نوع مقاله : علمی - پژوهشی
نویسندگان
1 دکتری تخصصی ایرانشناسی، دانشگاه شهید بهشتی، بنیاد ایرانشناسی، تهران، ایران (نویسندۀ مسئول).
2 استادیار بنیاد ایرانشناسی، تهران، ایران.
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Kerman was considered one of the main centers of carpet production and trade in the Qajar period. Despite the fact that until the end of the 19thcentury, affected by the prosperity of the shawl weaving industry, the Kerman carpet industry did not enjoy much prestige. But with the stagnation of shawl weaving from the end of this century, carpet production and trade flourished. In this period, under the influence of the available capacities inthat area for carpet production and the increase in demand in the world markets for Kerman carpets, domestic and foreign capital was used in the said industry and the production and trade of carpets also expanded. This research aims to investigate the research problem, that is, the state and evolution of carpet production and trade in Kerman during the Qajar period, with the descriptive-analytical method and using archival documents and library sources. According to the findings of the research, in the early Qajar period, carpet weaving in Kerman among urban, rural and nomadic weavers was done in a limited way and was considered as a domestic commercial product. But since the last decades of this century, with the investment of Tabriz businessmen and foreign companies inthe carpet industry of that region and the establishment of carpet weaving workshops, not only the volume of carpet production increased, but also the value of its export prospered. So that at the end of the Qajar period, Kerman carpet had a major share of the carpet market in Europe and America.
کلیدواژهها [English]
صنعت فرش در ایران قدمتی دیرینه دارد و پیشینۀ آن به دورۀ باستان میرسد. فرش پازیریک که قدمت آن به قرن چهارم قبل از میلاد میرسد، سندی است که این گفته را تأیید میکند. در دورۀ اسلامی نیز این صنعت بسیار رونق گرفت. در عصر صفویه صنعت فرش با حمایت شاهان این سلسله توسعه یافت و در شهرهایی چون کاشان، اصفهان و کرمان کارگاههای قالیبافی سلطنتی ایجاد گردید. فرشهای نفیس تولیدی در این کارگاهها قسمتی از صادرات کشور را به خود اختصاص میداد و بخش عمدۀ آن راهی مغرب زمین میشد. نتیجه آنکه در این عصر، صنعت فرش به سطح صنعتی ملی ارتقا یافت و به صورت بخشی از منابع اقتصادی کشور درآمد.
در فاصلۀ سقوط سلسلۀ صفویه تا روی کار آمدن قاجارها، صنعت فرش متأثر از وضعیت نابهسامان سیاسی و اقتصادی کشور، دورهای از رکود نسبی را به نظاره نشست. اما در این دوره نیز در برخی از مراکز سنتی بافت مثل کرمان، خراسان و فارس این صنعت به صورت محدود رواج داشت. سرانجام با تثبیت سلسلۀ قاجار در دورۀ فتحعلیشاه و ایجاد آرامش سیاسی و اقتصادی در کشور، صنعت فرش نیز جان تازهای گرفت و بهتدریج در دهههای بعد گسترش بیشتری یافت. در این بین، منطقۀ کرمان از مهمترین مراکز قالیبافی در دورۀ قاجار محسوب میشد که صنعت فرش آن طی قرن 19 و ابتدای قرن 20 رونق بسیاری گرفت، تا جایی که در اواخر دورۀ قاجار، قسمت عمدۀ فرشهای تولیدی این منطقه راهی بازارهای اروپا و امریکا میشد. عواملی نظیر وجود قالیبافان ماهر و نیروی کار ارزان، در دسترس بودن مواد خام مورد نیاز برای تولید فرش و همچنین سرمایهگذاری تجار و شرکتهای داخلی و خارجی در تولید و تجارت فرش در این امر دخیل بود.
پژوهش حاضر، به روش توصیفی ـ تحلیلی، درصدد پاسخگویی به این پرسش است که روند توسعه و سیر تحول تولید و تجارت فرش کرمان در دورۀ قاجار چگونه بوده است؟ فرضیۀ پژوهش بر این است که در نیمۀ اول قرن نوزدهم، در کرمان بافندگان شهری، روستایی و عشایری در کارگاههای کوچک خانگی و در مقیاس محدود فرشبافی میکردند و تولیدات آنها بهعنوان یک کالای تجاری داخلی در بازارهای داخل کشور خرید و فروش میشد. اما از دهههای پایانی این قرن و اوایل قرن بیستم، تجار بومی منطقه، بازرگانان تبریز و شرکتهای خارجی در صنعت فرش سرمایهگذاری کردند و با استخدام بافندگان بومی، تولید این کالا علاوه بر کارگاههای خانگی در کارگاههای بزرگ متعلق به سرمایهگذاران نیز رونق گرفت و عمدتاً از راه مبادی صادراتی جنوب کشور به کشورهای هند، مصر، اروپا و امریکا صادر شد.
در بررسی پیشینۀ موضوع باید گفت، تاکنون پژوهش و تحقیقی صورت نگرفته است که منحصراً به تولید و تجارت فرش منطقۀ کرمان در دورۀ قاجار پرداخته باشد. در این بین، در برخی از پژوهشها نظیر اقتصاد ایران در قرن نوزدهم (1373)، شهر و روستا در ایران (1390)، تاریخ تجارت فرش ایران عصر قاجار (1398)، عوامل مؤثر بر رشد صادرات فرش و پیامدهای اقتصادی آن در ایران قرن نوزدهم (1395) و سرمایهگذاری شرکتهای غربی در صنعت فرش ایران در عصر قاجار (1397)، بنا بر اقتضای مطالب، به صنعت فرش کرمان در دورۀ قاجار اشاراتی شده است. در بعضی دیگر از آثار مانند قالی ایران (1368)، تنها به تولید و تجارت فرش کرمان در دورۀ قاجار نگاه مختصری شده و عمدتاً دورۀ پهلوی مد نظر نویسنده بوده است. از این رو، در این پژوهش سعی میشود با تکیه بر اسناد آرشیوی و منابع کتابخانهای، زوایایی از خلأ موجود واکاوی شود.
کرمان در جنوب شرقی ایران و در منطقهای گرم و خشک واقع شده است. اگرچه کوههایی نسبتاً بلند در پیرامون این ناحیه قرار دارد، قسمت عمدۀ خاک آن به دلیل نداشتن رودخانۀ پرآب و پایین بودن میزان بارندگی، غیر قابل کشت و زرع است و در بعضی جاها به صورت شنزار نمایان شده است. در همین خصوص، سایکس در قرن نوزدهم در سفرنامۀ خود اشاره میکند در منطقۀ کرمان فقط در نواحی معدود و پراکندهای که زمین را با قناتها و نهرهای قدیمی آبیاری میکنند، محصولاتی چون گندم، جو، نخود، تریاک، ارزن، پنبه و چغندر قابل تولید و برداشت است.[1] بنابراین، اینگونه خصوصیات اقلیمی و طبیعی از دیرباز باعث رواج صنایع و حرفههای دستی نظیر شالبافی و فرشبافی در بین اهالی این خطه شده است. فرشبافی در این منطقه دارای قدمتی طولانی است، اما مشخصاً در دورۀ صفویه است که با ایجاد کارگاههای قالیبافی سلطنتی در کرمان، صنعت فرش این منطقه رونق میگیرد[2] و تولیدات آن علاوه بر رفع نیاز شاهان و امرای صفوی، به کشورهای اروپایی، ترکیه و هندوستان نیز صادر میشود[3]. در فاصلۀ سقوط سلسلۀ صفویه تا شکلگیری سلسلۀ قاجار، بهرغم رکود نسبی صنعت فرش که ناشی از آشفتگی اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور بود، فرشبافی در منطقۀ کرمان، هرچند به صورت محدود، همچنان ادامه مییابد.[4] سرانجام با تثبیت سلسلۀ قاجار در دوران حکومت فتحعلیشاه و ایجاد امنیت سیاسی و اقتصادی نسبی و فراهم شدن بسترهای لازم، صنعت مزبور احیا میشود. در دهههای بعد نیز صنعت فرش کرمان متأثر از عواملی که بهتفصیل به آن پرداخته خواهد شد، پیشرفت میکند و دچار تحولات عمده میشود.
1-2. وضعیت صنعت فرش در کرمان در نیمۀ اول قرن 19
چنانکه اشاره شد، در اوایل قرن 19، پس از تثبیت سلسلۀ قاجار، در پرتو ایجاد نظم و آرامش نسبی، چرخ صنایع دستی کشور بار دیگر به حرکت افتاد.[5] محصولات صنایع دستی تقریباً تمام نیازمندیهای زندگی ساده و محقر اکثریت جامعۀ ایران را تأمین میکرد و جز در موارد معدود، نیازی به کالاهای بیگانه نبود. در این زمان کرمان نیز با توجه به جایگاه سنتی آن در تولید صنایع دستی و متأثر از وضعیت اقلیمی و موقعیت تجاری آن و به دلیل واقع شدن در محل تقاطع شاهراه هندوستان و جادۀ کاروانرو کویر، از مناطق اصلی تولید این صنایع در کشور محسوب میشد[6]. در این بین، شالبافی و فرشبافی از مهمترین این صنایع به شمار میرفت که از دیرباز و به طور مشخص از دورۀ صفویه در کرمان رواج داشت.
