نوع مقاله : علمی - پژوهشی

نویسنده

پژوهشگر مستقل

چکیده

ارزشمندی بدن زنانه و چگونگی سامان آن، از آغاز مدرنیزاسیون در ایران عصر رضاشاه تا به اکنون، پیوند نزدیکی با مفاهیم هویت ملی با تکیه بر ارزش­های فرهنگ غربی داشته است. عزم دولت پهلوی برای ساخت جامعه­ای جدید که خود را از طریق فرهنگ و نمادهای غربی بازنمایی کند، در کنار ورود و اثرگذاری صنعت زیبایی، تأثیری دیرپا بر سامان بدن زنان به­ویژه از زمان اجرای کشف حجاب به بعد داشت. پس از این واقعه، بدنی که تا آن زمان از دیده­ها نهان بود، از طریق صنعت زیبایی که در نشریات دولتی تبلیغ می­شد، به محل سیاست­گذاری دولت و ارزش­های فرهنگ غربی بدل شد. نوشتار حاضر در پی پاسخ به این سؤال است که مدیریت بدن چطور در شکل‌گیری هویت جدید زن ایرانی در زمان رضاشاه عمل کرد و همچنین، مفهوم ارزشمندی بدن زنانه به شکل­گیری چه مشاغلی در این دوره منجر شد؟ فرضیة پژوهش، با تکیه بر مقالات روزنامة اطلاعات و با روشی توصیفی ـ تحلیلی، این است که صنعت زیبایی و تبدیل شدن بدن زیبا به منبع قدرت و منزلت برای زنان به شکل­گیری تصویر زن جدید ایرانی حداقل در بین طبقة متوسط و  بالا منجر شد و مشاغل زنانه برای نخستین بار حول مدیریت بدن شکل گرفتند.

کلیدواژه‌ها

موضوعات

عنوان مقاله [English]

The politics of body and the formation of women's jobs in the era of Reza Shah

نویسنده [English]

  • Marziyeh Hosseini

independent researcher

چکیده [English]

The value of the female body and how it was organized from the beginning of modernization in Iran under Reza Shah until now, was closely linked to the concepts of national identity based on the values of Western culture. The determination of the Pahlavi government to build a new society that represents itself through Western culture and symbols, along with the entry and influence of the beauty industry, had a lasting effect on the well-being of women's bodies, especially after the Unveiled. After this incident, the body, which had been hidden from view until then, became the place of government policy and the values of Western culture through the beauty industry that was advertised in government publications. This article examines how body management acted in the formation of the new identity of Iranian women during the reign of Reza Shah and, how the concept of the value of the female body led to the formation of jobs in this period. The research hypothesis, based on information newspaper articles and in a descriptive-analytical way, explains that the beauty industry and the transformation of the beautiful body into a source of power and dignity for women, led to the formation of the image of a new Iranian woman at least among the middle and upper urban class. For the first time, women's jobs revolved around body management.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Women's body
  • beauty industry
  • fashion
  • makeup
  • Reza Shah's reign

مقدمه

در دنیای مدرن، تصور هر کس از بدن خود و جایگاهی که برای آن قائل است، و نیز تعاریفی که از بدن ایده­آل و یا حتی تندرست می­شود، ناشی از گفتمان‌ها یا ایدئولوژی‌های غالبی است که این جایگاه را مشخص و تعریف می­کنند. به عبارت دیگر، بدن در کنار وجه فیزیکی، بعدی کاملاً فرهنگی و اجتماعی نیز دارد و به همین اعتبار نقش مهمی در شکل­گیری هویت فرد ایفا می­کند. مسئلة ارتباط میان بدن و هویت و یا بدن و منابع قدرت درخصوص زنان برجسته­تر است، زیرا زنان اغلب براساس ویژگی­های جسمانی‌شان قضاوت می‌شوند و نگاه آنها به بدنشان رابطة مستقیمی با انتظارات اجتماعی دارد و هنجارهای اجتماعی بر جذابیت جسمانی زنان تأکید بیشتری دارند. به همین دلیل، مسئلة مدیریت و سامان بدن براساس معیارهای زیبایی دنیای مدرن برای زنان بسیار جدی­تر از مردان است. نکتة بعدی این است که هرچند امروزه زنان در عرصة‌ عمومی و زندگی اجتماعی نسبت به قبل فعال‌تر شده‌اند، همچنان براساس وضعیت ظاهرشان ارزیابی می­شوند و زیبایی تأثیر بسزایی در موفقیت­هایشان دارد.

نکتة بعدی درخصوص سامان بدن زنانه، ارتباط آن با ساختار قدرت در جوامع مختلف است. در حاکمیت­های ایدئولوژیک بدن زنانه و چگونگی سامان آن ارتباط نزدیکی با هویت ملی، هویت اسلامی، مدرنیزاسیون، بنیادگرایی و حتی فرایند ساخت دولت ـ ملت‌ها دارد و ارزش­های ایدئولوژیک حاکمیت، بدون دخالت زنان، بر بدن آنها تحمیل می‌شود. این بدن در زمان رضاشاه می‌بایست متأثر از ناسیونالیسم ملی‌گرا که گوشة چشمی به ارزش­های غربی نیز داشت، برساخته می­شد تا ویترینی برای نشان دادن تغییرات اجتماعی ایران از طرفی و تربیت همسر و مادر جدید ایرانی از طرف دیگر باشد. بدین معنا که زن جدید ایرانی می­بایست در کنار گسست از هر آنچه سنتی و عقب­مانده پنداشته می­شد، بدن خود را به شکل زن اروپایی و با معیارهای زیبایی در غرب سامان می­داد تا از این طریق در برابر هویت دینی و سنتی قد علم کند. در شکل‌گیری این هویت جدید که با سامان بدن در ارتباط مستقیم قرار داشت و در سیاست‌های جنسیتی دولت رضاشاه نیز برجسته می‌شد، عوامل و مفاهیمی از قبیل «خانوادة ایده­آل»، «مادری جدید» و «صنعت زیبایی» دخیل بود.

جامعة جدیدی که هدف دولت­ ـ ­ملت رضاشاهی بود، به خانوادة جدید با محوریت زن ایده­آل نیاز داشت. در این تصویر جدید، نقش‌های سنتی با ادلة جدیدی گرامی داشته می‌شدند و دولت در قابلیت زنان برای مادری و همسری، نقشی سیاسی و وطن­پرستانه می‌دید. بدین معنا که زنان ایرانی به­رغم داشتن تحصیلات و ظاهری مدرن، می‌بایست همچنان نقش حافظان اخلاق، پاسداران سنت‌های فرهنگی و ملی را ایفا می­کردند و به­عنوان محافظان نهاد خانوادة سنتی و آرمانی، نسلی از شهروندان وطن­پرست و مترقی را متناسب با آرمان­های دولت مدرن ملی تربیت می­نمودند‌. این تصویر که از زمان اجرای قانون کشف حجاب با صنعت زیباییِ آمده از غرب گره خورد، خصلتی کاملاً طبقاتی داشت، یعنی مطابق با زندگی روزمرة زنان طبقة متوسط و بالا بود و از این رو به شکل­گیری هویتی دوگانه برای زن ایرانی بدل شد. بر این اساس، زن جدید می‌بایست تحصیل­کرده، آگاه و آشنا به آداب جدید معاشرت باشد، آخرین مد کلاه و لباس اروپایی را بپوشد و عطر فرانسوی بزند و بازیگران زیبای هالیوود را الگوی خود بداند. این زن اما بنا نبود حقوق سیاسی و اجتماعی خود را طلب کند و همانند زن غربی به دنبال برابری جنسیتی در عرصة حقوقی باشد. بنابراین، از عصر رضاشاه به بعد داشتن چهره و بدن زیبا و شهوت­انگیز به یکی از دغدغه­های اصلی زنان بدل شد. چنانکه نشریات دولتی، و از شهریور 1320 به این سو نشریات زنان، به تبلیغ این سبک زندگی می­پرداختند. به زنان گفته می­شد میزان موفقیتشان در زندگی شخصی و اجتماعی به زیبایی ظاهر و اندامشان بستگی دارد و زنی که مطابق مد روز لباس نپوشد و جذاب نباشد، شانسی برای ازدواج و حتی اشتغال ندارد. متأثر از این گفتمان مشاغلی شکل گرفت که مختص زنان بود و ابتدا زنان اتباع خارجی مروج آن بودند. از سال 1317 به بعد شاهد رشد چشمگیر آرایشگاه­ها، باشگاه­های لاغری، کلاس­های رقص، مزون­ها و خیاطی­های لباس و کلاه اروپایی، سالن­های شو لباس، فروشگاه­های مواد آرایشی و اشتغال صدها زن در این مشاغل هستیم.

نوشتار حاضر موضوع سامان بدن و ظهور مشاغل زنانه را با تکیه بر آگهی­ها و مقالات نشریات عامه­پسند و خاصه روزنامة دولتی اطلاعات بررسی می­کند. شهناز جنگجو در مقالة «بازنمایی زنانگی در آگهی­های تجاری روزنامة اطلاعات»، به شیوة تحلیل محتوا، رویکرد این روزنامه را به آرایش و مد بررسی کرده، اما صرفاً به بیان پرتکرارترین آگهی­ها پرداخته و به شکل‌گیری مفهوم زنانگی در دورة رضاشاه و چرایی میل افراطی زنان به آرایش اشاره­ای نکرده است. مرضیه حسینی نیز در فصلی از رسالة دکتری خود با عنوان «تأثیر نوسازی‌های اجتماعی عصر رضاشاه بر اشتغال زنان» به مسئلة اهمیت بدن زنانه در صنعت زیبایی و سیاست­های جنسیتی دولت مطلقة مدرن رضاشاه پرداخته است. در نوشتار پیش رو موضوع سامان بدن زنانه و به­ویژه شکل‌گیری مشاغل زنانه در دورة رضاشاه براساس دو مفهوم زن جدید ایرانی و ورود صنعت زیبایی به ایران تحلیل و نشان داده می­شود که چگونه براساس تعاریف غربی از زیبایی، بدن زن در این دوره از طرفی به محل سیاست‌گذاری دولت تبدیل گشت و از طرف دیگر آرایش و مدگرایی دغدغة زن جدید شهرنشین ایرانی شد. چون نیازمندی­ها و آگهی­های مربوط به مشاغل زنانه اغلب در روزنامة دولتی اطلاعات به چاپ می­رسید، این روزنامه منبع اصلی نوشتار حاضر است.

