نوع مقاله : علمی - پژوهشی
نویسنده
گروه تاریخ، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران.
چکیده
تازه های تحقیق
خاندان بیات حکومت منطقۀ ماکو را از دورۀ شاه عباس اول تا عصر قاجار به صورت موروثی در دست داشتند.[1] با انعقاد عهدنامۀ ترکمانچای میان ایران و روسیه، ماکو بهعنوان مرز میان ایران با روسیه و عثمانی اهمیتی مضاعف یافت و خوانین بیات از این امر برای توسعۀ قدرت و ثروت خود بهره بردند. آنان پیوندهای نزدیکی با دربار قاجار برقرار کردند و با کسب اختیارات گسترده به حکمرانی در این منطقه ادامه دادند.[2] منافع آنها، همسو با منافع دیگر کانونهای قدرت در کشور، در جهت حفظ ساختارهای سنتی حکومت ایران و جلوگیری از هر گونه حرکت اصلاحی و نوگرایانه بود که امتیازات موروثی آنها را به خطر میانداخت. در نتیجه با وقوع انقلاب مشروطه، هماهنگ با دربار مستبد محمدعلی شاه، به مخالفت با آن برخاستند. در تقابل با مستبدین، مشروطهخواهان آذربایجان بهمنظور ایجاد پایگاهی تودهای برای مشروطه شروع به تبلیغات وسیع در میان دهقانان ماکو کردند و با شعار مشروطیت و آزادی آنها را علیه مناسبات ارباب ـ رعیتی شوراندند. زارعان ماکو که نارضایتی شدیدی از مناسبات ناعادلانۀ مالکان و زارعان داشتند، از این فرصت برای رها کردن خود از تسلط زمینداران بهره بردند و این مسئله زمینهساز برپایی حرکت بزرگی در روستاهای منطقۀ ماکو شد. جنبش دهقانان ماکو در دورۀ مجلس اول یکی از تحرکات روستاییان ایران برای مبارزه با بیعدالتی و استبداد بود. این جنبش در اواخر سال 1285ش با اخراج زمینداران از روستاها آغاز شد و با تبعید اقبالالسلطنه، حکمران ماکو، به اوج خود رسید. در این پژوهش درصددیم با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی و با اتکا بر تحلیل محتوای نشریات و منابع عصر مشروطه، این واقعه را از دو زاویۀ علل و پیامدها بررسی کنیم.
بهرغم نقش پراهمیت جنبش دهقانان ماکو در شناخت ابعاد روستایی انقلاب مشروطیت ایران، تاکنون پژوهشی در این باره انجام نشده است. اما در برخی از مطالعات نگاهی جزئی و گذرا به این موضوع شده است. آقازاده در مقالۀ «تحلیل روابط اقبالالسلطنه، حکمران منطقۀ ماکو، با مشروطهخواهان و محمدعلی شاه در دورۀ مجلس اول» (1393) تحولات منطقۀ ماکو را در دورۀ مشروطیت بررسی کرده، گرچه به نقش و عملکرد روستاییان به صورت خیلی مختصر اشاره کرده است. موسوی ماکویی در کتاب تاریخ ماکو (1376) نگاهی گذرا به جنبش دهقانان ماکو در مشروطیت دارد. این نویسنده مورخ نیست و نگاهی توصیفی به منابع و اسناد تاریخی دارد. نوشتههای او دربارۀ حوادث مشروطه در ماکو نقلقولی پراکنده از برخی منابع دست اول است. ریاحی نیز در کتاب تاریخ خوی (1378)، در بررسی تحولات خوی در انقلاب مشروطه، به مطالعۀ روابط مشروطهخواهان خوی با خوانین ماکو پرداخته است. او جنبش دهقانان منطقه را تحت تأثیر تبلیغات سوسیال دموکراتهای قفقازی میداند.
1-2. زمینداری و مناسبات ارباب ـ رعیتی در ماکو
اقبالالسلطنه ماکویی وارث نفوذ و ثروت خاندان خود در ماکو بود. منابع این دوره قدرت وی را همسنگ پادشاهان قاجار و او را مالک جان و مال مردمان این ناحیه دانستهاند. میگویند او در این منطقه برای خود دستگاه پادشاهی داشت.[3] و تسلط او در ماکو به حدی بود که هیچ یک از اهالی برای خود صاحباختیاری جز او نمیشناختند.[4] اقبالالسلطنه، با تکیه بر قدرت استبدادی، صدای مخالفانش را خفه میکرد. اکراد بازوی نظامی وی بودند و نهتنها زارعین و رعایا، بلکه گاه محترمین و کسبۀ مخالف به فرمان او تنبیه و اخراج میشدند.[5] آنها در ازای انجام دادن خدمات نظامی، سالانه حدود 1200 خروار گندم و 10 هزار تومان عیدی دریافت میکردند.[6]
اقبالالسلطنه و بنیاعمامش که به خانهای ماکو معروف بودند، از بزرگترین زمینداران کشور بودند. در آستانۀ انقلاب مشروطه، املاک تمام منطقۀ ماکو، عربلر (پلدشت) و چایپاره (قرهضیاءالدین) به آنها تعلق داشت.[7] آنها در چالدران، خوی و ایروان هم ملک داشتند.[8] در شهر ماکو تسلط خوانین به گونهای بود که دیگر طبقات جامعه هیچ زمینی نداشتند.[9] آنها در مجموع 280 پارچه دِه آباد داشتند که در این میان بیشترین املاک متعلق به شخص اقبالالسلطنه بود.[10] مالکیت این زمینها مورد منازعۀ حکومت مرکزی و خوانین بود؛ حکومت مرکزی معتقد بود بخش بزرگی از این زمینها خالصه هستند و خوانین به صورت غیرقانونی آنها را تصاحب کردهاند، اما خوانین بر موروثی و ملکی بودن آنها تأکید داشتند.[11] بررسی بیشتر نشان میدهد خوانین با روشهای زیر این زمینها را مالک شده بودند:
1) تیول، که در عمل قسمت عمدۀ املاک خود را بدین صورت به دست آورده بودند[12]
2) خرید زمین
3) فراری دادن مالکان قدیم[13]
4) تصاحب املاک خالصه[14]
5) خرید زمینهای خالصه[15]
6) غصب املاک زمینداران کوچک.[16]
عایدی خوانین ماکو از زمینداری فراوان بود. گندم این املاک در سال بالغ بر 7 تا 8 هزار خروار میشد.[17] مالکیت زمین و دیگر فعالیتهای اقتصادی، اقبالالسلطنه را به یکی از ثروتمندترین خانهای ایران تبدیل کرده بود.[18] درآمد او از املاکش در سال 1336ق/ 1296ش بالغ بر چهارصد هزار تومان بود،[19] گرچه بهرغم این درآمد هنگفت، او معمولاً مالیاتی به حکومت مرکزی پرداخت نمیکرد.[20]
تسلط کامل سیاسی ـ نظامی و اقتصادی خوانین بیات و عدم نظارت حکومت مرکزی باعث پیدایش روابط ارباب ـ رعیتی ناعادلانه و خشن در منطقۀ ماکو شده بود. بهرة مالکانهای که خوانین از دهقانان میگرفتند، براساس مزارعه بود. همچنین آنها انواع و اقسام مالیاتها را از زارعان ماکو میگرفتند: «مالیاتی که از نه خروار سه خروار میگیرند و سایر چیزها از قبیل سرشماری و قند و اعیاد و بره و جوجه و غیره.»[21] علاوه بر این، خوانین روشهای مختلفی برای بهرهکشی از رعایا داشتند، از جمله حمل و نقل جیرۀ وظیفهخواران، حمل غلۀ خوانین به کنار رود ارس برای فروش، رسومات میرزا به صورت نقدی و جنسی، فعلگی بدون اجرت، حق سواره، جو به هر قریه که پنج وِقر[22] بود، کاه از هر قریه پنجاه تا شصت بار، گرفتن جریمه از عموم رعایا، گرفتن سوار از رعیت برای عزیمت خان به شهرهای دیگر و حمل هیزم و لوازم خانۀ ارباب از شهر به ییلاق و بالعکس.[23]
