Document Type : Research Paper
Authors
1 Associate professor of History, Department of History, University of Mazandaran, Babolsar, Iran.
2 MA Student of History, Department of History, University of Arak, Iran.
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه
تاریخ ایران حکایت از این واقعیت آشکار دارد که اهل سیاست و قدرت برای رسیدن به اهداف سیاسی خود غالباً از هیچ کاری فروگذار نکرده و برای این امر گاه از تجارب عمومی و عادی انسانها بهره جستهاند. حکومتها به طرح یا اثبات بعضی ادّعاها و توجیه و تعلیل برخی تصمیمات و اقدامات مهم سیاسی و مسائل مربوط به آن نیاز داشتند. بنابراین، سلاطین و نخبگان سیاسیِ پیرامون آنان برای نیل به اهداف سیاسی معمولاً از اعتقادات کهن و در عین حال رایج و مورد قبول افکار عمومی، به ویژه مقولۀ تقدیر و سرنوشت و رابطۀ آن با آسمان، سود میجستند که از جملۀ آنها میتوان به «خواب دیدن» یا «رؤیا» اشاره کرد. رؤیا که از تجارب عمومی و از اعتقادات اصلی ایرانیان با تأکیدات دینی و مذهبی باستانی و نیز اسلامی است، در دورههای مختلف تاریخی، با توجه به شرایط سیاسی، از منظر صاحبان قدرت اهمیت بسیاری در تبلیغ سیاست داشته است. حال این پژوهش به روش توصیفی ـ تحلیلی در پی پاسخ به این پرسش اساسی است که میان نقش پیشگویانۀ رؤیا و مشروعیت در سدههای چهارم و پنجم هجری چه رابطهای وجود دارد؟
با توجه به محدودۀ زمانی مقالۀ حاضر، پژوهشی در این زمینه انجام نشده است. معدود پژوهشهای موجود از جمله مقالات «خواب دیدن در سنت و سیاست صفویان» (یوسف رحیملو)، «رؤیاهای شیخ صفیالدّین و تاریخ نوشتههای صفوی» (شعله کویین) و کتاب «رؤیا و سیاست در عصر صفوی» (نزهت احمدی (صرّاف)) صرفاً به رؤیاهای عصر صفوی البته از منظری خاص پرداختهاند. پایاننامۀ «خواب و رؤیا در قلمرو سلاجقۀ روم» (زهرا سادات قندهاری ساعتی) نیز به طور کلی به رؤیاهای سلاجقۀ روم، در جغرافیای آسیای صغیر اشاره داشته است. کتاب عباسیان؛ رؤیا و سیاست که یکی از راقمین این سطور نوشته است، با تأکید بر رفتار سیاسی خلفای عباسی در باب موضوع کلان رؤیا و پیوند آن با سیاست، به بررسی این موضوع در تاریخ عصر عباسی پرداخته است. پایاننامۀ «رابطۀ رؤیا و سیاست در تاریخ بنیامیه» (محمد حرمتزاده) نیز مقطع تاریخ اسلام دورۀ اموی را مدّ نظر قرار داده است. به نظر میرسد پایاننامۀ «رؤیا و سیاست در تاریخ حکومتهای میانۀ ایران از قرن چهارم تا هشتم هجری» (حمیده مهرعلی تبار) تنها پژوهشی باشد که به موضوع رؤیا و کارکردهای سیاسی آن با تأکید بر دورۀ مورد اشاره پرداخته، که نوشتار پیش رو مستخرج از آن است.[1] در پایان این مبحث بایستی متذکّر شد پژوهشهایی، عمدتاً پایاننامهها و رسالههای دانشجویی، از منظر عرفانی ـ ادبی به این موضوع پرداختهاند که از جملۀ آنها میتوان به «رؤیا و تعبیر آن در متون عرفانی و تفسیری تا اواخر قرن ششم هجری» (مختار کمیلی)، «نقش تقدیر و رؤیا در منظومههای حماسی و غنایی تا قرن ششم هجری» (محمدعلی غلامینژاد) و «واسازی قصص خواب در متون صوفیه تا قرن نهم ه.ق» (معصومه فتحی) اشاره کرد.
پژوهش حاضر که به نوع رابطۀ میان رؤیا و مشروعیت با تأکید بر پیشگویی در تاریخ ایران قرون چهارم و پنجم هجری پرداخته است، میتواند ابعاد و زوایای نوینی را در تحلیل تحوّلات سیاسی این دورۀ سرنوشتساز از تاریخ ایران به روی پژوهشگران و محققان تاریخ بگشاید، ضمن آنکه با توجه به کاربردهای امروزین این موضوع در عرصههای سیاسی ـ اجتماعی میتواند حائز اهمیت و محل رجوع عمومی باشد و به علاوه در شناخت کلان از پیوند میان دو مقولۀ حائز اهمیت «سیاست» و «رؤیا» در تاریخ ایران مفید باشد.
تعریف مفاهیم
واژههای پرکاربرد و محوری «مشروعیت»، «رؤیا» و «کارکرد» کلیدواژههای اصلی این پژوهش هستند.
مشروعیت: به معنای باور عمومی اعضای یک جامعه است مبنی بر اینکه قدرت حکومت، قدرتی به حق و مستوجب فرمانبرداری است. وقتی مشروعیت با حاکمیت میآید، معنای آن نداشتن رقیب در قلمرو داخلی و تسلّط بر همۀ گروهها و نیز استقلال در برابر سایر دولتهاست. در جوامع دینی دغدغۀ شرعی بودن بسیار حائز اهمیت است. مشروعیت میتواند قدرتی وحشی و عریان را به اقتداری مقبول و متفاهم بدل کند. مشروعیت توجیهی با صبغۀ دینی از حاکمیت است؛ یعنی توجیهی از حق فرمان و اطاعت مطلق و بیچون و چرا. قدرت هنگامی مشروعیت پیدا میکند که فرمان و اطاعت با حق و حقانیت تلقی شود. چون تمرکز قدرت در دست شخصی واحد در ذات خود متضمّن نابرابری و نیازمند توجیه است، مشروعیت پاسخی است به این نابرابری و توجیه آن. ضمناً مشروعیت به حاکم آزادی عمل میدهد (فیرحی، 1388، 11؛ کاظمی، 1369، 62). درخصوص منابع مشروعیت نیز ماکس وبر سنن و رسوم گذشته، دعوى کاریزمایى یک رهبر فرزانه و توافقات عقلانى متجلى در قوانین عرفى را نام میبرد (ماکس وبر، 1374، 398، 275-276).
رؤیا: وانمود تجاربی از زندگی حقیقی یا عوالم خیالی است که در خواب (نوم) برای شخص اتّفاق میافتد و مترادف با واژۀ «خواب دیدن» است. مترادف انگاشتن دو واژۀ رؤیا و خواب در مجامع علمی و یا در منظر عموم اشتباه فاحشی است و میان آن دو مرز و تعریف مشخصی وجود دارد. در پژوهش پیش رو «رؤیا» با توجه به تعریف علمیای که از آن داده شد، مدّ نظر است (منتظری، 1383، 48-49).
کارکرد: اثر یا پیامدی است که یک پدیده در ثبات، بقا و انسجام نظام اجتماعی دارد (محسنی، 1383، 53). در پژوهش پیش رو کارکرد رؤیا در بعد سیاسی به منزلۀ تأثیری است که بینندۀ رؤیا بر جامعه میگذارد. متقابلاً جامعه نیز متناسب با آن بازخورد مثبت یا منفی نشان میدهد.