 

سیاست­های بدن در دولت مطلقة مدرن

نگاهی به جایگاه زنان در جنبش‌های ناسیونالیستی و تجددگرایانة خاورمیانه در قرن 19 و 20 و نتایج این تحولات به فهم سیاست‌های جنسیتی حکومت رضاشاه و تأثیر ناسیونالیسم ملی‌گرای این عصر بر وضعیت زنان کمک می‌کند. همزمان با این تحولات، کشورهایی مانند ایران، افغانستان و ترکیه تغییراتی را در نوع حاکمیت خود تجربه کردند. اقدامات رهبران جدید در غلبه بر نیروهای داخلی، محدود کردن قدرت نیروهای مذهبی، مبارزه با سنت­ها و آیین­های بومی و گرایش به نوسازی از طریق اخذ الگوی غربی، حتی در چهره و بدن، بر شیوة زیست زنان نیز تأثیر گذاشت که با تغییراتی چون افزایش سطح تحصیلات، پذیرش نقش‌های اجتماعی برای گروهی از زنان از طریق ورود به فرصت‌های شغلی و ایجاد سیاست­های پوشش و به دنبال آن شکل‌گیری نوعی هویت جدید همراه بود.[1]

بررسی پیوند میان ناسیونالیسم و فمنیسم در قرن بیستم و به دنبال آن شکل‌گیری تصویر زن مدرن در کشورهای شرقی چون ایران، مصر و ترکیه، و همچنین ارتباط و اثرگذاری مفاهیمی چون مدرنیته، جنسیت و فرهنگ بومی در خلق گفتمان خانوادة ایده‌آل نشان می­دهد که این کشورها، بر پایة پیشینة تاریخی و فرهنگی­شان، در تجربه­ها و راهبردها و واکنش‌ها دارای شباهت‌ها و در عین حال تمایزاتی بودند. مطالعة گفتمان خانوادة ایده‌آل نشان می‌دهد که فمنیسم در خاورمیانه با ناسیونالیسم شروع و با مفاهیمی چون سلطة غرب، ایدئولوژی و حاکمیت‌های مدرنِ پدرسالار صورت‌بندی شد. همچنین بررسی وضعیت زنان در قرن بیستم روشن می‌کند که مدرنیته نه‌تنها به رهایی زنان منجر نشد، بلکه در پیوند با شرایط بومی کشورهای خاورمیانه ابزارهای جدیدی برای کنترل اجتماعی ایجاد کرد.[2]

در یک برداشت نهایی، حکومت‌های نوظهور خاورمیانه که پذیرفته بودند موقعیت نازل زنان شرقی یکی از دلایل عقب‌ماندگی این جوامع است، کوشیدند با صورت‌بندی مفهوم زن جدید این موقعیت را در حوزه‌هایی چون آموزش، بهداشت، پوشش و برچیدن سنت‌های مشخصاً ظالمانه ارتقا دهند، اما در همان حال به مطالبات اساسی زنان مانند رفع فرودستی زنان در خانواده و مبارزه با قوانینی که تثبیت‌کنندة روابط نابرابر میان زنان و مردان بود، توجهی نکردند و این بار با کمک انگاره‌های جدید، در قالب گفتمان خانوادة ایده‌آل، به بازتولید ارزش‌های نظام مردسالار پرداختند که پسوند مطلقة مدرن را نیز داشت.

هر آن چیزی که تحت عنوان گفتمان از آن یاد می‌شود، دارای عقبه‌ای تاریخی است و یک‌شبه با ظهور یک پادشاه یا حکومت به‌ وجود نمی‌آید. گفتمان زن و مادر جدید که بنا بود حافظ سنن ملی و ارزش‌های خانوادة سنتی باشد و همچنین نسلی وطن‌پرست، آگاه و مترقی پرورش دهد، در ایران، مصر، ترکیه و حتی هند و مراکش و ژاپن، همزمان با شکل‌گیری جنبش‌های ناسیونالیستی در اوایل قرن بیستم، هم از طرف فمنیست‌ها و هم دولت مطرح شد. هرچند آنچه زنان به دنبالش بودند با آنچه در نهایت در سیاست‌های دولتی متجلی شد تفاوت داشت. مفهوم زن جدید که ایدة همسر اروپایی­شدة زیبا در مرکزیت آن بود، در اروپا در قرن 18 و اوایل قرن 19 عمومیت یافته بود و عموماً از آرای روسو و بودیو الهام می‌گرفت.[3]

در فضای گفتمان دولت مطلقة مدرن رضاشاهی نیز با اخذ الگوهای غربی و همچنین تحقیر فرهنگ و سنن بومی تصویر جدیدی از زن ایرانی شکل گرفت که متأثر از ناسیونالیسم باستان‌گرا و همچنین فمنیسم دولتی یک پای در سنت و پای دیگر در تجدد داشت. این تصور نو که آرمانش­ تحمیل ارزش­های زیبایی جهان غرب بر بدن زن ایرانی بود، تحولی اساسی در سبک زندگی زنان ایجاد کرد و آنها را به سمت مصرفی شدن و توجه به ظاهر پیش برد. دولت مطلقة جدید که به زنان نیز به چشم سربازانی مطیع می­نگریست، در حوزة مناسبات میان دو جنس هم به بازتولید نظم خانوادگی و اجتماعی کهن دست زد و زنان را این بار با عناوینی چون ملکه­های زیبا، مادران مدرن، همسران مترقی و مهندسان خانه در نقش‌های سنتی خود ابقا و سامان بدن را به دغدغه­ای همیشگی برای آنها بدل کرد.[4] حاکمیت‌های ملی‌گرا و مطلقة مدرن مانند دولت رضاشاه زنان را در راه تحقق اهداف خود بسیج کردند و از آنها سود جستند. بدین معنا که طرح رهایی زنان، بدون مشارکت فعال جمعیت‌ها و گروه‌های مستقل زنان، همچنین با رویکردی مردانه به مسئلة زن اجرا شد، طرحی محافظه‌کارانه که هدف نهایی‌اش تربیت زنان به‌عنوان مادرانی خوب، همسرانی اروپایی­شده و جذاب و شهروندانی مطیع به‌مثابة سربازانی وطن‌پرست بود.[5]

ناسیونالیسم ملی‌گرا در ایران و ترکیه نیز بر شکل‌گیری خانواده و زن ایده‌آل تأثیر گذاشت، زیرا آگاهی جدید نیازمند زن روشن‌اندیش بود. مردی که خود محصول آموزش و تربیت غربی بود، برای زندگی مشترک به زنی نیاز داشت که به زبان جدید درس خوانده باشد، به روش جدید لباس بپوشد و با آداب غربی معاشرت کند. زن جدید باید نشان می‌داد نقیض هر چیزی است که در جامعة سنتی نماد عقب‌ماندگی به حساب می‌آمد. تأکید بر وجود چنین همسری در سخنرانی‌های آتاتورک نیز بارز بود. او معتقد بود زنان فعلی ترک بسیار غیرمتمدن هستند و مردان آموزش‌دیده و متجدد ترک توان زندگی با چنین زنان سنتی را ندارند. در مصر نیز چنین تفکری وام‌دار قاسم امین بود.[6]

زن نوین اما نمی‌توانست نقیض نهایی فرهنگ سنتی باشد. گرچه اعمال مشخصاً ظالمانه می‌بایست برچیده می‌شد، زنان در عین اینکه به ظاهر باید شبیه شیک­پوش­ترین زنان اروپایی می­شدند، ناچار بودند کماکان نقش حافظان فرهنگ ملی، بومی و سنت‌های خانوادگی را ایفا کنند و نقش اجتماعی آنها به امور خیریه و مشاغلی که گفته می‌شد با طبیعت زنانه­شان مطابقت دارد محدود شود. بسیاری از اصلاح‌طلبان برای مشروعیت دادن به این وضعیت به تمدن‌های کهن صورتی آرمانی دادند و نیاز به کسب آزادی فراموش‌شده‌ای را که گفته می‌شد زنان روزی از آن برخوردار بودند مطرح کردند. برای مثال در ایران گفته می‌شد زنان باید آزادی و احترامی را که در زمان باستان داشتند، مجدداً تحت رهبری حاکمیت پهلوی کسب کنند.[7]

 

 

کشف حجاب و ابژه شدن بدن زنانه

الگوها و ایده‌آل‌های فرهنگی­ای که دربارة خصوصیات زیبایی اندام و چهرة زنان شکل می­گیرد از عصری به عصر دیگر و از جامعه‌ای به جامعة دیگر متفاوت است. در دورة قاجار زن زیبا زنی چاق با ابروانی پرپشت و حتی موی پشت لب بود. در عصر مدرن اما انتشار گستردة الگوهای فرهنگ غربی و البته صنعت زیبایی، تعاریف متفاوتی از زیبایی به دست داد و در شکل­گیری هویت زن جدید، به­ویژه در بین زنان طبقة بالا و متوسط شهرنشین، نقش مؤثری ایفا کرد. در غربِ سرمایه‌داری، همزمان با حاکمیت رضاشاه و سپس محمدرضاشاه در ایران، لاغراندامی، قدبلند و رنگ روشن پوست صفات با ارزشی برای زنان به حساب می­آمد و نشانة جذابیت، کنترل نفس، مهارت اجتماعی، موفقیت شغلی و جوانی تلقی می‌شد.[8]

در این دوره نشریات عامه‌پسند، جراید دولتی، نشریات ویژة زنان و در پی آن سینما نقش مهمی در تبلیغ ارزشمندی بدن زنانه و بدل کردن آن به منبعی برای قدرت و منزلت داشتند. این تبلیغات همچنین به زنان القا می‌کرد که استفاده از سرمایة جنسی برای سلطه بر مردان بسیار حائز اهمیت است، زیرا در جهان مردسالار قدرت، ثروت و فرصت­ها همگی در دستان مردان است و زنان باید با به­کارگیری سرمایه‌های جنسی­شان به قدرت، ثروت، رفاه و حتی فرصت­های شغلی دست یابند. و استفاده از این سرمایه نیز به نوبة خود مستلزم سامان بدن از طریق صنعت زیبایی است.[9]