اختلافات خوانین با یکدیگر باعث فشار مضاعف به رعایا میشد. آنها اغلب بر سر حکومتداری و مسائل ملکی با یکدیگر رقابت داشتند. این منازعات گاه به خونریزی و قتل برخی از خانزادگان منجر میشد.[24] در این منازعات، آنها به جای آنکه مستقیماً با یکدیگر وارد جنگ شوند، زیردستان خود را جمع و به روستاهای طرف مقابل حمله و رعایا را غارت میکردند، به قتل میرساندند و یا مورد تجاوز قرار میدادند.[25] خانهای ماکو به فکر رفاه رعایای خود نبودند. برای نمونه، وقتی در سال 1311ق در منطقۀ چایپاره محصولی به دست نیامد و مردم گرسنه ماندند، خوانین محصولات سایر مناطق را به اسم کمک به مردم چایپاره با زور از رعایا گرفتند ولی به جای عرضه به مردم این منطقه به روسیه صادر کردند.[26] مالیاتهای سنگین جنسی و نقدی و تعرض خوانین به رعایا، در نبود نظارت و حضور حکومت مرکزی، سبب شد برخی از رعایای بیپناه و ناراضی ماکو برای فرار از این شرایط به خاک روسیه مهاجرت کنند.[27]
2-2. تبلیغات مشروطهخواهان در میان دهقانان ماکو
یکی از نمودهای مشارکت مردم در نظام مشروطیت برپایی انجمنهای ایالتی و ولایتی بود. هدف از ایجاد این تشکّل سیاسی ـ مدنی مردمنهاد، جلوگیری از خودسری حکمرانان بود تا در همۀ شهرها رشتۀ امور در دست خود مردم باشد و حکام نتوانند با دستور محمدعلی شاه در برابر مشروطه کارشکنی کنند.[28] مستبدین و حکام محلی از همان ابتدا در کار انجمنها مانعتراشی کردند. در این میان اقبالالسلطنه تلاشهای اولیۀ آزادیخواهان ماکو را برای برپایی انجمن در این شهر ناکام گذاشت و اعلام کرد کسی حق ندارد نام مشروطه و انجمن را بر زبان جاری سازد.[29] انجمن ایالتی آذربایجان، برای تشکیل انجمنهای ولایتی و در جهت گسترش مشروطه در شهرهای این ایالت و مبارزه با مستبدین، نمایندگانی به شهرهای مختلف فرستاد. بنابراین، میرزا جواد آقا تبریزی، معروف به ناطق[30]، به ماکو اعزام شد.[31] او به همراه اعضای انجمن خوی به دیدار اقبالالسلطنه در ماکو رفت تا وی را به حمایت از مشروطه مجاب نماید.[32] اما حاکم ماکو که خود و خاندانش در طول چند قرن با قدرت نامحدود در این منطقه حکمرانی کرده بودند، مشارکت مردم در ادارۀ امور را پایان یکهتازی خود میدانست. از این رو، به بهانههای مختلف با تأسیس انجمن مخالفت کرد.[33]
در بین خوانین ماکو، عزتاللهخان و نصرتاللهخان تحت تأثیر تبلیغات میرزا جواد و اعضای انجمن خوی و همچنین برای رقابت با دیگر خوانین به طرفداری از مشروطیت برخاستند.[34] عزتاللهخان که خواهرزادۀ اقبالالسلطنه نیز بود، برای نشان دادن همراهی و همدلی خود با مشروطیت و ارتقای مقام خود به رهبر مشروطهخواهان ماکو و تحریک روستاییان علیه دیگر خوانین، اعلانی به ریشسفیدان و مباشرین روستاهای خود فرستاد (24 محرم 1325ق/ 17 اسفند 1285ش) و اعلام کرد که به خاطر تشکیل نظام مشروطیت، زارعان را از بسیاری از تعهدات رعیتی معاف میکند.[35] این اقدام اولین گام برای کشاندن دهقانان به سمت مشروطیت بود. میرزا جواد و همراهانش نیز با بهرهگیری از اختلافات خوانین ماکو و بدون توجه به مخالفتهای اقبالالسلطنه، با پشتیبانی مشروطهخواهان ماکو، در ماه صفر 1325ق/ اسفند ـ فروردین 1286ش در این شهر انجمن برپا کردند.[36]
اما برای مهار قدرت استبدادی اقبالالسلطنه و دیگر خوانین ماکو، تشکیل انجمن بهتنهایی کافی نبود، زیرا پایگاه اصلی قدرت نظامی و اقتصادی این مستبدان در میان ایلات و روستاییان این منطقه قرار داشت و بنابراین، با بسیج عشایر و دهقانان ماکو میتوانستند انجمن و مشروطهخواهان قصبۀ کوچک ماکو را، که جمعیتی در حدود 2 تا 8 هزار نفر داشت،[37] بهراحتی قلع و قمع نمایند. بدین ترتیب، گسترش مشروطیت در میان ایلات و روستاییان کلید ثبات و پایداری مشروطیت در ماکو و عامل تضعیف قدرت استبدادی خوانین بود. زارعان این ناحیه به خاطر ظلم و زورگویی اقبالالسلطنه و بنیاعمامش که مالکیت روستاهای ماکو را بر عهده داشتند، مستعد شورش و مبارزه علیه آنها و پذیرش افکار مشروطهخواهی بودند. فرستادگان انجمن ایالتی با آگاهی از واقعیات فوق، پس از تشکیل انجمن در شهر ماکو، به میان کشاورزان و عشایر این منطقه رفتند و «با نطقهای شیرینِ مهیج ملت را مطلع و به جانب این امر مشروع متوجه» کردند.[38]
طبیعتاً سخنرانی دربارۀ مبانی فکری مشروطیت و آزادی و برابری برای زارعان بیسواد روستاهای ماکو فایدهای نداشت و محرک جنبشی در میان آنان نمیشد. اما مناسبات ناعادلانۀ ارباب ـ رعیتی و ظلم و ستمی که اربابان و مالکان زمین بر دهقانان بیپناه میکردند، زمینۀ خوبی برای تبلیغات در اختیار مشروطهخواهان قرار داده بود. آزادیخواهان از این مسئله برای به حرکت درآوردن کشاورزان بهره بردند و به آنان اعلام کردند با استقرار نظام مشروطیت، مناسبات ارباب ـ رعیتی به پایان رسیده است و همۀ زارعان مالک زمینهایی هستند که بر روی آن کار میکنند. بنابراین، «بعد از این ابداً نه خود ارباب و نه نوکر و داروغۀ خرمن به دِه نگذارید و هر گاه بیایند زده بیرون کنید، فقط شما از دَه بند غله یک بندش را به جهت حق اربابی کنار گذاشته، مابقی را بدون اذن و اجازۀ مالک کوبیده بردارید و از این گونه دستورالعملها به گوش رعیت نادان خیلی میسرودند.»[39] این دستورالعمل عامل پیوند دهقانان ماکو با مشروطیت شد و با استقبال گستردۀ آنان مواجه شد. چنانکه جنبش بزرگی در میان زارعان علیه زمینداران تشکیل گردید. دهقانان در گامِ اول این خیزش، خود را از قید و بند مالکان رها و املاکشان را غصب کردند و آنان را به دِهات راه ندادند.[40] این اقدامات که بهمنزلۀ پایان مناسبات ارباب ـ رعیتی و رها شدن روستاییان از فشارها و اجحافات خوانین بود، اثر زیادی بر رعایای ماکو گذاشت. تقیزاده این واقعه را آغاز انقلاب در ماکو میداند.[41] امینالشرع خویی که گرایش استبدادی دارد، در این مورد مینویسد:
معلوم است رعیت نانجیب همین که اسم ترخان بودن[42] را میشنیدند، دیگر یک مرتبه مهار را گسسته و از تحت انتظام به کلی خارج شده و اطاعت و انقیاد را فراموش مینمودند [...] دیگر ابداً خود را از وظایف رعیتی به وظیفهای موظّف و مکلّف نمیدانستند. و این معنی خود اول حیله و پولتیکی بود که آقایان انجمن در رعیت به کار برده و ایشان را یک مرتبه یاغی و طاغی مینمودند.[43]
3-2. تأسیس انجمنهای روستایی
فرستادگان انجمن ایالتی در تاریخ 10 صفر 1325ق/ 4 فروردین 1286ش ماکو را ترک کردند.[44] تا این زمان جنبش دهقانان ماکو بیشتر در قالب مصادرۀ املاک اربابان و زمینداران بود، اما بهمرور به سمت مشروطهخواهی نیز کشیده شد. عزتاللهخان که رهبری مشروطهخواهان ماکو را بر عهده داشت،[45] برای اعمال فشار بیشتر به اقبالالسلطنه و دیگر خوانین مستبد، در همۀ روستاهای تحت مالکیت خود انجمن برپا کرد.[46] بنابراین، دیگر روستاییان ماکو نیز جرئت یافتند و مساجد روستاها را تبدیل به انجمن کردند. انتخاب مکانی مقدس برای محل انجمن باعث جلب اعتماد روستاییان و تشریک مساعی بیشتر آنان در مشروطهخواهی میشد. بدین ترتیب، انجمنهای روستایی به پایگاه تجمع هواداران مشروطه تبدیل شدند. این در حالی بود که طبق اساسنامۀ انجمنها، روستاها و قصبات حق تأسیس انجمن نداشتند.[47]
بسط مشروطیت در میان تمام طبقات اجتماعی ایران و خارج کردن آن از انحصار طبقات بالای جامعه در شهرهای بزرگ لازمۀ موفقیت و پایداری نظام مشروطیت بود. اقدامات مشروطهخواهان در روستاهای ماکو از این منظر نیز قابل بررسی است. هدف آنان در این منطقه تضعیف جایگاه مستبدین ماکو از طریق شوراندن رعایا علیه آنان و ایجاد پایگاه قدرتمند برای مشروطیت در بین طبقات پایین جامعه بهویژه روستاییانی بود که اکثریت جامعۀ ایرانی را تشکیل میدادند. از طرفی چون هنوز در ایران کارگر صنعتی شکل نگرفته بود تا مشروطهخواهان این طبقه را به شورش و انقلاب وادار نمایند، به تبلیغ در میان کشاورزان دست زدند. همچنین یکی از عوامل پیدایش جامعۀ لیبرالی مهار کردن بخش زمینداری است. سلطۀ سیاسی طبقۀ زمیندار میبایست درهم شکسته شود و یا استحاله یابد و دهقان میبایست به شکل کشاورزی درآید که نه برای اربابش بلکه برای فروش در بازار کالا تولید کند.[48]
جنبش دهقانان ماکو علیه ملاکان تنها در نتیجۀ تبلیغات و فعالیتهای فرستادگان انجمن ایالتی نبود، امینالشرع خویی این وقایع را تحت تأثیر القائات و حضور سوسیال دموکراتهای قفقاز به رهبری میرزا جعفر زنجانی در خوی میداند.[49] میرزا جعفر و شش نفر از همراهانش که زادۀ شهر خوی بودند، از فرستادگان کمیتۀ اجتماعیون عامیون ایرانیان بودند.[50] این گروه نقش مهمی در تحریک مردم منطقه علیه خوانین ماکو داشتند.[51] گزارش سفارت انگلستان هم بیانگر نقش مجاهدان و مبارزان قفقازی در تحریک مردم مناطق شمالی ایران علیه حکام محلی و محمدعلی شاه است.[52]
1-3. تبعید اقبالالسلطنه از ماکو
اقبالالسلطنه در برابر حوادث ماکو منفعلانه رفتار کرد و با ارسال تلگرافهایی به تبریز و تهران از تشکیل انجمنها در شهر و روستاهای ماکو شکایت نمود، انجمنهایی که بهزعم او باعث برهم خوردن امنیت و ایجاد اختلاف شده بودند.[53] دهقانان ماکو واقف بودند که با وجود اقبالالسلطنه و پیوندی که جایگاه وی با نظام استبدادی دارد، جریان مشروطه در ماکو پایدار نخواهد بود. در نتیجه یک مرتبه «تمامی اهالی دهات ماکو» به جنبش و طغیان برآمدند و با همراهی عزتاللهخان دور هم جمع شدند و اقبالالسلطنه را از کشور اخراج کردند.[54] او به همراه چند نفر از خوانین در 3 ربیعالاول 1325ق/ 26 فروردین 1286ش به خاک روسیه فرار کرد.[55] انفعال و عدم مقاومت اقبالالسلطنه در برابر مشروطهخواهان ماکو به دلایل زیر بود:
1) بخش بزرگی از مردم منطقۀ ماکو، شامل دهقانان، روحانیون، تجار، عشایر و برخی از خوانین، طرفدار مشروطه بودند و نیروی متحدی را تشکیل میدادند که امکان مقابله با آنها وجود نداشت.[56]
2) اقبالالسلطنه نارضایتی و شورش دهقانان و مردم ماکو علیه خود را باور نمیکرد و انجمن خوی را در پشت این حوادث میدید[57] و معتقد بود مردم ماکو بهزودی متوجه اشتباه خود خواهند شد.[58]
3) این حوادث در اواخر زمستان و اوایل بهار روی داد و اقبالالسلطنه به خاطر سرما نمیتوانست از نیروی جنگی ایلات طرفدار خود استفاده کند.[59]
4) او در این زمان هنوز مجوزی از طرف محمدعلی شاه برای مقابله با مشروطهخواهان نداشت.[60]
2-3. آزادی روستاییان ماکو
انجمن ایالتی آذربایجان و مشروطهخواهان منطقه از فرار اقبالالسلطنه استقبال کردند.[61] قرار نداشتن کسی در رأس حکومت ماکو باعث شد دهقانان ماکو برای اولین بار خود را آزاد و بدون قید و بند بیابند و این مسئله سبب تند شدن فضای انقلاب در روستاها شد: «جنبش رعایا کار را به جایی رسانید که زمام امور از هم گسیخته گردید.»[62] امینالشرع خویی و کسروی دهقانان ماکو را متهم به خودسری میکنند و معتقدند آنها درک درستی از مشروطیت نداشتند.[63] از دید کاتوزیان، تندرویهای دهقانان ماکو به این مسئله برمیگشت که وقتی یک قوم و ملت برای سالهای متمادی در زیر ظلم و تعدی زندگی کنند، اگر یوغ استبداد از گردن آنها برداشته شود و خود را آزاد ببینند، به خاطر نداشتن دانش و علم مآلاندیشی طرف افراط را میگیرند و از حدود خود تجاوز میکنند.[64] همچنین پیشتر اشاره شد که خوانین ماکو مسلط بر مقدرات زندگی روستاییان بودند و روابط ارباب ـ رعیتی در این منطقه بهشدت ناعادلانه و تابع هوی و هوس مالکان بود. بنابراین، اقدامات دهقانان ماکو در واکنش به تعدّی بدون ضابطۀ خوانین ماکو بر جان و مال و ناموسشان بود.