رابطۀ مشروعیت و رؤیا در حکومتهای ایرانی سدههای میانه
نمونههای متعدّد بر بهرهبرداری ابزاری و سیاسی حکومتهای ایرانی از «رؤیا» در طول تاریخ صحه میگذارد. در باور عمومی، رؤیا دروازۀ رازهاست که میتواند با جهان نهان و ملکوتی ارتباط برقرار کند و از وقوع یک حادثۀ تاریخی در آیندۀ دور یا نزدیک خبر دهد. و چون رؤیا روشی برای پیشگویی از آینده است، ارزش و اعتبار خاصی نزد جوامع گذشته در تاریخ ایران داشت و عمدتاً حکومتها از آن به عنوان راهی برای برونرفت از بحرانها سود میجستند. علاوه بر این، اعتقاد به پیوند رؤیا با تقدیر و سرنوشت و باور به غلبۀ ارادۀ خداوند بر سعی و کوشش انسانها، به ویژه در مسائل سیاسی، و در نتیجه انتظار تسلیم محض در مقابل حکم سرنوشت، خود از اهمیت و جایگاه آن حکایت دارد (کیا، 1378، 49).
حکومتهای ایرانی و غیرایرانی بر این امر واقف بودند که گرچه شمشیر و زور قدرت میآورد، این مشروعیت است که موجب بقای حکومت خواهد بود. لذا مسئلۀ مشروعیت، تقویت و تداوم آن همواره یکی از دغدغههای اساسی آنان در تمام طول حکومتشان بود.
رؤیاهای ثبتشده در منابع ایران باستان حکایت از آن دارد که حاکمان ایرانی رؤیا را روشی برای مقابله با چالشهای سیاسی روز و در رأس آن کسب و تداوم و تقویت مشروعیت خود میدانستند. گاه رؤیاها خبر از فرمانروایی به دور از انتظار شاهانی چون کوروش، داریوش کبیر و یا اردشیر بابکان و نیز پیروزی و یا شکست چهرههایی چون خشایارشاه و بهرام چوبین میدادند. پیرو همین باور، به نظر میرسد پیشگوییهایی که در قالب رؤیا درخصوص سقوط حکومت ساسانی به دست اعراب مسلمان انجام شد، در کنار دیگر عوامل تاریخی، شرایط پذیرش شکست ایرانیان را مهیا کرد (مهرعلی تبار، 1391، مدخل).
در دورۀ حکومتهای ایرانی و انیرانی سدههای میانۀ اسلامی، بنا به شرایط روز، رجوع به رؤیا در عرصۀ سیاسی نقش مؤثری در تصمیمگیریها داشت که خود بحث اصلی نوشتار حاضر خواهد بود. در منابع دورۀ مغول ـ تیموری موارد متعددی وجود دارد که نشان میدهد حاکمان این سلسله از رؤیا به عنوان یک حربه و ابزار نافذ برای پیشبرد منافع سیاسی خود استفاده میکردند (همان).[2]
اثربخشی رؤیا در جامعه، پیشینۀ کارکرد سیاسی و بنمایهها و تأکیدات مذهبی آن از یک سو[3] و شرایط، نیازها و چالشهای سیاسی فراروی حکومتهای ایرانی از دیگر سو، رجوع صاحبان قدرت به ابزار نافذ «رؤیا» را دو چندان ضروری میساخت. در همین زمینه تحقیرها، فقدان مشروعیت ملی، تضعیف مشروعیت مذهبی و تنازع گاه و بیگاه حکومتهای ایرانی سدههای چهارم و پنجم هجری با دستگاه خلافت عباسی بر ضرورت استفاده از بعد سیاسی رؤیا تأکید داشت. سیاست مقولۀ پیچیدهای است که سلاطین و حاکمان برای بقا در عرصۀ آن به هر دستاویزی چنگ میزنند تا جایگاه خود را هرچه بیشتر حفظ و مستحکم سازند. در این میان، استفاده از قالب پیشگویانۀ رؤیا یکی از ابزارها و حربههای نافذ و در عین حال اثرگذار برای پیشبرد و تبلیغ اهداف سیاسی صاحبان قدرت بود.
اکثر حکومتهای سدههای مذکور فاقد خاستگاه و تبار ایرانی و در حقیقت فاقد مشروعیت ملی بودند که این امر بر چالشهای سیاسی آنان بیش از پیش میافزود. بنابراین، حکومتهای بیگانه به انحای مختلف سعی میکردند مشروعیت ملی، مذهبی و سیاسی خود را با تبارسازی[4] و یا با استفاده از ابزارهای مذهبی و بهرهبرداری از اعتقادات عامیانه با بنمایههای مذهبی تقویت کنند. در همین زمینه، تظاهر به دینداری تنها ابزار برای مشروعیت بخشیدن به قدرت سیاسی موجود بود (طباطبایی، 1388، 61). بنابراین، بیعلت نیست که در اندیشۀ سیاسی نخبگان فکری ـ سیاسی این دوره، و در رأس آنها خواجه نظامالمک، دین و در حقیقت نمایشهای دینی بسیار مهم و عامل تعیینکننده در تقویت مشروعیت است (نظامالملک طوسی، 1344، 68-69).
حکومتهای این دوره، به ویژه سلسلههای ترکتبار غزنوی و سلجوقی، دغدغۀ بیشتری برای مشروعیتبخشی داشتند. چالشهای گاه و بیگاه آنان با کانون مشروعیتبخش جهان اسلام، یعنی خلافت عباسی، مشروعیت آنان را به ویژه در بعد مذهبی و سیاسی به شدّت آسیبپذیر میکرد. از این رو، آنها برای تقویت و تداوم مشروعیت به ابزار نافذ رؤیا پناه میبردند. تأکید بر الوهیانگاری قدرت، با توسل به رؤیا در کنار دیگر روشهای مشروعیتبخش، در دستور کار قرار داشت. رؤیاهای ثبتشده در متون تاریخی این دوره به طور مستقیم و یا غیرمستقیم در جهت کسب، تقویت، تداوم و یا توجیه مشروعیت جعل شدهاند که این خود میتواند به دغدغهها و نگرانیهای جدّی حکومتهای این دوره از تاریخ ایران به آیندۀ سیاسیشان گواهی دهد.
رؤیا و پیشگویی دربارۀ آیندۀ سیاسی
«تقدیرگرایی» از تفکرات غالب سدههای میانۀ تاریخ ایران است. به نظر میرسد تأکیدات قرآنی و حدیثی درخصوص موضوع قضا و قدر و مشیّت الهی و نیز غلبۀ آموزههای کلام اشعری در مقطع مورد نظر در تقویت این باور عمومی مؤثّر بوده است (صابری، 1397، 1/ 247-248، 238-240). بدین ترتیب، فقها و اندیشمندان سیاسیِ پیرامون قدرت برای مشروعیتبخشی به حکومت، سعی بر بهرهبرداری سیاسی از آن و القا و تبلیغ این نکتۀ مهم داشتند که تحقّق سلطنت خارج از تدبیر بشری و ناشی از مشیّت الهی است (فیرحی، 1389، 218). تلاش آگاهانۀ صاحبان قدرت برای کشاندن جامعه به سمت تقدیرگرایی، استفادۀ ابزاری از رؤیا و پیوند دادن آن با مشیت الهی در مقطع مورد اشاره موج میزند.[5] نتیجۀ رسوخ این اندیشه، لااقل در بخش قابل توجهی از لایههای اجتماعی، سکوت در برابر حکومت وقت و اقدامات آن و عدم حق اعتراض بود (یراهزاده دزفولی، شجری، و شعبانی، 1399، 188).
