جنبش دهقانان ماکو در انقلاب مشروطه: علل و پیامدها

نوع مقاله : علمی - پژوهشی

نویسنده

گروه تاریخ، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران.

چکیده

با پیروزی انقلاب مشروطه و تأسیس انجمن­های ایالتی و ولایتی، مشروطه‌خواهان تبلیغات وسیعی با محوریت مبارزه با استبداد و پایان دادن به مناسبات ارباب ـ رعیتی در میان دهقانان ماکو انجام دادند. این اقدامات مؤثر واقع شد و جنبش بزرگی علیه مالکان و خوانین در روستاهای ماکو شکل گرفت. مقالۀ پیش رو بر محور این دو سؤال تدوین گردیده است که علل و زمینه‌های شکل‌گیری این جنبش چه بود؟ و چه تبعات و پیامدهایی داشت؟ با استفاده از داده‌های نشریات، اسناد و مدارک آرشیوی و کتب تاریخی، با تکیه بر روش توصیفی ـ تحلیلی، به این پرسش‌ها پاسخ داده خواهد شد. دستاورد این پژوهش نشان می‌دهد که مناسبات ناعادلانۀ ارباب ـ رعیتی در ماکو و تسلط خوانین بیات بر زندگی دهقانان، در کنار تبلیغات گستردۀ مشروطه‌خواهان در میان روستاییان، از عوامل مهم شکل‌گیری این جنبش بود. مصادرۀ املاک خوانین، تأسیس انجمن‌های روستایی و اخراج اقبال‌السلطنه از ماکو از مهم­ترین پیامدهای این حرکت بود. همچنین اگرچه مشروطه‌خواهان ایالت آذربایجان محرک این جنبش بودند، در ادامۀ کار هیچ حمایتی از دهقانان ماکو نکردند و اقبال‌السلطنه با حمایت گستردۀ مستبدین جنبش دهقانان ماکو را به­شدت سرکوب و نظام ارباب ـ رعیتی را با شدت بیشتر در روستاها برقرار کرد.

تازه های تحقیق

  1. مقدمه

خاندان بیات حکومت منطقۀ ماکو را از دورۀ شاه عباس اول تا عصر قاجار به صورت موروثی در دست داشتند.[1] با انعقاد عهدنامۀ ترکمانچای میان ایران و روسیه، ماکو به­عنوان مرز میان ایران با روسیه و عثمانی اهمیتی مضاعف یافت و خوانین بیات از این امر برای توسعۀ قدرت و ثروت خود بهره بردند. آنان پیوندهای نزدیکی با دربار قاجار برقرار کردند و با کسب اختیارات گسترده به حکمرانی در این منطقه ادامه دادند.[2] منافع آنها، همسو با منافع دیگر کانون‌های قدرت در کشور، در جهت حفظ ساختارهای سنتی حکومت ایران و جلوگیری از هر گونه حرکت اصلاحی و نوگرایانه بود که امتیازات موروثی آنها را به خطر می‌انداخت. در نتیجه با وقوع انقلاب مشروطه، هماهنگ با دربار مستبد محمدعلی ‌شاه، به مخالفت با آن برخاستند. در تقابل با مستبدین، مشروطه‌خواهان آذربایجان به­منظور ایجاد پایگاهی توده‌ای برای مشروطه شروع به تبلیغات وسیع در میان دهقانان ماکو کردند و با شعار مشروطیت و آزادی آنها را علیه مناسبات ارباب ـ رعیتی شوراندند. زارعان ماکو که نارضایتی شدیدی از مناسبات ناعادلانۀ مالکان و زارعان داشتند، از این فرصت برای رها کردن خود از تسلط زمینداران بهره بردند و این مسئله زمینه‌ساز برپایی حرکت بزرگی در روستاهای منطقۀ ماکو شد. جنبش دهقانان ماکو در دورۀ مجلس اول یکی از تحرکات روستاییان ایران برای مبارزه با بی‌عدالتی و استبداد بود. این جنبش در اواخر سال 1285ش با اخراج زمینداران از روستاها آغاز شد و با تبعید اقبال‌السلطنه، حکمران ماکو، به اوج خود رسید. در این پژوهش درصددیم با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی و با اتکا بر تحلیل محتوای نشریات و منابع عصر مشروطه، این واقعه را از دو زاویۀ علل و پیامدها بررسی کنیم.

 به­رغم نقش پراهمیت جنبش دهقانان ماکو در شناخت ابعاد روستایی انقلاب مشروطیت ایران، تاکنون پژوهشی در این باره انجام نشده است. اما در برخی از مطالعات نگاهی جزئی و گذرا به این موضوع شده است. آقازاده در مقالۀ «تحلیل روابط اقبال‌السلطنه، حکمران منطقۀ ماکو، با مشروطه‌خواهان و محمدعلی‌ شاه در دورۀ مجلس اول» (1393) تحولات منطقۀ ماکو را در دورۀ مشروطیت بررسی کرده، گرچه به نقش و عملکرد روستاییان به صورت خیلی مختصر اشاره کرده است. موسوی ماکویی در کتاب تاریخ ماکو (1376) نگاهی گذرا به جنبش دهقانان ماکو در مشروطیت دارد. این نویسنده مورخ نیست و نگاهی توصیفی به منابع و اسناد تاریخی دارد. نوشته‌های او دربارۀ حوادث مشروطه در ماکو نقل­قولی پراکنده از برخی منابع دست اول است. ریاحی نیز در کتاب تاریخ خوی (1378)، در بررسی تحولات خوی در انقلاب مشروطه، به مطالعۀ روابط مشروطه‌خواهان خوی با خوانین ماکو پرداخته است. او جنبش دهقانان منطقه را تحت تأثیر تبلیغات سوسیال دموکرات­های قفقازی می‌داند. 

 

  1. عوامل بروز جنبش

1-2. زمینداری و مناسبات ارباب ـ رعیتی در ماکو

اقبال‌السلطنه ماکویی وارث نفوذ و ثروت خاندان خود در ماکو بود. منابع این دوره قدرت وی را همسنگ پادشاهان قاجار و او را مالک جان و مال مردمان این ناحیه دانسته‌اند. می­گویند او در این منطقه برای خود دستگاه پادشاهی داشت.[3] و تسلط او در ماکو به حدی بود که هیچ یک از اهالی برای خود صاحب­اختیاری جز او نمی‌شناختند.[4] اقبال‌السلطنه، با تکیه بر قدرت استبدادی، صدای مخالفانش را خفه می‌کرد. اکراد بازوی نظامی وی بودند و نه­تنها زارعین و رعایا، بلکه گاه محترمین و کسبۀ مخالف به فرمان او تنبیه و اخراج می‌شدند.[5] آنها در ازای انجام دادن خدمات نظامی، سالانه حدود 1200 خروار گندم و 10 هزار تومان عیدی دریافت می‌کردند.[6]

اقبال‌السلطنه و بنی‌اعمامش که به خان­های ماکو معروف بودند، از بزرگ­ترین زمینداران کشور بودند. در آستانۀ انقلاب مشروطه، املاک تمام منطقۀ ماکو، عربلر (پلدشت) و چایپاره (قره‌ضیاءالدین) به آنها تعلق داشت.[7] آنها در چالدران، خوی و ایروان هم ملک داشتند.[8] در شهر ماکو تسلط خوانین به گونه‌ای بود که دیگر طبقات جامعه هیچ زمینی نداشتند.[9] آنها در مجموع 280 پارچه دِه آباد داشتند که در این میان بیشترین املاک متعلق به شخص اقبال‌السلطنه بود.[10] مالکیت این زمین‌‌ها مورد منازعۀ حکومت مرکزی و خوانین بود؛ حکومت مرکزی معتقد بود بخش بزرگی از این زمین­ها خالصه هستند و خوانین به صورت غیرقانونی آنها را تصاحب کرده‌اند، اما خوانین بر موروثی و ملکی بودن آنها تأکید داشتند.[11] بررسی بیشتر نشان می‌دهد خوانین با روش­های زیر این زمین‌ها را مالک شده بودند:

 1) تیول، که در عمل قسمت عمدۀ املاک خود را بدین صورت به دست آورده بودند[12]

 2) خرید زمین

 3) فراری دادن مالکان قدیم[13]

 4) تصاحب املاک خالصه[14]

 5) خرید زمین­های خالصه[15]

 6) غصب املاک زمینداران کوچک.[16]

عایدی خوانین ماکو از زمینداری فراوان بود. گندم این املاک در سال بالغ بر 7 تا 8 هزار خروار می‌شد.[17] مالکیت زمین و دیگر فعالیت‌های اقتصادی، اقبال‌السلطنه را به یکی از ثروتمندترین خان‌های ایران تبدیل کرده بود.[18] درآمد او از املاکش در سال 1336ق/ 1296ش بالغ بر چهارصد هزار تومان بود،[19] گرچه به­رغم این درآمد هنگفت، او معمولاً مالیاتی به حکومت مرکزی پرداخت نمی‌کرد.[20]

تسلط کامل سیاسی ـ نظامی و اقتصادی خوانین بیات و عدم نظارت حکومت مرکزی باعث پیدایش روابط ارباب ـ رعیتی ناعادلانه و خشن در منطقۀ ماکو شده بود. بهرة مالکانه‌ای که خوانین از دهقانان می‌گرفتند، براساس مزارعه بود. همچنین آنها انواع و اقسام مالیات‌ها را از زارعان ماکو می‌گرفتند: «مالیاتی که از نه خروار سه خروار می‌گیرند و سایر چیزها از قبیل سرشماری و قند و اعیاد و بره و جوجه و غیره.»[21] علاوه بر این، خوانین روش­های مختلفی برای بهره‌کشی از رعایا داشتند، از جمله حمل و نقل جیرۀ وظیفه‌خواران، حمل غلۀ خوانین به کنار رود ارس برای فروش، رسومات میرزا به صورت نقدی و جنسی، فعلگی بدون اجرت، حق سواره، جو به هر قریه که پنج وِقر[22] بود، کاه از هر قریه پنجاه تا شصت بار، گرفتن جریمه از عموم رعایا، گرفتن سوار از رعیت برای عزیمت خان به شهرهای دیگر و حمل هیزم و لوازم خانۀ ارباب از شهر به ییلاق و بالعکس.[23]