در دوران رضاشاه دو عامل مهم، یعنی کشف حجاب و به دنبال آن ورود کالاهای مصرفی از جمله محصولات زیبایی، توجه به بدن زنانه را در مرکز سیاست‌گذاری‌های دولتی و رسانه‌هایی مثل نشریات و سپس سینما قرار داد و مدیریت بدن را به یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های زن جدید ایرانی و منابع هویت‌بخش برای او بدل کرد. بدن زن ایرانی با کشف حجاب در معرض دید قرار گرفت و عامل منزلت و قدرت زنان تلقی شد. بنابراین، با سامان دادن و آراستن این بدن به سبک زنان اروپایی، بدن پوشیده ارزش فرهنگی خود را از دست داد و اهداف دولت نوگرای رضاشاه را در ویترینی کردن زن ایرانی برای جهانیان محقق نمود و جیب سرمایه‌گذران و واردکننده‌های محصولات زیبایی را نیز پر کرد. با این اتفاق، دستگاه عریض و طویلی حول بدن زنان شکل گرفت که بخش سخت آن استفاده از نیروهای نظامی و قهری برای عملیاتی کردن کشف حجاب و بخش نرم آن کاربست مفاهیمی چون «راز و رمز زنانه»، «رازهایی زیبایی یک زن» و «چگونه محبوب همگان باشیم» از طریق تبلیغ و ورود کالاهای صنعت زیبایی و مد بود. بدن و چهرة زنان در مرکز این مفهوم‌پردازی‌ها قرار داشت. بدین صورت که به زنان گفته می‌شد زیبا و خوش‌اندام بودن مهم­ترین ویژگی یک زن و همسر و مادر ایده­آل است و زیبایی ابزار زن برای سلطه بر مردان و کسب خوشبختی و موفقیت در زندگی شخصی و اجتماعی است. در ادامه به زنان القا می­شد که دستیابی به چنین سرمایه­ای چندان دشوار نیست، کافی است از محصولات آرایشی فلان برند استفاده کنند یا به فلان باشگاه و آرایشگاه بروند. در این ایده، لاغری با جوانی و زیبایی ملازم بود و بر کارهایی از قبیل ورزش و ماساژ برای داشتن بدن ایده‌آل تأکید می­شد. در تبلیغات سامان بدن تلاش می‌شد ستاره‌های زیبای سینمای اروپا و امریکا و همچنین رقاص‌ها و مدل‌ها به الگویی برای زن ایرانی بدل شوند.

تبلیغات مربوط به زیبایی و جوانی در روزنامة اطلاعات از سال 1307 قابل مشاهده است، اما از سال 1314 سطح این نوع تبلیغات و ارائة کالاهای لوکس حوزة زیبایی گسترش چشمگیری می­یابد. ستون «برای بانوان» این روزنامه عمدتاً به دو موضوع «شوهرداری» و «رازهای زیبایی» اختصاص داشت. محتوای «رازهای زیبایی» بیشتر ترجمة مقالات خارجی بود که آخرین تکنیک‌ها و عمل‌های زیبایی و جوان‌سازی را معرفی می‌کرد و چنین وانمود می‌شد که زنان اروپایی با این قبیل کارها جوان‌تر از سن خود به نظر می‌رسند. در یکی از این مقالات نویسنده اشاره می‌کند که پس از کشف حجاب، زیبایی اندام به بزرگ‌ترین دغدغة زنان تبدیل شده است. پیش از آن مثلاً داشتن غبغب یا مچ دست و پای کلفت و یا شکم و پهلو چون زیر لباس‌های انبوه و چادر پنهان بود به چشم نمی‌آمد، اما پس از کشف حجاب و تغییر شکل زندگی روزمرة زنان، از جمله اختلاط با مردان یا رفتن به استخرها و باشگاه‌های ورزشی که بدن را در معرض دید قرار می‌دهد، زیبایی اندام و همچنین حفظ جوانی و وجاهت نقش مهمی در شخصیت و رفتار زنان ایجاد کرده است. نویسنده در پایان می­نویسد که زنان ایرانی می‌توانند از طریق عمل‌های جراحی هرچند دردناک زیباتر شوند و حداقل ده سال جوان‌تر به نظر بیایند.[10] 

 

زنان و تجربة متفاوت پیری

یکی از موضوعات محوری نشریات زنان و جراید دولتی دوران پهلوی تأکید بر روش­های جوانسازی و رهایی از کابوس پیری به دلیل تجربة متفاوت زنان و مردان از پیری صورت و بدن بود. این تجربة متفاوت البته محدود به دوره یا جامعة خاصی نیست. به صورت کلی، در جهان مدرن، در مردان علائم میانسالی و پیری، مانند چروک‌های دور چشم و پیشانی و لب، نه­تنها نازیبا به نظر نمی‌آیند، بلکه نشانه‌ای از جاافتادگی و پختگی و یا حتی جذابیت تعبیر می‌شوند. میانسالی و پیری برای بسیاری از مردان قدرت و اختیار بیشتری به دنبال می‌آورد، حال آنکه برای زنان اینطور نیست. خطوط چهرة مردان و حتی سفیدی موهایشان نشانه‌هایی از شخصیت، عقلانیت و تجربة آنهاست. در زنان اما چین و چروک و مو‌های سفید نشانه‌ای از ضعف، پیری، نازیبایی و به­ویژه کم شدن جذبه‌های جنسی به حساب می‌آید، زیرا در جهان جنسی­شدة مدرن و متأثر از تعریف استاندارد‌های زیبایی، خوش­اندامی و جوانی ارتباط نزدیکی با جذبة جنسی دارد و در نظر بسیاری، زن زیبا زنی است که حس جنسی و تمنای آن را در مردان به وجود آورد، در صورتی که این دو لزوماً با هم مرتبط نیستند. در چنین بستری و در فرهنگ مردسالاری که کارکرد زنان را به رابطة جنسی، برانگیخته کردن و تولید مثل تقلیل می­دهد، پیری به­منزلة تجربة محرومیت‌های مختلف برای زنان است.[11]

این تجربة متفاوت مورد توجه مبلغان صنعت زیبایی نیز بود که به تولید و عرضة محصولات آرایشی و مراقبت پوستی می­پرداختند. در دورة رضاشاه، محصولات داخلی زیبایی و جوان‌سازی با نمونه­های خارجی در رقابت بود. مثلاً انستیتو پاستور کرمی به نام «حسن یوسف» تولید می­کرد که گفته می‌شد برای شفافیت پوست و جلوگیری از چین و چروک کاربرد دارد. تبلیغات محصولات و برندهای خارجی اما با محصولات ایرانی متفاوت بود. برای مثال، در تبلیغ کرم روشن‌کننده و جوان­ساز «سیمون» تصویر زنی را می­بینیم که با خوشحالی در حال مصرف کرم و گفتن این جمله است که «این کرم زیبایی را که هر زنی آرزویش را دارد به او می­دهد.» تبلیغات کرم ایرانی اما بسیار ساده، کوتاه و بدون تصویر بود.[12]

تبلیغات زیبایی به زنان القا می‌کرد که براساس ویژگی­های جسمانی‌شان قضاوت می‌شوند و احساس خجالت یا رضایت آنها از بدنشان رابطة مستقیمی با انتظارات اجتماعی و توقع مردان به‌ویژه همسرانشان دارد. روزنامة اطلاعات در مقاله­ای با موضوع جراحی بینی یا رفع چین و چروک صورت از طریق جراحی می‌نویسد داشتن بینی بدترکیب یا چین و چروک حاصل از پیری و عیوب دیگر چهره می‌تواند بر میزان احساس رضایت فرد از خود و همچنین تعاملاتش با جامعه تأثیر منفی بگذارد. جراحی زیبایی این مشکل را در کمتر از یک ساعت حل می‌کند. مقاله در ادامه می‌گوید مشکل چاقی در روزگار فعلی دغدغة بسیاری از زن‌هاست و از آنجا که رژیم غذایی و ماساژ و ورزش بسیار زمان‌بر و همچین دشوار است، جراحی و عمل‌های چربی‌کشی راه‌حل بهتری برای خلاص شدن از شر چربی‌هاست. نویسنده سپس به سراغ جراحی زیبایی پستان می‌رود تا زنان را از نگرانی حاصل از کوچک یا شل و افتاده بودن سینه‌ها نجات دهد. او در پایان به ارتباط اهمیت جراحی زیبایی با نحوة پوشش و لباس‌های جدید که اغلب برهنه و یا نازک هستند، می‌پردازد و می‌نویسد زنان در دنیای جدید برای انجام دادن کارهایی چون شنا، ورزش و رقص مجبورند لباس‌های نیمه‌برهنه بپوشند، در نتیجه لازم است اندامی موزون و بی‌نقص داشته باشند. اگرچه این قبیل جراحی‌ها بسیار گران است، اما داشتن بدنی زیبا و احساس رضایت از آن دقیقاً چیزی است که زنان می‌بایست پول‌های خود را خرج آن کنند. نویسنده در ادامة توضیحات خود درخصوص جراحی و عمل‌های زیبایی به اهمیت جوانی اشاره می‌کند و ضمن معرفی عمل کشیدن پوست صورت و دور چشم، به زنان پیر این نوید را می‌دهد که می‌توانند جوانی خود را بازیابند. در آخر نیز به زنانی که پوست شکم یا بدنشان به دلیل لاغری ناشی از رژیم آویزان شده است وعده می‌دهد که با جراحی می‌توانند مجدداً صاحب بدنی زیبا و جوان شوند.[13]