در نیمۀ اول قرن نوزدهم، بخش زیادی از ساختار جمعیتی و اجتماعی جامعۀ ایران را روستاییان و ایلات و عشایر تشکیل میدادند.[7] از این رو، فرشبافی عموماً حرفهای روستایی و در اصل شغل روستاییان و گاه ایلات و معدود بافندگان شهری در مناطق مختلف کشور به حساب میآمد و عمدتاً جوابگوی نیازهای داخل ایران بود. قدر مسلم کرمان نیز از این قاعده مستثنا نبود. گزارشهای موجود نیز بیانگر آن است که در این زمان قالیبافی در بین عشایر و روستاییان این منطقه، از جمله در روستای راور واقع در شمال شرق کرمان، به صورت محدود رواج داشته و قالی راور قدیمیترین نوع قالی منطقۀ کرمان محسوب میشده است.[8]
نکتۀ قابل توجه آن است که صنعت فرش کرمان در این زمان در برابر هنر و صنعت شالبافی (ترمه) چندان اعتباری نداشته است.[9] بیشتر منابع و گزارشها اتفاق نظر دارند که در این زمان شالبافی صنعت عمدۀ کرمان محسوب میشده[10] و شالهای این منطقه به دلیل کیفیت بالای کرک و پشم آن، مرغوبترین محصولات این صنعت در ایران بوده است. در قرن 17 کمپانیهای هند شرقی مراکز و کارگاههایی در کرمان برای صادرات شال و پشم دایر کرده بودند[11] و تجارت این کالا کاملاً زیر نظر آنها انجام میگرفت. این روند در نیمۀ اول قرن نوزدهم همچنان ادامه داشت و شال و ترمۀ کرمان در دورۀ قاجار به خاطر ظرافت و جنس آن شهرت جهانی یافته بود. بنا بر گزارشهای موجود، در اواسط قرن نوزدهم 120 کارگاه بافت شال در شهر کرمان دایر بوده است و با رشد و رونق این صنعت در دهههای پایانی این قرن، تعداد دستگاههای شالبافی این شهر به سه هزار دستگاه میرسد. ارزش سالانۀ شالهای صادراتی، سیصد هزار تومان، معادل شصت هزار لیره برآورد شده است.[12] سایکس درخصوص ظرافت و ارزش این فرآورده مینویسد:
شال کرمانی یا با کرک یا با پشم بافته میشود و نقشه و طرح آن نیز مثل نقشۀ قالی، ذهنی شالبافهاست. این متاع از حیث ظرافت به قالی ترجیح دارد و اکثراً به دست اطفال خردسال بافته میشود و اهالی کرمان بهواسطۀ ذوق و شوق فوقالعادهای که دارند، از این کار خسته و مریض و فرسوده نمیشوند... شالهای کرمان دارای اشکال و نقوش مختلف و بهتر از همۀ آنها نقش گل و بوتهای است که از طرف ولات و حکام و بهعنوان خلعت برای اشخاص فرستاده میشود. شالهای سفید حاج خلیلخانی معمولاً به اسلامبول حمل میگردد... محصول کارخانجات کشمیر بهمراتب به شالهای بافت کرمان رجحان دارد، ولی این نکته مسلم است که مواد خام هیچ نقطهای با مواد خام کرمان نمیتواند رقابت کند و آب و هوای این ناحیه در لطافت جنس محصول محل دخالت تام دارد...[13]
در سه دهۀ آغازین قرن 19، تجارت با اروپا هنوز نقش مهمی در ایران ایفا نمیکرد. با وجود این، تمایل به منسوجات و مصنوعات اروپایی در حال افزایش بود. در طی دهۀ 1820، تولیدکنندگان ایرانی چنان از حجم منسوجاتی که از اروپا وارد میشد نگران شده بودند که «در طی عریضهای به شاه [قاجار] خواستار توقف این واردات شدند.»[14] با این حال، این مسئله در دهۀ 1840 به معضل تبدیل شد. در این زمان مصرف فزایندۀ اقلام و مصنوعات صنعتی و ارزانقیمت اروپایی موجبات نابودی بسیاری از صنایع سنتی اصفهان، کاشان، یزد و کرمان را فراهم ساخت.[15] با وجود این، گزارشهای موجود بیانگر آن است که برخی از صنایع، نظیر شالبافی و صنعت فرش، با حفظ جایگاهشان، همچنان به هستی خود ادامه دادند و رو به پیشرفت گذاشتند.
منابع دورۀ قاجار اطلاعات بسیار اندکی از وضعیت صنعت فرش کرمان در نیمۀ اول قرن 19 به دست میدهند. اما براساس پارهای از گزارشها، در این زمان ایالت کرمان از مراکز اصلی بافت قالی و قالیچه در کشور بوده است.[16] این قالیها و قالیچهها که غالباً هنر دست مردم روستاها و عشایر بودند، چنانکه اشاره شد، بهعنوان یک کالای تجاری داخلی، عمدتاً برای رفع نیازهای داخل کشور استفاده میشدند.[17] در این بین، مخارج مالی بافت و تهیۀ این فرشها اغلب بر عهدۀ افراد سرشناس چون تجار، استادکاران محلی، ارباب و خوانین روستاها و ایلات و عشایر بود که از حامیان اصلی بافت سنتی بودند.[18] البته بهرغم تفاسیر فوق، فلور معتقد است در این دوره، علاوه بر تجارت داخلی قالی، مقداری نیز به صورت محدود به کشورهایی چون هندوستان و ترکیه صادر میشده است.[19] اگر با گفتۀ فلور موافق باشیم، نخست باید بپذیریم که قسمت عمدۀ فرشهای صادره به هندوستان که از طریق مبادی تجاری و مرزهای خشکی و آبی جنوب و جنوب شرق کشور صورت میگرفت، فرشهای منطقۀ کرمان بوده است. دیگر اینکه اذعان خواهیم داشت که در نیمۀ اول قرن 19، صنعت فرش کرمان همپای صنعت شال رو به توسعه و گسترش بوده است. با وجود این، فرشهای کرمان تا اواسط نیمۀ دوم قرن 19 در بازارهای بینالمللی اروپا ناشناخته بودند. این در حالی بود که شالهای صادراتی کرمان در بازار جهانی استانبول متقاضیان قابل توجهی داشتند. اما دورۀ معروفیت شال کرمان چندان نپایید. در نیمۀ دوم قرن مذکور، به دلیل رقابت کارگاههای شالبافی کشمیر و رونق تدریجی قالیبافی در کرمان، صنعت شالبافی کرمان رو به تنزل گذاشت[20] و در اواخر این قرن جای خود را به صنعت فرش داد.
2-2. وضعیت صنعت فرش در کرمان در نیمۀ دوم قرن 19 و اوایل قرن 20
در نیمۀ دوم قرن 19 (دهۀ 1870) در حالی که مناسبات تجارتی ایران با کشورهای اروپایی و روسیه رو به گسترش بود و به دلیل نوسانات بهوجودآمده در تولید و تجارت ابریشم[21]، سایر فرآوردههای نقدینهآفرین نظیر تریاک، پنبه، برنج و گندم جوابگوی تأمین مالی واردات روزافزون نبود،[22] از یک سو، با توجه به جایگاه و شهرت دیرینۀ فرش ایران و علاقهمندی اروپاییان به این کالا و از سوی دیگر، به دلیل تقاضای بازارهای جهانی برای فرشهای ایران و ظرفیتهای موجود در داخل کشور، تولید و صادرات این کالای راهبردی و درآمدزا مطرح گردید.
نوسانات اقتصادی مذکور، همزمان با کسادی و رکود تدریجی بازار شالبافی در کرمان بود. اگرچه این امر میتوانست تا حدودی ناشی از رقابت کارگاههای شالبافی منطقۀ کشمیر باشد، رونق تدریجی صنعت فرش در کرمان در طی نیمۀ دوم قرن نوزدهم و روی آوردن بافندگان شال به صنعتی نسبتاً سودآور را نمیتوان نادیده گرفت. گزارشهای موجود بیانگر آن است که در شهر کرمان (در سال 1871) کارگاههای مخصوص فرشبافی دایر بود و در هر کارگاه دستگاههایی برای قالیبافی وجود داشت.[23] اینگونه بود که رفتهرفته در اواخر این قرن، فرشبافی از شالبافی پیشی گرفت و جایگزین این صنعت در کرمان گردید. طراح و نقاش چیرهدست کرمانی «... میراث گرانقدر ترمهدوزی (بافی) را چنان ماهرانه به کار گرفت و هنر و صنعتی نیمجان را در قالبی دیگر چنان زندگی و غنا بخشید که مانند آن را در نقاط دیگر ایران سراغ نمیتوان گرفت.»[24]
بدین ترتیب، صنعت فرش کرمان در نیمۀ دوم قرن نوزدهم وارد مرحلهای از رشد و رونق روزافزون گردید. در این دوران که مصادف با روی آوردن تجار و شرکتهای داخلی و خارجی نظیر بازرگانان تبریز و شرکتهای خارجی به سرمایهگذاری در تولید و تجارت فرش کرمان است، تحولات عمدهای در صنعت مزبور شکل میگیرد که در ادامه بدان میپردازیم.