اختلافات خوانین با یکدیگر باعث فشار مضاعف به رعایا می‌شد. آنها اغلب بر سر حکومتداری و مسائل ملکی با یکدیگر رقابت داشتند. این منازعات گاه به خونریزی و قتل برخی از خان‌زادگان منجر می‌شد.[24] در این منازعات، آنها به جای آنکه مستقیماً با یکدیگر وارد جنگ شوند، زیردستان خود را جمع و به روستاهای طرف مقابل حمله و رعایا را غارت می­کردند، به قتل می­رساندند و یا مورد تجاوز قرار می‌دادند.[25] خان­های ماکو به فکر رفاه رعایای خود نبودند. برای نمونه، وقتی در سال 1311ق در منطقۀ چایپاره محصولی به دست نیامد و مردم گرسنه ماندند، خوانین محصولات سایر مناطق را به اسم کمک به مردم چایپاره با زور از رعایا ‌گرفتند ولی به جای عرضه به مردم این منطقه به روسیه صادر ‌کردند.[26] مالیات‌های سنگین جنسی و نقدی و تعرض خوانین به رعایا، در نبود نظارت و حضور حکومت مرکزی، سبب شد برخی از رعایای بی‌پناه و ناراضی ماکو برای فرار از این شرایط به خاک روسیه مهاجرت کنند.[27]

 

2-2. تبلیغات مشروطه‌خواهان در میان دهقانان ماکو

یکی از نمودهای مشارکت مردم در نظام مشروطیت برپایی انجمن‎های ایالتی و ولایتی بود. هدف از ایجاد این تشکّل‌ سیاسی ـ مدنی مردم­نهاد، جلوگیری از خودسری حکمرانان بود تا در همۀ شهرها رشتۀ امور در دست خود مردم باشد و حکام نتوانند با دستور محمدعلی ‌شاه در برابر مشروطه کارشکنی کنند.[28] مستبدین و حکام محلی از همان ابتدا در کار انجمن­ها مانع­تراشی کردند. در این میان اقبال‌السلطنه تلاش­های اولیۀ آزادی‌خواهان ماکو را برای برپایی انجمن در این شهر ناکام گذاشت و اعلام کرد کسی حق ندارد نام مشروطه و انجمن را بر زبان جاری سازد.[29] انجمن ایالتی آذربایجان، برای تشکیل انجمن‌های ولایتی و در جهت گسترش مشروطه در شهرهای این ایالت و مبارزه با مستبدین، نمایندگانی به شهرهای مختلف فرستاد. بنابراین، میرزا جواد آقا تبریزی، معروف به ناطق[30]، به ماکو اعزام شد.[31] او به همراه اعضای انجمن خوی به دیدار اقبال‌السلطنه در ماکو رفت تا وی را به حمایت از مشروطه مجاب نماید.[32] اما حاکم ماکو که خود و خاندانش در طول چند قرن با قدرت نامحدود در این منطقه حکمرانی کرده بودند، مشارکت مردم در ادارۀ امور را پایان یکه‌تازی خود می‌دانست. از این رو، به بهانه‌های مختلف با تأسیس انجمن مخالفت کرد.[33]

در بین خوانین ماکو، عزت‌الله‌خان و نصرت‌الله‌خان تحت تأثیر تبلیغات میرزا جواد و اعضای انجمن خوی و همچنین برای رقابت با دیگر خوانین به طرفداری از مشروطیت برخاستند.[34] عزت‌الله‌خان که خواهرزادۀ اقبال‌السلطنه نیز بود، برای نشان دادن همراهی و همدلی خود با مشروطیت و ارتقای مقام خود به رهبر مشروطه‌خواهان ماکو و تحریک روستاییان علیه دیگر خوانین، اعلانی به ریش‌سفیدان و مباشرین روستاهای خود فرستاد (24 محرم 1325ق/ 17 اسفند 1285ش) و اعلام کرد که به خاطر تشکیل نظام مشروطیت، زارعان را از بسیاری از تعهدات رعیتی معاف می‌کند.[35] این اقدام اولین گام برای کشاندن دهقانان به سمت مشروطیت بود. میرزا جواد و همراهانش نیز با بهره‌گیری از اختلافات خوانین ماکو و بدون توجه به مخالفت‌های اقبال‌السلطنه، با پشتیبانی مشروطه‌خواهان ماکو، در ماه صفر 1325ق/ اسفند ـ فروردین 1286ش در این شهر انجمن برپا کردند.[36]

اما برای مهار قدرت استبدادی اقبال‌السلطنه و دیگر خوانین ماکو، تشکیل انجمن به­تنهایی کافی نبود، زیرا پایگاه اصلی قدرت نظامی و اقتصادی این مستبدان در میان ایلات و روستاییان این منطقه قرار داشت و بنابراین، با بسیج عشایر و دهقانان ماکو می‌توانستند انجمن و مشروطه‌خواهان قصبۀ کوچک ماکو را، که جمعیتی در حدود 2 تا 8 هزار نفر داشت،[37] به­راحتی قلع و قمع نمایند. بدین ترتیب، گسترش مشروطیت در میان ایلات و روستاییان کلید ثبات و پایداری مشروطیت در ماکو و عامل تضعیف قدرت استبدادی خوانین بود. زارعان این ناحیه به خاطر ظلم و زورگویی اقبال‌السلطنه و بنی‌اعمامش که مالکیت روستاهای ماکو را بر عهده داشتند، مستعد شورش و مبارزه علیه آنها و پذیرش افکار مشروطه‌خواهی بودند. فرستادگان انجمن ایالتی با آگاهی از واقعیات فوق، پس از تشکیل انجمن در شهر ماکو، به میان کشاورزان و عشایر این منطقه رفتند و «با نطق­های شیرینِ مهیج ملت را مطلع و به جانب این امر مشروع متوجه» کردند.[38]

طبیعتاً سخنرانی دربارۀ مبانی فکری مشروطیت و آزادی و برابری برای زارعان بی‌سواد روستاهای ماکو فایده­ای نداشت و محرک جنبشی در میان آنان نمی­شد. اما مناسبات ناعادلانۀ ارباب ـ رعیتی و ظلم و ستمی که اربابان و مالکان زمین بر دهقانان بی‌پناه می‌کردند، زمینۀ خوبی برای تبلیغات در اختیار مشروطه‌خواهان قرار داده بود. آزادی‌خواهان از این مسئله برای به حرکت درآوردن کشاورزان بهره بردند و به آنان اعلام کردند با استقرار نظام مشروطیت، مناسبات ارباب ـ رعیتی به پایان رسیده است و همۀ زارعان مالک زمین‌هایی هستند که بر روی آن کار می‌کنند. بنابراین، «بعد از این ابداً نه خود ارباب و نه نوکر و داروغۀ خرمن به دِه نگذارید و هر گاه بیایند زده بیرون کنید، فقط شما از دَه بند غله یک بندش را به جهت حق اربابی کنار گذاشته، مابقی را بدون اذن و اجازۀ مالک کوبیده بردارید و از این گونه دستورالعمل­ها به گوش رعیت نادان خیلی می‌سرودند.»[39] این دستورالعمل عامل پیوند دهقانان ماکو با مشروطیت شد و با استقبال گستردۀ آنان مواجه شد. چنانکه جنبش بزرگی در میان زارعان علیه زمینداران تشکیل گردید. دهقانان در گامِ اول این خیزش، خود را از قید و بند مالکان رها و املاکشان را غصب کردند و آنان را به دِهات راه ندادند.[40] این اقدامات که به­منزلۀ پایان مناسبات ارباب ـ رعیتی و رها شدن روستاییان از فشارها و اجحافات خوانین بود، اثر زیادی بر رعایای ماکو گذاشت. تقی‎زاده این واقعه را آغاز انقلاب در ماکو می‌داند.[41] امین‌الشرع خویی که گرایش استبدادی دارد، در این مورد می‌نویسد:

معلوم است رعیت نانجیب همین که اسم ترخان بودن[42] را می‌شنیدند، دیگر یک مرتبه مهار را گسسته و از تحت انتظام به کلی خارج شده و اطاعت و انقیاد را فراموش می‌نمودند [...] دیگر ابداً خود را از وظایف رعیتی به وظیفه‌ای موظّف و مکلّف نمی‌دانستند. و این معنی خود اول حیله و پولتیکی بود که آقایان انجمن در رعیت به کار برده و ایشان را یک مرتبه یاغی و طاغی می‌نمودند.[43]

 

3-2. تأسیس انجمن‌های روستایی

فرستادگان انجمن ایالتی در تاریخ 10 صفر 1325ق/ 4 فروردین 1286ش ماکو را ترک کردند.[44] تا این زمان جنبش دهقانان ماکو بیشتر در قالب مصادرۀ املاک اربابان و زمینداران بود، اما به­مرور به سمت مشروطه‌خواهی نیز کشیده شد. عزت‌الله‌خان که رهبری مشروطه‌خواهان ماکو را بر عهده داشت،[45] برای اعمال فشار بیشتر به اقبال‌السلطنه و دیگر خوانین مستبد، در همۀ روستاهای تحت مالکیت خود انجمن برپا کرد.[46] بنابراین، دیگر روستاییان ماکو نیز جرئت یافتند و مساجد روستاها را تبدیل به انجمن کردند. انتخاب مکانی مقدس برای محل انجمن باعث جلب اعتماد روستاییان و تشریک مساعی بیشتر آنان در مشروطه‌خواهی می‌شد. بدین ترتیب، انجمن‌های روستایی به پایگاه تجمع هواداران مشروطه تبدیل شدند. این در حالی بود که طبق اساسنامۀ انجمن‌ها، روستاها و قصبات حق تأسیس انجمن نداشتند.[47]