در این مرحله فعالیتهای دهقانان و دیگر مشروطهخواهان ماکو به تجمع در انجمنها و ارسال تلگراف به گوشه و کنار کشور منحصر شده بود. به نظر میرسد آنها هیچ احساس خطری از حوادث آینده نداشتند و خود را فاتح نهایی منازعه با استبداد تلقی میکردند. آنها با ارسال تلگرافی به انجمن ایالتی از آمادگی اهالی شهر، «هزار و پانصد قریه و دهات» و ایلات ماکو برای جانفشانی در راه مشروطیت خبر دادند و برای مستبدین رجزخوانی کردند.[65]
با فرار اقبالالسلطنه، عزتاللهخان ادارۀ حکومت ماکو را بر عهده گرفت.[66] اما نظامالملک، حکمران آذربایجان، بهرغم تمایل دهقانان و اعضای انجمن ماکو،[67] حکمرانی وی را تأیید نکرد.[68] این مسئله باعث تضعیف موقعیت مشروطهخواهان ماکو و هرج و مرج بیشتر در این منطقه شد. انتخاب نکردن حاکم برای ماکو یکی از ترفندهای دربار بود تا وضعیت مشروطهخواهان ماکو سامان نگیرد و اقبالالسلطنه مجال بازگشت پیدا کند.[69] بهمرور رابطۀ عزتاللهخان با مشروطهخواهان ماکو به هم خورد و او هم در اوایل خرداد 1286ش از ماکو اخراج شد. ریاستطلبی و حمایت عزتاللهخان از مشروطیت، برخلاف ادعای گروهی از منابع، حاصل تبانی وی با اقبالالسلطنه نبود،[70] زیرا وی پیش از مشروطیت نیز با اقبالالسلطنه و دیگر بنیاعمام خود اختلاف داشت. او سعی داشت از مشروطیت برای رسیدن به حکومت و انتقام گرفتن از مخالفانش استفاده کند،[71] اما مقاومت نظامالملک و حکومت مرکزی در برابر این اقدام، نقشههای وی را نقش بر آب کرد. از طرفی، شدت گرفتن شور انقلابی در میان رعایا و روستاییان و خطر از بین رفتن املاک و حکومت موروثی خاندان بیات سبب ترس عزتاللهخان شد.[72] بنابراین، او صف خود را از مشروطهخواهان جدا کرد و به دیگر خوانین مستبد پیوست و زمینۀ بازگشت اقبالالسلطنه به ماکو فراهم شد.[73]
3-3. سرکوب جنبش دهقانان ماکو
عزتاللهخان حلقۀ ارتباطی مشروطهخواهان ماکو با خانهای بیات بود. بنابراین، با بیرون کردن او از ماکو تقابل آزادیخواهان و بازماندگان خوانین به اوج رسید. دهقانان و دیگر اهالی ماکو مسلح شدند و خوانین و بستگانشان را در قلعۀ ماکو محاصره کردند و جنگ میان طرفین آغاز شد.[74] اقبالالسلطنه که در خاک روسیه بود، با شنیدن خبر حوادث ماکو، با حمایت دربار و روسها، پس از حدود سه ماه به ماکو بازگشت.[75] او ابتدا به میان ایل جلالی که گرایش مشروطهخواهی داشتند، رفت و آنها را با پرداخت پول به سمت خود کشاند. سردار در رأس نیروی ششصد نفرۀ اکراد جلالی غفلتاً به اردوی مشروطهخواهان که شبانه «خوانندگی میکردند و به خیال پول و جواهرات و خواتین خوانین عیش میکردند»[76] حمله کرد و آنها را شکست داد و ادارۀ شهر ماکو را به دست گرفت.[77] حملۀ ناگهانی و شبانۀ مستبدین به ماکو نشانگر تعداد کم نیروی نظامی آنان در قیاس با مشروطهخواهان است.[78] عامل برتری اقبالالسلطنه در این نبرد، اتحاد همۀ خوانین از جمله عزتاللهخان و نصرتاللهخان و گرایش ایل جلالی به سمت وی بود. در این درگیری حدود 200 نفر از مدافعان مشروطه کشته شدند.[79] همچنین برخی از اعضای انجمن ماکو زندانی و عدهای دیگر با گرفتن جریمههای هنگفت از شهر اخراج شدند.[80]
اقبالالسلطنه، پس از تسط بر شهر، به سراغ دهقانان رفت که پایگاه تودهای انقلاب را در ماکو تشکیل میدادند و توانسته بودند مالکان و اربابان را از روستاها بیرون بیندازند و با تشکیل انجمنهای روستایی نقش مهمی در اخراج وی از ماکو ایفا کنند. او اکراد را تحت فرماندهی اعضای خاندان خود بسیج و مأمور غارت و کشتار روستاهای مشروطهخواه کرد.[81] اهالی هر روستا که تسلیم میشدند و اسلحۀ خود را تحویل میدادند در امان میماندند، ولی هر دهی که حاضر به تسلیم نمیشد غارت میشد و مردانش کشته و زنانش اسیر میگشت.[82]
پس از سرکوب مشروطهخواهانِ شهر ماکو و هجوم نیروهای اقبالالسلطنه به دهات، برخی از روستاییان که امیدی به بقای مشروطیت نداشتند، تسلیم شدند. اما دهقانان 30 تا 60 روستا تصمیم گرفتند از آزادیهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود که در سایۀ مشروطیت به دست آورده بودند، دفاع نمایند. بنابراین، به مقابلۀ مسلحانه با قشون مستبدین برخاستند. اما قوای خوانین آنها را شکست دادند، نزدیک به 250 نفر را کشتند و تمام روستاهای منطقۀ ماکو را در هرج و مرج و ناامنی غوطهور کردند و دامنۀ کشتار را تا چهار فرسخی خوی توسعه دادند. اکراد هست و نیست زارعان طرفدار مشروطه را غارت و نظام ارباب ـ رعیتی را با شدتی بیش از پیش در روستاها برقرار کردند.[83] جزئیاتی از کشتارهای وابستگان اقبالالسلطنه در روزنامۀ کاسپی روسیه از قول دو نفر از فراریان شهر ماکو درج شده است: آنان
قرای ذیل را غارت و خراب کردهاند: قرازیادین، کاسیان، باستان، شوتلو، قارول، چارناقاچ، اغداش، بایداموش، کازتولکی، انیچهلر، قورناوه، قابان باسانلار، حاجیلر و غیره و غیره. اهالی قرای مذکوره را به غیر از حساب مالی، تعدیات وحشیانه و ظلمهای فوقالطاقه انسانی وارد آمده است. مثلاً مردها را دو شقه کردهاند. پستان زنها را بریدهاند! اطفال را به رودخانۀ زنگیبار انداختهاند [...] هر که اسم انجمن به زبان آورد زبانش را میبرند. از این قبیل اشخاص زبانبریده بسیار است.[84]
شیخالاسلام در جمعبندی کشتار روستاهای ماکو مینویسد: «الحق زیاده از اندازه اجحافات نموده و ستمها کرده و قتلها نموده و مالها برده و قریهها سوختهاند.»[85] تقیزاده هم کشتارهای ماکو را تأیید کرده است.[86] پس از تسلط اقبالالسلطنه بر شهر ماکو و تعقیب و کشتار آزادیخواهان این شهر، امید چندانی به بقای مشروطیت در روستاهای این منطقه وجود نداشت، اما مقاومت دهقانان در برابر قشون مستبدین ماکو نشانگر آمادگی آنان برای بذل جان و مال خود در حراست از دستاوردهای مشروطیت بود. در روستاهای منطقۀ ماکو این دستاورد شامل لغو نظام ارباب ـ رعیتی و برپایی انجمنهای روستایی میشد.