1-2-2. پویایی صنعت فرش کرمان و سرمایهگذاری تجار تبریز در آن
احیای تدریجی صنعت فرش در نیمۀ اول و اواسط قرن نوزدهم و شروع تقاضا برای فرش ایران در بازارهای جهانی در نیمۀ دوم این قرن، موجب به کار افتادن تدریجی سرمایۀ داخلی و خارجی در این رشتۀ تولیدی گردید. در آغاز تجار بومی، خصوصاً بازرگانان تبریز، خواهان سرمایهگذاری در این بخش شدند. پیشگام بودن تجار تبریز در این امر را باید ناشی از موقعیت مناسب اقتصادی و تجارت ترانزیتی تبریز در دورۀ قاجار دانست؛ تا قبل از جنگ جهانی اول (1914) تبریز مهمترین مرکز صادرات و واردات کالاهای داخلی و خارجی در شمال ایران بود و قسمت عمدۀ تجارت کشور با روسیه و کشورهای اروپایی که از طریق خاک ترکیه انجام میگرفت، در این شهر متمرکز بود.[25] بنابراین، تجار تبریز در همۀ بازارهای ایران مشغول دادوستد بودند و بیشتر تجارت خارجی کشور نیز در دست آنها بود. این بازرگانان در برخی از شهرهای عثمانی دارای نمایندگی تجاری بودند که تحت حمایت کنسولگریهای ایران قرار داشت.[26] عملکرد این بازرگانان نیز به این صورت بود که مصنوعات کشورهای اروپایی و روسیه را به تبریز و دیگر شهرهای ایران وارد[27] و در مقابل، تولیدات داخلی را از طریق طرابوزان، ارزروم، استانبول، بادکوبه (باکو) و ایروان به این کشورها صادر میکردند.[28]
در این بین، شیوۀ تجار تبریز در بخش تجارت و صادرات فرش بدین نحو بود که در مراکز فرشبافی کشور نظیر کرمان، مشهد، اراک، کاشان، فارس و همدان نمایندگان تجاری داشتند.[29] این نمایندگان فرشهای کهنه و قدیمی را از بازارهای محلی و منازل قالیبافان خریداری میکردند و به تبریز انتقال میدادند. در تبریز قالیهای جمعآوریشده را طبقهبندی میکردند و از طریق بایزید و ارزروم به بندر طرابوزان و از آنجا به قسطنطنیه (استانبول فعلی) میبردند که در آن زمان بازار بینالمللی فرش و محل تجمع تجار و مشتریان اروپایی این کالا بود.[30]
تا هنگامی که مشتریان خارجی (عمدتاً غربی) متقاضی فرشهای قدیمی بودند، این روند و عملکرد تجار تبریز ادامه داشت. اما تقاضای روزافزون برای فرش در بازارهای بینالمللی و معدود بودن فرشهای قدیمی در بازارهای داخلی، بافت فرشهای نو را ایجاب میکرد. بنابراین، برخی از تجار سرشناس تبریز که سرمایۀ خوبی از طریق تجارت با تجار و شرکتهای خارجی اندوخته بودند، تصمیم گرفتند علاوه بر فعالیت و سرمایهگذاری در بخش تجارت و صادرات فرش، از طریق سفارش بافت فرش به قالیبافان محلی و راهاندازی کارگاههای قالیبافی در شهرها و روستاهای مناطق مختلف کشور، نظیر کرمان، به سرمایهگذاری در بخش تولید و تهیۀ فرشهای نو نیز مبادرت نمایند.
سرمایهگذاری تجار تبریز در بخش تولید فرش از منطقۀ آذربایجان شروع شد[31]، اما بهزودی به دیگر مراکز قالیبافی کشور نیز سرایت کرد. براساس گزارشهای موجود، در دهۀ 1880 و در آستانۀ سرمایهگذاری مستقیم تجار تبریز در بخش تولید و تجارت فرش کرمان، این صنعت تحت حمایت مقامات محلی کرمان و معدود تجار بومی که از حامیان تولید به شیوۀ سنتی بودند، صنعتی سازمانیافته به شمار میرفت و قابلیت عرضه در بازارهای جهانی را داشت.[32] گزارشهای سایکس به هنگام تأسیس کنسولگری بریتانیا در شهر کرمان در دهۀ 1890 بهروشنی بیانگر این موضوع است. او در یکی از این گزارشها میآورد: «[تنها] در خود کرمان در حدود یک هزار دستگاه قالیبافی دایر است که روی هر فردی یک استاد و دو الی سه طفل کارگر از روی نقشهای که برای آنها خوانده میشود، کار میکنند...»[33] این تعداد در روستای راور حدود 100 دستگاه و در دیگر روستاهای منطقه 30 دستگاه بوده است.[34] سایکس در ادامه مینویسد قالی کرمان
... از لحاظ نفاست و ظرافت و رنگآمیزی فوقالعاده اعلا و ممتاز است... گل و بوتهکاری و رنگآمیزیهای بینهایت ممتاز آن چیزی است که نظر تحسین انسان را جلب میکند... اندازۀ معمولی قالیهای کرمانی هفت در چهار پا و شش اینچ [است]... در قالیهای متداول کرمان در هر سی و نه اینچ ششصد و چهل جفت بافته میشود و این طرز بافت در بازارهای اروپا نهایت ظریف و مطلوب است. [خصوصاً آنکه] رنگهای جوهری... در قالیهای کرمانی حتیالامکان به کار نمیرود.[35]
او سپس میافزاید: «... به طور تخمین سالی دویست هزار تومان که به نرخ امروز معادل چهل هزار پوند است، قالی در کرمان بافته میشود. قیمت یک فرد قالی ابریشمی... در حدود دو الی سه برابر قالیهای پشمی است و قیمت هر فرد قالی... ده الی پانزده پوند است...»[36] و سرانجام یادآوری میکند، چنانچه قالیها و دستبافتههای ظریف کرمان در کشورهای مختلف شناخته و مشهور شوند به صورت قالیهای رسم روز در خواهند آمد، بهویژه آنکه برای پوشانیدن کف تالارهای پذیرایی مجلل بسیار مناسباند.[37] کرزن نیز که در اواخر قرن 19 در ایران به سر میبرده است، درخصوص نفاست و ارزش فرش کرمان مینویسد: «... فرشهای کرمان رنگ عالی و طرح اصیل دارد و بسته به نوع جنس، قیمت آن متری از ده شیلنگ تا ده لیره است.»[38]
به این ترتیب، گزارشهای فوق بیانگر آن است که همزمان با آغاز سرمایهگذاری تجار تبریز در صنعت فرش کرمان، بهرغم اینکه سازمان تولید و تجارت فرش در این منطقه به صورت خانواری و سنتی بود، حسن توجه بافندگان و استفادۀ آنها از پشم مرغوب و رنگهای طبیعی محلی، نظیر قرمزدانه، روناس، پوست گردو، اسپرک، پوست انار، برگ مو، کاه و حنا در بافت فرشها[39] سبب شده بود صنعت مزبور از نظم نسبی برخوردار باشد.
در چنین شرایطی، تجار تبریز با توجه به پویایی صنعت فرش کرمان و ظرفیتهای این منطقه، نظیر نیروی کار ارزان و ماهر و در دسترس بودن مواد اولیۀ مورد نیاز، در اواخر دهۀ 1880 به سرمایهگذاری در صنعت فرش کرمان روی آوردند. آنها ابتدا، طبق همان رویۀ سابق، اقدام به خرید گستردۀ قالی و قالیچههای کهنه و نو از قالیبافان محلی کردند. سپس فرشهای خریداریشده را برای صادرات به استانبول، به تبریز انتقال دادند. ولی این روش دیری نپایید، زیرا در اندک مدتی، علاوه بر تجار بومی، بر تعداد تجار و خریداران تبریزی نیز که به کرمان میآمدند، افزوده شد و فرشهای موجود و در دست تولید خیلی کمتر از میزان تقاضا بود. از این رو، تجار تبریز ناگزیر شدند به قالیبافان شهر و روستاها سفارش بیشتری بدهند. در این مرحله تاجر به دو صورت عمل میکرد. او که سرمایهگذار و به نوعی تولیدکننده نیز محسوب میشد و اکنون نقش مقامات محلی را در حمایت از بافنده ایفا میکرد، طبق قراردادی که بین او و بافنده در جریان بود، بخشی از مواد اولیۀ مورد نیاز برای بافت یک فرش، مثلاً طرح مورد نظر و مقادیری پشم در رنگهای متفاوت، را در اختیار بافنده قرار میداد. همچنین مقداری از مبلغ قرارداد را از پیش میداد و سرانجام مابهالتفاوت کار را به هنگام تحویل فرش پرداخت میکرد.[40] اما گاه نیز تاجر هیچگونه مسئولیتی در قبال تهیۀ مواد اولیۀ مورد نیاز بافنده بر عهده نمیگرفت و تنها پس از پایان بافت فرش، قالی را از او تحویل میگرفت و بهای آن را پرداخت میکرد.
با همۀ این احوال، افزایش سفارش به قالیبافان حتی در کوتاه مدت نیز جوابگوی تقاضای بالای تجار نبود. به این ترتیب، تجار تبریز بر آن شدند با سرمایهگذاری بیشتر در صنعت فرش کرمان و راهاندازی کارگاههای قالیبافی و بهکارگیری کارگران بومی نظم و یکپارچگی بیشتری در چرخۀ تولید ایجاد کنند و در واقع علاوه بر فعالیت در بخش تجارت فرش، مدیریت تولید را نیز در دست بگیرند.[41] براساس گزارشهای موجود، در شیوۀ تولید کارگاهی، تجار تبریز بر جریان تولید و تجارت نظارت مالی کامل داشتند. اما مستندات موجود از نحوۀ نظارت تکنیکی این سرمایهگذاران بر تولید (طرح و نقش)، و شرایط کاری بافندگان و ضوابط و وضعیت حاکم بر محیط کار آنها هیچ نوع گزارشی به دست نمیدهند. به هر ترتیب، با تلاش تجار تبریز، خصوصاً تولیدکنندگان (بافندگان) بومی، در اواخر قرن نوزدهم و در آستانۀ سرمایهگذاری تجار و شرکتهای خارجی در صنعت فرش کشور، صنعت قالیبافی منطقۀ کرمان به دوران تقریباً بدون وقفۀ پیشرفت گام نهاد.
