Document Type : Research Paper
Authors
1 Associate professor of the History department, Shiraz University, Shiraz, Iran,
2 PhD student of Iranian studies, Bamberg University, Bamberg, Germany
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه
نظافت شهری از دیرباز یکی از ارکان بنیادین شکلگیری نظم و سلامت عمومی در بستر زندگی شهری بوده است. در ایران این مفهوم از دورۀ مشروطه، بهویژه با تصویب قانون بلدیه در نخستین دوره مجلس شورای ملی (۱۱ خرداد ۱۲۸۶)، وارد مرحلهای نهادی و قانونمند شد. در این چارچوب جدید، مدیریت بهداشت عمومی و نظافت شهرها به بلدیهها (شهرداریها) واگذار گردید؛ نهادی که با الگوگیری از مدلهای غربی مدیریت شهری، مسئولیت ایجاد نظم فضایی و بهداشتی در فضای شهری را برعهده گرفت.
در این ساختار جدید، «رفتگر» یا «سپور» به عنوان یکی از کارگزاران مستقیم نظم نوین شهری ظاهر شد؛ نیرویی که در استخدام شهرداری و مسئول نظافت خیابانها و جمعآوری زبالهها بود. در لغتنامه دهخدا، واژه «سپور» به معنای مأمور تنظیف آمده است. این واژه برگرفته از فعل ترکی «سُپُرماق» به معنای جارو کشیدن است و در زبان فارسی با معادل «رفتگر» جایگزین شد (لغتنامه دهخدا، ذیل واژه سپور). در اوایل دوره پهلوی اول، «سپور» کاربرد رایجتری داشت، اما از نیمۀ دوم این دوره، با تأسیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در سال ۱۳۱۴ (ساکما، ۲۹۷/۸۰۴۶) و در جریان سیاست معادلسازی واژههای بیگانه، بهتدریج واژۀ «رفتگر» جای آن را گرفت.
ورود شغل رفتگری به ایران را میتوان یکی از پیامدهای تمدن غربی و فرایند مدرنیزاسیون پس از انقلاب مشروطه دانست. تشکیل بلدیهها در شهرهای مختلف کشور به مثابه نمادهای نظم مدرن، زمینهساز تعریف حرفههایی چون رفتگری شد. در شیراز نیز تقریباً همزمان با بلدیۀ تهران، اداره بلدیه تأسیس شد و از همان ابتدا نیروهایی با عنوان سپور استخدام شدند. البته فعالیت این اداره و رفتگران تحت نظارت آن، تا سالهای نخست حکومت پهلوی اول چندان سامانیافته و مورد رضایت عمومی نبود. دلیل این ناکارآمدی را باید در تازهتأسیس بودن نهاد بلدیه، بیتجربگی نیروی انسانی و نیز شرایط نابسامان اجتماعی و سیاسی ناشی از پیامدهای جنگ جهانی اول و دخالت قدرتهای خارجی در منطقه، بهویژه استان فارس جستوجو کرد.
با آغاز حکومت پهلوی، در چارچوب سیاستهای دولت در زمینۀ نوسازی و توسعه شهری، شهر شیراز نیز دگرگونیهای چشمگیری را تجربه کرد. تصویب «قانون احداث و توسعه معابر و خیابانها» در ۲۲ آبان ۱۳۱۲، نقطۀ عطفی در تاریخ شهرسازی نوین ایران به شمار میرود (ساکما، ۲۹۳/۴۴۵۹۹). خیابان نه تنها به مثابه راه ارتباطی، بلکه به عنوان مرکز فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی بازتعریف شد و رقیبی جدی برای بازارهای سنتی مانند بازار وکیل شیراز گردید. در ادامه، خیابانهایی چون کریمخان زند، لطفعلیخان زند، داریوش (توحید)، پهلوی (طالقانی)، شاهپور (۲۲ بهمن)، سعدی و رودکی در امتداد این سیاست شهری احداث شدند. در همین بازه، توجه به نظافت شهری نیز افزایش یافت و این وظیفه برعهده ساختارهای رسمی، از جمله نهاد بلدیه و نیروهای رفتگر قرار گرفت (نصر، ۱۳۸۳: ۳۷–۳۸؛ زاهد زاهدانی، ۱۴۰۴: ۲۰۸).
در این دوره، نظافت شهری تنها وظیفهای فنی و خدماتی نبود، بلکه به تعبیر میشل فوکو، بخشی از گفتمان قدرت و سیاست زیستسنجی در بستر شهر مدرن به شمار میآمد. از این منظر، پاکیزگی فضاهای عمومی، بخشی از پروژه انضباطبخش مدرنیته بود که نظم، شفافیت و نظارت را در ساختار فیزیکی شهر تعبیه میکرد. اعمال نظارتهای سختگیرانه بر عملکرد رفتگران، الزام استفاده از لباس فرم و گسترش بازرسیهای میدانی، همگی مؤید تلاش دولت برای نهادینهسازی نوعی نظم رفتاری و زیستی در فضای شهری بود (پلاگر، ۱۴۰۳: ۱۳). در این چارچوب، حضور رفتگر در فضاهای عمومی، نه تنها کارکرد خدماتی، بلکه نماد نظم، پاکی و نوعی اقتدار پنهان در سطح خیابان بود. از منظر جامعهشناسی کارکردگرایانه، رفتگر به مثابه نماد نظم اجتماعی و حافظ سلامت عمومی، عاملی برای بازتولید حس تعلق و امنیت مدنی در کالبد شهر تلقی میشد.
فعالیت رفتگران در شیراز -که از آغاز دوره پهلوی شکل ساختاریافتهتری به خود گرفت- تحت نظارت دقیق شهرداری تا پایان این دوره تداوم یافت. مسئلۀ اصلی پژوهش پیش روی، بررسی جایگاه و نقش رفتگران به عنوان قشری نوپدید در فرایند نظمبخشی و ارتقای بهداشت شهری در شیراز دوره پهلوی، با تمرکز بر چالشهای اجتماعی، اقتصادی و نهادی این گروه، در بستر سیاستهای نوسازی و مدرنیزاسیون شهری است. هدف پژوهش، تبیین نقش چندوجهی رفتگران در ساماندهی حیات شهری شیراز و تحلیل تأثیر سیاستهای مدرنیزاسیون بر جایگاه نهادی و اجتماعی این قشر است. در این پژوهش همچنین به شناسایی و بررسی چالشهای ساختاری، نظیر حقوق ناکافی، نبود بیمه، فقدان امنیت شغلی و تأثیر این عوامل بر وضعیت زیستی و اجتماعی رفتگران پرداخته شده است.
درباره رفتگران تاکنون نه تنها در شیراز، بلکه در دیگر شهرهای ایران نیز پژوهشی صورت نگرفته و در کتابها و مقالاتی که درباره تاریخ شهرداریها نوشته شده، از جمله حیدرینیا (1387)، جلالپور (1390)، ترابی فارسانی و ابراهیمی (1393) نقش این قشر زحمتکش مورد توجه قرار نگرفته است. با توجه به فقدان پژوهش در این زمینه، ضرورت بررسی تاریخی-اجتماعی این قشر فرودست بیش از پیش احساس میشود؛ تا از این طریق درک عمیقتری از تاریخ اجتماعی نوسازی شهری در ایران از جمله شیراز ارائه شود.
پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی-تحلیلی و تکیه بر اسناد کتابخانهای و مطبوعات، در پی آن است تا با بررسی تحولات ساختاری، اداری و اجتماعی رفتگری در شهر شیراز، به این پرسشها پاسخ دهد که: رفتگران به عنوان قشر نوپدید برآمده از مدرنیته در شهری سنتی مانند شیراز، با چه چالشهای اجتماعی، نهادی و اقتصادی مواجه بودند؟ سیاستهای نوسازی و تمرکزگرایی دولت مرکزی چه تأثیری بر نظام رفتگری و تغییرات ساختاری آن در شیراز دوره پهلوی داشت؟ در راستای پاسخ به این پرسشها، ابتدا به وظایف و جایگاه نهادی رفتگران در بستر خدمات شهری پرداخته شده و سپس مشکلات، نابرابریها و وضعیت زیستی این قشر مورد بررسی قرار گرفته است.
وظایف رفتگرها در خدمات شهری
رفتگرها از نخستین سالهای شکلگیری اداره بلدیه در شیراز، به عنوان یکی از نیروهای محوری و فعال در حوزه خدمات شهری شناخته میشدند. در فرایند نوسازی شهری، این قشر تازهتأسیس نقشی بنیادین در بهداشت محیطی، نظم کالبدی و ساماندهی زندگی روزمرۀ شهری ایفا کرد. با این حال، در دهههای ابتدایی تأسیس بلدیه، عملکرد رفتگران با نارساییهایی همراه بود که بخشی از آن ریشه در ضعفهای ساختاری نهاد شهرداری داشت.
عوامل متعددی چون نوپایی سازمان بلدیه، کمتجربگی کادر اجرایی، عدم تدوین دستورالعملهای شفاف برای وظایف پرسنل، کمبود نیروی انسانی متخصص و نیز فقدان سازوکارهای نظارت مؤثر از سوی نهادهای بالادستی، همگی سبب شد که سطح خدماترسانی رفتگران در سالهای نخست با انتقاداتی از سوی شهروندان مواجه شود. گزارشهای شکایات مردمی که در نشریات محلی آن دوره نیز بازتاب گسترده یافت، گواهی بر این وضعیت نابسامان است (ساکما: 297-24477/5، همان، 350-2352/132؛ نصیری طیبی، 1393: 128). این دوره را میتوان از منظر جامعهشناسی تاریخی، مرحلۀ گذار از نظم سنتی خدمات شهری به نظم بوروکراتیک مدرن قلمداد کرد که در بیشتر شهرهای ایران از جمله شیراز نمود پیدا میکرد.
با گذشت زمان و تثبیت تدریجی ساختار اداری بلدیه، نقش رفتگران در قالب وظایف مشخص، منظمتر و نهادینهتر شد. این امر بخشی از فرایند شکلگیری «تقسیم کار اجتماعی نوین» در دل دولت پهلوی بود؛ روندی که در آن، کنترل فضاهای عمومی نه تنها در سطح کالبدی، بلکه در سطح نمادین نیز دنبال میشد. بهطور کلی وظایف رفتگران در دوره پهلوی را میتوان در پنج حوزه اصلی طبقهبندی کرد که هر یک منعکسکنندۀ تحولات نهادی و کالبدی در ساختار شهر شیراز است:
نظافت دائمی و روزانه سطح شهر
شرایط بهداشتی شهر شیراز در اولین سالهای شکلگیری بلدیه، بسیار تأسفبار گزارش شده و خیابانها و کوچههای شهر به قدری کثیف و خراب بود که خاکروبه و غبار همه جا را فرا گرفته بود (روزنامه جامجم، 12 مهر 1294: شمارۀ 28، ص4 ؛ خالصی، 1391: 60). در سالهای اولیه، وظیفه رفتگرها جاروب کردن و آبپاشی خیابانها و کوچهها برای جلوگیری از بلند شدن خاک هنگام رفتوآمد مردم بود. به علاوه، به علت عبور و مرور انواع حیوانات از خیابانها، رفتگرها میبایست فضولات را نیز از کف خیابان پاکسازی میکردند (ساکما، 350-2235/9، 11). در این سالها وظایف رفتگرها بسیار طاقتفرسا بود؛ زیرا تمام خیابانها و کوچهها خاکی بود و با عبور و مرور مردم و حیوانات، گرد و غبار زیادی بهخصوص در فصلهای گرم سال بلند میشد و دیگر اینکه تمام نقل و انتقالات در داخل شهر با حیوانات باربر بود و علیرغم تلاش رفتگرها برای نظافت شهری، باز چهرۀ شهر تمیز به نظر نمیرسید. در سال 1304ش. با قرار گرفتن فردی به نام «یاور میرزا علیخان رخشا» در سمت متصدی امور بلدیه، به مدت چندین سال اوضاع نظافت شهر توسط رفتگرها تغییر کرد و سطح رضایت عمومی به میزان چشمگیری افزایش یافت (روزنامه استخر، 2 خرداد 1304: شمارۀ 8، ص2؛ ساکما، 293-12863/35، 49؛ همان، 293-12846/32؛ همان، 293-41161/68).
با تغییر رئیس بلدیه وضعیت نظافت شهری بغرنج شد و گزارشهایی که از سال 1307ش. در دست است، نشان میدهد که مردم شکایات متعددی از عملکرد رفتگران داشتند. برخی رفتگران تنها به نظافت بخش خاصی از شهر توجه داشتند که عمدتاً مرفهنشین بود و به سایر قسمتها توجهی نداشتند. بلدیه تلاش کرد از نارضایتیها کم کند و افرادی را برای بازرسی در امر نظافت شهری به کار گیرد، اما مسئلۀ اصلی فقط رفتگرهای بلدیه نبودند. مردم رعایت نظافت را نمیکردند و اصولاً فهم مردم به آن حد نرسیده بود که در زمینه نظافت شهری کمک کند. بنابراین زبالههای خود را در خیابانها و کوچهها رها میکردند و هنوز بلدیه به آن سطح پیشرفت نرسیده بود که به صورت منظم زبالهها را جمع و به خارج از شهر منتقل کند. علاوه بر این، زیرساختهای شهری در حد ابتدایی بود و خیابانها و کوچهها با خاک پوشانیده شده بود و فعالیت شبانهروزی رفتگرها هم کافی نبود (ساکما، 293-41283/28). افزون بر آن، در سالهای اولیه تأسیس بلدیه، تعداد رفتگرهای بلدیه نسبت به مساحت و وسعت شهر کم بود (ساکما، 293-41283/31).