بسط مشروطیت در میان تمام طبقات اجتماعی ایران و خارج کردن آن از انحصار طبقات بالای جامعه در شهرهای بزرگ لازمۀ موفقیت و پایداری نظام مشروطیت بود. اقدامات مشروطه‌خواهان در روستاهای ماکو از این منظر نیز قابل بررسی است. هدف آنان در این منطقه تضعیف جایگاه مستبدین ماکو از طریق شوراندن رعایا علیه آنان و ایجاد پایگاه قدرتمند برای مشروطیت در بین طبقات پایین جامعه به­ویژه روستاییانی بود که اکثریت جامعۀ ایرانی را تشکیل می‌دادند. از طرفی چون هنوز در ایران کارگر صنعتی شکل نگرفته بود تا مشروطه‌خواهان این طبقه را به شورش و انقلاب وادار نمایند، به تبلیغ در میان کشاورزان دست زدند. همچنین یکی از عوامل پیدایش جامعۀ لیبرالی مهار کردن بخش زمینداری است. سلطۀ سیاسی طبقۀ زمیندار می­بایست درهم شکسته شود و یا استحاله یابد و دهقان می‌بایست به شکل کشاورزی درآید که نه برای اربابش بلکه برای فروش در بازار کالا تولید کند.[48]

جنبش دهقانان ماکو علیه ملاکان تنها در نتیجۀ تبلیغات و فعالیت‌های فرستادگان انجمن ایالتی نبود، امین‌الشرع خویی این وقایع را تحت تأثیر القائات و حضور سوسیال دموکرات­های قفقاز به رهبری میرزا جعفر زنجانی در خوی می‌داند.[49] میرزا جعفر و شش نفر از همراهانش که زادۀ شهر خوی بودند، از فرستادگان کمیتۀ اجتماعیون عامیون ایرانیان بودند.[50] این گروه نقش مهمی در تحریک مردم منطقه علیه خوانین ماکو داشتند.[51] گزارش سفارت انگلستان هم بیانگر نقش مجاهدان و مبارزان قفقازی در تحریک مردم مناطق شمالی ایران علیه حکام محلی و محمدعلی ‌شاه است.[52]

 

 

  1. پیامدهای جنبش دهقانان ماکو

 

1-3. تبعید اقبال‌السلطنه از ماکو

اقبال‌السلطنه در برابر حوادث ماکو منفعلانه رفتار کرد و با ارسال تلگراف­هایی به تبریز و تهران از تشکیل انجمن­ها‎ در شهر و روستاهای ماکو شکایت نمود، انجمن­هایی که به­زعم او باعث برهم خوردن امنیت و ایجاد اختلاف شده بودند.[53] دهقانان ماکو واقف بودند که با وجود اقبال‌السلطنه و پیوندی که جایگاه وی با نظام استبدادی دارد، جریان مشروطه در ماکو پایدار نخواهد بود. در نتیجه یک مرتبه «تمامی اهالی دهات ماکو» به جنبش و طغیان برآمدند و با همراهی عزت‌الله‌خان دور هم جمع شدند و اقبال‌السلطنه را از کشور اخراج کردند.[54] او به همراه چند نفر از خوانین در 3 ربیع‌الاول 1325ق/ 26 فروردین 1286ش به خاک روسیه فرار کرد.[55] انفعال و عدم مقاومت اقبال‌السلطنه در برابر مشروطه‌خواهان ماکو به دلایل زیر بود:

1) بخش بزرگی از مردم منطقۀ ماکو، شامل دهقانان، روحانیون، تجار، عشایر و برخی از خوانین، طرفدار مشروطه بودند و نیروی متحدی را تشکیل می‌دادند که امکان مقابله با آنها وجود نداشت.[56]

2) اقبال‌السلطنه نارضایتی و شورش دهقانان و مردم ماکو علیه خود را باور نمی‌کرد و انجمن خوی را در پشت این حوادث می‌دید[57] و معتقد بود مردم ماکو به­زودی متوجه اشتباه خود خواهند شد.[58]  

3) این حوادث در اواخر زمستان و اوایل بهار روی داد و اقبال‌السلطنه به خاطر سرما نمی­توانست از نیروی جنگی ایلات طرفدار خود استفاده کند.[59]

4) او در این زمان هنوز مجوزی از طرف محمدعلی‌ شاه برای مقابله با مشروطه‌خواهان نداشت.[60]

 

2-3. آزادی روستاییان ماکو

انجمن ایالتی آذربایجان و مشروطه‌خواهان منطقه از فرار اقبال‌السلطنه استقبال کردند.[61] قرار نداشتن کسی در رأس حکومت ماکو باعث شد دهقانان ماکو برای اولین بار خود را آزاد و بدون قید و بند بیابند و این مسئله سبب تند شدن فضای انقلاب در روستاها شد: «جنبش رعایا کار را به جایی رسانید که زمام امور از هم گسیخته گردید.»[62] امین‌الشرع خویی و کسروی دهقانان ماکو را متهم به خودسری می­کنند و معتقدند آنها درک درستی از مشروطیت نداشتند.[63] از دید کاتوزیان، تندروی‌های دهقانان ماکو به این مسئله برمی‌گشت که وقتی یک قوم و ملت برای سال­های متمادی در زیر ظلم و تعدی زندگی کنند، اگر یوغ استبداد از گردن آنها برداشته شود و خود را آزاد ببینند، به ‌خاطر نداشتن دانش و علم مآل‌اندیشی طرف افراط را می­گیرند و از حدود خود تجاوز می‌کنند.[64] همچنین پیشتر اشاره شد که خوانین ماکو مسلط بر مقدرات زندگی روستاییان بودند و روابط ارباب ـ رعیتی در این منطقه به­شدت ناعادلانه و تابع هوی و هوس مالکان بود. بنابراین، اقدامات دهقانان ماکو در واکنش به تعدّی بدون ضابطۀ خوانین ماکو بر جان و مال و ناموسشان بود.

در این مرحله فعالیت‌های دهقانان و دیگر مشروطه‌خواهان ماکو به تجمع در انجمن­ها و ارسال تلگراف به گوشه و کنار کشور منحصر شده بود. به نظر می‌رسد آنها هیچ احساس خطری از حوادث آینده نداشتند و خود را فاتح نهایی منازعه با استبداد تلقی می‌کردند. آنها با ارسال تلگرافی به انجمن ایالتی از آمادگی اهالی شهر، «هزار و پانصد قریه و دهات» و ایلات ماکو برای جانفشانی در راه مشروطیت خبر دادند و برای مستبدین رجزخوانی کردند.[65]

با فرار اقبال‌السلطنه، عزت‌الله‌خان ادارۀ حکومت ماکو را بر عهده گرفت.[66] اما نظام‌الملک، حکمران آذربایجان، به­‌رغم تمایل دهقانان و اعضای انجمن ماکو،[67] حکمرانی وی را تأیید نکرد.[68] این مسئله باعث تضعیف موقعیت مشروطه‌خواهان ماکو و هرج و مرج بیشتر در این منطقه شد. انتخاب نکردن حاکم برای ماکو یکی از ترفندهای دربار بود تا وضعیت مشروطه‌خواهان ماکو سامان نگیرد و اقبال‌السلطنه مجال بازگشت پیدا کند.[69] به­مرور رابطۀ عزت‌الله‌خان با مشروطه‌خواهان ماکو به هم خورد و او هم در اوایل خرداد 1286ش از ماکو اخراج شد. ریاست‌طلبی و حمایت عزت‌الله‎خان از مشروطیت، برخلاف ادعای گروهی از منابع، حاصل تبانی وی با اقبال‌السلطنه نبود،[70] زیرا وی پیش از مشروطیت نیز با اقبال‌السلطنه و دیگر بنی‌اعمام خود اختلاف داشت. او سعی داشت از مشروطیت برای رسیدن به حکومت و انتقام گرفتن از مخالفانش استفاده کند،[71] اما مقاومت نظام‌الملک و حکومت مرکزی در برابر این اقدام، نقشه‌های وی را نقش بر آب کرد. از طرفی، شدت گرفتن شور انقلابی در میان رعایا و روستاییان و خطر از بین رفتن املاک و حکومت موروثی خاندان بیات سبب ترس عزت‌الله‌خان شد.[72] بنابراین، او صف خود را از مشروطه‌خواهان جدا کرد و به دیگر خوانین مستبد پیوست و زمینۀ بازگشت اقبال‌السلطنه به ماکو فراهم شد.[73]

 

3-3. سرکوب جنبش دهقانان ماکو

عزت‌الله‌خان حلقۀ ارتباطی مشروطه‌خواهان ماکو با خان‌های بیات بود. بنابراین، با بیرون کردن او از ماکو تقابل آزادی‌خواهان و بازماندگان خوانین به اوج رسید. دهقانان و دیگر اهالی ماکو مسلح شدند و خوانین و بستگانشان را در قلعۀ ماکو محاصره کردند و جنگ میان طرفین آغاز شد.[74] اقبال‌السلطنه که در خاک روسیه بود، با شنیدن خبر حوادث ماکو، با حمایت دربار و روس­ها، پس از حدود سه ماه به ماکو بازگشت.[75] او ابتدا به میان ایل جلالی که گرایش مشروطه‌خواهی داشتند، رفت و آنها را با پرداخت پول به سمت خود کشاند. سردار در رأس نیروی ششصد نفرۀ اکراد جلالی غفلتاً به اردوی مشروطه‌خواهان که شبانه «خوانندگی می­کردند و به خیال پول و جواهرات و خواتین خوانین عیش می­کردند»[76] حمله کرد و آنها را شکست داد و ادارۀ شهر ماکو را به دست گرفت.[77] حملۀ ناگهانی و شبانۀ مستبدین به ماکو نشانگر تعداد کم نیروی نظامی آنان در قیاس با مشروطه‌خواهان است.[78] عامل برتری اقبال‌السلطنه در این نبرد، اتحاد همۀ خوانین از جمله عزت‌الله‌خان و نصرت‌الله‌خان و گرایش ایل جلالی به سمت وی بود. در این درگیری حدود 200 نفر از مدافعان مشروطه کشته شدند.[79] همچنین برخی از اعضای انجمن ماکو زندانی و عده‌ای دیگر با گرفتن جریمه‌های هنگفت از شهر اخراج شدند.[80]