پیشگویی حوادث آینده به واسطۀ رؤیا و تعامل با مردان مقدس در رؤیا از باورهایی بود که از دورۀ باستان به دوران اسلامی تاریخ ایران منتقل گردید (اشپولر، 1373، 1/ 291-292). صاحبان قدرت و نخبگان پیرامونی آنان در جهت تقویت مشروعیت خود و یا خنثیسازی اقدامات و اتّهامات ضد مشروعیتیِ[6] مخالفان نهایت بهرهبرداری را از این اعتقاد عمومی جامعه میکردند. در همین زمینه، جعل رؤیا و نیز گاهی به خدمت گرفتن معبّران برای به دست دادن روایت و تفسیری همسو با منافع حاکمیت در دستور کار قرار داشت. حکومتهای ایرانی سدههای چهارم و پنجم هجری قمری با بهرهگیری از نمادهای سیاسی نهفته در رؤیاها که بیانکنندۀ مفاهیم قدرت و سلطنت بودند، خود را در ظلّ حمایت خداوند و پیشوایان دینی قرار میدادند تا آیندۀ سیاسی حکومتشان را تقویت و تضمین کنند. در واقع نمونههای چندی از تاریخ ایران در این مقطع وجود دارد که از تأثیر پیشگویانۀ رؤیا بر آیندۀ سیاسی سلاطین و کامیابی آنان در نیل به تاج و تخت و در حقیقت مشروعیتبخشی آنها حکایت میکند.
آل بویه: بویهیان به دلایل مختلف با انواعی از چالشهای مشروعیتی روبهرو بودند. از این رو، از همان نخستین دهههای روی کار آمدنشان، دستیازی و تشبّث به رؤیا را در قالب ادبیات پیشگویانه در دستور کار خود قرار دادند. معروفترین مصداق این امر همان است که به ابوشجاع جدّشان نسبت داده میشود: «من در عالم رؤیا دیدم که بول مىکردم و از مخرج بول من آتش شعله زد و سرکش شد و به آسمان رسید و سه شعبه شد و تمام عالم را روشن کرد و از آن سه چندین شعبه پدید آمد و دنیا را گرفت. جهان و اهل جهان براى آن رشتههاى فروزان درخشان خضوع کردند و سر زیر افکندند.» به دنبال آن از منجمّی متبحّر تعبیر خواستند و او گفت: «این یک خواب عظیم و رؤیاى مهم است... بدان که تو داراى سه فرزند هستى که آنها مالک دنیا خواهند شد. آنها بر سراسر گیتى مسلّط خواهند شد؛ همانطور که آن آتش دنیا را روشن کرد. براى آنها هم اولادى خواهند بود که پادشاه جهان خواهند بود و عدۀ آنها به اندازۀ عدّۀ همان شعب آتشین که دیدى خواهد بود.» در ادامه نیز آمده است که ابوشجاع و فرزندان او به خاطر شرایط زندگی، فقر اقتصادی و مهمتر از آن فقدان تبارمندی، این تعبیر پیشگویانه را تمسخر و استهزا کردند و البته منجّم اصرار بر تحقّق آن داشت[7] (ابن اثیر، 1371، 19/ 291-292؛ همچنین بنگرید به: ابن طباطبا، 1360، 380-379؛ ابن عبری، 1377، 224).
در تحلیل این رؤیای افسانهگونه که احتمالاً پس از نیل بویهیان به قدرت و در حدود سالهای 324-325ق جعل شده (فرای، 1363، 4/ 226) بایستی گفت مشروعیتبخشی، آن هم از طریق الهامات ماورایی ـ غیبی، مدّ نظر بوده است و به نظر میرسد رهبران بویهی از سر نیاز سیاسی و در واکنش به تحقیرهای عباسیان و شاید علویان و نیز خاندانهای کهن این رؤیا را ساختهاند، زیرا منابع تصریح دارند که بویهیان به طبقات فرودست اجتماع تعلّق داشتند، آن هم در عصر و زمانهای که بینش سیاسی عمومی بر فضیلت تبار و نژاد تأکید داشت. علاوه بر این، رؤیای مذکور محتملاً تقسیم این حکومت به سه شاخۀ اصلی را اینگونه توجیه میکند. البته سیاست تبارسازی بویهیان و انتساب به بهرام گور چندان نتوانست مؤثّر واقع شود. چنانکه مورّخان همعصر ایشان، مانند بیرونی، بر تبار جعلیشان میتاختند (بیرونی، 1363، 61؛ شعبانی، 1393، 51). در هر صورت رؤیای منتسب به ابوشجاع در فضایی کاملاً ناباورانه از طالع نیکو، آیندهای بزرگ، خوشاقبالی و پیشامدی شگفتانگیز برای آیندۀ سیاسی بویهیان خبر میداد که خود از منظر مشروعیتبخشی قابل تحلیل خواهد بود. ضمن آنکه بیانگر پذیرش عمومی و اطاعت جهانیان از این قدرت نوظهور بود.
نمادین بودن رؤیای مذکور در استفاده از واژههایی چون «آتش»، «آسمان»، «عالم» که هر یک در علم نمادشناسی دربردارندۀ مفاهیم قدرت و سیاست هستند، اثرگذاری بیشتر بر مخاطب را نشانه رفته است. چنانکه «آسمان» در کتب تعبیر خواب به عزّت، موفقیت، بزرگی، دولت و پادشاهی تعبیر شده است (تفلیسی، 1385، 30-31). «آتش» نیز آیندۀ روشن و نیل به قدرت را تداعی میکند (شعبانی، 1394، 195).
عضدالدوله دیلمی (338-372ق) به رغم همۀ عظمت و شکوهی که داشت، به دور از دغدغهها و نگرانیهای مشروعیتی در ابعاد سیاسی و مذهبی نبود. منازعات خونین او با دیگر شاهزادگان بویهی، درگیری با خلافت عباسی،[8] پیشینۀ نه چندان قابل دفاع اختلافات او با پدرش رکنالدّوله، وجود رویکرد انتقادی در جامعه در برابر سیاست او برای احیای فرهنگ و سنن عهد ساسانی و نیز چالشهای ریز و درشت دیگر در ابعاد و زمینههای مختلف داخلی و خارجی بر این امر صحّه میگذارد (فرای، 1363، 4/ 241-229). بنابراین، او در کنار حربههای مختلف، توسل به ابزار نافذ رؤیا را برای پیشبرد سیاستهای خود در دستور کار قرار داده بود. استناد او به رؤیای مفصل مادرش که با نقشدهی به امام نخست شیعیان همراه است، بر تردیدهای صحّت رؤیا بیش از پیش دامن میزند و تماماً از منظر مشروعیتبخشی و در قالب رؤیایی پیشگویانه قابل تحلیل خواهد بود.