در سالهای بعد، بهخصوص از 1310ش. به دلیل نارضایتیهایی که وجود داشت، موضوع نظافت روزانۀ شهر با جدیت بیشتری پیگیری شد و تصمیمگیران خدمات شهری برای اولین بار تصمیم گرفتند برای بهتر شدن وضعیت، شیراز را به سه ناحیه تقسیم کنند و هر ناحیه مأموران تنظیف یا همان رفتگرهای مخصوص به خود را داشته باشد. هر یک از آنها باید همهروزه خیابانها و کوچههای ناحیۀ خود را با دقت جاروب و آبپاشی میکردند و لیست تمام محلهای نظافتشده و اسامی کوچههایی را که زیر نظر آنها بود تهیه میکردند و به بلدیه میفرستادند. علاوه بر این، به منظور ارتقای کیفیت کار این رفتگران، از سوی اداره بلدیه تأکید میشد که تمام مسئولیت هر ناحیه با متصدی آن است و اگر کوچکترین اشتباه یا خطایی حتی بهطور غیرعمد در عملکرد یا نگارش گزارش کار رخ دهد، متصدی آن ناحیه مسئول خواهد بود و در برخی موارد، این پیگیری و جدیت تا مرحله اخراج رفتگران پیش میرفت (ساکما، 293-47304/9، 12؛ همان، 220-18257/29؛ همان، 350-457/19).
با اجرای این روش، وضعیت نظافت شیراز در این زمان نسبت به غالب شهرهای ایران بهبود یافت و تنها مسئلۀ موجود، کمبود یک ماشین آبپاشی بود؛ زیرا خیابانها کمکم در حال گسترش بودند و رفتگرها دیگر از عهدۀ آبپاشی با دست برنمیآمدند؛ به همین دلیل در مرداد 1310 ادارۀ بلدیه شیراز برای اولین بار در تاریخ خدمات شهری، درخواست یک دستگاه ماشین آبپاشی کرد و آن را برای تسهیل فعالیت رفتگران خود و بهبود شرایط نظافت شهری خریداری کرد و در اختیار رفتگرها قرار داد (ساکما، 293-11818/2، 4). علاوه بر این، نظارت شدیدی بر فعالیت آنان اعمال کرد. گزارشهای عملکرد سپورها بهطور منظم و دائمی به ادارۀ بلدیه میرسید و رئیس بلدیه نظارت میکرد که مأموران هر سه ناحیه کار خود را به خوبی انجام میدهند یا خیر (ساکما: 293-11819/21، 23؛ 350-2352/49، 52، 405، 442، 571؛ 350-2022/3، 4). علاوه بر این، به منظور نظارت کامل بر فعالیت مأموران نظافت شهری، افرادی را با عنوان مأموران تفتیش یا بازرسی استخدام کرد که به صورت محسوس یا نامحسوس بر عملکرد رفتگرهای نقاط مختلف شهر نظارت داشتند. در مواردی که نظافت بخشی از شهر توسط رفتگرهای بلدیه فراموش میشد، با گزارش مأموران تفتیش، مشکل مزبور به سرعت رفع و آن قسمت از شهر نظافت میشد (ساکما، 293-15970/5؛ 350-2352/2، 26، 35).
در سال 1318ش. طبق دستوری از طرف شهرداری، نه تنها خیابانهای شهر روزی دو بار -صبح و عصر- توسط سپورهای شهرداری جاروب و آبپاشی میشدند، بلکه به منظور نظارت هرچه بیشتر بر فعالیت این رفتگرها، بهویژه در نقاط خاصی از شهر که محل استقرار سازمانهای مهمی چون ارتش بود، مانند اطراف ستاد لشکر شیراز، افرادی به صورت محرمانه برای بازرسی و بازدید حضوری از کار رفتگرها اعزام میشدند (ساکما، 293-54096/192).
علیرغم تلاشهای اداره بلدیه (از سال 1314 به شهرداری تغییر نام داده بود) و کارکنان رفتگر آن برای نظافت و خدمات شهری، وضع همچنان مطلوب نبود. مسئلۀ اصلی در این سالها بزرگ شدن و احداث بافتهای جدید اطراف محلههای قدیمی تحت تأثیر سیاستهای نوسازی دولت مرکزی و عدم تناسب گسترش شهر با تعداد نیروهای رفتگر بود. اگرچه در برخی موارد خود شهردار شخصاً برای بازدید و نظارت بر عملکرد رفتگرها به نقاط مختلف شهر میرفت (ساکما، 293-12398/44؛ روزنامه استخر، 6 اسفند 1324: شماره 960، ص2؛ روزنامه پارس، 29 دی 1326: شماره 680، ص3؛ روزنامه استخر، 8 اسفند 1328: شماره 1312، ص2)، ولی کافی نبود و بافت قدیم روز به روز متروکتر و کثیفتر میشد و طبقۀ جدید همه به خارج شهر رفتند و محلات جدید احداث کردند که خیابانها و کوچههای وسیع و مستقیم و درختان زیبا داشت و بخشی از منابع را به خود اختصاص میداد. این در حالی بود که وضعیت بخش قدیم شهر به علت عدم رسیدگی، روز به روز خرابتر میشد و در نظافت آن دقت به عمل نمیآمد (حکمت، 1397: 1/272).
ریشۀ تبعیض در محلات قدیم و جدید، به «تصمیمات توزیعی» برمیگشت که طبق یک فرایند، منابع به صورت عادلانه توزیع نمیشد و محلات ثروتمند و جدید نسبت به محلات قدیمیتر خدمات بیشتری دریافت میکردند. (Abne and Lauth, 1982: 193-200) و همین موضوع در درازمدت نه تنها باعث شد محلات قدیم شهر از ثروتمندان خالی شود، بلکه در درازمدت کسانی در آن محلات ساکن شدند که ارتباطی با محلات نداشتند. نمونۀ بارز آن را میتوان در خالی شدن محلات کلیمیها و مسیحیهای شیراز از اقلیتها و جایگزینی سکنه غیربومی با ساکنان اصلی مشاهده کرد.
به هر حال، عوامل دیگری نیز در تغییر بافت جمعیتی محلات تأثیرگذار بود که همه ریشه در سیاست دولت مرکزی در حوزۀ شهرسازی و نوسازی داشت. احداث خیابانها که در قسمت قبل اشاره شد، نتیجۀ شهرسازی به سبک جدید و آسفالت خیابانها در راستای همان هدف بود. آسفالت در اواخر دهه 20 شمسی به خیابانهای شیراز رسید. مسئولان خدمات شهری که اخبار استفاده از آسفالت و مزیتهای آن، از تهران به گوششان رسیده بود، مشتاق شدند خیابانهای شهر را آسفالت کنند. با آغاز آسفالت کردن خیابانهای شیراز از اواخر دهه 20 شمسی، نیاز به ایجاد تغییرات جدی در روشها و ابزار نظافت شهری احساس شد؛ زیرا دیگر با ابزار و تجهیزات سابق، معابر به خوبی تمیز نمیشد (روزنامه پارس، 29 آذر 1326: شماره 669، ص2؛ روزنامه پارس، 29 دی 1326: شماره 680، ص2). علاوه بر این، گرد و غبار ناشی از حرکت جاروی رفتگرها بر روی آسفالت، مشکلات زیادی را برای سلامت شهروندان ایجاد کرده بود و این مسئله تا آغاز دهه 30 شمسی، یکی از مشکلات مهم رفتگرها بود. در آغاز این دهه، تدبیر جدیدی به کار گرفتند؛ بدین صورت که زمان آغاز فعالیت کاری رفتگرها به ساعات پیش از طلوع خورشید و صبح زود منتقل شد تا دیگر با زمان شروع روز کاری و فعالیت و تردد شهروندان در سطح شهر تداخل نداشته باشد (ساکما، 293-38373/28؛ روزنامه پارس، 29 آذر 1326: شماره 669، ص2؛ روزنامه پارس، 29 دی 1326: شماره 680، ص2).