اقبال‌السلطنه، پس از تسط بر شهر، به سراغ دهقانان رفت که پایگاه توده‌ای انقلاب را در ماکو تشکیل می‌دادند و توانسته بودند مالکان و اربابان را از روستاها بیرون بیندازند و با تشکیل انجمن‌های روستایی نقش مهمی در اخراج وی از ماکو ایفا کنند. او اکراد را تحت فرماندهی اعضای خاندان خود بسیج و مأمور غارت و کشتار روستاهای مشروطه‌خواه کرد.[81] اهالی هر روستا که تسلیم می‌شدند و اسلحۀ خود را تحویل می‌دادند در امان می­ماندند، ولی هر دهی که حاضر به تسلیم نمی­شد غارت می­شد و مردانش کشته و زنانش اسیر می­گشت.[82]

 پس از سرکوب مشروطه‌خواهانِ شهر ماکو و هجوم نیروهای اقبال‌السلطنه به دهات، برخی از روستاییان که امیدی به بقای مشروطیت نداشتند، تسلیم شدند. اما دهقانان 30 تا 60 روستا تصمیم گرفتند از آزادی‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود که در سایۀ مشروطیت به دست آورده بودند، دفاع نمایند. بنابراین، به مقابلۀ مسلحانه با قشون مستبدین برخاستند. اما قوای خوانین آنها را شکست دادند، نزدیک به 250 نفر را کشتند و تمام روستاهای منطقۀ ماکو را در هرج و مرج و ناامنی غوطه‌ور کردند و دامنۀ کشتار را تا چهار فرسخی خوی توسعه دادند. اکراد هست و نیست زارعان طرفدار مشروطه را غارت و نظام ارباب ـ رعیتی را با شدتی بیش از پیش در روستاها برقرار کردند.[83] جزئیاتی از کشتارهای وابستگان اقبال‌السلطنه در روزنامۀ کاسپی روسیه از قول دو نفر از فراریان شهر ماکو درج شده است: آنان

قرای ذیل را غارت و خراب کرده‌اند: قرازیادین، کاسیان، باستان، شوتلو، قارول، چارناقاچ، اغداش، بایداموش، کازتولکی، انیچه‌لر، قورناوه، قابان باسانلار، حاجیلر و غیره و غیره. اهالی قرای مذکوره را به غیر از حساب مالی، تعدیات وحشیانه و ظلم­های فوق‌الطاقه انسانی وارد آمده است. مثلاً مردها را دو شقه کرده‌اند. پستان زن­ها را بریده‌اند! اطفال را به رودخانۀ زنگی‌بار انداخته‌اند [...] هر که اسم انجمن به زبان آورد زبانش را می­برند. از این قبیل اشخاص زبان­بریده بسیار است.[84]

شیخ‌الاسلام در جمع‌بندی کشتار روستاهای ماکو می‌نویسد: «الحق زیاده از اندازه اجحافات نموده و ستم­ها کرده و قتل­ها نموده و مال­ها برده و قریه‌ها سوخته‌اند.»[85] تقی‌زاده هم کشتارهای ماکو را تأیید کرده است.[86] پس از تسلط اقبال‌السلطنه بر شهر ماکو و تعقیب و کشتار آزادی‌خواهان این شهر، امید چندانی به بقای مشروطیت در روستاهای این منطقه وجود نداشت، اما مقاومت دهقانان در برابر قشون مستبدین ماکو نشانگر آمادگی آنان برای بذل جان و مال خود در حراست از دستاوردهای مشروطیت بود. در روستاهای منطقۀ ماکو این دستاورد شامل لغو نظام ارباب ـ رعیتی و برپایی انجمن­های روستایی می‌شد.

بدین ترتیب، جنبشی که دهقانان ماکو در اواخر زمستان 1285ش آغاز کرده بودند، در اوایل تابستان 1286ش پس از چند ماه سرکوب شد و به پایان رسید. این شکست به دلایل زیر بود:

  1. رهبری جنبش دهقانان ماکو عملاً در شهر ماکو قرار داشت و در دست عزت‌الله‌خان و انجمن این شهر بود. بنابراین، با گرایش عزت‌الله‌خان به استبداد و تسلط اقبال‌السلطنه بر شهر ماکو و قلع و قمع هواداران مشروطه در این شهر، جنبش دهقانی ماکو رهبری خود را از دست داد.
  2. جنبش دهقانان ماکو حاصل شور و هیجانی بود که اعضای انجمن تبریز و خوی در میان آنها به وجود آورده بودند و آنان را با شعار آزادی و مشروطیت علیه مناسبات ارباب ـ رعیتی و زمینداران و مستبدین منطقه تهییج می­نمودند. از دید دهقانان ماکو مشروطیت به معنی مالکیت بر زمین­هایی بود که بر روی آن کار می‌کردند. بدون تردید، آنان شناختی از مشروطیت و اصول آن نداشتند و نمی­شد چنین انتظاری هم از آنان داشت. اما مشروطه‌خواهان منطقه که محرک آنان در این جریان بودند، در ادامۀ جنبش هیچ حمایت عملی و واقعی از آنان نکردند و آنها را در برابر قوای مستبدین تنها رها کردند.
  3. وسعت زیاد ماکو و پراکندگی روستاهای آن و همچنین خودبسندگی زندگی روستاییان این منطقه سبب شده بود ارتباط و اتحادی میان روستاییان مشروطه‌خواه این منطقه وجود نداشته باشد. همچنین برخی از روستاهای مشروطه‌خواه که مقاومت را بی‌فایده می­دیدند، تسلیم شدند. قوای متحد مستبدین ماکو اگرچه کمتر از قشون شهری مشروطه‌خواهان ماکو بودند، تعداد آنها از دهقانان مشروطه‌خواه روستاهای این منطقه به­مراتب بیشتر بود و به­راحتی بر دهقانان رزم­ندیدۀ روستایی غلبه کردند.
  4. مستبدین برای سرکوب هرچه خشن‌تر جنبش روستاییان از مفاهیم دینی و تعارضات مذهبی موجود در منطقه بهره می­بردند. چنانکه نام بابی بر روی مشروطه‌خواهان ماکو گذاشته بودند و این بهانۀ خوبی برای غارت و کشتار آنها بود.[87] همچنین ایلات جلالی و میلان که هستۀ اصلی قشون مستبدین ماکو را تشکیل می‌دادند، سنی­مذهب بودند و «قلباً با رعایای عجم منتهای دشمنی را» داشتند. این مسئله هم شدت تجاوز و کشتار را در روستاها بیشتر می‌کرد.[88] عشایر ماکو جنگ بین استبداد و مشروطیت را فرصتی مغتنم برای غارتگری و کشتار می‌‌دانستند. تقابل استبداد و آزادی‌ برای آنان مهم نبود و اغلب نمی‌دانستند برای چه عملیاتی و به چه هدفی به میدان جنگ گسیل شده‌اند.[89] این افراد به­‌رغم آنکه ابتدا دعوی مشروطه‌خواهی داشتند، در قبال دریافت پول و وعدۀ راهزنی و غارتی که اقبال‌السلطنه به آنان داد، حاضر به همکاری با وی در سرکوب مشروطه‌خواهان شدند. در آن برهه، قتل و غارت و ایجاد ناامنی در کشور، سیاست محمدعلی‌ شاه و وابستگان وی از جمله اقبال‌السلطنه برای ایجاد بحران در مشروطۀ نوپای ایران بود، پس اکراد هم به این گروه گرایش یافتند و از آن بهره بردند. محمدعلی‌ شاه پس از به توپ بستن مجلس و سپس در جریان محاصرۀ تبریز نیز از سیاست غارت به بهترین وجه بهره برد و دستور کشتار مخالفان و غارت اموال آنان را صادر کرد.[90] در حدود 700 خانوار از روستاها و شهر ماکو برای در امان ماندن از تجاوزهای قشون اقبال‌السلطه به شهرهای اطراف گریختند،[91] برخی هم به خاک روسیه فرار کردند.[92] اما مدتی بعد با تبانی مستبدین ایران با حکومت روسیه، تمام این مهاجرین را مجبور کردند که دوباره به ماکو بازگردند.[93]

 

4-3. واکنش‌های مشروطه‌خواهان و مستبدین به حوادث ماکو

حوادث ماکو و کشتار و غارت روستاهای این منطقه توسط انجمن خوی در 14 خرداد 1286ش مخابره شد و بازتاب وسیعی یافت. نمایندگان مجلس در چند جلسه دربارۀ وقایع ماکو بحث کردند ولی به نتیجۀ مشخصی نرسیدند، زیرا این حوادث را به تحریک شاه می‌دانستند و معتقد بودند تا زمانی که وی عملاً با مشروطه همراهی نکند، اغتشاش پایان نخواهد یافت.[94] مجلس قدرت اجرایی و نیروی نظامی لازم را برای تحت فشار قرار دادن اقبال‌السلطنه در اختیار نداشت، بنابراین، نمایندگان مجلس تلگراف تهدیدآمیزی به وی نوشتند و او را از عواقب اقداماتش برحذر داشتند.[95] همچنین نمایندگان از دولت تقاضا کردند به اوضاع ماکو رسیدگی کند. ولی خود دولت در این هنگام سرگرم مبارزه با مشروطه بود و با تحریک روحانیون جریان مشروعه‌خواهی را به راه انداخته و تمام توان خود را برای نابودی مشروطه به کار بسته بود.[96] اقدامات اقبال‌السلطنه با حمایت دربار و همسو با سیاست محمدعلی ‌شاه برای آشفته کردن اوضاع کشور به­ویژه آذربایجان بود تا ادارۀ امور از دست مشروطه‌خواهان خارج شود و مشروعیت حکومت مشروطه در میان مردم از بین برود.[97] با همین هدف، میرزا علی‌اصغر اتابک با ارسال تلگرافی به اقبال‌السلطنه رعایای مشروطه‌خواه ماکو را مفسد خواند و اقدامات آنان علیه اقبال‌السلطنه را حرکتی وحشیانه نامید و بر حمایت کامل حکومت مرکزی از وی در قلع و قمع مشروطه‎خواهان تأکید کرد.[98] اقبال‌السلطنه، با استناد به این تلگراف، سرکوب مشروطه‌خواهان را برای حفاظت از جان، مال، عیال و املاک خود ضروری می‎دانست.[99]