2-2-2. سرمایهگذاری شرکتهای خارجی در صنعت فرش کرمان
تقاضای روزافزون برای فرش ایران در بازارهای جهانی در اواخر قرن نوزدهم گسترش تولید آن را ایجاب میکرد. اما کارگاههایی که با شرکت سرمایهگذاران خردهپای بومی راهاندازی شده بود، دیگر در شرایطی نبود که تقاضای این کالای پرخواستار را برآورده کند. بنابراین، در حالی که تأمین مالی این امر احتیاج به سرمایهگذاری بیشتری داشت، شرکتهای خارجی عمدتاً غربی در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20، تحت تأثیر عواملی چون رشد روزافزون تقاضا برای فرش ایران در بازارهای بینالمللی، جذب سرمایهگذاری در صنعت فرش ایران شدند.
فعالیت این شرکتها عملاً در دهۀ 1890 و از منطقۀ سلطانآباد (اراک) آغاز گردید که از مراکز اصلی فرشبافی کشور در دورۀ قاجار بود. شرکتهای تجاری بریتانیا، ایتالیا، آلمان، روسیه و امریکا از مهمترین این شرکتها بودند[42] که تا آغاز جنگ جهانی اول، عملیات تولیدی و تجاری خود را در تمام مراکز قالیبافی کشور گسترش دادند[43].
در این بین، چنانکه اشاره شد، منطقۀ کرمان به خاطر جایگاه سنتی آن در بافت فرش و شال و دارا بودن ظرفیت تولید فرشهای مناسب برای بازارهای بینالمللی، نظیر پشم مرغوب و بافندگان کارآزموده، از اواخر قرن 19 مورد توجه شرکتهای خارجی قرار گرفت. از مهمترین شرکتهای سرمایهگذار در صنعت فرش کرمان در این زمان شرکت انگلیسی «زیگلر»[44]، شرکت ایتالیایی «نیرکو کاستلی»[45] و شرکتهای تجاری امریکایی بودند که در ادامه به اقدامات تولیدی و تجاری آنها میپردازیم.
شرکت انگلیسی ـ سوئیسی زیگلر که تحت حمایت بریتانیا بود[46]، فعالیتهای تجاری خود را در ایران در سال 1867 شروع کرد و نخستین شعبات خود را در شهرهای تبریز و رشت دایر گردانید[47]. سرمایهگذاری این شرکت در حوزۀ صنعت فرش ایران عملاً از ابتدای دهۀ آخر قرن 19 و از سلطانآباد آغاز گردید. زیگلر بهتدریج شعباتی نیز در کرمان، یزد، تبریز، کاشان، مشهد، شیراز و همدان ایجاد کرد.[48] بدیهی است روند فعالیت و سرمایهگذاری این شرکت در بخش تولید و تجارت فرش کرمان مشابه عملکرد آن در سلطانآباد بود. به این ترتیب که زیگلر با راهاندازی دفاتر تجاری در شهر کرمان، ابتدا فعالیتهای تجاری خود را محدود به خرید فرشهای تولیدی این شهر و روستاهای پیرامون آن نظیر راور، ماهان و جوپار کرد. پس از چندی از طریق عاملان خود که معمولاً از افراد «اهل بلد» بومی بودند، اقدام به سفارش قالی نمود و با بافندگان محلی قرارداد بست.[49] براساس اسناد موجود، در شیوۀ تولید خانواری، نمایندۀ زیگلر دار قالی را در خانۀ قالیباف برپا میکرد. همچنین مواد اولیه و مقداری مساعده به او میداد. سرانجام پس از پایان کار و کارسازی باقی دستمزد قالیباف را پرداخت میکرد و فرش را تحویل میگرفت و به تجارتخانه میبرد[50]. اگر زیگلر در کرمان نیز به روش تولید خانواری در سلطانآباد نظارت کرده باشد، باید با بنجامین (سفیر امریکا در ایران در سالهای 1883-1885) همعقیده شویم و بپذیریم که شرکت ضمن مدیریت مالی جریان تولید، تا حدودی بر جنبههای تکنیکی تولید نیز نظارت داشته است.[51]
در شیوۀ تولید خانواری جریان کار به کندی پیش میرفت. بنابراین، شرکت تصمیم گرفت با راهاندازی کارگاههای فرشبافی و صباغخانههای اختصاصی در شهر کرمان و روستاهای پیرامون آن و استخدام کارگران قالیباف که عمدتاً از زنان و کودکان بودند، خود مستقیماً مدیریت تولید را در دست گیرد[52]. بدیهی است هدف اصلی زیگلر از راهاندازی شیوۀ تولید کارگاهی، ضمن یکپارچهسازی سازمان تولید و نظارت بر امور مالی و جنبههای تکنیکی آن، بافت فرشهایی با طرحهای مخصوص شرکت بود[53]، طرحهایی که باب سلیقۀ مشتریان اروپایی و امریکایی باشد[54]. ما اطلاعی از این طرحها نداریم، اما براساس گزارشهای موجود، نقشمایۀ اصلی فرش کرمان در اواخر قرن 19 باغ و بوستان و گل و گیاه بوده است. به عبارت دیگر، نقشهای درختی گل و بلبل و پرندهای یا بهارستان، نقش انسان و نقش سبزیکار از جمله طرحهای رایج در این دوره به شمار میرفته است.[55] رنگهای مورد استفاده در این کارگاهها، رنگهای ثابت محلی و گاه رنگهای جوهری وارداتی از اروپا بوده است.[56] گفتنی است، مستندات موجود هیچ اطلاعی از تعداد کارگاههای تحت نظارت زیگلر در کرمان، حجم فرشهای تولیدی در این کارگاهها و ارزش فرشهایی که شرکت از طریق مبادی جنوب کشور به مقصد اروپا و امریکا صادرات میکرد، به دست نمیدهند.
از دیگر شرکتهای سرمایهگذار در صنعت فرش کرمان در اواخر قرن 19، شرکت ایتالیایی «نیرکو کاستلی و برادران» بود. نیرکو کاستلی از یک خانوادۀ ثروتمند ایتالیایی یود که اعضای آن در نیمۀ دوم قرن 19 در استانبول به بانکداری و بازرگانی اشتغال داشتند. چون آنها با بازرگانان تبریز نیز در ارتباط و دادوستد بودند، پس از چندی جان کاستلی، برادر نیرکو، در تبریز مستقر گردید و عهدهدار کارگزاری بانک شاهنشاهی ایران در این شهر شد. بنابراین، فعالیتهای تجاری شرکت کاستلی در حوزۀ فرش در اوایل قرن 20 و از شهر تبریز شروع شد.[57] شرکت بهتدریج شعباتی در کرمان، کاشان و همدان دایر کرد. مرکز این شرکت در شهر نیویورک واقع بود و عملیات تجاری آن تحت حمایت دولتهای امریکا و ایتالیا قرار داشت. آغاز عملیات کاستلی در کرمان به این صورت بود که او در دهۀ اول قرن 20 با تأسیس دفتر تجاری بزرگی در شهر کرمان، شروع به سرمایهگذاری در صنعت فرش این منطقه نمود. بنا بر گزارشها و مستندات موجود، میرزا علیاکبر تبریزی که گویا خود از تجار تبریزی فعال و کارآزموده در بخش تولید و تجارت فرش کرمان بود، اولین نمایندۀ تجاری شرکت کاستلی در شهر کرمان بود.[58] او پس از تأسیس شعبۀ تجاری کاشان در سال 1909، به خاطر تجربیات ارزندهای که داشت، از طرف شرکت به کرمان منتقل گردید. پس از وی، جرج استیونس[59]، از دیگر اعضای شرکت که منابع از او بهعنوان عضو پیشقدم در صنعت قالیبافی کرمان یاد میکنند، جانشین او شد.[60] این شرکت نیز، مانند شرکت زیگلر، در ابتدا عملیات تجاری خود را محدود به خرید فرش کرمان و صادرات آن به اروپا و امریکا نمود. اما پس از مدتی از طریق بستن قرارداد با بافندگان خانگی محلی، راهاندازی کارگاههای بزرگ فرشبافی و تأسیس انبارها و اتاقهای رنگرزی، همچنین نظارت بر امور مالی و کنترل جنبههای فنی و تکنیکی تولید (متناسب با طرحهای مد نظر شرکت)[61] خود به کار تولید فرش در این منطقه دست زد. مستندات موجود از شمار قالیبافان طرف قرارداد با شرکت، تعداد دستگاههای تحت نظارت کاستلی در شهر کرمان و روستاهای پیرامون آن و ارزش فرشهای صادرشده توسط این مؤسسه حرفی نمیزنند. اما براساس معدودی از این اسناد که در آنها به تحصن قالیبافان طرف قرارداد با شرکت در سال 1911 در کنسولگری انگلیس واقع در شهر کرمان اشاره شده است، میتوان از وسعت عملیات تولیدی و تجاری این شرکت در منطقه آگاهی یافت. در این گزارشها که شامل مکاتبات ارسالی از وزارت امور خارجۀ وقت به وزارت داخله است، چنین آمده است:
... موافق تلگرافی که بهتازگی از کرمان به سفارت [ایتالیا] رسیده، سیصد نفر از قالیبافهای کارکنان تجارتخانۀ [کاستلی] به ایراد اینکه دارالتجاره از مواد کنتراتهای منعقده با آنها تخلف نموده و اجرت آنها را نپرداخته، این اوقات در قنسولگری انگلیس، کفیل منافع اتباع ایتالی در کرمان، تحصن جستهاند و تجارتخانه هم نظر به عدم امنیت و سرقت متواتره و حال بحرانی که فعلاً بهواسطۀ بیمساعدتی مأمورین محلی در امور خود مشاهده مینمایند، درصدد است که کنتراتهای آنها را فسخ نماید...[62]
در ادامۀ این مکاتبه یادآوری شده است:
... عدم امنیت طرق و بیمبالاتی مأمورین محلی، بعد از اینکه یک تجارتخانۀ ایتالیایی را مبالغی متضرر کرده، حال اسباب خانهخرابی چند صد نفر عملجات ایرانی شده... این ترتیب فقط یک علاج دارد و آن اینکه حکومت مرکزی باید چه رأساً و چه به توسط مأمورین محلی ضمانتهای مؤثر برای امنیت حمل و نقل مالالتجاره به تجارتخانۀ کاستلی بدهد و در استرداد مقدار معتنابه قالی که از این تجارتخانه سرقت شده، بیش از این تأخیر نکند. اگر این خواهش جداً و سریعاً به عمل آید، اتباع ایتالیا میتوانند مجدداً تجارت و صنعت را که فعلاً لابد و لاعلاج رها کردهاند، از سر گرفته و عملجاتی که بیکار شدهاند، به تحصیل معاش اشتغال پیدا خواهند کرد...[63]
به علاوه، با کمی غور در مستندات فوق، متوجه میشویم که بیشتر مکاتبات شرکتهای خارجی با دولت وقت ایران درخصوص تأمین امنیت راههای مواصلاتی کرمان به فارس (بندرعباس و بوشهر)، یعنی مسیر عبور مالالتجارۀ این شرکتها به گمرک بنادر جنوب، و استرداد مالهای بهسرقترفته از طوایف جنوب نظیر بلوچ، بهارلو، دشمنزیاری و غیره، از آنِ شرکت کاستلی بوده است.[64] با این تفاسیر، بدیهی است شرکت کاستلی از مهمترین شرکتهای سرمایهگذار در صنعت فرش کرمان در ربع اول قرن 20 بوده است. سرانجام، در ابتدای جنگ جهانی اول، همۀ امکانات و سرمایۀ این شرکت به شرکتهای امریکایی انتقال یافت که همزمان از سرمایهگذاران اصلی صنعت فرش کرمان در سه دهۀ آغازین سدۀ مذکور بودند و شرکت «قازان» عهدهدار تمامی منافع کاستلی در صنعت فرش کشور گردید.[65]
اما عمدهترین شرکتهای سرمایهگذار در صنعت فرش کرمان در اواخر دورۀ قاجار که قسمت اعظم عملیات تولید و تجارت فرش منطقۀ کرمان را به خود اختصاص داده بودند، شرکتهای تجاری امریکایی بودند. این شرکتها در دهۀ اول قرن 20 به سرمایهگذاری در تولید و تجارت فرش ایران روی آوردند و بهرغم وقفهای که در این چرخه در بین سالهای جنگ جهانی اول (1914-1918) اتفاق افتاد، تا پایان دورۀ قاجار به فعالیتهای تجاری خود ادامه دادند. مرکز این شرکتها در نیویورک واقع بود[66] و تجارتخانۀ اصلی آنها در سلطانآباد قرار داشت[67]. به علاوه در کرمان، کاشان، اصفهان، همدان، خراسان، همدان، یزد، ساوه، محلات و تبریز نیز دارای نمایندگی تجاری بودند.[68]
براساس اسناد موجود، شرکتهای قالی شرق[69]، قازان[70]، تاوشانچیان[71]، قرهگزیان[72]، میسیریان[73]، تیریاکیان[74]، براندلی[75]، تلفیان[76]، برادران باردویل[77] و فریتس و لارو[78] نیز از دیگر شرکتهای سرمایهگذار در صنعت فرش کرمان بودند. فعالیتهای تولیدی و تجاری این شرکتها در صنعت فرش کرمان که زیر نظر دولت انگلیس[79] و امریکا[80] قرار داشتند، از دهۀ اول قرن 20 آغاز گردید. شرکتهای مزبور علاوه بر سرمایهگذاری در بخش خرید، تجارت و صادرات فرش کرمان از طریق گمرک بندرعباس[81] به مقصد نیویورک، لندن و پاریس[82]، در بخش تولید نیز سرمایهگذاری کرده بودند. به عبارت دیگر، این شرکتها ضمن راهاندازی نمایندگی تجاری در کرمان و روستاهای آن[83] و خرید فرشهای موجود در بازار و بستن قرارداد با قالیبافان شهر و روستاهای پیرامون نظیر راور، ماهان، کوهپایه، زرند و جوپار، شماری از کارگران را نیز برای جمعآوری کلاف و حلاجی پشم به کار گرفته بودند[84]. در این بین، قالیبافان خانگی بهرغم اینکه «... با پول و نقشۀ تجارتخانههای امریکایی قالی میبافتند، [اما گاه] قالیهای مزبور را گرو گذاشته یا اینکه بدون اطلاع آنها، تصرفاتی...»[85] در قالیها میکردند و در بعضی موارد نیز ضمن تأخیر در بافت و تحویل قالیها، بدون آگاهی شرکت اقدام به فروش خامۀ آنها مینمودند[86]. بنابراین، شرکتهای تجاری برای رهایی از اینگونه اختلافات که منجر به تعطیلی کار تجارتخانهها میشد،[87] تصمیم گرفتند دفاتر اداری و کارگاههای قالیبافی در کرمان و روستاهای آن ایجاد کنند و با بهکارگیری تعداد زیادی از بافندگان بومی، مدیریت این صنعت را نیز در اختیار بگیرند[88]. اما مهمترین اقدام این شرکتها راهاندازی صباغخانههای اختصاصی و عرضۀ خامه و کلافهای رنگشده به قالیبافان طرف قرارداد بود. در همین خصوص، ادارۀ مالیۀ کرمان طی مکاتبات خود با وزارت مالیه میآورد: «... عجالتاً کار صباغی و قالیبافی کمپانی [قالی شرق] فوقالعاده توسعه پیدا کرده... تمام کار صباغی... را خود کمپانی مزبور و کارکنهای خودشان متحمل شده و ابداً رجوع به دکاکین قالیبافی نمینمایند...»[89] بنا به ادعای این شرکتها، اقدام فوق فینفسه مشکلی در روند کار ایجاد نمیکرد. اما با توجه به خودداری شرکتها از پرداخت مالیات صباغی، باید گفت این کار نهتنها باعث ایجاد مانع در کارسازی مالیات این صنف میگردید، بلکه موجبات بیکاری شماری از رنگرزها را نیز فراهم میساخت. چنانکه ادارۀ مالیۀ کرمان در ادامۀ مکاتبات فوق میآورد:
درخصوص مطالبۀ مالیات از تجارتخانههای قازان و تاوشانچیان، تجارتخانههای مزبوره اظهار میدارند پشمی را که رنگ میکنند، فقط برای مصرف کارخانههای خودشان است و از این جهت ضرری به صباغها نمیرسد... در صورتی که تجارتخانهها... تقبل پرداخت مالیات را به قدر سهم ننمایند، صنف قالیباف هم نخواهد داد و این مالیات لاوصول میماند. به علاوه جمعی صباغ کرمان که به این وسیله کسب و گذران مینمودهاند، بهمرور از میان خواهند رفت، در صورتی که بهخوبی از عهدۀ رنگهایی که تجارتخانههای خارجه دستور بدهند، میتوانند برآیند.[90]
به این ترتیب، بنا بر منابع، تجارتخانههای امریکایی از بهترین تجارتخانههای کرمان محسوب میشدند. مثلاً شرکت قالی شرق که مرکز آن در سلطانآباد و تحت مدیریت مسیو زکینی[91] بود[92]، دارای یک هزار باب کارخانۀ قالیبافی در این منطقه بود[93] و محوطۀ وسیعی در شهر کرمان به محل کار کارکنان و بافندگان، انبارهای تجاری و اتاقهای رنگرزی این شرکت اختصاص داشت؛ فقط محوطۀ تأسیسات متعلق به «... رئیس، نایب و دفتردار [آن]... در خارج شهر، سمت شمال شرقی کرمان، زمینی از اراضی [بود] که هفده هزار و پانصد زرع مکعب...» را در بر میگرفت[94].