لایروبی و پاکسازی راهآبها و جداول آب شهری
یکی دیگر از وظایف رفتگران در حوزۀ خدمات شهری، مدیریت زیرساختهای آبرسانی سطحی، بهویژه لایروبی و پاکسازی جویها و مسیرهای حرکت آب در سطح شهر بود. بخشی از آب شرب شیراز به وسیلۀ جداول از قناتهای تاریخی و سنتی به سمت شهر در جریان بود. بنابراین نظافت و نگهداری از این مسیرها برای دسترسی عادلانه شهروندان به منابع آب، از اهمیت بالایی برخوردار بود. هرگونه سهلانگاری در لایروبی این راهآبها میتوانست به قطع یا اختلال در جریان نظام توزیع منابع عمومی منجر شود و در نتیجه، شهروندان از دسترسی به آب شرب محروم میماندند. این مسئولیت مهم از سال ۱۳۱۰ش به بعد، توسط کارکنان تنظیف بلدیه، یا همان رفتگرها در شیراز انجام میشد (ساکما، 293-16008/54). براساس گزارشهای موجود در اسناد اداری بلدیه، رفتگرها به صورت منظم مشغول پاکسازی و لایروبی این مسیرها بودند. در سال ۱۳۱۴ش، بلدیۀ شیراز طی عملیات گستردهای اقدام به احداث، تعمیر، لایروبی و تنظیف تمامی جدولهای موجود در خیابانهای مختلف شهر کرد. با توجه به اینکه این عملیات به منظور افزایش کیفیت زندگی شهری، بهداشت عمومی و کنترل محیط زیست شهری صورت میگرفت، بار اصلی آن بر دوش کارکنان بخش خدمات شهری، یعنی رفتگرها بود که مأموران اصلی بلدیه در این حوزه محسوب میشدند. خیابانهای انوری، شاهپور، فردوسی، لطفعلیخان زند، کل مشیر، تکیۀ نواب و چهارراه مسجد نو، از جمله مناطقی بودند که در این بازۀ زمانی توسط نیروهای بلدیه جدولکشی شدند و یا پاکسازی مسیرهای آب در آنها صورت گرفت (ساکما، 350-2352/53، 241، 313، 683، 790، 871؛ همان، 350-2022/3).
در سالهای آغازین دورۀ پهلوی دوم، تقریباً تمامی خیابانهای شیراز توسط شهرداری جدولکشی شده بود. با این حال، نوسازی کالبدی شهری لزوماً به ارتقای کیفیت زیستمحیطی منجر نشد. جدولکشی مسیرهای آب برای حفظ پاکیزگی شهری کافی نبود؛ زیرا در برخی موارد خود این اقدام، منجر به نارضایتی عمومی و شکلگیری شکایات مکرر از عملکرد رفتگرها شده بود. پس از جدولکشی و پوشش جویها، آب در برخی جداول اطراف خیابانها بهطور دائم میایستاد که باعث ایجاد آلودگی، عفونت و گاهی بوی نامطبوع در سطح شهر میشد و در نهایت منجر به گسترش بیماریهای واگیر در فضاهای شهری میگردید (روزنامه پارس، 9 بهمن 1322: شماره 167، ص2؛ روزنامه استخر، 21 مرداد 1325: شماره 1002، ص3؛ روزنامه پارس 15 اسفند 1327: شماره 825، ص2).
یکی از دلایل بروز این معضلات شهری، فقدان دانش فنی و مهندسی شهری در حوزه مدیریت آبهای سطحی بود. در سیستم جدید جدولکشی، نظافت مجراهای آب زیر پلها و جویهای سرپوشیده، برای رفتگران بسیار دشوار بود؛ زیرا هنوز روشهای اجرایی مناسبی برای آن تدوین نشده بود. در نتیجه، زبالههای رهاشده توسط شهروندان در این مجراها گیر میکرد و با انباشت تدریجی، مسیر عبور آب را مسدود میکرد و به رکود و آلودگی در آبهای جاری شهری منجر میشد. در برخی موارد نیز عملکرد نادرست تعدادی از رفتگرها که پس از نظافت خیابانها، زبالهها را به داخل جویهای آب میریختند، زمینهساز این مشکلات زیستمحیطی میشد (ساکما، 293-1012/6؛ روزنامه پارس، 16 فروردین 1350: شماره 3483، ص3).
حمل زبالهها به خارج از شهر
جمعآوری و حمل زبالهها به خارج از شهر، یکی دیگر از وظایف محوری مأموران نظافتی بلدیه (شهرداری) شیراز در چارچوب خدمات عمومی شهری بود که در دورههای مختلف به اشکال گوناگون انجام میگرفت (ساکما، 350-2352/551؛ همان، 293-8590/1).
در سال ۱۳۰۴ش. طی اعلامیهای رسمی، بلدیه شیراز از شهروندان خواست تا زمان تجهیز کامل نهاد خدمات شهری، خود به عنوان کنشگران مدنی مسئولیت نظافت و انتقال زبالهها را برعهده بگیرند؛ که این اقدام را میتوان نمونهای از تلاش برای نهادینهسازی مشارکت شهروندی در مدیریت شهری دانست. برای اجرای این هدف و نیز نظارت بر آن، مقرر شد اهالی هر کوچه و معبر که عملیات پاکسازی از سوی سپورها (رفتگران) آغاز میشد، ظرف سه روز طبق دستورات رفتگران وارد عمل شوند. در صورت بیتوجهی ساکنان، این وظیفه توسط کارکنان بلدیه و با هزینۀ اهالی انجام میشد؛ که نشانگر نوعی کاربرد اجبار نهادی در تأمین نظم شهری بود.
پس از انتشار این اعلامیه، بلدیه فوراً شروع به نظافت شهر کرد و زبالههای انباشته را به صورت همزمان به خارج از محدودۀ شهری منتقل کرد. از آن تاریخ به بعد، مأموران بلدیه مأمور نظارت بر رعایت بهداشت عمومی شدند و تلاش داشتند از ریختن زباله در معابر عمومی توسط ساکنان جلوگیری کنند (روزنامه استخر، 28 خرداد 1304: شماره 12، ص3).
با این حال، علیرغم تلاشهای نهادی، شکایات متعددی از کاستیهای کارآمدی در سیستم مدیریت پسماند وجود داشت. در برخی اسناد، حتی به بروز بیماریهای واگیر، ضعف جسمی و تحلیل قوای عمومی مردم در اثر انباشت زباله در محلات اشاره شده است (ساکما، 293-12863/53) که نشاندهندۀ رابطۀ مستقیم بین شرایط زیستمحیطی و سلامت اجتماعی است.