در این شرایط اعتراض‎های مردم و انجمن تبریز به مجلس و دولت هم به نتیجه نرسید.[100] دولت اقدامات اقبال‌السلطنه را برای تأمین نظم و امنیت لازم می‌دانست و در خونریزی­های وی تردید نداشت. اعزام نمایندگانی از سوی دولت و انجمن تبریز به ماکو (تیرماه 1286ش) هم نتوانست در وضعیت بحرانی دهقانان این منطقه تغییری ایجاد کند.[101] در شهرهای ایروان، اصفهان، ارومیه، انزلی، مرند و غیره برای کشتگان ماکو مجالس بزرگداشت برپا شد.[102] برخی از بانوان روشنفکر هم از رشادت دهقانان و رعایای این منطقه تمجید و از مماشات دولت و مجلس در برابر اقبال‌السلطنه انتقاد کردند.[103]

 

5-3. تشریک مساعی مستبدین و آزادی‌خواهان برای پایان دادن به منازعۀ دهقانان ماکو و اقبال‌السلطنه

واکنش مردم خوی به حوادث ماکو متفاوت با دیگر مناطق بود. مردم این شهر به­واسطۀ نزدیکی به ماکو در جریان جزئیات تحولات این منطقه بودند و می‌دانستند که اقبال‌السلطنه، پس از سرکوب جنبش دهقانان ماکو، به سراغ آنان خواهد رفت و اجازه نخواهد داد شهر خوی به­عنوان کانون پرقدرت مشروطه در کنار ماکو عرض اندام نماید. از طرفی اقبال‌السلطنه مردم و انجمن خوی را محرک زارعان ماکو برای شورش می‌دانست. بنابراین، پس از پاکسازی روستاهای ماکو از هواداران مشروطه، نیروهای خود را به خوی فرستاد و به آنان دستور داد دِهات خوی را قتل و غارت کنند. انجمن خوی نیز نیروی نظامی فراهم کرد و به مقابله با نیروهای اقبال‌السلطنه فرستاد.[104] ولی اکراد قشون ماکو در 5 شعبان 1325ق/ 22 شهریور 1286ش آنها را به­سختی شکست دادند.[105]

برای رفع اغتشاش در شهر و روستاهای ماکو و پایان دادن به تنش میان مشروطه‌خواهان خوی و خوانین ماکو، انجمن ایالتی آذربایجان و عبدالحسین‌میرزا فرمانفرما، والی جدید آذربایجان، هیئت شش نفره‌ای را به ریاست شاهزاده مقتدرالدوله به خوی فرستادند. این گروه به محل مأموریت نرسیده بودند که خبر جنگ قشون ماکو با اردوی خوی به آنها رسید.[106] یکی از اعضای هیئت مصلحه وضع روستاییان خوی را که توسط قشون ماکو غارت شده بودند چنین به تصویر کشیده است: «مرد و زن از صغیر و کبیر، پیر و جوان، بعضی پدر مرده، برخی برادر کشته، جمعی بی‌شوهر و گروهی زخمدار و جماعتی صغیر و یتیم و گریه‌کنان وارد [خوی] شده. لخت عریان در کنار قلعه با سوزشی تمام می‌نالند [...] مثل اسرای کربلا در دشت نینوا که احوالشان مستغنی از تحریر و بیان است.»[107]

هیئت مصلحه در این شرایط جنگی و بحرانی کار خود را آغاز کرد و دو طرف منازعه (خوانین ماکو و مشروطه‎خواهان خوی)[108] به­رغم آنکه به آنها بدبین بودند،[109] با پیگیری‌های مجدانۀ این هیئت، نمایندگان خود را برای مذاکرۀ صلح به منطقۀ چورس و سپس چایپاره (در بین راه خوی به ماکو) اعزام کردند.[110] در این بین محمدعلی ‌شاه که بعد از قتل اتابک، از روی ترس، به همراه دیگر درباریان تظاهر به مشروطه‌خواهی می‌کرد، به اقبال‌السلطنه دستور داد با مشروطه‌خواهان مصالحه نماید تا اوضاع آشفتۀ منطقه سروسامان بگیرد.[111] تا این زمان (اواخر شهریور و اوایل مهر 1286ش) امنیت در روستاهای ماکو برقرار نشده بود و اکراد همچنان به غارت و کشتار ادامه می‌دادند و بسیاری از رعایای منطقه از ترس قشون ماکو فراری شده بودند.[112] با پیگیری‌های هیئت مصلحه وضعیت روستاهای غارت­شدۀ این منطقه بهبود نسبی یافت و در حضور آنان، وابستگان اقبال‌السلطنه کمتر متعرض روستاییان می‌شدند.[113] همچنین با اهتمام آنان، دهقانان غارت­شده بدون توجه به تهدیدات خوانین به نزد این هیئت می­رفتند و میزان تلفات جانی و مالی وارد­شده به خود را گزارش می‌دادند.[114]

سرانجام طرفین مذاکره پس از 25 روز گفت­وگو در 10 رمضان 1325ق/ 27 مهر 1286ش به توافق رسیدند. بر این اساس دربارۀ دهقانان و روستاییان مشروطه‌خواه ماکو هم تصمیماتی گرفته شد و مقرر گردید:

  1. دهقانان محبوس آزاد و در امنیت کامل به زندگی روزمرۀ خود مشغول شوند.
  2. دهقانان فراری از ماکو که به شهرها و روستاهای اطراف رفته بودند، در انتخاب محل سکونت خود آزاد باشند و امنیت و آسایش آنان فراهم شود.[115]
  3. این هیئت دربارۀ انجمن‌های شهری و روستایی در ماکو واپس‌گرایی داشت. آنها سه نفر از خوانین ماکو را که از اعضای هیئت مذاکره‌کننده بودند بنا به «پاره­ای ملاحظات سیاسی و اقتصادی» به­عنوان اعضای انتصابی انجمن ماکو برگزیدند و هیچ بحثی دربارۀ انجمن‌های روستایی نکردند.
  4. خوانین اموالی را که به­زور از دهقانان و روستاییان گرفته‌ بودند به آنها مسترد نمایند.
  5. خوانین متعهد شدند خون­بهای کشته‌شدگان رعایا را مطابق قانون شریعت به بازماندگان آنها پرداخت کنند.[116]
  6. روستاییان غارت­شده هر میزان پول، بذر و گاو لازم داشتند خوانین ماکو در اختیار آنان قرار دهند و خسارت­هایی که اکراد وارد آوردند جبران و مسترد نمایند.[117]

این مصالحه نویدی برای تأمین امنیت نسبی رعایای مشروطه‌خواه ماکو بود که بر اثر تعدیات اقبال‌السلطنه به زندان افتاده و یا از ماکو فرار کرده بودند. براساس این صلح‌نامه فعالیت‌های دهقانان مشروطه‌خواه که در قالب انجمن‌های روستایی تبلور می‌یافت، به پایان رسید و همۀ این انجمن­ها تعطیل شدند و سلطۀ استبدادی خوانین ماکو دوباره در روستاها برقرار شد. این توافق نشان داد که نهادهای مشروطه در برابر ساختار دیرپای استبداد در ایران از قدرت و نفوذ لازم برخوردار نبودند. به­‌رغم کشتارهای فراوانی که اقبال‌السلطنه در شهر و روستاهای ماکو مرتکب شد، هیچ خدشه‌ای به جایگاه بلامنازع او وارد نشد و او با تکیه بر ابزارهای سنتی قدرت، نفوذ و اقتدار خود را حفظ کرد و تسلط او بر ساختارهای سیاسی و اقتصادی ماکو ادامه یافت. گویا مذاکره‌کنندگان برقراری امنیت و جلوگیری از هرج و مرج را بر آزادی و مشروطه‌خواهی ترجیح دادند. سند مکتوبی وجود ندارد که نشان دهد این توافقات در عمل اجرا شد یا نه؟ ولی روایات شفاهی روستاییان ماکو حاکی از آن است که رعایای برخی از روستاها برای جبران خسارتی که در دورۀ انقلاب به خوانین وارد شده بود، مجبور شدند سال­ها برای آنها بیگاری کنند.