از وسعت عملیات تولیدی و تجاری شرکتهای امریکایی، یعنی تعداد کارگاهها و شمار دارهای تحت نظارت آنها، همچنین حجم قالیهای تولیدی و ارزش فرشهایی که این شرکتها از منطقۀ کرمان صادر میکردند، آگاهی درستی نداریم. اما اگر براساس مستندات فوق، شمار قالیبافان شرکت قالی شرق در شهر کرمان و روستاهای آن را بین شش تا هفت هزار نفر در نظر بگیریم[95]، بهخوبی متوجه وسعت و میزان سرمایهگذاری این شرکتها در صنعت فرش کرمان خواهیم شد. آنچه مشخص است، در دو دهۀ پایانی حکومت قاجار بیشتر کارگاههای قالیبافی و قسمت اعظم عملیات تولید و تجارت فرش در منطقۀ کرمان تحت نظارت و در اختیار مستقیم شرکتهای امریکایی بوده است.[96] به عبارت دیگر، توسعۀ صنعت قالیبافی کرمان در اوایل سدۀ 20 نتیجۀ تقاضای بازار امریکا برای فرش این منطقه بود، چرا که اکثر مردم این کشور طالب قالیهایی در اندازههای 6×9 پا تا 15×30 پا بودند و اینگونه قالیها بیشتر توسط قالیبافان کرمان و با استفاده از دارهای گردان تولید میشد[97].
با وجود توسعۀ روزافزون عملیات تولیدی و تجاری شرکتهای خارجی در صنعت فرش کرمان در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20، انتظار میرفت شرایط کاری و وضعیت حاکم بر محیط کار کارگران قالیباف بهبود یابد. اما به دلیل سوءاستفادۀ کارفرمایان از نیروی کار ارزان و نبود قانون کار و کارگری در کشور[98]، حتی در سالهای پایانی دورۀ قاجار نیز هیچ گونه تغییر و پیشرفتی در شرایط مذکور حاصل نشد. اقشار زحمتکش قالیباف با دریافت دستمزد ناچیزی که بسته به مهارتشان روزانه بین نیم تا پنج قران بود[99]، از داشتن حداقل امکانات زندگی محروم بودند و در محیطی کاملاً غیربهداشتی و فاقد حداقل امکانات رفاهی و بهداشتی لازم کار میکردند. در این خصوص در سال 1921 وزارت فلاحت و تجارت در گزارش خود میآورد: «... وضعیت کارگران و کارخانجات قالیبافی کرمان بهکلی برخلاف حفظ الصحه و به قسمی است که پس از چندی اطفال کارگر در کارخانجات بهکلی علیل و فلج شده در اول جوانی از کار میافتند...»[100] همزمان، سازمان بینالمللی مشاغل نیز محیط کار کارگران قالیباف را دور از انتظار توصیف میکند و در گزارشی مینویسد: «... در اتاقهای کوچک، با سقفهای کوتاه و بدون جریان هوا کارگران زیادی در شرایطی غیربهداشتی به بافندگی مشغولاند. در این واحدها، کودکان حتی از سنین پنج سالگی مشغول به کارند و از طلوع آفتاب تا غروب کار میکنند...»[101]
اینگونه گزارشها دولت را تا حدودی به تکاپو واداشت. ایران در سال 1921 به سازمان بینالمللی کار پیوسته بود. بنابراین، متأثر از گزارشهای مذکور، وزارت امور خارجه طی مکاتبه با وزارت داخله، خواستار پیگیری و بهبود وضعیت بافندگان قالی در کرمان شد:
از طرف ادارۀ بینالمللی مشاغل مکرر به وزارت امور خارجه برای ترفیۀ حال اطفالی که در کاخانجات قالیبافی کرمان کار میکنند مراجعه شده و درخواست کردهاند دولت علیه برای آسایش احوال آنها اقداماتی به عمل آورده، نتیجه را اطلاع بدهند. از سفارتین انگلیس و امریکا هم همینطور تقاضا شده است. چون موقع تشکیل کنفرانس بینالمللی مشاغل نزدیک است و نتیجۀ اقدامات دولت در این خصوص باید معین شود، متمنی است به حکومت کرمان دستورالعمل صادر فرمایند در این خصوص که سابقاً از طرف وزارت فواید عامه هم مراجعه شده چه اقدام نموده. متمنی است هرچه زودتر نتیجۀ اقدامات حکومت کرمان را برای استحضار وزارت امور خارجه مرقوم فرمایند که زمینۀ جواب دولت علیه حاضر گردد...[102]
در ادامۀ این گزارش آمده است: «... واقعاً این قسم رفتار نسبت به تنها طبقۀ کارگر این مملکت خجلتآور است و نظر به عضویت دولت علیه در مجمع اتفاق ملل در این قبیل مسائل دقت و اهتمام به عمل آید که مسئولیتی به عهدۀ دولت ایران وارد نیامده و در آینده تولید مشکلات و محظوراتی برای دولت ننماید...»[103] سرانجام گزارشها و پیگیریهای ادارۀ بینالمللی کار درخصوص وضعیت نامناسب بافندگان کارگاهها و شرایط حاکم بر محیط کار آنها در کرمان مؤثر واقع شد. در سال 1923 دولت به سردار معظم، والی کرمان و بلوچستان در اواخر دورۀ قاجار، دستور داد که فرمان ذیل را ابلاغ نماید:
نظر به لزوم مراعات حفظ الصحه و بهبودی شرایط کار کردن کارگران کارخانجات قالیبافی و نظر به لزوم مراعات مقررات و احکام مذهب مقدس اسلام که همواره منظور نظر هیئت محترم دولت... میباشد، موارد ذیل مقرر میگردد: 1. مدت کار کردن برای تمام کارگران کارخانجات قالیبافی هشت ساعت بوده و هیچ یک از کارفرمایان حق ندارند بیش از مدت مزبور کارگران کارخانۀ خود را وادار به کار نمایند. 2. روزهای جمعه و اعیاد تعطیلی و مملکتی کارخانجات قالیبافی باید حتماً تعطیل بوده و کارگران در روزهای تعطیل نیز استفاده از اجرت خواهند نمود. 3. سن اطفالی که در کارخانهها کار مینمایند برای پسرها نباید کمتر از هشت سال و برای دخترها کمتر از ده سال باشد. 4. کارخانۀ پسران و دختران باید از هم بهکلی مجزا بوده و کار کردن مخلوط آنان ممنوع است. 5. نقشهگوی کارخانجاتی که دخترها در آن کار میکنند باید زن بوده و گماردن نقشهگوی مردانه برای دختران کارگر اکیداً ممنوع است. 6. صاحبان کارخانجات حق ندارند که کارگرانی را که دارای امراض مسری میباشند اجیر کرده و نگاه دارند. 7. دایر کردن کارخانجات قالیبافی در زیرزمینها و محلهای مرطوب اکیداً ممنوع است و کارخانجات باید دارای پنجرههای رو به جنوب باشد که از حیث آفتاب منقصی ناقص نباشد. 8. کارگاههای قالی باید تقریباً یک زرع از سطح زمین بلندتر و نشستگاه اطفال باید به قدر کفایت مرتفع باشد که در موقع کار کردن راحت باشند. 9. رئیس حفظ الصحه و یا طبیب بلدیه مکلف خواهد بود که ماهی یک مرتبه کارخانههای قالیبافی را معاینه کرده و در صورت عدم موافقت شرایط کار کارگران با اصول حفظ الصحه مراتب را به مقامات لازمه اطلاع دهند که جلوگیری به عمل آید. 10. هر یک از تخلفکنندگان از مواد فوق محکوم به مبلغ از ده الی پنجاه تومان جزای نقدی [هستند] که به ادارۀ معارف برای کمک به مدارس پرداخت خواهد شد و یا از یک الی بیست روز حبس خواهند شد. 11. ادارۀ نظمیه مأمور اجرای مواد فوق و مراقبت در عدم تخلف از آن میباشد.[104]
به این ترتیب، تحقیقات سازمان بینالمللی کار درخصوص حرفۀ قالیبافی و وضعیت کارگران این حرفه باعث توجه دولتمردان ایران به اوضاع و شرایط این قشر زحمتکش و مولد گردید و در سال 1923 نخستین قانون کار در ایران تصویب شد. اما این قانون فقط در یک بخش صنعتی، یعنی صنعت قالیبافی، و فقط در ناحیۀ کرمان اعمال گردید و پس از انتشار این قانون در کتاب قانون سازمان بینالمللی کار، همه نفس راحتی کشیدند و دولت دیگر به اجرای آن علاقهای نشان نداد.