در سال ۱۳۰۷ش. و به پیشنهاد ادارۀ صحیه کل، برای نخستین بار صندوقهای جعبهای زباله توسط بلدیه شیراز در گذرگاهها و کوچهها نصب شد. عابران میتوانستند زبالههای خود را در این جعبهها بریزند و سپس در ساعتی معیّن، این زبالهها توسط رفتگران جمعآوری و به خارج از شهر منتقل میشد (ساکما، 293-41283/145). اجرای این طرح را میتوان به عنوان نشانهای از نظاممند شدن چرخۀ مدیریت پسماند شهری و پیشروی تدریجی به سوی نوسازی بهداشت عمومی تلقی کرد.
در این دوره، رفتگران از ابزارهایی مانند الاغ، گاری و در مواردی دوچرخههای زبالهبر برای حمل زباله استفاده میکردند (ساکما، 293-11819/23؛ همان، 293-39401/12؛ همان، 350-2352/551، 564). استفاده از این ابزارها بیانگر مرحلهای از توسعۀ نیمهسنتی شهری بود؛ جایی که فنّاوریهای مدرن هنوز به صورت کامل جایگزین شیوههای بومی نشده بودند.
از اواخر دهه ۱۳۲۰ش. شیراز شاهد یک دگرگونی مهم در حوزۀ مدیریت پسماند بود. برای نخستین بار شهرداری اقدام به استفاده از ماشینهای مکانیزۀ حمل زباله کرد (ساکما، 293-41963/25؛ همان، 293-14168/3). با این حال، برای خیابانهای فرعی و کوچههای داخلی همچنان از دوچرخههای فلزی با چرخهای آهنی استفاده میشد. این ابزارها هنگام عبور از کوچههای باریک مرکز شهر، به دیوارهای خشتی و فرسودۀ خانههای قدیمی آسیب میرساندند. این مسئله به شکلگیری نگرانیهایی درباره تعارض بین توسعۀ شهری و حفاظت از بافت تاریخی شهر منجر شد. در واکنش به این تعارض، تصمیم گرفته شد که از گاریهای کوچکتر یا چرخهایی با لاستیک نرم استفاده شود تا از آسیب رساندن به سازههای سنتی و میراث شهری جلوگیری گردد (روزنامه پارس، 13 مهر 1329: شماره 1056، ص3).
از سال ۱۳۴۵ش به بعد، ساختار حمل زباله بهطور کامل دگرگون شد. رفتگران دیگر از ابزارهای قدیمی نظیر دوچرخه، سهچرخه، الاغ و گاری استفاده نمیکردند، بلکه جای آنها را کامیونها و وانتها گرفتند (رئیسی، 1388: 29) که بازتابی از تحول فنّاورانه و ادغام شیراز در فرایند مدرنیزاسیون شهری بود. علاوه بر این، تغییر ابزارهای حمل زباله از الاغ و گاری به دوچرخه، سپس کامیون و وانت را باید در متن مدرنیزاسیون خدمات شهری دید. با ورود ابزارهای مکانیزه، نه فقط بهرهوری افزایش یافت، بلکه چهرۀ شهر نیز تغییر کرد. شهروندان با دیدن وانت و کامیون زبالهبر، نظم، کنترل و عقلانیت مدرن را حس میکردند.
آتش نشانی
در سالهای ابتدایی شکلگیری دولت پهلوی و پیش از راهاندازی رسمی اداره آتشنشانی و دایرۀ اطفای حریق در بلدیه شیراز، وظایف مقابله با بحرانهای شهری نیز بر دوش نیروهای خدماتی چندمنظوره یعنی سپورها یا رفتگران قرار داشت (ساکما، 293-15970/15-12). این وضعیت نه فقط از کمبود ساختارهای نهادی در ادارۀ شهر حکایت داشت، بلکه نشاندهندۀ فاز ابتدایی و چندوظیفهای بودن نیروهای خدمات شهری در دوران مدرنسازی اولیه ایران بود.
در کنار نظافت روزانۀ معابر و جمعآوری زبالهها، رفتگرها در مواجهه با آتشسوزیهای پراکندهای که در بافت متراکم و عمدتاً سنتی شهر شیراز رخ میداد، به عنوان نیروی اضطراری شهری نیز ایفای نقش میکردند. این چندکارکردی بودن، بازتابی از یک نظم شهریِ در حال تکوین بود که در آن نهادهای تخصصی هنوز تفکیک نشده بودند و توزیع وظایف به صورت ارگانیک و تجربی صورت میگرفت.
در سالهای ۱۳۱۳ و ۱۳۱۴ش. بخشی از سپورها برای پاسخگویی به این وضعیت، شبها در ساختمان بلدیه شیراز به صورت شیفتی مستقر میشدند تا در صورت بروز آتشسوزی، بلافاصله وارد عمل شوند (ساکما، 350-2352/11، 54، 147). این نظام نگهبانی شبانه، جلوهای از «پیشانهادی شدن» خدمات اضطراری در شهر بود که نشان میدهد قبل از بوروکراتیزه شدن سازمان آتشنشانی، این وظایف به شکل موقتی و غیررسمی بر دوش قشر پاییندست خدمات شهری گذاشته شده بود.
به هر حال، با اینکه از سال 1316ش. قراردادهایی برای استفاده از ماشین آتشنشانی منعقد شد و تجهیزات مدرن به شیراز رسید (ساکما، ۲۴۰/۴۷۸۸۸)، اما تا سال ۱۳۳۰ش. با آنکه شهر در حال گسترش و پیچیدهتر شدن بود، سازمان آتشنشانی به صورت رسمی و نهادینه در شیراز شکل نگرفته بود و همچنان مأموران تنظیف شهری (رفتگرها) مسئول خاموش کردن آتشهای شهری بودند (روزنامه پارس، 7 آذر 1330: شماره 1220، ص2).
آبیاری درختان و رسیدگی به فضای سبز
در دوران پهلوی، بهویژه در دوره اول و دوم، شهرداری شیراز علاوه بر مسئولیتهای نظافتی، وظیفۀ نگهداری و آبیاری درختان خیابانی و فضای سبز شهری را برعهدۀ رفتگران گذاشت. این وظیفه بخش مهمی از عملیات زیبایی و نظافت عمومی شهر محسوب میشد و تأثیر زیادی در زیباسازی و بهبود شرایط محیط زیستی داشت. درواقع، رفتگران کنشگر زیستمحیطی شهری به حساب می آمدند. درختان خیابانها و پارکها بهطور منظم و طبق برنامهریزی دقیق توسط رفتگران آبیاری میشدند و در این فرایند، شهرداری شیراز تلاش میکرد تا از طریق حفظ فضای سبز، درختکاری و ایجاد محیطهای طبیعی برای شهروندان، کیفیت زندگی شهری را ارتقا دهد. در آن زمان، شهرداری شیراز بهطور ویژهای بر اهمیت فضای سبز و درختان تأکید داشت و از رفتگران خواسته میشد نه تنها از درختان و فضای سبز مراقبت کنند، بلکه از انواع مختلف درختان و گیاهان برای تزئین خیابانها و پارکها استفاده کنند. همچنین در روزنامهها و نشریات آن دوران، بهویژه در روزنامههایی چون «روزنامه پارس» و «روزنامه استخر» بهطور مکرر از زحمات و تلاشهای رفتگران در نگهداری و آبیاری درختان شهر تقدیر میشد. این نشریات گاهی از مردم میخواستند برای حفظ فضای سبز و درختان، همکاری بیشتری با رفتگران داشته باشند و در نگهداری و مراقبت از آنها، تلاشهای خود را افزایش دهند (روزنامه پارس، 8 تیر 1331: شماره 1301، ص3؛ همان، شماره 1302، ص3).