 

 

نتیجه‌گیری

ریشه‎های شکل‌گیری و گسترش جنبش دهقانان ماکو را می‌توان از ابعاد و زوایای مختلف بررسی و تحلیل کرد. یکی از عوامل تأثیرگذار بر این ماجرا که در ریشه‌یابی این جنبش اهمیت دارد، وجود مناسبات ارباب ـ رعیتی ناعادلانه در ماکو بود. خوانین ماکو مالکیت تمام زمین­های این ناحیه را با زور و تهدید و به روش­های غیرقانونی به دست آورده بودند و با تکیه بر قدرت نظامی و سیاسی نامحدود خود، فشار مضاعفی را بر زارعان وارد می‌کردند و جان و مال و ناموس آنان را بازیچۀ امیال خود کرده بودند. این مسئله باعث ایجاد نارضایتی شدید در بین دهقانان ماکو شده بود. استفادۀ مشروطه‎خواهان آذربایجان از این شرایط به نفع جریان آزادی‌خواهی عامل اصلی شکل‌گیری این جنبش شد. مشروطه‎خواهان برای ایجاد پایگاه توده‌ای قدرتمند برای مشروطیت به تبلیغات گسترده‌ای در میان دهقانان ماکو دست زدند و با القای این اندیشه که مشروطیت به معنی پایان مناسبات ارباب ـ رعیتی است، جنبش وسیعی در میان آنان برپا نمودند که ابعاد آن تقریباً تمام روستاهای ماکو را دربرگرفت. تیغ تیز این حرکت علیه اقبال‌السلطنه و دیگر بنی‌اعمام مستبد وی بود که تمام روستاهای این منطقه را در تملک خود گرفته بودند. عامل دیگری که این جریان را شدت بخشید، شکاف موجود در میان خوانین ماکو و گرایش عزت‌الله‌خان به اندیشۀ مشروطه‌خواهی بود که با تأسیس انجمن در روستاهای ماکو جنبش دهقانان ماکو را به سمت مشروطه‌خواهی هدایت کرد.

پیامدهای جنبش دهقانان ماکو را می‌توان در چند مورد خلاصه کرد. اول اینکه دهقانان ماکو با اخراج اربابان از روستاها جنبش را آغاز کردند و با تشکیل انجمن­های روستایی موفق به تبعید حاکم منطقه به خارج از کشور شدند. این شرایط باعث شد زندگی روستاییان ماکو هرچند برای کوتاه­مدت دچار تغییر اساسی گردد و آنان به دور از سلطۀ استبدادی خوانین زمیندار به صورت دهقان آزاد زندگی و در قالب انجمن­های روستایی در نظام جدید مشروطیت نقش‌آفرینی کنند. دوم اینکه جنبش دهقانان ماکو با واکنش متفاوت مشروطه‌خواهان و مستبدین مواجه شد. برخلاف مشروطه‌خواهان آذربایجان که عامل این جنبش و طرفدار آن بودند، مجلس و دیگر مشروطه‌خواهان کشور با آنکه مخالف استبداد خوانین ماکو بودند، اقدامات روستاییان ماکو را نیز خلاف قانون و عامل هرج و مرج و ناامنی می‌دانستند. اما مستبدین به صورت متحد در برابر این جنبش قرار گرفتند و تشریک مساعی آنها سبب سرکوب گستردۀ دهقانان ماکو شد. هرج و مرج و ناامنی کامل در روستاهای ماکو و برتری نظامی اقبال‌السلطنه، سرانجام، سبب سازش آزادی‌خواهان و مستبدین بر سر حوادث ماکو گردید. پایان دادن به کشتار روستاییان و تضمین امنیت آنان در برابر تعطیلی انجمن‌های روستایی از نتایج این سازش بود. با این مصالحه جنبش دهقانان ماکو پس از حدود سه ماه به پایان رسید.

 

 

[1]. اسکندربیگ ترکمان، تاریخ عالم­آرای عباسی، به کوشش ایرج افشار، ج 2 (تهران: انتشارات امیرکبیر، 1387)، ص 742.

[2]. محمدحسن اعتمادالسلطنه، صدر التواریخ، به کوشش محمد مشیری (تهران: انتشارات روزبهان، 1357)، ص 128؛ جورج ناتانیل کرزن، ایران و قضیۀ ایران، ترجمۀ غلامعلی وحیدمازندرانی، ج 1 (تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1380)، ص 676.

[3]. حبل ‌المتین، س 1، ش 146 (12 رمضان 1325)، ص 2؛ قهرمان­میرزا سالور، روزنامۀ خاطرات عین‌السلطنه، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، ج 5 (تهران: اساطیر، 1374)، ص 3385؛ مهدی ملک‌زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج 3 (تهران: انتشارات سخن، 1383)، ص 481.

[4]. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، ج 3 (تهران: زوار، 1398)، ص 578.

[5]. مرکز اسناد وزارت خارجه، س 1328ق، کارتن 21، پروندۀ 25، سند 5.

[6]. غلامعلی‌خان عزیزالسلطان، روزنامۀ خاطرات عزیزالسلطان: ملیجک ثانی، به کوشش محسن میرزایی، ج 4 (تهران: انتشارات زریاب، 1376)، ص 3282.

[7]. محمد رحیم نصرت ماکویی، تاریخ انقلاب آذربایجان و خوانین ماکو (قم: چاپخانۀ علمیه، 1373)، ص 36.

[8]. حسینقلی افتخاری بیات، تاریخ ماکو، به کوشش حسین احمدی (تهران: انتشارات شیرازه، 1381)، ص 3281.

[9]. عزیزالسلطان، ج 3، ص 3256.

[10]. همان، ج 4، ص 3281؛ افتخاری بیات، ص 65.

[11]. سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، شماره ردیف 296000092، محل در آرشیو 192 الف 1 الف ز، برگ3.

[12]. حبل ‌المتین، س 1، ش 63 (27 جمادی­الاول 1325)، ص 2.

[13]. نصرت ماکویی، ص 24.

[14]. سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران، شماره ردیف 2930002484، محل در آرشیو 430ظ 5ب آ 1: 9-3؛ افتخاری بیات، ص 41-42.

[15]. نصرت ماکویی، ص 29.

[16]. میرزا عبدالامیر شیخ‌الاسلام، دو سند از انقلاب مشروطۀ ایران (تهران: انتشارات توکا، 2536)، ص 40.

[17]. مستوفی، ج 3، ص 576.

[18]. عزیزالسلطان، ج 3، ص 577-580؛ یحیی دولت‌آبادی، حیات یحیی، ج 4 (تهران: انتشارات فردوسی، 1371)، ص 257.

[19]. عزیزالسلطان، ج 4، ص 3248-3249.

[20]. سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران، شماره ردیف 240003647، محل در آرشیو 405ج 2 الف الف 1: 14؛ سید حسن تقی‌زاده، زندگی طوفانی: خاطرات سید حسن تقی­زاده، به کوشش عزیزالله علیزاده (تهران: انتشارات فردوس، 1379)، ص 180.

[21]. حبل ‌المتین، س 1، ش 63، (27 جمادی‌الاول 1325)، ص 2.

[22]. به معنی بار قاطر و اسب.

[23]. انجمن، س 1، ش 60  (13صفر 1325)، ص 4.

[24]. شهریار ضرغام، گزارش­های تلگرافی آخرین سال­های عصر ناصرالدین شاه، خبرهایی از خوی (بی‌جا: بی‌نا، 1369)، ص 145، 211، 216؛ ماکویی، ص 25-26.

[25]. مرکز اسناد وزارت امور خارجه، س 1300ش، کارتن 45، پروندۀ 5، سند 8؛ سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران، 21577/296، برگ 1-2؛ سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران، 21685/296، برگ 1؛ حبل ‌المتین، س 1، ش 63 (27 جمادی­الاول 1325)، ص 2-3.  

[26]. ضرغام، ص 125.

[27]. سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران، شماره ردیف 293004194، محل در آرشیو 608غ2ب الف 1؛ سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران، شماره ردیف 240015570، محل در آرشیو 510گ4 الف الف 1: 5-4.

[28]. احمد کسروی، تاریخ مشروطۀ ایران (تهران: انتشارات امیرکبیر، 1383)، ص 214-223.

[29]. حبل‌ المتین، س 1، ش 46 (8 جمادی­الاول 1325)، ص 2.

[30]. از اعضای انجمن ایالتی آذربایجان.

[31] . حبل ‌المتین، س 1، ش 46 (8 جمادی­الاول 1325)، ص 2.

[32]. فریاد، س 1، ش 4 (22 صفر 1325)، ص 3-4؛ انجمن، س 1، ش 60 (13صفر 1325)، ص 4.

[33]. میرزا ابوالقاسم بن اسدالله امین‌الشرع خویی، تاریخ خوی، شماره مسلسل8530، برگۀ 77ب-78 الف (قم: نسخۀ خطی کتابخانۀ آیت‌الله مرعشی نجفی، بی‌تا)؛ علی ثقه‌الاسلام تبریزی، نامه‌های تبریز از ثقه‌الاسلام به مستشارالدوله (در روزگار مشروطیت)، به کوشش ایرج افشار (تهران: انتشارات فروزان روز، 1378)، ص 27.

[34]. نصرت ماکویی، ص 45؛ حبل ‌المتین، س 1، ش 46 (8 جمادی­الاول 1325)، ص 2.

[35]. انجمن، س 1، ش 60 (13 صفر 1325)، ص 4.

[36]. کسروی، ص 363.

[37]. عزیزالسلطان، ج 4، ص 3279؛ مستوفی، ج 3، ص 577.

[38]. حبل ‌المتین، س 1، ش 46 (8 جمادی­الاول 1325)، ص 2.

[39]. امین‌الشرع خویی، برگۀ 77ب.

[40]. تقی‌زاده، ص 181-183.

[41]. همان، ص 183.

[42]. خرده مالک

[43]. امین­الشرع خویی، برگۀ 77 الف-77ب.

[44]. فریاد، س 1، ش 8 (20 ربیع‌الاول 1325)، ص 2.

[45]. انجمن، س 1، ش 63 (22 صفر 1325)، ص 3.

[46]. امین‌الشرع خویی، برگۀ 77 ب.

[47]. انجمن، س 1، ش 74 (21 ربیع­الاول 1325)، ص 3.

[48]. برینگتون مور، ریشه‌های اجتماعی دیکتاتوری و دموکراسی: نقش ارباب و دهقان در پیدایش جهان نو، ترجمۀ حسین بشیریه (تهران: انتشارات مرکز نشر دانشگاهی، 1369)، ص 21.

[49]. امین­الشرع خویی، برگۀ 76 ب.

[50]. مهدی قلی هدایت، خاطرات و خطرات (تهران: زوار، 1385)، ص 311؛ کسروی، ص 470.

[51]. شیخ­الاسلام، ص 21.