مطابق این رؤیا، مادر عضدالدوله نقل میکند که
من براى رکنالدّوله پسرى زادم که گویا او را «ابودلف» خواند و پس از اندکى درگذشت. من براى او بسیار اندوهگین شدم به ویژه که مىترسیدم پیوند من با امیر (رکنالدّوله) سست گردد، ولى امیر مرا دلدارى داد و مهربانتر شد. مدّتى بعد من در اصفهان به تو آبستن شدم. پس از آن مىترسیدم که دختر آید و پیوند من و سرورم بریده شود، چون از ناخشنودى او از دختران آگاه بودم. همۀ مدّت آبستنى را در ترس گذراندم. با نماز و دعا، پسر بودن فرزند را از خدا مىخواستم تا شبى در خواب پیرمردى زیبارو و خوشاندام را دیدم که گمان مىکردم رکنالدّوله است. چون روى او را دیده، دانستم دیگرى است. فریاد زدم و کنیزان آمدند، ولى او ایشان را براند و گفت: من على بن ابى طالب (ع) هستم. من برخاسته زمین را بوسه دادم. او گفت: نه! نه! من گفتم: اى سرور من! مىدانى من در چه حال هستم؟ دعا کن خدا پسرى خوشاندام و خوشبخت به من بدهد. او گفت: اى فلانى (مرا با نام و کنیت پسر آیندهام، عضدالدّوله بخواند)... به زودى تو پسرى خواهى آورد خوشاندام، هوشیار، خردمند، دانا، بزرگوار، نامبردار، نیرومند که بر کشورهاى فارس، کرمان، دریا، عمان، عراق، جزیره تا حلب پادشاهى خواهد کرد و مردم را رهبرى و اداره خواهد نمود. از او پیروى خواهند کرد، دارایى بسیار گرد مىآورد، دشمنان را زبون خواهد نمود و چنین خواهد بود (عضدالدّوله به خود اشارت مىنمود) که من هستم و این اندازه عمر خواهدکرد (که اندازۀ آن براى عضدالدّوله معین نبود) و پسرش جانشین او خواهد شد. عضدالدّوله مىگفت: هر گاه به یاد این خواب مىآیم درمىیابم که درست برابر زندگانى من است (ابن مسکویه، 1376، 6/ 492).[9]
رؤیای مذکور از مناظر مختلف قابلیت تحلیل سیاسی دارد. این رؤیا اساساً تولد عضدالدّوله را مطابق مشیت الهی و خواستۀ تقدیر و سرنوشت القا میکند و آیندۀ باشکوه و افق بلند این حکومت از جمله استیلای این سلطان بویهی را بر مناطق گستردۀ جهان توجیه میکند و مشروع میدارد که این نکته خود میتواند بر جعل آن در خلوت[10] سلطان بویهی دلالت داشته باشد. در این رؤیا همچنین برای تأکید بر صبغۀ شیعی حکومت آل بویه و رفع هر گونه تردید و شبههای، به امام نخست شیعیان ارجاع داده میشود که نقشی اساسی در پیشگویی از آیندۀ سیاسی درخشان عضدالدّوله دارد.[11] در تحلیلی دیگر به نظر میرسد طرح منابع دیگری از مشروعیت که فراتر از کانون مشروعیتبخشی عباسیان و مبیّن بینیازی سیاسی از آنان باشد مدّ نظر متفکران بویهی بوده است. در خاتمۀ رؤیا نیز فرجام زندگی عضدالدّوله پیشگویی میشود که خود میتواند القای وجهۀ الوهی ـ معنوی برای وی و سلطنتش را در اذهان عمومی در پی داشته باشد.
غزنویان: حکومت ترکان غزنوی به مانند دیگر حکومتهای ایرانی قرون میانۀ تاریخ ایران با انبوهی از چالشهای مشروعیتی مواجه بود (در این خصوص بنگرید به: شجاعی زند، 1379، 40-41). سلطۀ غزنویان با پیشینۀ حقیرگونه و فاقد آگاهی سیاسی مدنی آنان، از سوی ایرانیان پذیرفتنی نبود. از این رو توسل به رؤیا و بهرهبرداری از آن در دستور کار حاکمان و متفکران این حکومت قرار داشت. در این میان رؤیاهایی که بر آیندۀ سیاسی مقدّرشده از سوی آسمان و سرنوشت تأکید داشتند، به علت اثرگذاری بسیار بر اذهان عمومی، در اولویت بودند. بنابراین، با نمونههای چندی از اینگونه رؤیاها که خود مجعول به نظر میرسند، روبهرو هستیم.
ظاهراً نخستین رؤیا به سبکتگین باز میگردد که ادّعا میکند در رؤیایش حضرت خضر (ع) را دیده است که به او میگوید: چندین غم مخور، «بشارت دهم تو را که مردی بزرگ و با نام خواهی شد و چنانکه وقتی بدین صحرا بگذری با بسیار مردم محتشم و تو بهترین ایشان، دل شاد دار و چون این پایگاه بیافتی با خلق خدای نیکویی کن و داد بده تا عمرت دراز گردد و دولت بر فرزندان تو بماند» (بیهقی، 1374، 1/ 249). رؤیا با نقش دادن به یکی از پیامبران شاخص الهی که لااقل در متون تاریخی، حدیثی، عرفانی و ادبی سدههای میانه نماد عمر جاودان، سرسبزی و خرمی، برخورداری از عمر طولانی و علم لدنّی، صاحب اندرز و دارای قابلیت رؤیت و مورد ارادت طریقتهای صوفیانه (مهدوی دامغانی، 1386، 65، 56،45-44،38 ،27،17،13،9) است، دستیابی سبکتگین و حتّی فرزندانش را به حکومت پیشگویی و در ظلّ حمایت خداوندی تضمین میکند. به نظر میرسد رؤیای مذکور در دورۀ سلطنت مسعود غزنوی جعل شده باشد که با بحرانهای جدّی مشروعیتی و در رأس آن با ظهور حکومت نوپای سلجوقی روبهرو بود (باسورث، 1381، 1/ 262-296). ضمن اینکه انعکاس آن در تاریخ بیهقی بر این تردیدها بیشتر دامن میزند، زیرا ابوالفضل بیهقی لااقل در دورۀ سلطان مسعود نفر دوم دیوان رسالت و حتّی در دورۀ جانشین او، یعنی عبدالرشید، رئیس این دیوان مهم بود. به علاوه که او به قهرمان کتابش یعنی مسعود گاهی نگاهی مسحورگونه داشت (طبری، 1380، 19، 31). از این رو بیراه نیست اگر گفته شود در تاریخنگاری وی، به رغم اعتبار و عظمتش، شایعات سیاسی همسو با منافع غزنویان راه یافته است.
عجیب آنکه رؤیای پیشگویانۀ دیگری اتفاقاً در همان تاریخ بیهقی در باب آیندۀ درخشان سبکتگین و فرزندانش مطرح میشود. رؤیا در یک مقدمهسازی آشکار، همسو با بسترسازی ذهنی، اینگونه اشاره دارد که سبکتگین در روزگار گمنامی و تهیدستی و در لباس یک لشکریِ کممایه به علت تنگنای معاش، بچه آهویی را در بلخ شکار میکند. لیکن دلش برای مادر بچه آهو به رحم میآید و آزادش میکند. رؤیا اینگونه است که وی شب هنگام پیرمرد فرهمندی را به خواب میبیند که به او میگوید: «یا سبکتگین، بدان که آن بخشایش که بر آن آهوى ماده کردى و آن بچگک بدو بازدادى و اسب خود را بىجو یله کردى، ما شهرى را که آن را غزنین گویند و زاولستان به تو و فرزندان تو بخشیدیم؛ و من رسول آفریدگارم، جلّ جلاله و تقدّست اسماؤه و لا اله غیره.» در ادامه نیز از قول سبکتیگین چنین نقل میشود که «من بیدار شدم و قوىدل گشتم و همیشه از این خواب همى اندیشیدم و اینک بدین درجه رسیدم و یقین دانم که مُلک در خاندان و فرزندان من بماند تا آن مدّت که ایزد، عزّ ذکره، تقدیر کرده است» (بیهقی، 1374، 1/ 245-246). رؤیای مذکور که به دلایلی چون ذینفع بودن راوی آن جعلی مینماید، منافع مشروعیتی غزنویان را در میان انبوهی از چالشهای پیش رو در قالبی پیشگویانه نشانه رفته است. همچنین کاربرد نمادهایی چون «پیرمرد» با بار معنایی مراد، مرشد، دانا و خردمند (فرهنگ فارسی معین، مدخل«پیر»؛ فرهنگ فارسی عمید، مدخل «پیر») و «رسول آفریدگار» و نیز اعلان مشیت الهی در تأیید تأسیس و تداوم حکومت غزنوی و حتّی تعیین محدودۀ زمانی آن، گرچه مبهم مینماید، در این زمینه قابل اعتناست. بدون شک پذیرش حکومتی بیگانه که سرکردگان آن از طبقۀ پایین اجتماع بودند، علاوه بر علل پیشگفته، با اندیشۀ حکومت ایرانشهری و الگوی شهریاری ایرانی نیز در تضاد بود (قادری، و رستموندی، 1385، 132،130،133،137،139،142،143). از این رو نخبگان و حاکمان غزنوی با توسل به بینش مشیّت الهی در لوای رؤیا، مخالفان و معترضان را به سکوت وا میداشتند.
