انتقادی در جامعه در برابر سیاست او برای احیای فرهنگ و سنن عهد ساسانی و نیز چالش­های ریز و درشت دیگر در ابعاد و زمینه­های مختلف داخلی و خارجی بر این امر صحّه می­گذارد (فرای، 1363، 4/ 241-229). بنابراین، او در کنار حربه­های مختلف، توسل به ابزار نافذ رؤیا را برای پیشبرد سیاست­های خود در دستور کار قرار داده بود. استناد او به رؤیای مفصل مادرش که با نقش­دهی به امام نخست شیعیان همراه است، بر تردیدهای صحّت رؤیا بیش از پیش دامن می­زند و تماماً از منظر مشروعیت­بخشی و در قالب رؤیایی پیشگویانه قابل تحلیل خواهد بود.

مطابق این رؤیا، مادر عضدالدوله نقل می­کند که

من براى رکن­الدّوله پسرى زادم که گویا او را «ابودلف» خواند و پس از اندکى درگذشت. من براى او بسیار اندوهگین شدم به ­ویژه که مى‏ترسیدم پیوند من با امیر (رکن­الدّوله) سست گردد، ولى امیر مرا دلدارى داد و مهربان‏تر شد. مدّتى بعد من در اصفهان به تو آبستن شدم. پس از آن مى‏ترسیدم که دختر آید و پیوند من و سرورم بریده شود، چون از ناخشنودى او از دختران آگاه بودم. همۀ مدّت آبستنى را در ترس گذراندم. با نماز و دعا، پسر بودن فرزند را از خدا مى‏خواستم تا شبى در خواب‏ پیرمردى زیبارو و خوش­اندام را دیدم که گمان مى‏کردم رکن­الدّوله است. چون روى او را دیده، دانستم دیگرى است. فریاد زدم و کنیزان آمدند، ولى او ایشان را براند و گفت: من على بن ابى طالب (ع) هستم. من برخاسته زمین را بوسه دادم. او گفت: نه! نه! من گفتم: اى سرور من! مى‏دانى من در چه حال هستم؟ دعا کن خدا پسرى خوش­اندام و خوشبخت به من بدهد. او گفت: اى فلانى (مرا با نام و کنیت پسر آینده‏ام، عضدالدّوله بخواند)... به­ زودى تو پسرى خواهى آورد خوش­اندام، هوشیار، خردمند، دانا، بزرگوار، نامبردار، نیرومند که بر کشورهاى فارس، کرمان، دریا، عمان، عراق، جزیره تا حلب پادشاهى خواهد کرد و مردم را رهبرى و اداره خواهد نمود. از او پیروى خواهند کرد، دارایى بسیار گرد مى‏آورد، دشمنان را زبون خواهد نمود و چنین خواهد بود (عضدالدّوله به خود اشارت مى‏نمود) که من هستم و این اندازه عمر خواهدکرد (که اندازۀ آن براى عضدالدّوله معین نبود) و پسرش جانشین او خواهد شد. عضدالدّوله مى‏گفت: هر گاه به یاد این خواب‏ مى‏آیم درمى‏یابم که درست برابر زندگانى من است (ابن مسکویه، 1376، 6/ 492).[9]

    رؤیای مذکور از مناظر مختلف قابلیت تحلیل سیاسی دارد. این رؤیا اساساً تولد عضدالدّوله را مطابق مشیت الهی و خواستۀ تقدیر و سرنوشت القا می­کند و آیندۀ باشکوه و افق بلند این حکومت از جمله استیلای این سلطان بویهی را بر مناطق گستردۀ جهان توجیه می­کند و مشروع می­دارد که این نکته خود می­تواند بر جعل آن در خلوت[10] سلطان بویهی دلالت داشته باشد. در این رؤیا همچنین برای تأکید بر صبغۀ شیعی حکومت آل بویه و رفع هر گونه تردید و شبهه­ای، به امام نخست شیعیان ارجاع داده می­شود که نقشی اساسی در پیشگویی از آیندۀ سیاسی درخشان عضدالدّوله دارد.[11] در تحلیلی دیگر به نظر می­رسد طرح منابع دیگری از مشروعیت که فراتر از کانون مشروعیت­بخشی عباسیان و مبیّن بی­نیازی سیاسی از آنان باشد مدّ نظر متفکران بویهی بوده است. در خاتمۀ رؤیا نیز فرجام زندگی عضدالدّوله پیشگویی می­شود که خود می­تواند القای وجهۀ الوهی ـ معنوی برای وی و سلطنتش را در اذهان عمومی در پی داشته باشد.

غزنویان: حکومت ترکان غزنوی به مانند دیگر حکومت­های ایرانی قرون میانۀ تاریخ ایران با انبوهی از چالش­های مشروعیتی مواجه بود (در این خصوص بنگرید به: شجاعی زند، 1379، 40-41). سلطۀ غزنویان با پیشینۀ حقیرگونه و فاقد آگاهی سیاسی مدنی آنان، از سوی ایرانیان پذیرفتنی نبود. از این ­رو توسل به رؤیا و بهره­برداری از آن در دستور کار حاکمان و متفکران این حکومت قرار داشت. در این میان رؤیاهایی که بر آیندۀ سیاسی مقدّرشده از سوی آسمان و سرنوشت تأکید داشتند، به علت اثرگذاری بسیار بر اذهان عمومی، در اولویت بودند. بنابراین، با نمونه­های چندی از این­گونه رؤیاها که خود مجعول به نظر می­رسند، روبه­رو هستیم.