بدین ترتیب، جنبشی که دهقانان ماکو در اواخر زمستان 1285ش آغاز کرده بودند، در اوایل تابستان 1286ش پس از چند ماه سرکوب شد و به پایان رسید. این شکست به دلایل زیر بود:
4-3. واکنشهای مشروطهخواهان و مستبدین به حوادث ماکو
حوادث ماکو و کشتار و غارت روستاهای این منطقه توسط انجمن خوی در 14 خرداد 1286ش مخابره شد و بازتاب وسیعی یافت. نمایندگان مجلس در چند جلسه دربارۀ وقایع ماکو بحث کردند ولی به نتیجۀ مشخصی نرسیدند، زیرا این حوادث را به تحریک شاه میدانستند و معتقد بودند تا زمانی که وی عملاً با مشروطه همراهی نکند، اغتشاش پایان نخواهد یافت.[94] مجلس قدرت اجرایی و نیروی نظامی لازم را برای تحت فشار قرار دادن اقبالالسلطنه در اختیار نداشت، بنابراین، نمایندگان مجلس تلگراف تهدیدآمیزی به وی نوشتند و او را از عواقب اقداماتش برحذر داشتند.[95] همچنین نمایندگان از دولت تقاضا کردند به اوضاع ماکو رسیدگی کند. ولی خود دولت در این هنگام سرگرم مبارزه با مشروطه بود و با تحریک روحانیون جریان مشروعهخواهی را به راه انداخته و تمام توان خود را برای نابودی مشروطه به کار بسته بود.[96] اقدامات اقبالالسلطنه با حمایت دربار و همسو با سیاست محمدعلی شاه برای آشفته کردن اوضاع کشور بهویژه آذربایجان بود تا ادارۀ امور از دست مشروطهخواهان خارج شود و مشروعیت حکومت مشروطه در میان مردم از بین برود.[97] با همین هدف، میرزا علیاصغر اتابک با ارسال تلگرافی به اقبالالسلطنه رعایای مشروطهخواه ماکو را مفسد خواند و اقدامات آنان علیه اقبالالسلطنه را حرکتی وحشیانه نامید و بر حمایت کامل حکومت مرکزی از وی در قلع و قمع مشروطهخواهان تأکید کرد.[98] اقبالالسلطنه، با استناد به این تلگراف، سرکوب مشروطهخواهان را برای حفاظت از جان، مال، عیال و املاک خود ضروری میدانست.[99]
در این شرایط اعتراضهای مردم و انجمن تبریز به مجلس و دولت هم به نتیجه نرسید.[100] دولت اقدامات اقبالالسلطنه را برای تأمین نظم و امنیت لازم میدانست و در خونریزیهای وی تردید نداشت. اعزام نمایندگانی از سوی دولت و انجمن تبریز به ماکو (تیرماه 1286ش) هم نتوانست در وضعیت بحرانی دهقانان این منطقه تغییری ایجاد کند.[101] در شهرهای ایروان، اصفهان، ارومیه، انزلی، مرند و غیره برای کشتگان ماکو مجالس بزرگداشت برپا شد.[102] برخی از بانوان روشنفکر هم از رشادت دهقانان و رعایای این منطقه تمجید و از مماشات دولت و مجلس در برابر اقبالالسلطنه انتقاد کردند.[103]
5-3. تشریک مساعی مستبدین و آزادیخواهان برای پایان دادن به منازعۀ دهقانان ماکو و اقبالالسلطنه
واکنش مردم خوی به حوادث ماکو متفاوت با دیگر مناطق بود. مردم این شهر بهواسطۀ نزدیکی به ماکو در جریان جزئیات تحولات این منطقه بودند و میدانستند که اقبالالسلطنه، پس از سرکوب جنبش دهقانان ماکو، به سراغ آنان خواهد رفت و اجازه نخواهد داد شهر خوی بهعنوان کانون پرقدرت مشروطه در کنار ماکو عرض اندام نماید. از طرفی اقبالالسلطنه مردم و انجمن خوی را محرک زارعان ماکو برای شورش میدانست. بنابراین، پس از پاکسازی روستاهای ماکو از هواداران مشروطه، نیروهای خود را به خوی فرستاد و به آنان دستور داد دِهات خوی را قتل و غارت کنند. انجمن خوی نیز نیروی نظامی فراهم کرد و به مقابله با نیروهای اقبالالسلطنه فرستاد.[104] ولی اکراد قشون ماکو در 5 شعبان 1325ق/ 22 شهریور 1286ش آنها را بهسختی شکست دادند.[105]
برای رفع اغتشاش در شهر و روستاهای ماکو و پایان دادن به تنش میان مشروطهخواهان خوی و خوانین ماکو، انجمن ایالتی آذربایجان و عبدالحسینمیرزا فرمانفرما، والی جدید آذربایجان، هیئت شش نفرهای را به ریاست شاهزاده مقتدرالدوله به خوی فرستادند. این گروه به محل مأموریت نرسیده بودند که خبر جنگ قشون ماکو با اردوی خوی به آنها رسید.[106] یکی از اعضای هیئت مصلحه وضع روستاییان خوی را که توسط قشون ماکو غارت شده بودند چنین به تصویر کشیده است: «مرد و زن از صغیر و کبیر، پیر و جوان، بعضی پدر مرده، برخی برادر کشته، جمعی بیشوهر و گروهی زخمدار و جماعتی صغیر و یتیم و گریهکنان وارد [خوی] شده. لخت عریان در کنار قلعه با سوزشی تمام مینالند [...] مثل اسرای کربلا در دشت نینوا که احوالشان مستغنی از تحریر و بیان است.»[107]
هیئت مصلحه در این شرایط جنگی و بحرانی کار خود را آغاز کرد و دو طرف منازعه (خوانین ماکو و مشروطهخواهان خوی)[108] بهرغم آنکه به آنها بدبین بودند،[109] با پیگیریهای مجدانۀ این هیئت، نمایندگان خود را برای مذاکرۀ صلح به منطقۀ چورس و سپس چایپاره (در بین راه خوی به ماکو) اعزام کردند.[110] در این بین محمدعلی شاه که بعد از قتل اتابک، از روی ترس، به همراه دیگر درباریان تظاهر به مشروطهخواهی میکرد، به اقبالالسلطنه دستور داد با مشروطهخواهان مصالحه نماید تا اوضاع آشفتۀ منطقه سروسامان بگیرد.[111] تا این زمان (اواخر شهریور و اوایل مهر 1286ش) امنیت در روستاهای ماکو برقرار نشده بود و اکراد همچنان به غارت و کشتار ادامه میدادند و بسیاری از رعایای منطقه از ترس قشون ماکو فراری شده بودند.[112] با پیگیریهای هیئت مصلحه وضعیت روستاهای غارتشدۀ این منطقه بهبود نسبی یافت و در حضور آنان، وابستگان اقبالالسلطنه کمتر متعرض روستاییان میشدند.[113] همچنین با اهتمام آنان، دهقانان غارتشده بدون توجه به تهدیدات خوانین به نزد این هیئت میرفتند و میزان تلفات جانی و مالی واردشده به خود را گزارش میدادند.[114]
سرانجام طرفین مذاکره پس از 25 روز گفتوگو در 10 رمضان 1325ق/ 27 مهر 1286ش به توافق رسیدند. بر این اساس دربارۀ دهقانان و روستاییان مشروطهخواه ماکو هم تصمیماتی گرفته شد و مقرر گردید:
این مصالحه نویدی برای تأمین امنیت نسبی رعایای مشروطهخواه ماکو بود که بر اثر تعدیات اقبالالسلطنه به زندان افتاده و یا از ماکو فرار کرده بودند. براساس این صلحنامه فعالیتهای دهقانان مشروطهخواه که در قالب انجمنهای روستایی تبلور مییافت، به پایان رسید و همۀ این انجمنها تعطیل شدند و سلطۀ استبدادی خوانین ماکو دوباره در روستاها برقرار شد. این توافق نشان داد که نهادهای مشروطه در برابر ساختار دیرپای استبداد در ایران از قدرت و نفوذ لازم برخوردار نبودند. بهرغم کشتارهای فراوانی که اقبالالسلطنه در شهر و روستاهای ماکو مرتکب شد، هیچ خدشهای به جایگاه بلامنازع او وارد نشد و او با تکیه بر ابزارهای سنتی قدرت، نفوذ و اقتدار خود را حفظ کرد و تسلط او بر ساختارهای سیاسی و اقتصادی ماکو ادامه یافت. گویا مذاکرهکنندگان برقراری امنیت و جلوگیری از هرج و مرج را بر آزادی و مشروطهخواهی ترجیح دادند. سند مکتوبی وجود ندارد که نشان دهد این توافقات در عمل اجرا شد یا نه؟ ولی روایات شفاهی روستاییان ماکو حاکی از آن است که رعایای برخی از روستاها برای جبران خسارتی که در دورۀ انقلاب به خوانین وارد شده بود، مجبور شدند سالها برای آنها بیگاری کنند.