اینگونه پیشگویی از آیندۀ سیاسی درخشان عزنویان و نیل به قدرت و حکومت با توسل به رؤیا در مورد سلطان محمود غزنوی نیز مصداق مییابد. جوزجانی مدّعی است تولّد وی در شب عاشورا بود و پدرش سبکتگین پیش از تولّد او در خواب میبیند که «در میان خانۀ او از آتشدان درختى برآمدى و چنان بلند شدى که همۀ جهان در سایۀ او پوشیده گشتى. از فزع این خواب، چون بیدار شد در آن اندیشه بود که تعبیر چه باشد؟ مبشرّى درآمد و بشارت داد که حق تعالى تو را پسرى داد. سبکتگین شادمان گشت و گفت: پسر را محمود نام کردم» (جوزجانی، 1363، 1/ 228). در درستی و اعتبار این رؤیا، با توجه به شرایط سیاسی غزنویان، تردید جدّی است و احتمالاً در دورۀ خود سلطان مذکور جعل شده است. توسّل به تشیّع و یکی از روزهای مقدس آن یعنی عاشورا از منظر تقرّب به پیامبر اسلام (ترکمنی آذری، 1383، 170-171) و نیز توسل به نام یکی از القاب پیامبر یعنی محمود در مشروعیتبخشی به غزنویان میتوانست مؤثر باشد. مورّخ که خود از مولد سلطان غزنوی یعنی افغانستان برخاسته است، به نظر میرسد دارای رویکردی جانبدارانه و مسحورگونه نسبت به غزنویان به ویژه شخص سلطان محمود است. ضمن آنکه نمیبایست نادیده گرفت که اساس کار کتابهای حکومتنوشتهای چون تاریخ یمینی پرداختن به تاریخ غزنویان بوده است (اقبال آشتیانی، 1364، 483-485).
رؤیا در ادامۀ شبیهسازی سلطان غزنوی به پیامبر اکرم (ص) و مشروعیتبخشی به حکومت او اینگونه ادّعا میکند که «در شب تولد او و هم در آن شب که ولادة او بود، بتخانه ویهند... بشکست و او را مناقب بسیار مشهور است، و طالع او با طالع[12] (صاحب) ملت اسلام موافق بود» (جوزجانی، 1363، 1/ 228-229).[13] رؤیای پیشگویانۀ مذکور در جهت الوهیتانگاری و موعودپنداری در تأکید برای مشروعیت حکومت محمود غزنوی و فرزندانش قابل تحلیل است. ضمن آنکه کاربرد نمادهای متعدّد، متنوّع و در عین حال پرمفهومی چون «عاشورا»، «آتش»، «درخت»، «جهان»، «مبشّر»، «حق تعالی» و «محمود» در رؤیای منتسب به سبکتگین که البته با توجه به کاربردها و اهداف سیاسی پیدا و پنهان میبایست به دیدۀ شک و تردید بدان نگریست، خود از زیرکی و دوراندیشی متفکّران پیرامونی حکومت در بهرهبرداری ابزاری از باورهای عمومی و نیز مواجهۀ حکومت غزنوی به ویژه در عصر محمود غزنوی با انبوهی از چالشهای سیاسی روز، علیرغم توفیقات و کامیابیهای چشمگیر داخلی و خارجی، خبر دارد.
در تحلیلی دیگر، سهم ممتاز سبکتگین در رؤیاهای پیشگویانۀ عصر غزنوی نکتۀ قابل تأمّلی است. به نظر میرسد روایتهای قدسیگونهای که در باب سرگذشت و غزوات نیای غزنویان در افواه عمومی شایع بوده (ناصری راد، 1385، 108-112)، در تأثیرگذاری هرچه بیشتر این رؤیا بر مخاطبان و رفع هر گونه تردید و شبههای درخصوص صحّت آن نقش داشته است.
عجیب آنکه شاعر شهیر ابوالقاسم فردوسی، به رغم رویکرد انتقادیاش به استیلای بیگانگان بر ایران، در قالب رؤیایی با مضمون پیشگویانه بر الوهی بودن قدرت محمود غزنوی و مشروعیت حکومت او صحّه میگذارد، حتّی اگر رؤیای او را صرفاً تمثیلی بپنداریم:
... بر اندیشۀ شهریــار زمین |
|
بخفتم شبی لب پر از آفرین |
||||
|
... چنان دید روشنروانـم به خواب |
|
که رخشندهشمعی برآمد ز آب |
|||
|
... چو آن چهرۀ خسـروی دیدمـی |
|
از آن نامداران بپرسیدمی: |
|||
|
... بیاراست روی زمین را به «داد» |
|
بپرداخت از آن «تاج» بر سر نهاد |
|||
|
جهاندار محمود شاه بزرگ |
|
به آبشخور آرد همی میش و گرگ |
|||
|
... نه پیچید کسی سر ز فرمان او |
|
نیارد گذشتن ز پیمان او |
|||
|
چو بیدار گشتم بجَستم ز جای |
|
چه مایه شب تیره بودم به پای |
|||
|
بر آن شهریار آفرین خواندم |
|
نبودم درم جان برافشاندم |
|||
|
... ز «فرّ»ش جهان شد چو باغ بهار |
|
هوا پر ز ابر و زمین پر نگار |
|||
|
... به «ایران» همه خوبی از داد اوست |
|
کجا هست «مردم» همه «یار» اوست |
|||
(فردوسی، 1370، 1/ 12-13)
در تحلیل رؤیای بالا باید گفت پذیرش این امر که فردوسی، منتقد حکومت بیگانگان، سلطنت محمود غزنوی را سرشار از خصال نیک ببیند و بدان مشروعیت ببخشد، دشوار است. از این رو تنها برداشت آن خواهد بود که شاعر آزرده از آشفتگیهای سیاسی و اجتماعی سالهای پایانی عصر سامانی،[14] بنا بر مصالح سیاسی و شاید مختصری برای نزدیک شدن به دربار غزنوی (مینوی، 1396، 22) و البته تحت تأثیر روح و بینش حاکم بر زمانۀ خویش، بر قدرت الهیگونۀ سلطان غزنوی صحّه گذاشته و او را مایۀ نجات ایرانیان و، در قداستی افزونتر، موعود امت دانسته است. در هر صورت فردوسی در لوای رؤیا و در قالب نافذ نظم، قدرت الوهی سلطان غزنوی را بنا بر نیاز سیاسی زمانهاش متجلّی میسازد که خود از منظر مشروعیتبخشی و به علت پیشگویی سیاسی قابل تحلیل است.[15] رؤیای مذکور گرچه غالباً معتقدند نه واقعی که تمثیلی است، در هر صورت از فرهنگ سیاسی و بینش عمومی خبر میدهد و البته میتوانسته در تقویت مشروعیت غزنویان و شخص سلطان محمود اثرگذار باشد.[16]
در خاتمۀ این مبحث ذکر این نکته ضروری است که در کسب مشروعیت ملی «تبار شاهی ـ ایرانی» اصلی مهم محسوب میشد و البته پیشینۀ غلامزادگی ترکان همواره مورد طعن و تحقیر افکار عمومی روز به ویژه عباسیان بود. از سوی دیگر فضای اجتماعی ایران هنگام روی کار آمدن غزنویان و نیز در عصر محمود، تحت تأثیر روحیۀ ملیگرایی ایرانی قرار داشت (ناصری راد، 1385، 294-286). حال، در چنین فضایی، حکومت غزنوی به مشروعیت ملی نیاز مبرم داشت و البته پناه بردن به ابزار رؤیا را در مضمون پیشگویانه توجیه میکرد. حاصل و نتیجۀ آن نیز قابل توجه است، زیرا نه تنها تحکیم قدرت، بلکه تقدیس چهرههایی چون سلطان محمود غزنوی را میبینیم. چنانکه مقبرۀ او تا سدهها، همانند مزار قدّیسان و اولیاءالله، محل نذر و نیاز و استغفار و خلوت بود (بیهقی، 1374، 1/ 70؛ سمرقندی، 1383، 1/ 96).