ظاهراً نخستین رؤیا به سبکتگین باز می­گردد که ادّعا می­کند در رؤیایش حضرت خضر (ع) را دیده است که به او می­گوید: چندین غم مخور، «بشارت دهم تو را که مردی بزرگ و با نام خواهی شد و چنانکه وقتی بدین صحرا بگذری با بسیار مردم محتشم و تو بهترین ایشان، دل شاد دار و چون این پایگاه بیافتی با خلق خدای نیکویی کن و داد بده تا عمرت دراز گردد و دولت بر فرزندان تو بماند» (بیهقی، 1374، 1/ 249). رؤیا با نقش دادن به یکی از پیامبران شاخص الهی که لااقل در متون تاریخی، حدیثی، عرفانی و ادبی سده­های میانه نماد عمر جاودان، سرسبزی و خرمی، برخورداری از عمر طولانی و علم لدنّی، صاحب اندرز و دارای قابلیت رؤیت و مورد ارادت طریقت­های صوفیانه (مهدوی دامغانی، 1386، 65، 56،45-44،38 ،27،17،13،9) است، دستیابی سبکتگین و حتّی فرزندانش را به حکومت پیشگویی و در ظلّ حمایت خداوندی تضمین می­کند. به نظر می­رسد رؤیای مذکور در دورۀ سلطنت مسعود غزنوی جعل شده باشد که با بحران­های جدّی مشروعیتی و در رأس آن با ظهور حکومت نوپای سلجوقی رو­به­رو بود (باسورث، 1381، 1/ 262-296). ضمن اینکه انعکاس آن در تاریخ بیهقی بر این تردیدها بیشتر دامن می­زند، زیرا ابوالفضل بیهقی لااقل در دورۀ سلطان مسعود نفر دوم دیوان رسالت و حتّی در دورۀ جانشین او، یعنی عبدالرشید، رئیس این دیوان مهم بود. به علاوه که او به قهرمان کتابش یعنی مسعود گاهی نگاهی مسحورگونه داشت (طبری، 1380، 19، 31). از این ­رو بیراه نیست اگر گفته شود در تاریخ­نگاری وی، به رغم اعتبار و عظمتش، شایعات سیاسی همسو با منافع غزنویان راه یافته است. 

عجیب آنکه رؤیای پیشگویانۀ دیگری اتفاقاً در همان تاریخ بیهقی در باب آیندۀ درخشان سبکتگین و فرزندانش مطرح می­شود. رؤیا در یک مقدمه­سازی آشکار، همسو با بسترسازی ذهنی، این­گونه اشاره دارد که سبکتگین در روزگار گمنامی و تهیدستی و در لباس یک لشکریِ کم­مایه به علت تنگنای معاش، بچه آهویی را در بلخ شکار می­کند. لیکن دلش برای مادر بچه آهو به رحم می­آید و آزادش می­کند. رؤیا این­گونه است که وی شب هنگام پیرمرد فرهمندی را به خواب می­بیند که به او می­گوید: «یا سبکتگین، بدان ­که آن بخشایش که بر آن آهوى ماده کردى و آن بچگک‏ بدو بازدادى و اسب خود را بى‏جو یله‏ کردى‏، ما شهرى را که آن را غزنین گویند و زاولستان‏ به تو و فرزندان تو بخشیدیم؛ و من رسول آفریدگارم، جلّ جلاله و تقدّست اسماؤه و لا اله غیره.» در ادامه نیز از قول سبکتیگین چنین نقل می­شود که «من بیدار شدم و قوى‏دل گشتم و همیشه از این خواب همى اندیشیدم و اینک بدین درجه رسیدم و یقین دانم که مُلک در خاندان و فرزندان من بماند تا آن مدّت که ایزد، عزّ ذکره، تقدیر کرده است» (بیهقی، 1374، 1/ 245-246). رؤیای مذکور که به دلایلی چون ذی­نفع بودن راوی آن جعلی می­نماید، منافع مشروعیتی غزنویان را در میان انبوهی از چالش­های پیش رو در قالبی پیشگویانه نشانه رفته است. همچنین کاربرد نمادهایی چون «پیرمرد» با بار معنایی مراد، مرشد، دانا و خردمند (فرهنگ فارسی معین، مدخل«پیر»؛ فرهنگ فارسی عمید، مدخل «پیر») و «رسول آفریدگار» و نیز اعلان مشیت الهی در تأیید تأسیس و تداوم حکومت غزنوی و حتّی تعیین محدودۀ زمانی آن، گرچه مبهم می­نماید، در این زمینه قابل اعتناست. بدون شک پذیرش حکومتی بیگانه که سرکردگان آن از طبقۀ پایین اجتماع بودند، علاوه بر علل پیش­گفته، با اندیشۀ حکومت ایران­شهری و الگوی شهریاری ایرانی نیز در تضاد بود (قادری، و رستم­وندی، 1385، 132،130،133،137،139،142،143). از این­ رو نخبگان و حاکمان غزنوی با توسل به بینش مشیّت الهی در لوای رؤیا، مخالفان و معترضان را به سکوت وا می­داشتند.  

این­گونه پیشگویی از آیندۀ سیاسی درخشان عزنویان و نیل به قدرت و حکومت با توسل به رؤیا در مورد سلطان محمود غزنوی نیز مصداق می­یابد. جوزجانی مدّعی است تولّد وی در شب عاشورا بود و پدرش سبکتگین پیش از تولّد او در خواب می­بیند که «در میان خانۀ او از آتشدان درختى برآمدى و چنان بلند شدى که همۀ جهان در سایۀ او پوشیده گشتى. از فزع این خواب‏، چون بیدار شد در آن اندیشه بود که تعبیر چه باشد؟ مبشرّى درآمد و بشارت داد که حق تعالى تو را پسرى داد. سبکتگین شادمان گشت و گفت: پسر را محمود نام کردم‏» (جوزجانی، 1363، 1/ 228). در درستی و اعتبار این رؤیا، با توجه به شرایط سیاسی غزنویان، تردید جدّی است و احتمالاً در دورۀ خود سلطان مذکور جعل شده است. توسّل به تشیّع و یکی از روزهای مقدس آن یعنی عاشورا از منظر تقرّب به پیامبر اسلام (ترکمنی آذری، 1383، 170-171) و نیز توسل به نام یکی از القاب پیامبر یعنی محمود در مشروعیت­بخشی به غزنویان می­توانست مؤثر باشد. مورّخ که خود از مولد سلطان غزنوی یعنی افغانستان برخاسته است، به نظر می­رسد دارای رویکردی جانبدارانه و مسحورگونه نسبت به غزنویان به ­ویژه شخص سلطان محمود است. ضمن آنکه نمی­بایست نادیده گرفت که اساس کار کتاب­های حکومت­نوشته­ای چون تاریخ یمینی پرداختن به تاریخ غزنویان بوده است (اقبال آشتیانی، 1364، 483-485).