نتیجهگیری
ریشههای شکلگیری و گسترش جنبش دهقانان ماکو را میتوان از ابعاد و زوایای مختلف بررسی و تحلیل کرد. یکی از عوامل تأثیرگذار بر این ماجرا که در ریشهیابی این جنبش اهمیت دارد، وجود مناسبات ارباب ـ رعیتی ناعادلانه در ماکو بود. خوانین ماکو مالکیت تمام زمینهای این ناحیه را با زور و تهدید و به روشهای غیرقانونی به دست آورده بودند و با تکیه بر قدرت نظامی و سیاسی نامحدود خود، فشار مضاعفی را بر زارعان وارد میکردند و جان و مال و ناموس آنان را بازیچۀ امیال خود کرده بودند. این مسئله باعث ایجاد نارضایتی شدید در بین دهقانان ماکو شده بود. استفادۀ مشروطهخواهان آذربایجان از این شرایط به نفع جریان آزادیخواهی عامل اصلی شکلگیری این جنبش شد. مشروطهخواهان برای ایجاد پایگاه تودهای قدرتمند برای مشروطیت به تبلیغات گستردهای در میان دهقانان ماکو دست زدند و با القای این اندیشه که مشروطیت به معنی پایان مناسبات ارباب ـ رعیتی است، جنبش وسیعی در میان آنان برپا نمودند که ابعاد آن تقریباً تمام روستاهای ماکو را دربرگرفت. تیغ تیز این حرکت علیه اقبالالسلطنه و دیگر بنیاعمام مستبد وی بود که تمام روستاهای این منطقه را در تملک خود گرفته بودند. عامل دیگری که این جریان را شدت بخشید، شکاف موجود در میان خوانین ماکو و گرایش عزتاللهخان به اندیشۀ مشروطهخواهی بود که با تأسیس انجمن در روستاهای ماکو جنبش دهقانان ماکو را به سمت مشروطهخواهی هدایت کرد.
پیامدهای جنبش دهقانان ماکو را میتوان در چند مورد خلاصه کرد. اول اینکه دهقانان ماکو با اخراج اربابان از روستاها جنبش را آغاز کردند و با تشکیل انجمنهای روستایی موفق به تبعید حاکم منطقه به خارج از کشور شدند. این شرایط باعث شد زندگی روستاییان ماکو هرچند برای کوتاهمدت دچار تغییر اساسی گردد و آنان به دور از سلطۀ استبدادی خوانین زمیندار به صورت دهقان آزاد زندگی و در قالب انجمنهای روستایی در نظام جدید مشروطیت نقشآفرینی کنند. دوم اینکه جنبش دهقانان ماکو با واکنش متفاوت مشروطهخواهان و مستبدین مواجه شد. برخلاف مشروطهخواهان آذربایجان که عامل این جنبش و طرفدار آن بودند، مجلس و دیگر مشروطهخواهان کشور با آنکه مخالف استبداد خوانین ماکو بودند، اقدامات روستاییان ماکو را نیز خلاف قانون و عامل هرج و مرج و ناامنی میدانستند. اما مستبدین به صورت متحد در برابر این جنبش قرار گرفتند و تشریک مساعی آنها سبب سرکوب گستردۀ دهقانان ماکو شد. هرج و مرج و ناامنی کامل در روستاهای ماکو و برتری نظامی اقبالالسلطنه، سرانجام، سبب سازش آزادیخواهان و مستبدین بر سر حوادث ماکو گردید. پایان دادن به کشتار روستاییان و تضمین امنیت آنان در برابر تعطیلی انجمنهای روستایی از نتایج این سازش بود. با این مصالحه جنبش دهقانان ماکو پس از حدود سه ماه به پایان رسید.
[1]. اسکندربیگ ترکمان، تاریخ عالمآرای عباسی، به کوشش ایرج افشار، ج 2 (تهران: انتشارات امیرکبیر، 1387)، ص 742.
[2]. محمدحسن اعتمادالسلطنه، صدر التواریخ، به کوشش محمد مشیری (تهران: انتشارات روزبهان، 1357)، ص 128؛ جورج ناتانیل کرزن، ایران و قضیۀ ایران، ترجمۀ غلامعلی وحیدمازندرانی، ج 1 (تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1380)، ص 676.
[3]. حبل المتین، س 1، ش 146 (12 رمضان 1325)، ص 2؛ قهرمانمیرزا سالور، روزنامۀ خاطرات عینالسلطنه، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، ج 5 (تهران: اساطیر، 1374)، ص 3385؛ مهدی ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج 3 (تهران: انتشارات سخن، 1383)، ص 481.
[4]. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، ج 3 (تهران: زوار، 1398)، ص 578.
[5]. مرکز اسناد وزارت خارجه، س 1328ق، کارتن 21، پروندۀ 25، سند 5.
[6]. غلامعلیخان عزیزالسلطان، روزنامۀ خاطرات عزیزالسلطان: ملیجک ثانی، به کوشش محسن میرزایی، ج 4 (تهران: انتشارات زریاب، 1376)، ص 3282.
[7]. محمد رحیم نصرت ماکویی، تاریخ انقلاب آذربایجان و خوانین ماکو (قم: چاپخانۀ علمیه، 1373)، ص 36.
[8]. حسینقلی افتخاری بیات، تاریخ ماکو، به کوشش حسین احمدی (تهران: انتشارات شیرازه، 1381)، ص 3281.
[9]. عزیزالسلطان، ج 3، ص 3256.
[10]. همان، ج 4، ص 3281؛ افتخاری بیات، ص 65.
[11]. سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، شماره ردیف 296000092، محل در آرشیو 192 الف 1 الف ز، برگ3.
[12]. حبل المتین، س 1، ش 63 (27 جمادیالاول 1325)، ص 2.
[13]. نصرت ماکویی، ص 24.
[14]. سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران، شماره ردیف 2930002484، محل در آرشیو 430ظ 5ب آ 1: 9-3؛ افتخاری بیات، ص 41-42.
[15]. نصرت ماکویی، ص 29.
[16]. میرزا عبدالامیر شیخالاسلام، دو سند از انقلاب مشروطۀ ایران (تهران: انتشارات توکا، 2536)، ص 40.
[17]. مستوفی، ج 3، ص 576.
[18]. عزیزالسلطان، ج 3، ص 577-580؛ یحیی دولتآبادی، حیات یحیی، ج 4 (تهران: انتشارات فردوسی، 1371)، ص 257.
[19]. عزیزالسلطان، ج 4، ص 3248-3249.