شرایط، چالشها و مشکلات رفتگران
در دورۀ پهلوی اول و دوم، نظافت منظم و مستمر سطح شهر شیراز به عنوان یکی از ارکان مهم خدمات شهری، توسط جمعی سازمانیافته از کارکنان بلدیه (شهرداری) انجام میشد. این سازمان خدماتی شامل سلسلهمراتب مشخصی از مشاغل بود که هر یک نقش تخصصی و اجتماعی معیّنی در حفظ بهداشت و نظم شهری ایفا میکردند. لیست پُستهای فعال در بخش نظافت شهری عبارت بود از: سرسپور (سرپرست رفتگران)، سپور (رفتگر)، رفتگر کوچک، جاروبکش، سقا، مهتر، مأمور کامیون، مفتش و متصدی برزن (ناحیهدار) (ساکما، 293-47314/341؛ همان، 293-6494/21؛ همان، 293-38373/16؛ همان، 350-5538/12).
ساختار سلسلهمراتبی و مشخص پستها، بازتابی از شکلگیری نهادهای مدرن در خدمات شهری است. این سازماندهی نه تنها برای افزایش کارآمدی نظافت، بلکه برای تعریف نقشهای اجتماعی و هویتی کارکنان در فضای شهری اهمیت داشت. در میان این مشاغل، سپورها یا رفتگران بهعنوان نیروی اصلی و مؤثرترین عامل در انجام عملیات نظافت شهری شناخته میشدند. این جایگاه نه تنها نقش فنی، بلکه اهمیت اجتماعی آنها را به عنوان نگهبانان سلامت عمومی و نظم شهری نمایان میساخت (ساکما، 293-47314/341). علیرغم این اهمیت، رفتگران با مشکلات و چالشهای زیر روبهرو بودند:
مطابق اسناد، در سال ۱۳۱۸ش. پرداخت حقوق سپورها گاهی عقب میافتاد و همین موضوع بر مشکلات اقتصادی و معیشتی آنان میافزود؛ که این امر نمونهای از بیثباتی و آسیبپذیری کارگران خدمات شهری در نظام اقتصادی و اداری زمان بود. یکی از شهردارانی که اقدامات مهمی در راستای تأمین نیازهای رفتگرها انجام داد، سیفپور فاطمی بود. وی هنگامی که شهردار شیراز شد، هزار تومان جمعآوری کرد و به هر سپور علیالحساب پنج تومان داد. علاوه بر این، سیفپور فاطمی حقوق ماه اول خود را نیز به سپورها داد تا آنها را دلگرم کند (سیفپور فاطمی، ۱۳۷۹: ۱6-۱5). این اقدام گرچه مقطعی بود، اما نشاندهندۀ تلاشهای فردی برای کاهش فشارهای معیشتی طبقه فرودست شهری بود.
در سالهای بعد، با آغاز بحرانهای ناشی از جنگ جهانی دوم که بر تمامی بخشهای جامعۀ ایرانی اثر گذاشته بود، دستمزد رفتگرهای شیراز نیز کاهش یافت و در مواردی پرداخت نمیشد. این امر در برخی سالها موجب اعتصاب هماهنگ و دستهجمعی آنها میشد؛ که این اعتراضات جمعی نشانگر آگاهی طبقاتی و مقاومت کارگران در برابر شرایط ناعادلانه بود. به دنبال اعتصاب رفتگران در این ایام، وضعیت پاکیزگی شهر به شدت بحرانی گردید و به علت آبپاشی نشدن خیابانها و عبور و مرور وسایل نقلیه، گرد و غبار تمام فضا را پر کرده بود. روزنامه محلی پارس در این زمان با چاپ مقالات متعدد خود دربارۀ رفتگران، از آنها حمایت میکرد و با بیان عباراتی چون «این قشر ضعیف با این حقوق کم باید چه کار کنند؟» و یا اینکه «شهرداری میبایست فکر اساسی بکند و حقوق و نیازهای آنان را تأمین نماید»، تلاش میکرد صدای این کارکنان بخش خدمات شهری را به گوش مسئولان مربوطه برساند و به نوعی فضای عمومی را برای اصلاحات اجتماعی و اقتصادی فراهم کند (روزنامه پارس، 9 اسفند 1322: شماره 176، ص2؛ روزنامه استخر، 17 دی 1324: شماره 950، ص2).
گاهی شهرداری آنچنان برای پرداخت حقوق رفتگران خود در مضیقه قرار میگرفت که مجبور به قرض گرفتن پول از سازمانهای دیگر میشد. برای نمونه، در دی ۱۳۲۴ با توجه به اینکه شهرداری شیراز سه ماه تمام حقوق رفتگران را نداده بود، با مسئولیت استاندار، مبلغ ۲۱هزار تومان از ادارۀ اقتصادی به منظور پرداخت حقوق رفتگران قرض گرفت (روزنامه استخر، 17 دی 1324: شماره 950، ص2). این بدهکاری شهرداری نشاندهندۀ ضعف مدیریت شهری و محدودیت منابع مالی در تأمین حقوق کارکنان خدمات شهری است که در نهایت، باعث تحمیل بار مضاعف بر طبقات کارگر شده بود.
در کنار حقوق ماهیانه، برای رفتگران شهرداری مزایای خاصی نیز مانند اضافه حقوق و مبالغی برای عیدی به مناسبت اعیادی مانند نوروز در نظر گرفته شده بود که در بودجه برخی سالها لحاظ میگردید (ساکما، ۳۵۰-۴۵۷/۸۶،۱۴۴). این مزایا هرچند نمادین و محدود بودند، اما میتوان آنها را به عنوان یکی از ابزارهای کنترل اجتماعی در نظامهای سرمایهداری و اداری در نظر گرفت که با ایجاد وعدههای جزئی، سعی در حفظ آرامش نسبی و کاهش نارضایتیهای اجتماعی داشتند.