رؤیا در ادامۀ شبیه­سازی سلطان غزنوی به پیامبر اکرم (ص) و مشروعیت­بخشی به حکومت او این­گونه ادّعا می­کند که «در شب تولد او و هم در آن شب که ولادة او بود، بتخانه ویهند... بشکست و او را مناقب بسیار مشهور است، و طالع او با طالع[12] (صاحب) ملت اسلام موافق بود» (جوزجانی، 1363، 1/ 228-229).[13] رؤیای پیشگویانۀ مذکور در جهت الوهیت­انگاری و موعودپنداری در تأکید برای مشروعیت حکومت محمود غزنوی و فرزندانش قابل تحلیل است. ضمن آنکه کاربرد نمادهای متعدّد، متنوّع و در عین حال پرمفهومی چون «عاشورا»، «آتش»، «درخت»، «جهان»، «مبشّر»، «حق تعالی» و «محمود» در رؤیای منتسب به سبکتگین که البته با توجه به کاربردها و اهداف سیاسی پیدا و پنهان می­بایست به دیدۀ شک و تردید بدان نگریست، خود از زیرکی و دوراندیشی متفکّران پیرامونی حکومت در بهره­برداری ابزاری از باورهای عمومی و نیز مواجهۀ حکومت غزنوی به ­ویژه در عصر محمود غزنوی با انبوهی از چالش­های سیاسی روز، علی­رغم توفیقات و کامیابی­های چشمگیر داخلی و خارجی، خبر دارد. 

در تحلیلی دیگر، سهم ممتاز سبکتگین در رؤیاهای پیشگویانۀ عصر غزنوی نکتۀ قابل تأمّلی است. به نظر می­رسد روایت­های قدسی­گونه­ای که در باب سرگذشت و غزوات نیای غزنویان در افواه عمومی شایع بوده (ناصری راد، 1385، 108-112)، در تأثیرگذاری هرچه بیشتر این رؤیا بر مخاطبان و رفع هر گونه تردید و شبهه­ای درخصوص صحّت آن نقش داشته است.     

    عجیب آنکه شاعر شهیر ابوالقاسم فردوسی، به رغم رویکرد انتقادی­اش به استیلای بیگانگان بر ایران، در قالب رؤیایی با مضمون پیشگویانه بر الوهی­ بودن قدرت محمود غزنوی و مشروعیت حکومت او صحّه می­گذارد، حتّی اگر رؤیای او را صرفاً تمثیلی بپنداریم:

 

 

 ... بر اندیشۀ شهریــار زمین    

 

 

بخفتم شبی لب پر از آفرین

 

... چنان دید روشن­روانـم به خواب

 

که رخشنده­شمعی برآمد ز آب

 

... چو آن چهرۀ خسـروی دیدمـی  

 

از آن نام­داران بپرسیدمی:

 

... بیاراست روی زمین را به «داد»      

 

 بپرداخت از آن «تاج» بر سر نهاد

 

جهان­دار محمود شاه بزرگ          

 

به آبشخور آرد  همی میش و گرگ

 

... نه پیچید کسی سر ز فرمان او      

 

نیارد گذشتن ز پیمان او

 

چو بیدار گشتم بجَستم ز جای  

 

چه مایه شب تیره بودم به ­پای

 

بر آن شهریار آفرین خواندم  

 

 نبودم درم جان برافشاندم

 

... ز «فرّ»ش جهان شد چو باغ بهار   

 

هوا پر ز ابر و زمین پر نگار

 

... به «ایران» همه خوبی از داد اوست    

 

کجا هست «مردم» همه «یار» اوست

         

                                                                         (فردوسی، 1370، 1/ 12-13)

      در تحلیل رؤیای بالا باید گفت پذیرش این امر که فردوسی، منتقد حکومت بیگانگان، سلطنت محمود غزنوی را سرشار از خصال نیک ببیند و بدان مشروعیت ببخشد، دشوار است. از این ­رو تنها برداشت آن خواهد بود که شاعر آزرده از آشفتگی­های سیاسی و اجتماعی سال­های پایانی عصر سامانی،[14] بنا بر مصالح سیاسی و شاید مختصری برای نزدیک شدن به دربار غزنوی (مینوی، 1396، 22) و البته تحت تأثیر روح و بینش حاکم بر زمانۀ­ خویش، بر قدرت الهی­گونۀ­ سلطان غزنوی صحّه گذاشته و او را مایۀ نجات ایرانیان و، در قداستی افزون­تر، موعود امت دانسته است. در هر صورت فردوسی در لوای رؤیا و در قالب نافذ نظم، قدرت الوهی سلطان غزنوی را بنا بر نیاز سیاسی زمانه­اش متجلّی می­سازد که خود از منظر مشروعیت­بخشی و به علت پیشگویی سیاسی قابل تحلیل است.[15] رؤیای مذکور گرچه غالباً معتقدند نه واقعی که تمثیلی است، در هر صورت از فرهنگ سیاسی و بینش عمومی خبر می­دهد و البته می­توانسته در تقویت مشروعیت غزنویان و شخص سلطان محمود اثرگذار باشد.[16] 

    در خاتمۀ این مبحث ذکر این نکته ضروری است که در کسب مشروعیت ملی «تبار شاهی ـ ایرانی» اصلی مهم محسوب می­شد و البته پیشینۀ­ غلام­زادگی ترکان همواره مورد طعن و تحقیر افکار عمومی روز به ­ویژه عباسیان بود. از سوی دیگر فضای اجتماعی ایران هنگام روی کار آمدن غزنویان و نیز در عصر محمود، تحت تأثیر روحیۀ­ ملی­گرایی ایرانی قرار داشت (ناصری راد، 1385، 294-286). حال، در چنین فضایی، حکومت غزنوی به مشروعیت ملی نیاز مبرم داشت و البته پناه بردن به ابزار رؤیا را در مضمون پیشگویانه توجیه می­کرد. حاصل و نتیجۀ آن نیز قابل توجه است، زیرا نه تنها تحکیم قدرت، بلکه تقدیس چهره­هایی چون سلطان محمود غزنوی را می­بینیم. چنانکه مقبرۀ او تا سده­ها، همانند مزار قدّیسان و اولیاءالله، محل نذر و نیاز و استغفار و خلوت بود (بیهقی، 1374، 1/ 70؛ سمرقندی، 1383، 1/ 96).