روزنامة اطلاعات در چند شماره بعد یادداشتی درخصوص ارزشمندی لاغری و حال بد زنانی می­نویسد که چاق و کوتاه‌اند و هیچ رضایتی از اندام خود ندارند. در این قبیل یادداشت‌ها گفته می‌شد ارزش‌های انسانی زنان و ویژگی‌های مثبت اخلاقی آنها اهمیت چندانی ندارد، زیرا نخستین چیزی که قبل از اخلاق به چشم می‌آید بدن است. یادداشت این‌گونه آغاز می‌شود که «خانم فربهی دوست داشت لاغر باشد اما هرچه می‌کرد و شکم‌بند می‌پوشید خود را بیشتر از شکل می‌انداخت... هیچ ‌کس او را دوست نداشت...» نویسنده سپس به تمام زنان چاق و کوتاه که تلاششان برای لاغری بی‌ثمر بوده است پیشنهاد می‌کند با اتخاذ یک سبک پوشش و آرایش مخصوص که «مد روز برای خانم‌های چاق» نام دارد مشکل خود را حل کنند.[14]

سودجویان صنعت زیبایی به سراغ زن‌های لاغر و قدبلند نیز می­رفتند و خطاب به آنها می‌گفتند اینکه زنی به خاطر دست و پاهای درازش خجالت بکشد و در کوچه و خیابان مجبور باشد قوز کند تا کمی کوتاه‌تر به نظر آید بسیار درناک است، اما چنین زنی می‌تواند با انتخاب یک پکیج مخصوص زنان بلندقد در آرایشگاه و مزون، که متشکل از لباس، کلاه، کفش و نوع آرایش مو است، به اندام دلخواه خود برسد.[15] تغذیة مناسب، استفاده از ماسک‌های طبیعی و ورزش برای داشتن صورتی زیبا و بدنی جوان از دیگر موضوعات مورد تأکید روزنامة اطلاعات و نشریات زنان، در دوران پهلوی دوم، بود.[16]

تبلیغات برای تناسب اندام و زیبایی لاغری به­گونه­ای زنان را با بدن طبیعی­شان بیگانه کرده بود که تنها بیست سال پس از زمانی که چاقی نشانة سلامتی و زیبایی زن قاجاری بود، طیفی از زنان با رژیم­های سخت خود را لاغر و بیمار و رنجور می­کردند. پزشکی در سال 1316 در نقد میل افراطی زنان به باریک­اندامی نوشت: «مقصود از ظرافت این نیست که بانوان پیش گرفته­اند و خود را به هزار وسیله باریک و لاغر و مسلول می­کنند و تنبل و چون مرده بی­رنگ و پریده­رخسار و ناتوان بار می­آیند و گمان می­کنند ظریف می­شوند... این مد که بانوان برای لاغری پیش گرفته­اند نوعی انتحار است.» نویسنده سپس از وضعیت جسمانی این زنان باریک­اندام و مادر شدن آنها ابراز نگرانی می­کند و می­گوید: «از دوشیزگان بی­فکر و سفیه که توانایی و تندرستی خود را برای مد باریک و اندام نازک از دست می­دهند هیچ چیز جر افزایش مسلولین مملکت و کم شدن زایش بچه و کاهش افراد حاصل نخواهد شد.»[17]

سامان بدن و ظهور مشاغل جدید زنانه

رواج فرهنگ زیبایی و اهمیت بدن به‌­مثابة منزلت و قدرت به شکل‌گیری مشاغل ویژة زنان انجامید، مشاغلی که زنان اتباع خارجی آغازکننده و مروج آن بودند و به مرور زنان ایرانی نیز به این مشاغل روی آوردند. در حوزة ورزش و سلامت و زیبایی، باشگاه‌های ورزشی تأسیس شد و تعدادی از زنان به‌عنوان مدیر و مربی وارد این کار شدند. تأسیس سالن‌های زیبایی و خدمات جوان‌سازی با حضور تعدادی مربی و ماساژور از دیگر مشاغل جدید بود. در این دوره، به‌ویژه پس از سال 1314، آرایشگاه‌های زنانه نخست توسط زنان خارجی براساس جدیدترین متدهای روز اروپا تأسیس شد. برگزاری شوهای لباس و سالن‌های مد، بازگشایی مغازه‌های فروش و تبلیغ ژورنال‌های خارجی، فروش مواد آرایشی، فروش گن‌ها و لباس‌های مخصوص لاغری، برگزاری کلاس‌های رقص، و همچنین تحول در خیاطی و دوخت لباس‌های مطابق آخرین مد روز اروپا و امریکا طیفی از زنان را وارد بازار کار کرد.

در تبلیغات سالن‌ها و باشگاه‌های زیبایی گفته می‌شد «بدن موزون و صورت زیبا آرزوی هر زنی است و این دو موهبت تنها برای زنانی که به سالن زیبایی و ورزشی ما مراجعه کنند قابل دسترس است.» در این سالن‌ها دو نوع خدمات داده می‌شد: اول ماساژهای لاغری و زیبایی به روش سوئدی و دوم ارائة مشاوره‌های زیبایی پوست به همراه فروش انواع کرم‌های ضدلک، ضدچین و چروک، روشن‌کننده و جوان‌ساز.[18] خانم «گرگین» زنی ارمنی بود که به همراه همسرش یک باشگاه مخصوص ماساژ زیبایی و لاغری را اداره می‌کرد. این باشگاه همچنین ماساژورهایی را برای متقاضیان در منزل می‌فرستاد.[19] باشگاه ورزشی «ورزنده» باشگاه‌ دیگری بود که در دو شیفت زنانه و مردانه کار می‌کرد. [20]

ورزش برای ترویج زیبایی و داشتن بدنی هوس­انگیز به­تدریج با رقص پیوند خورد. بدن جنسی­شده که مورد توجه مبلغین صنعت زیبایی و مد بود، می­بایست ابتدا با دستکاری به­وسیلة ورزش یا جراحی به قالب مد روز درمی­آمد، این بدن و صورت دست­کاری­شده به­وسیلة لوازم آرایشی زیباتر و در نهایت با لباس‌های مد روز پوشانده می‌شد. این اما همة آن چیزی نبود که زن ایرانی جدید ملزم بود برای داشتن بدنی به­روزشده و مورد توجه مردان انجام دهد. تبدیل شدن به دختری ایده­آل و جذاب برای مردان، به­ویژه برای برقراری رابطة عاشقانه و ازدواج، به آموختن مهارت‌هایی چون موسیقی، خاصه پیانو که در آن زمان مد بود، و رقص نیاز داشت. در میان خانواده­های متمول و وابستگان به دربار و همچنین طبقة متوسط رو به بالا مهارت در نواختن پیانو و دانستن چند سبک از رقص­های ایرانی و غیرایرانی در زمرة امتیازات یک زن و دختر ایده­آل به حساب می­آمد. این مسئله سبب شده بود که از زمان کشف حجاب به بعد، بسیاری از خانواده­ها دخترانشان را به کلاس رقص و موسیقی بفرستند و یا برای آنها معلم خصوصی استخدام کنند. آموزش رقص در این کلاس‌ها بر عهدة مربیانی بود که به انواع رقص‌های غربی تسلط داشتند. این آموزشگاه­ها عمدتاً توسط زنان خارجی تأسیس و اداره می‌شد. کلاس رقص «اوژیک»، به مربی‌گری مادمازل اوژیک، یکی از این کلاس‌ها بود که به آموزش انواع رقص ایرانی و خارجی از جمله رقص باله، تانگو، والس و غیره اشتغال داشت. هزینة آموزش هر رقص 70 ریال و مدت زمان کلاس­ها 4 تا 9 شب بود. امکان پذیرش شاگرد ‌‌به ‌صورت خصوصی نیز وجود داشت.[21] کلاس رقص «مادمازل زیبا» که با استخدام مربیان متعدد به آموزش رقص‌های تانگو، زومبا، فوکس و سایر رقص‌های آلمانی، فرانسوی و امریکایی می­پرداخت، تنها مختص زنان نبود و داوطلبین مرد را نیز در طول ساعات غروب و شب می‌پذیرفت.[22]

یکی از برنامه‌های مربیان رقص برای معرفی و تبلیغ کار خود برگزاری جشن‌های سالانه در سالن رقص بود. این جشن با حضور عموم زن‌ها برگزار می‌شد و در هر پرده یک نوع رقص در قالب نمایش ‌‌به ‌صورت گروهی اجرا می‌شد. «مادام کرنلی» صاحب یکی از بزرگ‌ترین سالن‌ها و آموزشگاه‌های رقص و ژیمناستیک در تهران بود که جشن سالانة خود را با حضور بیش از 60 رقصندة 3 تا 18 سال برگزار می‌کرد.[23]

آرایشگری شغل دیگری بود که زنان اروپایی و خاصه ارمنی به ترویج آن پرداختند و زنان ایرانی از آن استقبال کردند. هرچند رواج و رونق آرایشگاه‌ها و اقبال زنان به آراستن موها، بدن و صورت پس از کشف حجاب شدت گرفت، اما از سال‌های ابتدایی حکومت پهلوی کم‌وبیش در نشریات به اعلان‌هایی درخصوص افتتاح آرایشگاه‌ها برمی‌خوریم. چنانکه بعضی از خیاط‌خانه‌های زنانه بخشی از فضای مغازة خود را به کار «اصلاح و توالت زنان» اختصاص داده بودند.[24] مادمازل سیرانوش که در مسکو درس خوانده و کار کرده بود، «سالن سلمانی» خود را در سال 1308 در لاله‌زار تأسیس کرد و از «عموم نسوان» خواست برای کارهای زیبایی و آرایشگری به سالن او مراجعه کنند.[25] آرایشگاه مادام شومر آلمانی از دیگر سالن‌هایی بود که کار شینیون مو و آرایش صورت را انجام می‌داد.[26] آرایشگاه‌ها اغلب چندین آرایشگر و مربی داشتند که در خارج آموزش دیده بودند و در آرایشگاه‌ها، ضمن کار، به داوطلبین نیز آرایشگری یاد می­دادند. مثلاً «آرایشگاه فیگارو» که توسط زنان اروپاییِ آموزش­دیده در پاریس اداره می‌شد، چنین روندی داشت و پس از اتمام دورة آموزشی کارآموزان را استخدام می‌کرد.[27] شرایط استخدام در اغلب آرایشگاه‌ها به این ترتیب بود: سن کمتر از 16 سال و بیشتر از 25 سال نباشد، داشتن حسن سابقه و مهارت در کار. میزان حقوق نیز بستگی به ساعات و سختی کار داشت.[28] شغل آرایشگری به­سرعت مورد توجه قرار گرفت و دختران و زنان زیادی در کلاس‌های آموزش آرایشگری شرکت کردند و پس از گذراندن دورة آموزشی در سالن‌های زیبایی مشغول به کار شدند. در ابتدای کار، مدیریت و مسئولیت آرایشگاه‌های زنانه بر عهدة مردان بود و زنان زیر نظر آنها کار می‌کردند، اما به­تدریج از مردان مستقل شدند و سالن‌های مجزا افتتاح کردند.[29] مادام تاج‌پور که در پاریس آموزش آرایشگری دیده بود، در سالن خود تعدادی از زنان را به استخدام درآورد و پس از مدتی کار خود را گسترش داد و مردان را در سالن جداگانه‌ای استخدام کرد.[30]