[52]. احمد بشیری، کتاب آبی (گزارش­های محرمانۀ وزارت امور خارجۀ انگلیس دربارۀ انقلاب مشروطۀ ایران)، ج 1 (تهران: نشر نو، 1363)، ص 42.

[53]. ثقه‌الاسلام تبریزی، ص 26-27؛ حبل ‌المتین، س 1، ش 93 (8 رجب 1325)، ص 3.

[54]. امین­الشرع خویی، برگۀ 78 الف-78 ب.

[55]. آرشیو مرکز اسناد وزارت خارجه، س 1325ق، کارتن 5، پروندۀ 4، سند 5؛ تقی‌زاده، ص 183.

[56]. افتخاری بیات، ص 45.

[57]. انجمن، س 1، ش 147 (28 شعبان 1325)، ص 3-4.  

[58]. افتخاری بیات، ص45.

[59]. حبل ‌المتین، س 1، ش 93 (8 رجب 1325)، ص 3.

[60]. امین­الشرع خویی، برگۀ 78 ب.

[61]. انجمن، س 1، ش 70 (12 ربیع­الاول 1325)، ص 4؛ فریاد، س 1، ش 8 (20 ربیع­الاول 1325)، ص 2.

[62]. محمدعلی تهرانی کاتوزیان، مشاهدات و تحلیل‌ اجتماعی و سیاسی از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران (تهران: شرکت سهامی انتشار، 1388)، ص 637.

[63]. امین‌الشرع ‌خویی، برگۀ 78 الف؛ کسروی، ص 248-249.

[64]. تهرانی کاتوزیان، ص 637.

[65]. انجمن، س 1، ش 86 (12 ربیع­الثانی 1325)، ص 3-4.  

[66]. انجمن، س 1، ش 74 (21 ربیع­الاول 1325)، ص 3.

[67]. انجمن، س 1، ش 73 (20 ربیع­الاول 1325)، ص 1؛ انجمن، س 1، ش 65 (29 صفر 1325)، ص 4؛ انجمن، س 1، ش 77، 78 (21 ربیع­الاول 1325)، ص 7-8.

[68]. انجمن، س 1، ش 76 (25 ربیع­الاول 1325)، ص 7-8.

[69]. کریم طاهرزاده بهزاد، قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران (تهران: انتشارات اقبال، 1333)، ص 273.

[70]. حبل ‌المتین، س 1، ش 93 (8 رجب 1325)، ص 3؛ تهرانی کاتوزیان، ص 697.  

[71]. افتخاری بیات، ص 45؛ شیخ­الاسلام، ص 63.

[72]. امین­الشرع خویی، برگۀ 76 ب؛ حبل‌ المتین، س 1، ش 46 (8 جمادی­الاول 1325)، ص 2؛ تهرانی کاتوزیان، ص 677.

[73]. بعد از این ماجرا اختلافات او با دیگر خوانین حل نشد و سه سال بعد خوانین ماکو در تبانی با اقبال‌السلطنه او را متفقاً به قتل رساندند (ساکما، شماره ردیف 293003044، محل در آرشیو 24635ب الف1؛ ساکما، شماره ردیف 293003044، محل در آرشیو 24635ب الف1؛ افتخاری بیات، 1381، ص 46). این بلا بر سر نصرت‌الله‌خان، دیگر خان­زادۀ طرفدار مشروطه، هم آمد. در خارج شهر تیری به وی اصابت کرد و کشته شد (نصرت ماکویی، 1373، ص 58).

[74]. امین­الشرع خویی، برگۀ 76 ب؛ نصرت ماکویی، ص 45.

[75]. ملک‌زاده، ج 2، ص 481؛ مهدی مجتهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت (تهران: زرین، 1379)، ص 382.

[76]. نصرت ماکویی، ص 46.

[77]. امین‌الشرع خویی، برگۀ 79 ب-80 ب.

[78]. نصرت ماکویی، ص 45-46.

[79]. تهرانی کاتوزیان، ص 697.

[80]. شیخ الاسلام، ص 50.

[81]. صبح صادق، س 1، ش 129 (6 شعبان 1325)، ص 2؛ شیخ‌الاسلام، ص 28.

[82]. حبل ‌المتین، س 1، ش 93 (8 رجب 1325)، ص 3؛ همان، س 1، ش 157 (3 شوال 1325)، ص 5؛ تهرانی کاتوزیان، ص 697.

[83]. حبل ‌المتین، س 1، ش 46 (8 جمادی­الاول 1325)، ص 2؛ همان، س 1، ش 93 (8 رجب 1325)، ص 3-4؛ صبح صادق، س 1، ش 129 (6 شعبان 1325)، ص 2.

[84]. حبل ‌المتین، س 1، ش 63 (27 جمادی­الاول 1325)، ص 1. عوامل سردار ماکو با روستاییان تبریز در دورۀ استبداد صغیر هم چنین معامله‌ای کردند: «چند تن طفل بیچاره را به آتش انداخته سوزانده‌اند. از مردم بیچاره استعلام می‌کرده‌اند که شاه‌پرست هستند یا انجمن‌پرست؟ قریب ده نفر گفته‌اند که انجمن‌پرست هستند. همۀ آنها را زبان بریده‌اند و پنج نفر را شکم به شکم بسته متفقاً به یک توپ بسته‌اند.» (ثقه‌الاسلام تبریزی، ص 113). جورابچی هم معتقد است «آنها داخل قریۀ [سهلان] شده، تمامی را می‌گیرند و قریه را آتش می‌زنند، خراب می‌کنند. نماند از اهل سهلان، مگر زن‌ها و قدری پیرمرد؛ باقی را مقتول می‌کنند.» و ادامه می‌دهد که روستای سهلان به قدری غارت شده بود که حتی «یک لحاف نمانده بود به رویشان بکشند. پستان زن­ها را بریده بودند» (محمدتقی جورابچی، حرفی از هزاران کاندر حکایت آمد (وقایع تبریز و رشت 1335-1326 هـ.ق)، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان (تهران: انتشارات تاریخ ایران، 1363)، ص 18). بنابراین، گزارش­های بدرفتاری طرفداران اقبال‌السلطنه با روستاییان ماکو اغراق‌آمیز نیست و این رفتار در موقعیت‌های دیگر هم از جانب آنها تکرار شده است.

[85]. شیخ­الاسلام، ص 21.

[86]. تقی‌زاده، ص 183.

[87]. کسروی، ص 364.

[88]. حبل ‌المتین، س 1، ش 63 (27 جمادی‌الاول 1325)، ص 2.

[89]. نالۀ ملت، س 1، ش 17 (25 شعبان 1326)، ص 1.

[90]. محمدآقا ایروانی، «تاریخ مشروطۀ ایران»، در دو رساله از انقلاب مشروطیت ایران، به کوشش عبدالحسین زرین‌کوب و روزبه زرین‌کوب، (تهران: سازمان اسناد ملی ایران، 1380)، ص 109؛ محمدامین رسول‌زاده، گزارش‌هایی از انقلاب مشروطیت ایران، ترجمۀ رحیم رئیس‌نیا (تهران: شیرازه، 1395)، ص 65.

[91]. مجلس، س 1، ش 130 (25 جمادی­الاول 1325)، ص 2؛ حبل ‌المتین، س 1، ش 157 (3 شوال 1325)، ص 5.

[92]. صبح صادق، س 1، ش 129 (6 شعبان 1325)، ص 2.

[93]. حبل‌ المتین، س 1، ش 63 (27 جمادی­الاول 1325)، ص 1.

[94]. مجلس، س 1، ش 109 (28 ربیع‌الثانی 1325)، ص 2؛ مجلس، س 1، ش 115 (5 جماد‌ی‌الاول 1325)، ص 3.

[95]. ایرج افشار، خاطرات و اسناد مستشارالدوله صادق، ج 2 (تهران: انتشارات فردوسی، 1362)، ص 54-55.

[96]. انجمن، س 1، ش 98 (1 جمادی­الاول 1325)، ص 4؛ انجمن، س 1، ش 103 (11 جمادی­الاول 1325)، ص 1.

[97]. محمدمهدی شریف کاشانی، واقعات اتفاقیه در روزگار، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، ج 1 (تهران: انتشارات تاریخ ایران، 1362)، ص 242.

[98]. انجمن، س 1، ش 124 (16 رجب 1325)، ص 2.

[99]. انجمن، س اول، ش 147 (28 شعبان 1325)، ص 3-4؛ کسروی، ص 428.

[100]. مجلس، س 1، ش 108 (27 ربیع‌الثانی 1325)، ص 2؛ میرزا ابراهیم کلانتری باغمیشه، روزنامۀ خاطرات شرف‌الدوله، به کوشش یحیی ذکاء (تهران: انتشارات فکر روز و کلبه، 1377)، ص 104.

[101]. صبح صادق، س 1، ش 129 (6 شعبان 1325)، ص 2؛ انجمن، س 1، ش 112 (13 جمادی‌الثانی 1325)، ص 2.

[102]. حبل ‌المتین، س 1، ش 92 (7 رجب 1325)، ص 2؛ همان، س 1، ش 112 (30 رجب 1325)، ص 3؛ همان، س 1، ش 131 (24 شعبان 1325)، ص 3.

[103]. همان، س 1، ش 123 (14 شعبان 1325)، ص 4.

[104]. همان، س 1، ش 122 (13 شعبان 1325)، ص 4؛ کسروی، ص 470.

[105]. بشیری، ج 1، ص 94؛ انجمن تبریز، س 1، ش 139 (15 رمضان 1325)، ص 1-2.  

[106]. شیخ­الاسلام، ص 17-18.

[107]. همان، ص 26. چنانکه پیشتر اشاره شد، قشون اقبال‌السلطنه در روستاهای ماکو هم چنین رفتاری داشتند.

[108]. هیچ نمایندۀ رسمی از مشروطه‌خواهان ماکو در این مذاکرات حضور نداشت.

[109]. روزنامۀ خورشید، س 1، ش 62 (29رمضان 1325)، ص 1-2.  