[20]. سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران، شماره ردیف 240003647، محل در آرشیو 405ج 2 الف الف 1: 14؛ سید حسن تقیزاده، زندگی طوفانی: خاطرات سید حسن تقیزاده، به کوشش عزیزالله علیزاده (تهران: انتشارات فردوس، 1379)، ص 180.
[21]. حبل المتین، س 1، ش 63، (27 جمادیالاول 1325)، ص 2.
[22]. به معنی بار قاطر و اسب.
[23]. انجمن، س 1، ش 60 (13صفر 1325)، ص 4.
[24]. شهریار ضرغام، گزارشهای تلگرافی آخرین سالهای عصر ناصرالدین شاه، خبرهایی از خوی (بیجا: بینا، 1369)، ص 145، 211، 216؛ ماکویی، ص 25-26.
[25]. مرکز اسناد وزارت امور خارجه، س 1300ش، کارتن 45، پروندۀ 5، سند 8؛ سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران، 21577/296، برگ 1-2؛ سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران، 21685/296، برگ 1؛ حبل المتین، س 1، ش 63 (27 جمادیالاول 1325)، ص 2-3.
[26]. ضرغام، ص 125.
[27]. سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران، شماره ردیف 293004194، محل در آرشیو 608غ2ب الف 1؛ سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران، شماره ردیف 240015570، محل در آرشیو 510گ4 الف الف 1: 5-4.
[28]. احمد کسروی، تاریخ مشروطۀ ایران (تهران: انتشارات امیرکبیر، 1383)، ص 214-223.
[29]. حبل المتین، س 1، ش 46 (8 جمادیالاول 1325)، ص 2.
[30]. از اعضای انجمن ایالتی آذربایجان.
[31] . حبل المتین، س 1، ش 46 (8 جمادیالاول 1325)، ص 2.
[32]. فریاد، س 1، ش 4 (22 صفر 1325)، ص 3-4؛ انجمن، س 1، ش 60 (13صفر 1325)، ص 4.
[33]. میرزا ابوالقاسم بن اسدالله امینالشرع خویی، تاریخ خوی، شماره مسلسل8530، برگۀ 77ب-78 الف (قم: نسخۀ خطی کتابخانۀ آیتالله مرعشی نجفی، بیتا)؛ علی ثقهالاسلام تبریزی، نامههای تبریز از ثقهالاسلام به مستشارالدوله (در روزگار مشروطیت)، به کوشش ایرج افشار (تهران: انتشارات فروزان روز، 1378)، ص 27.
[34]. نصرت ماکویی، ص 45؛ حبل المتین، س 1، ش 46 (8 جمادیالاول 1325)، ص 2.
[35]. انجمن، س 1، ش 60 (13 صفر 1325)، ص 4.
[36]. کسروی، ص 363.
[37]. عزیزالسلطان، ج 4، ص 3279؛ مستوفی، ج 3، ص 577.
[38]. حبل المتین، س 1، ش 46 (8 جمادیالاول 1325)، ص 2.
[39]. امینالشرع خویی، برگۀ 77ب.
[40]. تقیزاده، ص 181-183.
[41]. همان، ص 183.
[42]. خرده مالک
[43]. امینالشرع خویی، برگۀ 77 الف-77ب.
[44]. فریاد، س 1، ش 8 (20 ربیعالاول 1325)، ص 2.
[45]. انجمن، س 1، ش 63 (22 صفر 1325)، ص 3.
[46]. امینالشرع خویی، برگۀ 77 ب.
[47]. انجمن، س 1، ش 74 (21 ربیعالاول 1325)، ص 3.
[48]. برینگتون مور، ریشههای اجتماعی دیکتاتوری و دموکراسی: نقش ارباب و دهقان در پیدایش جهان نو، ترجمۀ حسین بشیریه (تهران: انتشارات مرکز نشر دانشگاهی، 1369)، ص 21.
[49]. امینالشرع خویی، برگۀ 76 ب.
[50]. مهدی قلی هدایت، خاطرات و خطرات (تهران: زوار، 1385)، ص 311؛ کسروی، ص 470.
[51]. شیخالاسلام، ص 21.
[52]. احمد بشیری، کتاب آبی (گزارشهای محرمانۀ وزارت امور خارجۀ انگلیس دربارۀ انقلاب مشروطۀ ایران)، ج 1 (تهران: نشر نو، 1363)، ص 42.
[53]. ثقهالاسلام تبریزی، ص 26-27؛ حبل المتین، س 1، ش 93 (8 رجب 1325)، ص 3.
[54]. امینالشرع خویی، برگۀ 78 الف-78 ب.
[55]. آرشیو مرکز اسناد وزارت خارجه، س 1325ق، کارتن 5، پروندۀ 4، سند 5؛ تقیزاده، ص 183.
[56]. افتخاری بیات، ص 45.
[57]. انجمن، س 1، ش 147 (28 شعبان 1325)، ص 3-4.
[58]. افتخاری بیات، ص45.
[59]. حبل المتین، س 1، ش 93 (8 رجب 1325)، ص 3.
[60]. امینالشرع خویی، برگۀ 78 ب.
[61]. انجمن، س 1، ش 70 (12 ربیعالاول 1325)، ص 4؛ فریاد، س 1، ش 8 (20 ربیعالاول 1325)، ص 2.
[62]. محمدعلی تهرانی کاتوزیان، مشاهدات و تحلیل اجتماعی و سیاسی از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران (تهران: شرکت سهامی انتشار، 1388)، ص 637.
[63]. امینالشرع خویی، برگۀ 78 الف؛ کسروی، ص 248-249.
[64]. تهرانی کاتوزیان، ص 637.
[65]. انجمن، س 1، ش 86 (12 ربیعالثانی 1325)، ص 3-4.
[66]. انجمن، س 1، ش 74 (21 ربیعالاول 1325)، ص 3.
[67]. انجمن، س 1، ش 73 (20 ربیعالاول 1325)، ص 1؛ انجمن، س 1، ش 65 (29 صفر 1325)، ص 4؛ انجمن، س 1، ش 77، 78 (21 ربیعالاول 1325)، ص 7-8.
[68]. انجمن، س 1، ش 76 (25 ربیعالاول 1325)، ص 7-8.
[69]. کریم طاهرزاده بهزاد، قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران (تهران: انتشارات اقبال، 1333)، ص 273.
[70]. حبل المتین، س 1، ش 93 (8 رجب 1325)، ص 3؛ تهرانی کاتوزیان، ص 697.
[71]. افتخاری بیات، ص 45؛ شیخالاسلام، ص 63.
[72]. امینالشرع خویی، برگۀ 76 ب؛ حبل المتین، س 1، ش 46 (8 جمادیالاول 1325)، ص 2؛ تهرانی کاتوزیان، ص 677.
[73]. بعد از این ماجرا اختلافات او با دیگر خوانین حل نشد و سه سال بعد خوانین ماکو در تبانی با اقبالالسلطنه او را متفقاً به قتل رساندند (ساکما، شماره ردیف 293003044، محل در آرشیو 24635ب الف1؛ ساکما، شماره ردیف 293003044، محل در آرشیو 24635ب الف1؛ افتخاری بیات، 1381، ص 46). این بلا بر سر نصرتاللهخان، دیگر خانزادۀ طرفدار مشروطه، هم آمد. در خارج شهر تیری به وی اصابت کرد و کشته شد (نصرت ماکویی، 1373، ص 58).
[74]. امینالشرع خویی، برگۀ 76 ب؛ نصرت ماکویی، ص 45.
[75]. ملکزاده، ج 2، ص 481؛ مهدی مجتهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت (تهران: زرین، 1379)، ص 382.
[76]. نصرت ماکویی، ص 46.