مفهوم زیبایی­شناسی در زمان پهلوی در تطابق با زیبایی زن غربی دچار تحول بزرگی شد. به این معنا که موی بلند سیاه و چشم و ابروی مشکی که ویژگی اغلب زنان ایرانی بود، در نظر بسیاری از مردان دیگر جذاب و زیبا نبود. مردی در روزنامة اطلاعات در پاسخ به این سؤال که زن ایده­آل شما چه جور زنی است؟ نوشت زن باید قشنگ باشد. و توضیح داد که زن قشنگ زنی است بور، چشم­رنگی، موطلایی با لب­های کوچک و ابروانی متوسط، دندان­های سفید و براق و گردنی باریک و خلاصه آنکه جذاب است. مردان دیگر نیز در توضیح چهرة زن ایده­آل خود به نکات مشابهی اشاره کردند.[31] بدین ترتیب بود که با غربی شدن زیبایی و انکار زیبایی‌های بومی و حتی غیرامریکایی موادی چون پودرهای روشن­کننده، رنگ موهای روشن، لوازم اصلاح ابرو، ژورنال­های موی کوتاه و... در اختیار زنان و آرایشگاه­ها قرار گرفت. یکی از آرایشگاه‌های معروف تهران «آرایشگاه چین و شکن» بود که با مدیریت مادام «گاردنر» اداره می‌شد. تخصص اصلی این آرایشگاه شینیون، رنگ و کوتاهی مو و سایر کارهای زیبایی صورت و ناخن بود. خدمات زیبایی این آرایشگاه براساس آخرین مدهای پاریس و انگلستان بود. مادام گاردنر سابقة کار در معروف‌‌ترین آرایشگاه‌های پاریس را داشت و کار شینیون و آرایش مو را به‌وسیلة وسایل برقی جدیدی که وارد ایران کرده بود انجام می‌داد.[32]

از زمانی که استفاده از کلاه در بین زنان معمول شد، آرایش مو و طرز قرار دادن آن در زیر کلاه در زمرة مهم‌ترین رموز زیبایی درآمد. در صفحات مد و آرایش جراید مسئلة‌ زیبایی به‌گونه‌ای بازنمایی می‌شد که گویی زنان هیچ دغدغه‌ای جز زیبا‌‌تر شدن و جذاب بودن برای مردان ندارند و اگر نتوانند به این هدف دست یابند افسرده، غمگین و فاقد اعتماد به نفس می­شوند. بنابراین، می‌بایست بیشتر وقت خود را در مغازه‌ها و شوهای لباس، کلاه‌فروشی‌ها و خیاطی‌ها بگذرانند، به‌ویژه اینکه زن‌ها خیلی زود از لباس‌هایشان دل‌زده می‌شوند و نیاز به خریدهای جدید دارند. در ستون «برای بانوان» روزنامة اطلاعات آمده: «ماریا بسیار غمگین و درمانده و از چهرة خودش نیز متنفر است، چون هر کاری برای زیباتر شدن کرده هنوز رضایت لازم را ندارد. تا اینکه همسایه­اش با بردن او به یک آرایشگاه حرفه‌ای که از وسایل برقی اروپایی استفاده می‌کند و عوض کردن مدل موهایش، او را از غصه نجات داده خوشحالی را به او بازگردانده.» در این مقاله و مقالات پرتکراری از این نوع که به قلم نویسندگان خارجی مثل «تئودرا بنسن» بود، سعی می‌شد الگو و سبک زندگی مصرفی جهان غرب و الگوی مورد پسند سرمایه‌داری در بین زنان ایرانی ترویج شود.[33] در آگهی تبلیغی آرایشگاه «ژان» و «ماه» گفته می‌شد که زن ایرانی نباید در آرایش و مد از زنان امریکایی عقب بماند. اگر زنان ایرانی به آرایشگاهی مراجعه کنند که آرایشگرهایش در امریکا دوره­ دیده­اند، همیشه شیک و به­روز خواهند بود.[34]

در تبلیغات آرایشگاه‌ها همچنین گفته می‌شد که موهای زائد بدن برای زنان احساس خجالت به دنبال دارد و برای همسرانشان نیز ناخوشایند است. و چون روش‌های قدیمی برداشتن مو بسیار دردناک است، شرکت «کومو» نوعی «پد موبر» وارد کرده است که موهای زائد را در کوتاه‌‌ترین زمان بدون درد از بین می‌برد. این شرکت محصول خود را با 10 ریال هزینة پست به شهرستان‌ها نیز ارسال می‌کرد. این پد اپلاسیون از امریکا وارد و در تبلیغ آن گفته می­شد که بازیگران هالیوود نیز از این پد استفاده می‌کنند.[35]

با توجه به تبلیغات گسترده‌ای که حول ارزشمندی آرایش و بدن صورت می‌گرفت، مطالب کمی در انتقاد از آرایش به چاپ می‌رسید. فرح‌انگیز هرمزی در مقاله‌ای نوشت مدهای جدید غربی مناسب زنان ما نیست؛ «کدام صاحب ذوقی است که تراشیدن موی ابروهای طبیعی و کشیدن یک ابروی مصنوعی (شیطانی) را زیبا بداند.» هرمزی معتقد بود افراط در آرایش به هدف جلب مردان، زنان را به این کار معتاد کرده است، به طوری که نمی­توانند بدون آرایش از خانه بیرون بروند.[36]

رشد فزایندة توجه به صنعت زیبایی در دورة رضاشاه به دلیل تغییر ایفای نقش‌های سنتی زنان در خانواده‌های بالا و شکل‌گیری سبک جدیدی از زندگی مصرفی، نارضایتی طیفی از مردان را فراهم کرده بود. مردی در روزنامة اطلاعات نوشت عده‌ای از زنان هستند که بخش عمده‌ای از وقت خود را صرف رسیدن به ظاهر و زیبایی خود می‌کنند. به قول خودشان این کار را برای رضایت و حفظ شوهران خود انجام می‌دهند، اما نمی‌دانند که بسیاری از مردان از این همه ظاهر‌گرایی خسته شده‌اند. «خانم برای آنکه پوستش خراب نشود تا ظهر می‌خوابد، پس از بیداری وقت خود را صرف زدن انواع ماسک‌ها و کرم‌های جوان‌ساز می‌کند. کارهای خانه و رسیدگی به بچه نیز بر عهدة خدمتکار و دایه و پرستار است، زیرا خستگی برای جوانی و شادابی پوست خانم خوب نیست. بعدازظهر خود را نیز صرف رسیدن به خود با ورزش، ماساژ و رفتن به خیاطی می‌کند.» داشتن چنین زن شیک و زیبایی البته لذت‌بخش است، اما زن باید «خانه‌دار و کدبانو هم باشد و بتواند رابطه‌ای بین خودآرایی و خانه‌داری پیدا کرده تا شوهرش را بیشتر تسخیر کند.»[37]

تصویر ایده­آل غرب از زنانگی و زیبایی مطابق با چهره و بدن زنان سفیدپوست امریکایی بود و به همین اعتبار، زیبایی­های غیرغربی و مثلاً آسیایی و بومی را انکار می­کرد. این الگوسازی که از طریق تبلیغات جهان غیرغربی را متأثر کرده بود، سبب می­شد زنان کشورهای غیرغربی، خاصه آسیایی و آفریقایی، نسبت به بدن خود احساس ناخوشایندی داشته باشند و بکوشند با شبیه شدن به زن زیبای غربی، بر این احساس غلبه کنند. یکی از مهم­ترین ابزارهای تبلیغاتی برای معرفی این الگوی غربی که خود حامل ارزش­های فرهنگی جهان غرب نیز بود و بر رونق کار آرایشگاه‌ها و سالن‌های زیبایی نیز اثر داشت، تلاش برای تبدیل کردن ستارگان زن سینماهای خارجی، به‌ویژه هالیوود، به الگوی زن ایرانی در سامان بدن و پوشش بود. در ستون «برای بانوان» روزنامة اطلاعات در زمان رضاشاه و سپس در نشریات پرشمار زنان در دوران پهلوی دوم، از جمله بانو، مد، اطلاعات بانوان و...، این بازیگران معرفی می‌شدند و ضمن تأکید بر زیبایی آنها به زنان گفته می‌شد به‌عنوان یک زن به‌روز و «تربیت‌شده» می‌بایست با راز و رمز جوانی و زیبایی آنها آشنا شوند. سپس مصاحبه‌ای از بازیگر مورد نظر چاپ می­شد که درخصوص نحوة لباس پوشیدن، آرایش و روش‌های جوان‌سازی­ای بود که او استفاده کرده بود. در یکی از این شماره‌ها ضمن چاپ مصاحبة «فای باینتر»، ستارة چهل­سالة سینمای امریکا، بر این نکته تأکید شده بود که چهل سالگی سنی است که زنان بخش زیادی از شادابی و جذابیت خود را از دست داده­اند، بنابراین باید دست به کارهایی بزنند که آنها را مانند «فای باینتر» جوان‌تر از سنشان نشان دهد.[38] روزنامة اطلاعات همچنین در ستون دیگر خود که مختص سینمای جهان غرب بود، به معرفی ستارگان زیبای هالیوود از جمله «دورتی لامور»، «لیندا دارنل»، «ژاژا گابور» و... می‌پرداخت. مدل مو و لباس و آرایش این بازیگران، به‌ویژه پس از نمایش فیلم‌های آنان در سینما، مورد تقلید زنان ایرانی قرار می‌گرفت و آنها را روانة آرایشگاه‌ها می‌کرد.[39] روزنامة اطلاعات در یادداشت دیگری درخصوص «شگفتی‌های جراحی‌های زیبایی»، به‌ویژه جراحی بینی، ضمن اشاره به جراحی خانم «جیمنیز»، بازیگر و خوانندة مشهور انگلیسی، به زنان وعده می­دهد این امکان در کشورهایی مانند ایران نیز به‌زودی فراهم خواهد شد.[40]