سلجوقیان: تجربۀ موفّق حکومتهای ایرانی، حتّی از نوع ترک، در توسّل به رؤیا و کارکرد پیشگویانۀ آن موجب گردید در عصر سلجوقی نیز شاهد این بهرهبرداری سیاسی باشیم، به خصوص که سلجوقیان با انبوهی از چالشهای مشروعیتی و مخالفت ایرانیان و غیرایرانیان و حتّی ترکان غزنوی مواجه بودند. در یک نمونۀ شاخص و از منظر پیشگویی از آیندۀ سیاسی بنیانگذاران سلجوقی میبایست به رؤیای نیای آنان یعنی سلجوق اشاره کرد. در یکی از منابع مهم این عصر یعنی اخبار الدّوله السلجوقیه که خود تحت تأثیر حاکمیت روز به نگارش درآمده است، اینگونه ادعا میشود که جدّ سلجوقیان شبی در خواب دید «آتش بول مىکند و زبانهاش تا به شرق و غرب جهان مىرسد. از خوابگزار تعبیر آن بخواست. او گفت از تبارت پادشاهانى در جهان آیند که تا دوردست آن را مالک شوند» (حسینی، 1380، 37).[17]
در این رؤیا از آیندۀ سیاسی و قدرتیابی سیاسی اخلاف سلجوق بر جهان بشارت داده میشود. از این رو، این حدس که رؤیا در زمان نخستین سلاطین سلجوقی و با توجه به شرایط و بالطّبع نیاز سیاسی روز جعل شده باشد، به دور از ذهن نیست، زیرا اندیشۀ دستیابی به مقام بالاتر و نیل به حکومت در همان آغاز لااقل محل ابهام بوده است (لمبتن، 1372، 13-12). علاوه بر این، استناد به تعبیر معبّران و دخیل کردن آنان در این امر که خود سابقۀ بسیار در تاریخ ایران دارند، به نظر میرسد برای رفع هر گونه تردیدی در اذهان عمومی باشد و البته میتواند احتمال ساختگی بودن رؤیا را تقویت کند. در هر صورت رؤیای مذکور به مثابۀ رؤیاهای پیشین برای کسب مشروعیت و در قالب ادبیات پیشگویانه قابل تحلیل خواهد بود.
علاوه بر رؤیاهایی که بر مفهوم دستیابی به قدرت براساس ارادۀ الهی تأکید میکنند، ما با رؤیاهایی مواجه هستیم که سقوط حکومت پیشین و به طور غیرمستقیم ظهور سلسلۀ جدید را پیشگویی میکنند و توجیه آسمانی دارند که به نظر میرسد با اهداف سیاسی و از سوی دشمنانشان جعل شده باشند. در یک نمونۀ منحصر به فرد صدرالدین حسینی درخصوص سقوط حکومت غزنویان رؤیایی با مضمون پیشگویانه نقل میکند که در هیچ منبعی قبل از آن ذکر نشده است. در همین زمینه حتّی اگر شبهۀ وابستگی او به نظام اداری سلجوقیان را باطل بینگاریم، لااقل تأثیر وی از ملکنامه کمتر محل تردید است (صدقی، 1397، 419، 423). مطابق روایت وی، سلطان مسعود غزنوی پیش از نبرد دندانقان، هنگامی که از سرخس به نیشابور میآمد، شبی در خواب دید که «دود از چشمش بیرون مىآید و خون از آن روان است. از خواب بیدار شد و بگریست و از حیات و مُلک دل برکند، و دانست که بخت او را بدرود گفته و امید او را وانهاده است» (حسینی، 1380، 49).
رؤیای یادشده از چند جهت قابل تحلیل است. اگر رؤیا به همان سالهای نخست برآمدن سلجوقیان و کشاکش و ستیزشان با غزنویان بازگردد، احتمالاً در جهت تضعیف روحیۀ سپاهیان غزنوی و تحریک و تشجیع جنگجویانِ نه چندان درخور سلجوقی جعل و تبلیغ شده است. در تحلیلی دیگر، البته اگر به دورههای متاخّر سلجوقی بازگردد، این رؤیا با هدف کسب مشروعیت و مواجهه با چالشهای سیاسی روز برساخته شده است، زیرا از تأسیس حکومت سلجوقی براساس اراده و مشیت الهی و نبرد مشروعیتی با مخالفان حکایت میکند.
رؤیای منسوب به طغرلبیگ و پیشگویی عمر او نیز میتواند از منظر مشروعیتبخشی به حکومت او در قالب تبلیغی قدسی ـ الهی استنباط شود. مطابق رؤیای ادّعایی، طغرل در خواب میبیند به آسمان رفته و منادی وی را ندا میدهد که از خدواند نیازت را بخواه و او از خداوند طول عمر میخواهد. متعاقباً به او گفته میشود: «هفتاد سال برای تو» (ظهیرالدین نیشابوری، 1332، 22؛ صدرالدین حسینی، 1380، 58-59؛ ابن اثیر، 1371، 22/ 377). ممکن است در آغاز وعدۀ برخورداری از هفتاد سال عمر برای سلطان سلجوقی چندان سخاوتی الهی محسوب نشود، لیکن نبایستی نادیده گرفت که در میان سلاطین سلجوقی که میانگین عمرشان کمتر از 35 سال بوده (نیشابوری، 1332، 29، 34، 39، 43، 54، 55، 65، 66، 72، 74، 82)، این عدد قابل توجّه است. در همین زمینه به نظر میرسد این رؤیا پس از مرگ طغرل جعل شده باشد، به ویژه که با میزان عمر او مطابقت دارد. در ضمن شکاف تاریخی بیش از یکصد سالۀ نقل این رؤیا که برای اولین بار در کتابی همسو با حاکمیت سلجوقی یعنی سلجوقنامه آمده، نشان میدهد که این رؤیا محتملاً در دورۀ سوم حاکمیت آنان جعل شده است، مقطعی که سلجوقیان با انبوهی از چالشهای بنیانافکن مشروعیتی مواجه بودند و البته تشبّث و توسّل به ابزار نافذ رؤیا را برای فائق آمدن بر این چالشها ضروری میدانستند. در هر صورت تلقی الوهی و قدسی از زندگی و حتّی مرگ بنیانگذار حکومت سلجوقی و در پس آن تبلیغ خواست و مشیت الهی بر تشکیل این حکومت، مشوّق حاکمان و متفکّران و مبلّغان در این کار بوده است. در اثبات این تحلیل نمیتوان نمادهای پرمفهومی را که در این رؤیای پیشگویانه به کار رفته است (همچون آسمان، خداوند، منادی، ندا) و مهمتر از آن شبیهسازی آن با معراج پیامبر اکرم (ص) را نادیده گرفت که با هدف پذیرش اذهان عمومی و خنثیسازی هر گونه طرح ابهام و تشکیکی از سوی مخالفان بوده است. به نظر میرسد سیاست الوهیانگاری و تقویت باور ظلّاللّهی حکومت سلجوقی در قالب رؤیاهای پیشگویانه، به ویژه در دورههای متأخّر آن، ارتباط تنگاتنگی با چالشهایی داشت که سلجوقیان در ابعاد و زمینههای مختلف با آن مواجه بودند. در رأس این چالشها دستگاه خلافت عباسی و به خصوص خلیفۀ سیّاس و زیرک آن النّاصر لدین الله بود. بنابراین، توسّل به رؤیا، به ویژه از نوع پیشگویانه، برای رفع هر گونه چالش و بحران مشروعیتی در دستور کار قرار داشت.