  سلجوقیان: تجربۀ موفّق حکومت­های ایرانی، حتّی از نوع ترک، در توسّل به رؤیا و کارکرد پیشگویانۀ آن موجب گردید در عصر سلجوقی نیز شاهد این بهره­برداری سیاسی باشیم، به خصوص که سلجوقیان با انبوهی از چالش­های مشروعیتی و مخالفت ایرانیان و غیرایرانیان و حتّی ترکان غزنوی مواجه بودند. در یک نمونۀ شاخص و از منظر پیشگویی از آیندۀ سیاسی بنیان­گذاران سلجوقی می­بایست به رؤیای نیای آنان یعنی سلجوق اشاره کرد. در یکی از منابع مهم این عصر یعنی اخبار الدّوله السلجوقیه که خود تحت تأثیر حاکمیت روز به نگارش درآمده است، این­گونه ادعا می­شود که جدّ سلجوقیان شبی در خواب دید «آتش بول مى‏کند و زبانه‏اش تا به شرق و غرب جهان مى­‏رسد. از خواب­گزار تعبیر آن بخواست. او گفت از تبارت پادشاهانى در جهان آیند که تا دوردست آن را مالک شوند» (حسینی، 1380، 37).[17]

در این رؤیا از آیندۀ سیاسی و قدرت­یابی سیاسی اخلاف سلجوق بر جهان بشارت داده می­شود. از این ­رو، این حدس که رؤیا در زمان نخستین سلاطین سلجوقی و با توجه به شرایط و بالطّبع نیاز سیاسی روز جعل شده باشد، به دور از ذهن نیست، زیرا اندیشۀ­ دستیابی به مقام بالاتر و نیل به حکومت در همان آغاز لااقل محل ابهام بوده است (لمبتن، 1372، 13-12). علاوه بر این، استناد به تعبیر معبّران و دخیل کردن آنان در این امر که خود سابقۀ بسیار در تاریخ ایران دارند، به نظر می­رسد برای رفع هر گونه تردیدی در اذهان عمومی باشد و البته می­تواند احتمال ساختگی بودن رؤیا را تقویت کند. در هر صورت رؤیای مذکور به مثابۀ رؤیاهای پیشین برای کسب مشروعیت و در قالب ادبیات پیشگویانه قابل تحلیل خواهد بود.

 علاوه بر رؤیاهایی که بر مفهوم دستیابی به قدرت براساس ارادۀ الهی تأکید می­کنند، ما با رؤیاهایی مواجه هستیم که سقوط حکومت پیشین و به طور غیرمستقیم ظهور سلسلۀ جدید را پیشگویی می­کنند و توجیه آسمانی دارند که به نظر می­رسد با اهداف سیاسی و از سوی دشمنانشان جعل شده باشند. در یک نمونۀ منحصر به فرد صدرالدین حسینی درخصوص سقوط حکومت غزنویان رؤیایی با مضمون پیشگویانه نقل می­کند که در هیچ منبعی قبل از آن ذکر نشده است. در همین زمینه حتّی اگر شبهۀ وابستگی او به نظام اداری سلجوقیان را باطل بینگاریم، لااقل تأثیر وی از ملک­نامه کمتر محل تردید است (صدقی، 1397، 419، 423). مطابق روایت وی، سلطان مسعود غزنوی پیش از نبرد دندانقان، هنگامی که از سرخس به نیشابور می­آمد، شبی در خواب دید که «دود از چشمش بیرون مى‏آید و خون از آن روان است. از خواب‏ بیدار شد و بگریست و از حیات و مُلک دل برکند، و دانست که بخت او را بدرود گفته و امید او را وانهاده است» (حسینی، 1380، 49).  

رؤیای یادشده از چند جهت قابل تحلیل است. اگر رؤیا به همان سال­های نخست برآمدن سلجوقیان و کشاکش و ستیزشان با غزنویان بازگردد، احتمالاً در جهت تضعیف روحیۀ سپاهیان غزنوی و تحریک و تشجیع جنگجویانِ نه چندان درخور سلجوقی جعل و تبلیغ شده است. در تحلیلی دیگر، البته اگر به دوره­های متاخّر سلجوقی بازگردد، این رؤیا با هدف کسب مشروعیت و مواجهه با چالش­های سیاسی روز برساخته شده است، زیرا از تأسیس حکومت سلجوقی براساس اراده و مشیت الهی و نبرد مشروعیتی با مخالفان حکایت می­کند.