سامان بدن و ظهور خیاطی مدرن

اهمیت یافتن بدن زنانه و نحوة سامان آن، ضمن ایجاد مشاغل جدید که در پاسخ به نیازهای جامعه و خانوادة جدید شهرنشین به وجود آمده بود، تغییراتی در مشاغل سنتی نیز ایجاد نمود و این مشاغل را متناسب با شرایط جدید متحول کرد. خیاطی یکی از مهم‌ترین این مشاغل بود که در دورة رضاشاه، و به‌ویژه پس از کشف حجاب، از حیث الگو، دوخت و کارکردهای لباس متأثر از آخرین مدهای اروپایی تغییر یافت. خیاطی مدرن در این دوره تفاوت اساسی با خیاطی سنتی داشت، زیرا در این عصر لباس زنانه دارای معنا و بار ایدئولوژیک شد و با هویت جدید زن ایرانیِ مد نظر دولت در پیوند قرار گرفت. افتتاح خیاط­خانه‌ها و تولیدی‌های دوخت لباس اروپایی، کلاه­دوزی‌ها، تأسیس مغازه‌های فروش کفش و چتر و دستکش زنانه که اغلب زنان خارجی بانیان آنها بودند، تعدادی از زنان را مشغول به کار کرد.

با نگاهی دقیق به تبلیغات در این دوره به نظر می­رسد که سبک زندگی ویژه‌ای در حال شکل‌گیری بود که با تمرکز بر طبقة متوسط رو به بالا و طبقة بالا و متمول سعی در ترویج فرهنگ مصرف­گرایی و نشان دادن مصرف به­مثابة منزلت و هویت داشت. تبلیغات مربوط به افتتاح کافه‌ها و رستوران‌ها، هتل‌ها و مهمان‌پذیرها، سینما و سرگرمی‌های جدید، تبلیغ مد و آرایش، اتومبیل و خانه‌های مجلل و البته لباس‌های شب و روز و عصر و... در واقع با هدف معرفی سبک جدید زندگی مصرفی و شکل‌گیری نوعی هویت جدید انجام می‌شد که مبتنی بر ارزشمندی مصرف و غرب‌گرایی برای زنان و مردان ایرانی بود. بنابراین، تبلیغات نه‌تنها ارزش­های فرهنگی را انعکاس می‌داد بلکه به آنها شکل می‌بخشید.

تبلیغات لباس اگرچه تجاری بود، ‌‌به‌ صورت ضمنی پیام­های دیگری، از جمله سبک زندگی ایده­آل، را نیز به مخاطبان القا می‌کرد. هر لباسی متناسب با مراسم و مناسکی خاص تبلیغ و به زنان این‌گونه القا می­شد که زندگی آرمانی و ایده­آل و همراه با رفاه و خوشبختی به مصرف کالاهای لوکس از جمله لباس‌های اروپایی بستگی دارد، زیرا لباس شما را به یک بانوی به­روز تمام­عیار تبدیل می‌کند. تبلیغات خیاط‌خانه‌ها و مغازه‌های زنانه نوعی زیبایی‌شناسی جدید را عرضه می‌کرد که در مقابل هنجارها و ارزش‌های سنتی قرار داشت. لباس‌های تنگ و کوتاه که در قسمتی‌هایی از آنها از پارچه‌های توری و بدن­نما استفاده می‌گردید، به‌عنوان لباس­های زیبا و شیک تبلیغ می‌شد، حال آنکه تا پیش از این اکثر زنان ایرانی، حتی زنان طبقات بالا، اصرار به پوشیدن لباس‌های بلند آستین‌دار با دکمه‌های تا زیر گلو داشتند.[41]

با اجرای فرمان کشف حجاب و تأکید فزاینده بر اهمیت مدگرایی و شیک‌پوشی و زیبایی بدن و صورت، تعداد خیاط‌خانه‌ها و رقابت بر سر ارائة خدمات و دوخت‌های مطابق مد روز افزایش یافت.[42] در کنار گسترش خیاط‌خانه‌ها، دوخت و سفارش کلاه‌های مد روز نیز رونق گرفت. اغلب خیاط‌خانه‌هایی که بعد از 17 دی افتتاح و به همین اسم نام‌گذاری شدند، خیاط‌هایی اداره می‌کردند که در اروپا و به‌خصوص در پاریس آموزش خیاطی دیده بودند و در خیاط‌خانه‌های خود در کنار کار تولیدی، به آموزش خیاطی نیز می‌پرداختند.[43] از سال 1311، و به‌خصوص در سال 1314، در نظام آموزشی و برنامة درسی مدارس دخترانه، با تأکید بر اهمیت «دانش و هنر خیاطی»، تعداد ساعات این درس افزایش یافت و معلمان بیشتری در این حوزه به استخدام درآمدند و همچنین دولت در محلات مختلف تهران به ایجاد آموزشگاه‌های خیاطی همت گماشت. آموزشگاه‌هایی هم که اغلب زیر نظر فارغ‌التحصیلان مسکو و پاریس ‌‌به ‌صورت خصوصی تأسیس و اداره می‌شدند، با عنوان «دارالصنایع» یا «دارالتعلیم نسوان»، به آموزش هنرهایی از قبیل خیاطی، گل‌سازی، ابریشم‌بافی، گلدوزی، دوخت لباس‌های اروپایی و... اختصاص داشتند.[44] شرایط ثبت‌نام در این آموزشگاه‌ها داشتن سن بیشتر از 14 سال و حداقل تصدیق چهارم ابتدایی بود.[45]

ابتکار و خلاقیت در حوزة خیاطی مدرن که عمدتاً در اختیار زنان خارجی بود، روزبه‌روز بیشتر شد و از نوع پوشش در اروپا تأثیرات بیشتری گرفت. مادمازل هاراطونیان که دارای مدرک خیاطی مدرن از لندن بود به روشی جدید و با استفاده از مجسمة فنری لباس تهیه می‌کرد.[46] خیاط‌خانة مادام هرسلیا و تولیدی «اقاقیا» که وابسته به شرکت تولید و واردات پارچه‌ای به همین نام بود و به ریاست یک خانم بلژیکی فارغ‌التحصیل انیورسیته اداره می‌شد، برای استخدام عده‌ای خیاط باسابقه اعلام نیاز کرد. لباس‌های تولیدشده در سالنی بزرگ عرضه می­شد و به فروش می‌رسید.[47] با رواج انواع لباس‌های اروپایی و کلاه‌های زنانه و مردانه، نیاز شدید به این کالاها دولت را وادار کرد که کارگاه‌ها و کارخانه‌های کوچکی به منظور تولید دستی و صنعتی انواع کلاه و بافت پارچه ایجاد کند. تولید این کلاه‌ها برای طیفی از کارگران زن و مرد ایجاد شغل کرد. اصول کار بدین شکل بود که از کرمان و خراسان کرک آورده و در کارگاه‌های تهران از آن کلاه تولید می‌شد. در سال 1314 در حدود 20 کارخانة کوچک در تهران به تولید کلاه زنانه مشغول بودند.[48]

برای دولت قابل پیش‌بینی بود که با اجرای طرح کشف حجاب با مشکلاتی از جمله کمبود لباس و کلاه زنانه مواجه شود و واردات کلاه نیز هزینة زیادی بر دولت تحمیل خواهد کرد. بنابراین، تعدادی از خیاط‌های زن اروپایی را برای آموزش خیاطی جدید در تهران و ولایات، از خارج دعوت و استخدام کرد. یکی از این خیاط‌ها که در یک تولیدی کلاه زنانه در تبریز مشغول فعالیت بود، ضمن آموزش دادن به خیاط‌های زن، مدیریت کارگاه و نظارت بر تولید سفارشات را نیز بر عهده داشت.[49] البته افزایش تولیدی‌های دوخت کلاه زنانه در تهران در ماه‌های قبل از کشف حجاب آغاز شده بود. برای مثال در خیابان فردوسی ‌‌به ‌صورت همزمان چند کلاه‌دوزی افتتاح شد. با این حال دولت مجبور بود در بسیاری از مناطق و شهرستان‌ها تخفیف ویژه‌ای برای فروش کلاه‌های زنانه در نظر بگیرد و یا برای پیشرفت کشف حجاب این کلاه‌ها را ‌‌به‌ صورت رایگان در اختیار زنان قرار دهد.[50]

زنان اروپایی و اتباع خارجی، به‌ویژه ارمنیان، که در اروپا سابقة کار خیاطی داشتند و در این رشته تحصیل کرده بودند، پس از کشف حجاب اقدام به تأسیس خیاط‌خانه‌ها و استخدام و آموزش خیاط‌های زن کردند. مادام «هامبارسوم سارکیسیان» یکی از این خیاط‌ها بود که نشان صلیب و مدال از آکادمی بین‌المللی پاریس داشت. او کارخانة تولید لباس‌های مدل انگلیسی و فرانسوی تأسیس کرد.[51] خیاط‌خانه و تولیدی مادام «هلن»، تولیدی خانم «باباییان» و خیاط‌خانة «نوظهور» از دیگر تولیدی‌هایی بودند که زنان ارمنی تأسیس کردند. مدیران خیاط‌خانه‌ها هر ساله سفری به کشورهایی اروپایی می‌کردند تا با آخرین اسلوب خیاطی اروپایی و مدهای روز آشنا شوند.[52] اتفاق دیگری که با مدرن شدن خیاطی در این دوره افتاد، خروج این حرفه از انحصار زنان و ضرورت کسب مهارت و دانش برای وارد شدن به این شغل بود. هنرستان‌های خیاطی در کشور به همین منظور افتتاح شدند. در سال 1317 آقای «محمد داراب»، فارغ‌التحصیل صنعت خیاطی از امریکا، پس از 25 سال تحصیل و تجربة کاری در کشورهای اروپایی و دریافت نشان طلای صنعتی از پاریس، ضمن تألیف دو جلد کتاب با موضوع خیاطی، به ایران آمد و هنرستانی برای آموزش خیاطی مدرن و صنعتی دایر کرد. زنان و مردان علاقه‌مند در تهران و ولایات می‌توانستند نام‌نویسی کنند و در این هنرستان مدرک خیاطی صنعتی بگیرند.[53]