تا پیش از دهۀ ۳۰ شمسی و آسفالت شدن خیابانهای شیراز، خاکی بودن گذرگاهها و پراکندگی گرد و غبار در هوا، سلامت جسمی رفتگران را بهطور جدی تهدید میکرد؛ این شرایط نمایانگر تأثیرات زیستمحیطی کار بر سلامت نیروی کار و پیامدهای نابرابریهای ساختاری بود. از سوی دیگر، حقوق ناچیز رفتگران که کفاف هزینههای درمانی آنان را نمیداد، موجب شد قانون بیمه به عنوان مکانیسمی ضروری برای کاهش آسیبهای اجتماعی و اقتصادی این گروه، مطرح و در نهایت اجرایی شود.
پس از تصویب بودجه سال ۱۳۳۰ شمسی، بیمۀ رفتگران به شکل عملی درآمد و قرارداد بیمه میان شهرداری و شرکت بیمه منعقد گردید. طبق این قرارداد، همه رفتگران از اول تیرماه همان سال تحت پوشش بیمه قرار گرفتند و صندوق تعاون رفتگران نیز ظرف چند هفته پس از آن تأسیس شد (روزنامه پارس، 16 مهر 1329: شماره 1057: ص2). این اقدام را میتوان گامی مهم در راستای به رسمیت شناختن حقوق اجتماعی طبقات فرودست و تلاش برای کاهش نابرابریهای اجتماعی دانست.
علاوه بر بیمههای درمانی، بیمه بازنشستگی نیز به عنوان پاسخی به نیازهای بلندمدت رفتگران در زمان پیری، ناتوانی و از کارافتادگی اجرایی شد. این سیاستها در بستر ساختارهای اجتماعی و اقتصادی زمان، نشانگر ورود تدریجی مفهوم حمایتهای اجتماعی و رفاه به عرصه خدمات شهری بود؛ حمایتی که تا پیش از آن عمدتاً از جانب خانوادهها و نهادهای غیررسمی انجام میشد (ساکما، ۱۸۰۰۷-۲۹۳/۳۲). از سوی دیگر، پرداخت هزینههای کفن و دفن رفتگران پس از فوت، گاه توسط بیمه و اداره شهرداری انجام میشد که میتوان آن را به مثابه تلاشی نمادین برای تأمین حداقلی کرامت انسانی این قشر دانست. البته عدم پایداری و ناکافی بودن این حمایتها در برخی موارد، نمایانگر محدودیتهای ساختاری نظام رفاه و فاصله طبقاتی موجود بود که خانوادههای این کارگران را پس از مرگ آنان، در معرض فشارهای اقتصادی و اجتماعی قرار میداد (ساکما: ۳۵۰-۴۵۷/۸۶،۱۴۴).
در سال ۱۳۲۲ش، شهرداری شیراز با برگزاری مناقصهای رسمی، اقدام به تهیۀ تعدادی لباس، کفش و پوتین برای رفتگران کرد. این اقدام از طریق فراخوان عمومی در روزنامههای محلی به اطلاع شهروندان و پیمانکاران رسید و از متقاضیان خواسته شد به شهرداری مراجعه کنند (روزنامه گلستان، 2 دی 1322: شماره 3322، ص2). این روند، نشانهای از ورود پوشاک کاری به نظام مناقصهمحور دولتی بود که بیانگر تکوین تدریجی دیوانسالاری در حوزه خدمات شهری است. در زمستان همان سال، مسئله فقدان لباس گرم برای رفتگران مطرح شد. سرمای شدید زمستان ۱۳۲۲ که بخشی از نیروی کار خدمات شهری را در شرایط سخت قرار داده بود، شهرداری را بر آن داشت که برای سال آینده، تهیه پالتوی زمستانی برای آنان را در برنامه کاری خود قرار دهد؛ هرچند که فصل سرما تقریباً به پایان رسیده بود (روزنامه پارس، 11 اسفند 1322: شماره 177، ص2). در اینجا میتوان نشانههایی از آغاز گفتمان «رفاه کارگری» در درون ساختار شهرداریها را مشاهده کرد؛ گفتمانی که میکوشید نیروی خدمات شهری را در قالب کارمند دولتی با حقوق تعریفشده و امکانات معیّن بازتعریف کند.
روند تهیۀ لباس فرم برای رفتگران، تا سال بعد ادامه یافت. در اردیبهشت، شهرداری با تأمین پارچه و پرداخت دستمزد دوخت به یک خیاط محلی، برای همه رفتگران خود لباس کار تهیه کرد (ساکما، 293-12398/36). این اقدام که در بستر تاریخی خود کوچک به نظر میرسد، درواقع یکی از نخستین نمودهای «نظاممند شدن نمادین نیروی کار خدماتی» در شهر بود؛ زیرا لباس نه تنها ابزار کار، بلکه نماد تعلق سازمانی و نشانۀ انضباط نهادینه بود.
با توجه به اهمیت پوشاک زمستانی، در پایان همان سال شهرداری در لیست گزارش مخارج خود، بهای پارچۀ لباس زمستانی رفتگران را نیز لحاظ کرد (ساکما، 350-5538/20). این اقدام نه فقط نشاندهندۀ توجه شهرداری به وضعیت معیشتی و رفاهی کارکنان بود، بلکه در سطحی کلانتر، بازتابی از تغییر نگرش به نیروی کار یدی در پروژۀ نوسازی شهری محسوب میشد. در سالهای بعد، روند ارتقای پوشاک رفتگران ادامه یافت. شهرداری شیراز با خرید لباسهای آمادۀ آمریکایی -که از نظر طراحی و کاربردی بودن، بر لباسهای دستدوز محلی برتری داشت- گامی در جهت «مدرنیزهسازی ابزارهای نمادین خدمات شهری» برداشت (روزنامه استخر، 14 دی 1326: شماره 1118، ص2). این تغییرات همزمان با ورود ماشینآلات مکانیزه نظافتی بود و نشان از تمایل مدیریت شهری به بازتعریف تصویر رفتگر در قالب یک کارمند حرفهای و منضبط داشت.
در دهه ۱۳۳۰ش، مجدداً کمیسیونهایی برای بررسی و تدارک لباسهای جدید ویژۀ کارمندان سرپایی و رفتگران تشکیل شد. شهرداری برای انتخاب بهترین خیاط و کیفیت دوخت، مناقصهای دیگر برگزار کرد که به وضوح نشان میدهد موضوع لباس فرم رفتگران، دیگر صرفاً یک ملاحظۀ فنی نبود، بلکه به عنوان بخشی از گفتمان رسمی دولت شهری دربارۀ کرامت نیروی کار خدماتی و نظم شهری، نهادینه شده بود (روزنامه استخر، 4 دی 1331: شماره 1523، ص2).
