نوع مقاله : علمی - پژوهشی
نویسنده
عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه الزهرا (س)، تهران، ایران.
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Analysis of the roots of Manichaean Beliefs, one of obscure and archaic religion, is the one of most important topics that has always been studied by scholars of religion. In fact, on the one hand, Major Part of the ambiguity in the nature and origin of aspects of the Manichaean religion was due to the lack of Primary documents and Resources of this religion that with the discovery of numerous Primary Resources of Manichaean texts from different parts of the world opened new fenestra on ambiguous aspects of this religion and revealed unique aspect of human thought. on the other hand, the ambiguity and complexity of Manichaean myths due to the combined nature of this religion prevented the understand of the nature and roots of this religion. One of the most ambiguous aspects of this cult was the roots of the eschatological beliefs which in this subject much research had been done but its ambiguous dimensions were still unknown. This research with an analytical and descriptive approach based on Primary Resources concludes that the eschatological beliefs of the Manichaean religion are influenced and formed by the ideas of Iranian, gnostic beliefs. In fact, Mani's intellectual themes in constructing the eschatological beliefs of his religion have been inspired by his intellectual growing among the Gnostic and Iranian Cults.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
بیشتر ادیان برای توجیه منطقی فلسفة هستی و علل تشریع شرایع دینیشان حاوی باورها و اساطیری درخصوص اسطورة آفرینش هستند. بهموازات این باورها، برای تضمین اجرای آموزههای خود، اساطیری دربارة سرانجام جهان دارند که در آنها داستان بهسرآمدن یا تباهی آفرینش و داوری نهایی کردارهای بشری به تصویر درآمده است. در اساطیر برخی از ادیان، برای رهایی از پوچیِ دنیای مادی و رنج و محنت آن، این فرجام هستی گاه با شروع آفرینشی جدید و حکومت مطلوب و آرمانی خداوند همراه میشود و گاه در نگاهی بدبینانه به شامگاه خدایان و تباهی کل آفرینش میانجامد. در حقیقت، اگر اسطورة آفرینش بیانگر منشأ فلسفة جهانبینی ادیان و شرایع دینی باشد، داستان فرجام هستی تضمینگر و توجیهگر اجرای آن شرایع دینی است. این عقیده که در ادیان از آن با عنوان «باور به فرجام» سخن رفته، گاه در متن خود با باورِ بازگشت منجی یا نجاتبخش نیز همراه است.
به عقیدة بسیاری از محققان دو گونه سرانجامباوری را میتوان در ادیان بازیافت: یکی سرانجام فردی و دیگری سرانجام جمعی یا فرجام کیهانی. منظور از سرانجام فردی، داستان سرنوشت فرد پس از مرگ است که در آن عاقبت روح پس از مرگ و انتقال به جهانی دیگر، داوری روح، زندگی در بهشت و جهنم یا دنیای پس از مرگ شرح داده میشود. اما در باور سرانجام جمعی، ادیان به توصیفِ روایتهای سرانجام هستی کنونی در فرجام جهان میپردازند.
از جمله ادیانی که در باورهای خود دربارة سرانجام جهان اساطیری ویژه دارد، کیش مانوی است. پژوهشگران در بررسی و واکاوی ریشههای فرجام هستی در کیش مانوی نظرات گوناگونی را مطرح کردهاند. بسیاری از آنان بر این باورند که ریشة بنمایههای فکری این کیش با پیشزمینة فکری خودِ مانی، بنیانگذار این کیش کهن، بیارتباط نیست. در حقیقت، هرچند در تاریخ ادیان همواره از کیش مانی بهعنوان کیشی گنوسی نام برده شده است، باید اذعان کرد که این کیش پیش از آنکه آیینی گنوسی باشد، تلفیقی از باورهای دنیای باستان با نوآوریهای ویژة روایی در بازروایت اساطیر کهن ایرانی، میانرودانی و گنوسی است. بر این مبنا، مسئلة این پژوهش بررسی و واکاوی ریشههای گنوسی آخرتشناسی در کیش مانوی و تأثیرپذیری این کیش از این باورهاست.
مهمترین بررسیهای علمی، براساس شیوههای نوین، دربارة باورهای فرجامشناسانة کیش مانوی از قرن هجدهم میلادی شروع شد. از جمله مطالعات معتبر در اوایل این قرن میتوان به کتاب تاریخ نقد مانی و کیش مانوی، نوشتة اوژن ایزاک دو بوزُبر،[1] اشاره کرد که در بخشی از اثر خود دربارة ریشههای باورهای آخرتشناسانة کیش مانوی صحبت کرده است. همچنین در سه اثر نظام دینی مانوی، نوشتة باور،[2] مانی: آموزه و نوشتههای او، تألیف گوستاو فلوگل،[3] و مانی: پژوهشهایی دربارة کیش مانوی، نوشتة کُنراد کِسلر،[4] به عقاید دینی و باورهای مانوی و اعتقادات فرجامشناسانة این کیش پرداخته شده است. این مطالعات به دلیل فقدان دسترسی به منابع دست اول مانوی و گنوسی و تکیة صرف بر منابع مخالفان این کیش، در عمل چندان اعتباری ندارند.[5]
مطالعات مانوی در قرن بیستم با کشف متونی دست اول از این کیش متحول شد. این متنها را اولین بار فریدریش ویلهلم کارل مولر رمزگشایی و قرائت کرد.[6] و سپس محققانی چون کارل زالِمان[7]، فریدریش کارل آندرهآس و والتر برنو هنینگ[8] و همچنین مری بویس و ورنر زوندرمان به مطالعة این متنها و بررسی باورهای آخرتشناسانة کیش مانوی در آنها پرداختند.[9]
باید اذعان کرد در زبان فارسی هنوز مطالعات جدی و گستردهای دربارة باورهای آخرتشناسانة کیش مانوی صورت نگرفته است. از معدود پژوهشها در این زمینه میتوان به مقالة احترامالسادات حسینی[10] و نیز مقالة مصطفوی کاشانی و اسماعیلپور[11] اشاره کرد.