تبلیغ اعجاز حاکمان در شفابخشی بیماران لاعلاج و یا صعبالعلاج در قالب رؤیایی پیشگویانه یکی دیگر از عرصههای سیاسی کارکرد رؤیا در عصر سلجوقی است که خود البته استحکام و تقویت مشروعیت آنان را در نهان و غیرمستقیم نشانه دارد. در یک نمونۀ شاخص، مورّخ درباری این عصر یعنی راوندی اینگونه ادّعا میکند که پیرمردی یزدی، علینام، پیامبر اسلام (ص) را در خواب دید که به وی الهام کرد پای فلج او صرفاً با مسح دست سلطان محمد بن ملکشاه شفا خواهد یافت. رؤیا در ادامه، همسو با تقویت باورهای الهی و قدسی حکومت سلجوقی به طور اعم و شخص سلطان محمد به طور اخص و با صحنهپردازی ماهرانه، سلطان را صاحب کراماتی چون شفابخشی معرفی میکند: «... یکبار سلطان محمد برّدالله مضجعه دست در پای او مالید هیچ اثر نکرد. مرد گفت رسول دروغ نگوید. نیت نیکو کن. سلطان آب خواست و طهارت کرد و دو رکعت بگزارد و سر به سجده نهاد... پس سر از سجده بداشت و دست در پای علی مالید، آوازی از پای او بیرون آمد و این علی از جای خود بجست و لبیک زد و پیاده به حج رفت.» نکتۀ عجیبتر آنکه در خاتمۀ رؤیا، کرامات غیبی سلطان سلجوقی فراتر از محدودۀ انسانها و حتّی مشمول چهارپایان و نباتات هم دانسته میشود که این نشان از اوج الوهیانگاری قدرت و وابستگی مورّخ به حکومت دارد و البته انعکاسی از روح زمانه است: «این حکایت از آن آوردم تا یقین شود که همّت پادشاه و نیت نیکوی او اثر کند در آدمی و چهارپای و غلها و آبها و میوهها و غیر آن» (راوندی، 1364، 77–78). شواهد و نشانههای تاریخی کمتر تردیدی در جعلی بودن رؤیای مذکور دارند. علاوه بر ماهیت مورخ، شرایط سیاسی این عصر و مواجهۀ سلطان محمد با انبوهی از مخالفان داخلی و خارجی (باسورث، 1387، 111)، نقش دادن به پیامبر اکرم (ص) در قالب الهام، ذکر نام حج و فضاسازی معنوی، نامگذاری فرد راوی به علی و... میتواند خود حکایت از جعل عامدانۀ رؤیای ماهیتاً پیشگویانۀ مذکور داشته باشد که همسو با کسب مشروعیت سیاسی ساخته شده است.[18]
نه تنها رؤیاهای منتسب به سلاطین سلجوقی، بلکه حتّی رؤیاهای پیشگویانۀ منتسب به اطرافیان آنان نیز از منظر پیشبرد اهداف سیاسی و در فضای متأثّر از آن قابل استنباط خواهد بود. برای مثال در رؤیایی نقل شده است که در مقطعی که خواجه نظامالملک به همراه سلطان ملکشاه در بغداد به سر میبرد، شخصی با سیمای صلحا نامهای به او داد که در آن نوشته شده بود: «دوش حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلم را به خواب دیدم که فرمود نزد حسن رو و با او بگوى که حج تو همینجاست، به مکه چرا میروى؟ نه من تو را گفتهام که بر درگاه این ترک ملازم باش و مطالب ارباب حاجات را به انجاح و اسعاف مقرون گردان و به فریاد درماندگان امت رس! راوى گوید که خواجه بدین سبب فسخ عزیمت حج کرده» (خواندمیر، 1380، 2/ 498). میتوان گفت این رؤیا را شخص خواجه و یا اطرافیانش در اوج منازعات حکومت با برخی از ساختارهای سیاسی قدرت جعل کردهاند (باسورث، 1387، 5/ 72-73). هدف آن نیز انصراف از سفر حج، خنثیسازی اقدامات مخالفان و بقای در قدرت میتواند تعبیر شود. ضمن آنکه در صورت غیبت او حاکمیت سلجوقی دچار خسارت عظیمی میشد. در هر صورت عجیب نیست اگر گفته شود استفادۀ تعمّدانه از نمادهای معناداری چون «پیامبر اسلام (ص)»، «حج» و «شخصی با سیمای صلحا» در همین زمینه قابل توجیه است.
نتیجه گیری
مشروعیت یکی از دلمشغولیهای اصلی حکومتهای ایرانی در سدههای میانه به ویژه در قرون چهارم و پنجم هجری بوده است. در همین زمینه توسل به رؤیا و در رأس آن رؤیاهای پیشگویانه البته با صبغۀ افسانهای یکی از ابزارهای نافذ مشروعیتی بوده است. رؤیا دریچهای به عالم غیب تلقی میشد و با توجه به رسوخ این بینش در جامعۀ ایرانی و نیز بنمایههای دینی ـ مذهبی مؤیّد آن، میتوانست در تحکیم قدرت سیاسی و نیز فائق آمدن بر چالشهای مشروعیتی مؤثّر واقع شود. حکومتهای آل بویه، غزنوی و سلجوقی به عنوان حکومتهای شاخص ایرانی قرون چهارم و پنجم هجری، از این ابزار برای کسب و تقویت مشروعیت و فائق آمدن بر چالشهای مشروعیتی روز سود میجستند. در نقد کلیِ پژوهشهای انجامشده باید به فقدان چهارچوب نظری، عدم تفکیک رؤیاهای صاحبان قدرت و عموم جامعه، درست انگاشتن رؤیاهای منتسب به ساختار سیاسی قدرت و نیز مطالعۀ صرفاً توصیفی رؤیاها اشاره کرد. حال آنکه پژوهش پیش رو با بررسی تخصصی یکی از کارکردهای سیاسی رؤیا در یک دورۀ مشخص، رؤیاهای منتسب به خاندان حاکم را جعلی و دروغین و همسو با تعقیب منافع سیاسی میداند. در همین زمینه، این رؤیاهای پیشگویانه و در عین حال عامهپسند که عمدتاً شخصیت اصلی آنان نیا و یا بنیانگذار حکومت بود، به تولد و در عین حال زنده ماندن رهبران آن هم در میان انبوهی از تردیدها، نیل ناباورانه به قدرت و تأسیس و تداوم حکومت و فرمانروایی میپرداختند و از این طریق الوهیانگاری و قدسیانگاری قدرت، توسعۀ قلمرو، سرکوب و حتّی سقوط دشمنان و نیز برخورداری از عمر طولانی را با تبلیغِ از پیش مقدّر بودن این حوادث القا میکردند. در این رؤیاها از نمادهای ریشهدار متعارف در هر دوره و به ویژه از نمادهای مذهبی و در رأس آن پیشوایان دینی و مذهبی به طور مکرّر استفاده شده است. هدف از این کار به نظر میرسد موجّه جلوه دادن رؤیاهای ساختگی، رفع هر گونه ابهام و تردید و در نهایت تأثیرگذاری بیشتر بر اجتماع بوده است. در همین زمینه استفاده از چنین تکنیکها و ابزارهای مؤثّر تبلیغی در منظومۀ فکری حاکمان جایگاه ممتازی داشته است. همۀ این رؤیاها از نظر محتوا و نیز نمادهای بهکاررفته دارای تشابهات بسیار هستند که این امر البته با توجه به الگوبرداری صرف از تجربههای تاریخی، میتواند واقعی بودن رؤیاهای مذکور را با تردیدهای جدّی مواجه سازد. ضمن آنکه بررسی منشأ نقل و ثبت این رؤیاها، اهداف سیاسی نهفته در آنها و شرایط سیاسی روز بر این تردیدها بیش از پیش میافزاید.