در این بین، اگرچه جنگ جهانی اول ناگزیر باعث تعطیلی تجارتخانههای خارجی[105] و ایجاد رکود نسبی در صنعت قالیبافی کرمان و جلوگیری موقت از ورود قالی این منطقه به امریکا شد[106]، اما همینکه جنگ پایان یافت، مجدداً صنعت مزبور رشد چشمگیری کرد و میزان تقاضا برای قالی و قالیچههای کرمان در امریکا[107] و اروپا[108]، بیش از هر زمان دیگر، افزایش یافت. در این هنگام (دهۀ 1920) با خروج تجار تبریزی از دور فعالیت و سرمایهگذاری در صنعت فرش کرمان، این صنعت کاملاً تحت مدیریت شرکتهای امریکایی درآمد و تولیدات آن نیز، چه از لحاظ کمیت و چه از لحاظ کیفیت، به عالیترین مدارج ترقی و تعالی رسید.[109] در همین زمان بود که شرکتها و بازرگانان امریکایی سلیقۀ مشتریان خود را به طراحان و هنرمندان کرمانی تحمیل کردند. اما تحمیل این سلیقه هرگز به حد غربزدگی نرسید و قالی کرمان را از سنت طراحی ایرانی دور نکرد و چه بسا تنوع آن را دو چندان ساخت. به عبارت دیگر، در این دوره که به لحاظ کاربرد طرح و نقش به «عصر بازگشت» معروف است، نقش و نگارههای دورۀ صفوی یعنی نقشهای اسلیمی و گلهای شاهعباسی از نقشهای قاب قرآنی و لچکهای انبوه رایج گردید و مورد تقلید هنرمندان این منطقه قرار گرفت.[110]
لازم به یادآوری است، همزمان با سرمایهگذاری و فعالیت تجار و شرکتهای خارجی در صنعت فرش کرمان (دهۀ اول و دوم قرن 20)، تجار تبریز و بازرگانان بومی منطقه نیز سرمایهگذاری محدودی در این بخش داشتند. براساس مستندات، بازرگانان سرشناسی چون حاج حسن تبریزی[111]، حاجی آقا علی صاحب[112] و آقا محمدعلی الهی[113] از جملۀ این تجار بودند که در زمینۀ تولید، تجارت و صادرات قالی و قالیچۀ کرمان از طریق گمرک بندرعباس و دزداب (زاهدان) به هندوستان[114]، مصر[115] و لندن[116] فعالیت میکردند. براساس اطلاعات معدود این اسناد، تراکم صادرات فرش از طریق گمرک بندرعباس و معطلی مالالتجارۀ مزبور در آن و از طرف دیگر، تسهیلات تجارت این کالا از راه دزداب، از عوامل اصلی تمایل تجار بومی به صادرات نامنظم فرشهای کرمان از طریق این کانون به بازار بمبئی بوده است.[117]
به این ترتیب، متأثر از سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی، صنعت فرش کرمان در اواخر دورۀ قاجار رشد چشمگیری یافت. چنانکه شمار دارهای قالیبافی این ایالت از 220 دار در 1850 به 1000 دار در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20، و حدود 3000 دار در سال 1914 و 5000 دار در سالهای پایانی دورۀ قاجار رسید. ارزش قالیهای تولیدی نیز، با رشد 20 درصدی، از 15000 تومان در سال 1850 به 300,000 تومان در سال 1904 رسید.[118] همچنین براساس مستندات موجود، ارزش معاملات سالانۀ قالی در کرمان در سالهای پایانی دورۀ قاجار «... مطابق تخمینی [سال 1922]... یک میلیون تومان بلکه متجاوز» از آن بوده است.[119] در این بین، توسعۀ صنعت قالیبافی در قیمت مواد اولیۀ مورد نیاز آن نیز تأثیر بسزایی داشت. گزارشها حکایت از آن دارد که در سال 1850، قیمت پشم مرغوب در کرمان که عموماً از مراکز بم، رودبار، رفسنجان، جیرفت، کوهپایه و حومۀ شهر کرمان تأمین میشد[120]، معادل 2 قران برای «من» یا 200 قران برای «خروار» بود و در سال 1894 به 700 قران رسید[121].
نتیجهگیری
کرمان از دیرباز از مراکز اصلی صنایع دستی در کشور بوده است. خصوصیات اقلیمی و جغرافیایی این منطقه، نظیر آب و هوای گرم و خشک و محدودیت منابع آبی برای کشاورزی، از دلایل اصلی گرایش مردم این خطه به صنایع دستی بوده است. شالبافی و فرشبافی از مهمترین این صنایع است که مشخصاً از دورۀ صفویه در کرمان رواج داشته است. در نیمۀ اول قرن 19 شالبافی صنعت عمدۀ کرمان بود و در ابتدای نیمۀ دوم این قرن شالهای صادراتی آن شهرت جهانی داشت، اما همزمان کرمان از مراکز اصلی بافت فرش در کشور نیز محسوب میشد. در این دوره تولید فرش در کرمان محدود بود و روستاییان، ایلات و معدود بافندگان شهری در کارگاههای کوچک خانگی و توسط اعضای خانواده به این حرفه مشغول بودند و فرش بهعنوان یک کالای تجاری داخلی عمدتاً در بازارهای داخل کشور مبادله میشد. اما در دهههای پایانی قرن مذکور، با رکود تدریجی صنعت شالبافی در کرمان و روی آوردن بافندگان شال به بافت فرش، این صنعت پس از گذراندن دوران احیای خود در نیمۀ اول قرن 19، وارد دورهای از تحول و رونق گردید. در این زمان بود که تجار تبریز با توجه به ظرفیتها و قابلیتهای ایالت کرمان به سرمایهگذاری در بخش خرید و تجارت فرش این منطقه روی آوردند. عملیات تجاری این تجار محدود به این بخش نگردید. آنها بهتدریج با سفارش بافت فرش به بافندگان خانگی و سپس ایجاد کارگاههای قالیبافی و سازماندهی صنعت فرش کرمان، در بخش تولید فرش نیز سرمایهگذاری کردند. و بدین ترتیب، بهعنوان حامیان اصلی تولید و تجارت فرش در کرمان، به نوعی جایگزین مقامات و استادکاران محلی شدند و نقش عمدهای در پویایی صنعت فرش کرمان ایفا کردند. اینگونه بود که در آستانۀ ورود و سرمایهگذاری تجار و شرکتهای خارجی (غربی) در صنعت فرش کشور، صنعت قالیبافی این منطقه و برخی از روستاهای آن به دوران تقریباً بدون وقفۀ پیشرفت گام نهاد.
اما رشد تولید و تجارت فرش در آذربایجان به اینجا ختم نشد. در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20، تجار و شرکتهای خارجی نظیر شرکتهای انگلیسی، ایتالیایی و امریکایی نیز تحت تأثیر در دسترس بودن مواد اولیۀ مرغوب و نیروی کار ماهر و ارزان، همچنین تقاضای روزافزون برای فرشهای منطقۀ کرمان در بازارهای بینالمللی، سرمایهگذاری در صنعت فرش این منطقه را سودآور تشخیص دادند و به فعالیت تجاری در این بخش روی آوردند. این شرکتها با ایجاد تجارتخانهها، دفاتر تجاری، انبارها، کارگاههای بزرگ قالیبافی و اتاقهای رنگرزی اختصاصی در سطح کرمان و بهکارگیری تعداد زیادی از بافندگان قالیباف با حداقل دستمزد، تحول دیگری را در صنعت فرش کرمان رقم زدند. چنانکه با افزایش شمار دارهای قالی در منطقۀ کرمان از 1000 دار در اواخر قرن 19 به حدود 3000 دار در سال 1914، علاوه بر آنکه حجم فرشهای تولیدی در سطح این ایالت افزایش قابل توجهی یافت، ارزش قالیهای صادره از کرمان به بازارهای جهانی، خصوصاً بازار امریکا، نیز سیر صعودی به خود گرفت.
در این بین، با وقوع جنگ جهانی اول در نیمۀ اول قرن 20، فرش کرمان برای مدت کوتاهی بازار خود را در امریکا از دست داد. اما پس از پایان جنگ، مجدداً تولید، تجارت و صادرات فرش کرمان در بستر گذشته از سر گرفته شد و میزان تقاضا برای فرش کرمان در امریکا بیش از هر زمان دیگر افزایش یافت.
[1]. سرپرسی سایکس، سفرنامۀ ژنرال سرپرسی سایکس، ترجمۀ حسین سعادتنوری (تهران: ابن سینا، 1336)، ص 57-60.
[2]. ژان شاردن، سفرنامه، ترجمۀ محمد عباسی، ج 4 (تهران: امیرکبیر، 1336)، ص 359.
[3]. همان؛ آدام الئاریوس، سفرنامه، ترجمۀ حسین کردبچه، ج 2 (تهران: کتاب برای همه، 1361)، ص 556.
[4]. ر. دبلیو فریه، هنرهای ایران، ترجمۀ پرویز مرزبان (تهران: فرزان، 1374)، ص 134.
[5]. جولیان بارییر، اقتصاد ایران (1900-1970م/ 1279-1349ش)، ترجمۀ مرکز تحقیقات سازمان صنایع ملی و سازمان برنامه (تهران: مؤسسۀ حسابرسی سازمان صنایع ملی و سازمان برنامه، 1363)، ص 14.
[6]. پلوارد انگلیش، شهر و روستا در ایران، ترجمۀ رؤیا اخلاصپور (تهران: نشر تاریخ ایران، 1390)، ص 29-60.
[7]. میخاییل سرگهیویچ ایوانف، تاریخ نوین ایران، ترجمۀ هوشنگ تیزابی (تهران: بینا، 1356)، ص 9.
[8]. سیسیل ادواردز، قالی ایران، ترجمۀ مهیندخت صبا (تهران: فرهنگسرا، 1368)، ص 227.
[9]. شیرین صوراسرافیل، طراحان بزرگ فرش ایران (تهران: پیکان، 1380)، ص 316.
[10]. انگلیش، ص 62.
[11]. همان، ص 59.
[12]. سایکس، ص 235.
[13]. همان، ص 234-235.
[14]. ویلم فلور، صنایع کهن (1800-1925)، ترجمۀ علیرضا بهارلو (تهران: پیکره، 1393)، ص 18.
[15]. همان، ص 2؛ جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمۀ احمد تدین (تهران: نی، 1387)، ص 196-197؛ حسین تحویلدار، جغرافیای اصفهان (تهران: شنگرف، 1387)، ص 33-70.
[16]. فریه، ص 134.
[17]. Annette Ittig, “Carpets xi. Qajar Period”, Encyclopaedia Iranica, VIV (London and New York: Encyclopaedia Iranica, 1990), pp. 878-879.