نگاهی به باورهای سرانجامشناسانه در کیشهای گنوسی
بازخوانش تعالیم آخرتشناسی در متون کیشهای گنوسی به درک درست اندیشههای این کیشها دربارة جایگاه انسان در هستی وابسته است که در متون دست اول گنوسی از آنها با عنوان «رستگاری در فرجام هستی» نام برده شده است. در حقیقت، انتظار منجی و رستگاری نهایی، بهعنوان بنمایههای اصلی باورهای آخرتشناسانة کیشهای گنوسی، عمیقاً به پنداشت این کیشها از زندگی و حیات دنیوی بستگی داشت که خود بر پایة باور به شر بودن حیات و در بند بودن ذرات هستی نور در این دنیای مادی بود.[12] بنابراین، باور به رستگاری روح بشر در تمام تعالیم کیشهای گنوسی بهروشنی دیده میشود که براساس آن، مبحث فرجام جهان نیز بهعنوان طرحی برای رهایی و نجات ذرات نور از هستی مادی تمهید شده است. به دیگر سخن، در تمام کیشهای گنوسی اندیشة سرانجامباوری بر پایة نگاه این کیشها به دستگاه آفرینش بنیاد نهاده شده و این اندیشه حامل سازوکاری برای رهایی و نجات ذراتی از دنیای نور است که در ابتدای آفرینش در هستی مادی در بند شدهاند.
در این کیشها نگاهی ثنویتی بر تعالیم آخرتشناسانه سیطره دارد که از اصول بنیادی آن وجود تفاوت اساسی بین طبیعت ذرات نور و ماده است که در سرانجام هستی این دو طبیعت ناهمگون از هم گسیخته میشوند. این نکته قابل ذکر است که در برخی از کیشهای گنوسی روح، بهجای ذرات نور، بهعنوان اصلی متضاد با جسم انسان پنداشته شده که خود گاه به دو روح حیوانی و روح نورانی تقسیم شده است.[13] همچنین براساس این باورها، جسم مادی، روح حیوانی و سایر متعلقات زمینی و مادی در تلاشاند تا مانع آگاهی انسان از اصل خدایی روح خود یا ذرات نور وجودش شوند. حتی در اصطلاحشناسی کیشهای گنوسی دامنة گستردهای از مفاهیم برای توصیف جهل به منشأ نورانی بشر وجود دارد. از جملة این اصطلاحات میتوان به مفاهیم رخوت، خواب، مستی و فراموشی اشاره کرد.[14]
کیشهای گنوسی بر این باورند که اصل آفرینش دنیا رویدادی شیطانی است که موجب درهمآمیزی ذرات نور با اجسام مادی شده است. هرچند در پیشفرض بسیاری از کیشهای گنوسی موجودات مادی دارای ماهیتی شیطانی و فناپذیر تصور شدهاند، در برخی از کیشهای گنوسی چنین پنداشته شده است که در فرجام هستی بخشی از این ارواح تاریکی به همراه ارواح نورانی رها و رستگار میشوند. جدایی این دو اصل ناسازگار هستی، که گاه از آنها به روحـ شبح/ خداـ ماده تعبیر شده، مبنای کلی علت رویداد فرجام هستی در کیشهای گنوسی است.[15] در متن این باور اصل اندیشة منجی حضور دارد که بنا بر آن مهمترین کارکرد منجی آگاهانیدن بشر از ذرات خدایی وجودش است.[16]
سرنوشت روح پس از مرگ در کیشهای گنوسی تنوع فراوانی دارد. در برخی عقیده بر این است که جسم دوباره تجسم و تناسخ مییابد تا روح از عناصر تاریکی تصفیه و برای ورود به قلمروی نور آماده گردد. باور به تناسخ روح در میان گروههای گوناگون گنوسی، به احتمال بسیار، از اندیشههای رواقی[17] یا آموزههای شرقی اخذ شده است. بر مبنای این باور، روح فقط در صورت تصفیة کلی قادر به بازگشت به دنیای نور خواهد بود.[18]
از میان باورهای گوناگون دربارة سرانجام روح در اندیشههای گنوسی، معتقدان کیش والَنتینی[19] معتقدند که روح پس از مرگ به فرشتهای همزاد[20] ملحق میشود. این پیوستن به همزاد، جفت یا مُزوج، نمایانگر نهایت آمال باورهای گنوسی است که همان الحاق به هستی نور باشد.[21]
عروج آسمانی روح در کیشهای گوناگون گنوسی با رویکردهای متفاوتی به تصویر درآمده است. از جملة این توصیفات عبور روح از طبقات آسمان با استفاده از تشریفات جادویی است. این تشریفات وسیلهای هستند برای حفاظت روح هنگام عروج از میان طبقات هفتگانة بلوری که زمین را در میان گرفتهاند. با وجود تنوع در باورهای گروههای گنوسی، باید اذعان کرد که هدف نهایی تعلیمات آخرتشناسانة این کیشها الحاق روح به دنیای نور مشترک است. از این رو، در بررسی این باورها میتوان دو مفهوم اصلی عروج و رستگاری روح را بهعنوان مباحثی مشترک بازشناخت.[22]
نکتة قابل توجه دیگر اینکه در عموم این کیشها در باورهای فرجامشناسانة کیهانی به وقوع بلایای سرانجام جهان اشاره شده است. این اساطیر میتواند بهعنوان فصل مشترک باورهای فرجام هستی در کیشهای گنوسی و باورهای آخرتشناسانة مانوی مورد توجه قرار گیرد. افزون بر این، باید توجه داشت که در باورهای آخرتشناسانة گنوسی روند تاریخ خطی و مستقیم است و سرانجامی محتوم و قطعی دارد که به واقعة سرانجام هستی منجر میشود. شاید بتوان گفت که این باور نیز بنمایة مشترک ادیان شرقی از جمله کیشهای ایرانی و میانرودانی است که در مقابل آن، اندیشة ادواری بودن تاریخ در آرای فلاسفه یونان وجود دارد.[23]
ریشههای مشترک باورهای آخرتشناسی کیهانی در کیش مانوی و کیشهای گنوسی
در واکاوی باورهای سرانجام جهان در متون مانوی میتوان تصویرسازی بدیعی از داستان فرجام هستی را بازیافت که در قالبی روایی به توصیف درآمده است. گرچه بخشی از این تصویرسازی حاصل خلاقیت مانی در استفاده از جلوهها و آرایههای ادبی و هنری است، اما باید اذعان کرد که بخشی دیگر از آن مرهون تنوع و پیچیدگی بنمایههای اساطیری کهنی است که مانی در برساخت باورهای خود از آنها بهره گرفته است.