لباس و کلاه جدید نیازمند کفش جدید برای ست کردن بود. این نیاز سبب رشد سریع تولیدی‌های «کفش‌های مد روز» و رشد مغازه‌های فروش این کفش‌ها شد. در سال 1317 در روزنامة اطلاعات به اعلانی خطاب به تولیدی‌های شهرستان‌ها برمی‌خوریم. در این آگهی از تولیدی‌ها و استادکاران خواسته شده است کفش‌هایی مطابق با آخرین مد کفش زنانه تولید و به تهران ارسال کنند. تولید جوراب‌های زنانه در رنگ‌ها و طرح‌های مختلف نیز وضعیتی مشابه با تولید کفش مد روز داشت.[54]

با گذشت زمان و عمیق‌تر شدن تأثیر فرهنگ زیبایی غربی بر زن جدید ایرانی، بر کثرت تبلیغات مربوط به سامان بدن افزوده ‌شد. استانداردهای زیبایی در حالی بر زنان ایرانی تحمیل می‌شد که در حالت عادی و طبیعی بدن واقعی آنها از حیث سایز، رنگ و شکل تفاوت زیادی با الگوهای مطلوب ارائه­شده داشت. این نوع تصویر‌سازی ریشه در کسب سود اقتصادی بیشتر داشت، زیرا با نمایش الگوی مطلوبی که دستیابی به آن و حفظش مشکل است، صنایع تولید مواد آرایشی و لاغری از رشد و سودآوری سرشاری برخوردار می‌شدند. نمایش بدن و رواج مدگرایی و مصرف در عصر رضاشاه به دغدغه‌ای جدی برای خانواده‌های شهرنشین ایرانی، به‌ویژه در بین طبقات بالا و متوسط رو به بالا، تبدیل شده بود.

توجه زنان به لباس و آرایش و حضور در مهمانی‌های مختلف اعتراض مردها و نفرت آنها از خیاط‌خانه‌ها و آرایشگاه‌ها را برانگیخت، تا جایی که بسیاری از مردها از شنیدن اسم یک خیاط معروف وحشت می‌کردند، زیرا بخش زیادی از حقوق و درآمدشان صرف تجملات زنانشان می‌شد. مردان در نوشته‌های خود به مسئلة ضرورت اشتغال زنان برای تأمین «ریخت‌وپاش‌های» خود اشاره می­کردند و می‌نوشتند حقوق آنها کفاف تأمین هزینه‌های خانواده و مدگرایی زن‌هایشان را نمی‌دهد.[55] مردی با امضای هاشمی حائری در قالب یادداشتی با عنوان «ماهیانة زن‌ها» ضمن اعتراض به هزینه‌بر بودن مدگرایی و افراط زنان در رسیدگی به بدن و صورت خود نوشت بسیاری از زنان تصور می‌کنند هر چقدر بیشتر به ظاهر خود برسند نزد شوهر محبوب‌‌تر هستند. این فرض الزاماً درست نیست زیرا پول گزافی که صرف این قبیل کارها می‌شود از جیب مردان می‌رود و برای مثال مردی که کارمند سادة یک اداره است چطور توان پرداخت هزینه‌های چنین زنی را دارد. بنابراین، اگر زنی بخواهد به این شیوه زندگی کند، می‌بایست خودش کار کند و مخارج اضافی­اش را تأمین کند.[56]

مد و سامان بدن

در کنار اهمیت یافتن آرایش صورت و موزونی اندام که منجر به رونق و رشد فزایندة آرایشگاه‌ها و سالن‌های زیبایی و همچنین باشگاه‌های ورزشی و تناسب اندام شده بود، لباس نیز دچار تغییر شد و کارکرد آن در زیبایی و پوشانندگی تغییر یافت. بدین معنا که بدنی که با کمک ورزش، ماساژ و آرایش زیبا و مطابق روز شده بود، برای جلوة بیشتر به لباس شیک و البته بدن­نما نیز نیاز داشت. بدین ‌ترتیب، صنعت مد بیش از گذشته در حوزة سامان بدن وارد شد و بخشی از دغدغه‌های روزمرة زن جدید ایرانی را به خود اختصاص داد. روزنامة اطلاعات و همچنین مجلات عامه‌پسندی مانند راهنمای زندگی مملو بودند از تبلیغات سالن‌ها، شو‌های لباس و ارائة جدیدترین لباس‌های شب، روز، عصر، لباس گردش، لباس‌های عروسی، عزا و سایر مراسم‌ها و جشن‌ها. تبلیغات مدام به زنان یادآور می‌شدند که یک بانوی محترم که آداب معاشرت و مهمانی را می‌داند به‌خوبی آگاه است که لباس شب برای روز مناسب نیست. بنابراین، یک زن باید لباس‌های متعدد و متنوعی داشته باشد. همچنین در سالن‌های مد و شو لباس بر اهمیت لباس‌های زیر در زیبا نشان دادن بدن و ساخت بدنی ایده‌آل ولو غیر‌واقعی تأکید می­شد.[57]

متأثر از فضای موجود، رقابت شدیدی بر سر شیک‌پوشی و زیبایی، به‌ویژه در میان زنان طبقات بالا و متوسط، درگرفته بود که پس از واقعة کشف حجاب و به دنبال آن برپایی مجالس و مهمانی‌های مختلط و متنوع به بهانه‌های مختلف تشدید شد. بازاری که مدگرایی و ملزومات آن را اداره می‌کرد، سازوکار حساب‌شده و قدرتمندی برای سوق دادن زنان به سمت مد و آرایش و همچنین تأکید بر اهمیت بدن داشت. این سازوکار دستگاه پیچیده‌ای داشت که خیاطی‌ها و تولیدی‌های بی‌شمار لباس اروپایی، شرکت‌های واردکنندة مواد آرایشی و لباس زیر و لاغری، مغازه‌های لوکس فروش مواد آرایشی، سالن‌های مد، «بنگاه­های» زیبایی، تبلیغات رسانه و واردات ژورنال‌ها را تحت نظارت داشت و اداره می‌کرد. چون دوخت و خرید لباس از روی ژورنال بسیار پرطرفدار و متداول بود، بسیاری از مغازه‌های فروش لباس‌های شب و روز، کلاه، دستکش و کفش با آوردن ژورنال از کشورهای خارجی و استخدام زنان شیک­پوشی که لباس­های ژورنالی به تن داشتند، بر رونق کسب و کارشان افزودند.[58] این ژورنال‌ها هر کدام معرف یکی از برندهای خارجی بود. معروف‌‌ترین برندهای پوشاک و کلاه که در بین زنان طرفدار داشت، برندهای استلا، ایریس، اسمارت و الگانس بود.[59] شو لباس‌های لوکس شامل لباس‌های زمستانی و بافت، لباس‌های بهاری، کت و دامن، لباس‌های ورزشی، انواع بلوز، لباس اطفال و... نیز در طول سال چندین بار برگزار می‌شد.[60] شو کلاه‌های بهاره و تابستانة «مادام عبدل» که در طول سال به مدت 5 روز برگزار می‌شد، بیش از 300 نوع کلاه زنانه عرضه می‌کرد.[61] عمده‌‌ترین خریداران ژورنال‌های خارجی کمپانی‌ها و زنان خارجی بودند که سالن‌های مد و شو لباس را دایر کرده بودند. سالن مد «حریر» از جملة این سالن‌ها بود که جدیدترین لباس‌های حریر اروپایی را مطابق ژورنال به نمایش و فروش می‌گذاشت. ادارة این سالن­ها بر عهدة زنانی بود که بدین منظور انتخاب شده بودند و کار بازاریابی را نیز انجام می­دادند و اغلب فروشندة اجناس نیز بودند.[62] مجلة راهنمای زندگی در یادداشتی انتقادی با موضوع مدگرایی زنان ایرانی نوشت:

«مد سوغات تجدد و دنیای جدید است و گریزی از آن نیست. زن متجدد نمی‌تواند به مد و تنوع بی‌توجه باشد. مد سوغات غرب است و زنان ایرانی سالانه هزینة زیادی صرف مدگرا بودن می‌کنند و نکته‌ای را که در خرید و استفاده از این اجناس فراموش می‌کنند این است که این لباس‌ها، کفش‌ها و کلاه‌ها تناسبی با شرایط آب و هوایی یا فرهنگی ایران ندارد. به‌عنوان مثال پالتو پوست، کلاه خزدار، چکمه‌های پاشنه‌دار و پشمینة تولید لندن یا آلمان کاربرد چندانی برای زن ایرانی ندارد، اما به صرف خارجی بودن و مد اروپا بودن با قیمت­های گزاف خریداری می­شود.»[63]

ترویج مدگرایی سالانه سود زیادی نصیب واردکنندگان کالاهای لوکس و تولیدکنندگان آن در خارج می‌کرد. مخبرالدوله ضمن انتقاد شدید به شیوة اخذ تمدن غربی با محوریت بدن زن در ایران و نحوة اجرای کشف حجاب و برهنگی در پوشش زنان می­نویسد زنان ایرانی تفاوتی با زنان پاریسی ندارند:

«قبیح­ترین زندگی پاریس، مرکز فواحش، امروز مصدر زندگی در تهران شده. زنان ایرانی عقد صورت را به زیر پستان و روی ناف رساندند، بالای بازو و زیر بغل و ساق پا همه پیداست. جای شکرش باقی است که در خارجه برهنه بیرون آمدن جرم است، و الا بانوان پرحرارت ما در تقلید آن را هم تقلید می­کردند، اگرچه با این لباس­های تنگ آنچه نهان مانده نیز پیداست. »