[110]. شیخ‌الاسلام، ص 36.

[111]. همان، ص 65.

[112]. همان، ص 55.

[113]. همان، ص52.

[114]. حبل ‌المتین، س 1، ش 140 (5 رمضان 1325)، ص 2.

[115]. انجمن، س 2، ش 10 (29 رمضان 1325)، ص 6.

[116]. انجمن، س 2، ش 11 (2 شوال 1325)، ص 1-2؛ شیخ‌الاسلام، ص 52.

[117]. شیخ‌الاسلام، ص 47، 51، 55.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Maku peasant movement in the constitutional revolution: Causes and consequences

نویسنده [English]

  • Jafar Aghazadeh
Department of History, Faculty of Social science, University of Mohaghegh Ardabili. Ardabil. Iran.
چکیده [English]

With the victory of the constitutional revolution the constitutionalists did extensive propaganda among Maku villagers to draw them to their side. This propaganda, which was centered on the end of lord-serf relations, became effective and a big rebellion was formed in the Maku villages against the owners and landlords. The following article is based on these two questions: firstly, what were the causes and grounds for the formation of this movement? Secondly: What were the consequences of this movement? By using the data of publications, archival documents and historical books, and with descriptive-analytical method, the main topics of the article will be discussed. The result of this research shows that the unfair lord-serf relations in Maku and the dominance of the Bayat poets over the lives of the peasants, along with the widespread propaganda of the constitutionalists among the villagers, were important factors in the formation of this movement. The confiscation of Khanin's properties, the establishment of village associations and the expulsion of Iqbal al-Saltaneh from Maku were among the most important consequences of this movement. Also, although the constitutionalists of the state of Azerbaijan were the driving force of this movement, they did not provide any support to the Mako peasants in the continuation of the work, and this caused Iqbal al-Saltaneh to severely suppress the Mako peasant movement with the broad support of the autocrats, and the lord-serf system in the villages more severely. established

کلیدواژه‌ها [English]

  • Maku
  • constitutional revolution
  • peasant revolt
  • lord-serf relations
  • Iqbal al-Sultana Makui
 
 
کتابنامه
 
آرشیو سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران، شماره ردیف 293004194، محل در آرشیو 608غ2ب الف 1؛ شماره ردیف 240015570، محل در آرشیو 510گ4 الف الف 1: 5-4؛ 21577/296، برگ 1-2 ؛ 21685/296، برگ 1؛ شماره ردیف 2930002484، محل در آرشیو 430ظ 5ب آ 1: 9-3؛ شماره ردیف 296000092، محل در آرشیو 192 الف 1 الف ز، برگ3؛ شماره ردیف 293003044، محل در آرشیو 24635ب الف 1؛ شماره ردیف 240003647، محل در آرشیو 405ج 2 الف الف 1.
اعتمادالسلطنه، محمد حسن. صدر التواریخ، به کوشش محمد مشیری، تهران: روزبهان، 1357.
افتخاری بیات، حسینقلی. تاریخ ماکو، به کوشش حسین احمدی، تهران: شیرازه، 1381.
افشار، ایرج. خاطرات و اسناد مستشار الدوله صادق، چاپ اول، تهران: فردوسی، 1362.
امین‌الشرع خویی، میرزا ابوالقاسم ‌بن ‌اسدالله. تاریخ خوی، نسخۀ خطی، قم: کتابخانۀ آیت‌الله مرعشی نجفی، شماره مسلسل 8530، بی‌تا.
انجمن، س 1، ش 98، 1 جمادی­الاول 1325؛ س 1، ش 139، 15 رمضان 1325؛ س 1، ش 103، 11 جمادی­الاول 1325؛ س 1، ش 124، 16 رجب 1325؛ س 1، ش 147، 28 شعبان 1325؛ س 1، ش 112، 13 جمادی­الثانی 1325؛ س 1، ش 147، 28 شعبان 1325؛ س 1، ش 70، 12 ربیع­الاول 1325؛ س 1، ش 86، 12 ربیع­الثانی 1325؛ س 1، ش 73، 20 ربیع­الاول 1325؛ س 1، ش 60، 13 صفر 1325؛ س 1، ش 63، 22 صفر 1325؛ س 1، ش 74، 21 ربیع­الاول 1325؛ س 1، ش 65، 29 صفر 1325؛ س 1، ش 77، 78، 21 ربیع­الاول 1325؛ س 1، ش 76، 25 ربیع­الاول 1325.
ایروانی، محمدآقا. «تاریخ مشروطۀ ایران»، در دو رساله از انقلاب مشروطیت ایران، به کوشش عبدالحسین زرین‌کوب و روزبه زرین‌کوب، تهران: سازمان اسناد ملی ایران، 1380.
بشیری، احمد. کتاب آبی (گزارش­های محرمانۀ وزارت امور خارجۀ انگلیس دربارۀ انقلاب مشروطۀ ایران)، تهران: نشر نو، 1363.
ترکمان، اسکندربیگ. تاریخ عالم­آرای عباسی، به کوشش ایرج افشار، ج 2، تهران: امیرکبیر، 1387.
تقی‌زاده، حسن. زندگی طوفانی: خاطرات سید حسن تقی­زاده، به کوشش عزیزالله علیزاده، تهران: فردوس، 1379.
تهرانی کاتوزیان، محمدعلی. مشاهدات و تحلیل‌ اجتماعی و سیاسی از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران: شرکت سهامی انتشار، 1388.
ثقه‌الاسلام تبریزی، علی. نامه‌های تبریز از ثقه‌الاسلام به مستشارالدوله (در روزگار مشروطیت)، به کوشش ایرج افشار، تهران: فروزان روز، 1378.
جورابچی، محمدتقی. حرفی از هزاران کاندر حکایت آمد (وقایع تبریز و رشت 1335-1326 هـ.ق)، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران: تاریخ ایران، 1363.
حبل ‌المتین، س 1، ش 123، 14 شعبان 1325؛ س 1، ش 92، 7 رجب 1325؛ س 1، ش 112، 30 رجب 1325؛ س 1، ش 131، 24 شعبان 1325؛ س 1، ش 123، 14 شعبان 1325؛ س 1، ش 93، 8 رجب 1325؛ س 1، ش 146، 12 رمضان 1325؛ س 1، ش 46، 8 جمادی­الاول 1325؛ س 1، ش 119، 9 شعبان 1325؛ س 1، ش 63، 27 جمادی­الاول 1325؛ س 1، ش 157، 3 شوال 1325؛ س 1، ش 93، 8 رجب 1325؛ س 1، ش 122، 13 شعبان 1325.
خورشید، س 1، ش 62، 29 رمضان 1325.
دولت‌آبادی، یحیی. حیات یحیی، ج 4، تهران: فردوسی، 1371.
رسول‌زاده، محمدامین. گزارش‌هایی از انقلاب مشروطیت ایران، ترجمۀ رحیم رئیس‌نیا، تهران: شیرازه، 1395.
سالور، قهرمان­میرزا. روزنامۀ خاطرات عین‌السلطنه، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، ج 5، تهران: اساطیر، 1374.
شریف کاشانی، محمدمهدی. واقعات اتفاقیه در روزگار، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران: تاریخ ایران، 1362.
شیخ­الاسلام، میرزا عبدالامیر. دو سند از انقلاب مشروطۀ ایران، تهران: توکا، 2536.
صبح صادق، س 1، ش 129، 6 شعبان 1325.
ضرغام، شهریار. گزارش­های تلگرافی آخرین سال­های عصر ناصرالدین شاه، خبرهایی از خوی، بی‌جا: بی‌نا، 1369.
طاهرزاده بهزاد، کریم. قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران، تهران: اقبال، 1333.
عزیزالسلطان، غلامعلی‌خان. روزنامۀ خاطرات عزیزالسلطان: ملیجک ثانی، به کوشش محسن میرزایی، ج 3 و 4، تهران: زریاب، 1376.
فریاد، س 1، ش 4، 22 صفر 1325؛ س 1، ش 8، 20 ربیع‌الاول 1325؛ س 1، ش 6، 7 ربیع­الاول 1325؛ س 1، ش 7، 13 ربیع­الاول 1325.
کرزن، جورج ناتانیل. ایران و قضیۀ ایران، ترجمۀ غلامعلی وحیدمازندرانی، تهران: علمی و فرهنگی، 1380.
کسروی، احمد. تاریخ مشروطۀ ایران، تهران: امیرکبیر، 1383.
کلانتری باغمیشه، میرزا ابراهیم. روزنامۀ خاطرات شرف‌الدوله، به کوشش یحیی ذکاء، تهران: فکر روز و کلبه، 1377.
مجلس، س 1، ش 108، 27 ربیع‌الثانی 1325؛ س 1، ش 109، 28 ربیع‌الثانی 1325؛ س 1، ش 115، 5 جماد‌ی‌الاول 1325؛ س 1، ش 130، 25 جمادی­الاول 1325.
مجتهدی، مهدی. رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، تهران: زرین، 1379.
مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجۀ ایران، س 1300، کارتن 8، پوشۀ سند 45؛ س 1325ق، کارتن 5، پوشۀ 4، سند 42؛ س 1328ق، کارتن 21، پوشۀ 25، سند 5.
مستوفی، عبدالله. شرح زندگانی من، ج 3، تهران: زوار، 1398.
ملک‌زاده، مهدی. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج 2 و 3، تهران: سخن، 1383.
مور، برینگتون. ریشه‌های اجتماعی دیکتاتوری و دموکراسی: نقش ارباب و دهقان در پیدایش جهان نو، ترجمۀ حسین بشیریه، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1369.
نالۀ ملت، س 1، ش 17، 25 شعبان 1326.
نصرت ماکویی، محمدرحیم. تاریخ انقلاب آذربایجان و خوانین ماکو، قم: علمیه، 1373ق.
هدایت، مهدی­قلی. خاطرات و خطرات، تهران: زوار، 1385.