از جالبترین بنمایههای اساطیری که در داستان سرانجام جهان نمود مییابد، بنمایههای رستاخیز، داوری نهایی، رستگاری ذرات نور و آتشسوزی بزرگ است. همچنین براساس باورهای آخرتشناسانة کیش مانوی قبل از به سرانجام رسیدن هستی، دورهای از عدالت چهرة جهان را تغییر خواهد داد. بنا بر متن قبطی مواعظ مانوی، در این زمان پادشاهی بزرگ حکومت خواهد کرد که در دورة او کیش مانوی گسترش خواهد یافت. در این متن همچنین آمده است که مانی خود در سرانجامین زمان باز خواهد گشت و رهایی و رستگاری بشر به دست او خواهد بود:
... پادشاهی بزرگ خواهد آمد، او همه چیز را درهم خواهد ریخت، آنگاه مانی دیده میشود... که موجب رهایی و رستگاری خواهد شد.[24]
البته به عقیدة زوندرمان، منظور این است که پادشاهی بزرگ که لقب یا نام او مانی است، به پادشاهی خواهد رسید و کیش مانوی را گسترش خواهد داد. بنابراین، او مسئلة بازگشت مانی را منتفی میداند. براساس متون مانوی، پس از پایان این پادشاهی دنیا دچار آشوب و سردرگمی و گناه فراگیر خواهد شد و پیامبرانی دروغین ظهور خواهند کرد.[25] پس از این رشته رویدادها ایزد منجی مانوی، عیسی باشکوه، ظهور میکند. پس از عیسی باشکوه، یکی از خدایان آفرینش سوم به نام خردیشهر یزد ظهور خواهد کرد که داستان ظهور و داوری نهایی او در متون قبطی و فارسی میانه شاپورگان بهتفصیل بازگفته شده است. در قسمتی از مواعظ مانوی پیشگوییهایی دربارة داستان داوری بزرگ در حوادث آخرت ذکر شده که در این متن با عنوان نبرد بزرگ به آن اشاره شده است:
همة پیامبران، آن [واقعه] را در سخنانشان آوردهاند و دربارة آن پیشگویی کردهاند... [واقعة] بزرگی... روی خواهد داد... صدایش به آسمان بلند خواهد شد... که شر و خوب را اثبات و داوری خواهد کرد... جنگی [بزرگ] علیه پادشاه برانگیخته خواهد شد... سختی و تباهی بروز خواهد کرد...[26]
در قطعات برجامانده از کتاب شاپورگان[27] نیز، در داستان داوری خردیشهر در سرانجام جهان، چنین توصیفاتی به چشم میخورد:
... [پیامبران دروغین] گویند که ما آموزگار ایزدان هستیم... [و] مردم را بیشتر خواهند فریفت و آنان را به کردارهای بد خواهند راند... آن زمان... بر زمین، آسمان، خورشید، ماه، اختران و ستارگان، نشانی شگفت پدید خواهد آمد... پس خردیشهر یزدان (ظهور خواهد کرد)... نیز بدان زمان واپسین، نزدیک فرشگرد خردیشهر... [خواهد] ایستاد و خروشی بزرگ بر[خواهد] آورد [تا] همة جهان را آگاه کند...[28]
ناگفته پیداست که بنا به گفتة خود متن قبطی، روایات این متن مُلهم از اساطیر ادیان گذشته بوده است، بهویژه داستانهای حکومت پادشاه فرجامین، آشوب پیامبران کاذب و ظهور خردیشهر ایزدِ منجی که شباهت فراوانی با اساطیر فرجام جهان در دین زرتشتی دارد. در حقیقت، با مقایسه و تحلیل متون اوستایی چنین برمیآید که الگوی اصلی این اساطیر باورهای زرتشتی است که در متون فرجامشناسانة زرتشتی از آن با عنوان بازگشت پادشاه ورجاوند، داستان آشموغ و شوسیانس منجی آخرین یاد شده است.[29]
از دیگر بنمایههای روایی جالب توجه این متن پارسی میانه، که با متن قبطی همسانی دارد، بنمایة خروش خردیشهر است که خردیشهر بهواسطة آن تمام جهان را آگاه میسازد. داستان این خروش بزرگ که در متن کتاب شاپورگان با واژة wzrg xrwah آمده، در متن قبطی مانوی با عبارت قبطی ϰ πεϥϩραϫ .ϰαϫϯϲε ατπε به معنای «خروشش به آسمان برخاست»، بیان شده است. با واکاوی این اصطلاح در متون گنوسی میتوان بهخوبی ریشههای آن را در متن کتاب مقدس عهد جدید بازیابی کرد. در کتاب انجیل یوحنا، باب پنجم آیة 28 و 29، در داستان فرجام دنیا چنین آمده است:
... ساعتی خواهد آمد که در آن جمیع کسانی که در قبور هستند، خروش او را خواهند شنید و بیرون خواهند آمد، هر که اعمال نیکو کرد، برای قیامت حیات و هر که اعمال بد کرد برای داوری.[30]
به باور بسیاری از محققان متن انجیل یوحنا، که برخی از بخشهای آن حاوی باورهای آخرتشناسی مسیحی است، خوانشی گنوسی از دین مسیحی دارد. بولتمان معتقد است این متن ارتباطی دوگانه با مفاهیم گنوسی دارد. از یک سو دربردارندة دورنمایی گنوسی است که این دورنما در متون مندایی نیز دیده میشود و ریشة آن به سنن سریانی فلسطین میرسد. از سوی دیگر تصویر و ماهیت منجی در آن هویتی گنوسی دارد.[31] از مقایسة این متن با شاپورگان بهخوبی آشکار میشود که مانی تحت تأثیر بنمایة گنوسی متن انجیل یوحنا، داستان خروش عیسی را به خروش خردیشهر تغییر داده و در متن فرجامشناسانة خود، یعنی کتاب شاپورگان، وارد کرده است.