[77]. امینالشرع خویی، برگۀ 79 ب-80 ب.
[78]. نصرت ماکویی، ص 45-46.
[79]. تهرانی کاتوزیان، ص 697.
[80]. شیخ الاسلام، ص 50.
[81]. صبح صادق، س 1، ش 129 (6 شعبان 1325)، ص 2؛ شیخالاسلام، ص 28.
[82]. حبل المتین، س 1، ش 93 (8 رجب 1325)، ص 3؛ همان، س 1، ش 157 (3 شوال 1325)، ص 5؛ تهرانی کاتوزیان، ص 697.
[83]. حبل المتین، س 1، ش 46 (8 جمادیالاول 1325)، ص 2؛ همان، س 1، ش 93 (8 رجب 1325)، ص 3-4؛ صبح صادق، س 1، ش 129 (6 شعبان 1325)، ص 2.
[84]. حبل المتین، س 1، ش 63 (27 جمادیالاول 1325)، ص 1. عوامل سردار ماکو با روستاییان تبریز در دورۀ استبداد صغیر هم چنین معاملهای کردند: «چند تن طفل بیچاره را به آتش انداخته سوزاندهاند. از مردم بیچاره استعلام میکردهاند که شاهپرست هستند یا انجمنپرست؟ قریب ده نفر گفتهاند که انجمنپرست هستند. همۀ آنها را زبان بریدهاند و پنج نفر را شکم به شکم بسته متفقاً به یک توپ بستهاند.» (ثقهالاسلام تبریزی، ص 113). جورابچی هم معتقد است «آنها داخل قریۀ [سهلان] شده، تمامی را میگیرند و قریه را آتش میزنند، خراب میکنند. نماند از اهل سهلان، مگر زنها و قدری پیرمرد؛ باقی را مقتول میکنند.» و ادامه میدهد که روستای سهلان به قدری غارت شده بود که حتی «یک لحاف نمانده بود به رویشان بکشند. پستان زنها را بریده بودند» (محمدتقی جورابچی، حرفی از هزاران کاندر حکایت آمد (وقایع تبریز و رشت 1335-1326 هـ.ق)، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان (تهران: انتشارات تاریخ ایران، 1363)، ص 18). بنابراین، گزارشهای بدرفتاری طرفداران اقبالالسلطنه با روستاییان ماکو اغراقآمیز نیست و این رفتار در موقعیتهای دیگر هم از جانب آنها تکرار شده است.
[85]. شیخالاسلام، ص 21.
[86]. تقیزاده، ص 183.
[87]. کسروی، ص 364.
[88]. حبل المتین، س 1، ش 63 (27 جمادیالاول 1325)، ص 2.
[89]. نالۀ ملت، س 1، ش 17 (25 شعبان 1326)، ص 1.
[90]. محمدآقا ایروانی، «تاریخ مشروطۀ ایران»، در دو رساله از انقلاب مشروطیت ایران، به کوشش عبدالحسین زرینکوب و روزبه زرینکوب، (تهران: سازمان اسناد ملی ایران، 1380)، ص 109؛ محمدامین رسولزاده، گزارشهایی از انقلاب مشروطیت ایران، ترجمۀ رحیم رئیسنیا (تهران: شیرازه، 1395)، ص 65.
[91]. مجلس، س 1، ش 130 (25 جمادیالاول 1325)، ص 2؛ حبل المتین، س 1، ش 157 (3 شوال 1325)، ص 5.
[92]. صبح صادق، س 1، ش 129 (6 شعبان 1325)، ص 2.
[93]. حبل المتین، س 1، ش 63 (27 جمادیالاول 1325)، ص 1.
[94]. مجلس، س 1، ش 109 (28 ربیعالثانی 1325)، ص 2؛ مجلس، س 1، ش 115 (5 جمادیالاول 1325)، ص 3.
[95]. ایرج افشار، خاطرات و اسناد مستشارالدوله صادق، ج 2 (تهران: انتشارات فردوسی، 1362)، ص 54-55.
[96]. انجمن، س 1، ش 98 (1 جمادیالاول 1325)، ص 4؛ انجمن، س 1، ش 103 (11 جمادیالاول 1325)، ص 1.
[97]. محمدمهدی شریف کاشانی، واقعات اتفاقیه در روزگار، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، ج 1 (تهران: انتشارات تاریخ ایران، 1362)، ص 242.
[98]. انجمن، س 1، ش 124 (16 رجب 1325)، ص 2.
[99]. انجمن، س اول، ش 147 (28 شعبان 1325)، ص 3-4؛ کسروی، ص 428.
[100]. مجلس، س 1، ش 108 (27 ربیعالثانی 1325)، ص 2؛ میرزا ابراهیم کلانتری باغمیشه، روزنامۀ خاطرات شرفالدوله، به کوشش یحیی ذکاء (تهران: انتشارات فکر روز و کلبه، 1377)، ص 104.
[101]. صبح صادق، س 1، ش 129 (6 شعبان 1325)، ص 2؛ انجمن، س 1، ش 112 (13 جمادیالثانی 1325)، ص 2.
[102]. حبل المتین، س 1، ش 92 (7 رجب 1325)، ص 2؛ همان، س 1، ش 112 (30 رجب 1325)، ص 3؛ همان، س 1، ش 131 (24 شعبان 1325)، ص 3.
[103]. همان، س 1، ش 123 (14 شعبان 1325)، ص 4.
[104]. همان، س 1، ش 122 (13 شعبان 1325)، ص 4؛ کسروی، ص 470.
[105]. بشیری، ج 1، ص 94؛ انجمن تبریز، س 1، ش 139 (15 رمضان 1325)، ص 1-2.
[106]. شیخالاسلام، ص 17-18.
[107]. همان، ص 26. چنانکه پیشتر اشاره شد، قشون اقبالالسلطنه در روستاهای ماکو هم چنین رفتاری داشتند.
[108]. هیچ نمایندۀ رسمی از مشروطهخواهان ماکو در این مذاکرات حضور نداشت.
[109]. روزنامۀ خورشید، س 1، ش 62 (29رمضان 1325)، ص 1-2.
[110]. شیخالاسلام، ص 36.
[111]. همان، ص 65.
[112]. همان، ص 55.
[113]. همان، ص52.
[114]. حبل المتین، س 1، ش 140 (5 رمضان 1325)، ص 2.
[115]. انجمن، س 2، ش 10 (29 رمضان 1325)، ص 6.
[116]. انجمن، س 2، ش 11 (2 شوال 1325)، ص 1-2؛ شیخالاسلام، ص 52.
[117]. شیخالاسلام، ص 47، 51، 55.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
With the victory of the constitutional revolution the constitutionalists did extensive propaganda among Maku villagers to draw them to their side. This propaganda, which was centered on the end of lord-serf relations, became effective and a big rebellion was formed in the Maku villages against the owners and landlords. The following article is based on these two questions: firstly, what were the causes and grounds for the formation of this movement? Secondly: What were the consequences of this movement? By using the data of publications, archival documents and historical books, and with descriptive-analytical method, the main topics of the article will be discussed. The result of this research shows that the unfair lord-serf relations in Maku and the dominance of the Bayat poets over the lives of the peasants, along with the widespread propaganda of the constitutionalists among the villagers, were important factors in the formation of this movement. The confiscation of Khanin's properties, the establishment of village associations and the expulsion of Iqbal al-Saltaneh from Maku were among the most important consequences of this movement. Also, although the constitutionalists of the state of Azerbaijan were the driving force of this movement, they did not provide any support to the Mako peasants in the continuation of the work, and this caused Iqbal al-Saltaneh to severely suppress the Mako peasant movement with the broad support of the autocrats, and the lord-serf system in the villages more severely. established
کلیدواژهها [English]