[1]. تردید و تشکیک در رؤیاهای منقول از سلاطین و خاندان حکومتی سدههای میانۀ تاریخ ایران خود محل بحث مستقلی خواهد بود که اتفاقاً فصلی از پژوهش اصلی این پایاننامه را به خود اختصاص داده است. در همین زمینه شاذ بودن منبع، تشابه بین روایتها، تاریخنگاری تحت تأثیر ایدئولوژی روز، محدودیتهای تاریخنگاری، تقارن بحرانها و چالشهای حکومتی با زمان نقل رؤیا و در حقیقت نیاز سیاسی روز، شکاف تاریخی بین منبع و دورۀ زمانی و... قابل طرح خواهد بود (مهرعلی تبار، 1391، 43-61).
[2]. در عصر صفویه رؤیا کاربردی همهجانبهتر در امور سیاسی یافت و با القا و تبلیغ برخورداری از حمایت ائمه و پیشگویی از حوادث آینده و توجیه برخی اقدامات و عملکردها در عرصههای سیاسی و نظامی خود را به نمایش نهاد. در عصر افشاریه، به ویژه در دورۀ نادرشاه، برای مواجهه با بحرانهای سیاسی و نظامی، کسب مشروعیت، سرکوب مخالفان و ایجاد روحیه در سپاهیان رؤیاهای متعدّدی در قالب بشارت جعل شد. سلاطین و شاهزادگان قاجاری و حتی پهلوی نیز، همچون حکومتهای گذشته، از رؤیا برای تحکیم پایههای حکومتی خویش و برای برطرف کردن مشکلات سیاسی روزانهشان سود میجستند. ذکر نمونههای متعدّد در تاریخ معاصر ایران و حتّی در چند دهۀ اخیر خود از کارکردهای سیاسی ـ پیشگویانۀ رؤیا و در حقیقت اهمیت و جایگاه آن در جامعۀ ایرانی پرده برمیدارد (مهرعلی تبار، 1391، مدخل).
[3]. درخصوص دلایل و زمینههای عام کاربرد رؤیا در عرصۀ سیاسی جهان اسلام بنگرید به: شعبانی، 1394، 17-32.
[4]. البته سیاست نسبسازی نتوانست از حکومتهای بیگانۀ این مقطع چهرهای اصالتاً ایرانی به دست دهد. در این خصوص بنگرید به: شعبانی، 1393، 50-64.
[5]. مورّخان این سدهها نیز تحت تأثیر این باور عمومی قرار داشتند. از این رو، بدون سنجش صحّت و سقم اینگونه اخبار، آنها را بازتاب میدادند.
[6]. بیراه نیست اگر گفته شود فراز و فرود حکومتها در تاریخ ایران نبرد بین مشروعیتهاست؛ مشروعیتی که با اقدامات ضدّ مشروعیتی مخالفان از پای درمیآید و مشروعیت جدید جای آن را میگیرد و البته این ماجرا ادامه دارد.
[7]. نیل ناباورانه به تاج و تخت البته خود میتواند در ایجاد باور الوهی و قدسی از قدرت و حکومت در اذهان عمومی جامعه مؤثّر باشد. این تحلیل به خصوص دربارۀ خاندان فقیر و گمنام آل بویه صادق است.
[8]. حتی برخی معتقدند علت حمایت عضدالدّوله از مذهب ظاهریه را میبایست در جهت تضعیف موقعیت خلافت عباسی تحلیل نمود (رضایی، 1399، 11-12).
[9]. نقل رؤیا از سوی ابن مسکویه که خود از طرفداران عضدالدّوله است، بر اعتبار رؤیا بیش از پیش سایه میافکند (فرای، 1363، 228).
[10]. چون رؤیا در فضای میان فرد رؤیابین و جهان ماورا روی میدهد، غیرقابل تکذیب مینماید. این ویژگی موجب میشود جهان سیاست در طول تاریخ نهایت استفاده را از این ابزار نافذ و تأثیرگذار بکند.
[11]. نقش و جایگاه حضرت علی (ع) در متون عرفانی سدههای چهارم و پنجم هجری و کرامات ایشان در پیشگویی درست حوادث در قالب رؤیا نیز میتواند در نقشدهی به ایشان در رؤیای مذکور مؤثّر باشد (داداشزاده، آریا، و ابراهیم، 1401، 170-174).
[12]. توسل به تنجیم و جعل انتساب طالع نیک در میان طبقات حاکمه در تاریخ ایران سدههای میانه امر متداولی بوده است که خود از منظر کسب و تقویت مشروعیت سیاسی و نیز فائق آمدن بر چالشهای سیاسی روز قابل تحلیل خواهد بود. این امر تحت تأثیر رسوخ این بینش در تار و پود جامعۀ ایرانی و به خصوص در پیوند تنگاتنگ با مقولۀ رؤیا بوده است (در این خصوص بنگرید به: یراهزاده، شجری، و شعبانی، 1399، 182-186).
[13]. شبیهسازی سلطان غزنوی به پیامبر اسلام و یکسان گرفتن طالع آن دو پیوسته در تاریخنگاری عصر غزنوی به عنوان یک سیاست رسمی مورد تعقیب بوده است که خود از منظر مشروعیتبخشی قابل فهم است (برای نمونهها بنگرید به: خلیلی، 1387، 17).
[14]. مشاهدات میدانی نویسندگان اواخر قرن چهارم هجری و واپسین سالهای حکومت سامانی بر آشفتگیهای سیاسی ـ اجتماعی این مقطع به خوبی گواهی میدهند (برای نمونه بنگرید به: مقدسی، 1361، 2/ 382).
[15]. برخی نیز بر این باورند که رؤیای فردوسی درخصوص سلطان محمود غزنوی نه از نوع پیشگویانه که از نوع رؤیاهای بازتابی است؛ یعنی هدف از بیان آن روشنگری و هدایت است (اسعد، 1388، 105، 123-124).
[16]. پژوهندگان از راهنماییهای ارزندۀ دکتر رضا ستاری در این مبحث سپاسگزاری مینمایند.
[17]. شباهت رؤیای مذکور با رؤیای جدّ بویهیان و نمادهای مشترک بهکاررفته در آنها خود میتواند از عدم صحّت و اعتبار آن نشان داشته باشد.
[18]. البته از منظری دیگر، نمیتوان چهرۀ ضدّ اسماعیلی این سلطان سلجوقی و مناسبات نسبتاً حسنۀ او با خلافت عباسی را در پذیرش این رؤیای جعلی و در نهایت اثرگذاری آن بر اذهان عمومی جامعه نادیده گرفت. ضمن آنکه به نظر میرسد بینش عمومی عصر و صبغۀ تاریخی رؤیاهای پیشگویانه نیز در این امر مؤثّر بوده است.