به علاوه، در بخشی دیگر از کتاب شاپورگان، در استعارهها و مفاهیمی همسان با متن گنوسی انجیل، دربارة سرانجام هستی و نحوة داوری نهایی و نیز اسطورة خروش خردیشهر چنین آمده است:
[خردیشهر] بایستد و خروشی بزرگ برآورد... و آن ایزدان که... اسیرکنندة دیوان هستند... خردیشهر را آفرین گویند و مردمان اندر جهان بودند و همة دیوان پیش او شوند و آنگاه خردیشهر یزد[ان]، فرستِگان به خراسان و خوروران فرستد... و مردم دیندار، با یاران و آن دُژکرداران و همکاران آز، با هم فراز به نزد خردیشهر [شوند]. [32]
در ادامة همین متن مانوی، دربارة چگونگی داوری میخوانیم که خردیشهر فرستادگانی نزد مردم خوب و بد میفرستد و آنها برای اثبات نیکوکاری یا بدکاری نزد او میروند. نحوة این داوری اینگونه است:
خردیشهر یزد[ان]... آنان را آفرین کرد... آنان را بر دست راست جای داد و دُژکرداران را از دینداران جدا کرد و آنان را بر دست چپ جای دادند. آنان را نفرین گویند و چنین گوید که: ... چه که آن گناه که در حق پسر انسان کردید... به دیندارانی که بر دست راست ایستادهاند، چنین گویند: خوشآمدید، شما... که گرسنه و تشنه بودم به من آذوقه دادید، برهنه بودم، مرا پوشاندید... برده بودم رهانیدید...[33]
با بررسی بنمایههای متن این داستان، که عنوان آن داوری خردیشهر دربارة پسر انسان است، میتوان همسانیهای معنایی و مفهومی آن را با متون گنوسی، از جمله اناجیل مسیحی، بازیافت. در حقیقت، این منابع گنوسی اناجیل را باید منشأ اساطیر فرجام هستی در متون مانوی دانست. مؤید این نظر شباهت فراوان این متن مانوی با آیههای 26 و 27 باب پنجم کتاب انجیل یوحنا است. نکتة قابل ذکر دیگر آنکه نه فقط بنمایة روایی این بخش از متن کتاب یوحنا مشابه متن مانوی است، بلکه حتی عنوان هر دو نیز همسان است. با بررسی مشابهتهای این دو متن چنین به نظر میرسد که مانی این بخش از داستان فرجامشناسانة خود را با الهام از متن کتاب یوحنا تدوین کرده است. دیگر آنکه القاب و توصیفات عیسی مسیح (ع) در متن انجیل یوحنا که ریشهای گنوسی دارد، بسیار مشابه القاب منجی مانوی، خردیشهر، است.[34] در متن انجیل یوحنا در توصیف عیسی مسیح (ع) چنین آمده است:
همچنانکه پدرم سرچشمة حیات است، من نیز سرچشمة حیاتم. او به من قدرت داوری فرزند انسان را وانهاده است، چون من نیز پسر انسان هستم.[35]
این مشابهات آشکار میسازد که مانی حتی تصویر منجی در داستان فرجام خود را از متون گنوسی دین مسیحی اخذ کرده است. با بررسی و مقایسة معنایی و لفظی این دو متن، هر گونه تردید در اینکه مانی این متن را اقتباس کرده است، رفع میشود. دیوید بُدُن اعتقاد دارد که در کیش مانوی کارکردهای عیسی (ع) به خردیشهر یا عقل روشن انتقال پیدا کرده است.[36] در متن شاپورگان دربارة داوری نهایی خردیشهر یا عیسی زیوا چنین میخوانیم:
[به یاران دست راست چنین گفت:] شما را بهشت پاداش دهم... دیگر آنک به آن دُژکرداران که بر دست چپ ایستادهاند، چنین گوید: ای دُژکرداران اندوهگین و آزکام و بدکنش و پست بودید و من از شما گلهمندم، چه گرسنه و تشنه بودم و مرا سیر نکردید، برهنه بودم و نپوشاندید، بیمار بودم و پریستارم نکردید، و آواره بودم به خانه نبردید. و دُژکرداران چنین گویند: ای ایزد و خدای ما کی بود و تو که از ما ناشاد بودی، و ما تو را نجات نکردیم...[37]
خردیشهر، پس از داوری میان نیکان و بدکاران، خطاب به آنان، به نیکوکاران بهشت و به بدکاران جهنم را وعده میدهد. نکتة جالب آنکه همسانی ماهیت ساختاری و معنایی این متن مانوی را با بخشی دیگر از انجیل در کتاب متی میتوانیم بازیابیم. در باب 25 انجیل متی آیههای 31 تا 26 چنین آمده است:
هنگامیکه پسر انسان با جلال خود به همراه فرشتگان بیاید، آنگاه بر تخت باشکوه خود خواهد نشست. تمام ملتها مقابل او خواهند ایستاد و آنها را از هم جدا خواهد کرد، همچون شبانی که گوسفندان و بزها را جدا کند. گوسفندها را در طرف راستش قرار خواهد داد و بزها را در طرف چپش. سپس پادشاه به آنها که در سمت راستش هستند، خواهد گفت: گرسنه بودم و شما مرا غذا دادید، تشنه بودم و مرا سیراب کردید، غریب بودم مرا به خانة خود بُردید، برهنه بودم مرا پوشاندید، بیمار و زندانی بودم به دیدارم آمدید... آنچه به یکی از برادران کوچک من کردید، به من کردید... سپس به کسانی که در طرف چپش قرار گرفتهاند، خواهد گفت: ای لعنتشدگان از من دور شوید و در آتش ابدی وارد شوید که برای شیطان و ملائک او آماده شده است، زیرا گرسنه بودم و به من غذا ندادید، غریب بودم و به من جا ندادید، برهنه بودم و مرا نپوشاندید و زندانی بودم به ملاقاتم نیامدید... وقتی به برادران من کمک نکردید، گویی به من کمک نکردید...[38]