   رؤیای منسوب به طغرل­بیگ و پیشگویی عمر او نیز می­تواند از منظر مشروعیت­بخشی به حکومت او در قالب تبلیغی قدسی ـ الهی استنباط شود. مطابق رؤیای ادّعایی، طغرل در خواب می­بیند به آسمان رفته و منادی وی را ندا می­دهد که از خدواند نیازت را بخواه و او از خداوند طول عمر می­خواهد. متعاقباً به او گفته می­شود: «هفتاد سال برای تو» (ظهیرالدین نیشابوری، 1332، 22؛ صدرالدین حسینی، 1380، 58-59؛ ابن اثیر، 1371، 22/ 377). ممکن است در آغاز وعدۀ برخورداری از هفتاد سال عمر برای سلطان سلجوقی چندان سخاوتی الهی محسوب نشود، لیکن نبایستی نادیده گرفت که در میان سلاطین سلجوقی که میانگین عمرشان کمتر از 35 سال بوده (نیشابوری، 1332، 29، 34، 39، 43، 54، 55، 65، 66، 72، 74، 82)، این عدد قابل توجّه است. در همین زمینه به نظر می­رسد این رؤیا پس از مرگ طغرل جعل شده باشد، به ویژه که با میزان عمر او مطابقت دارد. در ضمن شکاف تاریخی بیش از یک­صد سالۀ نقل این رؤیا که برای اولین بار در کتابی همسو با حاکمیت سلجوقی یعنی سلجوق­نامه آمده، نشان می­دهد که این رؤیا محتملاً در دورۀ سوم حاکمیت آنان جعل شده است، مقطعی که سلجوقیان با انبوهی از چالش­های بنیان­افکن مشروعیتی مواجه بودند و البته تشبّث و توسّل به ابزار نافذ رؤیا را برای فائق آمدن بر این چالش­ها ضروری می­دانستند. در هر صورت تلقی الوهی و قدسی از زندگی و حتّی مرگ بنیان­گذار حکومت سلجوقی و در پس آن تبلیغ خواست و مشیت الهی بر تشکیل این حکومت، مشوّق حاکمان و متفکّران و مبلّغان در این کار بوده است. در اثبات این تحلیل نمی­توان نمادهای پرمفهومی را که در این رؤیای پیشگویانه به کار رفته است (همچون آسمان، خداوند، منادی، ندا) و مهم­تر از آن شبیه­سازی­ آن با معراج پیامبر اکرم (ص) را نادیده گرفت که با هدف پذیرش اذهان عمومی و خنثی­سازی هر گونه طرح ابهام و تشکیکی از سوی مخالفان بوده است. به نظر می­رسد سیاست الوهی­انگاری و تقویت باور ظلّ­اللّهی حکومت سلجوقی در قالب رؤیاهای پیشگویانه، به ­ویژه در دوره­های متأخّر آن، ارتباط تنگاتنگی با چالش­هایی داشت که سلجوقیان در ابعاد و زمینه­های مختلف با آن مواجه بودند. در رأس این چالش­ها دستگاه خلافت عباسی و به خصوص خلیفۀ سیّاس و زیرک آن النّاصر لدین الله بود. بنابراین، توسّل به رؤیا، به ویژه از نوع پیشگویانه، برای رفع هر گونه چالش و بحران مشروعیتی در دستور کار قرار داشت.

   تبلیغ اعجاز حاکمان در شفابخشی بیماران لاعلاج و یا صعب­العلاج در قالب رؤیایی پیشگویانه یکی دیگر از عرصه­های سیاسی کارکرد رؤیا در عصر سلجوقی است که خود البته استحکام و تقویت مشروعیت آنان را در نهان و غیرمستقیم نشانه دارد. در یک نمونۀ شاخص، مورّخ درباری این عصر یعنی راوندی این­گونه ادّعا می­کند که پیرمردی یزدی، علی­نام، پیامبر اسلام (ص) را در خواب دید که به وی الهام کرد پای فلج او صرفاً با مسح دست سلطان محمد بن ملکشاه شفا خواهد یافت. رؤیا در ادامه، همسو با تقویت باورهای الهی و قدسی حکومت سلجوقی به طور اعم و شخص سلطان محمد به طور اخص و با صحنه­پردازی ماهرانه، سلطان را صاحب کراماتی چون شفابخشی معرفی می­کند: «... یک­بار سلطان محمد برّدالله مضجعه دست در پای او مالید هیچ اثر نکرد. مرد گفت رسول دروغ نگوید. نیت نیکو کن. سلطان آب خواست و طهارت کرد و دو رکعت بگزارد و سر به سجده نهاد... پس سر از سجده بداشت و دست در پای علی مالید، آوازی از پای او بیرون آمد و این علی از جای خود بجست و لبیک زد و پیاده به حج رفت.» نکتۀ عجیب­تر آنکه در خاتمۀ رؤیا، کرامات غیبی سلطان سلجوقی فراتر از محدودۀ انسان­ها و حتّی مشمول چهارپایان و نباتات هم دانسته می­شود که این نشان از اوج الوهی­انگاری قدرت و وابستگی مورّخ به حکومت دارد و البته انعکاسی از روح زمانه است: «این حکایت از آن آوردم تا یقین شود که همّت پادشاه و نیت نیکوی او اثر کند در آدمی و چهارپای و غل­ها و آب­ها و میوه­ها و غیر آن» (راوندی، 1364، 77–78). شواهد و نشانه­های تاریخی کمتر تردیدی در جعلی بودن رؤیای مذکور دارند. علاوه بر ماهیت مورخ، شرایط سیاسی این عصر و مواجهۀ سلطان محمد با انبوهی از مخالفان داخلی و خارجی (باسورث، 1387، 111)، نقش دادن به پیامبر اکرم (ص) در قالب الهام، ذکر نام حج و فضاسازی معنوی، نام­گذاری فرد راوی به علی و... می­تواند خود حکایت از جعل عامدانۀ رؤیای ماهیتاً پیشگویانۀ مذکور داشته باشد که همسو با کسب مشروعیت سیاسی ساخته شده است.[18]  

     نه تنها رؤیاهای منتسب به سلاطین سلجوقی، بلکه حتّی رؤیاهای پیشگویانۀ منتسب به اطرافیان آنان نیز از منظر پیشبرد اهداف سیاسی و در فضای متأثّر از آن قابل استنباط خواهد بود. برای مثال در رؤیایی نقل شده است که در مقطعی که خواجه نظام­الملک به همراه سلطان ملکشاه در بغداد به سر می­برد، شخصی با سیمای صلحا نامه­ای به او داد که در آن نوشته شده بود: «دوش حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلم را به خواب‏ دیدم که فرمود نزد حسن رو و با او بگوى که حج تو همین­جاست، به مکه چرا می­روى؟ نه من تو را گفته‏ام که بر درگاه این ترک ملازم باش و مطالب ارباب حاجات را به انجاح و اسعاف مقرون گردان و به فریاد درماندگان امت رس! راوى گوید که خواجه بدین ‏سبب فسخ عزیمت حج کرده‏» (خواندمیر، 1380، 2/ 498). می­توان گفت این رؤیا را شخص خواجه و یا اطرافیانش در اوج منازعات حکومت با برخی از ساختارهای سیاسی قدرت جعل کرده­اند (باسورث، 1387، 5/ 72-73). هدف آن نیز انصراف از سفر حج، خنثی­سازی اقدامات مخالفان و بقای در قدرت می­تواند تعبیر شود. ضمن آنکه در صورت غیبت او حاکمیت سلجوقی دچار خسارت عظیمی می­شد. در هر صورت عجیب نیست اگر گفته شود استفادۀ تعمّدانه از نمادهای معناداری چون «پیامبر اسلام (ص)»، «حج» و «شخصی با سیمای صلحا» در همین زمینه قابل توجیه است.