وی به افراط در مدگرایی نیز اشاره می­کند و می­نویسد:

«... تکلف در لباس به جایی کشیده که عایدات مشروع و حلال هشتاد درصد وفا به ایفای مد نمی‌کند. لباس صبح، لباس شب، لباس عصر، کفش و جوراب و کلاه هم‌رنگ، دامن... سابق وسمه می‌کشیدند، سرانگشتان را حنا می‌بستند و چون پول به خارج نمی‌رفت وحشیگری بود. حال که مبلغ گزاف به بهای ماتیک می‌رود، نشانة ترقی و تمدن است! بگوییم مد هم وسیلة انتشار ثروت است، در صورتی خواهد بود که متاع داخله باشد نه جنس خارجه و منحصر به ثروتمندان...»[64]

 

نتیجه­گیری

دولت ایدئولوژیک و مدرن رضاشاه در پی ایجاد هویتی جدید برای ایرانیان در جامعه­ای جدید و گسست از هر آنچه سنتی پنداشته می­شد، شروع به تدوین سیاست­های جنسیتی با هدف شکل­گیری زن جدید در جامعة شهرنشین کرد. این زن و مادر جدید که قرار بود ویترینی برای نمایش ساختار سیاسی جدید باشد، می­بایست در ظاهر خود را به شکل زن اروپایی در­آورد، اما حقوق و آزادی­های او را طلب نکند. سیاست کشف حجاب که جامعة ایرانی و حیات فردی و اجتماعی زنان ایرانی را شدیداً متحول کرد، محصول همین ایده یعنی تربیت خانوادة جدید ایرانی با محوریت زن و مادر جدید بود. گفتمان شهوانی شدن بدن در قرن بیستم و ساخت بدنی جنسی­شده با کمک صنعت مد، آرایش و زیبایی در ایران عصر رضاشاه در پیوند با برنامة بیداری و رهایی زنان که در سیاست کشف حجاب نماد یافت، بدن زن غربی و حتی بازیگران امریکایی را به الگویی برای زنان ایرانی بدل کرد. در پی این سیاست صورت و بدن زن غربی، به­عنوان زن زیبا، بازنمایی و زیبایی­های بومی انکار شد. همراه با تجدد و اخذ مصادیق فرهنگ غربی، صنعت زیبایی و مد برای ساختن بدن ایده­آل غربی به کشورهایی مانند ایران دوران رضاشاه وارد شد و به ظهور مشاغلی جدید حول سامان بدن زنانه منجر گشت. به این معنا که زنان آرایشگر، مربیان ورزش، ماساژورهای لاغری، خیاطان، فروشندگان لوازم آرایشی و مربیان رقص و موسیقی برای ساختن بدن و هویت زن جدید ایرانی مشغول به کار شدند و زن مستورة پرده­نشین دورة قاجار یکباره به شکل بازیگران هالیوودی درآمد.

 

[1]. نیکی کدی، زنان در خاورمیانه، ترجمة هما مداح (تهران: شیرازه، 1395)، ص 142-144.  

[2]. Remaking Women: Feminism and Modernity in the Middle East, ed. Lila Abu-lughod (princeton: princeton university press, 1998), pp. 7-9.

[3]. مارلین لگیت، زنان در روزگارشان، ترجمة نیلوفر مهدیان (تهران: نی، 1391)، ص 206.

[4]. Afsaneh Najmabadi, “Hazards of Modernity and Morality: Women, State and Ideology in Contemporary Iran”, in Women, Islam and the State, ed. deniz kandiyoti (London: macmillan press Ltd, 1991), pp. 53-54.

[5]. Janet Afary, Sexual Politics in Modern Iran (New York: Cambridge press, 2009), p. 155.

[6]. لیلا احمد، زنان و جنسیت در اسلام، ترجمة فاطمه صادقی (تهران: نگاه معاصر، 1394)، ص 179 و 199.

[7]. کوماری جای واردنه، فمنیسم و ناسیونالیسم در جهان سوم، ترجمة شهلا طهماسبی (تهران: ژرف، 1392)، ص 35.

[8]. ابولابان مک اروین، «زیبایی، موقعیت اجتماعی و پیری»، در فصل زنان، ترجمة احمد بهنام، ج 2 (تهران: توسعه، 1381)، ص 66.

[9]. بنگرید به: راهنمای زندگی، 1320؛ اطلاعات، 1308-1320؛ بانو، 1323-1326؛ اطلاعات بانوان، 1336-1345؛ هفده دی، 1327.

[10]. اطلاعات، 9 تیر 1317، ص 2.

[11]. مک اروین، ص 63-64.  

[12]. اطلاعات، 4 فروردین 1317، ص 7.

[13]. اطلاعات، 21 اردیبهشت 1317، ص 2 و 7.

[14]. همان، 2 خرداد 1317، ص 2 و 7.

[15]. همان، 5 خرداد 1317، ص 2 و 7.

[16]. راهنمای زندگی، س 1، ش 5 (1319)، ص 8.

[17]. شهناز جنگجو، «بررسی روند و علل گرایش زنان ایرانی به مد و آرایش 1320-1227»، پایان­نامة دکتری پژوهشگاه علوم انسانی (تهران: 1396)، ص 73.

[18]. اطلاعات، 4 فروردین 1317، ص 8.

  1. همان، 3 مهر 1317، ص 8.

[20]. همان، 8 تیر 1314، ص 6.

[21]. همان، 5 فروردین 1317، ص 7.

[22]. همان، 3 فروردین 1320، ص 6.

[23]. همان، 5 اردیبهشت 1317، ص 12.

[24]. همان، ش 576، س 1307، ص 3.

[25]. همان، ش 825، س 1308، ص 2.

[26]. همان، ش 1656، س 1311، ص 2.

[27]. همان، 11 خرداد 1314، ص 1.

[28]. همان، 6 دی 1317، ص 3.

[29]. کوشش، س 16،  تیر 1314، ص 3.

[30]. اطلاعات، 18 اسفند 1314، ص 3.

[31]. همان، 9 آبان 1316، ص 1-2.

[32]. همان، 4 فروردین 1317، ص 8.

[33]. همان، 16 فروردین 1317، ص 1.

[34]. همان، 2 مرداد 1316، ص 6.

[35]. ساکما، 31053778.

[36]. اطلاعات، 11 فروردین 1317، ص 1.

[37]. همان، 5 دی 1317، ص 5.

[38]. همان، 25 تیر 1317، ص 6.

[39]. همان، 26 تیر 1317، ص 2.

[40]. همان، 21 مهر 1317، ص 5.

[41]. ستاره فرمانفرماییان، خاطرات ستاره فرمانفرماییان، ترجمة ابوالفضل طباطبایی (تهران: کارنگ، 1377)، ص 74.

[42]. کوشش، س 13، 21 مهر 1314، ص 2.

[43]. اطلاعات، 14 اسفند 1317، ص 7.

[44]. همان، 28 خرداد 1313، ص 1.

[45]. آیندة ایران، 29 دی 1313، ص 11.

[46]. اطلاعات، 7 آبان 1317، ص 9.

[47]. همان، 12 آبان 1318، ص 12.

[48]. همان، 7 تیر 1314، ص 8.

[49]. همان، 14 تیر 1314، ص 8.

[50]. همان، 16 تیر 1314، ص 1.

[51]. همان، 7 تیر 1314، ص 7.

[52]. همان، 21 و 25 شهریور 1316، ص 7.

[53]. همان، 24 فروردین 1314، ص 4.

[54]. همان، 14 فروردین 1317، ص 4.

[55]. همان، 7 شهریور 1316، ص 2.

[56]. همان، 11 اردیبهشت 1316، ص 2.

[57]. همان، 3 فروردین 1320، ص 4.

[58]. ساکما، 31024646.

[59]. همان، 31053856.

[60]. اطلاعات، 18 فروردین 1319، ص 3.

[61]. همان، 8 فروردین 1317،ص 8.

[62]. همان، 4 فروردین1320، ص 6.

[63]. راهنمای زندگی، ش 1، 24 آبان 1319، ص 8.

[64]. مخبرالسلطنه هدایت، خاطرت و خطرات (تهران: زوار، 1363)، ص 407-409.

 

 

کتابنامه
احمد، لیلا. زنان و جنسیت در اسلام، ترجمة فاطمه صادقی، تهران: نگاه معاصر، 1394.
اسناد آرشیو ملی ایران. 31053856؛ 31053778؛ 31024646.
جای واردنه، کوماری. فمنیسم و ناسیونالیسم در جهان سوم، ترجمة شهلا طهماسبی، تهران: ژرف، 1392.
جنگجو، شهناز. «بررسی روند و علل گرایش زنان ایرانی به مد و آرایش 1320-1227»، پایان­نامة دکتری پژوهشگاه علوم انسانی، تهران، 1396.
روزنامة اطلاعات. سال­های 1307-1320.  
روزنامة آیندة ایران. سال 1313.
روزنامة راهنمای زندگی. سال 1319-1320.
روزنامة کوشش. سال 1314.
فرمانفرماییان، ستاره. خاطرات ستاره فرمانفرماییان، ترجمة ابوالفضل طباطبایی، تهران: کارنگ، 1377.
کدی، نیکی. زنان در خاورمیانه، ترجمة هما مداح، تهران: شیرازه، 1395.
لگیت، مارلین. زنان در روزگارشان، ترجمة نیلوفر مهدیان، تهران: نی، 1391.
مک اروین، ابولابان. «زیبایی، موقعیت اجتماعی و پیری»، در فصل زنان، ترجمة احمد بهنام، ج 2، تهران: توسعه، 1381.
هدایت، مخبرالسلطنه. خاطرت و خطرات، تهران: زوار، 1363.
 
Afary, Janet. Sexual Politics in Modern Iran, New York: Cambridge press, 2009.
Najmabadi, Afsaneh. “Hazards of Modernity and Morality: Women, State and Ideology in Contemporary Iran”, in Women, Islam and the State, ed. deniz kandiyoti, London: macmillan press Ltd, 1991.
Remaking Women: Feminism and Modernity in the Middle East. ed. Lila Abu-lughod, princeton: princeton university press, 1998.