از منظر جامعهشناسی تاریخی، میتوان فرایند تأمین لباس فرم برای رفتگران را در قالب زیستسیاست شهری تحلیل کرد؛ جایی که بدن نیروی کار تحت نظم دیداری و کنترلی قرار میگیرد. لباس فرم علاوه بر کارکرد حفاظتی، به ابزار کنترل، تشخیص و تمایز طبقاتی تبدیل میشود و نیروی خدماتی را در چارچوب دولت مدرن تعریف میکند. علاوه بر این، لباس فرم رفتگران شهری نهتنها پوششی ساده برای حفاظت فیزیکی در برابر شرایط محیطی است، بلکه عنصری نمادین و بخشی از صحنۀ نمایش شهری محسوب میشود .براساس نظریۀ نمایش اجتماعی گافمن -که بر تمایز میان «صحنه جلو» و «پشت صحنه» در تعاملات اجتماعی تأکید دارد (Goffman,1959: 78-82)- پوشش رسمی رفتگران نقش تعیینکنندهای در برساخت هویت اجتماعی آنان دارد. در «صحنۀ جلویی» شهر، لباس فرم رفتگران نوعی اجرای سازمانیافته است که هم نشانگر تعلق آنان به نظم نهادی شهرداری و هم نمادی از اقتدار، نظم و «قانونمندی فضا» است. لباس فرم به نوعی «لباس اجرای نقش» است که از یک سو، برای جلب احترام و اعتبار اجتماعی طراحی شده و از سوی دیگر، میتواند زمینۀ شکلگیری نگاههای پدرسالارانه یا ترحمآمیز از سوی طبقات بالادست باشد. به تعبیر گافمن، این نمایش در عین حال که موقعیت اجتماعی را تثبیت میکند، میتواند تضادهای ساختاری در روابط «خودهای اجتماعی و خودهای انسانی» را مرئی سازد (همان، 56).
این اقدام را میتوان نخستین نمود از سیاستهای نهادی در حوزۀ مسکن کارگری در تاریخ مدیریت شهری شیراز قلمداد کرد؛ سیاستی که نشان از انتقال تدریجی نگاه حاکمیت شهری به سمت «مسئولیت اجتماعی» نسبت به طبقات فرودست و خدماتی داشت. اختصاص زمین برای اسکان گروهی خاص از کارکنان شهرداری، بازتابی از الگوی مدرن برنامهریزی شهری بود که در آن تلاش میشد نیازهای معیشتی نیروهای خدماتی نه تنها در محل کار، بلکه در ساختار زندگی روزمره آنان نیز مورد توجه قرار گیرد.
با این حال، این اقدام را باید در چارچوب سیاستهای کلان نوسازی شهری در دهه ۱۳۴۰ تحلیل کرد؛ دورهای که دولت پهلوی دوم با تأسی از مدلهای توسعهگرایانۀ غربی، پروژههایی چون اصلاحات ارضی، گسترش زیرساختها و مدیریت شهری طبقهمحور را در دستور کار قرار داده بود. علاوه بر این سیاستگذاری فضایی در حوزه مسکن، رفتگرها را میتوان بخشی از شکلگیری نظم زیستی شهری دانست که در آن، دولت ضمن تأمین حداقلی نیازهای معیشتی، نیروهای خدماتی را در ساختار فضایی جدید شهر جای میدهد، اما در عین حال فاصلۀ اجتماعی-جغرافیایی آنان با طبقات متوسط و بالاتر را نیز حفظ کرد.
نتیجهگیری
پژوهش حاضر با تمرکز بر نقش رفتگران در نظام خدمات شهری شیراز دورۀ پهلوی، به بررسی چالشهای اجتماعی، نهادی و اقتصادی این قشر نوپدید و تأثیر سیاستهای نوسازی و تمرکزگرایی دولت مرکزی بر نظام رفتگری پرداخته است. یافتهها نشان میدهد که رفتگران به عنوان یکی از ارکان اصلی نظم و بهداشت شهری، نقشی چندوجهی و فراتر از نظافت معابر ایفا میکردند. وظایفی نظیر لایروبی جویها، حمل زباله، آبیاری فضای سبز و حتی مشارکت در عملیات آتشنشانی، بیانگر جایگاه محوری آنها در فرایند مدرنیزاسیون شهری بود. با این حال، این قشر با چالشهای متعددی مواجه بود که ریشه در نابرابریهای ساختاری و محدودیتهای نهادی داشت.
از منظر اجتماعی، همکاری ضعیف شهروندان با رفتگران، ناشی از پایین بودن سرمایه فرهنگی و فقدان آگاهی مدنی، یکی از موانع اصلی بود. نگاه تبعیضآمیز به این قشر و درک ناکافی از مسئولیتهای شهروندی، مشارکت عمومی در حفظ نظافت شهری را تضعیف میکرد. از نظر نهادی، ضعف ساختارهای اولیه بلدیه، کمبود نیروی انسانی و نبود دستورالعملهای شفاف بهویژه در سالهای ابتدایی، کارآمدی رفتگران را تحت تأثیر قرار داد. نظارتهای سختگیرانه و اخراجهای گاهبهگاه به دلیل بیماری یا خدمت نظام وظیفه، امنیت شغلی آنها را به خطر میانداخت. از منظر اقتصادی، حقوق ناچیز، تأخیر در پرداختها و نبود بیمه تا اواخر دهه ۲۰ شمسی، فشار معیشتی سنگینی بر این قشر وارد میکرد. حتی با ورود بیمه در دهه ۳۰، حمایتهای اجتماعی همچنان ناکافی بود و نتوانست شکافهای طبقاتی را بهطور کامل جبران کند. مسئلۀ مسکن نیز تا دهه ۴۰ به صورت جدی مورد توجه قرار نگرفت و تنها در سال ۱۳۴۰ با اختصاص زمین برای منازل سازمانی، گامی در جهت بهبود شرایط زیستی رفتگران برداشته شد.
سیاستهای نوسازی و تمرکزگرایی دولت پهلوی، تأثیر عمیقی بر نظام رفتگری داشت. ایجاد ساختارهای بوروکراتیک، تقسیم کار نوین و ورود ابزارهای مکانیزه نظیر ماشینهای آبپاشی و حمل زباله، کارآمدی خدمات شهری را افزایش داد و چهرۀ شهر را مدرنتر کرد. آسفالتسازی خیابانها، جدولکشی و استفاده از لباس فرم، نه تنها وظایف رفتگران را تسهیل کرد، بلکه آنها را به نمادی از نظم و اقتدار دولت در فضاهای عمومی تبدیل کرد. با این حال، این تحولات عمدتاً کالبدی بود و نتوانست نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی را بهطور کامل برطرف کند. تبعیض فضایی در تخصیص منابع، بهویژه بین محلات مرفه و قدیمی، شکافهای طبقاتی را تشدید کرد و رفتگران با وجود نقش کلیدی در نظم شهری، در حاشیه ساختارهای اجتماعی باقی ماندند.
در مجموع، مطالعه نظام رفتگری در شیراز دورۀ پهلوی، نشاندهندۀ تناقض میان اهداف مدرنیزاسیون و واقعیتهای اجتماعی است. رفتگران به عنوان کنشگران اصلی نظم و بهداشت شهری، در بستر سیاستهای تمرکزگرایانه، به بخشی از ساختار بوروکراتیک شهری تبدیل شدند، اما نابرابریهای ساختاری مانع از تحقق عدالت اجتماعی برای این قشر شد. این پژوهش دریچهای برای درک بهتر تاریخ اجتماعی نوسازی شهری و جایگاه نیروهای خدماتی در ایران معاصر فراهم میکند.