 

نتیجه ­گیری

مشروعیت یکی از دل­مشغولی­های اصلی حکومت­های ایرانی در سده­های میانه به ­ویژه در قرون چهارم و پنجم هجری بوده است. در همین زمینه توسل به رؤیا و در رأس آن رؤیاهای پیشگویانه البته با صبغۀ افسانه­ای یکی از ابزارهای نافذ مشروعیتی بوده است. رؤیا دریچه­ای به عالم غیب تلقی می­شد و با توجه به رسوخ این بینش در جامعۀ ایرانی و نیز بن­مایه­های دینی ـ مذهبی مؤیّد آن، می­توانست در تحکیم قدرت سیاسی و نیز فائق آمدن بر چالش­های مشروعیتی مؤثّر واقع شود. حکومت­های آل بویه، غزنوی و سلجوقی به عنوان حکومت­های شاخص ایرانی قرون چهارم و پنجم هجری، از این ابزار برای کسب و تقویت مشروعیت و فائق آمدن بر چالش­های مشروعیتی روز سود می­جستند. در نقد کلیِ پژوهش­های انجام­شده باید به فقدان چهارچوب نظری، عدم تفکیک رؤیاهای صاحبان قدرت و عموم جامعه، درست انگاشتن رؤیاهای منتسب به ساختار سیاسی قدرت و نیز مطالعۀ صرفاً توصیفی رؤیاها اشاره کرد. حال آنکه پژوهش پیش رو با بررسی تخصصی یکی از کارکردهای سیاسی رؤیا در یک دورۀ مشخص، رؤیاهای منتسب به خاندان حاکم را جعلی و دروغین و همسو با تعقیب منافع سیاسی می­داند. در همین زمینه، این رؤیاهای پیشگویانه و در عین حال عامه­پسند که عمدتاً شخصیت اصلی آنان نیا و یا بنیان­گذار حکومت بود، به تولد و در عین حال زنده ماندن رهبران آن هم در میان انبوهی از تردیدها، نیل ناباورانه به قدرت و تأسیس و تداوم حکومت و فرمانروایی می­پرداختند و از این طریق الوهی­انگاری و قدسی­انگاری قدرت، توسعۀ قلمرو، سرکوب و حتّی سقوط دشمنان و نیز برخورداری از عمر طولانی را با تبلیغِ از پیش مقدّر بودن این حوادث القا می­کردند. در این رؤیاها از نماد­های ریشه­دار متعارف در هر دوره­ و به ­ویژه از نماد­های مذهبی و در رأس آن پیشوایان دینی و مذهبی به طور مکرّر استفاده شده است. هدف از این کار به نظر می­رسد موجّه جلوه دادن رؤیاهای ساختگی، رفع هر گونه ابهام و تردید و در نهایت تأثیرگذاری بیشتر بر اجتماع بوده است. در همین زمینه استفاده از چنین تکنیک­ها و ابزارهای مؤثّر تبلیغی در منظومۀ فکری حاکمان جایگاه ممتازی داشته است. همۀ­ این رؤیاها از نظر محتوا و نیز نمادهای به­کاررفته دارای تشابهات بسیار هستند که این امر البته با توجه به الگوبرداری صرف از تجربه­های تاریخی، می­تواند واقعی بودن رؤیاهای مذکور را با تردیدهای جدّی مواجه سازد. ضمن آنکه بررسی منشأ نقل و ثبت این رؤیاها، اهداف سیاسی نهفته در آنها و شرایط سیاسی روز بر این تردیدها بیش از پیش می­افزاید.

 

 

[1]. تردید و تشکیک در رؤیاهای منقول از سلاطین و خاندان حکومتی سده­های میانۀ تاریخ ایران خود محل بحث مستقلی خواهد بود که اتفاقاً فصلی از پژوهش اصلی این پایان­نامه را به خود اختصاص داده است. در همین زمینه شاذ بودن منبع، تشابه بین روایت­ها، تاریخ­نگاری تحت تأثیر ایدئولوژی روز، محدودیت­های تاریخ­نگاری، تقارن بحران­ها و چالش­های حکومتی با زمان نقل رؤیا و در حقیقت نیاز سیاسی روز، شکاف تاریخی بین منبع و دورۀ زمانی و... قابل طرح خواهد بود (مهرعلی تبار، 1391، 43-61).  

[2]. در عصر صفویه رؤیا کاربردی همه­جانبه­تر در امور سیاسی یافت و با القا و تبلیغ برخورداری از حمایت ائمه و پیشگویی از حوادث آینده و توجیه برخی اقدامات و عملکردها در عرصه­های سیاسی و نظامی خود را به نمایش نهاد. در عصر افشاریه، به­ ویژه در دورۀ نادرشاه، برای مواجهه با بحران­های سیاسی و نظامی، کسب مشروعیت، سرکوب مخالفان و ایجاد روحیه در سپاهیان رؤیاهای متعدّدی در قالب بشارت جعل شد. سلاطین و شاهزادگان قاجاری و حتی پهلوی نیز، همچون حکومت­های گذشته، از رؤیا برای تحکیم پایه­های حکومتی خویش و برای برطرف کردن مشکلات سیاسی روزانه­شان سود می­جستند. ذکر نمونه­های متعدّد در تاریخ معاصر ایران و حتّی در چند دهۀ اخیر خود از کارکردهای سیاسی ـ پیشگویانۀ رؤیا و در حقیقت اهمیت و جایگاه آن در جامعۀ ایرانی پرده برمی­دارد (مهرعلی تبار، 1391، مدخل).

[3]. درخصوص دلایل و زمینه­های عام کاربرد رؤیا در عرصۀ سیاسی جهان اسلام بنگرید به: شعبانی، 1394، 17-32.  