فارغ از مشابهتهای لفظی و معنایی دو متن شاپورگان و انجیل متی، بهکارگیری اصطلاحات خاص الهیات انجیلی چون شبان و گوسفندان در متونی چون زبور مانوی نیز میتواند مؤید دیگری بر تأثیرپذیری عمیق باورهای آخرتشناسانة مانوی از دین مسیحی باشد.[39] میتوان چنین پنداشت که مانی زمانی که عضو گروه گنوسی الخساییه با گرایشهای مسیحیـ یهودی بوده، تحت تأثیر انجیلهای متی و یوحنا، به پیشتدوین بخشی از باورهای فرجامشناسانة خود دست زده است. زوندرمان نیز عقیده دارد قسمت گستردة باورهای فرجامشناسانة کیش مانوی متأثر از عقاید مسیحیت است.[40] کوئنن هم معتقد است الگوی بهکاررفته در تدوین هر دو انجیل مهم گنوسی به نام مکاشفات یوحنا و انجیل مرقس در باورهای فرجامشناسانة مانوی بازتدوین و بازتفسیر شده است.[41] در حقیقت، نفوذ نقش غیرقابل انکار عیسی مسیح (ع) و بنمایة داوری سرانجام او در متون مانوی، چون متن M35، و نیز همسانی بنمایههای بهکاررفته در این متن و اناجیل متی، مرقس و لوقس مؤید این نظر است که داستان فرجامشناسانة کیش مانی بنیادهای عمیقی در خوانشهای گنوسی از انجیل دارد. کوئنن همچنین معتقد است که بنمایة پادشاهی ابدی مسیح (ع) در بهشت که در متون گنوسی چون انجیل الیاس و پیشگوییهای هیستاسب، اثر لاکتانیوس[42]، بیان شده، در دستگاه آخرتشناسی مانی به کار رفته است. دور از ذهن نیست که این بنمایه از طریق همان گروه مسیحی ـ یهودی الخساییه وارد عقاید مانی شده باشد.[43]
تأثیرات ایرانی باورِ فرشگرد کیهانی بر داستان فرجام مانوی
از جمله بنمایههای روایی که براساس متن شاپورگان در داستان اساطیر سرانجام کیش مانوی نمود یافته، حادثهای است که مانی در توصیف آن از اصطلاح زرتشتی «فرشگرد» استفاده میکند. این اصطلاح که در زبان پهلوی به معنای به کمال رسیدن است، در باورهای فرجامشناسانة دین زرتشت اهمیت بسیاری دارد. استفاده از این اصطلاح نشان میدهد که مانی در تدوین بخشی از تعالیم آخرتشناسانة خود از باورهای فرجامشناسانة زرتشتی نیز الهام گرفته است. تحلیل و مقایسة بنمایة داستان فرشگرد در متن مانوی شاپورگان و متن زرتشتی بندهشن بهخوبی این تأثیرپذیری را نشان میدهد. در این متن مانوی نه فقط بنمایههای روایی بلکه پیرفتهای داستانی نیز از اساطیر زرتشتی کتاب بندهشن اخذ شده است. در متن مانوی داستان فرشگرد در سرانجام هستی چنین میخوانیم:
... و برف گدازد و چون آن روشنی که اندر جهانها خیزد... آنگاه دیگر بار مهریزد از گردونة خورشید به سراسر جهان بیاید و خروش برآورد و ایزدان... آز و اهریمن و دیوان و پریان را اسیر کنند و همه آگاه شوند...[44]
از دیگر بنمایههای روایی مشترک این روایات فرجامشناسانه که در اصطلاحشناسی ادیان از آن بهعنوان «بلایای آخرزمان»[45] یاد میشود، میتوان به اسطورة سلطة پادشاه تاریکی در سرانجام جهان اشاره کرد که در نتیجة آن گناه و بدکرداری گسترده خواهد شد و تباهی بر زمین غلبه خواهد یافت و مرگی گسترده رُخ خواهد داد. در متن فرجامشناسانة بندهشن دربارة این حادثه چنین آمده است:
پس چون هزارة اوشیدر به سر رسد، ملکوسِ سیجچهره، از تخمة تور برادَروش که قاتل زرتشت بود، به پیدایی رسید، به جادو دینی و پریکامگی سهمگین بارانی که ملکوسان خوانند، سازد. سه سال به زمستان، آن سرد[ترین] است و به تابستان گرم با بیشمار برف و تگرگ آفرینی نابودگر، آنگونه همة مردم نابود شدند.[46]