[18]. بشری دلریش، زن در دورۀ قاجاریه (تهران: سوره، 1375)، ص 47-49.
[19]. فلور، صنایع کهن، ص 23.
[20]. همان، ص 233؛ انگلیش، ص 62.
[21]. مجلۀ فلاحت و تجارت، ش 2 (1298ش)، ص 45.
[22]. محمدعلی جمالزاده، گنج شایگان: اوضاع اقتصادی ایران (تهران: خوارزمی، 1376)، ص 24-30.
[23]. همان، ص 222؛ انگلیش، ص 62.
[24]. صوراسرافیل، ص 316.
[25]. یاکوب ادوارد پولاک، ایران و ایرانیان، ترجمۀ کیکاووس جهانداری (تهران: خوارزمی، 1368)، ص 394؛ چارلز عیسوی، تاریخ اقتصادی ایران عصر قاجار (1215-1322ق)، ترجمۀ یعقوب آژند (تهران: گستره، 1362)، ص 165-171.
[26]. پولاک، ص 395.
[27]. اوژن اوبن، ایران امروز (1906-1907م)، ترجمۀ علیاصغر سعیدی (تهران: زوار، 1391)، ص 85.
[28]. جرج ناتانیل کرزن، ایران و قضیۀ ایران، ترجمۀ غلامعلی وحیدمازندرانی، ج 2 (تهران: علمی و فرهنگی، 1387)، ص 671؛ بارون فیودورکوف، سفرنامه، ترجمۀ اسکندر ذبیحیان (تهران: فکر روز، بیتا)، ص 118.
[29]. اوبن، ص 86.
[30]. ادواردز، ص 8، 66؛ روزنامۀ اقدام، ش 172 (1345ق)، ص 2.
[31]. فلور، صنایع کهن، ص 25.
[32]. ادواردز، ص 230.
[33]. سایکس، ص 233.
[34]. ادواردز، ص 229.
[35]. سایکس، ص 233-234.
[36]. همان، 234.
[37]. ادواردز، ص 229.
[38]. کرزن، ج 2، ص 299.
[39]. ادواردز، ص 234، 240.
[40]. فلور، صنایع کهن، ص 24-25.
[41]. ادواردز، ص 230.
[42]. احمد اشرف، موانع تاریخی رشد سرمایهداری در ایران (تهران: زمینه، 1359)، ص 53-66؛ احمد سیف، اقتصاد ایران در قرن نوزدهم (تهران: چشمه، 1373)، ص 174-180.
[43]. استادوخ، سال 1330ق، کارتن 54، پوشۀ 37، برگ 1-5؛ مجلۀ فلاحت و تجارت، ش 5 (1297ش)، ص 85.
[44]. Ziegler
[45]. Nearco Castelli
[46]. اشرف، ص 53.
[47]. همان.
[48]. کرزن، ج 2، ص 683؛ آ. ن. کوزونتسوا، پیرامون تاریخ نوین ایران، ترجمۀ سیروس ایزدی (تهران: بینالملل، 1386)، ص 241.
[49]. Ittig, p. 881.
[50]. استادوخ، سال 1319ق، کارتن 24، پوشۀ 7، برگ 3-9؛ کوزونتسوا، ص 241.
[51]. ساموئلگرین بنجامین، ایران و ایرانیان در عصر ناصرالدینشاه، ترجمۀ محمدحسین کردبچه (تهران: اطلاعات، 1391)، ص 386.
[52]. ساکما، سند 15537/240.
[53]. استادوخ، سال 1331ق، کارتن 54، پوشۀ 6، برگ 39؛ روزنامۀ اقدام، ش 147 (1345ق)، ص 2.
[54]. بنجامین، ص 386؛ کوزونتسوا، ص 241؛ ساکما، سند 15537/240.
[55]. صوراسرافیل، ص 316.
[56]. ساکما، سند 47482/240.
[57]. ادواردز، ص 230.
[58]. همان.
[59]. George Stevens
[60]. همان، ص 154؛ استادوخ، سال 1327ق، کارتن 54، پوشۀ 26، برگ 25.
[61]. استادوخ، سال 1332ق، کارتن 54، پوشۀ 7، برگ 1-7.
[62]. استادوخ، سال 1329ق، کارتن 54، پوشۀ 26، برگ 71.
[63]. همان.
[64]. استادوخ، سال 1330ق، کارتن 54، پوشۀ 12، برگ 3-8 ؛ همان، سال 1332ق، کارتن 54، پوشۀ 1، برگ 5-15؛ ساکما، سند 4416/293.
[65]. استادوخ، سال 1333ق، کارتن 54، پوشۀ 31، برگ 4.
[66]. ساکما، سند 8859/360
[67]. همان، سند 6840/240.
[68]. استادوخ، سال 1330ق، کارتن 54، پوشۀ 21، برگ 1-5؛ مجلۀ فلاحت و تجارت، ش 5 (1297ش)، ص 85.
[69]. Oriental Carpet؛ استادوخ، سال 1303ق، کارتن 57، پوشۀ 16، برگ 1.
[70]. Qazan؛ همان، سال 1301ش، کارتن 57، پوشۀ 7، برگ 10-12.
[71]. Taushandjian؛ همان، سال 1301ش، کارتن 57، پوشۀ 9، برگ 4-5.
[72]. Qaraqozian؛ ساکما، سند 7891/360.
[73]. Missirian
[74]. Tyriakian
[75]. Brandly؛ استادوخ، سال 1330ق، کارتن 54، پوشۀ 21، برگ 7-8؛ همان، سال 1334ق، کارتن 55، پوشۀ 13، برگ 3.
[76]. Telpheyan؛ همان، سال 1301ش، کارتن 57، پوشۀ 14، برگ 3.
[77]. Bar deville؛ ساکما، سند 16011/240.
[78]. Fritz and Larue؛ استادوخ، سال 1333ق، کارتن 54، پوشۀ 19، برگ 1-9.
[79]. ساکما، سند 15537/240.
[80]. استادوخ، سال 1336ق، کارتن 55، پوشۀ 5، برگ 5-6.
[81]. همان، سال 1330ق، کارتن 54، پوشۀ 37، برگ 1.
[82]. ساکما، سند 3246/240.
[83]. استادوخ، سال 1302ش، کارتن 57، پوشۀ 14، برگ 1.
[84]. همان، سال 1302ش، کارتن 57، پوشۀ 29، برگ 4-5؛ انگلیش، ص 63، 122؛ سیف، ص 164، 462.
[85]. استادوخ، سال 1305ش، کارتن 38، پوشۀ 3، برگ 1-5.
[86]. ساکما، سند 9135/360؛ روزنامۀ اقدام، ش 174 (1345ق)، ص 2.
[87]. استادوخ، سال 1302ش، کارتن 57، پوشۀ 14، برگ 1-6..
[88]. ساکما، سند 15537/240.
[89]. همان.
[90]. همان.
[91]. Monsieur Zuchini
[92]. ساکما، سند 5344/360؛ استادوخ، سال 1338ق، کارتن 46، پوشۀ 3، برگ 5.
[93]. ساکما، سند 5344/360.
[94]. استادوخ، سال 1330ق، کارتن 30، پوشۀ 41، برگ 5.
[95]. همان.
[96]. استادوخ، سال 1336ق، کارتن 31، پوشۀ 9، برگ 1-2؛ ساکما، سند 15537/240؛ همان، سند 3246/240.
[97]. ادواردز، ص 233.
[98]. استادوخ، سال 1339ق، کارتن 59، پوشه 5، برگ 6-7.
[99]. ویلم فلور، جستارهایی از تاریخ اجتماعی ایران در عصر قاجار، ترجمۀ ابوالقاسم سری، ج 2 (تهران: توس، 1365)، ص 38.
[100]. ساکما، سند 6446/293.
[101]. سیف، ص 195.
[102]. ساکما، سند 6446/293.
[103]. استادوخ، سال 1339ق، کارتن 59، پوشۀ 5، برگ 11-13.
[104]. ساکما، سند 5507/293.
[105]. استادوخ، سال 1332ق، کارتن 44، پوشۀ 2، برگ 5-8.
[106]. مجلۀ فلاحت و تجارت، ش 11 (1297ش)، ص 192؛ استادوخ، سال 1336ق، کارتن 31، پوشۀ 9، برگ 2-3.
[107]. استادوخ، سال 1304ش، کارتن 38، پوشۀ 56، برگ 1-4.
[108]. روزنامۀ اقدام، ش 366 (1345ق)، ص 2.
[109]. ادواردز، ص 230، 238؛ استادوخ، سال 1304ش، کارتن 36، پوشۀ 9، برگ 3.
[110]. مجلۀ فلاحت و تجارت، ش 9 (1297ش)، ص 151؛ صوراسرافیل، ص 321.
[111]. ساکما «مرکز اسناد کرمان»، سند 43/230/99.
[112]. همان، سند 230/230/99.
[113]. همان، شند 493/230/99.
[114]. همان، شند 677/230/99.
[115]. همان، سند 45/230/99.
[116]. همان، سند 493/230/99.
[117]. همان، سند 677/230/99.
[118]. سیف، ص 178-179؛ ادواردز، ص 230.
[119]. ساکما، سند 15537/240.
[120]. ادواردز، ص 232-233؛ مجلۀ اطاق تجارت، ش 3 (1308ش)، ص 28.
[121]. ادواردز، ص 183.