[4]. البته سیاست نسب­سازی نتوانست از حکومت­های بیگانۀ این مقطع چهره­ای اصالتاً ایرانی به دست دهد. در این خصوص بنگرید به: شعبانی، 1393، 50-64.

[5]. مورّخان این سده­ها نیز تحت تأثیر این باور عمومی قرار داشتند. از این ­رو، بدون سنجش صحّت و سقم این­گونه اخبار، آنها را بازتاب می­دادند.

[6]. بیراه نیست اگر گفته شود فراز و فرود حکومت­ها در تاریخ ایران نبرد بین مشروعیت­هاست؛ مشروعیتی که با اقدامات ضدّ مشروعیتی مخالفان از پای درمی­آید و مشروعیت جدید جای آن را می­گیرد و البته این ماجرا ادامه دارد.   

[7]. نیل ناباورانه به تاج و تخت البته خود می­تواند در ایجاد باور الوهی و قدسی از قدرت و حکومت در اذهان عمومی جامعه مؤثّر باشد. این تحلیل به خصوص دربارۀ خاندان فقیر و گمنام آل بویه صادق است.   

[8]. حتی برخی معتقدند علت حمایت عضدالدّوله از مذهب ظاهریه را می­بایست در جهت تضعیف موقعیت خلافت عباسی تحلیل نمود (رضایی، 1399، 11-12).   

[9]. نقل رؤیا از سوی ابن مسکویه که خود از طرفداران عضدالدّوله است، بر اعتبار رؤیا بیش از پیش سایه می­افکند (فرای، 1363، 228).  

[10]. چون رؤیا در فضای میان فرد رؤیابین و جهان ماورا روی می­دهد، غیرقابل تکذیب می­نماید. این ویژگی موجب می­شود جهان سیاست در طول تاریخ نهایت استفاده را از این ابزار نافذ و تأثیرگذار بکند.  

[11]. نقش و جایگاه حضرت علی (ع) در متون عرفانی سده­های چهارم و پنجم هجری و کرامات ایشان در پیشگویی درست حوادث در قالب رؤیا نیز می­تواند در نقش­دهی به ایشان در رؤیای مذکور مؤثّر باشد (داداش­زاده، آریا، و ابراهیم، 1401، 170-174).  

[12]. توسل به تنجیم و جعل انتساب طالع نیک در میان طبقات حاکمه در تاریخ ایران سده­های میانه امر متداولی بوده است که خود از منظر کسب و تقویت مشروعیت سیاسی و نیز فائق آمدن بر چالش­های سیاسی روز قابل تحلیل خواهد بود. این امر تحت تأثیر رسوخ این بینش در تار و پود جامعۀ ایرانی و به خصوص در پیوند تنگاتنگ با مقولۀ رؤیا بوده است (در این خصوص بنگرید به: یراه­زاده، شجری، و شعبانی، 1399، 182-186).   

[13]. شبیه­سازی سلطان غزنوی به پیامبر اسلام و یکسان گرفتن طالع آن دو پیوسته در تاریخ­نگاری عصر غزنوی به عنوان یک سیاست رسمی مورد تعقیب بوده است که خود از منظر مشروعیت­بخشی قابل فهم است (برای نمونه­ها بنگرید به: خلیلی، 1387، 17).    

[14]. مشاهدات میدانی نویسندگان اواخر قرن چهارم هجری و واپسین سال­های حکومت سامانی بر آشفتگی­های سیاسی ـ اجتماعی این مقطع به خوبی گواهی می­دهند (برای نمونه بنگرید به: مقدسی، 1361، 2/ 382).

[15]. برخی نیز بر این باورند که رؤیای فردوسی درخصوص سلطان محمود غزنوی نه از نوع پیشگویانه که از نوع رؤیاهای بازتابی است؛ یعنی هدف از بیان آن روشنگری و هدایت است (اسعد، 1388، 105، 123-124).  

[16]. پژوهندگان از راهنمایی­های ارزندۀ دکتر رضا ستاری در این مبحث سپاس­گزاری می­نمایند.  

[17]. شباهت رؤیای مذکور با رؤیای جدّ بویهیان و نمادهای مشترک به­کاررفته در آنها خود می­تواند از عدم صحّت و اعتبار آن نشان داشته باشد. 

[18]. البته از منظری دیگر، نمی­توان چهرۀ ضدّ اسماعیلی این سلطان سلجوقی و مناسبات نسبتاً حسنۀ او با خلافت عباسی را در پذیرش این رؤیای جعلی و در نهایت اثرگذاری آن بر اذهان عمومی جامعه نادیده گرفت. ضمن آنکه به نظر می­رسد بینش عمومی عصر و صبغۀ تاریخی رؤیاهای پیشگویانه نیز در این امر مؤثّر بوده است.