از واکاوی متون مانوی بهخوبی آشکار میشود که بنمایة وقوع بلایای طبیعی در سرانجام جهان، خصوصاً بارش برف فراوان که موجب تباهی مردمان بسیاری خواهد شد، مضمونی زرتشتی است که به باورهای مانوی راه پیدا کرده است. همچنین در متن مانوی، در ادامة حوادث، به ظهور خردیشهر اشاره میشود که نبردی سهمناک با سپاه اهریمن میکند و موجب کشتار بسیاری از سپاهیان اهریمن و تاریکی میشود. در این زمان خورشید بر فراز آسمان میایستد و شش سال به تمام گیاهان سرسبزی میدهد و زمین را به نظم طبیعی برمیگرداند. در ادامة داستان فرجام هستی در متن مانوی، همچون متون پهلوی، به ظهور اژدهای تباهگر از اباختر اشاره میشود.[47] این اژدها در متن پهلوی ضحاک معرفی شده که او نیز مشابه آنچه در متن مانوی آمده است، زمین را دیوکامانه تباه میکند:
بیست روز خورشید به بالای آسمان ایستاد، شش سال بر گیاهان سرسبزی دهد. او آن دروجِ آز تخمه را که مار است، با خرفستران نابود کند. پس نزدیک به پایان هزارة اوشیدرماه ضحاک از بند رها شود. بیوراسپ بسی آفریدگان را به دیوکامی تباه کند.[48]
بنمایة آتشسوزی بزرگ در سرانجام جهان و ریشههای گنوسی آن
متون مانوی در ادامة اساطیر فرجام جهان چنین روایت میکنند که تمام آسمان بر زمین سقوط خواهد کرد و حادثهای که به آتشسوزی بزرگ مشهور است، رُخ خواهد داد. این واقعه که لحظة بسیار مهمی در باورهای فرجامشناسانة مانوی است، در بسیاری از متون و منابع کیش مانوی ذکر شده، از جمله در کتاب مانوی شاپورگان در این باره چنین آمده است:
[آتش] 1468 سال به خود بپیچد و پریشانی بَرد... [نور] با آن حریق بزرگ از ماده بیرون کشیده شود و پاک شود و به خورشید و ماه فراز شود و به چهر اورمزدبغیزد شود و ارواح نور از خورشید و ماه با هم به بهشت روند، و اورمزد بغ... با هم، بر آن ساختمان نو، به آن آتش بزرگ تابناک مینگرند و آن دینوران که در بهشتاند... نگرند... دُژکرداران اندر آتش بزرگ عذاب شوند و گردانده شوند و رنج یابند و آن دینوران را آن آتش بزرگ بدانسان آسیب نرساند. چنانکه اکنون نیز این آتش خورشید و ماه آسیب نرساند و آن دُژکرداران، هنگامیکه اندر آن آتش بزرگ... عذاب داده شوند و گردانده شوند...[49]
این آتشسوزی که متون مانوی آن را تمهیدی خدایی برای رستگاری نور میدانند، زمانی اجرا میشود که ماه و خورشید امکان انتقال ذرات نور را ندارند و سرد میشوند، سپس ذرات باقیماندة نور در جهان با این آتشسوزی رها میشوند و از ماه و خورشید به بهشت نور صعود میکنند. آتش دیوان و گناهکاران را مجازات میکند، خدایان و نیکوکاران بر مجازات آنان نظاره میکنند و دیوان در هنگام سوختن فریاد میکنند و یاری میطلبند، اما یاری به ایشان نمیرسد. در یکی دیگر از متون مانوی به نام کتاب کوان شرح آتشسوزی اینگونه ذکر شده است:
نیکبختی اردوان به ستوه شد... زیرا به آن ناشادی و مشقت جاودان و به آتش، مادر همة سوزشها و بُن همة ویرانیهای سخت، انداخته شوند و هنگامیکه آن دروندان گُهودکان[50] اندر آن شکافها [باشند]... ایزدان با پرهای شکوهمند و بیرون از آتش بزرگ و برتر از آن پرواز کنند و به هوا روند و به ژرفنا و بلندی نگرند و از بیرون و از فراز پیرامون ایستند. آنان خود بر آن آتش بزرگ و بر هرچه بر آن اندر است، پادشاه باشند... از آتش بزرگ و ویرانگر که جانها سوزاند، پاکتر و نیرومندترند و خود از فراز بر آتش ایستند... درخشندگی آنان افروخته شود و بیرون از آن و برتر از آن پرواز کنند... برای آن جانها که در آن آتشاند نجات آرزو کنند.[51]
در متنی دیگر از متون باقیماندة مانوی به زبان پارتی این آتش بزرگ چنین توصیف شده است:
و داستان آتش بزرگ... چون این آتش بزرگ جهان را ببلعد... همچون شیری است که روباهی را به جنگ بردرد، آنچنان آتش بزرگ [همه را] در هم ببلعد...[52]
وجود مشابهتهای فراوان در نحوة روایت این داستان در متون مانوی و گنوسی نشان میدهد که داستان آتش بزرگ بخشی از اساطیر متون گنوسی بوده و مانی تحت تأثیر این متون اسطورة فرجام آفرینش خود را تدوین کرده است. برای نمونه، در یکی از متون گنوسی به نام مکاشفات آدم این داستان چنین روایت شده است:
آنان [دیوان] به آن سرزمین خواهند آمد... جایی که مردمان بزرگ ساکن هستند، مردمانی که با هیچ شهوتی فاسد نخواهند شد، اما تباهی از سوی فرشتگان بر آنان نازل شده بود. پس بر سر آنان آتش، گوگرد و قیر خواهند ریخت... و آتش بر آنها غلبه خواهد کرد و چشمانشان تاریک و تباه خواهد شد.[53]
نکتة قابل توجه دیگر همسانی نزول فرشتگان و نظارت آنان بر عذاب در این متن و متن آخرتشناسانة مانوی است. میتوان چنین پنداشت که مانی به متن گنوسی مکاشفات آدم دسترسی داشته و در تصویرسازی داستان فرجام خود از آن استفاده کرده است. از جمله متون گنوسی دیگری که دربردارندة داستان فرجامشناسانة عذاب آتش است، متنی قبطی مشهور به متن انجیل مصریان است که در مجموعة نسخ گنوسی قبطی کشف و ترجمه شده است. وجود مشابهات فراوان میان متون مانوی و متن مکاشفات آدم و انجیل مصریان قطعاً نشانگر تأثیرگذاری و تأثیرپذیری این متون از همدیگر است. در این متن گنوسی در این باره چنین آمده است:
و آتشی بر زمین فرود خواهد آمد و افتخار برای دستهای خواهد بود که از نسل پیامبراناند و حافظان حیاتاند. این وقایع رُخ خواهد داد، چرا که پیامبرانی دروغین نسلها دچار وسوسه و تباهی میشوند...[54]
در متن گنوسی دیگری به نام انجیل عهد جدید نیز، در بخش فرجامشناسانة آن موسوم به مکاشفات یوحنا، به آتشسوزی زمین اشارهای گذرا شده است. احتمال دارد منشأ اشاره به آتشسوزی در متون گنوسی این بند از کتاب عهد جدید باشد:
ناگهان فرشته اولین شیپور را نواخت و بر زمین آتش و تگرگ خون جاری شد، تمام زمین به آتش کشیده شد و تمام درختان سوختند.[55]
برخی از محققان بر این باورند که منشأ آن کتاب اشعیا در متن کتاب عهد قدیم است. در نسخة هفتادگانی کتاب اشعیا که براساس مکاشفات ربانی اشعیا است، از درهم پیچیده شدن و ذوب شدن آسمان و ستارگان در روز قیامت بحث شده است.[56] در بازیابی منشأهای اسطورة آتشسوزی در سرانجامشناسی مانوی، کوئنن بر تأثیر عقاید گنوسی مصری بر عقاید آخرتشناسانة مانی اشاراتی دارد. به نظر او، از مهمترین مشابهتهای داستان آتشسوزی سرانجام در اساطیر مصری با داستان فرجام مانوی مدت زمان این آتشسوزی است که در اساطیر مصری از آن با نام دورة سوتیسی[57] یاد شده و به معنای یک دورة خورشیدی و برابر با 1461 سال است. نکتة قابل تأمل آنکه مدت این آتشسوزی در اساطیر مانوی نیز 1468 سال است.[58]
نتیجهگیری
بررسی و واکاوی آثار و متون کیش مانوی مؤید این است که ماهیت انسان در اندیشة گنوسی تأثیر عمیقی بر شکلگیری جهانبینی و الهیات کیش مانوی و بهویژه باورهای فرجامشناختی این کیش داشته است. براساس منابع گنوسی، داستان سرانجام هستی تمهیدی خدایی برای رهایی ذرات دربندشدة نور از جسم فانی انسان است. مانی نیز که در آغاز حیات فکری خود از پیروان این کیشهای گنوسی بود، در تدوین بنیانهای فکری کیش نوظهور خود، از جمله در اساطیر فرجامشناسانه مانند داستان رستاخیز مردگان و داوری نهایی، از این باورها تأثیر عمیقی پذیرفت. در حقیقت، واکاوی متون و مستندات مانوی نشان میدهد بخشهای مهمی از باورهای آخرتشناسانة مانی، مانند استفاده از جلوة عیسی مسیح (ع) به شکل یکی از ایزدان مانوی به نام خردیشهر یا عیسی زنده در داستان اسطورة فرجام، ریشه در متون رسمی مسیحیت، از جمله متون اناجیل مسیحی و گنوسی چون انجیل متی و یوحنا دارد و بخشی دیگر از این باورها، مثل داستان آتشسوزی سهمناک در فرجام هستی، برگرفته از متون غیررسمیِ گنوسی دین مسیحی چون مکاشفات آدم است. افزون بر این، مانی در تصویرسازی قسمتی از داستان فرجام هستی خود از اساطیر فرجامشناسانة دین زرتشتی استفاده کرده که از جملة آنها داستان نزول بلایای طبیعی چون بارش برف سهمگین، تسلط پادشاهی دُژکردار، تجلی منجی و نیز ظهور اژدهای تاریکی است. مستندات و شواهد این کیش نشان میدهد مانی با استفاده از منابع و متون متنوع ادیان و باورهای گوناگون، به خلق تصویری تلفیقی و بدیع از اسطورة فرجام هستی دست زده است.
[1]. Isaac de Beausobre, Histoire critique de Manichée et du Manichéisme, I-II (Amsterdam: J. F. Bernard, 1734-1739).
[2]. F. Ch. Baur, Das manichäische Religionssystem nach den Quellen neu untersucht und entwickelt (Tübingen, 1831).
[3]. G. Flügel, Mani, seine Lehre und seine Schriften: Ein Beitrag zur Geschichte des Manichäismus (Leipzig, 1862).
[4]. K. Kessler, Mani, Forschungen über die manichäische Religion, Ein Beitrag zur vergleichenden Religionsgeschichte des Orients (Berlin, 1889).