Ibn Athir, Izzuddin Ali. Al-Kamel (The Great Complete History of Islam and Iran). Translated by Abbas Khalili and Abu al-Qasim Halat. Vol. 22 and 19. Tehran: Scientific Press Institute. 1371.
Ibn Tabataba, Muhammad bin Ali. Fakhri history. Translated by Mohammad Vahid Golpaygani. Tehran: Book Translation and Publishing Company. Vol. 2. 1360.
Ibn al-Abri, Ahron. Brief history of countries. Translated by Abdul Muhammad Ayati. Tehran: Scientific and cultural. 1377.
Ibn Moskuyeh, Ahmed bin Ali. Experiences of all nations. Vol. 6-5. Translated by Abulqasem Emami and Ali Naghi Monzavi. Tehran: Toos. 1376.
Asad, Mohammadreza. "Reflection of sleep and dream in Ferdowsi's Shahnameh". Persian Literature Quarterly of Azad University of Mashhad, num. 24, 94-129. 2008.
Iqbal Ashtiani, Abbas. Mongol history. Tehran: Amir Kabir. 1364.
Bosworth, Edmond Clifford. History of the Ghaznavids. Vol. 1. Translated by Hassan Anoushe. Tehran: Amir Kabir. 1381.
Bosworth, Edmond Clifford. "Political and dynastic history of Iran (1217-1000/614-390)" Cambridge History of Iran. Vol. 5. Translation by Hassan Anoushe, Tehran: Amir Kabir. 1387.
Biruni, Abu Rihan. The works of the rest. Translated by Akbar Danasresht. Tehran: Amir Kabir. 1363.
Bayhaqi, Abu al-Fazl Muhammad bin Hussein. Bayhaqi's History. vol. 1. Corrected by Khalil Khatib Rahbar. Tehran: Mahtab. 1374.
Turkmani Azar, Parvin. Political history of Twelver Shiites in Iran. Tehran: Shiite Shenasi. 1383.
Teflisi, Hubaysh bin Ibrahim. Kamel's dream Expression. Qom: mashhour. 1385.
Jawzjani, Minhaj al-Din Siraj Abu Omar Othman. Nasiri's classes (Nasiri Tabaqat), vol. 1. Edited by Abd al-Hay Habibi. Tehran: donyaye ketab. 1363.
Hosseini, Sadr al-Din Abu al-Hasan Ali. Butter of histories (zobdat altavarikh-news of Seljuk princes and kings). Translation of Ramadan Ali rouhallahi. Tehran: iyl Shahsavan Baghdadi. 1380.
Khalili, Khalil Allah. Sultanate of Ghaznavids. Bija: Amiri. 1387.
Khawandemir, Muhammad bin Khavand Shah. Bita. Al Safa Kindergarten (Rawzat Al-Safa), vol 4. Tehran: khayam.
Dadashzadeh, Wahideh, Gholamali Arya, and Alireza Ibrahim. “Investigation of imam ali's miracles and the illustrations of him in Sufi's dreams in mystical texts,” Scientific quarterly journal of Islamic mysticism.  Year. 19(74). 179-163. 1401.
Rawandi, Muhammad bin Ali bin Suleiman. Comfort in the chest and the sign of happiness in the history of Al-Seljuq (Rahat al-Sudour and Aya al-Suror dar tarikhe al saljoogh). Tehran: Amir Kabir. 1364.
Rezaei, Mohammad. "The causes and factors of Azd-Dawlah's approach to the Zaheriyyah religion (338-372 AH)". Scientific Quarterly of History of Iran after Islam, year 11(25). 21-1. 1399.
Shabankarei, Muhammad bin Ali bin Muhammad. Genealogy Complex (majma Al-Ansab). Corrected by Mirhashim Muhaddith. Tehran: Amir Kabir. 1363.
Shujaei Zand, Alireza. Islamic dynasties in Iran and the issue of legitimacy. Quarterly of political and economic information, num. 145-153, 51-32. 1379.
Shabani, Imam Ali. Abbasid: dream and politics. Arak: Arak University. 1394.
Shabani, Imam Ali. "Genealogy in the middle centuries of Iranian history; Doubts and Suspicions". Cultural History Studies.  Year 5(19). 68-47. 1393.
Saberi, Hossein. History of Islamic cults.  Vol. 1. Tehran: samt. 1397.
Sedghi, Nasser. Historiography in Iran during the Seljuk period. Tehran: Islamic History Research Institute. 1393.
 
Tabatabaei, Javad. History of political thought in Iran. Tehran: Kavir. 1388.
Tabari, ehsan. Abulfazl Beyhaqi and Ghaznavi society. Berlin: Tudeh Party of Iran. 1380.
Tusi, Khwaja Nizam al-Mulk. Policy letter (siyasat nameh). Edited by Mohammad Qazvini. Tehran: Zoar. 1344.
Fry, Richard. History of Iran from Islam to Seljuk.  Vol. 4. Translated by Hassan Anoushe. Tehran: Amir Kabir. 1363.
Ferdowsi, Abulqasem. Ferdowsi's Shahnameh. Vol. 1. Joule mol correction. Tehran: Islamic Revolution Publications and Education. 1370.
Firhi, Davoud. Power, knowledge and legitimacy in Islam. Tehran, Ni. 1389.
Firhi, Davoud. Political system and government in Islam. Tehran: Samt. 1388.
Qadri, Hatem, and Taghi Rostam Vandi. "Iranshahri Thought (Coordinates and Conceptual Components)". Al-Zahra University Scientific-Research Quarterly of Human Sciences.  Year 16(59). 148-123. 1385.
Kazemi, Ali Asghar. The role of power in society and international relations. Tehran: Toos. 1369.
Kiya, khojasteh.  Sleep and self-concept. Tehran. Markaz. 1378.
Lambton, Ann. Continuity and transformation in the middle history of Iran. Translated by Yaqub Azhend. Tehran: Ney. 1372.
Weber, Max. Economy and society, translated by Mustafa Emadzadeh، Abbas Manouchehri and Mehrdad Torabinejad. Tehran: Mowla. 1374.
Mohseni, Manouchehr. Introduction to sociology. Tehran: Duran. 1383.
Maqadasi, Abu Abdullah Muhammad bin Ahmed. The best divisions in knowing the regions (ahsan altaghasim fi marafat alaghalim). Vol. 1. Translated by Alinaqi Monzwi. Tehran: Iran Authors and Translators Company. 1361.
Montazeri, Ali. Sleep and dream. Tehran: Hasti Nama. 1383.
Mahdavi Damghani, Ahmad. A treatise on Khezr, peace be upon him. Tehran: ketabe marja.1386.
Mehr Ali Tabar, Hamidah. Dream and politics in the middle governments of Iranian history from the 4th to the 8th century of Hijri, master's thesis. Arak University. 1391.
Minouee, Mojtaba. Four great Tusi's. Tehran: cultural and Artistic Institute of Iran and Islam Culture. 1396.
Naseri Rad, Mustafa. Political beliefs in the history of Iran. PhD thesis in history. Shahid Beheshti University. 1384.
Neishaburi, Khawaja Imam Zahiruddin. Seljuk letter. bija: kalaleh khavar. 1332.
Yerahzadeh Dezfouli, Maryam, and Reza Shajari, and emam Ali Shabani. "Analysis of cosmic beliefs and its impact on the historical events of Iran from the 2nd to the 7th centuries of Hijri", Scientific Quarterly of History of Iran after Islam, year 11(24).171-193 .1399.