[5]. دربارة این کتابها، بنگرید به:
[6]. F. W. K. Müller, Handschriften-Reste in Estrangelo-Schrift aus Turfan, Chinesisch-Turkistan (Berlin, 1904).
[7]. C. Salemann, Manichäische Studien 1, vol. 8, nr. 10 (St. Petersburg: Académie impériale des sciences de St. Pétersbourg, 1908).
[8]. W. B. Henning, “The Book of the Giants”, BSOAS 11 (1943), pp. 71-72.
[9]. بنگرید به: حسن تقیزاده، مانیشناسی، پژوهشها و ترجمهها، به کوشش ایرج افشار (تهران: توس، 1383(، ص 13-168.
[10]. احترامالسادات حسینی، «بررسی متون مانوی دربارة مدت آتشسوزی در پایان جهان»، زبان شناخت، س اول، ش 1 (بهار و تابستان 1389)، ص 37-42.
[11]. حسین مصطفوی کاشانی، ابوالقاسم اسماعیلپور مطلق، «رستاخیز مانوی در کفالایای قبطی1 و تطبیق آن با متون پارسی میانه و پارتی تورفانی، براساس تاریخ ادبیات مانوی»، تاریخ ادبیات، ش 79 (پاییز و زمستان 1395)، ص 137-153.
[12]. Hans Jonas, the Gnostic Religion (New York: Beacon Press, 2001), p. 94.
[13]. هانس یوناس معتقد بود که در کلیت مکاتب گنوسی اصل دوگانة روح و اثیر (psyche, pneuma) وجود دارد که ناشی از اصل دوگانة باوری گنوسی است. برای اطلاع بیشتر بنگرید به:
Hans Jonas, Gnosis und spätantiker Geist, Teil 1, Die mythologische Gnosis (Berlin: Vandenhoeck & Ruprecht, 1988), pp. 210, 212, 238-243.
[14]. Ibid, pp. 94-118.
[15]. R. Haardt, Vom Messias zum Christus. Die Fülle der Zeit in religionsgeschichtlicher und theologischer Sicht (Wein: Herder, 1964), p. 283.
[16]. Rudolf Bultmann, Geschichte und Eschatologie, 2 (Mohr: Siebeck, 1964), p. 8.
[17]. Stoic
[18]. Harrdt, pp. 317-328.
[19]. Valentinian
[20]. Syzygy
[21]. G. Quispel, Jewish and Gnostic Man. Eranos Lectures 3 (Dallas: Spring Publications, 1987), p. 245.
[22]. Jonas, Gnosis und spätantiker Geist, p. 5.
[23]. H. C. Peuch, En quête de la gnose, Tome 2 (Paris: Gallimard, 1978), p. 40.
[24]. H. J. Polotsky, Manichäische Homilien (Stuttgart: W. Kohlhammer, 1934), pp. 20-23.
[25]. W. Sundermann, “Cosmogony and Cosmology”, Encyclopedia of Iranica, vol. VI (London: Routledge & Kegan Paul, 1998), p. 569.
[26]. Polotsky, p. 8.
[27]. از متون اولیة کیش مانی که نوشتة خود مانی است.
[28]. ایرج وامقی، نوشتههای مانی و مانویان (تهران: پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی، 1378)، ص 326.
[29]. Shaul Shaked, “Eschatology I. In Zoroastrianism and Zoroastrian Influence”, Encyclopedia of Iranica, vol. VIII (London: Routledge & Kegan Paul, 1998), pp. 565-569.
[30]. Eberhard Nestle, Kurt Aland, Novum Testamentum Graece Nestle-Aland (Cologne: Greek New Testament-German Bible Society, 1981), 5: pp. 28-29.
[31]. Rudolf Bultmann, The Gospel of John, a Commentary (USA: Basil Blackwell, 1971), pp. 7- 9.
[32] . وامقی، ص 326.
[33]. همان، ص 327-328.
[34]. همان، ص 330 و 392.
[35]. Nestle, 5: pp. 26-27.
[36]. Richard Bauckham, The Fate of the Dead. Studies on the Jewish and Christian Apocalypses, Supplements to Novum Testamentum 93 (Leiden: E. J. Brill, 1998), p. 288.
[37]. وامقی، ص 326.
[38]. Nestle, 25: pp. 31, 41.
[39]. سی. آر. سی آلبری، زبور مانوی، ترجمة ابوالقاسم اسماعیلپور (تهران: فکر روز، 1375)، ص 149 و 165-169.
[40]. Sundermann, p. 570.
[41]. L. Koenen, “Manichaean Apocalypticism at the Crossroads of Iranian, Egyptian, Jewish and Christian Thought”, in L. Cirillo, Codex Manichaicus Coloniensis (Cosenza: Atti del simposio internazionale, 1986), pp. 285-332.
[42]. Lactantius
[43]. Koenen, pp. 332.
[44]. وامقی، ص 329.
[45]. Apocalyptic Catastrophe
[46]. بندهشن، مهرداد بهار (توس: تهران، 1362)، ص 142.
[47]. وامقی، ص 329.
[48]. بندهشن، ص 142.
[49]. وامقی، ص 329-330.
[50]. guhūdagān، حرامزادگان. بنگرید به: وامقی، ص 329-330.
[51]. همان.
[52]. Henning, pp. 71-72.
[53]. James H. Charlesworth, the Old Testament Pseudepigrapha, vol. 1 (London: Doubleday & Company, 1983), pp. 714-715.
[54]. James Robinson, Nag Hammadi Library in English. The Definitive Translation of the Gnostic Scriptures, Complete in One Volume (USA: Harper One, 2000), pp. 215-216.
[55]. Nestle, 25: pp. 31,41.
[56]. Bauckham, pp. 198-199.
[57]. Sothis
[58]. Koenen, pp. 321.